لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 33 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آداب و رسوم روستای خانآباد
آداب و رسومی که در گذشته در روستا با تشریفات خاصی انجام می شده اما متاسفانه با گذشت زمان برخی از آنها از خاطرها رفته اند و شاید کمتر کسی یاد و خاطره ایی از آنها در ذهنش داشته باشد اما برخی نیز با کمی تغییر در نحوه برگزاری همچنان بر قوت خود باقی اند و هر ساله اجرا می شوند .
از زیبا ترین مراسمها جشنهایی است که در عروسی ها برگزار می شود :
مقدمه :
خانواده هسته اصلی جامعه انسانی است و مراسم ازدواج در واقع جشن تولد یک خانواده و یک واحد جدید اجتماع می باشد .به همین سبب پیوند دوتن همیشه و در همه جا از حرمت و اهمیت خاصی بر خوردار بوده است. عروسی بزرگترین و پر هیجان ترین مراسمی است که در طول زندگی یک فرد بر گزار می شود و در شمار مراسم همه گیر جامعه است.مراسم عروسی در حقیقت جشن ورود یک زوج به مرحله ای از زندگی است که در آن عملا" صاحب مسئولیتهای کامل اجتماعی می شوند. در روستا ها و شهرهای کوچک معمولا" همه افراد در مراسم عروسی شرکت می کنند. و حتی اگر در مراسم خاص آن مانند عقد کنان ، عده خاصی دعوت شده باشند، بازهم قسمتهایی است که عمومیت دارد. در شهرهای بزرگ که شرایط و مقتضیات خاص، پیوند ها ی خویشاوندی، طایفه ای و محلی را نسبتا" سست کرده است، باز هم، عروسی در یک محدودة معین و کوچکتری نسبت به روستا همه را به خود می کشد و شور و شوقی بر می انگیزد .
جشن نامزدی (بله برون) : بعد از انتخاب یکی از دختران آبادی توسط پسر یک خانواده، برای ازدواج با او معمولاً در ابتدا پسر موضوع ازدواج را به اطلاع مادر خود میرساند و مادر نیز به پدر خانواده اطلاع میدهد و پس از مشورت، در صورت نظر مثبت، معمولاً مادر خانواده و یکی از افراد فامیل (عمه یا خاله) به خانه دختر رفته و با مادر دختر مورد نظر، موضوع خواستگاری را عنوان میکنند در صورت نظر مثبت، مادر دختر، جمله هرچه قسمت باشد همان میشود را میگوید و سپس آنها به خانه برگشته و موافقت خانواده دختر را به اطلاع سایر اعضاء خانواده خویش میرسانند و در شبی که قبلاً برای مراسم خواستگاری رسمی تعیین شده است افرادی از خانواده پسر به خانه دختر میروند و بعد از احوالپرسی و تعارفات، از طرف بزرگ خانواده ، موضوع خواستگاری را مجدداً به پدر دختر میگویند و جمله «شما چه صلاح میدانید» را اضافه میکنند. معمولاً پدر دختر برای گفتن نظر مثبت یا منفی، چند روز برای مشورت با افراد فامیل مهلت میخواهد. در صورتی که نظر پدر خانواده منفی بود، پیغامی از طرف خانواده دختر به خانواده پسر داده میشود، اما در صورت نظر مثبت پدر دختر، موضوع از طرف مادر دختر به مادر پسر اطلاع داده میشود و آنها در شبی با جعبه شیرینی و یک حلقه به خانه دختر میروند و بعد از احوالپرسی و مبارک باد گفتن، زنان هلهله میکنند و شیرینی بین حاضرین پخش مینمایند و مراسم شیرینی خوران برقرار میشود و جشن مختصری برگزار می شود . به تمام مراسم فوق بلهبرون گفته میشود. البته در این شب کلیه قرار مدار (مهر و خرج )عروسی گذاشته می شود.
جشن عقد :جشن عقد معمولا مفصل برگزار می شود و بعد از طی مراحل عقد در تاریخی که معمولا شب بله برون تعیین شده جشن مفصلی برگزار می شود .جشن عقد به این صورت است که :معمولا جشن بعد اظهر برگزار می شود و خانواده داماد به اتفاق مهمانان بعد از صرف ناهار به همرا داماد به منزل عروس خانم می روند و شروع به جشن و پایکوبی می کنند همچنین در این مراسم معمولا مهمانان به عروس و داماد کادو هدیه می دهند .
