لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
عدل الهی
عدالت و عدل الهی در حیات معقول علی (ع)
این انسان نیرومند که سر آمد نیرومندان است در محراب عبادت بخاطر شدّت عدالتش شهید شد. این چه «دادگری» است که این همه انسان را در طول تاریخ جذب خود کرده و در عین حال خود جذب دنیا نشده است دنیا با تمامی ویژگیهایش (آقائی و سروری، نژاد و خویشاوندی و...) او را جذب نکرد، امّا عدالت، او را جذب کرد.
«وَ تَمَّتْ کَلِمَهُٔ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلًا» مشیّت و اراده و عمل پروردگار تو بر مبنای صدق و عدل استوار شده است.
حتما توجّه فرمودهاید که این سؤال را تحلیل گران تاریخ و کامجویان و کاموران حیات طبیعی- اگر هم تصریح نکرده باشند- از علی بن ابی طالب پرسیدهاند که: «تو در عدالت چه دیده بودی» زیرا رفتار و اندیشه و هدف گیریهای فرزند ابی طالب با الگوها و معیارهای آنان سازگار نیست. و شگفتی و تعجّب آنان در مشاهده سرتاسر زندگی امیر المؤمنین مشهود بوده است.
اینها نباید از علی بن ابی طالب در باره عدالت میپرسیدند بلکه باید این را از خود عدالت پرسید. حقیقت این است چنانکه آرمانهای معقول انسانی مفسّر شخصیتهاست، و شخصیّتها مفسّر عظمت آن آرمانها هستند، برای شناخت این معنا که علّت عشق ورزی امیر المؤمنین چه بود که در روزگاری که قدرت، بطور مطلق در دستش بود احساس بی نیازی کرد و بنای طغیانگری نگذاشت و عدالت ورزید این مسئلهای است که بار دیگر انسان شناسان، یا آنان که میخواهند در تاریخ و روش شخصیّتهای سازنده، مسائل مفیدی برای بشر پیدا کنند بدنبال آن هستند.
نوشته و سخن و تألیف در این زمینهها زیاد است. در طول تاریخ، ما با رگبار نظریات گوناگون روبرو هستیم. هر کس از دیدگاه خود در این مسائل اظهار نظر نموده است. به گمان من آنان که به تفسیر شخصیّتی همچون علی بن ابی طالب دست میزنند اگر حقیقت عدالت و اختیار و تحمّل و شکیبائی در برابر حوادث کوبنده تاریخ را ندانند، تفسیر و اظهار نظرشان به چند کلمه، «خوب است» و «عالی است» تمام میشود این یک اصلی است که چرا در باره علی علیه السلام «گفته شده: «قتل فی المحراب لشدّهٔ عدله».
این انسان نیرومند که سر آمد نیرومندان است در محراب عبادت بخاطر شدّت عدالتش شهید شد. این چه «دادگری» است که این همه انسان را در طول تاریخ جذب خود کرده و در عین حال خود جذب دنیا نشده است دنیا با تمامی ویژگیهایش (آقائی و سروری، نژاد و خویشاوندی و...) او را جذب نکرد، امّا عدالت، او را جذب کرد.
معاد
مقدمه
کتاب حاضر مجموعهای است مشتمل بر ده جلسه بحث و انتقاد پیرامون مسأله " معاد " در انجمن اسلامی پزشکان که تاریخ آن به سال 1350 هجری شمسی باز میگردد . در این جلسات ، علاوه بر نظریات مشهور درباره معاد ، نظریه جدیدی که از ناحیه برخی روشنفکران مسلمان ابراز شده و در واقع معاد را به " تجدید حیات مادی دنیا به شکل دیگر " تفسیر کردهاند ، نیز به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته و با اظهارات پایه گذار این نظریه ، گاهی بحث حالت مناظره به خود گرفته و این امر بر شیرینی مطلب افزوده است . سبک بحث در این کتاب ، همچون سبک بحث در کتابهای " توحید " ، " نبوت " و " امامت و رهبری " یک سبک جدید است و در یک قالب خاص نمیگنجد و مخصوصا به نظریات جدید درباره معاد و یا نظریات جدید علمی مرتبط با مسأله معاد نیز توجه شده است . بدیهی است چنانچه استاد شهید حضور داشتند ، این کتاب با تنقیح بیشتر عرضه میش د ولی گذشته از اینکه احاطه علمی ما به هیچ وجه در حد استاد شهید نیست ، حق تنقیح بیشتر را نیز نداریم و میبایست عین کلام ایشان درج گردد ، و این امر در همه آثاری از استاد که پس از شهادت ایشان منتشر میشود جاری است .
تنظیم اولیه و تصحیح چاپی این کتاب به عهده جناب آقای محمد کوکب بوده است و در اینجا از زحمات ایشان قدردانی میشود . امید است به یاری حق سایر آثار چاپ نشده استاد نیز به زودی در اختیار شیفتگان آثار آن فرزانه شهید قرار گیرد . شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید مطهری
کلیاتی درباره مسأله معاد
بحث ما درباره مسأله معاد است . مسأله معاد از نظر اهمیت ، بعد از مسأله توحید مهمترین مسأله دینی و اسلامی است . پیغمبران ( و بالخصوص آنچه از قرآن درباره پیغمبر ما استفاده میشود ) آمدهاند برای اینکه مردم را به این دو حقیقت مؤمن و معتقد کنند : یکی به خدا ( مبدأ ) و دیگر به قیامت و یا فعلا به اصطلاح معمول ما معاد مسأله معاد چیزی است که برای یک مسلمان ایمان به آن لازم است ، یعنی چه ؟ یعنی در ردیف مسائلی نیست که چون از ضروریات اسلام است و ایمان به پیغمبر ضروری است ، پس ایمان به آن هم به تبع ایمان به پیغمبر ضروری است . ما بعضی چیزها داریم که باید به آنها معتقد بود ، به این معنا که اعتقاد به آنها از اعتقاد به پیغمبر منفک نیست ، " باید " به این معناست نه به معنی تکلیف ، به معنی این است که انفکاک پذیر نیست که انسان به پیغمبر و اسلام ایمان و اعتقاد داشته باشد ولی به این چیز ایمان نداشته باشد . مثلا روزه ماه رمضان ، میگویند که روزه ماه رمضان از ضروریات اسلام است . اگر کسی روزه نگیرد و بدون عذر روزه بخورد ، این آدم فاسق است ولی اگر کسی منکر روزه باشد ، از اسلام خارج است ، چرا ؟ برای اینکه اسلام ایمان به وحدانیت خدا و ایمان به پیغمبر است و امکان ندارد که کسی به گفته پیغمبر ایمان داشته باشد ولی روزه را منکر باشد ، چون اینکه در این دین روزه هست از ضروریات و از واضحات است ، یعنی نمیشود انسان در ذهن خودش میان قبول گفتههای پیغمبر و منها کردن روزه تفکیک کند . ولی خود مسأله اعتقاد به روزه داشتن مستقلا موضوع ایمان و اعتقاد نیست ، یعنی در قرآن هیچ جا وارد نشده : " کسانی که به روزه ایمان میآورند " . اما گذشته از اینکه مسأله معاد و قیامت مثل روزه از ضروریات اسلام است ( یعنی نمیشود کسی معتقد به پیغمبر باشد ولی منکر معاد باشد) در تعبیرات قرآن کلمه ایمان به قیامت ، ایمان به یوم آخر آمده است ، یعنی پیغمبر مسأله معاد را به عنوان یک چیزی عرضه کرده است که مردم همان طوری که به خدا ایمان و اعتقاد پیدا میکنند ، به آخرت هم باید ایمان و اعتقاد پیدا کنند ، که معنی آن این میشود که همین طوری که خداشناسی لازم است ( یعنی انسان در یک حدی مستقلا با فکر خودش باید خدا را بشناسد) در مسأله معاد نیز انسان باید معادشناس باشد ، یعنی پیغمبر نیامده است که در مسأله معاد بگوید چون من میگویم معادی هست شما هم بگویید معادی هست ، مثل اینکه من گفتم روزه واجب است شما هم بگویید روزه واجب است . نه ، ضمنا افکار را هدایت و رهبری و دعوت کرده که معاد را بشناسند ، معرفت و ایمان به معاد پیدا کنند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
متـن کامل وصیتنامه سیاسى و الهى بنیان گذار جمهورى اسلامى
ایران حضرت آیه الله العظمـى امام خمینى ( قدس سره الشریف )
قـال رسـول الله صلـى الله علیه و آله و سلـم: انـى تـارک فیکــم الثقلیـن کتاب الله و عترتى أهل بیتى فانهما لـن یفتـرقا حتـى یردا على الحـوض.
