دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانلود تخقیق در مورد گرابوفسکی، پدر شعر اسپرانتو (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

گرابوفسکی، پدر شعر اسپرانتو

 

آنتوان گرابوفسکی به سال 1857 در بخش آلمانی لهستان زاده شد . در آن روزگار لهستان کشوری مستقل نبود و به بخش‌های تحت سلطه روسیه تزاری ، آلمان و پروس تقسیم شده بود گرابوفسکی شیمی‌دان بود و در زمینه‌ی شیمی دارای چندین تألیف، اما او زبان‌شناسی بزرگ و زبان‌دانی استثنایی نیز به‌شمار می‌رفت . او با وجود آشنایی کامل به 30 زبان، از آن‌جا که به زبانی جهانی اعتقاد داشت به آموختنِ زبان “ولاپوک” پرداخت . "ولاپوک" زبانی است که اسقف یوهان مارتین اشلایر (1912ـ1820) آن را آفریده است اما گرابوفسکی به‌زودی دریافت که "ولاپوک" به خاطر دستور زبانش، زبانی دشوار است. با وجود این او به آموختن آن همّت نهاد و آن را نیکو آموخت. هنگامی که او با اشلایر ملاقات کرد و دریافت که خود او نیز با زبان ساخته‌ی خویش نمی‌تواند به‌خوبی گفتگو کند دریافت که "ولاپوک" به‌خاطر دشوار بودنش نمی‌تواند کارکردی فرا ملّی داشته باشد.

در سال 1887، نخستین خود آموزِ زبان اسپرانتو منتشر گردید و گرابوفسکی با جمعی دیگر از ولاپوک‌دانان، زبان ساخته‌ی اشلایر را رها کردند و به آموختن اســپرانتو پرداختند به‌زودی او « کولاک» اثر شاعر بلند آوازه‌ی روس الکساندر پوشکین را به اسپرانتو ترجمه کرد و برای زامنهوف (1917ـ1859)ـ آفریننده‌ی اسپرانتو ـ فرستاد این دوـ گرابوفسکی و زامنهوف ـ به‌زودی با یک‌دیگر دیدار کردند و نخستین گفتگو به زبان اسپرانتو در تاریخ، این چنین شکل گرفت.

این دیدار را چنین تعریف کرده اند : ...."در نخستین برخورد گرابوفسکی با اسپرانتو به زامنهوف درود می‌فرستد و گفتگو را با استاد همچنان به اسپرانتو ادامه می‌دهد اشک ذوق دقایقی چند مانع پاسخ پیرمرد می‌شود.

ـ اوه خدای من! شما گرابوفسکی، زبان‌شناس بزرگ اسپرانتو را پذیرفته‌اید، آن‌را آموخته‌اید و با این تسلط بدان سخن می‌گویید ؟

ـ من نه تنها آن را پذیرفته‌ام و نه تنها آن را یک شاهکار می‌شمارم، بلکه آن را بی‌هیچ تردید و گزافه، برترین دستآورد بشر در قلمرو زبان و تفاهم بشری‌اش می‌دانم. من گرابوفسکی زبان‌شناس و زبان‌دان افتخار خواهم کرد، اگر مرا به عنوان شاگرد کوچک خود بپذیرید. با شما عهد می‌کنم که خویشتن را تا زنده‌ام وقف پیشبرد اسپرانتو، این عطیه بنمایم" .گرابوفسکی در راه ترویج اسپرانتو تلاش بسیار کرد و در سال 1904 انجمن اسپرانتو لهستان را بنیان نهاد و خود به‌عنوان نخستین رییس آن برگزیده شد .

در طول جنگ جهانی اول، گرابوفسکی ناچار به ترک ورشو شد زیرا در آن روزگار ورشو در بخش روسی لهستان واقع بود و برای گرابوفسکی که در بخش آلمانی لهستان زاده شده بود خــــــطر تبعید به سیبری وجود داشت. سرانجام هنگامی‌که سربازان آلمانی ورشو را به تصرف خود در آوردند او توانست بار دیگر به ورشو بازگردد اما خانواده‌ی او را به روسیه فرستاده بودند . او در خانه‌ی خالی خویش در تنهایی "پان تادئوش" اثر شاعربـزرگ لهـستان میـسکیـــویـــچ(1855ـ1798) را به اسپرانتـو ترجــمه کـــرد. این کتاب بیان کننده‌ی زندگی گروهی از نجیب‌زادگــان لهستانــی در لیتوانــی قرون 17 ـ18 است و منظومه‌ای حماسی به‌شمار می آید.