جشن حنا دزده: شب حنا دزده دوشب مانده به شب عروسی است و به این صورت است که گروهی از جوانان خانواده عروس در آخر شب به خانه داماد می آیند و به صورت پنهانی حنا به دست داماد می گیرند و پایکوبی می کنند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نهبندان پارچه بافی
پارچه بافی در تمام نقاط استان خراسان انجام میشود. بافت پارچه هایی برای تهیه و دوخت انواع البسه مردانه و زنانه ، بافت حوله- جابندو...از وظایف سنگینی است که برعهدة زنان می باشد. فرتی farati و کرباس دو اصطلاح عمومی است که به محصولات أین کارگاهها اطلاق میشود امروزه با رواج استفاده از پارچه های ارزان قیمت و رنگارنگ کارگاهها ی پارچه بافی نیز از کار افتاده اند. کارگاههای کوچک چوبی که در گوشه اتاق نشیمن همه خانه های روستایی هنوز جای خالی اش بچشم می خورد و با در مناطق دور افتاده هنوز برای بافت حوله مورد استفاده قرار می گیرد
شمال خراسان بافت نوارهای تزیینی
به عمل بافت نوارهای تزئینی در شمال خراسان مداخل بافی با جهره بافی میگویند کارگاه بافت مداخل از جنس چوب ساخته میشود. هریک از نخهای تار به یک صفحه چهار گوش از جنس پوست و یا امروزه نگاتیو عکسهای رادیولوژی وصل شده استو بافنده تا تغییر وضعیت هریک از صفحه ها به نقش پردازی بر روی نوار مبادرت می ورزد.
قوچان پوستین دوزی
زندگی دامداری و کوچ نشینی همراه با سردی هوا در شمال خراسان سبب رواج استفاده از پوستین و در نتیجه پوستین دوزی شده است.
قوچان پوستین دوزی
هوای سرد و دام فراوان قوچان أین صنعت دستی را بوجود آورده است، پوستین دوزی یک صنعت سنتی و قدیمی است. پوستین های قوچان در میان دامداران شمال خراسان معروف است. پوستین دوزی از مشاغلی است که افراد خاصی به آن مبادرت می ورزند که اجدادشان برای آنها به ارث گذاشته اند ، مرکز اصلی و مهم آن قوچان است. استفاده از پوستین در اکثر شهرهای شمالی خراسان در فصول سرد رایج است. در حال حاضر در قوچان یک نفر به أین حرفه اشتغالف دارد که اجدادش یکی دو نسل قبل از او از أین راه امرار معاش می کردند. کار تهیه پوست که جزو مراحل اولیه می باشد بر عهده خود پوستین دوز است.
گناباد نمد مالی
یکی از صنایع دستی است که در حال حاضر در روستای بیمورق که بطور اجمال مورد پژوهش قرار گرفته تهیه می گردد. عمده کار نمد مال این روستا تهیه و مالیدن نمد چوپانی است که در زمستان از آن استفاده می کنند. مواد اولیه نمد مالی پشم گوسفندان می باشد که آنرا از دامداران می خرند پس از تهیه پشم آنرا با کما ن حلاجی که خود نمد مالان در اختیار دارند حلاجی می کنند تا آماده کار شود .
سبد بافی
از صنایع دستی دیگر سبد بافی است که در یکی از روستاهای دیگری که بطور اجمال مورد پژوهش قرار کرفته معمول می باشد خانیک از روستا های مناطق سردسیر و ییلاقی گناباد می باشد که در طول این تحقیق برآن نگاهی انداخته شده است. سبد بافی در این روستا بعنوان یک منبع درآمد برای برخی از اهالی میباشد که در حال حاضر بندرت دیده می شود. مواد اولیه سبد بافی چوبهای نازک و طویل درخت بید می باشد که از آن وسایل زیر را بدست می آورند .