الحمدلله و سبحانک اللهم صل علـى محمـد و آله مظاهـر جمـالک و جلالک و خزان أسـرار کتـابک الذى تجلـــى فیه الأحـدیة بجمیع أسمائک حتـى المستأثر منها الذى لایعلمه غیرک و اللعن علـى ظالمیـهم أصل الشجــرة الخبیثة .
و بعد این جانب مناسب مى دانم که شمه کوتاه و قاصر در باب ثقلیـن تذکر دهم ، نه از حیث مقامات غیبى و معنوى و عرفانى که قلـم مثل منـى عاجز است از جسارت در مرتبه اى که عرفان آن بـر تمام دأره وجـود از ملک تا ملکـوت اعلى و از آنجا تا لاهـوت و آنچه در فهم مـن و تو ناید سنگین و تحمل آن فوق طاقت ، اگر نگویم ممتنع است. و نه از آنچه بر بشریت گذشته است از مهجور بـودن از حقایق مقام والاى ثقل اکبر و ثقل کبیر که از هـر چیز اکبر است جز ثقل اکبـر که اکبـر مطلق است و نه از آنچه گذشته است بـرایـــن دو ثقل از دشمنان خـدا و طاغوتیان بازیگر که شمارش آن براى مثل منـى میسر نیست با قصـور اطلاع و وقت محدود ، بلکه مناسب دیدم اشاره اى گذرا و بسیـار کـوتـاه از آنچه بـر ایـن دو ثقل گذشته است بنمـایـم. شاید جمله لـن یفترقا حتـى یردا على الحـوض اشاره باشد براینکه بعد از وجود مقدس رسول الله صلى الله علیه وآله و سلـم هر چه بر یکـى از ایـن دو گذشته است بر دیگرى گذشته است و مهجـوریت هریک مهجوریت دیگرى است تا آنگاه که ایـن دو مهجـور بر رسـول خدا در حوض وارد شوند. و آیا ایـن حـوض مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریا است یا چیزى دیگر که به عقل و عرفان بشـر راهى ندارد و باید گفت آن ستمى که از طاغوتیان برایـن دو ودیعه رسـول اکرم صلـى الله علیه وآله و سلـم گذشته برامت مسلمان بلکه بـر بشـریت گذشته است که قلــم از آن عاجز است . و ذکر این نکته لازم است که حدیث ثقلین متواتر بین جمیع مسلمیـن است و کتب اهل سنت از صحاe ششگانه تا کتب دیگـر آنان بـا الفاظ مختلفه و موارد مکرره از پیغمبراکرم صلى الله علیه وآله و سلـم به طـور متـواتـر نقل شـده است و ایـن حـدیث شریف حجت قاطع است بـرجمیع بشر بـویژه مسلمانان مذاهب مختلف و بایـد همه مسلمانان که حجت برآنان تمام است جـوابگـوى آن باشنـد و اگـر عذرى بـراى جـاهلان بـى خبـر بـاشـد بـراى علمــاى مذاهب نیست . اکنـون ببینیـم چه گذشته است بـر کتـاب خـدا ایـن ودیعه الهى و مـاتـرک پیامبـر اسلام صلـى الله علیه وآله و سلـم. مسـأل إسف انگیزى که بایـد بـراى آن خـون گـریه کـرد ، پـس از شهادت حضـرت على (ع) شروع شد . خود خـواهان و طاغوتیان ، قـرآن کریـم را وسیله اى کـردنـد بـراى حکـومتهاى ضد قرآنى و مفسران حقیقى قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسـر قرآن را از پیامبـر اکرم صلـى الله علیه وآله و سلـم دریافت کرده بودند و نداى انى تارک فیکـم الثقلان در گوششان بود بـا بهانه هاى مختلف و تـوطئه هاى از پیـش تهیه شـده آنان را عقب زده و با قـرآن ، در حقیقت قـرآن را که بـراى بشـریت تا ورود به حوض بزرگتریـن دستـور زندگانى مادى و معنوى بـود و هست از صحنه خارج کردند و برحکـومت عدل الهى که یکـى از آرمانهاى ایـن کتاب مقدس بوده و هست خط بطلان کشیدند و انحراف از دیـن خدا و کتاب و سنت الهى را پایه گذارى کردنـد تا کار به جأى رسیـد که قلـم از شرح آن شرمسار است. و هر چه ایـن بنیان کج به جلـو آمـد کج ها و انحـرافها افزون شـد تا آنجا که قـرآن کـریـم را که بـراى رشـد جهانیـان و نقطه جمع همه مسلمـانـان بلکه عأله بشـرى از مقـام شامخ احـدیت به کشف تام محمدى(ص) تنزل کرد که بشریت را به آنچه باید برسند ، برسانـد و این ولیده علـم الاسمإ را از شر شیاطیـن وطاغوتها رها سازد و جهان را به قسط و عدل رسـانـد و حکـومت را به دست اولیإ الله معصـومیـن علیهم صلـوات الاولیـن و الاخـریـن بسپارد تا آنان به هر که صلاح بشریت است بسپارنـد ، چنان از صحنه خارج نمـودند که گـوئى نقشـى براى هـدایت نـدارد و کار به جأى رسید که نقـش قرآن به دست حکومتهاى جأر و آخـوندهاى خبیث بدتر از طاغوتیان وسیله اى براى اقامه جور و فساد و تـوجیه ستمگران و معانـدان حق تعالـى شـد و مع الاسف به دست دشمنـان تـوطئه گــر و دوستان جاهل ، قرآن ایـن کتاب سرنوشت ساز ، نقشى جز در گـورستانها و مجالـس مردگان نداشت و ندارد و آنکه باید وسیله جمع مسلمانان و بشریت و کتاب زندگـى آنان باشد ، وسیله تفرقه و اختلاف گردید و یا به کلـى از صحنه خارج شـد ، که دیدیـم اگر کسـى دم از حکـومت اسلامى برمىآورد و از سیاست که نقـش بزرگ اسلام و رسـول بزرگـوار صلـى الله علیه وآله و سلـم و قـرآن و سنت مشحـون آن است سخــن مى گفت گـوئى بزرگتریـن معصیت را مرتکب شده و کلمه آخـوند سیاسى مـوازن با آخـوند بـى دیـن شـده بـود و اکنـون نیز است. و اخیرا قدرتهاى شیطانى بزرگ به وسیله حکـومتهاى منحرف خارج از تعلیمات اسلامـى که خـود را به دروغ به اسلام بسته انـد بـراى محـو قرآن و تثبیت مقاصـد شیطـانـى ابـر قـدرتها ، قـرآن را با خط زیبـا طبع مى کنند و به اطراف مـى فرستند و با ایـن حیله شیطانى قرآن را از صحنه خارج مـى کننـد. ما همه دیـدیـم قرآنـى را که محمـدرضا خان پهلوى طبع کرد و عده اى را اغفال کرد و بعضى آخـوندهاى بى خبر از مقاصد اسلامى هـم مداح او بـودند و مى بینیـم که ملک فهد هر سال مقدار زیادى از ثروتهاى بـى پایان مردم را صرف طبع قرآن کریـم و محال تبلیغات مذهب ضـد قرآنـى مـى کند و وهابیت ایـن مذهب سراپا بى اساس و خرافاتى را ترویج مى کند و مردم و ملتهاى غافل را سـوق به سوى ابر قدرتها مى دهد و از اسلام عزیز و قرآن کریـم براى هدم اسلام و قرآن بهره بردارى مـى کند. ما مفتخریـم و ملت عزیز سرتاپا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیرو مذهبى است که مى خـواهد حقایق قرآنـى که سراسـر آن از وحـدت بین مسلمیـن بلکه بشریت دم مى زند ، از مقبره ها و گورستانها نجات داده و به عنوان بزرگتریـن نسخه نجات دهنـده بشر از جمیع قیـودى که بـر پاى و دست و قلب و عقل او پیچیده است و او را به سـوى فنا و نیستى وبردگى و بندگى طاغوتیان مـى کشانـد ، نجات دهـد. و ما مفتخـریـم که پیرو مذهبـى هستیـم که رسـول خدا مـوسـس آن به إمر خـداوند تعالـى بـوده و امیرالمـومنین على بـن ابى طالب ایـن بنده رها شده از تمام قیود ، مإمـور رها کردن بشر از تمام اغلال و بردگیها است. ما مفتخریـم که کتاب نهج البلاغه که بعد از قرآن بزرگتریـن دستور زندگى مادى و معنوى و بالاتریـن کتاب رهأى بخـش بشر است و دستورات معنوى و حکـومتـى آن بـالاتـریـن راه نجـات است ، از امام معصـوم ما است. ما مفتخریم که أمه معصومیـن از على بـن ابى طالب گرفته تا منجى بشـر حضـرت مهدى صـاحب زمـان علیهم آلاف التحیـات و السلام که به قدرت خداوند قادر زنده و ناظر امـور است أمه ما هستند. ما مفتخریـم که ادعیه حیات بخـش که او را قرآن صاعد مـى خـوانند از أمه معصـومیـن ما است. ما به مناجـات شعبـانیه امامـان و دعاى عرفات حسین بـن على علیهما السلام و صحیفه سجادیه ایـن زبـور آل محمد و صحیفه فاطمیه که کتاب الهام شده از جانب خـداوند تعالـى به زهراى مرضیه است از ما است .