از این پس گرابوفسکی در تنهایی و بیماری زیست و جز سرایش و ترجمه به اسپرانتو و دیدار با زامنهوف کار دیگری نداشت. گرابوفسکی در این دیدارها آفریده‌های خود را برای او می‌خواند بعد از مرگ زامنهوف که در سال 1917 رخ داد او تنهاتر از همیشه شد وی در سال 1921 به علت حملة قلبی در ورشو زندگی را بدرود گفت .

هر چند که شعر گرابوفسکی شعر دوران نخست تاریخ ادبیات اسپرانتو به شمار می‌آید ، دورانی که سروده‌ها سرشار از بیان آرمان شاعر در عریان‌ترین شکل خود است و صور خیال را به آن چندان راه نیست . گر چه شعر اسپرانتو به معنای واقعی کلام از دوران بعد آغاز می‌ شود ، ولی گرابوفسکی، پدر شعر اسپرانتو است . او با تسلط کامل بر 30 زبان، و با انجام ترجمه‌هایی از آن زبان‌ها به اسپرانتو به‌ غنای ادبی و فرهنگی اسپرانتو افزود و خود نیز به سرایش سرودهایی پرداخت و این گونه دفتر شعر" از پارناس" شکل گرفت .

در تاریخ اسپرانتو گرابوفسکی دومین نام است این به آن معنا نیست که او دومین فردی است که اسپرانتو را آموخت اما، دومین فردی است که به



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد گرابوفسکی، پدر شعر اسپرانتو (با فرمت word)


تحقیق در مورد دنیای پس از اسپرانتو 5 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 8 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

دنیای پس از اسپرانتو

مقدمه

می‌خانه اگر ساقی صاحب‌نظری داشت،

می‌خواری و مستی ره و رسمِ دگری داشت.

به‌نظر می‌رسد که شاعر از "ره و رسم" می‌خواری موجود راضی نبوده و علت آن‌را نبودِ "ساقی صاحب‌نظر" می‌داند. تعبیر اسپرانتیستی این شعر، شاید این باشد که نظم زبانی موجود در دنیا، نظمی صحیح و کارآمد نیست، و علت آن، فقدان اسپرانتیست‌هایی است، که از روش‌های درست و کارآ برای ترویج اسپرانتو در دنیا استفاده‌کنند. و این در حالی است که اهمیت زبان برای انسان – چه در ارتباط او با دیگران و چه در ارتباط او حتی با خودش – بسیار بنیادی و کلیدی است، تا جایی که به‌عنوان مثال، بنابر ‌گفته‌ی لودویگ ویتگِنشتاین (1951-1889)، فیلسوف اتریشی-انگلیسی:

"محدوده‌های زبان من، مرزهای دنیای من است."

و این واقعاً باعث تأسف است که محدوده‌ی دنیای اکثریت قاطع انسان‌های هزاره‌ی سوم، هنوز مرزهای محدودِ زبان‌های قومی – و یا حداکثر ملی - ایشان است!

 

اهمیت زبان و ویتگنشتاین

گرِگوری بِرگمَن (-1979)، نویسنده‌ی جوان کتاب جدید (2004) The little book of bathroom philosophy که در ایران با نام "کتاب کوچک فلسفه" (با ترجمه‌ی کیوان قبادیان و توسط نشر اختران) منتشر شده است، در این کتابِ موجز فلسفه، هنگامی که به ویتگنشتاین می‌پردازد، می‌گوید:

"نفوذ ویتگنشتاین فوق‌العاده است، زیرا برای علم فقط یک وظیفه‌ی مشروع قائل بود: توجه به کاربرد زبان به‌گونه‌ای که از معضلات فلسفی ناشی از کاربرد نادرست کلمات اجتناب شود."

