لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۸۵
اندیشه های میلتون فریدمن، اقتصاددان برجسته قرن بیستمحامی واقعی
اقتصاد انرژیاحتمال کاهش مجدد تولید اوپک
اندیشه های میلتون فریدمن، اقتصاددان برجسته قرن بیستم
حامی واقعی
حسین لطفیاشاره:بسیاری از اقتصاددان ها و کارشناسان اقتصادی جهان بر این نکته اجماع دارند که، هیچ اقتصاددانی همانند کینز نحوه تفکر اقتصاددان ها نسبت به اقتصاد را تغییر نداد، مگر میلتون فریدمن ، برنده جایزه نوبل اقتصاد و از نظریه پردازان و حامیان بازارهای آزاد بدون دخالت دولت .فریدمن روز پنج شنبه در سان فرانسیسکوی آمریکا در سن 94 سالگی درگذشت تا جهان یکی از مؤثرترین اقتصاددان های خود را از دست بدهد.بسیاری عقیده دارند که میلتون فریدمن برجسته ترین اقتصاددان قرن بیستم در حمایت از بازارهای آزاد است. فریدمن در سال 1912 در خانواده ای کارگری از پدر و مادری یهودی و مهاجر با ریشه مجارستانی- اتریشی در شهر نیویورک متولد شد.میلتون فرید من چهارمین و در واقع آخرین فرزند، اما تنها پسر خانواده ای بود که پس از مرگ پدر به نیوجرسی مهاجرت کردند. او در سن 20 سالگی مدرک کارشناسی اقتصاد خود را در دانشگاه راجترز اخذ کرد و سپس در سال 1933 برای کسب مدرک کارشناسی ارشد به دانشگاه شیکاگو رفت و مدرک دکترای اقتصاد را نیز در سال 1946 در دانشگاه کلمبیا کسب کرد. او در آستانه 40 سالگی تحسین اقتصاددان ها را به علت موفقیت های قابل توجهش در زمینه تجزیه و تحلیل مصرف و تاریخ و تئوری پولی برانگیخت. در سال 1976 وی توانست برای موفقیت هایش در عرصه تجزیه و تحلیل مصرف، نظریه و تاریخچه پولی و نشان دادن پیچیدگی سیاست تثبیت جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کند. پیش از آن او مدتی مشاور نیکسون، رئیس جمهور آمریکا و رئیس انجمن اقتصاددانان آمریکایی (در سال 1967) بود. از زمان بازنشستگی از دانشگاه شیکاگو در سال 1976 فریدمن محقق ارشد موسسه هوور در دانشگاه استنفورد بود. او مدتی نیز در دانشگاه ویسکانسین به تدریس پرداخت، اما با گسترش احساسات ضدیهود در دانشکده اقتصاد این دانشگاه، تدریس در آن را رها کرد و در دولت مشغول به کار شد و طی سال های 1941 تا 1943 به عنوان مشاور مقامات ارشد خزانه داری فدرال آمریکا فعالیت کرد و در سال 1942 به عنوان سخنگوی خزانه داری از سیاست مالیاتی کینز حمایت کرد و در واقع به ایجاد سیستم دریافت مالیات بردرآمد ماهانه کمک کرد. فریدمن خود در زندگینامه اش می نویسد که در آن دوران کاملاً طرفدار عقاید کینز بودم . با گذر زمان عقاید اقتصادی فریدمن نیز تغییر کرد و به منتقد جدی دیدگاه های کینز تبدیل شد. قبل از دهه 1940 فریدمن عمده تحقیقات خود را بر مسائل آماری می گذاشت که این امر در تز وی در تحقیقی که با همکاری سیمون کوزنتس انجام داد، هویدا است.فریدمن پس از اخذ مدرک دکترای اقتصاد از دانشگاه کلمبیا در سال 1946 به دانشگاه شیکاگو نقل مکان کرد و به مدت 30 سال در آنجا به تدریس پرداخت. فریدمن در آنجا کانون فکری را ایجاد کرد که بعدها چندین نفر از اعضای آن برنده جایزه اقتصاد نوبل شدند و این کانون فکری به مکتب اقتصادی شیکاگو معروف شد. فریدمن عمدتاً به علت تلاش هایش برای ترویج ایده نقش بهره در عرضه پول به عنوان عاملی در ارزش اسمی بازدهی (نظریه کمّی پول یا پول گرایی) معروف شد.فریدمن در سال 1945 با انتشار کتاب درآمد از فعالیت های حرفه ای مستقل با همکاری سیمون کوزنتس استعداد خود را نشان داد. او در این کتاب نشان می داد که عدم وجود رقابت در عرصه جامعه پزشکان در آمریکا به علت محدودیت صدور مجوز پزشکی، موجب افزایش بی رویه حق الزحمه پزشکان شده است. او در سال 1957 کتاب نظریه تابع مصرف را نوشت و در آن با نقد دیدگاه حامیان کینز (حامیان این ایده که افراد و خانوارها انتظارات مصرف خود را بر اساس میزان درآمد خود تطبیق می دهند) نشان داد که مصرف سالانه مردم تابعی است از درآمدهای مورد انتظار آنان در طول زندگی. فریدمن در کتاب معروف سرمایه داری و آزادی ، تفکر اقتصاد بازار را از گوشه عزلت بیرون کشید و آن را به جهانیان عرضه کرد. او در این کتاب در کنار بحث های متداول، از موضوعاتی همچون ارتش داوطلب، نرخ های ارز شناور آزاد، لغو صدور پروانه کار برای پزشکان، مالیات بر درآمد منفی، و کوپن های تحصیلی سخن گفت. وی دشمن سرسخت خدمت وظیفه اجباری بود و زمانی اشاره کرد که لغو قانون خدمت اجباری، تنها مسأله ای بود که شخصاً در کنگره برای تصویب آن اقدام به لابی نمود.