لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
شرکت سود خانه استقلال ( سهامی خاص )
یادداشت های همراه صورتهای مالی
برای سال ماهی منتهی به 30 اسفند ماه سال 1383
1-تاریخچه فعالیت شرکت :
شرکا فریکوریفیک ( سهامی خاص ) در تاریخ 12/3/1356 تحت شمارة 28726 در اداره ثبت شرکتها و مالکیت صنعتی تهران به ثبت رسیده است. نام شرکت در تاریخ 21/6/1361 به شرکت سردخانه استقلال (سهامی خاص) و آدرس قانونی آن نیز به موجب صورتجلسة مورخ 6/4/1366 هئیت مدیره به محل سردخانه واقع در جاده قدیم کرج، کیلومتر یک جاده شهریار تغییر یافته است.
فعالیت اصلی شرکت بر اساس ماده 2 اساسنامه عبارت از است از نگهداری مواد غذایی و میوه جات در سالنهای سردخانه میباشد. ظرفیت اسمی سردخانه مجموعاً 16 هزار تن(شامیل 5/14 هزار تن زیر صفر و 5/1 هزار تن بالای صفر) بوده که بهره برداری از سردخانه زیر صفر 5/14 هزار تن عملاً ازسال 1359 آغاز گردیده است.
شرکت برا ساس نامة شمارة 12738 مورخ 11/6/1359 سازمان صنایع ملی ایران و به استناد نامة شمارة 322/515 حوزة مالیاتی 322 مشمول بند (ج) تبصره 4 قانونی حفاظت و توسعة صنایع ملی ایران اعلام گردید و متعاقباً در تاریخ 20/11/1366 بر اساس نامة شماره 58532 سازمان صنایع ملی ایران و به استناد مصوبة شماره 90/هـ مورخ 18/7/1360 هیئت پنج نفری 22/43% در صدر سهام شرکت مشمول بند(ب) قانون مذکور گردیده است. از تاریخ 25/6/1359 هئیت مدیره منتخب شرکت سهامی گسترش خدمات بازرگانی ادارة امور شرکت را بعهده گرفته بود لیکن درسال 1368 طبق رای هئیت پنج نفری شرکت از شمول بند(ج) خارج شد.
از آذر ماه سال 1368 شرکت توسط سهامداران متشکل از بانک صنعت و معدن شرکت فریکو اسکاندیا و شرکت سهامی گسترش خدمات بازرگانی اداره شد تا اینکه سهام بانک صنعت و معدن در اسفند ماه سال 1369 و سهام شرکت فریک اسکاندیا در آذر ماه سال 1370 به ستاد نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فروخته شد و در سال 1380 طبق رای دیوان عدالت اداری تعداد 4980 سهم از سهام سازمان گسترش خدمات بازرگانی به آقای فرجام و خانواده ایشان مسترد گردید. بدنبال نقل و انتقلات مذکور اداره امور شرکت در تاریخ ترازنامه بعهده ستاد نیروی زمینی سپاه پاسداران با 65/56 درصد سهام و شرکت کسترش خدمات بازرگانی باب 51/21 درصد سهام و آقای عبدالحمید فرجام و خاننواده ایشان با 57/21 درصد سهام وشرکت با دو انبار با 44% درصد سهام بوده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
پروژه ارگونومی ( شرکت عصر صنعت شرق )
بسمه تعالی
مقدمه :
پروژه ای که در دست شماست در مورد عوامل انسانی یا ارکونومی می باشد به عبارت ساده تو منظور از اصطلاح عوامل انسانی طراحی برای کاربوی انسان است .
تعریف عوامل انسانی : پیش از این تعریف باید چند اصطلاح راتعریف کنیم . عوامل انسانی اصطلاحی است که در ایالت متحده وچندکشور دیگر به کار می رود . اصطلاح ارگوندی اگر چه در ایالت متحده هم به کار می رود ولی در اروپا ودیگر کشورها رایجتر است بعضی ها سعی می کنند بین این دو تمایز قائل شوند اما به عقیده ما هر نوع تمایز قائل شدن اختیاری است ودر همه موارد علمی این دو اصطلاح متفاوتند . اصطلاح دیگری که گاهی در ارتش امریکا به کار می رود مهندسی انسانی است اما اهل فن این اصطلاح را زیاد نمی پسندند واین اصطلاح کم کم رواج می افتد اصطلاح دیگر روانشناسی مهندسی است که در نزد بعضی از روانشناسان در ایالات متحده رایج است بعضی روانشناسی مهندسی راتحقیق پایه در مورد قابلیتها ومحدودیتهای انسان می دانند و آنرا از عوامل انسانی که بیشتر به کاربرد اطلاعات در طراحی مربوط می شود می کند .