 

ویتگِنشتاین، که از شاگردان برتراند راسل (1970-1872) فیلسوف و ریاضی‌دان انگلیسی بود، بنابر گفته‌ی بسیاری، اندیشه‌ی فلسفی قرن بیستم را متحول کرد. وی درباره‌ی اهمیت زبان بسیار صحبت کرده است، ازجمله درمورد رابطه‌ی بین واقعیت و زبان گفته است که:

"همه‌ی واقعیت‌ها به این اعتبار واقعیت‌اند که می‌توانیم درباره‌ی آن‌ها حرف بزنیم و تصویرشان کنیم." (تناظر سه‌گانه‌ی واقعیت، اندیشه در ذهن انسان و زبان)

هم‌چنین در مورد قدرت و رسا بودن زبان در تبیین مطالب و مسائل گفته است که:

"هر چیزِ گفتنی را، به‌وضوح می‌توان بر زبان جاری ساخت."

در نظر ویتگنشتاین – شاید همان‌طور که سهراب سپهری نیز گفته‌است: "واژه باید خودِ باد، واژه باید خودِ باران باشد." - کلمه خودِ معنی است، چرا که به‌زعمِ او:

"اگر راست باشد که کلمات معنی دارند، پس چرا کلمات را دور نمی‌اندازیم و معنی‌شان را نگه نمی‌داریم؟"

 

لزوم تغییر استراتژی

متولیان و متصدیان امرِ زبان در جهان – که البته خواه‌ناخواه شامل ما اسپرانتودانان نیز می‌شود – تاکنون موفق به تغییر اساسی این نظمِ اشتباه نشده‌اند. علت این امر شاید در غرق شدن ایشان در جزئیات و یا جزء‌نگری‌های افراطی بوده است – که البته شاید وجود و گذراندن آن برای پیشرفت تکنیکی در این زمینه لازم بوده‌است. اما اکنون به‌نظر می‌رسد که برای فرار از این ورطه و رکودِ نسبی، احتیاج به یک کل‌نگری و دگرنگری بنیادی وجود دارد تا فرای پیشرفت‌های تکنیکی به‌دست آمده، از تاکتیک‌های جدیدی بهره‌گیری شود. و شاید هنگام آن نیز فرا رسیده باشد تا در استراتژی پیش‌برد زبان اسپرانتو هم تجدید نظر کنیم.

 

ابداعات اولیه و ابداعات ترکیبی

ما در عصری زندگی می‌کنیم که به‌نظر می‌رسد اکثریت اختراعات و ابداعات اساسی یا اولیه - چه در زمینه‌ی فن‌آوری و فرآوری و چه در زمینه‌ی دانش و علوم - انجام شده است، چرا که مدت‌هاست که اکثر نوآوری‌ها و دست‌آوردها، تنها ترکیب یا آرایه‌ی جدیدی از یافته‌های قبلی بوده‌است. بنابر این، اختراعات و ابداعات کنونی – و احتمالاً آینده نیز - اکثراً از ادغام و ترکیبِ اختراعات و ابداعات قبلی و نحوه‌ی کاربردِ جدیدی از آن‌ها، به‌وجود می‌آید.

 

به‌عنوان نمونه در زمینه‌ی فن‌آوری، فرد‌بَرِ سِگوِی (Segway human transporter) که در ابتدای هزاره‌ی سوم میلادی توسط دین کامِن (Dean



خرید و دانلود تحقیق در مورد دنیای پس از اسپرانتو 5 ص


تحقیق در مورد گرابوفسکی، پدر شعر اسپرانتو (ورد)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

گرابوفسکی، پدر شعر اسپرانتو

 

آنتوان گرابوفسکی به سال 1857 در بخش آلمانی لهستان زاده شد . در آن روزگار لهستان کشوری مستقل نبود و به بخش‌های تحت سلطه روسیه تزاری ، آلمان و پروس تقسیم شده بود گرابوفسکی شیمی‌دان بود و در زمینه‌ی شیمی دارای چندین تألیف، اما او زبان‌شناسی بزرگ و زبان‌دانی استثنایی نیز به‌شمار می‌رفت . او با وجود آشنایی کامل به 30 زبان، از آن‌جا که به زبانی جهانی اعتقاد داشت به آموختنِ زبان “ولاپوک” پرداخت . "ولاپوک" زبانی است که اسقف یوهان مارتین اشلایر (1912ـ1820) آن را آفریده است اما گرابوفسکی به‌زودی دریافت که "ولاپوک" به خاطر دستور زبانش، زبانی دشوار است. با وجود این او به آموختن آن همّت نهاد و آن را نیکو آموخت. هنگامی که او با اشلایر ملاقات کرد و دریافت که خود او نیز با زبان ساخته‌ی خویش نمی‌تواند به‌خوبی گفتگو کند دریافت که "ولاپوک" به‌خاطر دشوار بودنش نمی‌تواند کارکردی فرا ملّی داشته باشد.