اگرچه کتاب سرمایه داری و آزادی فروش مطلوبی نداشت، اما بسیاری از جوانانی که این کتاب را خواندند با خواندن آن به مطالعه علم اقتصاد، علاقه مند شدند. اگرچه بخش اعظم پیشگامی های فریدمن در زمینه نظریه قیمت (نظریه ای که شرح می دهد که چگونه قیمت ها در بازارهای منفرد تعیین می شوند) بود، اما او به علت دیدگاه هایش در زمینه سیاست پول گرایی مشهور شد. او با به چالش کشیدن دیدگاه های کینز و بسیاری از نهادهای اقتصادی آن زمان، دلایلی برای ضرورت بازبینی در نظریه کمّی پولی(سطح قیمت به عرضه پول وابسته است) ارائه کرد. فریدمن در مطالعات نظریه کمّی پولی که در سال 1956 منتشر شد، نشان داد که در طولانی مدت، افزایش رشد پول موجب افزایش قیمت می شود، اما تأثیر چندانی بر کارآیی نخواهد داشت. وی همچنین نشان داد که در کوتاه مدت، افزایش عرضه پول موجب افزایش نرخ اشتغال و کارآیی می شود و کاهش عرضه پول نیز تأثیری منفی بر اشتغال و کارآیی خواهد داشت.راه حل فریدمن برای مشکلات تورمی و نوسانات کوتاه مدت در اشتغال و تولید ناخالص ملی واقعی، همان قانون به اصطلاح عرضه پول است. بر این اساس، فریدمن معتقد است اگر بانک مرکزی عرضه پول را با نرخ مشابه تولید ناخالص ملی واقعی افزایش دهد، تورم صفر می شود. دیدگاه پولی فریدمن زمانی اشاعه یافت که وی با همکاری آنا شوارتز کتاب تاریخچه پولی ایالات متحده طی سال های 1867 تا 1960 را منتشر کرد. در این کتاب، مؤلفان بیان کرده بودند که دوره بحران بزرگ اقتصادی 1929 در نتیجه سیاست های نادرست پولی بانک مرکزی آمریکا ایجاد شد؛ این بحث، انتقاد مقامات بانک مرکزی آمریکا را نسبت به مؤلفان کتاب به دنبال داشت که در یک جوابیه داخلی و بسیار طولانی به دیدگاه های فریدمن پاسخ دادند. بحث میان فریدمن و مقامات بانک مرکزی آمریکا موجب شد مقامات بانک مرکزی آمریکا نهایتاً سیاست انتشار جزئیات مباحث مطروحه در نشست های خود را کنار بگذارند. اگرچه بسیاری از اقتصاددان ها با عقاید پولی فریدمن مخالفند، اما وی نفوذ فراوانی در اقتصاد جهانی دارد. یکی از اثرگذاری های فریدمن بر علم اقتصاد، اصلاح فرضیه سیاست پولی پل ساموئلسون از شاگردان مکتب کینز در پرفروش ترین کتابش اقتصاد بود. در طول دهه 1960 طرفداران اقتصاد کینزی و عموم اقتصاددان ها معتقد بودند که دولتها با بده بستان بلندمدت و دائمی بیکاری و تورم (منحنی فیلیپس) مواجهند. در این دیدگاه، که بر نرخ طبیعی اشتغال تمرکز دارد، دولت می تواند با افزایش تقاضا برای کالاها و خدمات و با پذیرش نرخ تورم بالاتر، بیکاری را به طور بلندمدت کاهش دهد. اما در اواخر دهه 1960 فریدمن و ادموند فلپس از دانشگاه کلمبیا (که امسال جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرد) این دیدگاه را به چالش کشیدند. فریدمن معتقد بود زمانی که مردم با نرخ های بالاتر تورم سازش پیدا می کنند، اشتغال به طور خزنده می تواند افزایش یابد. فریدمن می گفت برای اینکه نرخ بیکاری را به طور دائمی پایین نگاه داشت، نرخ تورم دائماً در حال رشد (و نه فقط نرخ بالاتر) ضروری است. رکود تورمی (افزایش هم زمان تورم و بیکاری) در دهه 1970 دلیل محکمی بر دیدگاه فریدمن-فلپس در این زمینه بود و اکثر اقتصاددان ها از جمله بسیاری از حامیان کینز را پیرو دیدگاه فریدمن ساخت. با کتاب آزادی انتخاب که فریدمن آن را با همکاری همسرش رز تألیف کرد، عقاید و ایده های فریدمن در سطح جهان گسترش یافت و این کتاب به پرفروش ترین کتاب غیر داستانی سال 1980 تبدیل شد. فریدمن این کتاب را هم زمان با مجموعه برنامه های تلویزیونی پی.بی.اس تألیف کرد و با رواج این کتاب، دیگر فریدمن به یک نام آشنا در سطح جهان تبدیل شد. فریدمن همچنین در سال 1957 با فرضیه درآمد دائمی اقدام به اصلاح تئوری تابع مصرف کرد که برخی از اقتصاددان های دانشگاهی این اقدام وی را بزرگترین فعالیتش در جایگاه علمی وی می دانند. فریدمن در دانشگاه، مطالعاتی را درباره چگونگی رابطه چرخه های تورم و رکود با نوسانات عرضه پول آغاز کرد که نهایتاً موجب شد جایزه نوبل اقتصاد سال 1976 را کسب کند و در همان سال از دانشگاه شیکاگو بازنشسته شد و به دانشگاه سان فرانسیسکو نقل مکان کرد تا نظریه های بازار آزاد خود را پیگیری کند. وی مشاور غیررسمی باری گلدواتر کاندیدای ناکام ریاست جمهوری آمریکا در سال 1964 بود، اما چهار سال بعد توانست با مشاوره های خود به پیروزی ریچارد نیکسون در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا کمک کند و در انتخابات سال 1980 نیز به ریگان برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری کمک کرد. او با مطالعات خود، راه را برای سیاست های ضدتورمی بانک مرکزی آمریکا در دهه 1980 که به دوره طولانی مدت تورم نسبتاً پایین انجامید، هموار ساخت. فریدمن همچنین مدال ملی علم و مدال آزادی ریاست جمهوری آمریکا را در سال 1988 دریافت نمود. وی رئیس اسبق انجمن اقتصاددانان آمریکا، انجمن اقتصاددانان غرب و انجمن مونت پلرین بود و در جامعه فلسفی آمریکا و آکادمی ملی علوم این کشور عضویت داشت. وی جوایز مختلفی از سوی دانشگاه هایی از آمریکا، ژاپن و گواتمالا و جایزه ویژه دولت ژاپن را در سال 1986 دریافت کرد. او تأثیر فراوانی بر رشته های اقتصاد کلان، اقتصاد خرد، تاریخ اقتصاد و آمار گذاشت و از سرمایه داری بدون مداخله دولت حمایت می کرد. در کتاب آزادی و سرمایه داری (1962) فریدمن از کاهش نقش دولت در یک بازار آزاد به منظور ایجاد آزاد سیاسی و اجتماعی حمایت کرد. وی مجموعه برنامه تلویزیونی آزادی انتخاب را در اوایل 1980 در شبکه تلویزیونی پی.