عوامل انسانی دوهدف مهم دارندهدف اول افزایش بازدهی و کارآیی انجام کار و فعالیتهای دیگر است وهدف دوم تقویت بعضی ارزشهای انسانی مطلوب از جمله افزایش ایمنی ، کاهش خستگی وتنش افزایش راحتی ، افزایش مقبولیت نزد کارگر ، افزایش میزان رضایت شغلی وبهبود کیفیت زندگی است .
که ما در این پروژه بیشتر در موردهدف دوم عوامل انسانی تحقیق کرده ایم . عوامل انسانی اطلاعاتی در مورد رفتار توانایی محدودیتها وسایر مشخصه های انسان کشف می کندواین اطلاعات رادرطراحی ابزارها دستگاهها سیستمها ، تکلیفها ، شغلها ، و محیطهای مختلف به کار می برد تا بیشترین بهره وری ایمنی راحتی و کارآیی رادر هنگام استفاده انسان داشته باشد .
معرفی کارخانه :
شرکت عطر صنعت شرق در شرکت صنعتی بهارستان درکمال آباد واقع شده است مساحت شرکت 1150 متر مربع می باشد دارای لوله تولید و واحد اداری است و 100 نفر پرسنل تولید و 10 نفر پرسنل واحدمهندسی در این شرکت مشغول به کار هستند .
محصولات تولیدی شرکت : کشاب و زیرکشاب کنتور گاز به سفارش شرکت ملی گاز ایران مجموعه دسته دنده اتومبیل کاروان ( ون) به سفارش شرکت سایپا کاسه نشیمن کمک فنر پراید به سفارش شرکت سایپا و....
توضیح مختصری از روش تولید محصولات :
کشاب وزیر کشاب : مواد اولیه این محصول با کالیت است که بعد از انبارش در انباردائمی وگاز گیری از آن برای تولید ارسال می شوند ، مواد با کالیتی در دستگاه پخت ( ماکروویو ) قرار می گیرند وبعد از گذشت مدت زمان مشخص وپخته شدن از دستگاه خارج شده وسریعا درداخل دستگاه پرس قرار می گیرد وپرس می شود وقتی زمان مشخص گذشت وقطعه خنک شد آنرا از دستگاه پرس خارج نموده وبه بخش پلیه گیری ارسال می کنند در بخش پلیه گیری کارگران به وسیله دستکش وشابلون مخصوص قطعه کشاب و زیر کشاب را پلیه گیری می نمایند وقطعات به بخش لپینگ منتقل می شوند دراین بخش محصول را در داخل دستگاه لپینگ قرار داده و به مدت 6 دقیقه لپینگ می کنند تا سطح محصول کاملا صیقل داده شود بعد آنها را شستشو می دهند وبه بخش مونتاژ بوش بدنجی می فرستند وبعد از عمل مونتاژ کنترل کیفیت می شود که اقلام معیوب برای دوباره کاری برگشت داده می شوند واقلام سالم بسته بندی شده وبرای ارسال به شرکت ملی گاز ایران آماده می گردند .
کاسه نشیمن کمک فنر پراید :
این محصول از دو قطعه فلزی به صورت ورق تشکیل شده است که ورق اول به شکل مربع و دارای طول وعرض cm 30 و cm 25 است وورق دوم دایره ای به قطر cm 5 می باشد ورق مربع شکل را در زیر پرس لیدورلیک 180 تنی وروی قالب شماره 1 کاسه نشیمن قرار می دهیم وقطعه را پرس می کنیم سپس قطعه پرس شده رازیر دستگاه پرس ضربه ای 60 تنی قرار می دهیم و دو سوراخ روی آن ایجاد می کنیم بعد مجددا قطعه را به پرس لیدرولیک 180 تنی برده ولی روی قالب شماره 2 که کسی بلند از قالب شماره 1 است قرار می دهیم ( دلیل این کار این است که اگر ورق را از ابتدا روی قالب شماره 2 قرار دهیم به علت نازکی ورق در اثر کشش پاره می شود ) بعد ازانجام عملیات پرس قطعه ساخته شده راهمراه با ورق دایره ای شکل به وسیله دستگاه نقطه جوش ، جوش می دهیم بعد قطعه را برای رنگ می فرستیم که پس از رنگ کنترل کیفیت می شود .
-بررسی محیط کارخانه از نظر ارگونوسیکی :
شرایط محیطی به طور کلی شامل چهار بحث ، روشنایی ، اقلیم ، سروصدا ، حرکت می باشد که ما سعی کرده ایم در شرکت عصر صنعت شرق هر چهار بحث ذکر شده را تا حدودی بررسی کنیم تا شرایط مناسبی برای اپراتور ها ایجاد شود .
