لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 56
یا علی قبلة امید تویی یا علی کعبة نوید تویی
به خدا جز تو کس ندارم من جز تو فریادرس ندارم من
در دلم یک امید پنهان است گر برآید زلطف ، احسان است
مکن از لطف خویش نومیدم که بر آور نهال امّیدم
چون تویی بهترین جمله جهان وصف فضل تونیست حدّ زمان
انبیا را تو هادی و رهبر اولیا را تو سیّد و سرور
ظاهراً گر نبودنت بنمود رونق کار انبیا ز تو بود
بهتر از تو نبود نیست کسی اندرین باب قصّة ست بسی
بود از اصحاب بهترین انام شیعه پاک دین و صعصعه نام
چون به جنگ احد شه مردان دید در پشت پای خود پیکان
داشت چون درد پای آن سرور چند روزی نجست از بستر
صعصعه رفت پیش آن حضرت پس درآمد به زانوی خدمت
گفت شاها تویی محیط کمال دارم از حضرت تو چند سؤال
گر بود رخصتی ز تو گویم ور نه لوح سخن فرو شویم
شه تبسّم نمود گفت بگوی وآنچه مطلوب خاطرست بگوی
لیک پیش کسی که او داناست آدم خودپسند نه زیباست
گفت : شاها تو بهتری به وجود یا که آدم خجسته شد به وجود
گفت : آدم چو در وجود آمد بر فلک قبله سجود آمد
گشت واجب سجود آدم از آن که در و بود نور ما پنهان
دگر آن دم حمیده سرشت چون مکان یافت در ریاض بهشت
رافع چرخ و صانع انجم منع کردش ز خوردن گندم
او نه ممنوع شد به منع خدا خورد گندم گرفت راه خطا
گرچه گندم حلال بود به ما هرگز او را نخوردهام اصلا
صعصعه از پی درود و سلام گفت : صدّقت یا امام انام
پس بگفت ای شه سریر وجود تو بهی یا که نوح بهتر بود
گفت نه نوح جست طاقه چاک؟ به دعا کرد قوم خویش هلاک
من نکردم دعای بد هرگز بد نجستم به قوم خود هرگز
صبر در محنت و بلا کردم صد جفا دیدم و وفا کردم
پسر نوح نیز کافر بود کفر او پیش خلق ظاهر بود
پسرانم دو گوشواره عرش دو شه تخت گیر افسر بخش
صعصعه گفت یا علی صدّق که توی بهترین خلق الحق
گفت : شاها تو بهتر ، ابراهیم کرد درخواست از خدای کریم
ایزدش گفت ای خلیل مگر نیست پیش تو قدرتم باور
گفت دانم یقین ولی در دل اطمئنانی که کردهام حاصل
پس بفرمود تا در قدوّس که کلاغ و کبوتر و طاووس
با خروسی ببر تو [شیرة] تن تنشان را بسای در هاون
مضمحل کن به هر طرف هر چار سر یک یک جدا نگه میدار
آنکه او را به هفت قسمت ساز هر یکی را به پشتهیی انداز
پس سر هر یکی ازآن مرغان گیر بر کف به نام او را خوان
بین که هر ذرّهیی چگونه به هم آید و زنده میشود در دم
تا شود بر تو حال این مشکل اطمئنانی دلت شود حاصل
پس خلیل این عمل بجا آورد مشکل خویش را بدین حل کرد
من سَلُونی ولَوْ کشف گفتم هرگز از مشکلی نیاشفتم
بلکه حلّال مشکلات منم مظهر جمله کینات منم
هرچه خلق خدای ذوالمنن است اختیارش همه به دست من است
دیگر این را بدان که ابراهیم کرد درخواست از خدای کریم
که مرا کن ز شیعیان هر علی که بدیدم به عرش نور ولی
صعصعه چون شنید این گفتار گفت : صَدَّقْتَ یا شه ابرار