سرخس نجاری
یکی از فنون و صنایعی که در گذشته در بعضی از روستاها و شهر سرخس رایج بوده است. نجاری سنتی با روش و وسایل ابتدایی بوده است که در حال حاضر در روستاها بجز بزنگان و شهر سرخس و آن هم با فنون و روشهای جدید، در سایر روستاهای مورد پژوهش ازبین رفته و اثری از آن دیده نمی شود. نجاران سنتی ، ساختن در بهای خانه، پنجره ها ، کمد ، صندوقچه جهت لباسها ، دسته بیل و کلنگ ، میخ زدن و تراشیدن چوب جهت سقف خانه ها را در گذشته برعهده داشته اند، که در بعضی از روستاها مثل قره قیطان ، اسلام قلعه بخاری محلی وجود نداشته و کارهای نجاریشان را نجاران دوره گرد انجام می داده اند.
نیشابو قالی بافی
یکی از معمولترین صنایع دستی که در گذشته به وفور در کلیه مناطق بررسی شده رایج بوده قالی بافی است. قالی بافی که در گذشته رایج بوده با قالی بافی امروزی تفاوت داشته است . در زمانهای قبل دستگاههای قالی بافی بصورت افقی و بر روی زمین دایر می شده که متشکل از دو تیر چوب بوده و در فاصله ای معین به چهار میخ آهنی بلندکه در چهار نقطه متقابل به زمین کوبیده می شد می بستند. مواد اولیه : در کلیه مناطق مواد اولیه این نوع قالی بافی را از پشم گوسفندان تهیه می نمودند پشم را بعد از چیدن از بدن حیوانات شستشو می دادند و بعد با رنگهای گیاهی آنرا رنگ می زدند و بوسیله جلک و چرخ به نخ تبدیل می کردند و بدون اینکه نقشه ای بکار ببرند می بافتند. ابزاری که در قالی بافی گذشته و حال مورد استفاده قرار می گیرد پاکی وسیله ای جهت بریدن رنگ یا نخ در موقع بافتن - افه یا به اصطلاح استاد استوک جهت ضربه زدن بر لبه قالی - قیچی یا مقراض. امروزه قالی بافی در تمام مناطق بوسیله دستگاههای آهنی عمودی انجام می گیرد که بر اساس نقشه ای از قبل در بازار شهر تهیه می کنند می بافند.
فردوس آهنگری
این حرفه که در گذشته وظیفه تامین ابزار فلزی را برعهده داشت اکنون نیز به دلیل کاربرد برخی صنایع سنتی در شهرستان به حیات خویش ادامه می دهد . کارگاههای آهنگری سنتی در شهر فردس بصورت محدود وجود دارد. جوانان به این حرفه علاقه چندانی ندارند اما به لحاظ اینکه کوبیدن پتک بر روی آهن گداخته به نیروی فراوانی محتاج است هر استاد کار از نیروی یک جوان در این عمل بهره می گیرد . ابزار مورد نیاز آهنگر عبارتند از: دم آهنگری یا دستگاه : از دوصفح چوبی با پرده های پوستی ویک محل بعنوان کوره تشکیل یافته ااست. این سیستم که در گذشته ( تا حدود 30 سال پیش ) کاربد داشته است. جهت دم دادن نیاز به یک نیروی انسانی دارد. با حرکت دم ، بادبه محل کوره هدایت می شود و زغال سنگ را می گذارد تا حرارت کافی جهت گداختن آهن تامین شود. امروزه اهنگرها از دم برقی استفاده می کنند
بیرجند قالیبافی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
آداب سخن گفتن پیامبر اعظم(ص)
پیامبر هرگز بدون جهتسخن نمىگفت، و اگر سخنى مىگفت بیشتر جنبه موعظه و پند داشت، یا مطلبى را مىآموخت و یا به معروف و خیرى امر مىکرد و یا از شر و منکرى مردم را باز مىداشت، تمامسخنانش سودمند و یک کلمه، نه بلکه یک حرف، پوچ و بىارزش نبود، زیرا خوب مىدانست که: «و ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید» وانگهى پیامبر اسوه است و الگو و اوست انسان کامل. پیامبر کسىاست که نخستین آفریده پروردگار، نور مبارکش است: «اول ما خلقالله نورى» پس، از این نور کامل چیزى تراوش نمىکند جز نور، و هر چه مىگوید گفته خدا است «و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحىیوحى». پیامبر هرگز از ذکر خدا غافل نمىشد. در روایت است: «ولایجلس و لایقوم الا على ذکر» او نمىنشست و برنمىخاست جز با ذکر و یاد خدا. پیامبر در هر آن قرین و همنشین ذکر خدا بود چه بر زبان آورد و چه در دل گوید. او خود ذکر خدا را کفاره مجلس مىدانست و اعلام مىداشت که اگر در مجلسى یاد خدا نباشد یا ذکرى از اهل بیت که آن نیز یاد خدا است، پس آن مجلس بر اهلش وزر و وبال است و نحس است و شوم. و اگر حضرت مىخندید از تبسم تجاوز نمىکرد «جل ضحکه التبسم» زیرا قهقهه و خنده با صدا با شئون انسان مودب منافات دارد چه رسد به انسان کامل و چه رسد به اشرف مخلوقات.
