دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

مقاله اخلاق جنسی مطهری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

مقدمه :

«و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل‏»

یکی از نشانه‏های او این‏ است که خود شما برای شما همسر آفرید تا با او آرام گیرید و میان شما مهر و محبت قرار داد .

اخلاق جنسی

اخلاق جنسی قسمتی از اخلاق به معنی عام است . شامل آن عده از عادات و ملکات و روشهای بشری است که با غریزه جنسی بستگی دارد .

حیاء زن از مرد ، غیرت ناموسی مرد ، عفاف و وفاداری زن نسبت به شوهر ، ستر عورت ، ستر بدن زن از غیر محارم ، منع زنا ، منع‏ تمتع نظری و لمسی از غیر همسر قانونی ، منع ازدواج با محارم ، منع نزدیکی‏ با زن در ایام عادت ، منع نشر صور قبیحه ، تقدس یا پلیدی تجرد جزء اخلاق‏ و عادات جنسی بشمار می‏روند .

اخلاق جنسی به حکم قوت و قدرت فوق العاده غریزه که این قسمت از اخلاق‏ بشری وابسته به آن است ، همواره مهمترین بخشهای اخلاق به شمار می‏رفته‏ است . ویل دورانت می‏گوید : " سر و سامان بخشیدن به روابط جنسی همیشه‏ مهمترین وظیفه اخلاقی به شمار می‏رفته است ، زیرا غریزه تولید مثل ، نه‏ تنها در حین ازدواج بلکه قبل و بعد آن نیز مشکلاتی فراهم می‏آورد .

علاقه جنسی یا گناه ذاتی

برای ما مسلمانان که علاقه دو همسر را بیکدیگر یکی از نشانه‏های بارز وجود خداوند می‏دانیم ( 1 ) و نکاح را " سنت " و تجرد را یکنوع " شر " حساب می‏کنیم هنگامیکه ی‏خوانیم یا می‏شنویم بعضی از آئین‏ها علاقه جنسی‏ را ذاتا پلید ، و آمیزش جنسی را ( ولو با همسر شرعی و قانونی ) موجب‏ تباهی و سقوط می‏دانند دچار تعجب می شویم

در آن نقاط دنیا نیز که دور از تأثیر مذهب بودا و مسیح بوده است‏ ادیان و راهبانی بوده‏اند که طرفداری از تجرد می‏کرده‏اند ، مانند "

اسنیت‏ها " در میان یهودیان و بدین طریق یک نهضت عمومی ریاضت در دنیای قدیم ایجاد شد . در یونان و روم متمدن نیز طریقه کلبیون جای طریقه‏ اپیکور را گرفت . افلاطونیان نو نیز باندازه کلبیون ریاضت طلب بوده‏اند.

از ایران ، این عقیده ( دکترین ) بسمت باختر پخش شد که ماده عین‏ تباهی است و به همراه آن این اعتقاد به وجود آمد که هر گونه رابطه جنسی‏ ناپاک است و این عقیده با جزئی اصلاح ، اعتقادکلیسای مسیحیت محسوب گردید

منشأ این گونه افکار و عقاید چیست ؟

ظاهرا علت اینکه فکر پلیدی " علاقه و آمیزش جنسی " در میان مسیحیان‏ تا این حد اوج گرفت ، تفسیری بود که از بدو تشکیل کلیسا ، از طرف کلیسا برای مجرد زیستن حضرت عیسی مسیح ، صورت گرفت . گفته شد علت اینکه‏ مسیح تا آخر مجرد زیست پلیدی ذاتی این عمل است و به همین جهت روحانیین‏ مقدسین مسیحی شرط وصول به مقامات روحانی را آلوده نشدن به زن در تمام‏ مدت عمر دانستند و " پاپ " از میان اینچنین افرادی انتخاب می‏شود . به عقیده ارباب کلیسا تقوا ایجاب می‏کند که انسان از ازدواج خودداری کند ، راسل می‏گوید : " در رسالات قدیسین به دو یا سه توصیف زیبا از ازدواج‏ برمی‏خوریم ، ولی در سایر موارد ، پدران کلیسا از ازدواج به زشت‏ترین‏ صورت یاد کرده‏اند .

راسل می‏گوید : " طبق نظریه سن پول ، مسئله تولید نسل هدف فرعی بوده و هدف اصلی ازدواج همان جلوگیری از فسق بوده است ،این نقش اساسی ازدواج است که در حقیقت دفع افسد به فاسد شمرده است "

کلیسا ازدواج را غیر قابل فسخ ، و طلاق را ممنوع می‏شمارد ، گفته‏ می‏شود کلیسا خواسته است بدین وسیله ازدواج را تقدیس و از تحقیر آن‏ بکاهد .

اخلاق جنسی از نظر اسلام

از نظر اسلام روابط جنسی را فقط مصالح اجتماعی حاضر یا نسل آینده محدود می‏کند و در این زمینه تدابیری اتخاذ کرده است که منجر به احساس‏ محرومیت و ناکامی و سرکوب شدن این غریزه نگردد .

