لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
مقدمه:
در نگاهى به معمارى و هنر اسلامى دو وجهه نظر معنوى و صورى درآراءمستشرقینى چون«بورکهارت»و«کربن»از یکسو و«آرنولد»و«گدار»از سوى دیگرظهورى کامل دارد. بورکهارت و کربن و اتینگهاوسن چنان به هنر اسلامى نگریستهاند کهحتى در خانه ساده کعبه جهانى از رمز و راز دیدهاند ،در حالى که نگاه پوزیتویستى گدارو آرنولد و کونل به معمارى و نقاشى چنان است که گویى اسلام در آغاز چون فکر واندیشه مردم بادیه نشین،برهوتى بىفکر و هنر بیش نبوده است (3) .هر چند میان این دواندیشه جدایى و شقاقى بنیادى وجود دارد،اما گهگاه به هم نزدیک مىشوند.گدار کسانىرا که هنر معمارى اسلامى را اغلب از طریق مطالعه در عناصر مختلف ایرانى،بیزانسى وغیره مورد مطالعه قرار مىدهند مورد انتقاد قرار مىدهند.به عقیده او هنر قبل از هر چیزانعکاس روح هنرمند و جلوه نمایان قدرتهایى است که آن را رهبرى مىکنند،و تکنیکمعمارى هم مانند تکلم جز وسیله ابراز و آلتى در خدمت«روح»نیست.عامل اصلى درمعمارى هم بیش از هر چیز وجود معمار است و اصل مهم در هنر معمارى یک قوم، روحاجتماعى آن قوم است.به نظر گدار معمارى یونان نه یک طریقه ساختمان بلکه عصارهنمایان روح موزون پسند قوم یونانى است.معمارى رومى از ریشه گرفته تا شاخ و برگشمظهر صفات نظم و قدرت و اوتیلیتاریسم(مذهب سودانگارى)آنان است که از ممیزاتروح رومى برشمرده مىشود.معمارى بیزانسى پرتوى از آمیزش روح آسیایى و یونانىبیزانس است،چنانکه کلیساهاى بزرگ غرب عظمت روح و پرستش آنان را مىنماید. على رغم این نظر،او مجددا از نظرگاه معنوى و روحانى درباره هنر اسلامى دور مىشود. گدار معتقد است که روح اسلام در آغاز عقیم بود و جز اصول اخلاقى چیزى همراهنداشت. از این نظر نمىتوانستبا ایجاد الهامى یک هنر جدید را ابداع کند.از این لحاظ گدار،اسلام را براى ابداع هنرى به مراتب ضعیفتر از مسیحیت محسوب مىدارد) . به همین جهت نیز او معمارى اسلامى را مبدع نمىداند.به این معنى که به زعم او اغلب آنچهدر اسلام ابداع شد بسیار بد و نا موزون بود،چون نه شکل تازهاى در ساختمان ابداع نمودو نه یک روش پارتنون (Partenon) و پانتئون (Pantheon) ساختمانى را تکمیل کرد.ازاین نقطه نظر هیچیک از ساختمانهاى اسلامى قابل مقایسه با«پانتئون رم»یا«کلیساىآمین» (Amiens) نیستند.مساجد هم رویهمرفته جنبه اقتباسى دارند.
در مقابل این نظر،بورکهارت در شرح پیدایى معمارى اسلامى از جمله در اشاره بهقبة الصخره(گنبد سنگ بزرگ)در بیت المقدس-که شرحش خواهد آمد-معتقد استنخستین فضایى که توانست کمال گنبد مرکزى معمارى رومى و بیزانسى را ظاهر گرداند،تنها اقلیمى اسلامى بود.در این اقلیم خلوص عرفان افلاطونى خویش را نمودار مىکند.
این خلوص در توحید و یگانگى خداى متعال و ازلى و ابدى ظهور مىنماید .به نظر اونقطه اشتراک هنر بیزانسى و هنر آغازین اسلامى در همین عناصر افلاطونى هنر بیزانساست،همچنین ساحتحکمت اشراقى هنر بیزانس که در اسلام نیز منعکس است مىتواندعنصر وحدت بخش این دو باشد.در اینجا مىتوان این نظر گدار را پذیرفت که اسلام ابتدا بیشتر سفارش دهنده بود ومعماران زرتشتى ایران و مسیحى بیزانس سفارشات هنرى حکمرانان و ثروتمندانمسلمان را طراحى و اجراء مىکردند،اما به تدریجبه اقتضاى مواجید و احوالات و نگرشدینى خود که از وحى و تعلیم قرآنى پیامبر و ائمه نشات مىگرفت در عناصر ناسازگار وبیگانه با ذوق و تفکر دینى اسلام تغییر دادند و آن را به روح خود نزدیکتر ساختند،تاآنکه به تدریجبینش دینى ناشى از علم و بصیرت روحانى که با ابتداى به آیه شریفه قرآنى«کل من علیها فان»جهان ماده و دنیا را سر به سر خیالى و فانى تلقى مىکرد،دلبستگى بهدوام ابنیه و عمارات را بىوجه یافتند.بنابر این نمىتوان در مطالعه هنر اسلامى به صرفآنچه مسلمانان از عالم شرک یونانى-مسیحى و ایرانى-زرتشتى اقتباس کردند به تئورىو تبیین مبانى معمارى اسلامى پرداخت،بلکه باید مبادى هنر مقدس اسلامى را مولودالهامى درونى دانست که از عالم قدس اسلامى پرتو گرفته و در تمام تجلیات فکرى و هنرى آشکار گردید.