پیامبر آرام و آهسته سخن مىگفت و هیچ گاه فریاد نمىزد و صدا را بلند نمىکرد. و مجلس آن حضرت نیز از چنان آرامشى برخوردار بود که عین ادب و تواضع است و کسى در مجلس پیامبر بلند سخن نمىگفت «و اغضض من صوتک» و دستور هم همین بود که کسى صدایش را بالاتر از صداى رسول الله نکند «لاترفعوا اصواتکمفوق صوت النبى» و چون خود حضرت آهسته و آرام سخن مىگفت لذا مجلسش بسیار آرام و باوقار بود که حتى صداى به هم زدن بال پرنده به گوش مىرسید. «لایقطع على احد کلامه» هرگز سخن کسى را قطع نمىکرد و تاشخصى مشغول سخن گفتن بود، به او خوب گوش مىداد و پس از تمامشدن سخنش آرام پاسخش را مىگفت. و چنان اصحابش را تربیت کرده بود که هرگاه لب مبارکش به سخن وا مىشد، تمام حاضران ساکت مىشده و سرا پا گوش مىشدند «کان على رووسهم الطیر» و هرگاه سخن حضرت تمام مىشد بدون آنکه سخنانشان با هم تزاحم کند، با هریک به نوبت حرف مىزد.
اهمیت و تربیت و کنترل زبان
اگر قبول کردیم که زبان شرورترین و پر منعفت ترین عضو بدن و قابل کنترل ترین عضو در بدن است بالطبع این سؤال پیش می آید که چگونه می توان این عضو مهم را تربیت کرد و تحت کنترل درآورد نتیجتاً بنا به اهمیتی که این عضو دارد تربیت آن و آداب سخن گفتن نیز اهمیت بسیاری دارد.
بنابراین بحث آداب سخن گفتن ارزش و اهمیت بسیار فراتر و زیادتری از آداب تربیت اعضا و عادات دیگر دارد و مثلاً آداب سخن گفتن بسیار مهمتر از آداب غذا خوردن یا آداب خوابیدن است. چراکه کیفیت سخن گفتن تأثیر بسیار بیشتری در زندگی و آینده انسانها از کیفیت غذا خوردن و یا نحوه خوابیدن انسانها دارد. در اینجا دو حدیث راجع به اثرات بسیاری سخن و اثرات سخن کم آورده می شود تا خود تفاوت این دو را و تأثیرات این مطالب را بفهمید.
اثرات بسیاری سخن:
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
«من کثر کلامه کثرخطاؤه و من کثر خطاؤه قل حیاؤه و من قل حیاؤه قل ورعه و من قل ورعه مات قلبه و من مات قلبه دخل النار(1) ؛
کسی که زیاد سخن بگوید، خطایش زیاد می گردد و کسی که خطایش زیاد گردد، حیایش کم می شود و کسی که حیایش کم شود تقوایش کم گردد و کسی که تقوایش کم شود، قلبش می میرد و کسی که قلبش بمیرد داخل آتش می شود.»
اثرات سازنده سخن کم:
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند:
«إن من حسن اسلام المرء قلة الکلام(2) ؛
به درستی که از خوبی اسلام برای انسان، کم سخن گفتن او است.»
