لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آزادی اقتصادی، زیربنای جامعه صنعتی
نویسنده : موسی غنی نژاد 25 آبان 1385
صنعتی شدن مفهوم جدیدی است که ایرانیان آن را در فرهنگ گذشته خود نداشتند. در گذشته معمولا صنعت(Industry) و هنر(Art) مترادف هم به کار میرفت. البته در اروپا هم میان دو واژه صنعت و هنر نزدیکی وجود داشت. صنعت به معنای چیزی است که ساخته انسان و محصول اندیشه انسان است و ناشی از طبیعت نیست. صنعت در واقع مفهومی از ثروت اقتصادی است که ناشی از کار انسان است. صنعت به مفهوم کلی و عام به معنای اعمال خلاقیت انسان بر منابع طبیعی و آماده کردن آنها برای استفاده انسانها است اما به معنای خاص در مقابل کشاورزی و خدمات، بخشی از اقتصاد کل جامعه تلقی میشود. در عین حال باید توجه کرد هنگامی که از صنعتی شدن صحبت میشود در درجه اول منظور صنعت به معنای تصرف انسان در طبیعت برای ایجاد ثروت است و نه به معنای صنعت در مقابل کشاورزی و خدمات. در گذشته معمولا ثروت را امری داده شده در طبیعت میدانستند و انسان را دارای این استعداد که ثروت را خلق کند نمیدانستند اما در دوران مدرن درست برخلاف آنچه در گذشته عنوان میشد، بخش عمده ثروت جامعه محصول کار و صنعت انسان است به طوری که طبیعت بخش ناچیزی از ثروت کل جوامع را فراهم میکند. بنابراین اهمیت صنعت به دوران جدید و اندیشه مدرن باز میگردد. پس صنعت به معنای استفاده از خلاقیت انسان برای ایجاد کالاها و تغییر شکل دادن منابع طبیعی برای رفع نیازهای انسانها است. بنابراین منظور از فرهنگ صنعتی، فرهنگی است که زمینه را برای تولید و خلاقیت انسان و افزایش ثروت فراهم میکند. منظور از صنعتی شدن غالب شدن فرهنگی است که در آن به کارگیری خلاقیت در تمامی زمینههای کشاورزی، خدمات و تولید لازم است. به این ترتیب سوء تفاهم صنعت به معنای خاص و صنعت به معنای عام باید برطرف شود. انقلاب صنعتی نیز نتیجه یک فرآیند فکری و فرهنگی است که سالها قبل از اختراع ماشین بخار آغاز شده است. در واقع 300 سال قبل از انقلاب صنعتی، فرایند صنعتی شدن در اروپا آغاز شد به سخن دیگر نقطه آغاز آن، پایان قرون وسطی است. انقلاب صنعتی نتیجه دوران بعد از قرون وسطی و آغاز رنسانس و شکل گیری اندیشه مدرن است. انقلاب صنعتی اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 شکل گرفت. اما این انقلاب نیازمند مقدماتی بود که در اروپا 300 سال طول کشید و آن عبارت بود از غلبه فرهنگ صنعتی شدن به معنای دقیق کلمه. جان لاک 200 سال قبل از انقلاب صنعتی میگوید که ثروتی که در جامعه وجود دارد عمدتا محصول ابتکار و تلاش و صنعت انسان است. این اندیشه زمینه را برای عقلانیت علمی و صنعتی آماده کرده است. اما اشتباه ما این است که تصور کردیم صنعتی شدن به معنای استفاده از فناوری است. ما به جای اینکه اندیشهای که منجر به صنعتی شدن میشود را حمایت کنیم، سعی کردیم ماشین بخار را وارد کشور کنیم. در واقع ما به نتیجه انقلاب صنعتی بسنده کردیم و به همین دلیل است که هنوز صنعتی نشدهایم. مشکلات ما بیشتر نرم افزاری است نه سخت افزاری. ما سخت افزارها را وارد کردهایم اما فرهنگ و اندیشه صنعتی شدن را نداریم. تفاوت صنعتی شدن ژاپنی با صنعتی شدن ما هم در همین است. ژاپنیهای زمان میجی میگفتند ما نباید اشتباه کنیم و تاکید میکردند که فناوری غرب نتایج پیشرفتهای فکری است که داشتهاند. یکی از نظریه پردازان دوران میجی ژاپن میگوید ما میتوانیم تکنیک ساختن پلهای فلزی را به ژاپن وارد کنیم اما این کار کمکی به ما نمیکند بلکه ما باید چیزی را به ژاپن بیاوریم که باعث دست یافتن به تکنیک ساختن پلهای فلزی شده است (نقل به مضمون