در حدیثی می‏خوانیم : " من اخلاق الانبیاء حب النساء » رسول اکرم (ص ) و ائمه اطهار ( ع ) طبق آثار و روایات فراوان که رسیده است ، محبت و علاقه خود را به زن در کمال صراحت اظهار می‏کرده‏اند و بر عکس‏ روش کسانی را که میل به رهبانیت پیدا می‏کردند سخت تقبیح می‏نمودند .

یکی از اصحاب رسول اکرم ( ص ) به نام عثمان بن مظعون کار عبادت را به جائی رسانید که همه روزها روزه می‏گرفت ، و همه شب تا صبح به نماز می‏پرداخت ، همسر وی جریان را باطلاع رسول اکرم ( ص ) رسانید ، رسول اکرم‏ ( ص ) در حالی که آثار خشم از چهره‏اش هویدا بود از جا حرکت کرد و پیش‏ عثمان بن مظعون رفت ، و به او فرمود : ای " عثمان " بدان که خدا مرا برای رهبانیت نفرستاده است ، شریعت من شریعت فطری آسانی است ، من شخصا نماز می‏خوانم و روزه می‏گیرم و با همسر

خودم نیز آمیزش می‏کنم ، هر کس می‏خواهد از دین من پیروی کند باید سنت‏ مرا بپذیرد . ازدواج و آمیزش زن و مرد با یکدیگر جزء سنتهای من است .

مطالبی که درباره پلیدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن گفتیم مربوط به‏ گذشته دنیای غرب بود ، دنیای غرب در زمان حاضر در زمینه اخلاق جنسی‏ نسبت به گذشته ، باصطلاح یک دور 180 درجه‏ای زده است امروز همه سخن از تقدیس و احترام علائق و روابط جنسی و لزوم آزادی و برداشتن هر قید و بندی‏ در این زمینه است ، در گذشته آنچه گفته شده است بنام دین بوده و امروز نقطه مقابل آنها بنام علم و فلسفه پیشنهاد می‏شود .

بدبختانه ما از ضرر افکار قدیم غربیها با همه ضعیف بودن وسایل ارتباطی‏ میان اقوام و ملل ، مصون نماندیم و کم و بیش در میان ما رخنه کرد ، اما افکار جدیدشان در اوضاع و احوال حاضر سیل آسا بسوی ما روان است ( در قسمت دوم این بحث درباره افکار جدیدی که در زمینه اخلاق جنسی در جهان‏ پیدا شده بحث می‏شود) .



خرید و دانلود مقاله اخلاق جنسی مطهری


مقاله اخلاق اسلامی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

اخلاق اسلامی

مقدمه

اگر دین‌ را مجموعة‌ عقاید و دستورات‌ عملی‌ بدانیم‌ که‌ بنا بر ادعای‌ آورنده‌ و پیروان‌ آن‌ عقاید و دستورات‌، از سوی‌ آفریدگار جهان‌ می‌باشد، و اخلاق‌ را مجموعة‌ آموزه‌هایی‌ که‌ راه‌ و رسم‌ زندگی‌ کردن‌ به‌نحو شایسته‌ و بایسته‌ را ترسیم‌ کرده، بایدها و نبایدهای‌ ارزشی‌ حاکم‌ بر رفتار آدمی‌ را می‌نمایاند، بخوبی‌ به‌ رابطة‌ تنگاتنگ‌ دین‌ و اخلاق‌ پی‌ خواهیم‌ برد و اخلاق‌ را پاره‌ای‌ ناگسستنی‌ از دین‌ به‌ شمار خواهیم‌ آورد.نظام‌ اخلاقی‌ اسلام‌ عقلانی‌ وحیانی‌ است. بدین‌ معنا که‌ هم‌ خرد و اندیشه‌ انسان‌ بدان‌ دعوت‌ می‌کند و هم‌ پیامبران‌ الهی، که‌ از این‌ امر گاهی‌ به‌ فطری‌ بودن‌ دین تعبیر می‌شود. یعنی‌ تعالیم‌ کلی‌ دین‌ اسلام‌ از آن‌ جمله‌ احکام‌ اخلاقی‌ آن، با گرایشهای‌ فطری‌ انسان‌ هماهنگ‌ و همنواست. حاصل‌ آنکه‌ اگر اسلام‌ ما را به‌ ترک‌ تعلقات‌ دنیوی‌ و توجه‌ به‌ خدا و آخرت‌ و ارزشهای‌ معنوی‌ فرا می‌خواند، عقلِ‌ حسابگر نیز، که‌ همواره‌ سود و زیان‌ و مصالح‌ و مضار انسان‌ را در نظر می‌گیرد و انسان‌ را به‌ انجام‌ کارهایی‌ که‌ بیشترین‌ سود و کمترین‌ زیان‌ را برای‌ او دارد، دعوت‌ می‌کند، آن‌ فراخوانِ‌ وحیانی‌ را تأیید می‌کند. صریحاً‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ اسلام‌ تنها از ما خواسته‌ است‌ که‌ عاقل‌ باشیم‌ و عاقلانه‌ عمل‌ کنیم. انسانِ‌ عاقل هرگز آخرت‌ را به‌ دنیا نمی‌فروشد و جهان‌ ابدی، لذایذ معنوی‌ و لقای‌ خدا را با لذایذ ناچیز و بی‌مقدار دنیوی‌ مبادله‌ نمی‌کند. ازاین‌روست‌ که‌ می‌گوییم‌ نظام‌ اخلاقی‌ ما عقلانی‌ - وحیانی‌ است، و البته‌ این‌ امر به‌هیچ‌وجه‌ به‌معنای‌ بی‌نیازی‌ انسان‌ از وحی‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ کمال‌ و کافی‌ بودنِ‌ عقل‌ نیست، که‌ شرح‌ آن‌ مجالی‌ دیگر را می‌طلبد.

