لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
اگر انحراف اشعه از محوری در سطح کانونی باشد ما از انحراف کروی عرضی و متقاطع صحبت میکنیم. دسته شعاعی از اشعهها موازی با محوری است که پس از شکست دوباره نور و مجموعهای از مخروطها شکل میگیرد و روی محور عدسیها قرار دارد (شکل 82).
سطحی که این مجموعه از مخروطها را در بر گرفته است سطح خورنده نام دارد. و برش عرضی این سطح توسط هر سطح صافی که از این اشعه میگذرد منحنی خورنده نام دارد. شکل 82 نشان دهنده این منحنی در انحراف گوی است. اگر برش عرضی توسط سطوح صاف عمود بر محور دوائری از پرتو مختلف باشند موج موازیشکلی از اشعهها توسط نقطه درخشندهای روی محور به وجود میآید که از سطح عدسی دور است. در اینجا دائرههای روشن نقش مهمی را در عکسهای آن نقطه در سطوح مختلف ایفا میکنند. کانون F در تقریب نسبی تعیین میشود و نقش کانون فقط برای اشعهها است. به عنوان مثال اشعههایی که از طریق عدسیهای نزدیک محور میگذرند اینطور هستند. کوچکترین و روشنترین تصویر از آن نقطه توسط عدسیهایی در سطح m به وجود میآید که از کانون F نمیگذرد.
بنابراین برای کاهش انحراف عرضی کروی یا گوی مانند در عدسیها، ما باید کانون مناسبی از این عدسیها را تعیین کنیم که به عنوان مثال توسط در نظر گرفتن کانون در نه در F عکس به وجود میآید. عدسیهای همگرا دارای انحراف طولی منحنی گوی مانند است. به عنوان مثال اشعههای غیر paraxial در محور در نقطهای نزدیک عدسی از کانون paraxial همدیگر را قطع میکنند. عدسیهای واگرا دارای انحراف گوی مانند در جهت مخالف هستند. انحراف گوی مانند از لحاظ عملی توسط انتخاب مناسب سطوح و دستگاههایی از عدسی حذف میشوند. و همان برای انحراف گوی مانند آینهها هم صحت دارد.
Coma
اگر یک لکه روشن روی امواج گستردهای که روی محور نوری سیستم قرار ندارند تشکیل شود عکس آن دایره روشن نیست همان طوریکه در مرحله قبل هم بیان شد و شکل آنان نامتقارن فرض میشود. برخی اوقات این شکل، یادآور ذوزنب است گرچه نام این انحراف میباشد. coma به طور قابل توجهی توسط انحنای درست مشخصههای سیستم ضعیف میشود.
انحرافی که توسط اشعه های مایل محور فرعی به وجود میآیند
این سطوح از طریق محور سیستم نوری میگذرد که سطوح جنوبی نام دارد. اگر امواج استوانهای شکل اشعه در این سطح صاف در یک زاویه کاملاً بزرگ با محور وجود داشته باشند آنگاه پس از پرتو دوباره برای طولانی مدت باقی نمیمانند. اشعههایی که در سطح جنوبی قرار دارند به روشی که متفاوت از شکست نور اشعههایی است که موازی با آنها هستند شکسته میشوند. بدین ترتیب اشعههای موج پس از شکست نور موازی نیستند. بنابراین موج برش عرضی متفاوت از فاصلهای از عدسیها پس از انکسار نور است. در همان فاصله مشخص از عدسیها، برش عرضی بخشی از مسیری (خطی) است که بر سطح جنوبی عمود و قائم است.
پس از این، این خط به یک قرینه تبدیل میشود که پارامترها با فاصله از عدسی تغییر میکنند. در یک فاصله مشخص از عدسیها، برش عرضی دائرهای شکل است دوباره بیضی شکل میشود و در نهایت بخشی از خط در سطح جنوبی قرار دارد. یک اینچنین انحرافی آستیگماتیسم امواج متمایل نام دارد. ابتدا اجازه دهید تا نمونهای از انکسار نور موج را که در بالا بدان اشاره شد تفسیر کنیم. پس از عبور از طریق یک عدسی، موج در سطح جنوبی و در سطحی عمود بر سطح جنوبی و موازی محورها قرار میگیرد که به عبارت دیگر سطح SAGITTAL است. کانون برای این سطوح متفاوت است.
در شکل 80، کانون جنوبی روی سطح I و کانون SAGITTAL روی سطح III قرار دارد. در سطح II اشعهها نیمه بالایی موج استوانهای شکل درنیمه پائین موج دائره شکل قرار دارند. در حالی که این متعلق به نیمه پائینی موجی است که در نیمه بالایی دائره قرار دارد. اشعههایی که از نیمه راست به موج استوانهای شکل میرسند روی نیمه راست دائره در سطح II قرار دارند. در حالی که اشعههایی که از نیمه چپ موج میآیند روی نیمه چپ دائره قرار میگیرند. مکان سطوح درکانون جنوبی و sagittal بستگی به زاویه انحراف موج در محور نوری دارد. بنابراین سطوحی که شامل کانون هستند توسط کانون جنوبی و sagittal شکل میگیرند و بر هم منطبق نیستند. واضح است که این سطوح فقط در نقطه F روی محور نوری به هم میرسند در این نقطه متعامد نیستند (شکل 83). این نوع انحراف انحنای سطح عکس (تصویر) نام دارد. این کجراهی (انحراف) زمانی از بین میرود که وضعیتpetzval ارضا کننده باشد و ما در این کتاب راجع به آن بحث نمیکنیم.