ما مفتخریـم که باقرالعلـوم بالاتریـن شخصیت تاریخ است و کسى جز خـداى تعالـى و رسـول صلـى الله علیه وآله و أمه معصـومیــــن علیهم السلام ، مقام او را درک نکرده و نتوانند درک کرد ، از مااست.
و مـا مفتخـریـم که مذهب مـا جعفـرى است که فقه مـا که دریــاى بـى پـایان است یکـى از آثـار اوست و مـا مفتخـریـم به همه أمه معصـومیـن علیهم صلـوات الله و متعهد به پیـروى آنـانیــم . ما مفتخریم که أمه معصومیـن ما صلوات الله و سلامه علیهم درراه تعالى دیـن اسلام و در راه پیاده کردن قرآن کریم که تشکیل حکومت عدل یکـى از ابعاد آن است در حبـس و تبعیـد به سر برده و عاقبت در راه برانـدازى حکـومتهاى جأرانه و طاغوتیان زمان خـود شهید شـدند. و ما امروز مفتخریم که مـى خـواهیـم مقاصد قرآن و سنت را پیاده کنیم و اقشار مختلفه ملت ما در ایـن راه بزرگ سرنوشت ساز سـر از پـا نشناخته جان و مال و عزیزان خـود را نثـار راه خـدا مى کنند . ما مفتخـریـم که بـانـوان و زنان پیـر و جـوان و خـرد و کلان در صحنه هاى فرهنگـى و اقتصادى و نظامى حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریـم فعالیت دارند. و آنان که تـوان جنگ دارند در آمـوزش نظامى که براى دفاع از اسلام و کشـور اسلامـى از واجبـات مهم است شـرکت و از محـرومیتهأى که تـوطئه دشمنان و نا آشنأى دوستـان از احکـام اسلام و قـرآن بـر آنها بلکه بـراسلام و مسلمـانـان تحمیل نمـودنـد ، شجــــاعانه و متعهدانه خـود را رهانـده و از قیـد خـرافاتـى که دشمنان بـراى منافع خود به دست نادانان و بعضـى آخـونـدهاى بـى اطلاع از مصالح مسلمیـن به وجـود آورده بـودند خارج نموده اند. و آنان که تـوان جنگ ندارند در خدمت پشت جبهه به نحـو ارزشمندى که دل ملت را از شـوق و شعف به لـرزه در مـىآورد و دل دشمنان و جاهلان بـدتـر از دشمنان را از خشـم و غضب مـى لـرزاند اشتغال دارنـد. و ما مکـرر دیدیـم که زنان بزرگوارى زینب گونه علیها سلام الله فریاد مى زنند که فرزنـدان خـود را از دست داده و در راه خـداى تعالـى و اسلام عزیز از همه چیز خـود گذشته و مفتخرند به ایـن امر و مـى داننـد آنچه به دست آورده انـد بالاتـر از جنات نعیـم است چه رسـد بمتاع نـاچیز دنیـا ، و ملت مـا بلکه ملتهاى اسلامـى و مستضعفــان جهان مفتخـرنـد به اینکه دشمنان آنان که دشمنـان خـداى بزرگ و قـرآن کریـم و اسلام عزیزند درندگانى هستند که از هیچ جنایت و خیانتـى براى مقاصد شـوم جنایتکارانه خـود دست نمى کشند و براى رسیدن به ریاست و مطامع پست خـود دوست و دشمـن را نمـى شناسنـد و در رإس آنان آمریکا ایـن تروریست بالذات دولتـى است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هـم پیمان او صهیونیست جهانى است که براى رسیدن به مطامع خود جنایاتى مرتکب مى شود که قلم ها از نوشتـن و زبانها از گفتـن آن شرم دارنـد و خیال ابلهانه اسـرأیل بزرگ ، آنان را به هـر جنـایتـى مـى کشـانـد. و ملتهاى اسلامـى و مستضعفـان جهان مفتخرند که دشمنان آنها حسین اردنـى ایـن جنایت پیشه دوره گرد ، و حسـن و حسنـى مبارک هـم آخـور با اسرأیل جنایتکارند و در راه خـدمت به آمریکا و اسـرأیل از هیچ خیانتـى به ملتهاى خـود روى گردان نیستنـد. و ما مفتخریـم که دشمـن ما صـدام عفلقـى است که دوست و دشمـن او را به جنایت کارى و نقض حقوق بیـن المللى و حقوق بشـر مـى شناسند و همه مـى داننـد که خیانتکارى او به ملت مظلـوم عراق و شیخ نشینان خلیج ، کمتـر از خیانت به ملت ایـران نباشـد و مـا و ملتهاى مظلـوم دنیـا مفتخـریـم که رسـانه هـاى گـروهــى و دستگـاههاى تبلیغات جهانـى ، ما و همه مظلـومـان جهان را به هـر جنایت و خیانتـى که ابرقـدرتهاى جنایتکار دستـور مـى دهنـد متهم مـى کننـد . کـدام افتخار بالاتر و والاتـر از اینکه آمریکا با همه ادعاهـایـش و همه سـاز و بـرگهاى جنگیــش و آن همه دولتهاى سرسپرده اش و به دست داشتـن ثروتهاى بـى پایان ملتهاى مظلـوم عقب افتاده و در دست داشتـن تمام رسانه هاى گروهى در مقابل ملت غیور ایران و کشـور حضـرت بقیه الله ارواحنا لمقـدمه الفـدإ آن چنان وامانده و رسـوا شده است که نمى داند به که متـوسل شـود و رو به هر کـس مى کند جـواب رد مى شنـود و ایـن نیست جز به مددهاى غیبـى حضرت بارى تعالى جلت عظمته که ملت ها را بـویژه ملت ایران اسلامى را بیدار نموده و از ظلمات ستمشاهى به نـور اسلام هدایت نمـوده. مـن اکنـون به ملتهاى شـریف ستمـدیـده و به ملت عزیز ایــــران توصیه مى کنـم که از ایـن راه مستقیـم الهى که نه به شرق ملحد و نه به غرب ستمگر کافر وابسته است بلکه به صراطـى که خـداوند به آنها نصیب فرموده است محکـم و استـوار و متعهد و پایدار پاىبند بـوده و لحظه اى از شکـر ایـن نعمت غفلت نکـرده و دستهاى ناپـاک عمال ابرقدرتها چه عمال خارجى و چه عمال داخلـى بدتر از خارجـى تزلزلـى در نیت پاک و اراده آهنیـن آنان رخنه نکند و بدانند که هر چه رسانه هاى گروهى عالم و قدرتهاى شیطانـى غرب و شرق اشتلـم مـى زنند دلیل بر قـدرت الهى آنان است و خـداوند بزرگ سزاى آنان را ، هم در ایـن عالم و هـم در عوالـم دیگر خـواهد داد انه ولـى النعم و بیـده ملکـوت کل شـىء و بـا کمـال جـد و عجز از ملتهاى مسلمان مـى خـواهـم که از أمه اطهار و فـرهنگ سیاسـى ، اجتماعى ، اقتصادى ، نظامى ایـن بزرگ راه نمایان عالم بشریت به طور شایسته و به جان و دل و جان فشانـى و نثـار عزیزان پیـروى کننـد. از آن جمله دست از فقه سنتـى که بیـان گـر مکتب رسـالت و امـامت است و ضامـن رشد و عظمت ملتها است چه احکام اولیه و چه ثانـویه که هر دو مکتب فقه اسلامى است ، ذره اى منحرف نشـوند و به وسـواس خناسان معاند با حق و مذهب گـوش فرا ندهند و بدانند قدمى انحرافى مقدمه سقـوط مذهب و احکام اسلامـى و حکـومت عدل الهى است و از آن جمله از نماز جمعه و جماعت که بیانگـر سیـاسـى نمـاز است هـرگز غفلت نکننـد که ایـن نمـاز جمعه از بزرگتـریـن عنایات حق تعالـى بـر جمهورى اسلامـى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 60
شرحی بر دوزخ کمدی الهی اثر دانته
تألیف : علی اطیابی
به نام خدا
مقدمه :
اگر پیشتر از این که فرصت بیشتری داشتم با کمدی الهی آشنا شده بودم، بی شک برای آنکه بتوانم آنرا به زبان اصلی بخوانم، مبادرت به آموختن زبان ایتالیائی میکردم و همین انگیزه برای سعی و تلاش زیاد در این زمینه از حد کفایت نیز فراتر بود، بهرحال متاسفانه این توفیق نصیب نشد و ناچار نسخه ترجمه فارسی آقای شجاع الدین شفا مورد مطالعه قرار گرفت و شرح حاضر از این نسخه بعمل آمده است.
