لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
آناتومی و بافتشناسی کلیه
جایگاه کلیه و ساختمان آن:
کلیهها دو عضو لوبیایی شکل، مجموعا به وزن 300 گرم هستند که در خلف صفاق و در مجاورت جدار خلفی شکم قرار گرفتهاند و توسط مهرهها از هم فاصله دارند. انتهای فوقانی کلیهها، در محاذات کنار فوقانی دوازدهمین دنده و انتهای تحتانی آنها، در حدود سومین مهرة کمری است. کلیه راست کمی پائینتر از کلیة چپ باریکتر ولی درازتر از کلیة راست میباشد. کنار داخلی هر کلیه در قسمت میانی به صورت یک شکاف فرو رفته است که ناف کلیه نام دارد. ناف کلیه محل عبور عروق، اعصاب کلیه و میزراه است.
ناف کلیه به یک حفره نسبتا عمیق به نام سینوس منتهی میگردد که توسط ادامة کپسول کلیه مفروش شده است، عروق و لگنچه کلیوی کاملا آن را پر میکند. در درون سینوسها برآمدگیهایی شبیه به نوک پستان به نام پاپی کلیوی (Renal papilla) دیده میشود.
سینوس کلیه در خارج از ناف توسط اوروتر یا میزراه امتداد مییابد. در داخل دو یا سه شاخه تقسیم میشود که کالیسهای بزرگ مینامند. هر یک از کالیسهای بزرگ به چندین کالیس کوچک (پیالة کوچک) تقسیم میگردند. تعداد کالیسهای کوچک در مجموع 7 تا 13 عدد است.
هر یک از کالیسهای کوچک، دندانه، دندانه بوده یک تا سه پاپیلارنال را در بر میگیرد. در انتهای پاپیلاها تعدادی سوراخهای ریز وجود دارد که از آنها ادرار وارد کالیسهای کوچک میگردد.
ساختمان کلیه از خارج به داخل عبارت است از:
1- کپسول لیفی که سطح خارجی کلیه و کف سینوس را میپوشاند.
2- پارانشیم یا بافت اصلی کلیه، که شالم یک قسمت محیطی کمرنگ به نام کورتکس یا قشر کلیه و یک قسمت مرکزی تیرهتر به نام مدولا یا قسمت مرکزی کلیه میباشد. قشر کلیه دانه دانه است و ضخامت آن تقریبا 18 میلیمتر است. در داخل قسمت مرکزی تعداد 8 تا 12 هرم دیده میشود که قاعده آنها متوجه خارج و راس آنها متوجه سینوس کلیه است که ایجاد پاپی کلیوی را مینماید. در راس هر یک از آنها تعدادی سوراخهای ریز ذرهبینی Area Cribrosa دیده میشود. بافت دانه دانه قشر کلیه در فاصله هرمها نفوذ میکند و تشکیل ستونهای کلیوی (Bertin Collumn) را میدهد/
بافتشناسی کلیه:
کلیه در زیر میکروسکوپ از تعداد زیادی واحدهای لولهای به نام نفرون (Nephron) تشکیل شده است. جدار این لولهها فقط از یک طبقه سلول ساخته شده است و در مجاورت مستقیم مویرگهای خونی قرار دارد.
هر نفزون شامل قسمتهای زیر است:
1- گلومرول (Glomerullus)
2- کپسول گلومرولی ( کپسول بومن)
3- اولین لولة پیچیده (Frist Convoluted Tubule) یا لوله پیچیده نزدیک (Proximal Convoluted Tubule)
4- قوس هنله (Loop of Henle)
5- دومین لولة پیچیده یا لولة پیچیدة دور (Distal Convoluted Tubule)
6- لوله های جمعآوری کنندة ادرار (Collecting Tubule)
تقریبا 3/1 میلیون نفرون در هر کلیة انسان وجود دارد. تعداد نفرونها از یک تا چهار میلیون میباشد. گلومرول که حدود 200 میکرون قطر دارد از فرو رفتن کلافهای از مویرگها به داخل انتهای فنجانی شکل (cupping) کپسول بومن تشکیل میشود. مویرگها از طریق یک شریانچة آوران (Afferent Arteriole) خون دریافت کرده و از طریق یک شریانچه وابران با قطر کوچک خون را تخلیه میکند. جدار کپسول بومن از یک لایة بیشکل به نام غشاء پایه (Basement Membrane) تشکیل شده که سطح درونی آن از یک لایة سلولی به نام سلولهای درون پوش (Endothelial) تشکیل شده است.