میزان بزرگنمایی سیستم معمولاً به زاویه انحراف اشعه در محور نوری بستگی دارد. در زوایای بزرگتر، این مشهودتر است و تصویر تشابهش را با جسم از دست میدهد. در نتیجه یک شبکه (توری) توسط خطوط راست شکل میگیرد که به داخل شبکه توری مانند با خطوط قوس دار انتقال مییابد. (شکل 84). این نوع انحراف و کجراهی کجی نام دارد. انحراف هندسی توسط انتخاب درست عدسیها، مشخصات آنها و غیره کاهش مییابد. در حال حاضر، این امکان وجود دارد که همه انحرافات و کجراهی را حداقل برای ترسیم آنها در یک سطح قابل قبول از بین ببریم.
انحراف رنگی
این انحراف با انتخاب ترکیبی از عدسیهایی که عدم انطباق تصاویر در طول موجهای مختلف کاهش میدهد از بین میروند. ولی ممکن است که توان انطباق دقیقی از تصویر را برای همه طول موجهای طیف به دست آوریم. معمولاً انطباق دقیق تصویر برای 2 طول موج مختلف در نظر گرفته شده است و انطباق برای طول موجهای باقی مانده دارای میزان خاصی از صحت و درستی است، این فرایند تابرنگسازی سیستم نوری نام دارد. تصاویری با 2 طول موج متفاوت بر هم منطبق هستند اگر سیستم دارای عناصر یکسانی برای این طولهای موج باشد. و این به مقدار یکسانی از 3 مقدار ثابت حدسی میرسد. به عبارت دیگر، حداقل دارای پارامترهای مستقلی به منظور رسیدن به رنگسازی هستیم.
مقادیر این پارامترها به عنوان راه حلی برای 3 معادله بیان شده از عضوهای مهم برای هر دو طول موج در نظر گرفته شدهاند و همیشه این امکان وجود دارد که یک سیستم نوری انتخاب کنیم که نیاز به 3 پارامتر جداگانه دارد. این مسئله توسط این حقیقت که فقط کافی است تا به رنگسازی نسبی در اهداف عملی برسیم حل میشود. واضح است که رنگ سازی می تواند در اصل برای 3 یا طول موجهای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
بسعه تعالی
آئین بودا و زندگى نامه او
بیوگرافى و شرح حال
بودا؟ نام اصلى او سیدرتا است ، مردى از خاندان کاشاتریا از شاهزادگان و اشراف هند که در منطقه بنارس به دنیا آمد. پدرش چون اثار حمل در همسر خود مشاهده کرد، برهمنان ایالت بنارس را فراخواند و از آینده کودک از آنان سئوال کرد. برهمنان مى گویند که این بوداى بیدار کننده جهان خواهد بود و راهبى بزرگ و پرشهرت خواهد شد. پدر از چنین پیشگوئى اى سخت نگران شد؛ چرا که فرزندى مى خواست تا قدرت و ثروت او را به ارث برد و حاکم بر سرنوشت رعایا باشد، نه اینکه راهب و تارک دنیا گردد. وقتى کودک متولد شد، براى او شرایط زندگى ویژه اى تدارک دید تا با پیشگوئى راهبان بستیزد و سرنوشت بودا را عوض کند. براى وصول به این مطلوب کلیه روابط او را محدود ساخت تا هیچگونه تماسى با راهبان و مرتاضان و تارکان دنیا نداشته باشد. این وضع تا 16 سالگى سیدرتا ادامه داشت . بودا از زندگى یکنواخت در کاخ خسته شد، لذا روزى از پیرمرد قصه گویش مى خواند تا او را به گردش ببرد. اولین برخورد سیدرتا در این گردش با پیرمردى قد خمیده با موهاى سفید و حالى پریشان است . و این چهره تازه و جدیدى است که سیدرتا در وراى دیوارهاى قصر مى دید. این کیست ؟ قصه گویش مى گوید: این مرد مانند من و تو جوانى داشته و اکنون چنین پیر و فرتوت شده است .سیدرتاتوضیح بیشترى مى خواهد. قصه گو ادامه مى دهد: این مرحله اى است که همه باید به آن برسند، من نیز در آینده چنین پیر خواهم شد. سیدرتا مى گوید: این پیرى و کهولت در من هم پدیدار خواهد شد؟ قصه گویش پاسخ مى دهد: آرى در شما نیز پدید خواهد آمد. مى گوید: حتما باید پیر شوم ؟ قصه مى گوید: حتما پیر خواهى شد. بودا حالتش دگرگون مى شود و دستور مى دهد تا او را به کاخ بازگرداند. بودا دگرگون شده بود و در فکر فرو رفته بود، در اندیشه پیرى هیولاى وحشتناکى که در آینده در انتظار او است . این کابوس زندگى بودا را دچار بحران کرد. بودا چند روز بعد نیز به سیاحت رفت . این بار بودا مردى بیمار و از پا افتاده را دید که با مرگ دست و پنجه نرم مى کرد. از قصه گو پرسید: این کیست ؟ قصه گو مى گوید: این مرد بیمار و ناتوان است . بودا مى پرسد: بیمارى چیست ؟ جواب مى شنود که : بیمارى نوعى گرفتارى و تحول جسمى است که در آدمیان پدید مى آید و سلامتى را سلب مى کند. بودا مى پرسد: آیا ممکن است این بیمارى در من راه یابد؟ قصه گو پاسخ مى دهد: آرى به سراغ تو نیز خواهد آمد. بودا مى پرسد: آیا من نیز چنین زار و نزار خواهم شد؟ قصه گو مى گوید: آرى تو نیز چنین خواهى شد. سیدرتا مى گوید: مرا به خانه بازگردانید، امروز گردش مرا بس است . دوران خلوت و انزواى بودا آغاز شد. وى به پیرى بیمارى و عواقب آن مى اندیشید. بار دیگر بودا راهى سیاحت مى شود و این بار مرده اى را مى بیند و دوباره سئوالات او آغاز مى شود: این کیست و چیست ؟ چرا مرده ؟ آیا من نیز خواهم مرد؟ از سرنوشت او مى پرسد، جواب مى شنود که در آن جهان دیگر کسى را ندارد، و کسى او را نمى شناسد، و... بودا برخود مى لرزد، مى ترسد و به کاخ باز مى گردد. دوران امساک بودا شروع مى شود، از همه کس و همه چیز جدا مى شود، سخت در اندیشه پیرى بیمارى و مرگ فرو رفته است . بار دیگر به سیاحت مى رود و این بار فرد فقیر ژنده پوشى را مى بیند که در عالم خلسه فرو رفته ، با سرى تراشیده و حالتى متغیر، همچون کوه استوار و محکمم که گوئى با تمام مظاهر مادى دنیا در حال جنگ است و در آستانه پیروزى بر دنیا و مافیها قرار دارد. سئوالات بودا آغاز مى شود: این کیست ؟ چرا چنین کرده ؟ با مردم قهر است ؟ با زندگى چى ؟ و جواب مى شنود که او مردى راهب است ، مرتاض است ، ریاضت مى کشد. و سئوالات بودا: مرتاض ؟ ریاضت ؟ آرى ریاضت یعنى مبارزه با غرایز و بریدن از جاذبه هاى مادى و دنیوى و پیوستن به دنیائى دیگر... سخنان قصه گوى بودا در او اثر عمیقى مى کند. تقاضا مى کند که وى را به نزد مرتاض ببرد تا از سخنان او درسى بیاموزد. در این دیدار، زندگى آرام و بى دغدغه راهب تاءثیر شگرفى بر بودا گذاشت و میسر زندگى او را به طور کلى دگرگون کرد و سرانجام از او شخصیت و آئینى ساخت که امروز در چند کشور بزرگ جهان پیروان فراوانى دارد.بودا در کاپیلاواستودر جنوب نپال درسال 560 یا 563 ق .م متولد شد. نام قبیله و خاندان او گوتما بود، لذا وى را ملقب به سکیا مونسى یعنى داناى قبیله ساکیا کردند. و چون بعدا به ارشاد وهدایت مردم جامعه خویش پرداخت ، او را بودا یعنى نور و درخشان گفته اند. این نام ولقب تا به امروز در میان جوامع بشرى به رسمیت شناخته شده و تعالیم او نیز به همین عنوان بودائیسم بودائى نامیده مى شود. پدر بودا یکى از پادشاهان یک ایالت هند بود. در قلمرو سلطنت او، افکار برهمنى و فلسفه هاى مختلف هندى حضور داشت . محور این آراء و افکار فلسفى همان گونه که در مباحث گذشته آمد، بر تزکیه و نجات انسان درتلقى هندى آن استوار بود. و آنگونه که گذشت ، پدر هراسان از سرنوشت فرزند چنا ن تدابیرى اندیشید و مراقبت هائى معمول داشت . اما دیدیم که بودا از کاخ مجلل پاى به بیرون نهاد و دگرگون شد. محققان تاریخ ادیان برآنند که دو حادثه مهم در کاخ زندگى بودا او را متحول نمود. این دو حادثه به لحاظ محتوى همان برخوردهاىخارج از کاخ را در بردارد. حادثه نخست بیمارى یک رقاصه است که توجه بودا را به خود جلب کرد، رقاصه اى که مبتلا به بیمارى سل بود و سرنوشت دردناک خود و خواهرش را که او نیز از بیمارى سل در گذشته بود، براى بودا باز گفته بود. حادثه دوم وصیت این رقاصه درحال مرگ به بودا است که از فقر و پیرى مادرش براى او گفته بود. پیش گوئى برهمنان درباره سیدرتا والدین او را نگران ساخته بود. طرح ازدواج بودا تلاشى براى رهائى از خلوت گزینى او است . اما بودا دیگر متعلق به این دنیا نیست و ازدواج نتوانست او را از تفکر و اندیشه باز دارد و خلاء وجودى او را پر کند. سیدرتا همچنان درخلوت خویش ، غرق در دناى دیگرى است . مشاهدات بودا (پیرى بیمارى فقر، مرگ ،ریاضت و...) سخت او را به خود مشغول کرده است . او از مرتاض آموخته بود که باید رنج را رها کرد و بى بى رنجى رسید؛ به بى رنگى ، به بى نیازى و... مرتاض به اینها رسیده بود و بودا در اندیشه شدن ، رسیدن و رهائى ازرنج . اینکه بودا فرزندى دارد. و در شب تصمیم و سرنوشت به اتاق همسر و فرزندش مى رود، مادر و فرزند خوابیده بودند، بودا آن دو را از خواب بیدار نمى کند و با آنان وداع مى کند. از تاریکى شب استفاده کرد و راهى جنگل شد .