در سال 1887، نخستین خود آموزِ زبان اسپرانتو منتشر گردید و گرابوفسکی با جمعی دیگر از ولاپوک‌دانان، زبان ساخته‌ی اشلایر را رها کردند و به آموختن اســپرانتو پرداختند به‌زودی او « کولاک» اثر شاعر بلند آوازه‌ی روس الکساندر پوشکین را به اسپرانتو ترجمه کرد و برای زامنهوف (1917ـ1859)ـ آفریننده‌ی اسپرانتو ـ فرستاد این دوـ گرابوفسکی و زامنهوف ـ به‌زودی با یک‌دیگر دیدار کردند و نخستین گفتگو به زبان اسپرانتو در تاریخ، این چنین شکل گرفت.

این دیدار را چنین تعریف کرده اند : ...."در نخستین برخورد گرابوفسکی با اسپرانتو به زامنهوف درود می‌فرستد و گفتگو را با استاد همچنان به اسپرانتو ادامه می‌دهد اشک ذوق دقایقی چند مانع پاسخ پیرمرد می‌شود.

ـ اوه خدای من! شما گرابوفسکی، زبان‌شناس بزرگ اسپرانتو را پذیرفته‌اید، آن‌را آموخته‌اید و با این تسلط بدان سخن می‌گویید ؟

ـ من نه تنها آن را پذیرفته‌ام و نه تنها آن را یک شاهکار می‌شمارم، بلکه آن را بی‌هیچ تردید و گزافه، برترین دستآورد بشر در قلمرو زبان و تفاهم بشری‌اش می‌دانم. من گرابوفسکی زبان‌شناس و زبان‌دان افتخار خواهم کرد، اگر مرا به عنوان شاگرد کوچک خود بپذیرید. با شما عهد می‌کنم که خویشتن را تا زنده‌ام وقف پیشبرد اسپرانتو، این عطیه بنمایم" .گرابوفسکی در راه ترویج اسپرانتو تلاش بسیار کرد و در سال 1904 انجمن اسپرانتو لهستان را بنیان نهاد و خود به‌عنوان نخستین رییس آن برگزیده شد .

در طول جنگ جهانی اول، گرابوفسکی ناچار به ترک ورشو شد زیرا در آن روزگار ورشو در بخش روسی لهستان واقع بود و برای گرابوفسکی که در بخش آلمانی لهستان زاده شده بود خــــــطر تبعید به سیبری وجود داشت. سرانجام هنگامی‌که سربازان آلمانی ورشو را به تصرف خود در آوردند او توانست بار دیگر به ورشو بازگردد اما خانواده‌ی او را به روسیه فرستاده بودند . او در خانه‌ی خالی خویش در تنهایی "پان تادئوش" اثر شاعربـزرگ لهـستان میـسکیـــویـــچ(1855ـ1798) را به اسپرانتـو ترجــمه کـــرد. این کتاب بیان کننده‌ی زندگی گروهی از نجیب‌زادگــان لهستانــی در لیتوانــی قرون 17 ـ18 است و منظومه‌ای حماسی به‌شمار می آید.

از این پس گرابوفسکی در تنهایی و بیماری زیست و جز سرایش و ترجمه به اسپرانتو و دیدار با زامنهوف کار دیگری نداشت. گرابوفسکی در این دیدارها آفریده‌های خود را برای او می‌خواند بعد از مرگ زامنهوف که در سال 1917 رخ داد او تنهاتر از همیشه شد وی در سال 1921 به علت حملة قلبی در ورشو زندگی را بدرود گفت .