همین مبانى و مبادى روحانى است که موجب گردیده است هنر اسلامى على رغمکثرت مواد و اقوام و اقلیمها بیش از هنر دیگر ملل یگانگى پیدا کند.بورکهارت تنها هنربودایى را در این مورد قابل قیاس با هنر اسلامى مىداند.با این تفاوت که عاملوحدت بخش در هنر بودایى مضامین هنرى است،از جمله«شمایل بودا»در حالاتتکوین و تمکین روح و تفکر یا تعلیم و«گل نیلوفر»آبى همچون تصویرى از روح که دربرابر پرتو ازلى مىشکفد و«ماندالا»(در سانسکریتبه مفهوم دایره است و در آیین بودا، افلاک را به مفهومى دینى با دوایر جلوهگر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
مقدمه
اگر دین را مجموعة عقاید و دستورات عملی بدانیم که بنا بر ادعای آورنده و پیروان آن عقاید و دستورات، از سوی آفریدگار جهان میباشد، و اخلاق را مجموعة آموزههایی که راه و رسم زندگی کردن بهنحو شایسته و بایسته را ترسیم کرده، بایدها و نبایدهای ارزشی حاکم بر رفتار آدمی را مینمایاند، بخوبی به رابطة تنگاتنگ دین و اخلاق پی خواهیم برد و اخلاق را پارهای ناگسستنی از دین به شمار خواهیم آورد.نظام اخلاقی اسلام عقلانی وحیانی است. بدین معنا که هم خرد و اندیشه انسان بدان دعوت میکند و هم پیامبران الهی، که از این امر گاهی به فطری بودن دین تعبیر میشود. یعنی تعالیم کلی دین اسلام از آن جمله احکام اخلاقی آن، با گرایشهای فطری انسان هماهنگ و همنواست. حاصل آنکه اگر اسلام ما را به ترک تعلقات دنیوی و توجه به خدا و آخرت و ارزشهای معنوی فرا میخواند، عقلِ حسابگر نیز، که همواره سود و زیان و مصالح و مضار انسان را در نظر میگیرد و انسان را به انجام کارهایی که بیشترین سود و کمترین زیان را برای او دارد، دعوت میکند، آن فراخوانِ وحیانی را تأیید میکند. صریحاً میتوان گفت که اسلام تنها از ما خواسته است که عاقل باشیم و عاقلانه عمل کنیم. انسانِ عاقل هرگز آخرت را به دنیا نمیفروشد و جهان ابدی، لذایذ معنوی و لقای خدا را با لذایذ ناچیز و بیمقدار دنیوی مبادله نمیکند. ازاینروست که میگوییم نظام اخلاقی ما عقلانی - وحیانی است، و البته این امر بههیچوجه بهمعنای بینیازی انسان از وحی برای رسیدن به کمال و کافی بودنِ عقل نیست، که شرح آن مجالی دیگر را میطلبد.