اندکى بعد اسبش را نیز رها مى کند تا یادگار اشرافیت را با خود نداشته باشد. در انبوه جنگل گم مى شود، مى رود و مى رود تا به پنج برهمن کهنسال مى رسد. به جمع آنان مى پیوندد. ریاضت بودا آغاز شد. او در این راه آنچنان کوشید که در آستانه نیروانا قرار گرفت . تا آنجا متعالى شد که بر همه پارسایان روزگار خویش پیشى جست . او دیگر سیدرتا کاشاتریا و... نیست، بوداست که تارک تمام لذات مادى و تجملات دنیوى است . بودا از شهرت رنج مى برد و بار دیگر از جامعه فاصله مى گیرد. در کنار درختى منزل مى کند و تصمیمى مى گیرد در زیر همین درخت بماند تا بمیرد. این درخت بو بود. بودهى از ریشه بیدار شدن و آگاه شدن ، روشن شدن ، اشراق وعرفان است . بودا سالها در کنار درخت بومى ماند تا پیروز مى شود،نجات مى یابد و به حقیقت مى رسد. آنگاه لباس بودائى بر تن مى کند. گویند نام اواز همین درخت بودهى گرفته شده است .در پاى همین درخت به نیرواناحقیقت مطلق رسید. از زیر همین درخت به زادگاهش برگشت ، ژنده پوش ، برهنه پا، درویش وار و در هیبت یک مرتاض. ابتدا مردم زادگاهش را دعوت مى کند، برخى از مردم دعوت او را پذیرفتند و برخى دیگر زندگى مادى را ترجیح دادند. بودا در سال 483 ق .م . در سن هشتاد سالگى درگذشت . آخرین کلام وى خطاب به راهبان این بود: هر چه مرکب است ، دستخوش تباهى و فنا است . پیروان اولیه بودا، نخستین معبد بودائى سانگهارا بنا کردند و دعوت خود را درشمال هند آغاز نمودند .
افسانه هاى بودا؛
گویند روزى که بودا در زیر درخت بو به تفکر و خلسه فرو رفته بود، بازرگانى با قافله و کالاى تجارى خود از آنجا عبور مى کردد. بازرگان را نظر به بودا افتاد، او و همراهانش به دیدار وى شتافتند و صدقاتى در کنارش یا در کشکولش انداختند. این کشکول بعدها سمبل ریاضت کشان بودائى شد.بازرگان مزبور و یاران او در کنار بودا نشستند و به او غذا تعارف کردند. بودا به آرامى غذا خورد. دو بازرگان که تاپوسا و بهالى کا نام داشتند، در مقابل او زانو زده و گفتند: اى بوداى مقدس ! ما به تو و آئین تو پناه مى آوریم و از تو مى خواهیم که ما را تا پایان عمر از پیروان خود بشمار آورى این دو بازرگان از نخستین پیروان بودا بشمار مى روند. بازرگانان از نزد بودا برخاسته به سوى آن پنج راهب رفتند، راهبان به آنان توجهى نکردند. وقتى بودا به نزدشان آمد، به استقبال او شتافتند. چون بودا جلوس کرد، راهبان به دورش حلقه زدند. راهبان پرسیدند: آیا سرانجام به مقصود خود دست یافتى و به درک حقیقت نائل شدى بودا گفت : آرى مرتاضان با تردید گفتند: اى گوتاما! چگونه به معرفت و نجات راه یافتى در صورتى که زهد و ریاضت را ترک گفتى و به زندگى مادى پرداختى (مقصود خوردن غذاى بازرگانان بود)! بودا گفت : جویندگان حقیقت هرگز در دام مادیان و لذائذ دنیا گرفتار نمى شوند. گوش فرا دهید! تا هنگامى که چرخ زمان بگردد و آدمى زندگى کند، عمل نیز وجود خواده داشت . و چون بذر نیکى کاشتى ، ثمر خوب درو مى شود، و چون اعمال بد باشد، جز بدى و رنج چه انتظارى مى توان داشت . پس باید تا مى توان ، نیکى کرد و از پلیدى و بدى دورى جست و از علائق و شهوات خود را دور نگاه داشت . چنین افرادى مرگ برایشان زندگى جاوید و پر از سعادت است که از این رهگذر به نیروانا نائل مى شوند، زیرا هر گاه خواهش و تمنائى وجود نداشت ، رنج و گرفتارى نیز نخواهد بود. برخورد منفى بودا با متون مقدس وداها، اعتبار و قداست آنها را در جامعه هند پائین آورد. بودا درباره متون ودائى مى گوید: مى گویند وداها کتب مقدسه ، معلم ربانى و سرمشق زندگى هستند، اما من مى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
چهارشنبهسوری نام جشنی باستانی و برگرفته از آیین زرتشتی است که ایرانیان در آخرین شب چهارشنبه(سه شنبه شب) هر سال، آن را با روشن کردن آتش و پریدن از روی آن، برگزار میکنند.