گوشه ای از امتیازات اخلاقی اسلام 1- ثبات ارزش ها بشر، تاریخ مدون چند هزار ساله دارد؛ ولی آنچه که از انسان، به نام «انسانیت» یا «فرهنگ انسانی» باقی مانده است، تنها جزئی از آن را تشکیل می دهد، که همان مظاهر ثبات اخلاق در طول اعصار است و اگر جز این بود، انسانیت، تاریخی نداشت و وجه تمایز اساسی بین انسان و حیوان به نظر نمی رسید. سهمی که اسلام در نمودهای تاریخی بقای انسانیت دارد، از نظر هیچ محققی پوشیده نیست. تمدن اسلامی در طول حیات خود با ملت های مختلفی برخورد داشته و فرهنگ های متفاوتی را لمس نموده و میراث اخلاقی گران مایه ای را برای جهانیان تدارک دیده که انوار آن، تاریخ علوم و معارف را درخشان ساخته است، تا جایی که اگر بگوییم فلسفۀ اخلاق اسلامی، چیزی جز ثبات اخلاق نیست، سخنی به گزاف نگفته ایم. قرآن کریم، ظلم و دروغ و کینه ورزی و ... را برای همیشه زشت و ممنوع اعلام کرده و خوبی و زیبایی صداقت و محبت و عدالت و ایمان و ... را ابدی دانسته است. 2- جهانی بودن اسلام، مردم روی زمین را بدون توجه به نژاد و رنگ، به یک نظر می نگرد و از نظر اجرای مقررات اخلاقی، هیچ گونه تبعیض یا امتیازی را به رسمیت نمی شناسد. به رغم مکاتب فلسفی جدید که آخرین هدفشان تربیت شهروند مفید است، اسلام از اولین روز ظهورش تربیت انسان مفید را سر لوحۀ فعالیت های خود قرار داد. هدف اسلام، تربیت انسان کامل یا انسان متعادل در همۀ ابعاد انسانی است، نه انسان تک بعدی یا مفید فقط در جغرافیایی خاص! 3- اعتدال امتیاز دیگر این نظام، ایجاد روح اعتدال بین تمام قوای مادی و معنوی است. در این نظام چنین روشی به کار می رود تا ضمن ارضای تمام خواسته های سطحی و عمقی بشر، تناسب و هماهنگی بین آنها نیز محفوظ بماند. در صورتی که دیگر نظام های موجود فلسفی، قادر به تأمین این تناسب نیستند؛ زیرا اولاً تابع شناخت انسانی هستند و هنوز اعماق اقیانوس روان بشر، شناخته نشده است و ثانیاً از نقاط شناخته شده آن نیز ارزیابی های افراطی و تفریطی به دست داده اند. نقش عبادات در تزکیۀ اخلاق در نظام اخلاقی اسلام، هدف از عبادت، ارتباط دائم با مدبر کارگاه هستی است، و این ارتباط باید به نحوی برقرار شود که در طول حیات بشر پایدار بماند. تکامل اخلاقی انسان ها نیاز شدید به چنین پیوندی دارد. هر لحظه که ارتباط قطع شود، سیر نزولی شروع می گردد. احکام عملی و عبادات اصطلاحی (فروع دین: نماز، روزه، زکات، حج و ...) به منزله پایگاه های تقویتی ای هستند که ارتباط را محکم تر می گردانند تا سیر کمالی بشر، بدون ترس و دور از واپس زدگی انجام گیرد. هنگامی که پیوند برقرار شد، هر لحظه ای که از حیات انسان بگذرد، عبادت محسوب می شود؛ خواه در آن لحظه، کار فیزیکی انجام داده، یا به تفکر پرداخته باشد. عبادات و احکام، برنامۀ دقیق زندگی اند که در سایۀ آن ارتباط با خالق، تقویت و تثبیت می شود؛ اما نکته مهم، هدف از برقراری ارتباط با خداست. هدف، این است که تمام افعال انسان، تحت نظام در آید و جهت مخصوص به خود گیرد تا آن جا که وقتی به امور شخصی زندگی می پردازیم یا موقعی که در آزمایشگاه، سرگرم تحقیق هستیم و یا در مسند قضاوت، حق را از باطل تشخیص می دهیم یا در بازار، در حال خرید و فروشیم، بدون توجه به این که کارمان کوچک است یا بزرگ، خدا را ناظر اعمال بدانیم. 