از فوکوتساو ایوکیشی، نظریه تمدن، ترجمه چنگیز پهلوان، نشر آبی، 1363). در واقع صنعتی شدن نیازمند تغییر بینش و جهان بینی ما است. باید اندیشهای را تروج کنیم که در آن ابتکار جایگزین بیتفاوتی میشود. تلاش جایگزین تنبلی میشود و رقابت تبدیل به ارزش غالب میشود. بخشهایی از فرهنگ مدرن البته در جامعه ما وارد شده اما متاسفانه با ارزشهای سنتی ما پیوند نخورده است. در نتیجه ما همواره با دنیای متناقضی رو به رو هستیم. فرهنگ صنعتی شدن، چند مولفه اصلی و فرعی دارد. ارزشها، اصلی ترین مولفههای هر فرهنگی است که نهادهای جامعه بر پایه آنها ساخته میشود و این نهادها عملکرد انسانها و روابط انسانها را در جامعه تنظیم میکنند و نتیجه عملکرد جامعه از این مسیر عبور و بروز میکند. شناسایی ارزشهای اصلی صنعتی شدن بسیار مهم است. مهمترین ارزش صنعتی شدن تلاش و کار است. اما تلاش و کار چه موقع میتواند به ارزش تبدیل شود؟ اولا زمانی که آزادی و مختار بودن انسان در درجه اول اهمیت قرار گیرد. یعنی زمانی که انسان مالک و صاحب سرنوشت خودش باشد تا انگیزه تلاش بیشتر را داشته باشد. انسانی که برده یا مستخدم دیگری است انگیزهای برای کار ندارد. اما زمانی که انسان آزاد است میداند که حاصل تلاشش نصیب خود میشود؛ لذا وی رغبت بیشتری برای تلاش و تکاپو و تولید پیدا میکند. حق مالکیت ارتباط بسیار نزدیک با آزادی دارد یعنی اینکه هر کس بداند که نتیجه تلاشش به کجا میرود. ممکن است انسانها آزاد باشند که تلاش بکنند و ثروتمند هم بشوند اما اگر ناگهان این ثروت را از آنها بگیرند که اینجا دیگر انگیزهای برای تولید ثروت باقی نمیماند. بنابراین آزادی انسانها باید توام با رعایت حق مالکیت باشد. ارزش آزادی فردی سنگ بنای صنعت فرهنگی را در اروپا تشکیل میدهد. در آغاز هم این ارزشها بیشتر در فلسفه اخلاق، فلسفه سیاست و بحث عدالت مطرح شده است و ضرورتاً به حق مالکیت گره خورده است. بنابراین میتوان گفت که از همان ابتدا آزادی و مالکیت دو روی یک سکه هستند. به همین دلیل است که در فرهنگ مدرن آزادی به سرعت شکل اقتصادی به خود گرفته است. یعنی زیربنای اندیشه سیاسی و فلسفی مدرن غربی آزادی مالکیت و آزادی اقتصادی است. از این ارزشهای اولیه صنعتی شدن برخی ارزشهای ثانویه هم مشتق شده است. به عنوان مثال رقابت به عنوان یک ارزش در جامعه مدرن تلقی میشود چون رقابت به معنای آزادی انسانها برای اول شدن و برتر شدن است. در حالی که در فرهنگهای ماقبل مدرن رقابت کردن امری پسندیده نیست بلکه همکاری کردن مورد پسند است. مفهوم مهم دیگری که در اندیشه اقتصادی وجود دارد، همسویی میان منافع فردی و منافع جمعی است. به این معنا که انسانها یاد میگیرند که اگر آزادانه در جهت اهداف خود حرکت کنند به منافع کل جامعه هم خدمت کردهاند یا به عبارت دیگر خدمت به منافع دیگران ابزاری است برای دستیابی به اهداف خود. به عنوان مثال کسی که میخواهد ثروتمند بشود دیگران را راضی میکند که کالای او را بخرند. یعنی سعی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
آدام اسمیت و آزادی اقتصادی
جان مونتگومری
برگردان علی محمد طباطبایی
آوازه ی کتاب معروف آدام اسمیت « ثروت ملل » در حالی دویستمین سالگرد خود را از سر می گذراند که بسیاری از آثار علمی و ادبی چند قرن گذشته با چنین اقبالی مواجه نبوده است. طی تمامی این سالها شرح اسمیت از اقتصاد و بازار آزاد غالباً به چالش گرفته شد، اما هرگز جایگزین شایسته ای نیافت و همچنان به عنوان محور اصلی نظریه های اقتصادی باقی ماند و عجیب آن که حتا پس از گذشت بیش از دو قرن هنوز هم آشکارا برای مشکلات و تنگناهای اقتصادی روزگار ما سخن مناسبی در بر دارد.