بی.اس اجرا کرد و بعدها آن را با همکاری همسرش به کتاب مشهور آزادی انتخاب تبدیل کرد.وی به عنوان رهبر مکتب شیکاگو (اقتصاددان پیرو نظریه پول گرایی) شناخته می شود که بر اهمیت میزان پول به عنوان ابزار سیاستی دولت و عامل ایجاد تورم و چرخه های تجاری تاکید می کند. او این مکتب را به همراه برخی از متفکران اقتصادی دیگر در این دانشگاه بر پایه نظریه بازار آزاد و ضددولتی بنیان نهاد. پیش از ظهور فریدمن، حامیان نظریه های دخالت دولت ایده های خود را بر دولت های فرانکلین روزولت تا لیندون جانسون تحمیل کرده بودند، اما از دهه 1970 با بروز تورم و رکود اقتصادی، ایده اقتصاد آزاد فریدمن به تدریج خود را بالا کشید. از آن پس بسیاری از اقتصاددانان، سیاست گذاران و مردم معمولی به این نتیجه رسیدند که دولت بزرگ مانع توسعه بخش خصوصی است و از دوره دولت ریگان اقتصاد بازار آزاد توسعه یافت و اقتصاد دولتی را مغلوب کرد.فریدمن بهترین راهکار برای کشورهای نفت خیز را اعطای سهام یکسان نفتی به هر فرد بالای 21 سال سن می دانست که حق و مسئولیت یکسانی را برای همه ساکنان کشورهای نفتی ایجاد می کند. وی بیش از 20 کتاب را تألیف کرد که یکی از مهمترین آنها سرمایه داری و آزادی (1962) است. یکی از آخرین کتاب های فریدمن، این زوج خوش شانس است، که آن را به کمک همسرش در سال 1998 نوشت.
اقتصاد انرژی
احتمال کاهش مجدد تولید اوپک
گروه اقتصادی- سازمان کشورهای صادرکننده نفت، اوپک، در اجلاس ماه گذشته به منظور جلوگیری از کاهش بهای نفت، تولید خود را 2/1 میلیون بشکه در روز کاهش داد، اما نابسامانی های موجود در بازار نفت موجب شد بهای نفت خام، جمعه گذشته به پایین ترین سطح 18 ماه اخیر خود سقوط کند و اعضای اوپک را به فکر کاهش مجدد تولید در اجلاس بعدی در نیجریه بیندازد. نشست رسمی بعدی اوپک قرار است 23 آذر ماه ( 14دسامبر) در ابوجا پایتخت نیجریه برگزار شود.شکیب خلیل وزیر انرژی و معادن الجزایر در این زمینه اعلام کرد، دولت متبوع وی با پیشنهاد کاهش مجدد تولید نفت توسط کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) مخالفتی نخواهد داشت. او روز شنبه در حاشیه برگزاری دهمین همایش بازرگانان عرب که در الجزیره برگزار شد، گفت: چنانچه کشورهای عضو اوپک کاهش مجدد سقف تولید نفت خود را بررسی کنند، الجزایر با آنان همگام خواهد بود. شکیب خلیل همچنین افزود، اوپک آخرین بار سقف تولید خود را یک میلیون و 200 هزار بشکه در روز کاهش داد و این موضوع تاثیر فراوانی بر تثبیت قیمت جهانی نفت گذاشت. به گفته وزیر انرژی و معادن الجزایر، اوپک همواره تلاش خواهد کرد تا بهای جهانی نفت را در سطح ثابتی حفظ کند. وزیر نفت امارات اما وجود اظهار اینکه بازار جهانی نفت با مازاد عرضه روبرو است، از اظهار نظر در خصوص لزوم کاهش مجدد تولید نفت اوپک در اجلاس دسامبر خودداری کرد. محمد بن ظائن الهملی افزود: من نمی توانم در خصوص اتفاقات نشست ابوجا اظهار نظر و پیش بینی کنم ولی به نظر من بازار نفت با مازاد عرضه روبرو شده است. وی تصریح کرد: مساله اصلی این نیست که آیا قیمت های کنونی مورد رضایت اوپک هست یا نه، بلکه مساله مهم برقراری ثبات در بازار نفت است و اوپک همواره آمادگی خود را برای دستیابی به این هدف اعلام کرده است. اوپک که بیش از یک سوم نفت مورد نیاز بازار را تامین می کند در نشست فوق العاده دوحه برای جلوگیری از کاهش قیمت نفت، 2/1 میلیون بشکه از تولید نفت خود کاسته است. عبدالله العطیه وزیر نفت قطر نیز گفت: اوپک هیچ گزینه دیگری به غیر از کاهش تولید نفت ندارد و قیمت 60 دلار برای هر بشکه نفت قیمتی کاملا متوسط است. در همین حال، مرکز اطلاعات انرژی آمریکا در گزارشی اعلام کرد که با وجود تصمیم اوپک برای کاهش 2/1 میلیون بشکه ای تولید نفت، میزان تولید این سازمان طی سه ماه پایانی امسال روزانه 800 هزار بشکه کاهش خواهد یافت. در این گزارش آمده است که برخی از کشورهای عضو اوپک به تعهدات خود برای کاهش تولید نفت پایبند نیستند و این مساله موجب کاهش 800 هزار بشکه ای تولید اوپک تا پایان امسال خواهد شد.