فیزیولوژی کلیه و آزمایشهای مربوط به آن
کار کلیه:
کار کلیه را میتوان در سه قسمت دفع، تنظیم یا هموستاز و آندوکرینی خلاصه کرد. عمل دفعی کلیه، بدن را در مقابل مواد زائد حاصل از متابولیسم همچنین مواد مضرری که همراه غذا خورده میشود محافظت میکند. مواد زائد حاصل از متابولیسم شامل ترکیبات ازتی غیرپروتئینی اوره، کراتینین، اسیداوریک و تعداد دیگری از اسیدهای آلی و مقادیر جزئی آمینواسیدها میباشد. نقش اصلی کلیه در تنظیم و هموستاز بدن است. تنظیم و هموستاز بدن توسط دو مکانیسم بازجذب و ترشح اعمال میشود. لولههای پیچیدة نزدیک حدود 75% از سدیم، کلر و بالطبع آب نیز باز جذب میگردد و همچنین بیشترین بخش بیکربنات، فسفات، کلسیم و پتاسیم باز جذب میگردند. مقدار باز جذب بیکربنات وابسته به میزان پالایش گلومرولی و میزان ترشح یون هیدروژن است. مقدار بازجذب فسفات به وسیلة غلظت کلسیم پلاسما و اثر هورمون پاراتیروئید بر سلولهای لولههای ادراری تنظیم میشود. به طور طبیعی مواد با آستانة دفعی بالا، گلوکز و به مقدار زیاد آمینواسیدها به وسیلة سیستمهای انتقال فعال اختصاصی داخل سلولی بازجذب میشوند. اسیداوریک ممکن است بازجذب و یا ترشح شود.
در قسمت بالا رونده هنله 20% الی 25% سدیم پالایس شده از گلومرولها بدون بازجذب آب، بازجذب میشوند. این امر سبب تولید ادرار رقیق با اسمولالیته 150-100 میلی اسمول بر کیلوگرم آب میشود که به شیب اسمزی کورتیکومدولاری (قشر مرکزی) کلیه کمک میکند. افزایش تونسیته بافت بینابینی در اثر این شیب در پاتوژنز عفونتهای کلیه مهم است زیرا محیط هیپرتونیک عمل لوکوسیتها را کاهش میدهد.
لوله دور عملا منطقة فعالی از نفرون است که برای تنظیم الکترولیتهای پلاسم و سطح اسید و باز پلاسما اهمیت دارد. در این قسمت یون پتاسیم ترشح میشود و یونهای سدیم با ئیدروژن تعویض میگردد. آلدوسترون تنظیم کنندة قوی بازجذب سدیم است. تولید آلدوسترون از قشر فوق کلیه به وسیلة سیستم رنین- آنژیوتانسین و غلظت زیاد پتاسیم پلاسما تحریک میشود.
سدیم و آب
ترکیب مایعات بدن. آب فراوانترین ماده موجود در بدن است که تقریبا 60 درصد وزن بدن در آقایان و 50 درصد وزن بدن خانمها را تشکیل میدهد. این تفاوت را به اختلاف در نسبت بافت چربی در مردان و زنان نسبت میدهند. کل آب بدن به دو بخش عمده تقسیم میشود 55 تا 75 درصد داخل سلولی است ]مایع داخل سلولی (ICF)[ EFC نیز خود به دو بخش داخل رگی (آب پلاسما، و خارج رگی (بینابینی) به نسبت 1 به 3 تقسیم میشود.
غلظت ذره یا ماده محلول در یک مایع به عنوان اسمولالیتة آن شناخته میشود و به صورت تعداد میلی اسمول در هر کیلوگرم از آب (mosm/kg) بیان میشود. آب آنقدر از غشاهای سلولی عبور میکند تا تعادل اسموتیک (اسمولالیته ECF= اسمولالیته ICF) ایجاد شود. با توجه به تفاوتهایی که در قابلیت نفوذپذیری و وجود ناقلها و پمپهای فعال وجود دارد، مواد محلول یا اسمولهای داخل سلولی و خارج سلولی به وضوح متفاوتاند. عمدهترین ذرات ECF عبارتاند از و آنیونهای همراه با آن یعنی و در حالی که و استرهای آلی فسفات (ATP، کراتین فسفات، فسفولیپدها) اسمولهای عمده ICF میباشند. مواد محلولی که محدود به ECF یا ICF هستند، اسمولالیتة مؤثر (یا تونیسیته) آن بخش را تعیین میکنند. از آنجا که به میزان زیادی محدود به بخش خارج سلولی است سدیم تام بدن منعکسکننده حجم ECF میباشد. به همین صورت و آنیونهای همراه آن که عمدتا محدود به ICF هستند. برای عملکرد طبیعی سلول ضروری میباشند. بنابراین تعداد ذرات داخل سلولی نسبتا ثابت است و تغییر در اسمولالیتة ICF معمولا ناشی از تغییر در محتوای آب آن میباشد. البته در شرایط خاصی سلولیهای مغزی میتوانند برای دفاع در مقابل جابجاییهای حجم زیادی از آب، تعداد مواد محلول داخل سلولی را تغییر دهند. این فرایند سازگاری اسموتیک در دفاع از حجم سلول حائز اهمیت است و در هیپوناترمی و هیپرناترمی مزمن رخ میدهد.