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
«ان احببت سلامة نفسک و ستر معایبک فقلل کلامک و اکثر صمتک یتوفر فکرک و یستنر قلبک(3)؛
اگر سلامت جانت را دوست داری و به پوشش عیب هایت علاقمند هستی، سخن را کم و سکوت را زیاد نما، در این صورت فکر و اندیشه ات زیاد و قلبت نورانی می گردد.»
د: نیک سخن گفتن هنر است
راستی چگونه باید سخن بگوییم، چه چیزهایی را باید بگوییم و چه چیزهایی را نباید بگوییم و اگر قرار است سخن بگوییم چه بگوییم، و چگونه بگوییم و چقدر بگوییم، به چه کسی و کجا بگوییم. مجموعه این آداب بقدری ظریف و دقیق است که امروزه نیک سخن گفتن از حدّ یک عادت به یک هنر تبدیل شده است و امروزه در روانشناسی از گفتگو به عنوان «هنر گفتگو» بحث می شود. یعنی اگر بخواهیم گفتگوی خوبی داشته باشیم باید ماهرانه و هنرمندانه سخن بگویم و آداب و مقررات آن را رعایت کنیم.
پی نوشت و منابع :
1- محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج12، انتشارات مؤسسه آل بیت قم، چاپ سوم، 1416ق، ص
2- محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ح 17578.
3- عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، حدیث 4252، مترجم: محمد حسین جعفری، انتشارات فائز قم، 1379.
فضایل و سیره فردی رسول خدا(ص)- گوشه ای از اخلاق عظیم پیامبر- استاد محمد جواد مهری
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
آداب تعلیم و تعلم
1. علم باید با عمل همراه باشد.
2. نهى از گفتار و کردار بدون علم و آگاهى.
3. چه دانشى سزاوار فراگیرى است.
4. وظایف علما.
1. علم باید با عمل همراه باشد
سرانجام شوم عالم غیر عامل
قالعلیه السلام: و ان العالم العامل بغیر علمه کالجاهل الحائر الذی لایستفیق من جهله بل الحجة علیهاعظم والحسرة له الزم و هو عند الله الوم; (1)
عالمى که به غیر دانش خود عمل کند، همانند جاهل سرگردانى است که هرگز از جهلش بیروننمىآید، بلکه حجتبر او عظیم تر و حسرت براى او ثابتتر و او نزد خدا سزاوار سرزنش بیشتراست.
امامعلیه السلام در تبیین و توصیف وضعیت اسفبار عالم بىعمل، ابتدا وى را مساوىجاهل سرگردانى قرار دادهاند که از مسیر حق دور شده و در گرداب گمراهى غوطهوراست. پس از این تسویه، حال وى را بدتر از حال جاهل ترسیم نمودهاند.
اما وجه مساوات این است که: نتیجه علم بدون عمل، مانند نتیجه جهل است کهعبارت است ازگمراهى و دورى از حق و سرگردانى در وادى حیرت.
اما عالم بدون عمل از جاهل بدتر است، زیرا:
اولا: الحجة علیه اعظم : اگر براى جاهل جایى براى عذر آوردن باشد براى عالمجایى براى عذر آوردن نیست و نمىتواند بگوید: انا کنا عن هذا غافلین.
ثانیا: والحسرة له الزم: راغب در معناى حسرت مىگوید:
الحسرة الغم على مافاته والندم علیه کانه انحسر عنه الجهل الذی حمله على ما ارتکبه اوانحسر قواه من فرط غم او ادرکه اعیاء عن تدارک ما فرط عنه;
حسرت به معناى اندوه و غم استبر آنچه از دست رفته، گویا جهلى که بر ارتکاب عمل قبیحوادارش کرده بود، از وى رفته یا نیرویش از فرط غصه و اندوه زایل شده یا از یافتن چیز مفقود خستهشده است.