هر چند که شعر گرابوفسکی شعر دوران نخست تاریخ ادبیات اسپرانتو به شمار می‌آید ، دورانی که سروده‌ها سرشار از بیان آرمان شاعر در عریان‌ترین شکل خود است و صور خیال را به آن چندان راه نیست . گر چه شعر اسپرانتو به معنای واقعی کلام از دوران بعد آغاز می‌ شود ، ولی گرابوفسکی، پدر شعر اسپرانتو است . او با تسلط کامل بر 30 زبان، و با انجام ترجمه‌هایی از آن زبان‌ها به اسپرانتو به‌ غنای ادبی و فرهنگی اسپرانتو افزود و خود نیز به سرایش سرودهایی پرداخت و این گونه دفتر شعر" از پارناس" شکل گرفت .

در تاریخ اسپرانتو گرابوفسکی دومین نام است این به آن معنا نیست که او دومین فردی است که اسپرانتو را آموخت اما، دومین فردی است که به



خرید و دانلود تحقیق در مورد گرابوفسکی، پدر شعر اسپرانتو (ورد)


تحقیق در مورد گرابوفسکی، پدر شعر اسپرانتو (ورد)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

گرابوفسکی، پدر شعر اسپرانتو

 

آنتوان گرابوفسکی به سال 1857 در بخش آلمانی لهستان زاده شد . در آن روزگار لهستان کشوری مستقل نبود و به بخش‌های تحت سلطه روسیه تزاری ، آلمان و پروس تقسیم شده بود گرابوفسکی شیمی‌دان بود و در زمینه‌ی شیمی دارای چندین تألیف، اما او زبان‌شناسی بزرگ و زبان‌دانی استثنایی نیز به‌شمار می‌رفت . او با وجود آشنایی کامل به 30 زبان، از آن‌جا که به زبانی جهانی اعتقاد داشت به آموختنِ زبان “ولاپوک” پرداخت . "ولاپوک" زبانی است که اسقف یوهان مارتین اشلایر (1912ـ1820) آن را آفریده است اما گرابوفسکی به‌زودی دریافت که "ولاپوک" به خاطر دستور زبانش، زبانی دشوار است. با وجود این او به آموختن آن همّت نهاد و آن را نیکو آموخت. هنگامی که او با اشلایر ملاقات کرد و دریافت که خود او نیز با زبان ساخته‌ی خویش نمی‌تواند به‌خوبی گفتگو کند دریافت که "ولاپوک" به‌خاطر دشوار بودنش نمی‌تواند کارکردی فرا ملّی داشته باشد.

در سال 1887، نخستین خود آموزِ زبان اسپرانتو منتشر گردید و گرابوفسکی با جمعی دیگر از ولاپوک‌دانان، زبان ساخته‌ی اشلایر را رها کردند و به آموختن اســپرانتو پرداختند به‌زودی او « کولاک» اثر شاعر بلند آوازه‌ی روس الکساندر پوشکین را به اسپرانتو ترجمه کرد و برای زامنهوف (1917ـ1859)ـ آفریننده‌ی اسپرانتو ـ فرستاد این دوـ گرابوفسکی و زامنهوف ـ به‌زودی با یک‌دیگر دیدار کردند و نخستین گفتگو به زبان اسپرانتو در تاریخ، این چنین شکل گرفت.

این دیدار را چنین تعریف کرده اند : ...."در نخستین برخورد گرابوفسکی با اسپرانتو به زامنهوف درود می‌فرستد و گفتگو را با استاد همچنان به اسپرانتو ادامه می‌دهد اشک ذوق دقایقی چند مانع پاسخ پیرمرد می‌شود.

ـ اوه خدای من! شما گرابوفسکی، زبان‌شناس بزرگ اسپرانتو را پذیرفته‌اید، آن‌را آموخته‌اید و با این تسلط بدان سخن می‌گویید ؟

ـ من نه تنها آن را پذیرفته‌ام و نه تنها آن را یک شاهکار می‌شمارم، بلکه آن را بی‌هیچ تردید و گزافه، برترین دستآورد بشر در قلمرو زبان و تفاهم بشری‌اش می‌دانم. من گرابوفسکی زبان‌شناس و زبان‌دان افتخار خواهم کرد، اگر مرا به عنوان شاگرد کوچک خود بپذیرید. با شما عهد می‌کنم که خویشتن را تا زنده‌ام وقف پیشبرد اسپرانتو، این عطیه بنمایم" .گرابوفسکی در راه ترویج اسپرانتو تلاش بسیار کرد و در سال 1904 انجمن اسپرانتو لهستان را بنیان نهاد و خود به‌عنوان نخستین رییس آن برگزیده شد .