دریافت آب. محرک اصلی برای نوشیدن آب تشنگی است که با افزایش اسمولالیته مؤثر یا کاهش در حجم ECF یا فشار خون ایجاد میشود. گیرندههای اسمزی واقع در بخش قدامی- خارجی هیپوتالاموس در اثر افزایش تونیسیته تحریک میشوند. اسمولهای غیرمؤثر نظیر اوره و گلوکزع در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
آناتومی کلیه
کلیه ها دو جسم لوبیایی شکل هستند که به جدار خلفی شکم چسبیده اند و توسط صفاق جداری پوشیده شده اند. وزن هر کلیه به طور متوسط gr135 است.ابعاد :cm 11 طول ، cm 6 عرض ، cm 3 ضخامت
کلیه از نظر موقعیت توپوگرافی در نواحی هایپوکندر ، اپی گاستر ، umbilical و لومبار قرار گرفته است.
محور طولی که از کلیه عبور می کند به موازات محور طولی عضله ی پسواس ماژور است. بر همین اساس کلیه ها به صورت مایل قرار گرفته اند طوریکه قطب های فوقانی آن به هم نزدیک تر وقطب های تحتانی آن از هم دورتر می مانند.فاصله ی قطب فوقانی تا خط میانی بدن cm 5/2 و فاصله ی قطب تحتانی تا این خط cm 5/7 می باشد
از نطر آناتومی سطحی کلیه ها در محاذات کنار فوقانی مهره ی T12 تا مرکز مهره ی L3 قرار گرفته اند و کلیه ی راست به دلیل قرار گیری کبد در سمت راست مقداری پایین تر از کلیه ی چپ می باشد. طوری که فاصله ی قسمت تحتانی آن تا ستیغ ایلیاک cm 3 _ 5/2 می باشد. در دم عمیق ، این فاصله حدودا به پهنای یک انگشت می رسد.
کلیه ها در حین عمل دم و بازدم cm 5/2 _ 2 حرکت می کنند. بنابراین با توجه به بالا و پایین بودن کلیه های راست و چپ ، خط ترانس پیلوریک از بالای ناف کلیه ی راست و پایین ناف کلیه ی چپ عبور می کند.
شکل خارجی کلیه
هر کلیه دارای دو قطب فوقانی و تحتانی ، دو سطح قدامی و خلفی و دو کنار داخلی و خارجی است.
قطب فوقانی
بر روی قطب فوقانی هر دو کلیه غده ی فوق کلیوی ( supra renal gland ) قرار دارد.
کنار داخلی
در وسط این کنار یک فرورفتگی دیده می شود که اصطلاحا ناف کلیه گفته می شود. در ذاخل ناف از جلو به عقب به ترتیب ورید کلیوی ، شریان کلیوی و لگنچه عبور می کند.
در 30 درصد از موارد ممکن است شریان کلیوی فرعی ( Accessory ) وجود داشته باشد که این شریان از پشت لگنچه وارد کلیه خواهد شد و یا مستقیما به یکی از کلیه ها خواهد رفت.
این کنار در بالای ناف کلیه مجاور با غده ی فوق کلیوی و در پایین ناف مجاور با لگنچه و ابتدای حالب است.
سطح خلفی
به استثنای یک مورد ، سطح خلفی هر دو کلیه مجاورات مشابهی دارند که عبارت اند از :1_ دیافراگم ( لیگامان قوسی میانی خارجی(
_2 عضلات psoas major ، quadratus lumbarum ، transvers abdominus_3اعصاب sub costal ، ilio inguinal و ilio hypogastric- 4عروق
ub costal
کلیه ی چپ در عقب مجاور با دنده های 11 و 12 و کلیه ی راست فقط با دنده ی 12 مجاورت دارد.
سطح قدامی
مجاورات کلیه ی راست : کبد ، دئودنوم ، خم کولیک راست و قسمت هایی از ژژنوممجاورات کلیه ی چپ : معده ، طحال ، پانکراس ، خم کولیک چپ ، کولون نزولی و ژژنوم
پوشش های کلیه
پوشش های کلیه عبارتند از
کپسول حقیقی از جنس بافت همبند متراکم است که مستقیما به خود کلیه چسبیده است. این لایه از طریق ناف کلیه وارد شده و کف سینوس کلیه را نیز می پوشاند. در افراد سالم این لایه به راحتی از روی کلیه برداشته می شود.peri renal fat :
یک بافت فیبروآلوئولار است که از چربی و بافت همبند سست تشکیل شده و به صورت پوشش بسیار سستی خارج تر از کپسول لیفی قرار دارد.renal fascia :
کپسول کاذب لایه ای است از جنس بافت همبند که دارای دو لایه ی قدامی و خلفی می باشد که این لایه ها را بایستی در سمت بالا ، پایین ، داخل و خارج کلیه دنبال کنیم.