گوشه ای از امتیازات اخلاقی اسلام 1- ثبات ارزش ها بشر، تاریخ مدون چند هزار ساله دارد؛ ولی آنچه که از انسان، به نام «انسانیت» یا «فرهنگ انسانی» باقی مانده است، تنها جزئی از آن را تشکیل می دهد، که همان مظاهر ثبات اخلاق در طول اعصار است و اگر جز این بود، انسانیت، تاریخی نداشت و وجه تمایز اساسی بین انسان و حیوان به نظر نمی رسید. سهمی که اسلام در نمودهای تاریخی بقای انسانیت دارد، از نظر هیچ محققی پوشیده نیست. تمدن اسلامی در طول حیات خود با ملت های مختلفی برخورد داشته و فرهنگ های متفاوتی را لمس نموده و میراث اخلاقی گران مایه ای را برای جهانیان تدارک دیده که انوار آن، تاریخ علوم و معارف را درخشان ساخته است، تا جایی که اگر بگوییم فلسفۀ اخلاق اسلامی، چیزی جز ثبات اخلاق نیست، سخنی به گزاف نگفته ایم. قرآن کریم، ظلم و دروغ و کینه ورزی و ... را برای همیشه زشت و ممنوع اعلام کرده و خوبی و زیبایی صداقت و محبت و عدالت و ایمان و ... را ابدی دانسته است. 2- جهانی بودن اسلام، مردم روی زمین را بدون توجه به نژاد و رنگ، به یک نظر می نگرد و از نظر اجرای مقررات اخلاقی، هیچ گونه تبعیض یا امتیازی را به رسمیت نمی شناسد. به رغم مکاتب فلسفی جدید که آخرین هدفشان تربیت شهروند مفید است، اسلام از اولین روز ظهورش تربیت انسان مفید را سر لوحۀ فعالیت های خود قرار داد. هدف اسلام، تربیت انسان کامل یا انسان متعادل در همۀ ابعاد انسانی است، نه انسان تک بعدی یا مفید فقط در جغرافیایی خاص! 3- اعتدال امتیاز دیگر این نظام، ایجاد روح اعتدال بین تمام قوای مادی و معنوی است. در این نظام چنین روشی به کار می رود تا ضمن ارضای تمام خواسته های سطحی و عمقی بشر، تناسب و هماهنگی بین آنها نیز محفوظ بماند. در صورتی که دیگر نظام های موجود فلسفی، قادر به تأمین این تناسب نیستند؛ زیرا اولاً تابع شناخت انسانی هستند و هنوز اعماق اقیانوس روان بشر، شناخته نشده است و ثانیاً از نقاط شناخته شده آن نیز ارزیابی های افراطی و تفریطی به دست داده اند. نقش عبادات در تزکیۀ اخلاق در نظام اخلاقی اسلام، هدف از عبادت، ارتباط دائم با مدبر کارگاه هستی است، و این ارتباط باید به نحوی برقرار شود که در طول حیات بشر پایدار بماند. تکامل اخلاقی انسان ها نیاز شدید به چنین پیوندی دارد. هر لحظه که ارتباط قطع شود، سیر نزولی شروع می گردد. احکام عملی و عبادات اصطلاحی (فروع دین: نماز، روزه، زکات، حج و ...) به منزله پایگاه های تقویتی ای هستند که ارتباط را محکم تر می گردانند تا سیر کمالی بشر، بدون ترس و دور از واپس زدگی انجام گیرد. هنگامی که پیوند برقرار شد، هر لحظه ای که از حیات انسان بگذرد، عبادت محسوب می شود؛ خواه در آن لحظه، کار فیزیکی انجام داده، یا به تفکر پرداخته باشد. عبادات و احکام، برنامۀ دقیق زندگی اند که در سایۀ آن ارتباط با خالق، تقویت و تثبیت می شود؛ اما نکته مهم، هدف از برقراری ارتباط با خداست. هدف، این است که تمام افعال انسان، تحت نظام در آید و جهت مخصوص به خود گیرد تا آن جا که وقتی به امور شخصی زندگی می پردازیم یا موقعی که در آزمایشگاه، سرگرم تحقیق هستیم و یا در مسند قضاوت، حق را از باطل تشخیص می دهیم یا در بازار، در حال خرید و فروشیم، بدون توجه به این که کارمان کوچک است یا بزرگ، خدا را ناظر اعمال بدانیم.
مطالعهی اخلاق اسلامی را نمیتوان به قرآن و به نظام رایج همراه آن محدود کرد، حتی اگر دامنهی آن را به تفاسیر عالمانه در زمینههای مختلف، از قانون گرفته تا فلسفه و علوم طبیعی گسترش دهیم. اهمیت بنیادی این عناصر امری بدیهی است، چرا که آنها در بر دارندهی اصول، استدلالها و روایاتی هستند که میتوانند مشمول گذر زمان نگردند. اما نقش محوری اخلاق اسلامی در گسترهی قرآن و مجموعهی مواعظ و سنن نبوی با اصلی کلیدی همراه است که در قول مصرّح و مکرّر «اسلام، راهی برای زندگی» نهفته است. این نظریه متکی بر جایگاه تاریخی زندگی محمّد(ص) ، همراه با مجموعهی مجاهدتهای مستند وی است که تلاش میکند رسالتی پیامبرانه را به گونهای به انجام رساند که در آن جستجوی آرمانهای اخلاقی امری مجرد و ذهنی نیست، بلکه عملی است.
در عین حال همیشه مسلمانان و غیر مسلمانانی بودهاند که ترجیح دادهاند با متون دینی همچون متونی دارای معانی واحد و بسته رفتار نمایند، زندگانی پیامبر را به روی تفاسیر خلاقانه که شایسته آن است ببندند، و تاریخ متنوّع مسلمانان را تاریخ اسلامی یگانه جلوه دهند. قابل پیشبینی است که این دیدگاه پدیدآورندهی خصلت و ویژگیای است که به عنوان مجموعهای از احکام قدسی قابل شناسایی است. برخی راهشان را در احکام و یا فقه مییابند و دیگران آن را در گسترهی شریعت به عنوان نمادی رایج از اسلام میجویند. سپس به کارگیری این ویژگی در چالشهای روزانه که یک مسلمان با آن مواجه است عملی موقوف به اراده است، هر چند تا آنجا که به تشخیص اصل مربوطه وابسته است، همراه با بصیرت نیز هست.