البته باید بدانیم این تصور که معتقد است علم اقتصاد با اسکاتلندی معروف ما آدام اسمیت متولد شده پندار نادرستی است. وجود اندیشه های اقتصادی را می توان از سنت توماس گرفته تا ارسطو پی گیری کرد و آدام اسمیت البته اولین اقتصاد دان تاریخ هم نبوده است. در زمانه ی او در فرانسه گروهی از نظریه پردازان اقتصادی وجود داشتند که بر بعضی اندیشه های او پیشی جسته بودند و ما آنها را امروز با نام فیزیوکرات ها (1) می شناسیم، هرچند که خودشان عنوان اقتصاددانان را برای خود برگزیده بودند.
در همان ایام در انگلستان جزوه ها، رساله ها و کتاب های بسیاری در باره ی پرسش های اقتصادی توسط تجار، بانکداران و محققینی از همه نوع نوشته می شد و دیدگاه غالب در آنها مکتب سوداگری یا مرکانتلیسم بود. آنها بر این عقیده بودند که علم اقتصاد راهبردی است برای رقابت میان قدرت های اقتصادی جهان. اما با وجودیکه این عصر آغازین علم اقتصاد با آدام اسمیت آغاز نگشت، لیکن با او به اوج خود رسید.
در علم اقتصاد نوین، سال 1776 از این جهت نقطه ی عطفی به شمار می آید که آدام اسمیت کتاب قطور خود را ـ با بیش از یک هزار صفحه ـ و با عنوان اختصاری « ثروت ملل » منتشر نمود. در آن سال این کتاب به سرعت به اثری پرفروش در علم اقتصاد تبدیل گشت و اکنون به عنوان یکی از بزرگترین کتاب های جهان مشهور می باشد. هنری که اسمیت در این کتاب به خرج داد این بود که وی پس از مطالعه و بررسی دقیق تمامی اندیشه ها و نوشته های پراکنده ای که تا پیش از او در علم اقتصاد نوشته شده بودند به نتیجه گیری کلی از آنها در یک اثر منسجم با عنوان « ثروت ملل » موفق گردید. این کتاب برای اولین بار مورد تصدیق قرار می داد که علم اقتصاد استحقاق آن را دارد که به عنوان یک حوزه ی جدا و ویژه از دانش بشری به شمار آید. بنابراین همانگونه که به درستی مشهور است اقتصاد سیاسی آدام اسمیت سرآغاز اندیشه ی اقتصادی مدرن می باشد.
از عنوان کامل کتاب او یعنی « تحقیقی در باره ی طبیعت و علل ثروت ملل » می توان به سهولت تصوری از مقدمه ی بحث آن کتاب به دست آورد. مباحث اقتصادی در قرن هژدهم بر منابع ثروت ملل متمرکز بودند و محققین از خود می پرسیدند که آیا این کشاورزی، کار یا تجارت است که باید سرچشمه ی ثروت ملت ها محسوب شود. پاسخی که در آن زمان توسط فعالیت های شدت یافته ی تجاری به این پرسش داده می شد « بازرگانی » بود.