در سمت بالا
در سمت بالا فاسیای کلیوی ، غده ی فوق کلیوی را نیز در بر گرفته و سپس در امتداد فاسیای دیافراگماتیک قرار می گیرد. نکته ی مهم این است که بین کلیه و غده ی فوق کلیوی ورقه ای از جنس همین فاسیا وجود دارد که آن دو را از هم جدا می کند. به همین دلیل است که در جراحی های غده ی فوق کلیه به راحتی می توان این غده را از کلیه جدا نمود.* در سمت پایین
در سمت پایین لایه های قدامی و خلفی به همدیگر نمی رسند. طوری که لایه ی خلفی در دیواره ی خلفی شکم به سمت پایین رفته و در نهایت در ناحیه ی لگن در امتداد فاسیای ایلیاک قرار می گیرد و لایه ی قدامی بدون تعیین مرز مشخصی با بافت خارج صفاقی اطراف حالب یکی خواهد شد. به همین دلیل است که در افرادی که دچار لاغری شدید می شوند به دلیل آب شدن چربی های اطراف کلیه ، کلیه می تواند به سمت پایین حرکت کند. به چنین حالتی کلیه ی شناور kidney floating می گویند.
* در سمت خارج
در سمت خارج دو لایه با هم یکی شده و در امتداد فاسیای transversalis قرار می گیرند.
در سمت داخل
در سمت داخل لایه ی قدامی در امتداد بافت همبند اطراف آئورت و ورید I.V.C قرار می
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
آناتومی کاربردی
Applied Anatomy
از نظر ساختمان و عمل گوش به سه قسمت: گوش خارجی. میانی و داخلی تقسیم می شود:
گوش خارجی External Ear :
گوش خارجی خود شامل سه قسمت(1)لله گوش (2) کانال یا مجرای شنوایی خارجی و (3) پرده صماخ است.
لاله گوش Auricle (pinna) :
ساختمان لاله گوش غضروفی است(به جز نرمه گوش) و در حوالی هفته نهم جنینی توسط 6 تکمه یا برجستگی در دو طرف اولین شیار حلقی در بین اولین و دومین ثوس تشکیل می شود و در حوای ماه چهارم جنینی شکل واقعی خود را به دست می اورد.
پوست لاله گوش نسبتاً نازک و دارای غدد سبابه بوده و در سطح اقدامی(خارجی) به سختی به پری کندریوم چسبیده است که به همین دلیل کوفتگی های لاله گوش با تشکیل هماتوم در این سطح همراه خواهد بود.
کانال یا مجرای شنوایی خارجی External Auditory Canal (Meatus):
کانال شنوایی خارجی (EAM) از قسمت شیار حلقی به وجود آمده. در بالغین طول آن حدود 25 تا 30 میلیمتر است. یک سوم خارجی آن غضروفی و مابقی آن استخوانی است(در شیر خواران تماماً غضروفی است) قسمت غضروفی(خارجی) آن دارای انحنایی به خلف و بالا و قسمت استخوانی(داخلی) آن انحنایی به قدام و پایین دارد. لذا در بالغین جهت مشاهده کامل کانال شنوایی و پرده سماخ و بوسیله اتوسکوپ لاله گوش به سمت عقب و کمی بالا کشیده می شود. اما در اطفال (کمتر از 3 سال) انحنای آن کمتر و تا حدی بر عکس بالغین است و بایستی در مواقع معاینه لاله گوش به عقب و حتی کمی پایین کشیده شود.
پوست لاله گوش به داخل مجرا نیز امتداد یافته و بتدریج از ضخامت ان کم می شود بطوری که در روی پرده صماخ به نازکترین حد خود می رسد و فقط اپیدرم باقی می ماند. بر خلاف قسمت استخوانی پوست ناحیه غضروفی حاوی واحدهای پیلوسباسه و غدد سرومنو مجموع ترشحات آنها موم یا واکس گوش را تشکیل می دهند.
(نکته: مجرای گوش دو تنگه دارد یکی در مرز بین قسمت غضروفی و استخوانی و دیگری در 5 میلیمتری پرده صماخ. اجسام خارجی معمولاً در این دو ناحیه به دام افتاده و گیر می کنند.
موم یا سرومن (Ear cerumen) :
موم یا سرومن گوش مجموع ترشحات غدد سباسه و سرومن بوده. حاوی انواعی از تاسیدهای آمینه و اسیدهای چرب لیزوزیم و ایمونوگلوبولین است و بر اساس فنوتیپ ژنتیکی شخص ممکن است نرم و زرد تیره(فنوتیپ غالب) یا جامد. سفت و شکننده به رنگ زرد مایل به خاکستری باشد(فنوتیپ مغلوب).