اما این که چرا غم و اندوه و حسرت عالم بدون عمل از جاهل بیشتر است، از اینجهت است که جاهل نمىداند چه کمالاتى را از دست داده، اما عالم چون مىداندلذات و بهجتهاى معنوى را در مقابل چه چیز بىارزشى از دست داده، حسرتبیشترى دارد، مانند کسى که ارزش جواهر گرانقیمتى را مىداند و سرگرم کارهاىبیهوده شده و آن گوهر قیمتى را از دست مىدهد، این شخص حسرتش بیشتر استازکسى که قیمت و ارزش آن گوهر را نمىداند. (2)
قرآن کریم مىفرماید:
وانذرهم یوم الحسرة اذ قضى الامروهم فى غفلة وهم لایؤمنون; (3)
اى رسول ما! امت را از روز حسرت بترسان که آن روز دیگر کارشان گذشته است و مردم از آنروز غافلند و به آن ایمان نمىآورند.
ثالثا: وهو عند الله الوم: عالم سزاوارتر است از جاهل بر سرزنش و ملامت، زیرا عالمبا شناخت و آگاهى، راه سرکشى و مخالفتبا خداى تعالى را انتخاب نموده است.
نظیر عبارتى که در خطبه 110 نهج البلاغه گذشت نیز در کافى آمده:
ایها الناس اذا علمتم فاعملوا بما علمتم لعلکم تهتدون ان العالم العامل بغیره کالجاهل الحائرالذى لایستفیق عن جهله بل قد رایت ان الحجة علیه اعظم والحسرة ادوم على هذا العالم المنسلخمن علمه منها على هذا الجاهل المتحیر فی جهله وکلاهما حائر بائر; (4)
اى مردم! به آنچه دانا شدید عمل نمایید، شاید که به هدایت راه یابید. عالمى که بر خلافعلمش عمل کند، همانند جاهل سرگردانى است که از نادانى به هوش نیاید، بلکه حجتبر او تمامترو حسرت این عالمى که از علم خویش جدا شده، بیشتر است از حسرت جاهل سرگردان در جهالت،و هر دو سرگردان و خوابند.
حاصل کلام این است که عالم بىعمل از جاهل بدتر است.
از امام صادقعلیه السلام روایاتى در این زمینه رسیده است:
یغفر للجاهل سبعون ذنبا قبل ان یغفر للعالم ذنب واحد; (5)
هفتاد گناه جاهل بخشیده مىشود، پیش از آنکه یک گناه عالم آمرزیده گردد.
قال عیسى بن مریمعلیه السلام: ویل للعلماء السوء کیف تلظى علیهم النار; (6)
واى بر علماى بد که چگونه آتش دوزخ برآنان زبانه مىکشد.
اذا بلغت النفس هنا - واشار بیده الى حلقه - لم یکن للعالم توبة ثم قرء: انما التوبة على اللهللذین یعملون السوء بجهالة; (7) و (8)
وقتى که جان به این جا رسد - با دستبه گلویش اشاره نمود - براى عالم توبه اى نیست; سپساین آیه را تلاوت نمود: پذیرش توبه بر خدا فقط براى کسانى است که از روى نادانى بدى مىکنند.
از امیرمؤمنان علىعلیه السلام روایتشده که فرمودند:
آفة العلم ترک العمل به; (9)
آفت علم، عمل نکردن به آن است.
فراگیرى براى به کارگیرى
ذکر فیها آل محمدعلیهم السلام قالعلیه السلام: عقلوا الدین عقل وعایة و رعایة لا عقل سماع وروایة فانرواة العلم کثیر و رعاته قلیل; (10)
در این خطبه از آل محمدعلیهم السلام سخن به میان آمده: دین را درک کردند توام با فراگیرى و عمل، نهصرف شنیدن و نقل کردن، به درستى که راویان علم فراوان و رعایت کنندگان و عمل کنندگان کمند.
امامعلیه السلام در توصیف آل محمدعلیهم السلام مىفرمایند:
آنها دین را با آگاهى کامل درک نموده و آنرا با عمل توام کردهاند، چه بسیارندکسانى که معارف دینى را شنیدهاند و براى دیگران هم بازگو مىکنند، ولى خود درعمل بهرهاى نبرده و دستورها و تعالیم دینى را به کار نبستهاند. به طور کلى مهمترینویژگى مربیان الهى، تبلیغ عملى است.