اقتصاد
ادبیات
اجتماعی
اندیشه
شهرآرا
ورزش
اجتماعی
ادب و هنر
اقتصادی
دانش فناوری
بـورس
زادبوم
حوادث
بین الملل
فرهنگ و آموزش
سیاسی
شهر تماشا
سلامت
شهری
علمی فرهنگی
ورزش
صفحه آخر
همشهری ضمیمه
| ادبیات | اقتصاد | اجتماعی | اندیشه | شهرآرا | ورزش |
| صفحه اول | آرشیو | چاپ صفحه |
Copyright 2006, Hamshahri, All rights reserved.
HTML Production by Hamshahri Informatic Center
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 67 صفحه
قسمتی از متن .doc :
طرحهای نخستین
از زمانی که انسانها برای زندگی گروهی گرد هم آمدند بزه وجود داشته است، چنان که کتیبه اسپانیایی موجود در رمیجیا، نزدیک شهر والانس، متعلق به دوره پیش از تاریخ که صحنه اجرای مجازات اعدام را نشان می دهد موید آن است، و می توان حدس زد که در همان زمان آثاری از آموزه کیفری می بایست وجود داشته باشد. پس از آن و بعدها متونی چون تورات ( به ویژه در سفر تثنیه و اعداد)، قانون حمورابی یا قانون هیتیتها پدید آمدند که حاوی مقررات دقیق مبنی بر فلسفه کیفری بودند. بعد از این دوره کم کم نخستین آموزه های کیفری پدیدار شد.
نویسندگان دوره باستان یونان و رم
آیین دادرسی کیفری توجه قدما را زیاد به خود جلب نکرده است. فقط افلاطون در کتاب قوانین اشاراتی چند به آن دارد. وی غالبا ً تنها به بررسی قوانین آتن که با آنها آشنایی داشته است اکتفا می کند. در عین حال، افلاطون گهگاه راه حلهایی پیشنهاد می کند، که اگرچه امروز به نظر ما پیش پا افتاده می نماید، در آن موقع تقریبا ً انقلابی بوده است. زمانی که محاکمه کیفری، مبارزه ای بین بزهکار و بزه دیده در برابر قضات ساکت یا دادرسان خاموش، که فقط به صدور حکم اکتفا می کردند، بود افلاطون انتظار دارد که قضات نقش فعالی ایفا کنند و از طریق تحقیقات و بازجویی، توضیحات لازم را کسب کنند. وقتی کیفر از پیش در قانون مشخص نشده است، افلاطون خواهان دادن اختیار تعیین آن تنها به قاضی می شود و حالآنکه در عمل، همین قاضی فقط می توانسته به اعتبار و «ارزش» دلایل خواهان و خوانده رای خود را صادر کند.
در زمینه ادله اثبات جرم، افلاطون «سوگند» را به لحاظ بی تقوایی و اشاعه شرک رد می کند و از شهادت به دو شرط دفاع می کند، یکی اینکه قاضی آن را به صورت نوشته درآورد و دیگ آنکه نسبت به گواه کاذب شدت عمل به خرج داده شود که اگر وی قبلا ً سه بار محکوم شده است، کیفر مرگ در انتظارش باشد.
خلاصه آنکه افلاطون از آیین دادرسی ای که مبتنی بر عدم حضور فعال قاضی و استفاده از سوگند است دوری می جوید. بدین ترتیب، اندیشه ارائه خدمات عمومی در اجرای عدالت به طور ضمنی محسوس است.