مطالعه‌ی اخلاق اسلامی را نمی‌توان به قرآن و به نظام رایج همراه آن محدود کرد، حتی اگر دامنه‌ی آن را به تفاسیر عالمانه در زمینه‌های مختلف، از قانون گرفته تا فلسفه و علوم طبیعی گسترش دهیم. اهمیت بنیادی این عناصر امری بدیهی است، چرا که آن‌ها در بر دارنده‌ی اصول، استدلالها و روایاتی هستند که می‌توانند مشمول گذر زمان نگردند. اما نقش محوری اخلاق اسلامی در گستره‌ی قرآن و مجموعه‌ی مواعظ و سنن نبوی با اصلی کلیدی همراه است که در قول مصرّح و مکرّر «اسلام، راهی برای زندگی» نهفته است. این نظریه متکی بر جایگاه تاریخی زندگی محمّد(ص) ، همراه با مجموعه‌ی مجاهدت‌های مستند وی است که تلاش می‌کند رسالتی پیامبرانه را به گونه‌ای به انجام رساند که در آن جستجوی آرمان‌های اخلاقی امری مجرد و ذهنی نیست، بلکه عملی است.

در عین حال همیشه مسلمانان و غیر مسلمانانی بوده‌اند که ترجیح داده‌اند با متون دینی همچون متونی دارای معانی واحد و بسته رفتار نمایند، زندگانی پیامبر را به روی تفاسیر خلاقانه که شایسته آن است ببندند، و تاریخ متنوّع مسلمانان را تاریخ اسلامی یگانه جلوه دهند. قابل پیش‌بینی است که این دیدگاه پدید‌آورنده‌ی خصلت و ویژگی‌ای است که به عنوان مجموعه‌ای از احکام قدسی قابل شناسایی است. برخی راهشان را در احکام و یا فقه می‌یابند و دیگران آن را در گستره‌ی شریعت به عنوان نمادی رایج از اسلام می‌جویند. سپس به کارگیری این ویژگی در چالش‌های روزانه که یک مسلمان با آن مواجه است عملی موقوف به اراده است، هر چند تا آنجا که به تشخیص اصل مربوطه وابسته است، همراه با بصیرت نیز هست.

جانب داری از دیدگاهی که نیروی انسان و عقل را فروتر از اعمال متعبّدانه می‌انگارد، تنها در باور بنیادگرایان، و به بیان بهتر اسلام‌گرایان سیاسی نیست. طرفه آن که این رویکرد ایدئولوژیکی در میان بسیاری از صاحب‌نظران در زمینه اسلام که همانند اسلام‌گراها ترجیح می‌دهند در پیچیدگی‌های دنیاهای متکثّر اسلام- تاریخی و معاصر، فرهنگ مکتوب و اجتماعی، پاکدینی و بددینی- و تمام نقاط تاریک میان این دوگانگی‌ها خود را درگیر ننمایند رایج است. این گرایش ساده‌اندیشانه هیچ‌گاه به عریانی امروز در پسامد وقایع یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ نبوده است. با مسائل نگران‌کننده‌ی خشونت سیاسی، مدارا، رابطه فرد و جامعه، و حتی چالش‌های تازه‌ی فناوری زیستی، علناً آنگونه رفتار می‌شود که گویا مشکلات اخلاقی موجود دارای راه حل‌های آماده‌ای هستند که تنها باید آن‌ها را از قرآن استخراج نمود.

در میان دغدغه‌های اصلی این تحقیق این ادعا است که انگیزه‌ی پدیدآورنده‌ی اخلاق دینی به طور کل، و اخلاق اسلامی به طور مشخص است، که این زمینه‌ی تحقیقی مهیج در بهبوهه‌ی



خرید و دانلود مقاله اخلاق اسلامی


تحقیق در مورد اخلاق پزشکی 15ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

اخلاق پزشکی

نگاه اجمالی

مکارم اخلاقی وجه امتیاز و شرافت انسان است. ارزش هر انسان بستگی به انصاف و آراستگی او به سجایا و اخلاق حسنه دارد. هدف و فلسفه بعثت پیامبران الهی نیز تکامل اخلاقی بشری بوده است. حاکمیت اخلاق کریمه در جوامع انسانی نیز نشانه تعالی و تمدن واقعی آن جامعه تلقی می‌شود.

پیشرفتهای علمی بشری زمانی برای نوع بشر مفید و ثمربخش است که از پشتوانه اخلاقی برخوردار باشد. علم و تخصص بدون بهره‌مندی از اخلاقیات پاسخگوی نیازهای فطری بشر نبوده و گاهی نقض غرض است، زیرا هر نوع پیشرفت باید دارای جهت و هدف باشد و اخلاق به پیشرفت علمی جهت و هدف می‌بخشد. پیشرفت علمی عاری از مکارم و سجایای اخلاقی حرکت در تاریکی است. اخلاق چراغ هدایت هر حرکت محسوب می‌شود.

اخلاق در پزشکی

در عرصه پزشکی نیز این حکم صادق است و اساسا حرکت طب بر محور اخلاق بوده و پایه‌های آن بر مبانی اخلاقی استوار است. کوشش برای نجات جان انسانها و اعاده حیات و سلامت به آنان و درمان بیماریها و تشقی و تسکین آلام دردمندان و تلاش در بقای نسل و سالم سازی محیط انسانی خود از ارزشهای اخلاقی است.