ثروت واقعی تولید ملی مایحتاج و وسایل آسایش و راحتی زندگانی است
مرکانتلیست ها بر این عقیده بودند که ثروت همان طلا و نقره است و عمدتاً از طریق تجارت خارجی به دست می آید. اما آدام اسمیت درک دیگری داشت. به عقیده ی وی « ثروت واقعی، تولید ملی مایحتاج و وسایل آسایش و راحتی زندگانی است . . . ثروت همان تولید سالیانه ی حاصل از زمین و کار است ». این البته همان چیزی است که امروزه به آن تولید ناخالص ملی می گویند. بخش دیگری از نظریه ی اسمیت در خصوص ثروت ملل « نظریه ی کار بر پایه ی ارزش » بود. برای اسمیت و شاگردانش ـ و برای مارکسیت ها همواره تا به امروز ـ کار انسانی منبع نهایی ثروت محسوب می شود. آنچه در نظریه ی اسمیت جدید می نمود این بود که افزایش عظیم در بازدهی تلاش انسانی توسط آن چیزی حاصل گشته است که وی آن را « تقسیم کار » نامید، یعنی تجربه ی در حال افزایش تقسیم و خرد شدن کاری که باعث ساخته شدن یک شیء دست ساخت توسط وظایف جداگانه ی کارگران متفاوت می گردد. او به این ترتیب مرحله ی آغازین توسعه تولید انبوه را شرح می داد و برای توصیف دقیق تر، یک کارخانه ی سوزن ته گرد سازی از زمانه ی خودش را مثال می زند.
او چنین استدلال می کند که: « کارگری که برای این پیشه تعلیم ندیده . . . و به دستگاه هایی که در کارخانه به کار گرفته می شوند آشنایی ندارد . . . شاید به دشواری و با نهایت سعی و کوشش خود بتواند در یک روز کاری یک عدد سوزن ته گرد را بسازد لیکن هرگز 20 عدد را نمی تواند. اما در روشی که اکنون این پیشه اداره می شود . . . یک کارگر سیم را بر می دارد، دیگری آن را صاف می کند، سومی آن را می برد و کارگر چهارم نوک آن را تیز می کند. کارگر پنجم سر آن را پردازش می نماید. برای ساخته شدن سر سوزن به دو یا سه عملیات جداگانه نیاز است، بلند تر کردن آن یک وظیفه ی ویژه است و سفید کردن آن وظیفه ای دیگر. حتی قرار دادن آنها در کاغذ برای خودش یک حرفه است و در این شیوه مسئله ی مهم برای ساختن سوزن ته گرد آن است که تقریباً تولید آن به هشت عملیات مجزا از یکدیگر تقسیم شده است که در بعضی از کارگاه ها همگی توسط دست های جداگانه انجام می شوند، هرچند که در بعضی دیگر تقریباً یک نفر به تنهایی ممکن است دو یا سه تای آنها را شخصاً انجام دهد ».
دریافت دیگری که آدام اسمیت به آن نائل شد این بود که تقسیم کار نه فقط در یک فروشگاه یا کارگاه تولیدی، بلکه در کل یک اقتصاد ملی که از شرکت ها و کارخانه های متفاوت ـ که در تولید کالاهای گوناگون تخصص یافته اند و در مناطق متفاوتی قرار دارند ـ تشکیل می شود نیز به همان خوبی قابل اجرا است. به عقیده ی او این شیوه ی جدید تولیدی تفاوت های محلی در زمین، آب و هوا، موقعیت، منابع طبیعی و ویژگی های محلی جمعیت را مورد بهره برداری قرار داده و به غنای محصول نهایی کمک می نمود. وی همچنین معتقد بود که تقسیم کار باعث می شود کالاهای معینی با کارایی بیشتر و هزینه ی کمتر تولید شوند. وی همچنین به توصیف تقسیم کار بین المللی در تولید وسایل زندگی برای تجارت خارجی در میان ملت های گوناگون و نواحی مختلف جهان پرداخت.