جانب داری از دیدگاهی که نیروی انسان و عقل را فروتر از اعمال متعبّدانه میانگارد، تنها در باور بنیادگرایان، و به بیان بهتر اسلامگرایان سیاسی نیست. طرفه آن که این رویکرد ایدئولوژیکی در میان بسیاری از صاحبنظران در زمینه اسلام که همانند اسلامگراها ترجیح میدهند در پیچیدگیهای دنیاهای متکثّر اسلام- تاریخی و معاصر، فرهنگ مکتوب و اجتماعی، پاکدینی و بددینی- و تمام نقاط تاریک میان این دوگانگیها خود را درگیر ننمایند رایج است. این گرایش سادهاندیشانه هیچگاه به عریانی امروز در پسامد وقایع یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ نبوده است. با مسائل نگرانکنندهی خشونت سیاسی، مدارا، رابطه فرد و جامعه، و حتی چالشهای تازهی فناوری زیستی، علناً آنگونه رفتار میشود که گویا مشکلات اخلاقی موجود دارای راه حلهای آمادهای هستند که تنها باید آنها را از قرآن استخراج نمود.
در میان دغدغههای اصلی این تحقیق این ادعا است که انگیزهی پدیدآورندهی اخلاق دینی به طور کل، و اخلاق اسلامی به طور مشخص است، که این زمینهی تحقیقی مهیج در بهبوههی پیدایش مدرنیته سکولار بوده است. این مسأله نه ربطی به کشف چگونگی رابطهی انگیزه و مسؤولیت با یک عامل یا کنشگر در اخلاق (مشابه قانون به عنوان مثال) دارد، و نه ارتباطی به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
مقدمه:
تمدن اسلامی در نتیجهی سفارشهای اسلام به دانشاندوزی و بهرهگیری از دانش تمدنهای پیشین پدید آمد. اسلام در کمتر از یک سده به سراسر خاورمیانه، شمال آفریقا و اسپانیا گسترش یافت و میانهی زمین، قلمرو جهان اسلام شد. در این منطقهی پهناور، که زادگاه چند تمدن درخشان بود، مسلمانان دستاوردهای تمدنهای پیشین را پذیرفتند و با توسعهی آنها، تمدن شکوهمندی را به وجود آوردند. ایرانیان در پدید آوردن تمدن اسلامی سهم زیادی داشتند و این تمدن زمینهساز نوزایی در اروپا شد.
سفارشهای ماندگار
معجزهی پیامبر اسلام(ص) کتاب قرآن است، کتابی که مسلمانان را به تفکر دعوت کرده، به شگفتیهای طبیعت قسم یاد کرده و ایمان دانایان را محکمترین ایمان دانسته است. پیامبر اسلام(ص) نیز پیوسته مسلمانان را به دانشاندوزی سفارش میکردند. به فرمودهی آن حضرت، دانشاندوزی بر هر زن و مردی واجب است و دانش را باید از هر سرچشمهای گرفت حتی اگر در چین باشد و حتی اگر آموزگار آن فردی غیر مسلمان یا کافر باشد. از این رو، مسمانان از همان سدههای نخستین به فراگیری دانش و توسعه و گسترش آن روی آوردند و با بهرهگیری از اندوختههای پیشین بشری و توسعهی آن، توانستند یکی از باشکوهترین تمدنهای بشری را به ارمغان بیاورند.
گسترش اسلام
مسلمانان در سال 21 تا 22 هجری قمری سپاه ساسانیان را در نبرد قادسیه و نبرد نهاوند شکست دادند. مردم ایران که از ستم و فساد سالهای پایانی حکومت ساسانی رنج میبردند از خود مقاومت چندانی نشان ندادند. آنان پیام برابری و عدالت اسلام را به گوش جان شنیدند و به پیروی از این دین توحیدی روی آوردند. مسلمانان در نبرد یرموک(در سوریه) ارتش امپراتوری روم غربی(بیزانس) را در حالی شکست دادند که از نظر تعداد، دو برابر مسلمانان بودند. آنان سوریه و فلسطین و درواقع بخش زیادی از بیزانس را فتح کردند. به زودی ندای اذان در مصر و لیبی نیز طنین انداز شد و چندی بعد مسلمانان اسپانیا را نیز فتح کردند.