در این شرح سعی بر آن بوده است که تمامی اشعاری که ممکن است از آنها مفاهیم متفاوتی استنباط گردد مورد اظهار نظر قرار گیرد، لیکن چون اغلب این اشعار قبلاً توسط بسیاری از دانته شناسان مورد بررسی و اظهار نظر قرار گرفته وزبده ترین آنها در توضیحات ذیل صفحات کتاب منبع آمده لذا هر جا که با توضیحات اعلام شده در ذیل صفحه همنظر بودهام از تکرار آن خودداری شده است. بنابراین شرح حاضر شامل آن بخش از اشعاری است که مفاهیم متفاوتی از آنها استنباط میشود و مورد تفسیر قرار نگرفته (یا اگر تفسیری در مورد آنها موجود است در ترجمهای که در دسترس من بوده نیامده) و نیز آن بخش از اشعار که با نظرات اعلام شده درباره آنها همنظر نبودهام.
امید است این شرح قابلیت استفاده برای صاحبنظران و علاقمندان را داشته باشد.
علی اطیابی
سرود یکم
در نیمه راه زندگانی ما
اساساً این توجیه که با توجه به مزمور 90 زبور داود تورات که عمر انسان را هفتاد سال ذکر کرده، پس منظور دانته این بوده که وی این سفر خیالی را در 35 سالگی، یعنی در سال 1300 انجام داده صحیح به نظر نمیرسد زیرا:
1- چه ضرورتی دارد در کتابی با این عظمت فکر و وسعت اندیشه و مفاهیم عمیق فلسفی و انسانی که با اساس تمامی مذاهب توحیدی ملازمت دارد و بعنوان یک معلم برگزیده اخلاق، در تمامی سالهای بعد از تالیف مورد مراجعه قرار گرفته و بعد از این نیز مورد مراجعه خواهد بود، در ابتدای کتاب که معمولاً زیر شناخت تمامی کتاب است، بذکر تاریخی بپردازد که در تمامی طول کتاب به هیچ کار نمیآید (و حتی در بعضی موارد با واقعیتهای تاریخی قابل تطبیق نیست).
2- نظر به این که در این بیان، ضمیر جمع بکار برده شده است «زندگانی ما» لیکن در هر دو مصرع بعدی سه بار از ضمیر مفرد استفاده شده («خویشتن» را در جنگلی «یافتم» زیرا راه راست را گم کرده «بودم»)، میتوان گفت که منظور از «ما» در مصرع «در نیمه راه زندگانی ما»، مطلقاً «من» نیست، بلکه بشریت است. که این برداشت با جهان شمولی این کتاب نیز ملازمت دارد، البته نباید در این مصرع، کلمه «نیمه» را همان ریاضی بحساب آورد، بلکه باید آنرا گذران «بخشی» از تاریخ بشریت محسوب داشت.
خویشتن را در جنگلی تاریک یافتم
مفهوم صریح و روشن این مصرع این است که، به اشتباهات دوران زندگی خویش، پی بردم وجود کلمه «تاریک» متضمن و بیانگر این معنی است که ابعاد و نتایج کارهای اشتباه آمیز، معمولاً غیر قابل ارزیابی است، همانگونه که در یک مکان تاریک، اطراف و آنچه در آن است، غیر قابل تشخیص میباشد، مضافاً این که نور نماینده ذات خداوندی و نشانه رستگاری است و در مقابل، تاریکی نشانه اهریمن و گمراهی است.
و چه دشوار است وصف این جنگل وحشی و سخت و انبوه که یادش ترس را در دل بیدار میکند
این دشواری از چند جهت است.
اولاً دشوار است بلحاظ اینکه وصف چیزی که کاملاً قابل دیدن نیست، دشوار است و این جنگل نیز بلحاظ تاریکی، قابل دیدن نبوده.
ثانیاً دشوار است زیرا که اساساً یادآوری اشتباهات زندگی، برای هر کس ملال آور است و رنج این یادآوری است که کار را دشوار میکند.
ثالثاً دشوار است، زیرا که وی از نتیجه این اشتباهات بلحاظ تعالیم و اعتقادات مذهبی، آگاه است و از چنان نتیجهای میترسد و این ترس مایه دشواری کار است.
چنان تلخ است که مرگ جز اندکی از آن تلخ تر نیست.
در اینجا شاعر سعی دارد برای تفهیم میزان این تلخی، معیاری که برای هر کس قابل سنجش است بدست بدهد و نظر باینکه تلخی مرگ برای هر فرد، با
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
متـن کامل وصیتنامه سیاسى و الهى بنیان گذار جمهورى اسلامى
ایران حضرت آیه الله العظمـى امام خمینى ( قدس سره الشریف )
قـال رسـول الله صلـى الله علیه و آله و سلـم: انـى تـارک فیکــم الثقلیـن کتاب الله و عترتى أهل بیتى فانهما لـن یفتـرقا حتـى یردا على الحـوض.
الحمدلله و سبحانک اللهم صل علـى محمـد و آله مظاهـر جمـالک و جلالک و خزان أسـرار کتـابک الذى تجلـــى فیه الأحـدیة بجمیع أسمائک حتـى المستأثر منها الذى لایعلمه غیرک و اللعن علـى ظالمیـهم أصل الشجــرة الخبیثة .