با توجه به نقطه ی عزیمتی که اسمیت در ابتدای کتاب « ثروت ملل » انتخاب کرده بود، وی در مرحله ی بعدی به توصیف نظام تولید کالایی در یک اقتصاد ملی همت گماشت و آن خطوط کلی را ترسیم نمود که به عنوان نیروهایی که به « پیشرفت ثروت » می انجامند معروف گشته بودند، یعنی آنچه ما امروزه به آن رشد اقتصادی می گوییم. وی برای تولید ثروت مادی یا همان کالاهای مصرفی سه پیش شرط ضروری در نظر گرفت: تقسیم کار، گسترش و توسعه ی بازارها برای کالاهای تولیدی و افزایش « موجودی » ، که منظور وی از آن ابزار تولید، ماشین آلات و سرمایه بود.
در طرح اسمیت این تجمع سرمایه بود که به پیشرفت ثروت از طریق یک اقتصاد کشاورزی به سوی تولید صنعتی و تجارت منتهی می گردید. بازار فزاینده ی به دست آمده در خصوص مواد خوراکی و سایر کالاهای ضروری زندگی باعث ادامه ی زندگانی و بقاء جمعیتی بزرگتر می شد که آن نیز به نوبه ی خود به معنای توسعه ی بازارها، نیروی کاری ماهر و وسیع تر و تجمع بیشتر سرمایه بود. در چنین بینشی وی اقتصاد را در حرکت مارپیچی به مدارج بالا و بالاتر از توسعه می دید که در مجموع کل نظم اجتماعی را نیز با خود ارتقا می داد. شرح آدام اسمیت در این باره که چگونه یک اقتصاد بازار فعالیت می کند نقطه ی آغازین مناسبی برای علم جدید اقتصاد گردید. البته نظریه ی او در باره ی بازار ها می بایست که در طی قرن نوزدهم طول وتفصیل داده شده و اصلاحاتی روی آن انجام گیرد و در قرن بیستم همچنان به عنوان محور مباحث اقتصادی باقی ماند.
قیمت گذاری بازارها
درک اسمیت از اقتصاد یک کشور در واقع یک کل منسجم با پیچیدگی درونی بسیار زیاد بود، اما کلی که همراه بود با روابط متقابل و وابستگی قسمت های مختلف آن به یگدیگر. آنچه در نظریه ی او بسیار جدید بود این که به عقیده ی وی این بخش ها خاصیت خودانطباقی و خودتنظیمی داشتند. در طرح اسمیت بازار یک مکان نبود، بلکه تمامیتی بود از مبادلات ـ یعنی تمامیتی از خرید و فروش ـ کالاهایی در تمامی مشاغل و صنایع متفاوت موجود در اقتصاد آن کشور. در مرکز آن قیمت ها قرار می گرفتند که به طور دائم در حال تغییر بودند، آن هم در سازگاری و انطباق با قانون عرضه و تقاضا. نتیجه ی حاصل آن بود که نه تنها عرضه و تقاضا برای کالاها با یکدگر هماهنگ می شدند که حتی در خصوص منابع انسانی و مادی که جهت تولید آن کالاها لازم بودند نیز انطباق های لازم به وقوع می پیوست.
همانگونه که منابع ـ یعنی زمین، کار و سرمایه ـ در نسبت های متغیر برای تولید هرکالایی ضروری بودند قیمت های آنها نیز توسط عرضه و تقاضا تغییر می کردند و به این ترتیب آنها به جایگاه ها و مشاغلی هدایت می شدند که می توانستند در مجموع بالاترین توان تولیدی خود را عرضه کنند. البته پولی که توسط یک شخص خرج می شد همان پولی بود که شخص دیگری دریافت کننده ی آن بود. به این ترتیب در نظام آدام اسمیت قیمت ها نیز بخشی از درآمد محسوب می شدند: اجاره ی مالکین، حقوق کارگران و سود سرمایه داران و تجار. این ها سه طبقه ی بزرگ در بریتانیای آن زمان را تشکیل می دادند و میان آنها بود که درآمد کل حاصل از تولید ملی تقسیم می گردید، درآمدی که با قیمت هایی که برای همه ی آن کالاها و خدمات تولیدی پرداخت شده بودند معادل بود ـ یعنی برای تمامی « آن مایحتاج و لوازم راحتی و آسایش زندگانی » ، یا برای همان مصرف کنندگانی که نظام برای آنها در حال کار کردن بود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
آدام اسمیت و آزادی اقتصادی
جان مونتگومری
برگردان علی محمد طباطبایی
آوازه ی کتاب معروف آدام اسمیت « ثروت ملل » در حالی دویستمین سالگرد خود را از سر می گذراند که بسیاری از آثار علمی و ادبی چند قرن گذشته با چنین اقبالی مواجه نبوده است. طی تمامی این سالها شرح اسمیت از اقتصاد و بازار آزاد غالباً به چالش گرفته شد، اما هرگز جایگزین شایسته ای نیافت و همچنان به عنوان محور اصلی نظریه های اقتصادی باقی ماند و عجیب آن که حتا پس از گذشت بیش از دو قرن هنوز هم آشکارا برای مشکلات و تنگناهای اقتصادی روزگار ما سخن مناسبی در بر دارد.