غدد سرومن در واقع غدد عرق آپوکرین تغییر شکل یافته پوست بوده و ترشحات ان تحت تأثیر تحریکات آدرنرژیک حالات هیجانی تحریک فیزیکی مجرای گوش و مصرف داروهای آدرنرژیک مختصری افزایش می یابد.
(نکته: قسمت غضروفی کانال گوش یکپارچه و مستحکم نبوده و دارای دو شکاف عرضی موسوم به شکافهای سارتورینی است و از این طریق عفونتهای شدید گوش خارجی می توانند به فضای بنا گوش تحت آهیانه ای و قاعده جمجمه انتشار یابد که نمونه مشخص ان اوتیت خارجی برخیم است.
پرده صماخ (Tympanic Membrane) :
پرده صماخ صفحه ای بیضی شکل و کمی مایل با تحدب به گوش قسمت میانی با قطرهای 8.10 میلیمتر و ضخامتی حدود 130 میکرون بوده. از سه لایه(لایه اپیدرم در خارج. لایه فیبروزی در وسط و لایه مخاطی در داخل) تشکیل شده است.(شکل 1-1)
پرده صماخ به دو قسمت به نامهای ناحیه سخت و
ناحیه شل تقسیم می شود. برآمدگی طولی دسته استخوان
چکشی(مهمترین علامت راهنما) است که در وسط از ناحیه
فوقانی قدامی به طرف ناحیه تحتانی خلفی امتداد دارد. به رأس
یا نوک آن ناف یا قوز گفته می شود. علامت راهنمای دیگر
مخلوط یا مثلث نورانی است که به صورت یک ناحیه مثلثی و
درخسان در ربع قدامی تحتانی پرده صماخ دیده می شود و
علت درخشان بودن آن انعکاس نور ثانویه به انحنای خاص این ناحیه است.
گوش میانی Middle Ear :
گوش میانی محفظه ای حاوی هوا به ابعاد تقریبی ارتفاع 15 میلیمتر(فوقانی تحتانی) طول 15 میلیمتر (قدامی خلفی) و عمق حدود 2 میلیمتر در قسمت تحتانی و 6 میلیمتر در قسمت فوقانی در داخل استخوان گیجگاهی بوده و شامل حفره یا فضای صماخی استخوانچه های شنوایی شیپوراستاش. حجره ماستوئید. سیستم پنوماتیک استخوان گیجگاهی و عصب کورداتیمپانیک است.
فضای صماخی (Tympanic Cavity):
فضای صماخی خود به ه قسمت به نام های Epitympanic Reccess یا (Attic) Mesotympanum و Hypotympanic Recces تقسیم می شود(شکل 2-1).
بین دو ناحیه اپی و مزوتیمپانوم یک تنگی آناتومیک
وجود دارد و این مسأله می تواند منجر به احتباس
و لوکالیزه شدن ترشحات التهابی در ناحیه آتیک و
در نتیجه صدمات بیشتر عناصر این ناحیه شود.
حجره ماستوئید (Mastoid Antrum) :
حجره ای کوچک در قسمت فوقانی خلفی خارجی حفره صماخی بوده و از یک طرف با واسطه یک منفذ کوچک با آتیک و از بقیه جهات با سلولهای هوایی استخوان گیجگاهی در ارتباط است.
سیستم پنوماتیک گیجگاهی (Temporal Paneumatic System) :
در داخل تنه استخوان گیجگاهی و زائه ماستوئید حفرات ریز هوایی همانند کندوی عسل وجود دارد. این حفرا با فضای تیمپاتیک در ارتباط بوده و به عنوان یک منبع ذخیره هوایی فضای تیمپاتیک عمل کرده و از تغیرات فشار داخل آن تا حدود زیادی جلوگیری میکند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
آناتومی کاربردی
Applied Anatomy
از نظر ساختمان و عمل گوش به سه قسمت: گوش خارجی. میانی و داخلی تقسیم می شود:
گوش خارجی External Ear :
گوش خارجی خود شامل سه قسمت(1)لله گوش (2) کانال یا مجرای شنوایی خارجی و (3) پرده صماخ است.
لاله گوش Auricle (pinna) :
ساختمان لاله گوش غضروفی است(به جز نرمه گوش) و در حوالی هفته نهم جنینی توسط 6 تکمه یا برجستگی در دو طرف اولین شیار حلقی در بین اولین و دومین ثوس تشکیل می شود و در حوای ماه چهارم جنینی شکل واقعی خود را به دست می اورد.
پوست لاله گوش نسبتاً نازک و دارای غدد سبابه بوده و در سطح اقدامی(خارجی) به سختی به پری کندریوم چسبیده است که به همین دلیل کوفتگی های لاله گوش با تشکیل هماتوم در این سطح همراه خواهد بود.