و بعد این جانب مناسب مى دانم که شمه کوتاه و قاصر در باب ثقلیـن تذکر دهم ، نه از حیث مقامات غیبى و معنوى و عرفانى که قلـم مثل منـى عاجز است از جسارت در مرتبه اى که عرفان آن بـر تمام دأره وجـود از ملک تا ملکـوت اعلى و از آنجا تا لاهـوت و آنچه در فهم مـن و تو ناید سنگین و تحمل آن فوق طاقت ، اگر نگویم ممتنع است. و نه از آنچه بر بشریت گذشته است از مهجور بـودن از حقایق مقام والاى ثقل اکبر و ثقل کبیر که از هـر چیز اکبر است جز ثقل اکبـر که اکبـر مطلق است و نه از آنچه گذشته است بـرایـــن دو ثقل از دشمنان خـدا و طاغوتیان بازیگر که شمارش آن براى مثل منـى میسر نیست با قصـور اطلاع و وقت محدود ، بلکه مناسب دیدم اشاره اى گذرا و بسیـار کـوتـاه از آنچه بـر ایـن دو ثقل گذشته است بنمـایـم. شاید جمله لـن یفترقا حتـى یردا على الحـوض اشاره باشد براینکه بعد از وجود مقدس رسول الله صلى الله علیه وآله و سلـم هر چه بر یکـى از ایـن دو گذشته است بر دیگرى گذشته است و مهجـوریت هریک مهجوریت دیگرى است تا آنگاه که ایـن دو مهجـور بر رسـول خدا در حوض وارد شوند. و آیا ایـن حـوض مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریا است یا چیزى دیگر که به عقل و عرفان بشـر راهى ندارد و باید گفت آن ستمى که از طاغوتیان برایـن دو ودیعه رسـول اکرم صلـى الله علیه وآله و سلـم گذشته برامت مسلمان بلکه بـر بشـریت گذشته است که قلــم از آن عاجز است . و ذکر این نکته لازم است که حدیث ثقلین متواتر بین جمیع مسلمیـن است و کتب اهل سنت از صحاe ششگانه تا کتب دیگـر آنان بـا الفاظ مختلفه و موارد مکرره از پیغمبراکرم صلى الله علیه وآله و سلـم به طـور متـواتـر نقل شـده است و ایـن حـدیث شریف حجت قاطع است بـرجمیع بشر بـویژه مسلمانان مذاهب مختلف و بایـد همه مسلمانان که حجت برآنان تمام است جـوابگـوى آن باشنـد و اگـر عذرى بـراى جـاهلان بـى خبـر بـاشـد بـراى علمــاى مذاهب نیست . اکنـون ببینیـم چه گذشته است بـر کتـاب خـدا ایـن ودیعه الهى و مـاتـرک پیامبـر اسلام صلـى الله علیه وآله و سلـم. مسـأل إسف انگیزى که بایـد بـراى آن خـون گـریه کـرد ، پـس از شهادت حضـرت على (ع) شروع شد . خود خـواهان و طاغوتیان ، قـرآن کریـم را وسیله اى کـردنـد بـراى حکـومتهاى ضد قرآنى و مفسران حقیقى قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسـر قرآن را از پیامبـر اکرم صلـى الله علیه وآله و سلـم دریافت کرده بودند و نداى انى تارک فیکـم الثقلان در گوششان بود بـا بهانه هاى مختلف و تـوطئه هاى از پیـش تهیه شـده آنان را عقب زده و با قـرآن ، در حقیقت قـرآن را که بـراى بشـریت تا ورود به حوض بزرگتریـن دستـور زندگانى مادى و معنوى بـود و هست از صحنه خارج کردند و برحکـومت عدل الهى که یکـى از آرمانهاى ایـن کتاب مقدس بوده و هست خط بطلان کشیدند و انحراف از دیـن خدا و کتاب و سنت الهى را پایه گذارى کردنـد تا کار به جأى رسیـد که قلـم از شرح آن شرمسار است. و هر چه ایـن بنیان کج به جلـو آمـد کج ها و انحـرافها افزون شـد تا آنجا که قـرآن کـریـم را که بـراى رشـد جهانیـان و نقطه جمع همه مسلمـانـان بلکه عأله بشـرى از مقـام شامخ احـدیت به کشف تام محمدى(ص) تنزل کرد که بشریت را به آنچه باید برسند ، برسانـد و این ولیده علـم الاسمإ را از شر شیاطیـن وطاغوتها رها سازد و جهان را به قسط و عدل رسـانـد و حکـومت را به دست اولیإ الله معصـومیـن علیهم صلـوات الاولیـن و الاخـریـن بسپارد تا آنان به هر که صلاح بشریت است بسپارنـد ، چنان از صحنه خارج نمـودند که گـوئى نقشـى براى هـدایت نـدارد و کار به جأى رسید که نقـش قرآن به دست حکومتهاى جأر و آخـوندهاى خبیث بدتر از طاغوتیان وسیله اى براى اقامه جور و فساد و تـوجیه ستمگران و معانـدان حق تعالـى شـد و مع الاسف به دست دشمنـان تـوطئه گــر و دوستان جاهل ، قرآن ایـن کتاب سرنوشت ساز ، نقشى جز در گـورستانها و مجالـس مردگان نداشت و ندارد و آنکه باید وسیله جمع مسلمانان و بشریت و کتاب زندگـى آنان باشد ، وسیله تفرقه و اختلاف گردید و یا به کلـى از صحنه خارج شـد ، که دیدیـم اگر کسـى دم از حکـومت اسلامى برمىآورد و از سیاست که نقـش بزرگ اسلام و رسـول بزرگـوار صلـى الله علیه وآله و سلـم و قـرآن و سنت مشحـون آن است سخــن مى گفت گـوئى بزرگتریـن معصیت را مرتکب شده و کلمه آخـوند سیاسى مـوازن با آخـوند بـى دیـن شـده بـود و اکنـون نیز است. و اخیرا قدرتهاى شیطانى بزرگ به وسیله حکـومتهاى منحرف خارج از تعلیمات اسلامـى که خـود را به دروغ به اسلام بسته انـد بـراى محـو قرآن و تثبیت مقاصـد شیطـانـى ابـر قـدرتها ، قـرآن را با خط زیبـا طبع مى کنند و به اطراف مـى فرستند و با ایـن حیله شیطانى قرآن را از صحنه خارج مـى کننـد. ما همه دیـدیـم قرآنـى را که محمـدرضا خان پهلوى طبع کرد و عده اى را اغفال کرد و بعضى آخـوندهاى بى خبر از مقاصد اسلامى هـم مداح او بـودند و مى بینیـم که ملک فهد هر سال مقدار زیادى از ثروتهاى بـى پایان مردم را صرف طبع قرآن کریـم و محال تبلیغات مذهب ضـد قرآنـى مـى کند و وهابیت ایـن مذهب سراپا بى اساس و خرافاتى را ترویج مى کند و مردم و ملتهاى غافل را سـوق به سوى ابر قدرتها مى دهد و از اسلام عزیز و قرآن کریـم براى هدم اسلام و قرآن بهره بردارى مـى کند. ما مفتخریـم و ملت عزیز سرتاپا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیرو مذهبى است که مى خـواهد حقایق قرآنـى که سراسـر آن از وحـدت بین مسلمیـن بلکه بشریت دم مى زند ، از مقبره ها و گورستانها نجات داده و به عنوان بزرگتریـن نسخه نجات دهنـده بشر از جمیع قیـودى که بـر پاى و دست و قلب و عقل او پیچیده است و او را به سـوى فنا و نیستى وبردگى و بندگى طاغوتیان مـى کشانـد ، نجات دهـد. و ما مفتخـریـم که پیرو مذهبـى هستیـم که رسـول خدا مـوسـس آن به إمر خـداوند تعالـى بـوده و امیرالمـومنین على بـن ابى طالب ایـن بنده رها شده از تمام قیود ، مإمـور رها کردن بشر از تمام اغلال و بردگیها است. ما مفتخریـم که کتاب نهج البلاغه که بعد از قرآن بزرگتریـن دستور زندگى مادى و معنوى و بالاتریـن کتاب رهأى بخـش بشر است و دستورات معنوى و حکـومتـى آن بـالاتـریـن راه نجـات است ، از امام معصـوم ما است. ما مفتخریم که أمه معصومیـن از على بـن ابى طالب گرفته تا منجى بشـر حضـرت مهدى صـاحب زمـان علیهم آلاف التحیـات و السلام که به قدرت خداوند قادر زنده و ناظر امـور است أمه ما هستند. ما مفتخریـم که ادعیه حیات بخـش که او را قرآن صاعد مـى خـوانند از أمه معصـومیـن ما است. ما به مناجـات شعبـانیه امامـان و دعاى عرفات حسین بـن على علیهما السلام و صحیفه سجادیه ایـن زبـور آل محمد و صحیفه فاطمیه که کتاب الهام شده از جانب خـداوند تعالـى به زهراى مرضیه است از ما است .
ما مفتخریـم که باقرالعلـوم بالاتریـن شخصیت تاریخ است و کسى جز خـداى تعالـى و رسـول صلـى الله علیه وآله و أمه معصـومیــــن علیهم السلام ، مقام او را درک نکرده و نتوانند درک کرد ، از مااست.