زبان بینالمللی
اسلام به سرزمینهایی با زبان و فرهنگ متفاوت پا گذاشت. مردمان این سرزمینها که ندای برابری و بالندگی اسلام آنان را به این دین جذب کرده بود، به این دین روی آوردند و برای فهم بیشتر کلام خدا به فراگیری زبان عربی پرداختند. به این ترتیب، برای نخستینبار یک زبان بینالمللی در گسترهی وسیعی از جهان رایج شد که به گسترش دانش و فرهنگ کمک زیادی کرد. زبان مشترک باعث شد که هیچ دانشمندی در سرزمینهای اسلامی، از هندوستان و آسیای میانه تا مصر و سوریه و اسپانیا، احساس غربت نکند و برای دانشاندوزی به شهرهای مختلف سفر کند. نگارش کتاب به زبان عربی نیز باعث شد هر دانشمندی از دستاوردهای علمی دانشمندان دیگر آگاه شود و ارتباط علمی، که برای پیشرفت دانش اهمیت زیادی دارد، به آسانی امکان پذیر شود.
نهضت ترجمه
در زمان هارون الرشید، خلیفهی عباسی، به سفارش یحی بن خالد برمکی، وزیر ایرانی، کتابخانهی بزرگی به نام خزانهی حکمت(گنجینهی دانش) در بغداد ساخته شد و کتابهای گوناگون از جای جای جهان، بهویژه ایران و سوریه، گردآوری شد. مامون عباسی، پسر هارون، کارهای پدر را پی گرفت و به سفارش ابوسهل فضل بن نوبخت اهوازی، بنیادی به نام بیت الحکمه(خانهی دانش) به تقلید از گندیشاپور اهواز ساخت. او گروهی از مترجمان را به ریاست یوحنا بن ماسویه، دانشمند ایرانی مسیحی، در آنجا گرد آورد و همچنین گروهی را به هند، ایران و قسطنطنیه فرستاد تا کتابهای مفید را گردآوری کنند. به این ترتیب، ترجمهی آثار علمی، فلسفی و ادبی از زبانهای سُریانی، پهلوی، هندی و یونانی به زبان عربی، که از همان سدهی نخست هجری آغاز شده بود، شتاب گرفت.
شکوفایی تمدن اسلامی
ترجمهی آثار علمی تمدنهای پیشین به عربی باعث شد که برای نخستین بار بخش عمدهای از دستاوردهای علمی و فرهنگی بشر تا آن زمان، کنار هم قرار گیرد. مسلمانان به طبقهبندی این دستاوردها و بررسی آنها پرداختند و به این ترتیب راه را برای پیشرفتهای بعدی هموار کردند. بهزود تولیدی علمی نیز رشد پیدا کرد و ترجمهی دانش دیگران جای خود را به تالیف و نوآوری داد. کوشش دانشمندان ایرانی این تمدن را به چنان شکوفایی رساند که تا آن روزگار سابقه نداشت و تا صدها سال پیشاهنگ دنیای متمدن بود. فرهنگ و تمدن اسلامی چنان شکوه و جاذبهای داشت که تا سالهای زیادی اروپاییها به جهان اسلام سفر میکردند تا در دانشگاههاى شناخته شدهی آن روزگار به فراگیری دانش و فن بپردازند.
زمینههای نوزایی در اروپا
مسلمانان در سال 711 میلادی توانستند بخش جنوبی اسپانیا(اندلس) را از فرمان ویزیگوتها، گروهی از بربرهای اروپا، بیرون کنند. حکومت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
مقدمه
اگر دین را مجموعة عقاید و دستورات عملی بدانیم که بنا بر ادعای آورنده و پیروان آن عقاید و دستورات، از سوی آفریدگار جهان میباشد، و اخلاق را مجموعة آموزههایی که راه و رسم زندگی کردن بهنحو شایسته و بایسته را ترسیم کرده، بایدها و نبایدهای ارزشی حاکم بر رفتار آدمی را مینمایاند، بخوبی به رابطة تنگاتنگ دین و اخلاق پی خواهیم برد و اخلاق را پارهای ناگسستنی از دین به شمار خواهیم آورد.نظام اخلاقی اسلام عقلانی وحیانی است. بدین معنا که هم خرد و اندیشه انسان بدان دعوت میکند و هم پیامبران الهی، که از این امر گاهی به فطری بودن دین تعبیر میشود. یعنی تعالیم کلی دین اسلام از آن جمله احکام اخلاقی آن، با گرایشهای فطری انسان هماهنگ و همنواست. حاصل آنکه اگر اسلام ما را به ترک تعلقات دنیوی و توجه به خدا و آخرت و ارزشهای معنوی فرا میخواند، عقلِ حسابگر نیز، که همواره سود و زیان و مصالح و مضار انسان را در نظر میگیرد و انسان را به انجام کارهایی که بیشترین سود و کمترین زیان را برای او دارد، دعوت میکند، آن فراخوانِ وحیانی را تأیید میکند. صریحاً میتوان گفت که اسلام تنها از ما خواسته است که عاقل باشیم و عاقلانه عمل کنیم. انسانِ عاقل هرگز آخرت را به دنیا نمیفروشد و جهان ابدی، لذایذ معنوی و لقای خدا را با لذایذ ناچیز و بیمقدار دنیوی مبادله نمیکند. ازاینروست که میگوییم نظام اخلاقی ما عقلانی - وحیانی است، و البته این امر بههیچوجه بهمعنای بینیازی انسان از وحی برای رسیدن به کمال و کافی بودنِ عقل نیست، که شرح آن مجالی دیگر را میطلبد.