کانال یا مجرای شنوایی خارجی External Auditory Canal (Meatus):
کانال شنوایی خارجی (EAM) از قسمت شیار حلقی به وجود آمده. در بالغین طول آن حدود 25 تا 30 میلیمتر است. یک سوم خارجی آن غضروفی و مابقی آن استخوانی است(در شیر خواران تماماً غضروفی است) قسمت غضروفی(خارجی) آن دارای انحنایی به خلف و بالا و قسمت استخوانی(داخلی) آن انحنایی به قدام و پایین دارد. لذا در بالغین جهت مشاهده کامل کانال شنوایی و پرده سماخ و بوسیله اتوسکوپ لاله گوش به سمت عقب و کمی بالا کشیده می شود. اما در اطفال (کمتر از 3 سال) انحنای آن کمتر و تا حدی بر عکس بالغین است و بایستی در مواقع معاینه لاله گوش به عقب و حتی کمی پایین کشیده شود.
پوست لاله گوش به داخل مجرا نیز امتداد یافته و بتدریج از ضخامت ان کم می شود بطوری که در روی پرده صماخ به نازکترین حد خود می رسد و فقط اپیدرم باقی می ماند. بر خلاف قسمت استخوانی پوست ناحیه غضروفی حاوی واحدهای پیلوسباسه و غدد سرومنو مجموع ترشحات آنها موم یا واکس گوش را تشکیل می دهند.
(نکته: مجرای گوش دو تنگه دارد یکی در مرز بین قسمت غضروفی و استخوانی و دیگری در 5 میلیمتری پرده صماخ. اجسام خارجی معمولاً در این دو ناحیه به دام افتاده و گیر می کنند.
موم یا سرومن (Ear cerumen) :
موم یا سرومن گوش مجموع ترشحات غدد سباسه و سرومن بوده. حاوی انواعی از تاسیدهای آمینه و اسیدهای چرب لیزوزیم و ایمونوگلوبولین است و بر اساس فنوتیپ ژنتیکی شخص ممکن است نرم و زرد تیره(فنوتیپ غالب) یا جامد. سفت و شکننده به رنگ زرد مایل به خاکستری باشد(فنوتیپ مغلوب).
غدد سرومن در واقع غدد عرق آپوکرین تغییر شکل یافته پوست بوده و ترشحات ان تحت تأثیر تحریکات آدرنرژیک حالات هیجانی تحریک فیزیکی مجرای گوش و مصرف داروهای آدرنرژیک مختصری افزایش می یابد.
(نکته: قسمت غضروفی کانال گوش یکپارچه و مستحکم نبوده و دارای دو شکاف عرضی موسوم به شکافهای سارتورینی است و از این طریق عفونتهای شدید گوش خارجی می توانند به فضای بنا گوش تحت آهیانه ای و قاعده جمجمه انتشار یابد که نمونه مشخص ان اوتیت خارجی برخیم است.
پرده صماخ (Tympanic Membrane) :
پرده صماخ صفحه ای بیضی شکل و کمی مایل با تحدب به گوش قسمت میانی با قطرهای 8.10 میلیمتر و ضخامتی حدود 130 میکرون بوده. از سه لایه(لایه اپیدرم در خارج. لایه فیبروزی در وسط و لایه مخاطی در داخل) تشکیل شده است.(شکل 1-1)
پرده صماخ به دو قسمت به نامهای ناحیه سخت و
ناحیه شل تقسیم می شود. برآمدگی طولی دسته استخوان
چکشی(مهمترین علامت راهنما) است که در وسط از ناحیه
فوقانی قدامی به طرف ناحیه تحتانی خلفی امتداد دارد. به رأس
یا نوک آن ناف یا قوز گفته می شود. علامت راهنمای دیگر
مخلوط یا مثلث نورانی است که به صورت یک ناحیه مثلثی و
درخسان در ربع قدامی تحتانی پرده صماخ دیده می شود و
علت درخشان بودن آن انعکاس نور ثانویه به انحنای خاص این ناحیه است.
گوش میانی Middle Ear :
گوش میانی محفظه ای حاوی هوا به ابعاد تقریبی ارتفاع 15 میلیمتر(فوقانی تحتانی) طول 15 میلیمتر (قدامی خلفی) و عمق حدود 2 میلیمتر در قسمت تحتانی و 6 میلیمتر در قسمت فوقانی در داخل استخوان گیجگاهی بوده و شامل حفره یا فضای صماخی استخوانچه های شنوایی شیپوراستاش. حجره ماستوئید. سیستم پنوماتیک استخوان گیجگاهی و عصب کورداتیمپانیک است.
فضای صماخی (Tympanic Cavity):
فضای صماخی خود به ه قسمت به نام های Epitympanic Reccess یا (Attic) Mesotympanum و Hypotympanic Recces تقسیم می شود(شکل 2-1).