در طول جنگ جهانی اول، گرابوفسکی ناچار به ترک ورشو شد زیرا در آن روزگار ورشو در بخش روسی لهستان واقع بود و برای گرابوفسکی که در بخش آلمانی لهستان زاده شده بود خــــــطر تبعید به سیبری وجود داشت. سرانجام هنگامی‌که سربازان آلمانی ورشو را به تصرف خود در آوردند او توانست بار دیگر به ورشو بازگردد اما خانواده‌ی او را به روسیه فرستاده بودند . او در خانه‌ی خالی خویش در تنهایی "پان تادئوش" اثر شاعربـزرگ لهـستان میـسکیـــویـــچ(1855ـ1798) را به اسپرانتـو ترجــمه کـــرد. این کتاب بیان کننده‌ی زندگی گروهی از نجیب‌زادگــان لهستانــی در لیتوانــی قرون 17 ـ18 است و منظومه‌ای حماسی به‌شمار می آید.

از این پس گرابوفسکی در تنهایی و بیماری زیست و جز سرایش و ترجمه به اسپرانتو و دیدار با زامنهوف کار دیگری نداشت. گرابوفسکی در این دیدارها آفریده‌های خود را برای او می‌خواند بعد از مرگ زامنهوف که در سال 1917 رخ داد او تنهاتر از همیشه شد وی در سال 1921 به علت حملة قلبی در ورشو زندگی را بدرود گفت .

هر چند که شعر گرابوفسکی شعر دوران نخست تاریخ ادبیات اسپرانتو به شمار می‌آید ، دورانی که سروده‌ها سرشار از بیان آرمان شاعر در عریان‌ترین شکل خود است و صور خیال را به آن چندان راه نیست . گر چه شعر اسپرانتو به معنای واقعی کلام از دوران بعد آغاز می‌ شود ، ولی گرابوفسکی، پدر شعر اسپرانتو است . او با تسلط کامل بر 30 زبان، و با انجام ترجمه‌هایی از آن زبان‌ها به اسپرانتو به‌ غنای ادبی و فرهنگی اسپرانتو افزود و خود نیز به سرایش سرودهایی پرداخت و این گونه دفتر شعر" از پارناس" شکل گرفت .

در تاریخ اسپرانتو گرابوفسکی دومین نام است این به آن معنا نیست که او دومین فردی است که اسپرانتو را آموخت اما، دومین فردی است که به



خرید و دانلود تحقیق در مورد گرابوفسکی، پدر شعر اسپرانتو (ورد)


تحقیق در مورد دنیای پس از اسپرانتو (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

دنیای پس از اسپرانتو

مقدمه

می‌خانه اگر ساقی صاحب‌نظری داشت،

می‌خواری و مستی ره و رسمِ دگری داشت.

به‌نظر می‌رسد که شاعر از "ره و رسم" می‌خواری موجود راضی نبوده و علت آن‌را نبودِ "ساقی صاحب‌نظر" می‌داند. تعبیر اسپرانتیستی این شعر، شاید این باشد که نظم زبانی موجود در دنیا، نظمی صحیح و کارآمد نیست، و علت آن، فقدان اسپرانتیست‌هایی است، که از روش‌های درست و کارآ برای ترویج اسپرانتو در دنیا استفاده‌کنند. و این در حالی است که اهمیت زبان برای انسان – چه در ارتباط او با دیگران و چه در ارتباط او حتی با خودش – بسیار بنیادی و کلیدی است، تا جایی که به‌عنوان مثال، بنابر ‌گفته‌ی لودویگ ویتگِنشتاین (1951-1889)، فیلسوف اتریشی-انگلیسی:

"محدوده‌های زبان من، مرزهای دنیای من است."