در این شب رسم است که آتش روشن کنند و از روی آن بپرند و در زمان پریدن بخوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من».
در شاهنامه فردوسی اشارههایی درباره بزم چارشنبهای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان دهنده کهن بودن این جشن است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شدهاست.
امروزه در شهرهای سراسر جهان که جمعیت ایرانیان در آنها زیاد است، آتشبازی و انفجار ترقهها و فشفشهها نیز متداول است. در سالهای اخیر، رسانههای ایران توجه بیشتری به خطرات احتمالی ناشی از این مواد نشان میدهند.
چهارشنبه سوری
جشن سور از گذشته بسیار دور در ایران مرسوم بوده است. قبل از ورود اسلام به ایران هر سال ۱۲ ماه ، و هر ماه به ۳۰ روز بوده که هر کدام از این ۳۰ روز اسمی مشخص داشته است که بعد از ورود اسلام به ایران تقسیمات هفته نیز به ان اضافه شد. در ایران باستان در پایان هر ماه جشن و پای کوبی با نام سور مرسوم بوده است. مختار برای کشتن یزید که در شهر کوفه که اکثر آنان ایرانی بوده اند از این فرصت استفاده کرده و در زمان همین جشن که مصادف با چهارشنبه بود یزید را قصاص نمود. بعد از گذشت چند سال بعد از ورود اسلام به ایران به آرامی جشن سور در ایران کم رنگ و به آخرین چهارشنبه سال محدود شد. جشن سور از مراسم اصیل ایرانی است و منشاء خارجی ندارد.آتش از عناصر چهارگانه است و تنها عنصری است که آلوده نمی شود به همین منظور از گذشته بسیار کهن تا کنون این کار مرسوم بوده است.
یکی از آئینهای سالانه ایرانیان چهارشنبه سوری یا به عبارتی دیگر چارشنبه سوری است. ایرانیان آخرین سه شنبه سال خورشیدی را با بر افروختن آتش و پریدن از روی آن به استقبال نوروز می روند.
چهارشنبه سوری، یک جشن بهاری است که پیش از رسیدن نوروز برگزار می شود.
مردم در این روز برای دفع شر و بلا و برآورده شدن آرزوهایشان مراسمی را برگزار می کنند که ریشه اش به قرن ها پیش باز می گردد.
مراسم ویژه آن در شب چهارشنبه صورت می گیرد برای مراسم در گوشه و کنار کوی و برزن نیز بچه ها آتش های بزرگ می افروزند و از روی آن می پرند و ترانه (سرخی تو از من ، زردی من از تو ) می خوانند.
ظاهرا مراسم چهارشنبه سوری برگرفته از آئینهای کهن ایرانیان است که همچنان در میان آنها و با اشکال دیگر در میان باقی بازماندگان اقوام آریائی رواج دارد.
اما دکتر کورش نیکنام موبد زرتشتی و پژوهشگر در آداب و سنن ایران باستان، عقیده دارد که چهارشنبه سوری هیچ ارتباطی با ایران باستان و زرتشتیان ندارد و شکل گیری این مراسم را پس از حمله اعراب به ایران می داند.
در ایران باستان هفت روز هفته نداشتیم.در ایران کهن هر یک از سی روز ماه، نامی ویژه دارد، که نام فرشتگان است. شنبه و یکشنبه و... بعد از تسلط اعراب به فرهنگ ایران وارد شد. بنابراین اینکه ما شب چهارشنبه ای را جشن بگیریم( چون چهارشنبه در فرهنگ عرب روز نحس هفته بوده ) خودش گویای این هست که چهارشنبه سوری بعد از اسلام در ایران مرسوم شد."
"برای ما سال ۳۶۰ روز بوده با ۵ روز اضافه ( یا هر چهار سال ۶ روز اضافه ). ما در این پنج روز آتش روشن می کردیم تا روح نیاکانمان را به خانه هایمان دعوت کنیم."
"بنابراین، این آتش چهارشنبه سوری بازمانده آن آتش افروزی ۵ روز آخر سال در ایران باستان است و زرتشتیان به احتمال زیاد برای اینکه این سنت از بین نرود، نحسی چهارشنبه را بهانه کردند و این جشن را با اعتقاد اعراب منطبق کردند و شد چهارشنبه سوری."