گوشه ای از امتیازات اخلاقی اسلام 1- ثبات ارزش ها بشر، تاریخ مدون چند هزار ساله دارد؛ ولی آنچه که از انسان، به نام «انسانیت» یا «فرهنگ انسانی» باقی مانده است، تنها جزئی از آن را تشکیل می دهد، که همان مظاهر ثبات اخلاق در طول اعصار است و اگر جز این بود، انسانیت، تاریخی نداشت و وجه تمایز اساسی بین انسان و حیوان به نظر نمی رسید. سهمی که اسلام در نمودهای تاریخی بقای انسانیت دارد، از نظر هیچ محققی پوشیده نیست. تمدن اسلامی در طول حیات خود با ملت های مختلفی برخورد داشته و فرهنگ های متفاوتی را لمس نموده و میراث اخلاقی گران مایه ای را برای جهانیان تدارک دیده که انوار آن، تاریخ علوم و معارف را درخشان ساخته است، تا جایی که اگر بگوییم فلسفۀ اخلاق اسلامی، چیزی جز ثبات اخلاق نیست، سخنی به گزاف نگفته ایم. قرآن کریم، ظلم و دروغ و کینه ورزی و ... را برای همیشه زشت و ممنوع اعلام کرده و خوبی و زیبایی صداقت و محبت و عدالت و ایمان و ... را ابدی دانسته است. 2- جهانی بودن اسلام، مردم روی زمین را بدون توجه به نژاد و رنگ، به یک نظر می نگرد و از نظر اجرای مقررات اخلاقی، هیچ گونه تبعیض یا امتیازی را به رسمیت نمی شناسد. به رغم مکاتب فلسفی جدید که آخرین هدفشان تربیت شهروند مفید است، اسلام از اولین روز ظهورش تربیت انسان مفید را سر لوحۀ فعالیت های خود قرار داد. هدف اسلام، تربیت انسان کامل یا انسان متعادل در همۀ ابعاد انسانی است، نه انسان تک بعدی یا مفید فقط در جغرافیایی خاص! 3- اعتدال امتیاز دیگر این نظام، ایجاد روح اعتدال بین تمام قوای مادی و معنوی است. در این نظام چنین روشی به کار می رود تا ضمن ارضای تمام خواسته های سطحی و عمقی بشر، تناسب و هماهنگی بین آنها نیز محفوظ بماند. در صورتی که دیگر نظام های موجود فلسفی، قادر به تأمین این تناسب نیستند؛ زیرا اولاً تابع شناخت انسانی هستند و هنوز اعماق اقیانوس روان بشر، شناخته نشده است و ثانیاً از نقاط شناخته شده آن نیز ارزیابی های افراطی و تفریطی به دست داده اند. نقش عبادات در تزکیۀ اخلاق در نظام اخلاقی اسلام، هدف از عبادت، ارتباط دائم با مدبر کارگاه هستی است، و این ارتباط باید به نحوی برقرار شود که در طول حیات بشر پایدار بماند. تکامل اخلاقی انسان ها نیاز شدید به چنین پیوندی دارد. هر لحظه که ارتباط قطع شود، سیر نزولی شروع می گردد. احکام عملی و عبادات اصطلاحی (فروع دین: نماز، روزه، زکات، حج و ...) به منزله پایگاه های تقویتی ای هستند که ارتباط را محکم تر می گردانند تا سیر کمالی بشر، بدون ترس و دور از واپس زدگی انجام گیرد. هنگامی که پیوند برقرار شد، هر لحظه ای که از حیات انسان بگذرد، عبادت محسوب می شود؛ خواه در آن لحظه، کار فیزیکی انجام داده، یا به تفکر پرداخته باشد. عبادات و احکام، برنامۀ دقیق زندگی اند که در سایۀ آن ارتباط با خالق، تقویت و تثبیت می شود؛ اما نکته مهم، هدف از برقراری ارتباط با خداست. هدف، این است که تمام افعال انسان، تحت نظام در آید و جهت مخصوص به خود گیرد تا آن جا که وقتی به امور شخصی زندگی می پردازیم یا موقعی که در آزمایشگاه، سرگرم تحقیق هستیم و یا در مسند قضاوت، حق را از باطل تشخیص می دهیم یا در بازار، در حال خرید و فروشیم، بدون توجه به این که کارمان کوچک است یا بزرگ، خدا را ناظر اعمال بدانیم.