البته باید بدانیم این تصور که معتقد است علم اقتصاد با اسکاتلندی معروف ما آدام اسمیت متولد شده پندار نادرستی است. وجود اندیشه های اقتصادی را می توان از سنت توماس گرفته تا ارسطو پی گیری کرد و آدام اسمیت البته اولین اقتصاد دان تاریخ هم نبوده است. در زمانه ی او در فرانسه گروهی از نظریه پردازان اقتصادی وجود داشتند که بر بعضی اندیشه های او پیشی جسته بودند و ما آنها را امروز با نام فیزیوکرات ها (1) می شناسیم، هرچند که خودشان عنوان اقتصاددانان را برای خود برگزیده بودند.
در همان ایام در انگلستان جزوه ها، رساله ها و کتاب های بسیاری در باره ی پرسش های اقتصادی توسط تجار، بانکداران و محققینی از همه نوع نوشته می شد و دیدگاه غالب در آنها مکتب سوداگری یا مرکانتلیسم بود. آنها بر این عقیده بودند که علم اقتصاد راهبردی است برای رقابت میان قدرت های اقتصادی جهان. اما با وجودیکه این عصر آغازین علم اقتصاد با آدام اسمیت آغاز نگشت، لیکن با او به اوج خود رسید.
در علم اقتصاد نوین، سال 1776 از این جهت نقطه ی عطفی به شمار می آید که آدام اسمیت کتاب قطور خود را ـ با بیش از یک هزار صفحه ـ و با عنوان اختصاری « ثروت ملل » منتشر نمود. در آن سال این کتاب به سرعت به اثری پرفروش در علم اقتصاد تبدیل گشت و اکنون به عنوان یکی از بزرگترین کتاب های جهان مشهور می باشد. هنری که اسمیت در این کتاب به خرج داد این بود که وی پس از مطالعه و بررسی دقیق تمامی اندیشه ها و نوشته های پراکنده ای که تا پیش از او در علم اقتصاد نوشته شده بودند به نتیجه گیری کلی از آنها در یک اثر منسجم با عنوان « ثروت ملل » موفق گردید. این کتاب برای اولین بار مورد تصدیق قرار می داد که علم اقتصاد استحقاق آن را دارد که به عنوان یک حوزه ی جدا و ویژه از دانش بشری به شمار آید. بنابراین همانگونه که به درستی مشهور است اقتصاد سیاسی آدام اسمیت سرآغاز اندیشه ی اقتصادی مدرن می باشد.
از عنوان کامل کتاب او یعنی « تحقیقی در باره ی طبیعت و علل ثروت ملل » می توان به سهولت تصوری از مقدمه ی بحث آن کتاب به دست آورد. مباحث اقتصادی در قرن هژدهم بر منابع ثروت ملل متمرکز بودند و محققین از خود می پرسیدند که آیا این کشاورزی، کار یا تجارت است که باید سرچشمه ی ثروت ملت ها محسوب شود. پاسخی که در آن زمان توسط فعالیت های شدت یافته ی تجاری به این پرسش داده می شد « بازرگانی » بود.
