دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

مقاله درباره افرینش انسان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

آفرینش انسان

مقصود از اینکه فرمودند: “ولقد خلقنا الانسان” ابتداء خلقت انسان است،‌ به دلیل اینکه در جاى دیگر درباره خلقت آدمى از گل مى‌فرماید: “و بدء خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهین - و آغاز کرد خلقت انسان را از گل آنگاه نسل او را در خلاصه‌اى از آبى پشیز قرار داد” (الم سجده

بنابراین آیه شریفه خلقت نوع انسان را بیان مى‌کند، زیرا خلق کردن اولین موجودى که بقیه افرادش از آن منشعب مى‌شوند در حقیقت خلق کردن همه آنها است.

در مجمع البیان مى‌گوید: اصل آدم از خاک بوده، چون قرآن مى‌فرماید: “خلقه من تراب” آدم را از خاک خلق کرد چیزى که هست خاک نامبرده را گل کرد، همچنان که فرمود: “و خلقته من طین - تو آدم را از گل آفریدی” آنگاه آن گل را گذاشت تا متعفن شد، همچنان که فرمود: “من حماء مسنون - آدمى را از گل گندیده خلق کردم”، آنگاه این گل را گذاشت تا خشک شد، همچنان که فرمود: “من صلصال - از گل خشکیده) بنابراین تناقضى در این تعبیرهاى مختلف قرآن نیست، زیرا حالات مختلف مبداء خلقت آدمى را بیان مى‌کند. این بود کلام مجمع‌البیان”(5)

جالب اینکه از این آیات به خوبى استفاده مى‌شود که انسان از دو چیز مختلف آ‌فریده شده که یکى در حد اعلاى عظمت و دیگرى ظاهرا در حد ادنى از نظر ارزش. جنبه مادى انسان را گل بد بوى تیره رنگ (لجن) تشکیل مى‌دهد و جنبه معنوى او را چیزى که به عنوان روح خدا از آن یاد شده است البته خدا نه جسم دارد و نه روح‌ و اضافه روح به خدا به اصطلاح “اضافه تشریفی” است و دلیل بر این است که روحى بسیار پر عظمت در کالبد انسان دمیده شده،‌ همان گونه که خانه کعبه را به خاطر عظمتش “بیت‌الله” مى‌خوانند و ماه مبارک رمضان را به خاطر برکتش “شهر الله” (ماه خدا) مى‌نامند و به همین دلیل قوس صعودى این انسان آن قدر بالا است که به جایى مى‌رسد که جز خدا نبیند و قوس نزولیش آن قدر پایین است که از چهارپایان هم پایین‌تر خواهد شد (بل هم اضل) و این فاصله زیاد میان “قوس صعودی” و “نزولی” خود دلیل بر اهمیت فوق‌العاده این مخلوق است.

و- نیز این ترکیب مخصوص دلیل بر آن است که عظمت مقام انسان به خاطر جنبه مادى او نیست، چرا که اگر به جنبه مادیش بازگردیم لجنى بیش نمى‌باشد این روح الهى است که با استعدادهاى فوق‌العاده‌اى که در آن نهفته است و مى‌تواند تجلیگاه انوار خدا باشد به او این همه عظمت بخشیده و براى تکامل او تنها راه این است که آن را تقویت کند و جنبه مادى را که وسیله‌اى براى همین هدف است در طریق پیشرفت این مقصود به کار گیرد (چرا که در رسیدن به آن هدف بزرگ مى‌تواند کمک موثرى کند)

از آیات خلقت آدم در آغاز سوره بقره نیز استفاده مى‌شود که سجده فرشتگان در برابر آدم به خاطر علم خاص الهى او بود.(6)

د) صلصال کالفخار

“خلق الانسان من صلصال کالفخار” انسان را از گل خشک صدا دهنده مانند گل پخته به آتش (چون کوزه) آفریده.

