17 صفحه
قابل ویرایش
فهرست مطالب
چکیده
مقدمه
فصل اول: مبانی حقوق زنان
مبحث اول: تبیین مفاهیم
گفتار دوم: ماهیت حقوق زنان
فصل دوم: پیشینه ی حقوق زن در اسلام
گفتار اول: منزلت تکوینی
گفتار دوم: منزلت تشریعی
گفتار سوم: منزلت اجتماعی
بند الف: اصل بودن اختیار انسان
بند ب: نقش زنان در جامعه اسلامی
فصل سوم: حقوق زن در اسلام
گفتار اول: حق اشتغال
گفتار دوم: کسب اجازه برای خروج از منزل و حق اشتغال
گفتار سوم: حق فعالیت های فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی
گفتار چهارم: شرکت زن در مجامع
فصل چهارم: نظر قرآن نسبت به اجماع و عقل در مورد زن
نتیجه گیری:
منابع و مآخذ:
چکیده
این مقاله در چهار فصل تنظیم شده است که در فصل اول به مبانی حقوقی زنان و مبحث اول آن به تبیین مفاهیم حقوق ، حق، زنان، زن در لغت نامه دهخدا و فرهنگ عید پرداخته شده است در گفتار اول به حقوق زن و در کفتار دوم به چگونگی ماهیت حقوق زنا پرداخته است.
در فصل دوم به پیشینه ی حقوق زن در اسلام به طور مختصر بررسی شده که به سه گفتار و دو بند تقسیم می شود در فصل سوم به بررسی حقوق زن در اسلام و در گفتار اول اینکه زن در از نظر اسلام حق اشتغال دارد یا نه؟ در گفتار دوم راجع به کسب اجازه برای خروج از منزل و حق اشتغال و در گفتار سوم اینکه زن حق فعالیت های فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی و در گفتار چهارم شرکت زن در مجامع از دیدگاه آیت الله مطهری و اسلام را مورد بررسی قرار دادم. در فصل چهارم نظر قرآن را نسبت به اجماع و عقل در مورد زن را یادداشت برداری کردم و در پایان مقاله که نتیجه گیری می باشد ، به تکمیل و جمع بندی این مباحث پرداختم.
کلید واژه: حقوق – حق – زنان – زن – مرد – اسلام – قرآن - اشتغال
مقدمه
نظراتی که درباره زن از سوی مکاتب گوناگون ارائه شده است، چون دیگر ره آوردهای فکر بشری از افراط و تفریط بیرون نیست. مجموع تلاشهای علمی اندیشمندان در این زمینه ها ، در عین حال به حقایقی راه یافته ، از زیاده روی یا کم انگاری دور نمانده است. از این رو ، این موضوع در خور ژرفگری های گسترده و حقیقت جویانه است. موضوع زن ، به عنوان بدنه ای از جامعه ی انسانی، بدان پایه قابل بررسی و ژرفگری است که انسان شایسته ی شناخت و بررسی است.
هر گونه تحلیل و بررسی ابعاد حیان زن ، منهای ویژگی های منفی و جنسی ، تحلیل حیات انسان به شمار می آید شناخت و منزلت و مقام او ، در حقیقت، شناخت انسان و کرامت اوست. این نیز تردید ناپذیر است، که شناخت انسانی نسبت به خود، معیار دیگر شناختهاست و درک و دریافت انسانی از خود و محیط و جایگاهی که در آن قرار دارد، زمینه ی اصلی شناسایی دیگر پدیده هاست. به این جهت انسان به عنوان نخستین گام در شناختوری ، به ضرورت باید به ژرفگری و کاوشگری در خویشتن بپردازد و از ژرفای بیکرانه ی هستی خویش،آگاهی هایی به دست آورد و دست کم به شناختی نسبی برسد.
بنابراین ، مطالعه در احوال زن و بررسی ابعاد هستی این بخش از جامعه ی انسانی ، گاهی در راستای انسان شناسی عمومی است.از جمله اندیشه های افراطی در زنگرایی، نظریه ای است که اصولاً به انکار زن می اندیشد ، و می کوشد تا زن را از عالم خویش جدا کند و ویژگی های انکار ناپذیر هستی زنانه را منکر شود. مثلاً موجودی که مورد علاقه ی جنس مخالف است و می تواند همسر باشد و نیازهایی را برآورد؛ یا مادر شود و کانون هستی ساز گردد و تداوم نسل انسانی را تضمین کند؛ یا می تواند محور خانواده باشد و چون ساحلی آرام، جامعه ی بزرگ انسانی را ارامش و آسایش بخشدو... همه ی اینها را نادیده می گیرند و اینها را با شخصیت زن ناسازگار می شناسند، یعنی همسری، مادری، تشکیل خانواده و تربیت نسل و ... این پندارها از برخی زنگرایان غربی است که می کوشند زنان را از بارداری و حاملگی آزاد سازند و بار مادر شدن را از دوش آنان بردارند، توصیه می کنند، فرزندان در رحمهای مصنوعی و با مکانیسم لقاح مصنوعی پدید آیند و در کاموریهای جنسی، هر جنس به جنس خود بگراید و خانواده به این صورت سنتی متلاشی گردد. این دست تئوریها ، واکنشی است در برابر تحمیلهایی که بر زن در خانه و خانواده رفته است و ستم هایی که بسیاری از زنان از کاموریهای مردان دسده اند،و برخورد واکنشی همیشه نمی تواند حقگرا و درست باشد؛ زیرا این تفکر در حقیقت، ناقص شناختن حنس زن است. چه تحقیری از این بالاتر نیست به زن، که آفرینش او را کوچک شمارند. همچنین نادیده گرفتن ضرورتهای انکارناپذیر طبیعی است، چون ضرورت زایمان و ابعاد آثار روانی و تنی آن نیاز مادری ، تشکیل خانواده و همسری تداوم نسل انسانی و تربیت فرزند در کانون خانواده و در دامن مادر، و همچنین اصول علمی و مسائل بدنی و فیزیولوژی یا روانی و یا روان تنی فراوانی که بر هستی زن حاکم است. و راه و روشهایی را برای او لازم می سازد. اینها ضرورتهایی است که ادیان اسمانی بویژه اسلام آنها را آموزش دادند و علم و تجربیات بشری همه ی آنها را اثبات کرده است و انکار این اصول ، انکار علم و داده های انکار ناپذیر تجربه و دانش بشری است.
علم، اثبات کرده است: مادری در زنان ضرورتی حیاتی برای جسم و بدن زن است و احساس مادری از نظر روانی ، لذتبخش ترین بخش زندگی زنانه است، که زندگی آنان را با معنا و مفهوم می سازد و عشق مادری کانون همه ی عشقها است. و تهی ساختن زن از این احساس ، انمار برخی از کیان و هستی اوست. داین اندیشه ای واپسگرا و نادرست است، که زن خود خوشتین را گم کند یا آن را کوچک و پست شمارد و از این که زن آفریده شده است دچار عقده ی خود کم بینی گردد و تلاشی جبرانی را در پیش گیرد و خود را همانند مرد بسازد و چون او لباس بپوشد و آرایش کند و اَدای او را در اعمال و رفتار درآورد. این اندیشه آغاز نفی شخصیت زن است و انحراف پایانی آن نیز در همین آغاز نهفته است. بزرگترین نوع تکامل و روی پای خود ایستادن و به استقلال راستین رسیدن ، در پرتو درک اصالت هویت خویش نهفته است.