ثروت واقعی تولید ملی مایحتاج و وسایل آسایش و راحتی زندگانی است
مرکانتلیست ها بر این عقیده بودند که ثروت همان طلا و نقره است و عمدتاً از طریق تجارت خارجی به دست می آید. اما آدام اسمیت درک دیگری داشت. به عقیده ی وی « ثروت واقعی، تولید ملی مایحتاج و وسایل آسایش و راحتی زندگانی است . . . ثروت همان تولید سالیانه ی حاصل از زمین و کار است ». این البته همان چیزی است که امروزه به آن تولید ناخالص ملی می گویند. بخش دیگری از نظریه ی اسمیت در خصوص ثروت ملل « نظریه ی کار بر پایه ی ارزش » بود. برای اسمیت و شاگردانش ـ و برای مارکسیت ها همواره تا به امروز ـ کار انسانی منبع نهایی ثروت محسوب می شود. آنچه در نظریه ی اسمیت جدید می نمود این بود که افزایش عظیم در بازدهی تلاش انسانی توسط آن چیزی حاصل گشته است که وی آن را « تقسیم کار » نامید، یعنی تجربه ی در حال افزایش تقسیم و خرد شدن کاری که باعث ساخته شدن یک شیء دست ساخت توسط وظایف جداگانه ی کارگران متفاوت می گردد. او به این ترتیب مرحله ی آغازین توسعه تولید انبوه را شرح می داد و برای توصیف دقیق تر، یک کارخانه ی سوزن ته گرد سازی از زمانه ی خودش را مثال می زند.
او چنین استدلال می کند که: « کارگری که برای این پیشه تعلیم ندیده . . . و به دستگاه هایی که در کارخانه به کار گرفته می شوند آشنایی ندارد . . . شاید به دشواری و با نهایت سعی و کوشش خود بتواند در یک روز کاری یک عدد سوزن ته گرد را بسازد لیکن هرگز 20 عدد را نمی تواند. اما در روشی که اکنون این پیشه اداره می شود . . . یک کارگر سیم را بر می دارد، دیگری آن را صاف می کند، سومی آن را می برد و کارگر چهارم نوک آن را تیز می کند. کارگر پنجم سر آن را پردازش می نماید. برای ساخته شدن سر سوزن به دو یا سه عملیات جداگانه نیاز است، بلند تر کردن آن یک وظیفه ی ویژه است و سفید کردن آن وظیفه ای دیگر. حتی قرار دادن آنها در کاغذ برای خودش یک حرفه است و در این شیوه مسئله ی مهم برای ساختن سوزن ته گرد آن است که تقریباً تولید آن به هشت عملیات مجزا از یکدیگر تقسیم شده است که در بعضی از کارگاه ها همگی توسط دست های جداگانه انجام می شوند، هرچند که در بعضی دیگر تقریباً یک نفر به تنهایی ممکن است دو یا سه تای آنها را شخصاً انجام دهد ».
دریافت دیگری که آدام اسمیت به آن نائل شد این بود که تقسیم کار نه فقط در یک فروشگاه یا کارگاه تولیدی، بلکه در کل یک اقتصاد ملی که از شرکت ها و کارخانه های متفاوت ـ که در تولید کالاهای گوناگون تخصص یافته اند و در مناطق متفاوتی قرار دارند ـ تشکیل می شود نیز به همان خوبی قابل اجرا است. به عقیده ی او این شیوه ی جدید تولیدی تفاوت های محلی در زمین، آب و هوا، موقعیت، منابع طبیعی و ویژگی های محلی جمعیت را مورد بهره برداری قرار داده و به غنای محصول نهایی کمک می نمود. وی همچنین معتقد بود که تقسیم کار باعث می شود کالاهای معینی با کارایی بیشتر و هزینه ی کمتر تولید شوند. وی همچنین به توصیف تقسیم کار بین المللی در تولید وسایل زندگی برای تجارت خارجی در میان ملت های گوناگون و نواحی مختلف جهان پرداخت.