اگر تکاپو و مساعی متصدیان امور پزشکی برای دستیابی و نیل به اهداف مقدس فوق باشد، خدمات ارزنده آنان جنبه عبادی به خود می‌گیرد و زیباترین کمالات اخلاقی به منصه ظهور می‌رسد، زیرا عالی‌ترین تظاهر عواطف بشری ، چون تعهد ، علم و تخصص ، فداکاری و ایثار ، نجات ، التیام و آرام بخشی و عشق و دلسوزی در این نوع خدمات پزشکی متبلور است.

جلوه‌گاه اخلاق در منظر پزشکی

جلوه‌گاه این کرامت اخلاقی در دنیای پزشکی در مرحله حساس و سرنوشت‌ساز برخورد پزشک با بیمار است. هر قدر این برخورد انسانی ، اخلاقی ، عاطفی و صمیمانه ، شکوهمند و شرافتمندانه و احترام آمیز باشد، حصول آرمانهای مقدس پزشکی و امنیت روانی و جسمی بیمار و رضایت خاطر او و اطرافیانش قطعی‌تر خواهد بود.

عواقب عدم مراعات جنبه‌های اخلاقی

ممکن است پزشک از دیدگاه علمی و فنی به وظیفه خود عمل و حتی بیمار را معالجه نماید. لیکن عدم مراعات جنبه‌های اخلاقی و انسانی در برخورد با بیمار او را از هدف عالی پزشکی دور کند و کوچکترین غفلت ، مسامحه و لغزش از موازین اخلاقی و وجدانی و بی‌حرمتی نسبت به شخصیت بیمار و اطرافیان او سبب عدم امنیت خاطر ، دل‌شکستگی ، آشفتگی و تکدر روحی بیمار و سلب اعتماد او از پزشک معالج گردد.

به نظر می‌رسد این مهم ، یعنی نحوه برخورد پزشکان با بیماران ، می‌بایست سرلوحه خدمات پزشکی قرار گیرد تا از رهگذر این اصول به اهداف متعالی پزشکی که نجات جان و مداوا و حفظ حیات و سلامت آنان و ایجاد امنیت جسمی و روانی افراد جامعه و جلب رضایت مردم و لازمه رضایت خالق است، محقق گردد.

اخلاق پزشکی در ایران

این مقدمه بر شما روشن می شود که من طرفدار اخلاق نوع سوم هستم. به نظر می آید خدمتی که فلاسفه اخلاق می توانند به پزشکی بکنند کمتر است تا خدمتی که پزشکان و البته بیماران می توانند به فلسفه اخلاق بکنند.

یکی از جنبه های اصلی اخلاق پزشکی این است که ما عاقبت می توانیم بر مسأله حساسی انگشت بگذاریم که به زندگی کردن و زیستن در این جهان مربوط می شود. بنا به اخلاق من که چنین زندگی می کنم و در این شرایط تاریخی زندگی می کنم، آگاهی از مرگ، امر حیاتی است.

من نمی توانم به زندگی ام معنی بدهم مگر آنکه مرگ آگاه باشم، مگر اینکه بدانم خواهم مرد، مگر اینکه تا حدودی نوعش را هم انتخاب کنم. در نتیجه برای یک آدم حتی خودکشی می تواند موجه باشد. از نظر یک آدم، اگر پزشک به او دروغ بگوید، یا بیمار را آگاه نکند که در معرض مرگ فوری است، عمل غیر اخلاقی انجام داده است، ولی از نظر یک آدم دیگر شاید چنین نباشد.

او ممکن است از پزشکش حتی انتظار شنیدن حقیقت را نداشته باشد. پزشک نمی تواند از یک اصل همگانی حقیقت گویی تبعیت کند و نمی کند. پزشک نمی داند که به بیمارش می تواند راست بگوید یا نه.

بسیاری از آدم ها مثل من ادعا می کنند که از مرگ نمی ترسند و دلشان می خواهد بدانند که کی می میرند، اما وقتی به آنها می گویی که سرطان داری و بزودی خواهی مرد، از هم می پاشند. این باعث می شود که پزشکان خود به خود جنبه های خاص را در نظر بگیرند و عام بودن فلسفه اخلاق نزد آنها کم رنگ شود.

در عرض چهار پنج سال گذشته دعوایی بین نویسندگان فلسفه اخلاق و کسانی که در پزشکی کار می کنند درگیر شده که کدام اینها بر دیگری حاکم است؛ زیست اخلاق یعنی بایوایتک ( Bioethics ) یا اخلاق پزشکی؟

اصل داستان این است که ما با هر دو رو بروییم و باید بتوانیم هم اینها را از هم متمایز کنیم و هم حلقه های ارتباطی شان را پیدا کنیم. در دو سه دهه اخیر مسائل عظیمی در زمینه زیست اخلاق یا اخلاق علوم زیستی، اخلاقی که به خاطر پیشرفت علوم زیستی پدید آمده، پیش روی ما قرار گرفته است.

به نظر می آید ما دو انقلاب بزرگ زیست شناسی را در قرن بیستم از سر گذرانده ایم. یکی در دهه ۳۰ که به کشف پنی سیلین منجر شد که انبوهی از بیماری های عفونی را درمان کرد.