قالعلیه السلام: اعقلوا الخبر اذا سمعتموه عقل رعایة لا عقل روایة فان رواة العلم کثیر و رعاتهقلیل; (11)
(خبرى را که مىشنوید پیرامون آن تفکر کنید، تفکر براى عمل نه براى بازگو کردن، به درستىکه راویان علم بسیارند و عمل کنندگان به آن کم.
امام صادقعلیه السلام مىفرمایند:
العلماء همتهم الرعایة والسفهاء همتهم الروایة; (12)
علماى راستین سعى در بکارگیرى دانش خود دارند، ولى سفیهان فقط در پى یادگیرى و بازگوکردن براى دیگران هستند.
در روایت دیگرى مىفرمایند:
ان رواة الکتاب کثیر و رعاته قلیل وکم من مستنصح للحدیث مستغش للکتاب فالعلماءیحزنهم ترک الرعایة والجهال یحزنهم حفظ الروایة فراع یرعى حیاته وراع یرعى هلکته فعندذلک اختلف الراعیان وتغایر الفریقان; (13)
روایت کنندگان قرآن بسیارند و رعایت کنندگان کم; چه بسا مردمى که نسبتبه حدیثخیرخواه و نسبتبه قرآن جنایتکارند. علماء از رعایت نکردن غمناکند و جاهلان از حفظ روایت.یکى در پى حفظ حیات خود است و دیگرى در پى هلاکتخویش; این جاست که دو دستهرعایت کنندگان اختلاف پیدا مىکنند و از هم جدا مىشوند.
قال عیسىعلیه السلام:
کیف یکون من اهل العلم من یکون مسیره الى آخرته وهو مقبل على دنیاه وکیف یکون مناهل العلم من یطلب العلم لیخبر به ولا لیعمل به; (14)
چگونه ممکن است کسى که مسیرش به سوى آخرت است و به دنیا توجه دارد از اهل علمباشد، و چگونه ممکن است اهل علم باشد کسى که در پى یادگرفتن باشد تا براى دیگران نقل کند نهبراى عمل؟
برترین دانشها
قالعلیه السلام: اوضع العلم ما وقف على اللسان و ارفعه ماظهر على الجوارح و الارکان; (15)
پست ترین دانشها آن است که تنها روى زبان متوقف شود و برترین دانشها آن است کهدراعضاء و جوارح آشکار گردد.
یادگیرى، مقدمه به کاربستن و عمل کردن است، نه براى نقل کردن. در مذمتعلمى که از گفتار فراتر نرود و به کردار نرسد، همین بس که خداى تعالى مىفرماید:
یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لاتفعلون کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لاتفعلون; (16)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! چرا به زبان چیزى مىگویید که در مقام عمل خلاف آن مىکنید؟بترسید از این که سخنى بگویید و خلاف آن عمل کنید که بسیار خدا را به غضب مىآورد.
در سوره جمعه مىفرماید:
مثل الذین حملوا التوراة ثم لم یحملوهاکمثل الحمار یحمل اسفارا بئس مثل القوم الذین کذبوابآیات الله والله لایهدى القوم الظالمین; (17)
وصف حال آنان که تحمل تورات نموده و بر خلاف آن عمل کردند، در مثل به حمارى ماند کهبار کتابها بر پشت کشد که از آن بهرهاى نمىبرد، قومى که مثل حالشان این است که آیات خدا راتکذیب کردند، بسیار مردم بدى هستند و خدا هرگز ستمکاران را هدایت نخواهد کرد.
دانش بىثمر
قالعلیه السلام: رب عالم قد قتله جهله وعلمه معه لاینفعه; (18)
چه بسیارند دانشمندانى که جهلشان آنها را کشته، در حالى که علمشان با آنهاست، اما سودىبراى آنها ندارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
آداب وضو گرفتن
-در فقیه آمده است که : پیامبر (ع) برای هر نماز واجب و مستحب تجدید وضو می نمود .
-در آیات الاحکام آمده است که : ایشان برای هر نماز وضو می گرفت , ولی در سال فتح مکه , ایشان با یک وضو چند نماز خواند , عمر گفت : ای رسول خدا (ع) کاری را انجام دادید که تا به حال چنین نکرده بودید ؟ فرمود : از روی عمد این کار را کردم .