بین دو ناحیه اپی و مزوتیمپانوم یک تنگی آناتومیک
وجود دارد و این مسأله می تواند منجر به احتباس
و لوکالیزه شدن ترشحات التهابی در ناحیه آتیک و
در نتیجه صدمات بیشتر عناصر این ناحیه شود.
حجره ماستوئید (Mastoid Antrum) :
حجره ای کوچک در قسمت فوقانی خلفی خارجی حفره صماخی بوده و از یک طرف با واسطه یک منفذ کوچک با آتیک و از بقیه جهات با سلولهای هوایی استخوان گیجگاهی در ارتباط است.
سیستم پنوماتیک گیجگاهی (Temporal Paneumatic System) :
در داخل تنه استخوان گیجگاهی و زائه ماستوئید حفرات ریز هوایی همانند کندوی عسل وجود دارد. این حفرا با فضای تیمپاتیک در ارتباط بوده و به عنوان یک منبع ذخیره هوایی فضای تیمپاتیک عمل کرده و از تغیرات فشار داخل آن تا حدود زیادی جلوگیری میکند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
آناتومی کاربردها
استخوان ها
مهرههای کمری محل اتصال عضلات بسیار قدرتمند کمر، که وزن بدن را متحمل می شوند، میباشند. بنابراین محکم و بزرگتر بوده و دارای زوائد کوتاه و ضخیمی هستند. اجزای بین سطوح مفصلی در معرض نیروهای زاویه ای شدیدی هستند که از برخی ورزشها مثل فوتبال و ژیمناستیک بر این نواحی وارد می گردند. این فشارها منجربه اسپون دیلولی سیس و استرس فراکچرهای اجزای بین مهره ای می گردد.
ساکروم از بالا به پنجمین مهره کمری و از پائین به کوکسیس(دنبالچه) اتصال می یابد. دیسک بین مهره پنجم کمر و ساکروم در معرض نیروهای تاب دهنده و جدا کننده شدید قرارا دارد، بطوری که این دیسک بیشترین استعداد را برای بیرون زدن از محل و انعطاف از خود نشان می دهد.
استخوان دنبالچه به بخش دیستال ساکروم متصل می شود. این استخوان گاهی کوفته شده و منجر به ناراحتی هنگام نشستن می گردد.
لگن از یک استخوان حلقوی تشکیل یافته که از بخش خلفی با ساکروم و از بخش قدامی با خود و در ناحیه ای به نام التصاق عانه ای به هم می پیوندند. استخوانهای لگن شامل ایلئوم در بالا، ایسکیوم در پائین، و استخوان عانه درطرفین می باشند. نقاطی را که در این ناحیه می توان براحتی لمس کرد عبارتند از خارهای خاصره ای قدامی- فوقانی، تاج های خاصره، وخارها ی خاصره ای خلفی- فوقانی. هر سه قسمت استخوان لگن از پهلو به حفره حقه ای می رسند که این حفره عمیق همراه با سر استخوان ران، گردن آن وجود دارد که نسبت به شفت استخوان در یک زاویه قرار میگیرد. در این محل برجستگی های کوچک و بزرگ قرار دارند که عضلات مهمی بر روی آنها مینشیند.
دیسک های بین مهره ای
دیسکهای بین مهره ای ساختارهای مهمی هستند که غالبا، خصوصا در نواحی پائین کمر و کمری- دنبالچه در معرض آسیب دیدگی هستند. دیسک کمر شامل فیبرهای حلقوی می باشد که از ماده ژلاتینی درون آن به نام حفاظت می نمایند. دیسک از بالا و پائین بوسیله یک لایه غضروفی شفاف به مهره های بالا و پائین چسبیده است. این طور بنظر می رسد که بیشتر مقاومت در برابر استرس ناشی از چرخش و یا تاب بدن را فیبرهای حلقوی سطح دیسک غضروف شفاف، و سطوح مفصلی متقبل می شوند. مفاصل سطح مفصلی شامل سینویالی و غضروف مفصلی می باشد، کپسول احاطه کننده این مفاصل در مقابل جنبش و فشار بسیار حساس میباشند و از همان عصبی تغذیه میشودکه سختشامه را مشروب میسازد. پوششسینوویال از اجسام منسکمانندی تشکیل شدهاست که می توانند در میان مفصل را قفل کنند و در نتیجه موجب درد می شوند .
لیگامنتها
لیگامنت طولی بسیار محکم بوده و از هایپراکستنشن مهره و همین طور لغزش مهره برروی مهره دیگر ممانعت می کند. این محدویت بیشتر در مهره پنجم برروی ساکروم اعمال می گردد. این لیگامنت به دیسکهای بین مهره ای و فیبرهای حلقوی می چسبد و از جلو آمدن این فیبرها جلوگیری می نماید .