انقلاب دوم که خیلی وسیع تر است در دهه ۸۰ و ۹۰ اتفاق افتاد و آن پیشرفت عظیم ژنتیک بود. پیشرفتی که تأثیر آن بر زندگی تک تک آدم ها محسوس است. از ساده ترین امور مثل یک عمل جراحی زیبایی، تا پیچیده ترین امور مثل انتخاب جنسیت جنینی که قرار است



خرید و دانلود تحقیق در مورد اخلاق پزشکی 15ص


مقاله درباره پیامبر و اخلاق

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

پیامبر و اخلاق

پیامبر اکرم مصداق زیبایی اخلاقی در اسلام هستند و برای آنکه بتوان به خوبی و شایستگی ویژگیها و خصوصیات اخلاقی ایشان را الگو قرار داد، باید به شناختی عمیق از آن حضرت نائل شد . محمد عمومی پژوهشگر پژوهشکده باقرالعلوم در گفتگو با خبرنگار مهر، اظهار داشت: در دین اسلام پیامبر اکرم(ص)، به عنوان الگو، درس های خداوند را برای ما که در کتاب قرآن از طرف خداوند فرستاده شده است، بیان کرد و خود نیز معلم این کتاب آسمانی شد، وظیفه ما این است که از پیامبر)ص) سرمشق بگیریم، هر شخصی که حضرت و خصوصیات اخلاقی ایشان را بشناسد خود را از جهت معرفت و اخلاق کامل کرده است. وی افزود: در گام اول از الگو قرار دادن رفتار پیامبر(ص)، در زندگی این امر مستلزم آن است که همه ابعاد وجودی ایشان برای ما قابل درک باشد و هنگامی که عمق وجودی پیامبر اکرم(ص) شناخته شد به طور ناخودآگاه تمام رفتارها شبیه رفتار پیامبر می شود لذا موضوع شناخت ویژگی های اخلاقی پیامبر(ص) بسیار مهم است. محمد عمومی با تأکید بر ضرورت شناخت پیامبر خوش خلقی را یکی از ویژگیهای بارز و ارزشمند آن حضرت عنوان کرد و یادآور شد: در مرحله بعد از شناخت خصوصیات اخلاقی پیامبر(ص)، ابعاد خوش خلقی از نظر مفهومی باید مورد بررسی قرار گیرند تا مصداقهای آن دچار اشتباه نگردند تا بدانیم که آیا تبسم داشتن بر لب خوش خلقی محسوب می شود یا اینکه معنای عمیق تری دارد. وی با اشاره به اینکه درون زیبا، و سیره و باطن نیک داشتن در بروز حسن خلق مؤثر است، تصریح کرد: با توجه به اینکه پیامبر اکرم(ص) درونی زیبا داشتند و بعد از شناخت این مطلب و روشن شدن قضیه، اراده و عزم مهم است هنگامی که شخص اراده و عزم می کند که پیامبر را الگوی خود قرار دهد آنگاه می تواند موفق باشد در واقع تا زمانی که اراده قوی وجود نداشته باشد کسی قادر نیست پیامبر را به عنوان الگو برای خود در نظر داشته باشد. وی گفت: در زمانی که پیامبر اکرم(ص) زندگی می کردند چه بسیار افرادی بودند که ایشان را به طور کامل می شناختند اما به این دلیل که اراده بهره گیری از حضرت را نداشتند هرگز نتوانستند پیرو بوده و در برخی موارد حتی گمراه نیز شدند و همچنین برعکس این قضیه نیز وجود داشت. وی با اشاره به مرحله بعدی از شناخت خوش خلقی پیامبر(ص)، اظهار داشت: مسئله دیگری که در زمینه شناخت بعد خوش خلقی پیامبر الزامی است مسئله استمرار و یک نوع نظارت و در اصل مراقبت از این ویژگی است که در مراحل بالا بدست آمده است بکارگیری و بهره مندی از این صفت نیازمند استمرار و محافظت از آن است. وی با اشاره به آثار بهره مندی از خوش خلقی، یادآور شد: اگر چنانچه قدم به قدم ویژگی خوش خلقی به کار گرفته شد، آثار فراگیر فراوانی در وجود فرد ظاهر می شود که در درونش آرامش ایجاد کرده، به او وسعت وجود بخشیده و وجودش را دریا دل می کند.

اخلاق نیکو از ویژگی های یک دوست خوب است. ( 3 )

تاریخ و ساعت : ۲۷ آبان ۱۳۸۵ - ۶:۲۳

کد خبر : 4294

7- اخلاق نیکو حسن خلق آن است که فرد به اخلاق و صفات پسندیده انسانی و اسلامی مزین شده باشد و به خوی خوش و اخلاق نیکو اعمال و کردار خود را تطبیق دهد و نحوه برخورد و روابط خود را با دیگران تنظیم کند. اهمیت این خصیصه به قدری است که خداوند تبارک و تعالی پیامبرش را چنین توصیف کرده: وَ اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیم ( سوره قلم ، آیه 4 ) ای پیامبر در حقیقت تو به خلقی نیکو و عظیم آراسته ای . از سوی دیگر آن حضرت نیز هدف از بعثت خود را اتمام مکارم اخلاق معرفی فرموده است که : بُعِثتُ لِاُتَمَّمَ مَکارِمَ الاَخلاق و ارزش بشر را به پنج چیز دانسته است : دین ، عقل ، حیا ، حسن خلق و ادب. یکی از ویژگی های دوستان شایسته ، داشتن اخلاق نیکو است. زیرا آنان که پیمان رفاقت و انس و محبت با دیگران بسته و دست محبت یکدیگر را برای یک دوستی پایدار فشرده اند، تنها با اخلاق نیکو و خوش رفتاری است که می توانند دوستی هایشان را حفظ و تقویت کنند. مولای آزادگان جهان حضرت علی بن ابیطالب ( ع) فرمود: من در شگفتم از کسانی که اشیاء و بردگان را با مال خویش می خرند ولی افراد آزاده و اشخاص را نمی خرند. پرسیدند یا علی