-امام صادق (ع) فرمود : امیر المؤمنین (ع) برای هر نماز وضو می گرفت و این آیه را می فرمود : هرگاه که برای نماز برخاستید صورتتان را بشوئید . . . امام صادق (ع) فرمود : ایشان با این روش می خواست به مستحبات عمل کند وگرنه پیامبر (ع) و صحابه ایشان و امیر المؤمنین (ع) بسیاری از نماز های خود را با یک وضو هم می خواندند .
-زراره گفت : امام باقر (ع) فرمود : آیا نمی خواهید وضوی پیامبر (ع) را برایتان بگویم ؟ گفتند : بلی , و ایشان ظرف آبی را خواست و آن را در مقابل خود قرار داد , آستین های خود را بالا زد و دست راست را در آب فرو برد و فرمود : این وقتی است که دست پاک باشد , سپس دست خود را پر از آب نمود و بر پیشانی ریخت , سپس بسم الله را گفت و آب رابه اطراف محاسن جاری ساخت و دست خود را با آب بر صورت و پیشانی خود کشید .
سپس دست چپ خود را در آب برد , آن را پر از آب کرد و بر آرنج دست راست ریخت و با دست با دست چپ بر ساق دست راست کشید تا آب را به انگشتان رسانید , سپس دست راست را پر از آب کرد وبر آرنج دست چپ ریخت و بر ساق دست راست , دست کشید تا آب به نوک انگشتان جاری شد و جلوی سر را مسح نمود و پشت پاها را با تری دست راست و چپ مسح نمود .
سپس ایشان فرمود : خدای متعال تک است و یکتایی را دوست دارد , پس سه مشت آب برای وضو کافی است :
یکی برای صورت و دو تا هم برای دو دست و با تری دست راست جلوی سر و پشت پای راست را مسح کن و با دست چپ پشت پای چپ را مسح نما .
همچنین فرمود : مردی از امیر المؤمنین (ع) از چگونگی وضوی پیامبر (ع) پرسید که ایشان همین گونه برای او تعریف نمود .
-ابی هریره گفت : پیامبر (ع) هرگاه وضو می گرفت ابتدا طرفهای راستش را می شست .
ابو بصیر گفت : از امام صادق (ع) پیرامون مقدار آب وضو سؤال کردم که ایشان فرمود : پیامبر (ع) با یک مد وضو می گرفت و با یک صاع ( تقریبا سه کیلو ) غسل می کرد .
پیامبر (ع) فرمود : بر ما اهل بیت (ع) صدقه گرفتن حلال نیست , و به این امر شده ایم که وضوی پر آب بگیریم , و الاغ را به خاطر جفت گیری بر مادیان , نمی کشیم .
امام صادق (ع) فرمود : مضمضمه کردن و استنشاق را پیامبر (ع) سنت قرار داد .
پیامبر (ع) فرمود : دو کار است که دوست ندارم که کسی به من در آنها شریک شود :
1 ) وضو , چرا که از نمازم به حساب می آید 2 ) صدقه دادن , چرا که در دست خدای متعال قرار می گیرد .
در مناقب آمده است که : پیامبر (ع) شبها خودش آب وضو را فراهم می کرد و بالای سر خود می گذاشت .
در کتاب اختصاص آمده است که : هر گاه پیامبر (ع) وضو می گرفت , انگشتر را سه مرتبه در انگشتان حرکت می داد .
در مجمع البیان آمده است که : هرگاه پیامبر (ع) بر نافیه (یک چهارم جلوی سر ) مسح می کرد .
امیر المؤمنین (ع) در سفارش خود به محمد بن ابی بکر که به مصر اعزام می شد فرمود :
( در وضو ) سه مرتبه مضمه و سه مرتبه استنشاق کن , سپس صورتت را بشوی و بعد از آن دست راست و سپس دست چپ را بشوی و بعد از آن جلوی سر و روی پایت را مسح کن چرا که من دیدم که پیامبر (ع) چنین وضو می گرفت .
پیامبر (ع) فرمود : جبرئیل (ع) از طرف پروردگارم امر فرمود که هنگام وضو گرفتن آرنج خود را بشویم .