بخش کردن ماه به چهار هفته در ایران ،پس از ظهور اسلام است و شنبه و یک شنبه و دوشنبه و ........نامیدن روز های هفته از زمان رواج آن .شنبه واژه ای سامی و درآمده به زبان فارسی و در اصل "شنبد" بوده است.
"سور "در زبان و ادبیات فارسی و برخی گویش های ایرانی به معنای "جشن"،"مهمانی"و "سرخ" آمده است
مراسم چهارشنبه سوری
بوته افروزی
در ایران رسم است که پیش از پریدن آفتاب، هر خانواده بوته های خار و گزنی را که از پیش فراهم کرده اند روی بام یا زمین حیاط خانه و یا در گذرگاه در سه یا پنج یا هفت «گله» کپه می کنند. با غروب آفتاب و نیم تاریک شدن آسمان، زن و مرد و پیر و جوان گرد هم جمع می شوند و بوته ها را آتش می زنند. در این هنگام از بزرگ تا کوچک هر کدام سه بار از روی بوته های افروخته می پرند، تا مگر ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم و محنت را از خود بزدایند و سلامت و سرخی و شادی به هستی خود بخشند. مردم در حال پریدن از روی آتش ترانه هایی می خوانند.
زردی من از تو ، سرخی تو از من
غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا
ای شب چهارشنبه ، ای کلیه جاردنده ، بده مراد بنده
خاکستر چهارشنبه سوری، نحس است، زیرا مردم هنگام پریدن از روی آن، زردی و ییماری خود را، از راه جادوی سرایتی، به آتش می دهند و در عوض سرخی و شادابی آتش را به خود منتقل می کنند. سرود "زردی من از تو / سرخی تو از من"
هر خانه زنی خاکستر را در خاک انداز جمع می کند، و آن را از خانه بیرون می برد و در سر چهار راه، یا در آب روان می ریزد. در بازگشت به خانه، در خانه را می کوبد و به ساکنان خانه می گوید که از عروسی می آید و تندرستی و شادی برای خانواده آورده است.
در این هنگام اهالی خانه در را به رویش می گشایند. او بدین گونه همراه خود تندرستی و شادی را برای یک سال به درون خانه خود می برد. ایرانیان عقیده دارند که با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضای خانه را از موجودات زیانکار می پالایند و دیو پلیدی و ناپاکی را از محیط زیست دور و پاک می سازند. برای این که آتش آلوده نشود خاکستر آن را در سر چهارراه یا در آب روان می ریزند تا باد یا آب آن را با خود ببرد.
ظهور آتش بازی
آتش بازی در شب چهار شنبه سوری در زمان ناصرالدین شاه و به وسیله ی فرانسوی ها در ایران رواج پیدا کرد.در ابتدا فقط برای سرگرمی شاه این نمایش انجام می شد پس از آن مردم هم در این سرگرمی سهیم شدند و دستور نمایش آن در میدان توپ خانه صادر شد و مردم در آن جا به تماشای آتش بازی می ایستادند و کم کم به شکلی که امروزه اجرا می شود در آمد.
مراسم کوزه شکنی
مردم پس از آتش افروزی مقداری زغال به نشانه سیاه بختی،کمی نمک به علامت شور چشمی، و یکی سکه دهشاهی به نشانه تنگدستی در کوزه ای سفالین می اندازند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر خود می چرخاند و آخرین نفر ، کوزه را بر سر بام خانه می برد و آن را به کوچه پرتاب می کند و می گوید: «درد و بلای خانه را ریختم به توی کوچه» و باور دارند که با دور افکندن کوزه، تیره بختی، شور بختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دور می کنند.
همچنین گفته میشود وقتی میتراییسم از تمدن ایران باستان در جهان گسترش یافت،در روم وبسیاری از کشورهای اروپایی ،روز 21 دسامبر ( 30 آذر ) به عنوان تولد میترا جشن گرفته میشد.ولی پس از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
جناب آقای تلخابی
امین امیرسلیمانی
دیاک................................................................................................... 4
ترایاک………………………………………………………………………..……….4
تریستورها……………………………………………………………………………4
تریستورها را میتوان به 8 طبقه تقسیم کر………………………………..……5
ترمیستوره ………………………………………………………..……………… 6
ترمیستورهای مدرن (ترمیستورهای نیم رسانا(........................................6 فوتوسل..............…………………………………………………….....…………7
دیودها (Diodes)................................................................................. 9
انواع دیودهای قدرت .......................................................................... 9
انواع دسته بندی دیودها.......................................................................10
انواع دیودها........................................................................................12
کاربردها .............................................................................................13
یک سو سازی و اینورت کردن .............................................................. 14
اجزا یک سو کننده و اینورت کننده....................................................... 14
سیستم های یک سو سازی و اینورتری ............................................... 14
دیاک :
دیاک عنصری دوپایه است و مشابه ترانزیستوری است که بیس ندارد. از هر دو طرف (بایاس مستقیم و معکوس ) جریان را عبور می دهد و روشن شدن آن بستگی به ولتاژ آستانه تعریف شده ( یا شکست ) دارد.