خرید و دانلود مقاله درباره پیامبر و اخلاق


تحخقیق؛ نمونه‏هایى از اخلاق پیامبر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

نمونه‏هایى از اخلاق پیامبر (ص)

در سیره عملى پیامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نیک و زیبا وجوددارد که هر کدام نشانگر قطره‏اى از اقیانوس عظیم حسن خلق آن‏حضرت است، همان گونه که خداوند با تعبیر «و انک لعلى خلق‏عظیم; و همانا تو اخلاق عظیم و برجسته‏اى دارى‏» به این مطلب‏اشاره فرموده است.

نظر شما را به چند نمونه از آن‏ها جلب‏مى‏کنیم: 1- عدى بن حاتم مى‏گوید: «هنگامى که خواهرم سفانه به اسارت‏سپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گریختم، پس از مدتى خواهرم‏با کمال وقار و متانت ‏به شام آمد و مرا در مورد این که‏گریخته‏ام و او را تنها گذاشتم سرزنش کرد، عذرخواهى کردم، پس‏از چند روزى از او که بانویى خردمند و هوشیار بود، پرسیدم:«این مرد (پیامبر اسلام) را چگونه دیدى؟» گفت: «سوگند به‏خدا او را رادمردى شکوهمند یافتم، سزاوار است که به اوبپیوندى که در این صورت به جهانى از عزت و عظمت پیوسته‏اى‏».

با خود گفتم به راستى که نظریه صحیح همین است، به عنوان پذیرش‏اسلام، به مدینه سفر کردم، پیامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا به‏محضرش رسیدم، سلام کردم، جواب سلامم را داد و پرسید:کیستى؟ عرض کردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا به‏سوى خانه‏اش برد، در مسیر راه با این که مرا به خانه مى‏برد،بانویى سالخورده و مستضعف با او دیدار کرد، اظهار نیاز نمود،پیامبر (ص) به مدتى طولانى در آنجا توقف کرد و آن بانو را درمورد تامین نیازهایش راهنمایى فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست.»

سپس از آن جا گذشتیم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پیامبر (ص) از من استقبال وپذیرایى گرمى نمود، زیراندازى که از لیف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روى آن بنشین. گفتم: بلکه شما بر آن‏بنشینید. فرمود: نه، شما بر آن بنشین، خود آن حضرت بر روى‏زمین نشست، با خود گفتم: این نیز نشانه دیگر که آن حضرت،پادشاه نیست. سپس مطلبى از دینم را که راز پوشیده بود بیان‏فرمود، دریافتم که او بر رازها آگاهى دارد، و فهمیدم که‏پیامبر مرسل مى‏باشد، بیانات و پیشگوییها و مهربانى‏هایش مراشیفته‏اش کرده و همانجا مسلمان شدم.»

2- در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر (ص) در سال هفتم هجرت‏رخ داد، پس از پیروزى سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعى از یهودیان‏به اسارت سپاه اسلام درآمدند، یکى از اسیران، صفیه دختر حى بن‏اخطب (دانشمند سرشناس یهود) بود.بلال حبشى، صفیه را به همراه زنى دیگر به اسارت گرفت و آن‏ها رابه حضور پیامبر (ص) آورد، ولى هنگام آوردن آن‏ها اصول اخلاقى رارعایت نکرد، و آن‏ها را از کنار جنازه‏هاى کشته‏شدگان یهود حرکت‏داد، صفیه وقتى که پیکرهاى پاره پاره یهودیان را دید بسیارناراحت‏شد و صورتش را خراشید، و خاک بر سر خود ریخت، و سخت‏گریه کرد.

هنگامى که بلال آنها را نزد پیامبر (ص) آورد،پیامبر (ص) از صفیه پرسید: «چرا صورتت را خراشیده‏اى و این‏گونه خاک‏آلود و افسرده هستى؟! » صفیه ماجراى عبورش از کنارجنازه‏ها را بیان کرد، رسول اکرم (ص) از رفتار غیر انسانى و خلاف‏اخلاق اسلامى بلال حبشى ناراحت‏ شده و بلال را سرزنش کرده و فرمود: «ا نزعت منک الرحمة یا بلال حیث تمر بامراتین على قتلى‏رجالهما; اى بلال! آیا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رخت‏بربسته که آن‏ها را از کنار کشته‏شدگانشان عبور مى‏دهى؟! چرابى‏رحمى کردى؟»

جالب این که پیامبر اکرم (ص) براى جبران رنج‏ها و ناراحتى‏هاى‏صفیه، با او ازدواج کرد، سپس او را آزاد، و بار دیگر باپیش ‏نهاد صفیه با او ازدواج نمود و به این ترتیب، ناراحتى‏هاى اورا به طور کلى از قلبش زدود.

