لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
بسم الّله الرحمن الرحیم
امر به معروف و نهی از منکر دو تا از فروعات دین اسلام هستند.بنده تحقیق نکردم که در ادیان دیگر هم هستند یا مختص به اسلام میباشد.امّا این را میدانم که از احکام عملی بسیار مهم اسلام میباشد به طوریکهآقا امام حسین(ع) دلیل اصلی قیامش راامر به معروف و نهی از منکر بیان میکنند و در روایتی هم داریم که اگر ترک شوند جامعه به هلاکت می افتد .امّا متاسفانه در جامعه امروزی ما، بسیار بسیار کم رنگ شده است.به طوریکه که حتّی مذهبی ها هم این اصل را فراموش کرده اند و ملزم به عمل به آن نمیباشند!به خصوص در چند ساله اخیر، افراد مغرضی پیدا شده اند که اسم این اصل الهی را تغییر داده اند و گفته اند :این کار فضولی و دخالت در کار دیگران است!!!!میگویند :عیسی به دینش ،موسی به دینش!
جالب اینجاست که این حرفها برای مذهبی ها هم به صورت باور در آمده و همه باور کرده اند که امر به معروف و نهی از منکر دخالت در کار دیگران است.امّا نمیدانند که شیاطین انسانی هستند که با حرف های فریبنده و جذاب میخواهنداحکام خدا پیاده نشود و خود به مقاصد پلیدشان برسند .امر به معروف و نهی از منکر احساس مسیولیت نسبت به خود ،دیگران و اسلام است نه دخالت در کار دیگران.رسول اکرم(ص) مثل بسیارجالبی زدند به این مفهوم که اگر یک نفر در قایقی بخواهد جای خود را سوراخ کند ،دیگرن به او اعتراض کنند ،فضولی است یا نجات جان خود و دیگران؟آیا اگر آن شخص بگوید:من فقط جای خودم را سوراخ میکنم و به شما کاری ندارم ،برای دیگران قابل قبول خواهد بود و به او کاری نخواهند داشت؟مسلما خیر.اسلام به فکر رشد و تعالی تمام افراد است و رشد افراد به رشد جامعه هم بستگی داردو اسلام به عوامل رشد امر میکند و از موانع رشد نهی.پس ...امر به معروف و نهی از منکر علاوه بر اینکه رشد فردی را در بر دارد ،رشد اجتماعی را هم در بر میگیرد. حال ،نظر شما چیست؟
.اگر خداوند توفیقی دهند در آینده در مورد شجاعت داشتن در امر به معروف و شرایط آن بیشتر بحث میکنیم.
امر به معروف و نهی از منکر در جامعه امروز
گفتوگو با حجتالاسلام و المسلمین دکتر سید عباس نبوى سعید حسنزاده
آن قدر موضوع پیشنهادى بدیهى و روشن بود که احساس مى کردیم بیشتر کلیشهاى است تا جذاب و نو. ولى قدرى تأمل در اوضاع نابهنجار اطراف جامعه و بعضا دانشگاه کافى بود تا یادآورى کند که گرچه به تعداد موهاى سر این بحث را شنیدهایم چیزى در عمل عایدمان نشده و در عمل عمدتا سردرگم و شاید هم ترسو ظاهر شدهایم. کجاى کار اشکال دارد؟ قرار شد با یکى از عزیزان که به این موضوع پرداخته و دغدغهاش بود مصاحبهاى کنیم. دوستانه تا شاید به حل این مشکل کمکى کند. از حجتالاسلام و المسلمین دکتر سید عباس نبوى خواستیم در باب امر به معروف و نهى از منکر و ربط آن با جامعه روز به سئوالات ما پاسخ دهند.