شهید مطهرى در این ارتباط مى‌نویسند: “صلصال” یعنى داراى صلصله. “صلصله” صدا را مى‌گویند، یعنى به شکلى در آمده بود که مانند سفال صدا مى‌کرد. در قرآن راجع به خلقت انسان، در جاهایى تعبیر دارد انسان را از خاک آفریده یک جا تعبیر دارد انسان را از گل آفریده یک جا تعبیر دارد انسان را از لاى گندیده آفریده (من حما مسنون) یک جا تعبیر دارد انسان را از گل خشکیده آفریده، معلوم است که اینها مراحل را ذکر مى‌کند. “از خاک آفرید” روشن است که خاک قبل از گل است و گل از خاک به وجود مى‌آید. “لاى گندیده متعفن” آب و خاک که با همدیگر مخلوط مى‌شوند ابتدا گل است، بعدها که مى‌ماند، در اثر تخمیرها و فعل و انفعال‌هایى تبدیل به یک “لاى گندیده” مى‌شود “گل خشکیده” این باز از مراحل بعد است که زمانى هم به این حالت در مى‌آید. قرآن خلقت انسان را در این مراحل مختلف بیان کرده است: از خاک آفریده شده است، از گل آفریده شده است، از لاى گندیده آفریده شده است و از گل خشکیده آفریده شده است. اینها مراحلى در خلقت انسان را نشان مى‌دهد. در اینجا هم قرآن همین قدر تعبیرش این است که انسان از گل خشکیده آفرید. از یک طرف به قرینه اینکه مى‌گوید “از گل خشکیده” باید بگویم پس مقصود از “انسان” یعنى انسان اول که بعضى از مفسرین این گونه گفته‌اند. ولى به قرینه اینکه کلمه “انسان” اسم جنس است نه اسم شخص و بعید است که الف و لام را الف و لام عهد بگیریم [و بگوییم] یعنى آن انسان معین، آن انسان اول،[لذا] مقصود این است که نوع انسان را منتها نوع انسان را به اعتبار آن اوایل اوایلش، یعنى مى‌خواهد بگوید خلقت اولى انسان منتهى مى‌شود به گل خشکیده. این هم باز تعبیرى است که از نظر هدف نظیر “والارض و ضعها للانام” است، یعنى این انسان اگر روزى رسیدى به اینجا که ابتداى خلقت انسان خاک بوده، لجن بوده، گل خشکیده بوده، چه و چه بوده، یک وقت اینها فکر تو را به آنجا نبرد که پس یک تصادف بود که انسان آ‌فریده شد.انسان، مخصوصا مردمى که در معارف الهى خیلى ورود ندارند. گاهى به یک اسم الهى توجه مى‌کند و اسم‌هاى دیگر خدا را غافل مى‌شود، یعنى یک شان از شئون الهى را توجه دارد در حالى که از شئون دیگر الهى غافل است. غالبا مردم فقط به قدرت خدا توجه دارند. هرچه بگویید، مى‌گوید خدا که قدرت دارد. فلان چیز آیا این جور هست یا این جور نیست؟ خدا که قدرت دارد چنین بکند، بله،‌ خدا قدرت دارد، قدرتش هم غیر متنهاى است (ان الله على کل شى قدیر) اما خداوند تنها قادر که نیست حکیم هم هست. حکمت، خودش اقتضایى دارد. قدرت از آن جهت که قدرت است یعنى عجز و ناتوانى در مقابل [کارها] نیست، اما حکمت است که حسابى را در کار مى‌آورد. خداوند قادر هست، احد هست، حکیم است، باسط هست، قابض هست، هزاران اسماء و صفات دارد. خلقت ناشى از ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه است نه ناشى از ذات داراى فقط یک صفت که قدرت است. افرادى که فقط قدرت را مى‌بینند مى‌گویند[آیا ]خدا انسان را آفریده: [مى‌گوییم بله، مى‌گویید] خدا که قدرت دارد خدا قدرت دارد انسان را از اول از هیچ چیز یک دفعه بیافریند؛ دیگر چه احتیاجى است که خاکى باشد، گلى باشد، لاى گندیده‌اى باشد، گل خشکیده‌اى باشد، زمانى باشد، مدتها این در تخمیر مانده باشد؟ مگر خدا قادر نیست؟ مگر خدا عاجز و ناتوان است؟ جواب این است: پس بچه‌ هم که مى‌خواهد متولد شود، کسى بگوید مگر خدا ناتوان است؟‌ این تشریفات دیگر چیست؟ که حتما ازدواج باشد و مرد و زنى باشند و عمل مباشرتى انجام بگیرد و بعد نه ماه طول بکشد، قدم به قدم جلو بیاید؛ مگر خدا قادر نیست؟ خدا اگر قادر است یک دفعه این کار را انجام بدهد!

قرآن وقتى که ما را متوجه مى‌کند که خداوند انسان را از خاک آفرید از گل آفرید، از لاى گندیده آفرید، از گل خشکیده آفرید، در ذهن ما این نباشد که خدا قدرت دارد، بخواهد بیافریند آنا مى‌آفریند؛ اینها دیگر یعنى چه؟ براى این است که شما اگر بعد در نظامات علمى به این جور مسائل برخوردید بدانید اینها هم روى حکمت و حساب بوده که خلقت انسان باید این مراحل را طى کند پس همین طور که “والارض وضعها للانام” زمین را که خدا آفریده است حساب شده بوده است، خلقت انسان هم از خاک و از گل و این جور چیزها که این مراحل را باید طى کند روى حساب است(7)

نفس واحده

یا ایها الناس اتقوا ربکم الذى خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء(8)ترجمه: اى مردم! از پروردگارتان بترسید، او که همه شما را از یک نفس آفرید و همسر او را از او آفرید و از آن دو (زن و شوهر)، مردان و زنان بسیارى را در روى زمین منتشر ساخت.علامه طباطبایى در جلد 4 المیزان ذیل این آیه مى‌فرمایند: نفس آن طور که از کتابهاى لغت استفاده مى‌شود، عبارت است از عین یک چیز از ظاهر عبارت چنین استفاده مى‌شود که مقصود از “نفس واحده” آدم و از “زوج‌ها” زن او است، و این دو پدر و مادر نسل انسان کنونى مى‌باشند که ما از آنان



خرید و دانلود مقاله درباره افرینش انسان


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.