لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 64
تقدس در نقاشی
فصل اول : تقدس نقاشی
در این فصل به تجلی معنویت در نقاشی نگرش و اعتقاد هنرمندان آن میپردازیم. و سعی در بر شمردن ویژگیهای معنوی و همه آن چیزهایی که روح مخاطبین را با صداقت این نوع نقاشی پیوند میدهد دارم و ابتدای فصل را با ذکر گفتارهایی از بزرگان علم و ادب وهنر آغاز میکنیم.«پاسگال میگوید: انسان نی ضعیفی بیش نیست. قطره حقیری برای نابودی وی کافی است. اما اگر تمامی جهان کمر به قتل وی ببندند باز هم وی از تمامی جهان «شریفتر» است. زیرا، جهان از اینکه انسان را نابود میکند «آگاه» نیست اما انسان «میفهمد» که نابود میشود. این سخن یعنی اعتقاد به برتری «آگاهی» بر «وجود». چنین انسانی با ویژگی برتر خویش، هم بر پیرامون خود آگاهی مییابد و هم جایگاه خود در جهان بدین ترتیب، دامنه اندیشهاش ازسطح پدیدههای حسی فراتر رفته و آنجا که «محیط مادی» به انتها میرسد از «خود» ادامه مییابد.این مسیر به مکاشفهای میانجامد که تمامی سرمایه معنوی انسان را می سازد» «بی مناسبت نیست که قسمت مهمی ا ز رساله فیلبوس را در اینجا نقل کنیم. متکلمان عبارتند از سقراط و پروتاکوس سقراط: لذات راستین لذاتی هستند که از رنگهائی که زیبا مینامیم و ازاشکال ناشی میشوند و بیشتر لذات حاصل از عطرها و اصوات نیز از این شمارند. لذات واقعی از همه چیزهایی پدیدی میآیند که نداشتنشان دردناک نیست اما حصولشان بطور آگاه خوشایند است و رنج را در آنها اثری نیست. پروتارکوس: اما ای سقراط باز نمیفهمم مراد از اینها چیست. سقراط: البته منظور من از اینها چندان واضح نمینماید و باید بکوشم تا آن را روشن کنم. مراد من از اشکال زیبا، آنطور که مردم بیشتر گمان میکنند موجودات زنده یا تصاویر نیست بلکه خطوط راست و خمیده سطوح یا احجامی است که با این خطوط و به کمک چرخ یا خط کش و گونیا به وجود میآیند. نمیدانم منظورم را میفهمی یانه؟ میخواهم بگویم که زیبایی این چیزها مانند چیزهایی کمی دیگر نسبی نیست بلکه زیبایی آنها همیشگی طبیعی و مطلق است و لذایذ حاصل از آنها به هیچ روی تابع تمایلات غریزی نیست ورنگها هم همین طور دارای همین نوع زیبایی و موجب همین گونه لذاتند. حال آیا منظورم را میفهمی؟ پروتاکرس: ای سقراط کوشش میکنم، اما تو نیز بکوش تا آن را روشنتر بیان داری. سقراط: خوب مثلا اصواتی که خالص و شفاف و بیغشند و لختی ناب به گوش ما میرسانند فی نفسه زیبایند. زیبائیشان را با چیز دیگری نمیسنجیم و لذات خاص خود را در ما پدید میآورند. در زندگی امروزی شرایطی هست که حالت روحانی مشابهی را در انسان پدید میآورد و این حالت را به وضع مشابهی در هنر بیان می دارد. درست است که دستگاه ذهنی انسان بدوی بسیار متفاوت است. اما آیا جهان اطراف ما با اغتشاش سیاسی و اقتصادی و روحانی کنونیاش جهانی است که انسان بتواند با پارسایی کلی و رضایت حسی روبرو