و مـا مفتخـریـم که مذهب مـا جعفـرى است که فقه مـا که دریــاى بـى پـایان است یکـى از آثـار اوست و مـا مفتخـریـم به همه أمه معصـومیـن علیهم صلـوات الله و متعهد به پیـروى آنـانیــم . ما مفتخریم که أمه معصومیـن ما صلوات الله و سلامه علیهم درراه تعالى دیـن اسلام و در راه پیاده کردن قرآن کریم که تشکیل حکومت عدل یکـى از ابعاد آن است در حبـس و تبعیـد به سر برده و عاقبت در راه برانـدازى حکـومتهاى جأرانه و طاغوتیان زمان خـود شهید شـدند. و ما امروز مفتخریم که مـى خـواهیـم مقاصد قرآن و سنت را پیاده کنیم و اقشار مختلفه ملت ما در ایـن راه بزرگ سرنوشت ساز سـر از پـا نشناخته جان و مال و عزیزان خـود را نثـار راه خـدا مى کنند . ما مفتخـریـم که بـانـوان و زنان پیـر و جـوان و خـرد و کلان در صحنه هاى فرهنگـى و اقتصادى و نظامى حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریـم فعالیت دارند. و آنان که تـوان جنگ دارند در آمـوزش نظامى که براى دفاع از اسلام و کشـور اسلامـى از واجبـات مهم است شـرکت و از محـرومیتهأى که تـوطئه دشمنان و نا آشنأى دوستـان از احکـام اسلام و قـرآن بـر آنها بلکه بـراسلام و مسلمـانـان تحمیل نمـودنـد ، شجــــاعانه و متعهدانه خـود را رهانـده و از قیـد خـرافاتـى که دشمنان بـراى منافع خود به دست نادانان و بعضـى آخـونـدهاى بـى اطلاع از مصالح مسلمیـن به وجـود آورده بـودند خارج نموده اند. و آنان که تـوان جنگ ندارند در خدمت پشت جبهه به نحـو ارزشمندى که دل ملت را از شـوق و شعف به لـرزه در مـىآورد و دل دشمنان و جاهلان بـدتـر از دشمنان را از خشـم و غضب مـى لـرزاند اشتغال دارنـد. و ما مکـرر دیدیـم که زنان بزرگوارى زینب گونه علیها سلام الله فریاد مى زنند که فرزنـدان خـود را از دست داده و در راه خـداى تعالـى و اسلام عزیز از همه چیز خـود گذشته و مفتخرند به ایـن امر و مـى داننـد آنچه به دست آورده انـد بالاتـر از جنات نعیـم است چه رسـد بمتاع نـاچیز دنیـا ، و ملت مـا بلکه ملتهاى اسلامـى و مستضعفــان جهان مفتخـرنـد به اینکه دشمنان آنان که دشمنـان خـداى بزرگ و قـرآن کریـم و اسلام عزیزند درندگانى هستند که از هیچ جنایت و خیانتـى براى مقاصد شـوم جنایتکارانه خـود دست نمى کشند و براى رسیدن به ریاست و مطامع پست خـود دوست و دشمـن را نمـى شناسنـد و در رإس آنان آمریکا ایـن تروریست بالذات دولتـى است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هـم پیمان او صهیونیست جهانى است که براى رسیدن به مطامع خود جنایاتى مرتکب مى شود که قلم ها از نوشتـن و زبانها از گفتـن آن شرم دارنـد و خیال ابلهانه اسـرأیل بزرگ ، آنان را به هـر جنـایتـى مـى کشـانـد. و ملتهاى اسلامـى و مستضعفـان جهان مفتخرند که دشمنان آنها حسین اردنـى ایـن جنایت پیشه دوره گرد ، و حسـن و حسنـى مبارک هـم آخـور با اسرأیل جنایتکارند و در راه خـدمت به آمریکا و اسـرأیل از هیچ خیانتـى به ملتهاى خـود روى گردان نیستنـد. و ما مفتخریـم که دشمـن ما صـدام عفلقـى است که دوست و دشمـن او را به جنایت کارى و نقض حقوق بیـن المللى و حقوق بشـر مـى شناسند و همه مـى داننـد که خیانتکارى او به ملت مظلـوم عراق و شیخ نشینان خلیج ، کمتـر از خیانت به ملت ایـران نباشـد و مـا و ملتهاى مظلـوم دنیـا مفتخـریـم که رسـانه هـاى گـروهــى و دستگـاههاى تبلیغات جهانـى ، ما و همه مظلـومـان جهان را به هـر جنایت و خیانتـى که ابرقـدرتهاى جنایتکار دستـور مـى دهنـد متهم مـى کننـد . کـدام افتخار بالاتر و والاتـر از اینکه آمریکا با همه ادعاهـایـش و همه سـاز و بـرگهاى جنگیــش و آن همه دولتهاى سرسپرده اش و به دست داشتـن ثروتهاى بـى پایان ملتهاى مظلـوم عقب افتاده و در دست داشتـن تمام رسانه هاى گروهى در مقابل ملت غیور ایران و کشـور حضـرت بقیه الله ارواحنا لمقـدمه الفـدإ آن چنان وامانده و رسـوا شده است که نمى داند به که متـوسل شـود و رو به هر کـس مى کند جـواب رد مى شنـود و ایـن نیست جز به مددهاى غیبـى حضرت بارى تعالى جلت عظمته که ملت ها را بـویژه ملت ایران اسلامى را بیدار نموده و از ظلمات ستمشاهى به نـور اسلام هدایت نمـوده. مـن اکنـون به ملتهاى شـریف ستمـدیـده و به ملت عزیز ایــــران توصیه مى کنـم که از ایـن راه مستقیـم الهى که نه به شرق ملحد و نه به غرب ستمگر کافر وابسته است بلکه به صراطـى که خـداوند به آنها نصیب فرموده است محکـم و استـوار و متعهد و پایدار پاىبند بـوده و لحظه اى از شکـر ایـن نعمت غفلت نکـرده و دستهاى ناپـاک عمال ابرقدرتها چه عمال خارجى و چه عمال داخلـى بدتر از خارجـى تزلزلـى در نیت پاک و اراده آهنیـن آنان رخنه نکند و بدانند که هر چه رسانه هاى گروهى عالم و قدرتهاى شیطانـى غرب و شرق اشتلـم مـى زنند دلیل بر قـدرت الهى آنان است و خـداوند بزرگ سزاى آنان را ، هم در ایـن عالم و هـم در عوالـم دیگر خـواهد داد انه ولـى النعم و بیـده ملکـوت کل شـىء و بـا کمـال جـد و عجز از ملتهاى مسلمان مـى خـواهـم که از أمه اطهار و فـرهنگ سیاسـى ، اجتماعى ، اقتصادى ، نظامى ایـن بزرگ راه نمایان عالم بشریت به طور شایسته و به جان و دل و جان فشانـى و نثـار عزیزان پیـروى کننـد. از آن جمله دست از فقه سنتـى که بیـان گـر مکتب رسـالت و امـامت است و ضامـن رشد و عظمت ملتها است چه احکام اولیه و چه ثانـویه که هر دو مکتب فقه اسلامى است ، ذره اى منحرف نشـوند و به وسـواس خناسان معاند با حق و مذهب گـوش فرا ندهند و بدانند قدمى انحرافى مقدمه سقـوط مذهب و احکام اسلامـى و حکـومت عدل الهى است و از آن جمله از نماز جمعه و جماعت که بیانگـر سیـاسـى نمـاز است هـرگز غفلت نکننـد که ایـن نمـاز جمعه از بزرگتـریـن عنایات حق تعالـى بـر جمهورى اسلامـى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
متـن کامل وصیتنامه سیاسى و الهى بنیان گذار جمهورى اسلامى
ایران حضرت آیه الله العظمـى امام خمینى ( قدس سره الشریف )
قـال رسـول الله صلـى الله علیه و آله و سلـم: انـى تـارک فیکــم الثقلیـن کتاب الله و عترتى أهل بیتى فانهما لـن یفتـرقا حتـى یردا على الحـوض.
الحمدلله و سبحانک اللهم صل علـى محمـد و آله مظاهـر جمـالک و جلالک و خزان أسـرار کتـابک الذى تجلـــى فیه الأحـدیة بجمیع أسمائک حتـى المستأثر منها الذى لایعلمه غیرک و اللعن علـى ظالمیـهم أصل الشجــرة الخبیثة .