مطالعهی اخلاق اسلامی را نمیتوان به قرآن و به نظام رایج همراه آن محدود کرد، حتی اگر دامنهی آن را به تفاسیر عالمانه در زمینههای مختلف، از قانون گرفته تا فلسفه و علوم طبیعی گسترش دهیم. اهمیت بنیادی این عناصر امری بدیهی است، چرا که آنها در بر دارندهی اصول، استدلالها و روایاتی هستند که میتوانند مشمول گذر زمان نگردند. اما نقش محوری اخلاق اسلامی در گسترهی قرآن و مجموعهی مواعظ و سنن نبوی با اصلی کلیدی همراه است که در قول مصرّح و مکرّر «اسلام، راهی برای زندگی» نهفته است. این نظریه متکی بر جایگاه تاریخی زندگی محمّد(ص) ، همراه با مجموعهی مجاهدتهای مستند وی است که تلاش میکند رسالتی پیامبرانه را به گونهای به انجام رساند که در آن جستجوی آرمانهای اخلاقی امری مجرد و ذهنی نیست، بلکه عملی است.
در عین حال همیشه مسلمانان و غیر مسلمانانی بودهاند که ترجیح دادهاند با متون دینی همچون متونی دارای معانی واحد و بسته رفتار نمایند، زندگانی پیامبر را به روی تفاسیر خلاقانه که شایسته آن است ببندند، و تاریخ متنوّع مسلمانان را تاریخ اسلامی یگانه جلوه دهند. قابل پیشبینی است که این دیدگاه پدیدآورندهی خصلت و ویژگیای است که به عنوان مجموعهای از احکام قدسی قابل شناسایی است. برخی راهشان را در احکام و یا فقه مییابند و دیگران آن را در گسترهی شریعت به عنوان نمادی رایج از اسلام میجویند. سپس به کارگیری این ویژگی در چالشهای روزانه که یک مسلمان با آن مواجه است عملی موقوف به اراده است، هر چند تا آنجا که به تشخیص اصل مربوطه وابسته است، همراه با بصیرت نیز هست.
جانب داری از دیدگاهی که نیروی انسان و عقل را فروتر از اعمال متعبّدانه میانگارد، تنها در باور بنیادگرایان، و به بیان بهتر اسلامگرایان سیاسی نیست. طرفه آن که این رویکرد ایدئولوژیکی در میان بسیاری از صاحبنظران در زمینه اسلام که همانند اسلامگراها ترجیح میدهند در پیچیدگیهای دنیاهای متکثّر اسلام- تاریخی و معاصر، فرهنگ مکتوب و اجتماعی، پاکدینی و بددینی- و تمام نقاط تاریک میان این دوگانگیها خود را درگیر ننمایند رایج است. این گرایش سادهاندیشانه هیچگاه به عریانی امروز در پسامد وقایع یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ نبوده است. با مسائل نگرانکنندهی خشونت سیاسی، مدارا، رابطه فرد و جامعه، و حتی چالشهای تازهی فناوری زیستی، علناً آنگونه رفتار میشود که گویا مشکلات اخلاقی موجود دارای راه حلهای آمادهای هستند که تنها باید آنها را از قرآن استخراج نمود.
در میان دغدغههای اصلی این تحقیق این ادعا است که انگیزهی پدیدآورندهی اخلاق دینی به طور کل، و اخلاق اسلامی به طور مشخص است، که این زمینهی تحقیقی مهیج در بهبوههی پیدایش مدرنیته سکولار بوده است. این مسأله نه ربطی به کشف چگونگی رابطهی انگیزه و مسؤولیت با یک عامل یا کنشگر در اخلاق (مشابه قانون به عنوان مثال) دارد، و نه ارتباطی به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
مقدمه:
تمدن اسلامی در نتیجهی سفارشهای اسلام به دانشاندوزی و بهرهگیری از دانش تمدنهای پیشین پدید آمد. اسلام در کمتر از یک سده به سراسر خاورمیانه، شمال آفریقا و اسپانیا گسترش یافت و میانهی زمین، قلمرو جهان اسلام شد. در این منطقهی پهناور، که زادگاه چند تمدن درخشان بود، مسلمانان دستاوردهای تمدنهای پیشین را پذیرفتند و با توسعهی آنها، تمدن شکوهمندی را به وجود آوردند. ایرانیان در پدید آوردن تمدن اسلامی سهم زیادی داشتند و این تمدن زمینهساز نوزایی در اروپا شد.
سفارشهای ماندگار
معجزهی پیامبر اسلام(ص) کتاب قرآن است، کتابی که مسلمانان را به تفکر دعوت کرده، به شگفتیهای طبیعت قسم یاد کرده و ایمان دانایان را محکمترین ایمان دانسته است. پیامبر اسلام(ص) نیز پیوسته مسلمانان را به دانشاندوزی سفارش میکردند. به فرمودهی آن حضرت، دانشاندوزی بر هر زن و مردی واجب است و دانش را باید از هر سرچشمهای گرفت حتی اگر در چین باشد و حتی اگر آموزگار آن فردی غیر مسلمان یا کافر باشد. از این رو، مسمانان از همان سدههای نخستین به فراگیری دانش و توسعه و گسترش آن روی آوردند و با بهرهگیری از اندوختههای پیشین بشری و توسعهی آن، توانستند یکی از باشکوهترین تمدنهای بشری را به ارمغان بیاورند.