3- در ماجراى جنگ حنین که در سال هشتم هجرت رخ داد، شیماءدختر حلیمه که خواهر رضاعى پیامبر (ص) بود، با جمعى از دودمانش‏به اسارت سپاه اسلام درآمدند، پیامبر (ص) هنگامى که شیماء را درمیان اسیران دید، به یاد محبت‏هاى او و مادرش در دوران‏شیرخوارگى، احترام و محبت‏شایانى به شیماء کرد. پیش روى اوبرخاست و عباى خود را بر زمین گستراند، و شیماء را روى آن‏نشانید، و با مهربانى مخصوصى از او احوال‏پرسى کرد، و به اوامر فرمود: «تو همان هستى که در روزگار شیرخوارگى به من محبت‏کردى...» (با این که از آن زمان حدود شصت‏سال گذشته بود).

شیماء از پیامبر (ص) تقاضا کرد، تا اسیران طایفه‏اش را آزادسازد، یامبر (ص) به او فرمود:«من سهمیه خودمرا بخشیدم،و در مورد سهمیه سایر مسلمانان،به تو پیشنهاد مى‏کنم که بعد از نماز ظهر برخیز و در حضورمسلمانان، بخشش مرا وسیله خود قرار بده تا آنها نیز سهمیه خودرا ببخشند.

شیماء همین کار را انجام داد، مسلمانان گفتند: «ما نیز به‏پیروى از پیامبر (ص) سهمیه خود را بخشیدیم.»

سیره‏نویس معروف‏ابن هشام مى‏نویسد: «پیامبر (ص) به شیماء فرمود: اگر بخواهى باکمال محبت و احترام، در نزد ما بمان و زندگى کن، و اگر دوست‏دارى تو را از نعمت‏ها بهره‏مند مى‏سازم و به سلامتى به سوى قوم‏خود بازگرد؟» شیماء گفت: مى‏خواهم به سوى قوم خود بازگردم.پیامبر (ص) یک غلام و یک کنیز به او بخشید و این دو با هم‏ازدواج کردند، و به عنوان خدمتکار خانه شیماء به زندگى خودادامه دادند.

4- مهربانى و اخلاق نیکوى پیامبر (ص) در حدى بود که امام صادق (ع)فرمود:روزى رسول خدا (ص) نماز ظهر را با جماعت‏خواند، مردم بسیارى به‏او اقتدا کردند، ولى آن‏ها ناگاه دیدند آن حضرت بر خلاف معمول‏دو رکعت آخر نماز را با شتاب تمام کرد (مردم از خودمى‏پرسیدند، به راستى چه حادثه مهمى رخ داده که پیامبر (ص)نمازش را با شتاب تمام کرد؟!) پس از نماز از پیامبر (ص)پرسیدند: «مگر چه شده؟ که شما این گونه نماز را (با حذف‏مستحبات) به پایان بردى؟» پیامبر (ص) در پاسخ فرمود:«اما سمعتم صراخ الصبى; آیا شما صداى گریه کودک رانشنیدید؟» معلوم شد که کودکى در چند قدمى محل نمازگزاران‏گریه مى‏کرده، و کسى نبود که او را آرام کند، صداى گریه او دل‏مهربان پیامبر (ص) را به درد آورد، از این رو نماز را با شتاب‏تمام کرد، تا کودک را از آن وضع بیرون آورده، و نوازش نماید.

5- عبد الله بن سلام از یهودیان عصر پیامبر (ص) بود، عواملى ازجمله جاذبه‏هاى اخلاق پیامبر (ص) موجب شد که اسلام را پذیرفت ورسما در صف مسلمانان قرار گرفت، او دوستى از یهودیان به نام‏«زید بن شعبه‏» داشت، عبدالله پس از پذیرش اسلام همواره زیدرا به اسلام دعوت مى‏کرد، و عظمت محتواى اسلام را براى او شرح‏مى‏داد بلکه به اسلام گرویده شود، ولى زید هم چنان بر یهودى‏بودن خود پافشارى مى‏کرد و مسلمان نمى‏شد.

عبدالله مى‏گوید: روزى‏به مسجدالنبى رفتم ناگاه دیدم، زید در صف نماز مسلمانان نشسته‏و مسلمان شده است، بسیار خرسند شدم، نزدش رفتم و پرسیدم «علت‏مسلمان شدنت چه بوده است؟» زید گفت: تنها در خانه‏ام نشسته‏بودم و کتاب آسمانى تورات را مى‏خواندم، وقتى که به آیاتى که‏در مورد اوصاف محمد (ص) بود رسیدم، با ژرف‏اندیشى آن را خواندم‏و ویژگى هاى محمد (ص) را که در تورات آمده بود به خاطر سپردم،با خود گفتم بهتر آن است که نزد محمد (ص) روم و او رابیازمایم، و بنگرم که آیا او داراى آن ویژگى‏ها که یکى از آنها«حلم و خویشتن‏دارى‏» بود هست‏یا نه؟ چند روز به محضرش رفتم،و



خرید و دانلود تحخقیق؛ نمونه‏هایى از اخلاق پیامبر