و این واقعاً باعث تأسف است که محدوده‌ی دنیای اکثریت قاطع انسان‌های هزاره‌ی سوم، هنوز مرزهای محدودِ زبان‌های قومی – و یا حداکثر ملی - ایشان است!

 

اهمیت زبان و ویتگنشتاین

گرِگوری بِرگمَن (-1979)، نویسنده‌ی جوان کتاب جدید (2004) The little book of bathroom philosophy که در ایران با نام "کتاب کوچک فلسفه" (با ترجمه‌ی کیوان قبادیان و توسط نشر اختران) منتشر شده است، در این کتابِ موجز فلسفه، هنگامی که به ویتگنشتاین می‌پردازد، می‌گوید:

"نفوذ ویتگنشتاین فوق‌العاده است، زیرا برای علم فقط یک وظیفه‌ی مشروع قائل بود: توجه به کاربرد زبان به‌گونه‌ای که از معضلات فلسفی ناشی از کاربرد نادرست کلمات اجتناب شود."

 

ویتگِنشتاین، که از شاگردان برتراند راسل (1970-1872) فیلسوف و ریاضی‌دان انگلیسی بود، بنابر گفته‌ی بسیاری، اندیشه‌ی فلسفی قرن بیستم را متحول کرد. وی درباره‌ی اهمیت زبان بسیار صحبت کرده است، ازجمله درمورد رابطه‌ی بین واقعیت و زبان گفته است که:

"همه‌ی واقعیت‌ها به این اعتبار واقعیت‌اند که می‌توانیم درباره‌ی آن‌ها حرف بزنیم و تصویرشان کنیم." (تناظر سه‌گانه‌ی واقعیت، اندیشه در ذهن انسان و زبان)

هم‌چنین در مورد قدرت و رسا بودن زبان در تبیین مطالب و مسائل گفته است که:

"هر چیزِ گفتنی را، به‌وضوح می‌توان بر زبان جاری ساخت."

در نظر ویتگنشتاین – شاید همان‌طور که سهراب سپهری نیز گفته‌است: "واژه باید خودِ باد، واژه باید خودِ باران باشد." - کلمه خودِ معنی است، چرا که به‌زعمِ او:

"اگر راست باشد که کلمات معنی دارند، پس چرا کلمات را دور نمی‌اندازیم و معنی‌شان را نگه نمی‌داریم؟"

 

لزوم تغییر استراتژی

متولیان و متصدیان امرِ زبان در جهان – که البته خواه‌ناخواه شامل ما اسپرانتودانان نیز می‌شود – تاکنون موفق به تغییر اساسی این نظمِ اشتباه نشده‌اند. علت این امر شاید در غرق شدن ایشان در جزئیات و یا جزء‌نگری‌های افراطی بوده است – که البته شاید وجود و گذراندن آن برای پیشرفت تکنیکی در این زمینه لازم بوده‌است. اما اکنون به‌نظر می‌رسد که برای فرار از این ورطه و رکودِ نسبی، احتیاج به یک کل‌نگری و دگرنگری بنیادی وجود دارد تا فرای پیشرفت‌های تکنیکی به‌دست آمده، از تاکتیک‌های جدیدی بهره‌گیری شود. و شاید هنگام آن نیز فرا رسیده باشد تا در استراتژی پیش‌برد زبان اسپرانتو هم تجدید نظر کنیم.

 

ابداعات اولیه و ابداعات ترکیبی

ما در عصری زندگی می‌کنیم که به‌نظر می‌رسد اکثریت اختراعات و ابداعات اساسی یا اولیه - چه در زمینه‌ی فن‌آوری و فرآوری و چه در زمینه‌ی دانش و علوم - انجام شده است، چرا که مدت‌هاست که اکثر نوآوری‌ها و دست‌آوردها، تنها ترکیب یا آرایه‌ی جدیدی از یافته‌های قبلی بوده‌است. بنابر این، اختراعات و ابداعات کنونی – و احتمالاً آینده نیز - اکثراً از ادغام و ترکیبِ اختراعات و ابداعات قبلی و نحوه‌ی کاربردِ جدیدی از آن‌ها، به‌وجود می‌آید.



خرید و دانلود تحقیق در مورد دنیای پس از اسپرانتو (word)