و بعد این جانب مناسب مى دانم که شمه کوتاه و قاصر در باب ثقلیـن تذکر دهم ، نه از حیث مقامات غیبى و معنوى و عرفانى که قلـم مثل منـى عاجز است از جسارت در مرتبه اى که عرفان آن بـر تمام دأره وجـود از ملک تا ملکـوت اعلى و از آنجا تا لاهـوت و آنچه در فهم مـن و تو ناید سنگین و تحمل آن فوق طاقت ، اگر نگویم ممتنع است. و نه از آنچه بر بشریت گذشته است از مهجور بـودن از حقایق مقام والاى ثقل اکبر و ثقل کبیر که از هـر چیز اکبر است جز ثقل اکبـر که اکبـر مطلق است و نه از آنچه گذشته است بـرایـــن دو ثقل از دشمنان خـدا و طاغوتیان بازیگر که شمارش آن براى مثل منـى میسر نیست با قصـور اطلاع و وقت محدود ، بلکه مناسب دیدم اشاره اى گذرا و بسیـار کـوتـاه از آنچه بـر ایـن دو ثقل گذشته است بنمـایـم. شاید جمله لـن یفترقا حتـى یردا على الحـوض اشاره باشد براینکه بعد از وجود مقدس رسول الله صلى الله علیه وآله و سلـم هر چه بر یکـى از ایـن دو گذشته است بر دیگرى گذشته است و مهجـوریت هریک مهجوریت دیگرى است تا آنگاه که ایـن دو مهجـور بر رسـول خدا در حوض وارد شوند. و آیا ایـن حـوض مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریا است یا چیزى دیگر که به عقل و عرفان بشـر راهى ندارد و باید گفت آن ستمى که از طاغوتیان برایـن دو ودیعه رسـول اکرم صلـى الله علیه وآله و سلـم گذشته برامت مسلمان بلکه بـر بشـریت گذشته است که قلــم از آن عاجز است . و ذکر این نکته لازم است که حدیث ثقلین متواتر بین جمیع مسلمیـن است و کتب اهل سنت از صحاe ششگانه تا کتب دیگـر آنان بـا الفاظ مختلفه و موارد مکرره از پیغمبراکرم صلى الله علیه وآله و سلـم به طـور متـواتـر نقل شـده است و ایـن حـدیث شریف حجت قاطع است بـرجمیع بشر بـویژه مسلمانان مذاهب مختلف و بایـد همه مسلمانان که حجت برآنان تمام است جـوابگـوى آن باشنـد و اگـر عذرى بـراى جـاهلان بـى خبـر بـاشـد بـراى علمــاى مذاهب نیست . اکنـون ببینیـم چه گذشته است بـر کتـاب خـدا ایـن ودیعه الهى و مـاتـرک پیامبـر اسلام صلـى الله علیه وآله و سلـم. مسـأل إسف انگیزى که بایـد بـراى آن خـون گـریه کـرد ، پـس از شهادت حضـرت على (ع) شروع شد . خود خـواهان و طاغوتیان ، قـرآن کریـم را وسیله اى کـردنـد بـراى حکـومتهاى ضد قرآنى و مفسران حقیقى قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسـر قرآن را از پیامبـر اکرم صلـى الله علیه وآله و سلـم دریافت کرده بودند و نداى انى تارک فیکـم الثقلان در گوششان بود بـا بهانه هاى مختلف و تـوطئه هاى از پیـش تهیه شـده آنان را عقب زده و با قـرآن ، در حقیقت قـرآن را که بـراى بشـریت تا ورود به حوض بزرگتریـن دستـور زندگانى مادى و معنوى بـود و هست از صحنه خارج کردند و برحکـومت عدل الهى که یکـى از آرمانهاى ایـن کتاب مقدس بوده و هست خط بطلان کشیدند و انحراف از دیـن خدا و کتاب و سنت الهى را پایه گذارى کردنـد تا کار به جأى رسیـد که قلـم از شرح آن شرمسار است. و هر چه ایـن بنیان کج به جلـو آمـد کج ها و انحـرافها افزون شـد تا آنجا که قـرآن کـریـم را که بـراى رشـد جهانیـان و نقطه جمع همه مسلمـانـان بلکه عأله بشـرى از مقـام شامخ احـدیت به کشف تام محمدى(ص) تنزل کرد که بشریت را به آنچه باید برسند ، برسانـد و این ولیده علـم الاسمإ را از شر شیاطیـن وطاغوتها رها سازد و جهان را به قسط و عدل رسـانـد و حکـومت را به دست اولیإ الله معصـومیـن علیهم صلـوات الاولیـن و الاخـریـن بسپارد تا آنان به هر که صلاح بشریت است بسپارنـد ، چنان از صحنه خارج نمـودند که گـوئى نقشـى براى هـدایت نـدارد و کار به جأى رسید که نقـش قرآن به دست حکومتهاى جأر و آخـوندهاى خبیث بدتر از طاغوتیان وسیله اى براى اقامه جور و فساد و تـوجیه ستمگران و معانـدان حق تعالـى شـد و مع الاسف به دست دشمنـان تـوطئه گــر و دوستان جاهل ، قرآن ایـن کتاب سرنوشت ساز ، نقشى جز در گـورستانها و مجالـس مردگان نداشت و ندارد و آنکه باید وسیله جمع مسلمانان و بشریت و کتاب زندگـى آنان باشد ، وسیله تفرقه و اختلاف گردید و یا به کلـى از صحنه خارج شـد ، که دیدیـم اگر کسـى دم از حکـومت اسلامى برمىآورد و از سیاست که نقـش بزرگ اسلام و رسـول بزرگـوار صلـى الله علیه وآله و سلـم و قـرآن و سنت مشحـون آن است سخــن مى گفت گـوئى بزرگتریـن معصیت را مرتکب شده و کلمه آخـوند سیاسى مـوازن با آخـوند بـى دیـن شـده بـود و اکنـون نیز است. و اخیرا قدرتهاى شیطانى بزرگ به وسیله حکـومتهاى منحرف خارج از تعلیمات اسلامـى که خـود را به دروغ به اسلام بسته انـد بـراى محـو قرآن و تثبیت مقاصـد شیطـانـى ابـر قـدرتها ، قـرآن را با خط زیبـا طبع مى کنند و به اطراف مـى فرستند و با ایـن حیله شیطانى قرآن را از صحنه خارج مـى کننـد. ما همه دیـدیـم قرآنـى را که محمـدرضا خان پهلوى طبع کرد و عده اى را اغفال کرد و بعضى آخـوندهاى بى خبر از مقاصد اسلامى هـم مداح او بـودند و مى بینیـم که ملک فهد هر سال مقدار زیادى از ثروتهاى بـى پایان مردم را صرف طبع قرآن کریـم و محال تبلیغات مذهب ضـد قرآنـى مـى کند و وهابیت ایـن مذهب سراپا بى اساس و خرافاتى را ترویج مى کند و مردم و ملتهاى غافل را سـوق به سوى ابر قدرتها مى دهد و از اسلام عزیز و قرآن کریـم براى هدم اسلام و قرآن بهره بردارى مـى کند. ما مفتخریـم و ملت عزیز سرتاپا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیرو مذهبى است که مى خـواهد حقایق قرآنـى که سراسـر آن از وحـدت بین مسلمیـن بلکه بشریت دم مى زند ، از مقبره ها و گورستانها نجات داده و به عنوان بزرگتریـن نسخه نجات دهنـده بشر از جمیع قیـودى که بـر پاى و دست و قلب و عقل او پیچیده است و او را به سـوى فنا و نیستى وبردگى و بندگى طاغوتیان مـى کشانـد ، نجات دهـد. و ما مفتخـریـم که پیرو مذهبـى هستیـم که رسـول خدا مـوسـس آن به إمر خـداوند تعالـى بـوده و امیرالمـومنین على بـن ابى طالب ایـن بنده رها شده از تمام قیود ، مإمـور رها کردن بشر از تمام اغلال و بردگیها است. ما مفتخریـم که کتاب نهج البلاغه که بعد از قرآن بزرگتریـن دستور زندگى مادى و معنوى و بالاتریـن کتاب رهأى بخـش بشر است و دستورات معنوى و حکـومتـى آن بـالاتـریـن راه نجـات است ، از امام معصـوم ما است. ما مفتخریم که أمه معصومیـن از على بـن ابى طالب گرفته تا منجى بشـر حضـرت مهدى صـاحب زمـان علیهم آلاف التحیـات و السلام که به قدرت خداوند قادر زنده و ناظر امـور است أمه ما هستند. ما مفتخریـم که ادعیه حیات بخـش که او را قرآن صاعد مـى خـوانند از أمه معصـومیـن ما است. ما به مناجـات شعبـانیه امامـان و دعاى عرفات حسین بـن على علیهما السلام و صحیفه سجادیه ایـن زبـور آل محمد و صحیفه فاطمیه که کتاب الهام شده از جانب خـداوند تعالـى به زهراى مرضیه است از ما است .