با توجه به نقطه ی عزیمتی که اسمیت در ابتدای کتاب « ثروت ملل » انتخاب کرده بود، وی در مرحله ی بعدی به توصیف نظام تولید کالایی در یک اقتصاد ملی همت گماشت و آن خطوط کلی را ترسیم نمود که به عنوان نیروهایی که به « پیشرفت ثروت » می انجامند معروف گشته بودند، یعنی آنچه ما امروزه به آن رشد اقتصادی می گوییم. وی برای تولید ثروت مادی یا همان کالاهای مصرفی سه پیش شرط ضروری در نظر گرفت: تقسیم کار، گسترش و توسعه ی بازارها برای کالاهای تولیدی و افزایش « موجودی » ، که منظور وی از آن ابزار تولید، ماشین آلات و سرمایه بود.
در طرح اسمیت این تجمع سرمایه بود که به پیشرفت ثروت از طریق یک اقتصاد کشاورزی به سوی تولید صنعتی و تجارت منتهی می گردید. بازار فزاینده ی به دست آمده در خصوص مواد خوراکی و سایر کالاهای ضروری زندگی باعث ادامه ی زندگانی و بقاء جمعیتی بزرگتر می شد که آن نیز به نوبه ی خود به معنای توسعه ی بازارها، نیروی کاری ماهر و وسیع تر و تجمع بیشتر سرمایه بود. در چنین بینشی وی اقتصاد را در حرکت مارپیچی به مدارج بالا و بالاتر از توسعه می دید که در مجموع کل نظم اجتماعی را نیز با خود ارتقا می داد. شرح آدام اسمیت در این باره که چگونه یک اقتصاد بازار فعالیت می کند نقطه ی آغازین مناسبی برای علم جدید اقتصاد گردید. البته نظریه ی او در باره ی بازار ها می بایست که در طی قرن نوزدهم طول وتفصیل داده شده و اصلاحاتی روی آن انجام گیرد و در قرن بیستم همچنان به عنوان محور مباحث اقتصادی باقی ماند.
قیمت گذاری بازارها
درک اسمیت از اقتصاد یک کشور در واقع یک کل منسجم با پیچیدگی درونی بسیار زیاد بود، اما کلی که همراه بود با روابط متقابل و وابستگی قسمت های مختلف آن به یگدیگر. آنچه در نظریه ی او بسیار جدید بود این که به عقیده ی وی این بخش ها خاصیت خودانطباقی و خودتنظیمی داشتند. در طرح اسمیت بازار یک مکان نبود، بلکه تمامیتی بود از مبادلات ـ یعنی تمامیتی از خرید و فروش ـ کالاهایی در تمامی مشاغل و صنایع متفاوت موجود در اقتصاد آن کشور. در مرکز آن قیمت ها قرار می گرفتند که به طور دائم در حال تغییر بودند، آن هم در سازگاری و انطباق با قانون عرضه و تقاضا. نتیجه ی حاصل آن بود که نه تنها عرضه و تقاضا برای کالاها با یکدگر هماهنگ می شدند که حتی در خصوص منابع انسانی و مادی که جهت تولید آن کالاها لازم بودند نیز انطباق های لازم به وقوع می پیوست.
همانگونه که منابع ـ یعنی زمین، کار و سرمایه ـ در نسبت های متغیر برای تولید هرکالایی ضروری بودند قیمت های آنها نیز توسط عرضه و تقاضا تغییر می کردند و به این ترتیب آنها به جایگاه ها و مشاغلی هدایت می شدند که می توانستند در مجموع بالاترین توان تولیدی خود را عرضه کنند. البته پولی که توسط یک شخص خرج می شد همان پولی بود که شخص دیگری دریافت کننده ی آن بود. به این ترتیب در نظام آدام اسمیت قیمت ها نیز بخشی از درآمد محسوب می شدند: اجاره ی مالکین، حقوق کارگران و سود سرمایه داران و تجار. این ها سه طبقه ی بزرگ در بریتانیای آن زمان را تشکیل می دادند و میان آنها بود که درآمد کل حاصل از تولید ملی تقسیم می گردید، درآمدی که با قیمت هایی که برای همه ی آن کالاها و خدمات تولیدی پرداخت شده بودند معادل بود ـ یعنی برای تمامی « آن مایحتاج و لوازم راحتی و آسایش زندگانی » ، یا برای همان مصرف کنندگانی که نظام برای آنها در حال کار کردن بود.