مطالبی که درباره مبنای مجازات گفته شده بی نهایت مهم تر است. نویسندگان بسیاری، به ویژه تراژدی نویسان و فیلسوفان که اغلب یونانی هستند تا لاتینی، این مسئله را مورد ملاحظه قرار داده اند. این نویسندگان سه نقش و وظیفه برای کیفر قائل شده اند:
انتقام جویی
کیفر در نزد یونانیان قبل از هر چیز «وسیله ای است برای اعاده آبروی از دست رفته بزه دیده و هم زمان برای تایید مجدد حیثیت و قدرت وی، با توهین به شخص توهین کننده یعنی مجرم چندان که او را خوار کند». در واقع کیفر باید قلب بر آشفته بزهدیده را آرام بخشد و به وی نفع برساند و برای او نوعی لذت به وجود آورد. در تراژدیهای یونانی نسبت به جانیان با بی رحمی رفتار می شود، و بزه دیده می تواند آزادانه خشم خود را ارضا کند در آژاکس اثر سوفکل قهرمان تراژدی از دشنام و تازیانه استفاده می کند. از نظر یونانیان فردی که دشنام و تازیانه به او وارد می شود تامرتبه بردگی تنزل می یابد. آشیل در اثر خود، پرومته در زنجیر، چهره ای از «زئوس» ترسیم می کند که در آن پرومته آتش را که زئوس نگهدارنده آن بود از وی ربوده است، و از آنجا که سراپای زئوس از تنفر مملو شده است، رنج و آزار غل و زنجیر را به پرومته تحمیل و با وی به مانند اسب بارکش رفتار می کند.
در خطابه ارسطو، کیفر، نخست باید بزه دیده را ارضا کند، به این شرط که بزهکار بداند که به خاطر بزه دیده رنج و آزار می کشد. حتی افلاطون که، در عین حال بینش بسیار متفاوتی از منشا کیفر دارد. چنان که در صفحات بعد خواهیم دید، نسبت به این اندیشه بیگانه نیست: برای مثال می پذیرد که اگر مرد آزادی مورد ضرب و شتم یک برده واقع شد «می تواند هر چند تازیانه که بخواهد به وی بزند» (قوانین، کتاب نهم، ص 872 b).
اولوجلی دانشمند رمی عالم صرف و نحو، به شیوه دیگری استدلال می کند. انتقام جویی حتی اگر، چنان که افلاطون معتقد است، تنها نقش کیفر نباشد، کاملا ً در آن محسوس است. اولوجلی می
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
عدالت در اندیشه دینی
اسلام، تنها نسخه مکتوب نیست. تنها در وجود لفظی و وجود کتبی خلاصه نشده است. رهبران معصوم ما تجسّم واقعی حقیقت اسلام در زمان خود بوده اند. امیرمؤمنان که خود امکان اداره حکومت در سالیان محدود به دست آورد، زیباترین چهره عدالت اجتماعی را به نمایش گذاشت؛ به گونه ای که گفتند به خاطر شدت عدالت در محراب عبادت کشته شد. در زندگی شخصی، زندگی فرزندان و نزدیکان، در عرصه قضایی، در عرصه سیاسی و اقتصادی جامعه، به بهترین وجه چهره عدالت را مجسم ساخت. او پوشاکی تن آزار و خوراکی دشوارخوار داشت و به همین جهت مورد اعتراض اصحاب قرار گرفت (94) ولی هرگز از این سیره کناره گیری نکرد. وی در معرفی خود، در مصدر حکومت تمام کشور پهناور اسلامی فریاد برآورد که: امام شما از دنیا به دو جامه فرسوده و دو قرص نان بسنده کرده است، (05) با اینکه خود می گفت: می دانستم چگونه عسل پالوده و مغز)درروز( گندم و بافته ابریشم به کار برم. ولی همراهی با محرومانی که احتمالاً در اقصی نقاط کشور اسلامی حسرت گرده نانی را ببرند و سیر نخوابند را بر هوای نفس ترجیح می داد و به صراحت می فرمود: آیا راضی شوم که به من امیرالمؤمنین بگویند ولی با آنان در مشکلات روزگار شریک نشوم و در سختی زندگی نمونه ای برای آنان نباشم؟! (15)
حضرتش در مسأله عدالت اجتماعی و مساوات با دیگران، تنها به زندگی شخصی خویش
نمی نگریست، بلکه فرزند و برادر و... را نیز مراقبت می کرد و بر طبق آیه شریفه ...قوا أنفسکم و أهلیکم ناراً... (25) پس از خود از اهل مراقبت می کرد.
در نامه ای به یکی از کارگزاران خود از سأ استفاده و اسراف کاری وی نسبت به بیت المال انتقاد کرد و نوشت: به خدا سوگند اگر حسن و حسین مثل عمل تو را انجام داده بودند، از من روی خوش نمی دیدند و از سوی من به آرزوی خویش نمی رسیدند تا آنکه حق از آنان بازستانم و اثر ظلم پدید آمده را باطل کنم. (35) شیوه برخورد ایشان با عقیل که در اثر نداری و گرسنگی فرزندانش به تیرگی گراییده بودند، مشهور است. (45) یاران و همراهان خلیفه قبل نیز از این عمومیت و شمول در عرصه عدالت ناخرسند بودند و تقسیم مساوی بیت المال را برنتافتند و به حضرت امیر (ع) ش کوه بردند. آنان را نظر آن بود که براساس سبقت در جهاد و اسلام و نژاد عربی، سهم بیت المال متفاوت باشد و امکانات دولت همچنانکه در دوره عثمان و عمر تقسیم می شد، تقسیم شود. حضرت امیر (ع ) فرمود: اگر این بیت المال مال و حال )اینگونه رفتار نکنم (شخصی خودم بود نیز به تساوی تقسیم می کردم، پس چگونه آنکه مال، مال خداست. (55)
وی بر تساوی همه در برابر قانون تأکید می کرد. به فرزندانش توصیه کرد که در قصاص قاتل وی فقط به او بسنده کنند و آنهم فقط یک ضربه در برابر یک ضربه ای که وی وارد ساخته است. (65)
به اجرای عدالت توسط کارگزاران حساس بود و از ظلم آنان به کمترین مردم، از جهت حمایت و موقعیت اجتماعی، بر می آشفت و با شدت برخورد و سخت تهدید می کرد. (75)
در حقیقت چهره مجسم عدالت اسلامی روشن تر از آثار مکتوب و ملفوظ اسلامی برارزش والای این محور اساسی اداره جامعه دلالت دارد و جایگاه رفیع و بی بدیل آن رامی نماید.