دیاک درتولید پالس بکار برده می شود.در واقع دیاک و تریستور و ترایاک هم خانواده اند و همگی در حالت کلی مانند دیود خاصیت هدایت کنندگی دارند اما با این تفاوت که تریستور و ترایاک عناصر سه پایه ای هستند که تکامل یافته اند و علاوه بر اینکه از هر دو طرف جریان را عبور میدهند دارای پایه گیت برای کنترل زمان عبور جریان نیز میباشند.
ترایاک :
ترایاک نمونه پیشرفته تر تریستور است ٬ که هدایت دو طرفه ولتاژ از مشخصه های آن به شمار می آید. این قطعه نیز 3 پایه دارد که ((ترمینال شماره ی یک ولتاژ اصلی یا MT1)) و (( ترمینال شماره دو ولتاژ اصلی یا MT2 )) و ((گیت)) نامیده میشوند.
ولتاژ اعمال شده به MT2 نسبت به ولتاژ MT1 چه مثبت باشد و چه منفی میتوان پالسهای تحریک مثبت و منفی را به گیت اعمال کرد(نسبت به MT1).بنابر این ترایاک برای کنترل تمام موج سیگنال AC مناسب بوده و آن را مانند تریستور میتوان مورد استفاده قرار داد.
روشن و خاموش شدن تریستور و ترایاک با سرعت بسیار زیادی صورت میپذیرد در نتیجه پالسهای گذرای بسیار کوتاهی ایجاد میشود ٬ که ممکن است مسافت بسیار زیادی را در طول سیم طی کنند.برای جلوگیری از ایجاد چنین نویزهایی ٬ معمولا استفاده از نوعی فیلتر LC ضروری خواهد بود.
تریستورها :
تریستورها(که به آنها یکسوسازهایی با کنترل سیلیکونی نیز میگویند) 3 پایه داشته ٬ و میتوان آنها را برای قطع و وصل و یا کنترل توان سیگنالهای AC نیز مورد استفاده قرار داد.ترمیستور نیز مانند دیود ((آند)) و ((کاتد)) دارد. اما علاوه بر آنها پایه سومی به نام ((گیت)) نیز وجود دارد ٬ که با اعمال پالس جریانی کوتاه مدت از آن طریق ٬ میتوان تریستور را تحریک کرد.
ترانزیستور قابل تحریک PNPN بود که تریستور یا همان یکسو کننده کنترل شونده سیلیکونی SCR نام گرفت.
از زمانی که اولین تریستور ازنوع یکسو کننده کنترل شونده سیلیکونی در اواخر سال 1957 اختراع شد تا زمان حاضر،پیشرفت های زیادی در الکترونیک قدرت رخ داده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
علم اقلیم شناسیاقلیم شناسی علمی است که در جستجوی بیان و شرح طبیعت اقلیم و نیز اینکه به چه ترتیب از محلی به محل دیگر عوض گشته و همچنین اینکه چگونه وابسته به فعالیتهای بشری است، میباشد. این علم کاملا و بطور پیوسته وابسته به هواشناسی بوده و خود در مورد تغییرات روزانه جوی و نتایج آن بحث میکند. آشنایی ممکن است بسیاری از رشتههای مطالعاتی مربوط به سیاره زمین را در سه گروه وسیع و اصلی گنجانید. این سه گروه عبارتند از: لیتوسفر یا قسمت خشکی زمین ، هیدروسفر یا قسمت آبی سیاره و بالاخره اتمسفر یا جز گازی زمین.اگر در مطالعه و بررسی چگونگی هوا و اقلیم ، لایه گازی شکل زمین پراهمیتترین میباشد، ولی نباید از نظر دور داشت که گرما و رطوبت بطور پیوسته و همیشه میان سطوح خشکی و آبی و جو مبادله گشته و تمام آنها اجزا مکملی را بدست میدهند. مراحل مبادله گرما و رطوبت میان زمین و جو در طی مدت زمانی طولانی باعث بروز وضعی میگردد که اقلیم نامیده میشود. براستی ، اقلیم بیش از فقط یک میانگین آماری بوده و باید آنرا مجموعه چگونگیهای جوی درگیر با گرما ، رطوبت و حرکت هوا دانست.اقلیم فاکتور بسیار مهمی از محیط زیست طبیعی بشر میباشد، زیرا اگرچه معمولا انسان خود را مخلوقی میپندارد که بر روی زمین زندگی مینماید، ولی او در واقع ، در قعر اقیانوس عمیق هوائی هم که کره زمین را دربر گرفته است، قرار دارد.