ما مفتخریـم که باقرالعلـوم بالاتریـن شخصیت تاریخ است و کسى جز خـداى تعالـى و رسـول صلـى الله علیه وآله و أمه معصـومیــــن علیهم السلام ، مقام او را درک نکرده و نتوانند درک کرد ، از مااست.
و مـا مفتخـریـم که مذهب مـا جعفـرى است که فقه مـا که دریــاى بـى پـایان است یکـى از آثـار اوست و مـا مفتخـریـم به همه أمه معصـومیـن علیهم صلـوات الله و متعهد به پیـروى آنـانیــم . ما مفتخریم که أمه معصومیـن ما صلوات الله و سلامه علیهم درراه تعالى دیـن اسلام و در راه پیاده کردن قرآن کریم که تشکیل حکومت عدل یکـى از ابعاد آن است در حبـس و تبعیـد به سر برده و عاقبت در راه برانـدازى حکـومتهاى جأرانه و طاغوتیان زمان خـود شهید شـدند. و ما امروز مفتخریم که مـى خـواهیـم مقاصد قرآن و سنت را پیاده کنیم و اقشار مختلفه ملت ما در ایـن راه بزرگ سرنوشت ساز سـر از پـا نشناخته جان و مال و عزیزان خـود را نثـار راه خـدا مى کنند . ما مفتخـریـم که بـانـوان و زنان پیـر و جـوان و خـرد و کلان در صحنه هاى فرهنگـى و اقتصادى و نظامى حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریـم فعالیت دارند. و آنان که تـوان جنگ دارند در آمـوزش نظامى که براى دفاع از اسلام و کشـور اسلامـى از واجبـات مهم است شـرکت و از محـرومیتهأى که تـوطئه دشمنان و نا آشنأى دوستـان از احکـام اسلام و قـرآن بـر آنها بلکه بـراسلام و مسلمـانـان تحمیل نمـودنـد ، شجــــاعانه و متعهدانه خـود را رهانـده و از قیـد خـرافاتـى که دشمنان بـراى منافع خود به دست نادانان و بعضـى آخـونـدهاى بـى اطلاع از مصالح مسلمیـن به وجـود آورده بـودند خارج نموده اند. و آنان که تـوان جنگ ندارند در خدمت پشت جبهه به نحـو ارزشمندى که دل ملت را از شـوق و شعف به لـرزه در مـىآورد و دل دشمنان و جاهلان بـدتـر از دشمنان را از خشـم و غضب مـى لـرزاند اشتغال دارنـد. و ما مکـرر دیدیـم که زنان بزرگوارى زینب گونه علیها سلام الله فریاد مى زنند که فرزنـدان خـود را از دست داده و در راه خـداى تعالـى و اسلام عزیز از همه چیز خـود گذشته و مفتخرند به ایـن امر و مـى داننـد آنچه به دست آورده انـد بالاتـر از جنات نعیـم است چه رسـد بمتاع نـاچیز دنیـا ، و ملت مـا بلکه ملتهاى اسلامـى و مستضعفــان جهان مفتخـرنـد به اینکه دشمنان آنان که دشمنـان خـداى بزرگ و قـرآن کریـم و اسلام عزیزند درندگانى هستند که از هیچ جنایت و خیانتـى براى مقاصد شـوم جنایتکارانه خـود دست نمى کشند و براى رسیدن به ریاست و مطامع پست خـود دوست و دشمـن را نمـى شناسنـد و در رإس آنان آمریکا ایـن تروریست بالذات دولتـى است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هـم پیمان او صهیونیست جهانى است که براى رسیدن به مطامع خود جنایاتى مرتکب مى شود که قلم ها از نوشتـن و زبانها از گفتـن آن شرم دارنـد و خیال ابلهانه اسـرأیل بزرگ ، آنان را به هـر جنـایتـى مـى کشـانـد. و ملتهاى اسلامـى و مستضعفـان جهان مفتخرند که دشمنان آنها حسین اردنـى ایـن جنایت پیشه دوره گرد ، و حسـن و حسنـى مبارک هـم آخـور با اسرأیل جنایتکارند و در راه خـدمت به آمریکا و اسـرأیل از هیچ خیانتـى به ملتهاى خـود روى گردان نیستنـد. و ما مفتخریـم که دشمـن ما صـدام عفلقـى است که دوست و دشمـن او را به جنایت کارى و نقض حقوق بیـن المللى و حقوق بشـر مـى شناسند و همه مـى داننـد که خیانتکارى او به ملت مظلـوم عراق و شیخ نشینان خلیج ، کمتـر از خیانت به ملت ایـران نباشـد و مـا و ملتهاى مظلـوم دنیـا مفتخـریـم که رسـانه هـاى گـروهــى و دستگـاههاى تبلیغات جهانـى ، ما و همه مظلـومـان جهان را به هـر جنایت و خیانتـى که ابرقـدرتهاى جنایتکار دستـور مـى دهنـد متهم مـى کننـد . کـدام افتخار بالاتر و والاتـر از اینکه آمریکا با همه ادعاهـایـش و همه سـاز و بـرگهاى جنگیــش و آن همه دولتهاى سرسپرده اش و به دست داشتـن ثروتهاى بـى پایان ملتهاى مظلـوم عقب افتاده و در دست داشتـن تمام رسانه هاى گروهى در مقابل ملت غیور ایران و کشـور حضـرت بقیه الله ارواحنا لمقـدمه الفـدإ آن چنان وامانده و رسـوا شده است که نمى داند به که متـوسل شـود و رو به هر کـس مى کند جـواب رد مى شنـود و ایـن نیست جز به مددهاى غیبـى حضرت بارى تعالى جلت عظمته که ملت ها را بـویژه ملت ایران اسلامى را بیدار نموده و از ظلمات ستمشاهى به نـور اسلام هدایت نمـوده. مـن اکنـون به ملتهاى شـریف ستمـدیـده و به ملت عزیز ایــــران توصیه مى کنـم که از ایـن راه مستقیـم الهى که نه به شرق ملحد و نه به غرب ستمگر کافر وابسته است بلکه به صراطـى که خـداوند به آنها نصیب فرموده است محکـم و استـوار و متعهد و پایدار پاىبند بـوده و لحظه اى از شکـر ایـن نعمت غفلت نکـرده و دستهاى ناپـاک عمال ابرقدرتها چه عمال خارجى و چه عمال داخلـى بدتر از خارجـى تزلزلـى در نیت پاک و اراده آهنیـن آنان رخنه نکند و بدانند که هر چه رسانه هاى گروهى عالم و قدرتهاى شیطانـى غرب و شرق اشتلـم مـى زنند دلیل بر قـدرت الهى آنان است و خـداوند بزرگ سزاى آنان را ، هم در ایـن عالم و هـم در عوالـم دیگر خـواهد داد انه ولـى النعم و بیـده ملکـوت کل شـىء و بـا کمـال جـد و عجز از ملتهاى مسلمان مـى خـواهـم که از أمه اطهار و فـرهنگ سیاسـى ، اجتماعى ، اقتصادى ، نظامى ایـن بزرگ راه نمایان عالم بشریت به طور شایسته و به جان و دل و جان فشانـى و نثـار عزیزان پیـروى کننـد. از آن جمله دست از فقه سنتـى که بیـان گـر مکتب رسـالت و امـامت است و ضامـن رشد و عظمت ملتها است چه احکام اولیه و چه ثانـویه که هر دو مکتب فقه اسلامى است ، ذره اى منحرف نشـوند و به وسـواس خناسان معاند با حق و مذهب گـوش فرا ندهند و بدانند قدمى انحرافى مقدمه سقـوط مذهب و احکام اسلامـى و حکـومت عدل الهى است و از آن جمله از نماز جمعه و جماعت که بیانگـر سیـاسـى نمـاز است هـرگز غفلت نکننـد که ایـن نمـاز جمعه از بزرگتـریـن عنایات حق تعالـى بـر جمهورى اسلامـى