امام خمینی و مباحث مفهومی در حوزه عدالت اجتماعی
امام خمینی در تعریف عدالت به مفهوم لغوی و ریشه آن بسنده کرده اند و می نویسند:
«بدان که عدالت عبارت است از حد وسط بین افراط و تفریط و آن از امّهات فضایل اخلاقیه است. (85)
و در کلامی دیگر به فطری بودن عدالت در سرشت انسان پرداخته اند:
فطرتاً در مقابل قسمت عادلانه خاضع است و از جور و اعتساف فطرتا انسان گریزان و متنفّر است. از فطرتهای الهیه که در کمون ذات بشر مخمّر است حب عدل و خضوع در مقابل آن است و بغض ظلم و عدم انقیاد در پیش آن است اگر خلاف آن را دید بداند در مقدمات نقصی است. (95)
چون عدالت خواهی و عدالت گستری امری فطری است، مرور زمان آن را کهنه نمی کند و اصلی دایمی و مستمر محسوب می شود:
«اجرای قوانین بر معیار قسط و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی ومنع از فساد و فحشا و کجروی ها و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار، استثمار و استعباد، و حدود و قصاص و تعزیرات بر میزان عدل... و صدها از این قبیل چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود. (06)
جدای از فطری و دایمی بودن عدالت اجتماعی توجه به عمومی بودن عدالت، به طوری که گستره آن همه افراد جامعه را بگیرد.
اجرای آن برای همه علی السویه باشد و توجه به فایده مندی آن برای اقشار محروم مورد توجه ویژه ایشان بوده است:
«در جمهوری اسلامی برای فقرا فکر رفاه خواهد شد. مستمندان به حقوق خودشان می رسند. عدالت الهی سایه می افکند. (16)
«عدالت اسلامی را می خواهیم در این مملکت برقرار کنیم. یک همچو اسلامی که در آن عدالت باشد. اسلامی که در آن هیچ ظلم نباشد. اسلامی که آن شخص اوّل با آن فرد آخر همه علی السوأ در مقابل قانون باشد. (26)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
نگاهى نو به افکار و اندیشه هاى خیام
/
نهصد سال پیش در اوج ترکتازى ترکان مسلمان و میدان دارى توأم با تعصب و خشونت بى حد محدثان و فقیهان، در یکى از مراکز عالِم پرور سر زمین ما بذر مکتب وفلسفه اى افشانده شد که با تمام گستردگى و کثرت پیروانش، هیچگاه به نام یک مکتب فلسفی خاص خوانده نشد و در قالب هیچ یک از سیستم های شناخته شدۀ فلسفى نیز ثبت نگردید. سخن از مکتب خیام است و فلسفه اى که او از پایه گذاران آن بود.
از آغاز نفوذ اسلام در سرزمین ما، مردم این سرزمین مبارزات دامنه دار خود را در ابعاد گوناگون و در زمینه هاى مختلف بر ضد اعراب و آئین تحمیلی آنان آغاز کردند. از جمله اینکه، از دل اسلام صدها فرقه و مکتب و مذهب بیرون کشیدند که تعدادى از آنها هنوز هم با سخت جانى ادامۀ حیات می دهند. فرق و مکاتب و مذاهبی نظیر؛ خوارج، قدریه، معتزله، زیدیه، کیسانیه جبریه، اشعریه، مرجئه، ضراریه، کرامیه، باقریه، باطنیه، جعفریه، موسویه، شیطانیه، حازمیه، نظامیه، وهابیه، علویه، شعوبیه، اسماعیلیه، صوفیه، شیعى، سنى و...غیره ازآن جمله اند.
در میان این فرق و مکاتب، دو مکتب عمده اهل تقیه، یعنى اسماعیلیه(باطنیه) و تصوف از مکاتبى بودند که در باطن مخالف اسلام بودند، اما در ظاهر با پذیرش احکام دینی آنان، خود را از زمرۀ مسلمانان قلمداد مى کردند تا با این تمهید بتوانند فضائى براى تنفس به دست آورند.
دو مکتب دیگر، زندقه(مانوی و مزدکی) و خیامى، گاهی به صورت علنی و زمانی به گونۀ پنهانی افکار و اندیشه هاى خود را عنوان مى کردند.
از عجایب روزگار، اینکه، این چهار مکتب یاد شده داراى ویژگى هاى مشترکى نیز بودند. در مکتب تقیه، اسماعیلیه و تصوف، اولى به خشونت و مبارزه مسلحانه متوسل شد و در میدانهاى نبرد به زور آزمائى پرداخت و سرانجام در برابر سیل خروشان و وحشیانه مغول تاب نیاورد و از صحنه بیرون رفت. در حالیکه دومى چون به ظاهر گوشه عزلت گرفته، به خانقاه پناه برده و قناعت و زهد و بى نیازى و ...پیشه خود کرده بود، همچنان زنده و ماندگار ماند.دو مکتب دیگر نیز، چنین بودند، اولى زندقه، به خشونت و جنگ و جدال افتاد و از میان رفت، اما پیروان مکتب خیام، رو به میخانه آوردند و در سایۀ پیر مغان، به جام شراب و مجلس ساز و آواز و دست افشانی و پا کوبى پناه بردند و پایدار ماندند و بدین گونه زندقه مثل اسماعیلیه ضعیف شد اما مکتب و اندیشۀ خیامى همچون تصوف تا امروز زنده و برقرار مانده است. ـ مکتب نخستین یعنی اسماعیلیه، در ابتدا با توسل به فاطمیون مصر(که خود آنها نیز پرداختۀ ایرانیان بودند)، به بهانه پیروى از مکتب هفت امامى(محمد پسر اسماعیل، پسر جعفر صادق)، به تبلیغ خلفای فاطمی پرداختند. اما به محض اینکه قدرت یافتند، راه خود را از آنان جدا ساخته و«خود کردند، آنچه کردند».