گسترش اسلام
مسلمانان در سال 21 تا 22 هجری قمری سپاه ساسانیان را در نبرد قادسیه و نبرد نهاوند شکست دادند. مردم ایران که از ستم و فساد سالهای پایانی حکومت ساسانی رنج میبردند از خود مقاومت چندانی نشان ندادند. آنان پیام برابری و عدالت اسلام را به گوش جان شنیدند و به پیروی از این دین توحیدی روی آوردند. مسلمانان در نبرد یرموک(در سوریه) ارتش امپراتوری روم غربی(بیزانس) را در حالی شکست دادند که از نظر تعداد، دو برابر مسلمانان بودند. آنان سوریه و فلسطین و درواقع بخش زیادی از بیزانس را فتح کردند. به زودی ندای اذان در مصر و لیبی نیز طنین انداز شد و چندی بعد مسلمانان اسپانیا را نیز فتح کردند.
زبان بینالمللی
اسلام به سرزمینهایی با زبان و فرهنگ متفاوت پا گذاشت. مردمان این سرزمینها که ندای برابری و بالندگی اسلام آنان را به این دین جذب کرده بود، به این دین روی آوردند و برای فهم بیشتر کلام خدا به فراگیری زبان عربی پرداختند. به این ترتیب، برای نخستینبار یک زبان بینالمللی در گسترهی وسیعی از جهان رایج شد که به گسترش دانش و فرهنگ کمک زیادی کرد. زبان مشترک باعث شد که هیچ دانشمندی در سرزمینهای اسلامی، از هندوستان و آسیای میانه تا مصر و سوریه و اسپانیا، احساس غربت نکند و برای دانشاندوزی به شهرهای مختلف سفر کند. نگارش کتاب به زبان عربی نیز باعث شد هر دانشمندی از دستاوردهای علمی دانشمندان دیگر آگاه شود و ارتباط علمی، که برای پیشرفت دانش اهمیت زیادی دارد، به آسانی امکان پذیر شود.
نهضت ترجمه
در زمان هارون الرشید، خلیفهی عباسی، به سفارش یحی بن خالد برمکی، وزیر ایرانی، کتابخانهی بزرگی به نام خزانهی حکمت(گنجینهی دانش) در بغداد ساخته شد و کتابهای گوناگون از جای جای جهان، بهویژه ایران و سوریه، گردآوری شد. مامون عباسی، پسر هارون، کارهای پدر را پی گرفت و به سفارش ابوسهل فضل بن نوبخت اهوازی، بنیادی به نام بیت الحکمه(خانهی دانش) به تقلید از گندیشاپور اهواز ساخت. او گروهی از مترجمان را به ریاست یوحنا بن ماسویه، دانشمند ایرانی مسیحی، در آنجا گرد آورد و همچنین گروهی را به هند، ایران و قسطنطنیه فرستاد تا کتابهای مفید را گردآوری کنند. به این ترتیب، ترجمهی آثار علمی، فلسفی و ادبی از زبانهای سُریانی، پهلوی، هندی و یونانی به زبان عربی، که از همان سدهی نخست هجری آغاز شده بود، شتاب گرفت.
شکوفایی تمدن اسلامی
ترجمهی آثار علمی تمدنهای پیشین به عربی باعث شد که برای نخستین بار بخش عمدهای از دستاوردهای علمی و فرهنگی بشر تا آن زمان، کنار هم قرار گیرد. مسلمانان به طبقهبندی این دستاوردها و بررسی آنها پرداختند و به این ترتیب راه را برای پیشرفتهای بعدی هموار کردند. بهزود تولیدی علمی نیز رشد پیدا کرد و ترجمهی دانش دیگران جای خود را به تالیف و نوآوری داد. کوشش دانشمندان ایرانی این تمدن را به چنان شکوفایی رساند که تا آن روزگار سابقه نداشت و تا صدها سال پیشاهنگ دنیای متمدن بود. فرهنگ و تمدن اسلامی چنان شکوه و جاذبهای داشت که تا سالهای زیادی اروپاییها به جهان اسلام سفر میکردند تا در دانشگاههاى شناخته شدهی آن روزگار به فراگیری دانش و فن بپردازند.
زمینههای نوزایی در اروپا
مسلمانان در سال 711 میلادی توانستند بخش جنوبی اسپانیا(اندلس) را از فرمان ویزیگوتها، گروهی از بربرهای اروپا، بیرون کنند. حکومت