تاریخچه هواشناسی و اقلیم شناسی اقلیم شناسی را میتوان در عین حال علمی قدیمی و جدید دانست. قدمت این علم تا به اندازه کنجکاوی بشر در مورد محیط زیستش میرسد. از سوی دیگر ، تازگی این علم با پیدایش هواپیما ، رادیو و رادار همزمان میگردد. بشر اولیه تا حد زیادی تحت تاثیر پدیدههای هوا و اقلیم قرارداشت. مذاهب خرافاتی که بر پایه شرک و بت پرستی قرار داشتند، به تفسیر رازهای جوی نظیر بارش ، باد یا رعد و برق پرداختند.از زمان باستان تاکنون ، به موازات توسعه علوم ، شناخت هر چه بیشتر هوا و اقلیم هم به جلو میرود. فیلسوفان یونانی علاقه زیادی به هواشناسی و اقلیم نشان میدادند. در واقع این دو لغت هر دو ریشه یونانی دارند. تقسیم بندی جهان به پنج منطقه اقلیمی ، یعنی مناطق سرد و منجمد شمال و جنوب ، مناطق معتدل شمال و جنوب و منطقه گرم (مناطق اقلیمی جهان) ، به پارومنیدس (Parmenides) یونانی نسبت داده میشود که ، در پنج قرن پیش از میلاد مسیح میزیسته است.زمانی که مشاهده و حدس و گمان و خرافات در توسعه و پیشرفت هواشناسی و اقلیم شناسی نقش بازی مینمودند، تا به آغاز قرن هفدهم طول کشید. در این هنگام اختراع ادوات هواشناسی و ثبت دیدبانیها به یاری این علوم آمده و توضیحات دقیقتر اقلیمی را در دسترس قرار داده و آنالیز علمی پدیدههای هوا را ممکن ساختند. طبقهبندی اقلیمی تغییرات اقلیمی فراوانی که از محلی به محل دیگر روی میدهند، همانطور که بوسیله ترکیبهای مختلف مراحل جوی تعیین میگردند، سبب تولید انواع متعدد اقلیمهای مربوطه هم میشوند. منطقهای از سطح زمین که اثرات ترکیب شده فاکتورهای اقلیمی بر آن ، موجب برقراری شرایط اقلیمی نسبتا همگنی میگردند، یعنی یک نوع اقلیم ، اصطلاحا منطقه اقلیمی نامیده میشود. برای آنکه بتوان توضیحات مربوطه را تسهیل نموده و مناطق اقلیمی را بر روی نقشه آورد، لازم است که انواع اقلیم را تشخیص داده و طبقهبندی کرد. مناطق اقلیمی جهان از آنجا که توزیع جهانی انواع اقلیم بطور اصلی نتیجه رژیمهای گرما و رطوبت میباشد، ممکن است که اقلیم را در گروههای وسیعی طبقهبندی نمود که بر پایه اثرات هم بستگی داخلی گرما و رطوبت بر تودههای هوا که آنها هم به نوبه خود بر اقلیمهای نواحی مختلف حکومت مینمایند، تقسیم کرد. انواع اقلیمی که بدین ترتیب معرفی میشوند، به ترتیب عبارتند از:اقلیمهائی که تحت نفوذ تودههای هوای استوائی و حارهای هستند.اقلیمهائی که تحت نفوذ تودههای هوای حارهای و قطبی قرار دارند.اقلیمهائی که تحت تسلط تودههای هوای قطبی و منجمده واقع شدهاند.اقلیمهای سرزمینهای مرتفع که دارای خصوصیات مشخصی ناشی از اثرات ارتفاع از سطح دریا میباشند.زیرتقسیمات این چهار گروه اصلی انواع اقلیمی را تعیین میکنند که بر پایه توزیع منطقهای عناصر اقلیمی ، بویژه درجه حرارت و نزولات جوی و تغییرات فصلی آنها قرار دارند.
مفاهیم اساسی هواشناسی
آن بخش از علوم زمین را که به مطالعه اتمسفر (هواسپهریا جو) سیاره زمین می پردازد، علوم اتمسفری مینامند. شاخصترین این علوم " هواشناسی" و "آب و هواشناسی" است. تفاوت هواشناسی (Meteorology) و اقلیم شناسی (آب وهواشناسی Climatology) اگر چه موضوع مطالعه آب و هواشناسی و هواشناسی، اتمسفر (هواسپهر) است، ولی هر کدام با نگرشی متفاوت آن را بررسی می کنند : 1- هواشناسی، هوا را و اقلیم شناسی، آب و هوا را شناسایی و تبیین می کند. 2- هواشناسی وضعیت جوی را به طور عام و برای یک لحظه بررسی می کند؛ اما، آب و هواشناسی تیپ هوای غالب یک مکان معین را در دوره طولانی مطالعه و تفاوتهای آب و هوایی مکانها را کشف می کند. 3- هدف هواشناسی شناخت مطلق و عام اتمسفر و تغییرات آن (هوا) است؛ ولی در آب و هواشناسی سعی میشود با شناخت آب و هوای هر منطقه، تأثیرهای آب و هوایی آن بر روی فعالیتهای انسانی مشخص شود. 4- هواشناس وضع هوا را در کوتاه مدت پیشبینی می کند؛ اما، آب و هواشناس براساس عوامل به وجود آورنده آب و هوا، پدید آمدن آب و هوای خاصی را در مکانی خاص و با توجه به تاثیر آن در زندگی انسانها، پیش بینی می کند.