«کنتم خیر امة...» شما اگر امر به معروف و نهى از منکر کنید بهترین امت خواهید بود. این امر به معروف و نهى از منکر چیست که این قدر بر سعادت امتها تاثیرگذار است. از سوى دیگر اگر امت و جامعه خودمان را در نظر بگیریم چندان نشانههایى از خیر امه نمىبینیم. آیا این نشان از آن دارد که امر به معروف و نهى از منکر به درستى در جامعه ما اتفاق نمىافتد. اگر چنین است و احتمالا این امر حقیقت دارد مشکلاش از کجاست؟ آیا مفهوم این موضوع را نفهمیدهایم و یا این که در پیاده سازى آن دچار معضل شدهایم، و یا شاید مشکل دیگرى در کار است که تحقیق این آموزه دینى را ناموفق کرده است. در این بحث به بررسى هر یک از این موارد مىپردازیم و سعى مىکنیم این موضوع را از جنبههاى مختلف ببینیم. این کار را با نگاه به خاستگاه مفهوم این آموزه آغاز مىکنیم. در مورد مفهوم و ریشههاى بنیادى امر به معروف و نهى از منکر، آیات متعددى در قرآن کریم و روایات زیادى از ائمه معصومین موجود است و به همین جهت در این مورد با فقر مفهومى مواجه نیستیم، بالعکس با غناى مفهومى مواجهایم. تعبیر قرآن کریم آن است که: «لتکونوامة وسطا» و یا در جاى دیگر مىفرماید «... منکم امة یدعون الى...» از میان شما باید دستهاى امربه معروف و نهى از منکر کنند. آیات از این دست فراوانند و اینها پیکره بنیادى آن را مىسازند. در مسائل فقهى ما هم فقها، یک کتاب مستقل به این موضوع اختصاص دادهاند. البته این استقلال به شیعه ندارد و تمام فرق اسلامى که داراى فقه بیرون هستند کتابى مستقل در این باب دارند. حال چه دلیلى داریم استنباطى که علماى اسلامى از این مفهوم کردهاند اشتباه نیست؟ واقعیت این است که یک موضوع فقهى اینطور نیست که یک دفعه در یک زمان خاص از یک فقیهى صادر شود، بلکه در طول تاریخ فقهاى بسیارى روى آن موضوع بحث کردهاند و نظر داده اند، از طرف دیگر در فرق گوناگون اسلامى آنهایى که فقه مدرنى دارند هیچ آموزهاى دیده نمىشود که تعبیرات آنها از یک موضوع تفاوت عمدهاى داشته باشد، مثلا امرى در یکى از فرق واجب شده باشد ولى در دیگرى جایز نباشد. ممکن است در بعضى مصادیق و وجوه عارضى این اتفاق بیفتد مثلا همه مذاهب اسلامى اعتقاد دارند که وجود شرک در عملى مبطل آن است. حال عالمان سنى مىگویند در نماز نباید از مهر استفاده کنى که چیزى اضافه بر سجده تحمیل مىکند و عالمان شیعه مىگویند که این مهرها خاک است و چیز اضافهاى نیست، در هر حال در اصل موضوع توافق جامعى وجود دارد. با این تفصیل درباره امربه معروف و نهى از منکر همگى متفقالقول آن را از واجبات اسلام دانسته و شرایط و دقایق آن را ذکر کردهاند. حال با توجه به تعدد فرق و علماى بسیار فقه در طول تاریخ بعید و حتى غیرممکن است که این آموزه اشتباه استنباط شده باشد چون راه به صورت تخصصى طى شده و اشتباهى در استنباط رخ نداده است.اگر در شناسایى مفهوم اشکالى نیست پس چه باعث مىشود آموزه دینى کارکرد اصلى خود را در جامعه پیدا نکند. براى این کار نیاز به نفوذ به لایههاى عمیقترى از معرفت دینى داریم. دست شیعه در لایههاى اصلى پشتوانههاى معرفتى دستش پر است برخلاف بقیه فرق اسلامى که در پشتوانههاى این امر دچار تناقض مىشوند. دلیلش هم آن است که امر به معروف و نهى از منکر را در ارتباط با سه موضوع مهم «خیر، عدالت و عدم افراط و تفریط» بیان مىکند این برمى گردد به مبانى کلامى ما. و به همین دلیل است که اگر دستوریى از دستورات اسلامى به نحوى استنباط بشود که در اغلب موارد بى عدالتى را ترویج کند. به اعتقاد شیعه اسلامى نیست، یعنى کسى که این دستور را استنباط و استخراج کرده، اشتباه کرده است. نمىشود دستورى اسلامى باشد ولى کارکرد عمدهاش ضد خیر و ضد ارزش باشد. پس اگر مىبینیم که سازمانى شکل مىگیرد تا امربه معروف و نهى از منکر کند، ولى نتیجه خیرى در کارهایش حاصل نمىشود در تفکر شیعه برخلاف نظر اهل سنت که عدالت و خیر را همانى مىگیرند که استنباط کردهاند و این دو امر مهم و لذاتى واصل نمىدانند، کارش اسلامى نیست و باید مشکلش حل شود.