پیروان این مکتب، اگر چه به ظاهر احکام اسلام را رعایت مى کردند، ولى در باطن و در جمع احباب و اصحاب مومن خویش به هیچ یک از اصول اسلام پاى بند نبودند. تا اینکه،«على ذکره السلام»سومین پیشواى روشن ضمیر و حقیقت بین این مکتب با شجاعت و شهامت بى نظیرى خود را امام زمان نامید و پرده ها را کنار زد و گفت :- «به اقتضاى عقل شریف مکلفم، اذعان کنم که عالم قدیم است و زمان نامتناهى، بهشت و دوزخ یک امر خیالى و موهوم است... امروز، من تکالیف شرعیه را در خصوص حقوق الله به طور کلى از گردن شما ساقط کردم. پس از این آزاد هستید و از اوامر و نواهى در خصوص حقوق الله بالمره فارغ بالید. علم تحصیل کنید و نیکوکار شوید و از نعمات دنیویه در حیات پنج روزه خود بهره یابید... به خیالات فاسد و عقاید ابلهانه خود را مقید مکنید.. جماعت طایفه اناث را در حبس و حجاب نگاه داشتن را ظلم توصیف کرد و زیاده از یک زن گرفتن را غدغن نمود». او بدین وسیله ماهیت واقعى مذهب اسماعیلیه را آشکار کرد.مکتب زندقه، چه خرم دینان و چه سپید جامگان، و چه سایر فرقه ها، تکلیفشان از اول معلوم بود. اینان پیروان ادیان آریانای باستان، به خصوص مکتب مانی و مزدک بودند و هدفشان بیرون راندن اعراب و آئین اسلام از این سرزمین بود. از اینرو، گاهی بدون ترس و واهمه و زمانی به دستاویز تقیه، کیش و آئین خود را آشکار مى کردند، و نیز با تکیه بر افتخارات گذشته میهن خود در میدانهاى نبرد به رویاروئى با غارتگران عرب مى رفتند..
پیروان مکتب تصوف، با آویختن به فلسفه وحدت وجود، عملاً و علناً از اصول دین اسلام«توحید» بیرون رفتند، و از جرگۀ مسلمانان خارج شده و از دید آنان لامذهب به شمار آمدند. زیرا، هنگامی که مکتبى منکر یگانگى خدا و منکر صفات وی مى شود، چنین مکتبى در ردیف مکاتبی محسوب می شوند که از دین اسلام خارج اند. راه تصوف، به عقیده همه آنهائیکه درک و بینش فلسفى دارند، از ادیان توحیدى جداست. همۀ آن حکایتهایی که متصوفه برای تبرئۀ خود عنوان مىکنند، و شاخه ها و شعبه های گوناگونی همچون تصوف اسلامى، تصوف شیعه و تصوف سنى و غیره که به وجود آورده اند، همه بهانه هائى براى سرپوش نهادن بر ماهیت اصلی این مکتب و فلسفه است. پایه گذاران تصوف به جهت حفظ و بقای مکتب خود تا آنجا در خدعه کردن و تقیه نمودن پیش رفتند که بعضى فرقه های، سلسله خود را به پیغمبر اسلام و بعضی دیگر به عمر و ابوبکر و على و غیره منتسب کردند. فرقه هایی نیز براى فریب شیعیان، به جعلیانی دست زدند که با هیچ معیاری قابل پذیرش نمی باشد. آنها بی توجه به واقعیت های مسلم، امام محمد باقر و امام جعفر صادق و اما رضا را از اقطاب دراویش به شمار آورده اند، و به جعلیاتی از قبیل داستان اویس قرنى و خرقه گرفتنش از على، یا بایزید بسطامى و تلمذ او در محضر جعفر صادق و معروف کرخى و مسلمان شدنش به دست علی ابن موسی (رضا) و غیره دست زده اند، تا فرقه های خود را ازگزند متشرعین نجات دهند.
حال اگر کسى از آنان بپرسد : درویش! مگر نه اینکه بنیاد تصوف، بر زهد و فقر و قناعت و ریاضت و امثال آن نهاده شده است؟پس امام جعفر صادق با آن زندگى پر تجمل، آن لباس ابریشمین و پالتو پوست گرانقیمت خز پوشیدن، و آن هدایاى بى حد و حساب و کنیزکان زیبارو که مکررا ًاز خلفاى عباسى همچون سفاح و منصور دوانقى دریافت می کرد کجا؟! و قطب و مرشد و پیر تصوف بودنش کجا؟!