لیگامنت طولی خلفی در جلوی نخاع شوکی قرار گرفته و به لبه جسم مهره و بخش مرکزی فیبرهای حلقوی می چسبد. گوشه خلفی - جانبی فیبرهای حلقوی دیسک پوشش ناچیزی داشته و همین امر سبب می شود که دیسک از این ناحیه غالبا بیرون بزند.
سیستم لیگامنتی خلفی ناحیه لومبوسا کرال را بخوبی می پوشاند. این سیستم شامل نیام دور سال کمری و لیگامنتهای کمری و لیگامنتهای فوق و بین خاری می باشد. این سیستم به مقاومت در برابر استرس و خم شدن به جلو کمک مؤثری می کند. اما، گاهی اتفاق افتاده است که لیگامنت های فوق و بین خاری در افراد بالای30 سالدر نواحیl4-5 ،l5-s1 ضعیف یا پاره می شوند. مهمترین لیگامنت مفصل ران، خاصره ای- رانی نام داردکه معمولا بعد از در رفتگی مفصل ران پاره می شود.
عضلات
عضلات بیشماری وجود دارندکه پائین کمر را حمایت کرده و به ثبات لگن و حرکت پا در هنگام راه رفتن و دویدن کمک می کند. این عضلات به شرح زیر می باشند:
1- طویل پشتی :
از زوائد عرضی و مفصل مهره های کمری و فاسیای پشتی کمری شروع شده و به زوائد عرضی تمام مهره های پشتی و مهره های کمری فوقانی و دنده های نهم و دهم تحتانی ختم می شود. وظیفه: ستون فقرات را باز کرده وشکل ظاهر و طبیعی آن را حفظ می کند.
2- خاصره ای دنده ای- کمری:
از ستیغ خاصره ای شروع شده و به زوایای دندههای ششم و هفتم تحتانی ختم می شود.
وظیفه: مهره های کمری را باز می کند.
3- مربع کمری:
از ستیغ خاصره ای، نیام کمری- پشتی و مهره های کمری شروع شده و به دوازدهمین دنده و زوائد عرضی چهار مهره فوقانی کمر خم می کند.
4- پسواس برگ :
از زوائد عرضی مهره های کمری شروع شده و به برجستگی کوچک ران ختم می شود.
وظیفه: تا کردن مفصل ران و چرخش میانی ران می باشد.
5- عضله خاصره ای :
از لبه حفره خاصره ای شروع وبه بخش جانبی تندون عضله پسواس بزرگ ختم می شود.
وظیفه : تا کردن مفصل ران و چرخش میانی ران مباشد.
6- پسواس کوچک :
از آخرین مهره پشتی و اولین مهره کمری شروع شده و به برجستگی خاصره ای – شانه ای ختم می گردد. تا کردن تنه .
7- سرینی بزرگ :
از سطح طرفی استخوان خاصره، سطح خلفی استخوان های خاجی و دنبالچه و لیگامنت خاجی تکمه ای شروع شده و به نوار خاصره ای درشت نئی کشنده پهن نیام و برآمدگی سرینی استخوان ران ختم می شود. وظیفه : ران را باز می کند.
8- سرینی میانی :
از سطح جانبی استخوان خاصره ای شروع شده و به سطح جانبی برجستگی بزرگ استخوان ران ختم می شود . وظیفه: دور کردن ران و چرخش ران به داخل.
9- سرینی کوچک :
از سطح خارجی استخوان خاصره ای شروع و به حاشیه قدامی برجستگی بزرگ استخوان ران ختم می شود. وظیفه : دور کردن و چرخش ران به داخل.
10- عضلات هرمی مربع رانی:
از ساکروم، بخش خلفی ایسکیوم شروع شده و به برجستگی بزرگ استخوان ران ختم می شود. وظیفه : ران را اساسا به خارج می چرخاند.
11- عضلات شکم:
الف: راست شکم، از استخوان عانه شروع شده و به زائده خنجری و غضروفهای پنجمین، ششمین، و هفتمین دنده ختم می شود. وظیفه: به تا شده مهره های کمری کمک می کند، شکم را حمایت می نماید و وضعیت لگن را کنترل می کند.
ب: عرضی شکم: از غضروف های دنده ای شش دنده تحتانی ، نیام پشتی کمری، ستیغ خاصره ای، و لیگامنت شروع شده و به خط سفید از میان غلاف راست بزرگ و با تندون مختلط به عانه ختم می شود . وظیفه : به نگهداری و کنترل احشاء شکمی کمک می کند.
ج: مورب خارجی شکمی: از قسمت تحتانی هشت غضروف دنده ای شروع شده و از میان غلاف رکتوس عبور کرده و به ستیغ خاصره و خط سفید ختم میشود. وظیفه: خم کردن و چرخاندن ستون فقرات.
د- مورب داخلی شکم: از آپونوروز کمری، ستیغ خاصره و لیگامنت اینگوینال شروع و به سه یا چهار غضروف