سه دسته مشکل براى این امر مطرح مىشود، دسته اول مشکل در مفهوم آموزه است که همانطور که گفته شد، درست استنباط شده و احتمال خطا در آن بسیار کم است. دسته دوم مشکلها آن است که شاید ظرف زمان و جامعه توانایى خوب این آموزه دینى را ندارد، دسته سوم هم شامل این مىشود که گاهى هم آموزه درست استنباط مىشود و هم ظرف جامعه قابلیت پذیرایى از آن را دارد ولى باز هم آموزه ناکام مىماند. این بار مشکل از روشهایى ناشى مىشود که براى پیاده سازى آموزه در جامعه از آنها استفاده مىشود. بین دو دسته دوم و سوم کدام جایگاه مهمترى در بحث ما دارند؟
فرض کنیم ظرف جامعه ما کوچک است و قابلیت دریافت آموزههاى دینى را در مرهله اول ندارد. اگر به نکتهاى ایشان را دعوت کنى، سریع موضع مخالف مىگیرند و اگر ایرادى از ایشان را نمایان کنى به خصومت برمىخیزند. خوب آیا این دلیل مىشود که آموزه را ترک کنیم. عقل سلیم این را نمىگوید بلکه حتى محکومکردن ظرفیت جامعه را هم کار درستى نمىداند. ندیدن کاستىها و ضعف جامعه و اعمال آموزهها بدون در نظر گرفتن کاستىهاى آن کارى است نامناسب. اعمال فشار ظاهرى براى جبران کمبود ظرفیت جامعه امرى غلط است و نه تنها موجب نمىشود آموزههاى اسلامى به جریان بیفتد، بلکه فشار بر ظرفیت جامعه، روى دیگر سکهى بىارزش تلقى کردن آموزههاى اسلامى است. چرا که ظرفیت غیر پذیرنده بعد از فشارى که جهت تحمیل آموزههاى دینى مىبیند، شروع به تمسخر و استهزاى آن مىکند.
از اینجا به بعد کمکم گیر کار مشخص مىشود. باید سراغ روشها برویم. خوب است بدانیم که تاکنون توسط علماى اسلامى به این مطلب به صورت یک علم تئوریزه شده پرداختهاند، براى مثال اگر ما روى مباحثى مانند منطق کار کردهایم و آن را به خوبى پیش بردهایم و از آن ابزارى براى درست اندیشیدن ساختهایم، آیا به همان شکل هم ابزارى از دل آموزهى امر به معروف و نهى از منکر درآوردهایم که اولا به وسیلهى آن بتوانیم شرایط مختلف را از هم تمایز دهیم و هم اینکه در این شرایط بهترین روش را براى پیادهسازى آموزه به کار گیریم؟ متاسفانه باید بگویم نظریه و