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
عدالت در اندیشه دینی
اسلام، تنها نسخه مکتوب نیست. تنها در وجود لفظی و وجود کتبی خلاصه نشده است. رهبران معصوم ما تجسّم واقعی حقیقت اسلام در زمان خود بوده اند. امیرمؤمنان که خود امکان اداره حکومت در سالیان محدود به دست آورد، زیباترین چهره عدالت اجتماعی را به نمایش گذاشت؛ به گونه ای که گفتند به خاطر شدت عدالت در محراب عبادت کشته شد. در زندگی شخصی، زندگی فرزندان و نزدیکان، در عرصه قضایی، در عرصه سیاسی و اقتصادی جامعه، به بهترین وجه چهره عدالت را مجسم ساخت. او پوشاکی تن آزار و خوراکی دشوارخوار داشت و به همین جهت مورد اعتراض اصحاب قرار گرفت (94) ولی هرگز از این سیره کناره گیری نکرد. وی در معرفی خود، در مصدر حکومت تمام کشور پهناور اسلامی فریاد برآورد که: امام شما از دنیا به دو جامه فرسوده و دو قرص نان بسنده کرده است، (05) با اینکه خود می گفت: می دانستم چگونه عسل پالوده و مغز)درروز( گندم و بافته ابریشم به کار برم. ولی همراهی با محرومانی که احتمالاً در اقصی نقاط کشور اسلامی حسرت گرده نانی را ببرند و سیر نخوابند را بر هوای نفس ترجیح می داد و به صراحت می فرمود: آیا راضی شوم که به من امیرالمؤمنین بگویند ولی با آنان در مشکلات روزگار شریک نشوم و در سختی زندگی نمونه ای برای آنان نباشم؟! (15)
حضرتش در مسأله عدالت اجتماعی و مساوات با دیگران، تنها به زندگی شخصی خویش
نمی نگریست، بلکه فرزند و برادر و... را نیز مراقبت می کرد و بر طبق آیه شریفه ...قوا أنفسکم و أهلیکم ناراً... (25) پس از خود از اهل مراقبت می کرد.
در نامه ای به یکی از کارگزاران خود از سأ استفاده و اسراف کاری وی نسبت به بیت المال انتقاد کرد و نوشت: به خدا سوگند اگر حسن و حسین مثل عمل تو را انجام داده بودند، از من روی خوش نمی دیدند و از سوی من به آرزوی خویش نمی رسیدند تا آنکه حق از آنان بازستانم و اثر ظلم پدید آمده را باطل کنم. (35) شیوه برخورد ایشان با عقیل که در اثر نداری و گرسنگی فرزندانش به تیرگی گراییده بودند، مشهور است. (45) یاران و همراهان خلیفه قبل نیز از این عمومیت و شمول در عرصه عدالت ناخرسند بودند و تقسیم مساوی بیت المال را برنتافتند و به حضرت امیر (ع) ش کوه بردند. آنان را نظر آن بود که براساس سبقت در جهاد و اسلام و نژاد عربی، سهم بیت المال متفاوت باشد و امکانات دولت همچنانکه در دوره عثمان و عمر تقسیم می شد، تقسیم شود. حضرت امیر (ع ) فرمود: اگر این بیت المال مال و حال )اینگونه رفتار نکنم (شخصی خودم بود نیز به تساوی تقسیم می کردم، پس چگونه آنکه مال، مال خداست. (55)
وی بر تساوی همه در برابر قانون تأکید می کرد. به فرزندانش توصیه کرد که در قصاص قاتل وی فقط به او بسنده کنند و آنهم فقط یک ضربه در برابر یک ضربه ای که وی وارد ساخته است. (65)
به اجرای عدالت توسط کارگزاران حساس بود و از ظلم آنان به کمترین مردم، از جهت حمایت و موقعیت اجتماعی، بر می آشفت و با شدت برخورد و سخت تهدید می کرد. (75)
در حقیقت چهره مجسم عدالت اسلامی روشن تر از آثار مکتوب و ملفوظ اسلامی برارزش والای این محور اساسی اداره جامعه دلالت دارد و جایگاه رفیع و بی بدیل آن رامی نماید.
امام خمینی و مباحث مفهومی در حوزه عدالت اجتماعی
امام خمینی در تعریف عدالت به مفهوم لغوی و ریشه آن بسنده کرده اند و می نویسند:
«بدان که عدالت عبارت است از حد وسط بین افراط و تفریط و آن از امّهات فضایل اخلاقیه است. (85)
و در کلامی دیگر به فطری بودن عدالت در سرشت انسان پرداخته اند:
فطرتاً در مقابل قسمت عادلانه خاضع است و از جور و اعتساف فطرتا انسان گریزان و متنفّر است. از فطرتهای الهیه که در کمون ذات بشر مخمّر است حب عدل و خضوع در مقابل آن است و بغض ظلم و عدم انقیاد در پیش آن است اگر خلاف آن را دید بداند در مقدمات نقصی است. (95)
چون عدالت خواهی و عدالت گستری امری فطری است، مرور زمان آن را کهنه نمی کند و اصلی دایمی و مستمر محسوب می شود:
«اجرای قوانین بر معیار قسط و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی ومنع از فساد و فحشا و کجروی ها و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار، استثمار و استعباد، و حدود و قصاص و تعزیرات بر میزان عدل... و صدها از این قبیل چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود. (06)
جدای از فطری و دایمی بودن عدالت اجتماعی توجه به عمومی بودن عدالت، به طوری که گستره آن همه افراد جامعه را بگیرد.
اجرای آن برای همه علی السویه باشد و توجه به فایده مندی آن برای اقشار محروم مورد توجه ویژه ایشان بوده است:
«در جمهوری اسلامی برای فقرا فکر رفاه خواهد شد. مستمندان به حقوق خودشان می رسند. عدالت الهی سایه می افکند. (16)
«عدالت اسلامی را می خواهیم در این مملکت برقرار کنیم. یک همچو اسلامی که در آن عدالت باشد. اسلامی که در آن هیچ ظلم نباشد. اسلامی که آن شخص اوّل با آن فرد آخر همه علی السوأ در مقابل قانون باشد. (26)