روشنایی : در بسیاری از فعالیتهای روزانه مانند رانندگی وغیره خورشید نور مورد نیاز ما را تامین می کند اماوقتی فعالیتی در فضای سر پوشیده مانند شرکت انجام می گیرد به علت نبود پنجره های کافی برای استفاده ازنور خورشید ( تصویر 1 ضمیمه ) باید از نوعی روشنایی مصنوعی استفاده کرد که این امر به وسیله لامپها ونور افشانها مقدور می شود . لامپها به چند دسته تقسیم می شوند لامپهای رشته ای التهابی و لامپهای تخلیه گازی .
در لامپهای رشته ای التهابی نور براثر گرمایش الکتریکی یا احتراق گازها درون یک توری نازک تولید می شود در لامپهای تخلیه گازی نور براثر عبور جریان الکتریکی از میان گاز تولید می گردد توصیه مااین است که در شرکت مذکور برای تهیه روشنایی از لامپهای رشته ای التهابی استفاده شود.
سروصدا :
سروصدا همیشه درکارخانه های صنعتی وجود دارد وباعث آزار پرسنل تولید وحتی پرسنل اداری کارخانه می شود پس هیچگاه نمی توان این فاکتور راحذف کرد بلکه فقط
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
راه هاى اثبات نبوت ( 1 )
بحث ما درباره نبوت است که به یک اعتبار دومین اصل و به اعتبار دیگر سومین اصل از اصول دین است . اصول دین به یک اعتبار عبارت است از توحید , نبوت و معاد , ولى از دیده شیعیان چون دو چیز دیگر هم جزء اصول دین است , گفته مى شود که اصول دین پنج است : توحید , عدل , نبوت , امامت و معاد . به هر حال نبوت یکى از ارکان اصول دین است . راجع به نبوت بحثهاى زیادى هست که ما عجالتا فهرست بحثها را آن اندازه اى که فعلا به نظرمان رسیده عرض مى کنیم و ممکن است که آقایان هم موضوعاتى داشته باشند که لازم باشد در اطراف آنها بحث شود . مفهوم عمومى اى که همه مردم از نبوت دارند این است که بعضى از افراد بشر واسطه هستند میان خداوند و سایر افراد بشر , به این نحو که دستورهاى خدارا از خدا مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند . تا این حد را همه در تعریف نبوت قبول دارند . این دیگر تفسیرى همراهش نیست : گروهى از افراد بشر که دستورهاى خدا را از ناحیه خداوند مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند . آنگاه در اینجا مسائل زیادى هست . یکى از مسائل این است که اساسا چه نیازى در عالم به این کار هست که دستورهایى از ناحیه خدا به مردم برسد , اصلا مردم نیاز به چنین چیزى دارند که از ناحیه خدا به آنها دستور برسد , یا نه , چنین نیازى نیست ؟ و تازه اگر چنین نیازى هست آیا حتما راه برآورده شدن این نیاز این است که به وسیله افرادى از بشر این دستورها ابلاغ بشود , راه دیگرى وجود ندارد ؟ اگر گفتیم این نیاز هست , این نیاز از چه قسمت است ؟ آیا زندگى اجتماعى بشر بدون آنکه یک دستور الهى در آن حکمفرما باشد نظم و نظام نمى پذیرد ؟ یا نه , از این جهت بشر نیازى ندارد , از آن جهت نیاز دارد که زندگى بشر محدود به زندگى دنیا نیست , یک زندگى ماوراء دنیایى هم وجود دارد و آن زندگى ماوراء دنیا از نظر اینکه بشر در آنجا سعادتمند باشد بستگى دارد به اینکه در این دنیا چگونه زندگى کند , چه جور معتقدات و افکارى داشته باشد , چه جور خلقیاتى داشته باشد و چه جور اعمالى داشته باشد که اعمال صالح گفته مى شود . چون سعادت بشر در آن دنیا بستگى دارد به افکار و معتقدات و اخلاقیات و اعمالش در این دنیا , پیغمبران دستورهایى از ناحیه خدا براى بشر آورده اند که فکر و عمل و اخلاق خودش را طورى تنظیم کند که در آن دنیا سعادتمند باشد . و یا هر دو , یعنى هم زندگى اجتماعى بشر اگر بخواهد سعادتمندانه باشد احتیاج دارد که آن دستورهاى خدایى اجرا بشود و هم زندگى اخروى بشر , و ایندو به یکدیگر پیوسته و وابسته اند نه اینکه ضد یکدیگر باشند که آنچه زندگى اجتماعى را صالح مى کند آن دنیا را خراب کند و بالعکس , نه , در هر دو , بشر چنین نیازى دارد . پس یک بحث درباب نبوت مسأله نیاز به انبیاست . بحث دیگر درباب نبوت این است که انبیاء که ما مى گوییم دستورها را از ناحیه خدا مى گیرند این را چگونه مى گیرند ؟ که این نامش ( وحى) است , بحث در مسأله وحى است , یعنى انبیاء این تعبیر را درباره خودشان به کار برده و گفته اند از ناحیه خدا به ما وحى مى شود . آنگاه درباب وحى , نام فرشتگان را آورده اند , جبرئیلى مخصوصا نامش برده شده است در خود قرآن و در کتابهاى دیگر آسمانى به عنوان واسطه وحى , و به هر حال این گرفتن دستور , تلقى کردن دستورهاى خدا که خودشان اسم ( وحى) رویش گذاشته اند چگونه و به چه شکل است ؟ مسأله دیگر که باز یک مسأله اساسى درباب نبوت است این است که انبیاء ( 1 ) معجزه داشتند و معجزه هایى مىآوردند . معجزه چیست ؟ خود معجزه هم به اندازه مسأله وحى یک مسأله مرموزى است . آیا اصلا معجزه وجود داشته است و مى توا ند وجود داشته باشد ؟ آیا معجزه ضد علم است یا ضد علم نیست ؟ علم و معجزه آیا با هم ناسازگارند یا ناسازگار نیستند ؟ به نظر من مىآید که بحثهاى اساسى درباب نبوت همین سه بحث است : یکى( نبى) و ( رسول) مثلا یکى از مسائل که از نظر قرآنى خیلى قابل بحث است این است که در قرآن , هم تعبیر ( نبى) آمده است و هم تعبیر ( رسول) , نبى و رسول , نبیین و رسل , آیا نبوت با رسالت فرق مى کند , یعنى دو مقام و دو خصوصیت است ؟ یا نه , یک چیز است که با دو اسم تعبیر شده است ؟ کلمه ( نبى) از ماده ( نبأ) است . نبأ یعنى خبر , البته خبرهاى مهم و عظیم و خبرهاى صادق . مثل اینکه هر خبرى را نبأ نمى گویند , کلمه ( حدیث ) یا ( خبر) را ممکن است بگویند ولى کلمه ( نبأ) یک اهمیت دیگرى دارد . نبى یعنى خبر دهنده , چون انبیاء از خدا خبرهایى آورده و به مردم داده اند , به این اعتبار به آنها گفته اند ( نبى) . کلمه ( رسول ) از ماده ( رسالت) است که اصل معنایش رهایى است در مقابل قید . ( مرسل) در زبان عرب یعنى رها شده , در مقابل ( در قید شده) . مثلا اگر مویى را همین طور رها کنند به پایین , مى گویند ( ارسله) یعنى رهایش کرد , اما اگر مو را با سنجاقى ببندند این نقطه مقابل ارسال است . ولى این کلمه را در مطلق مورد فرستادن به کار مى برند . وقتى که کسى , کسى یا چیزى را از جایى به جایى مى فرستد , به آن مى گویند ( ارسال) و ( رسول) یعنى فرستاده به طور کلى . نمایندگانى که مثلا یک امیر , یک پادشاه از پیش خودش نزدیک نفر دیگر مى فرستد اینها را معمولا در زبان عربى ( رسول) مى گویند , رسولى فرستاد یعنى نماینده اى فرستاد , فرستاده اى فرستاد . این معنى لغوى اش . آیا در اصطلاح قرآن میان ( نبى) و ( رسول) فرقى هست که قرآن وقتى به کسى مى گوید ( نبى) به یک عنایت خاصى مى گوید و وقتى مى گوید ( رسول) به عنایت دیگرى است که احیانا ممکن است کسى نبى باشد رسول نباشد , یا برعکس رسول باشد نبى نباشد , چنین چیزى هست یا نه ؟ این هم بحثى است که چون در درجه اول لزوم نیست ما فعلا وارد آن نمى شویم , اگر لازم بود روى این جهت هم بحث مى کنیم که آیا میان ایندو فرق هست و یا فرق نیست ؟ این مخصوصا از این جهت ضرورت پیدا مى کند که در آیه ختم نبوت , ما به این تعبیر داریم که : ( & ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
مقدمه :
ورق حلب به عنوان کالای واسطه مصرف گسترده ای در صنایع خصوصاً در صنایع غذایی ، شیمیایی و ... به عنوان مواد بسته بندی دارد این ورق ها پس از عملیات لاک زنی وچاپ برروی آنها به صورت کویل و بندل به واحدهای تولید ظروف بسته بندی از قبیل سازندگان قوطی و ... ارسال می شود . تا ظروف تولیدشده به واحدهای تولید مواد غذایی وشیمیایی که تولیدات آنها نیاز به بسته بندی دارند فرستاده شود .
ورق حلب دردونوع single Reduce با ضخامت بیش از ونوع دوم Double Reduce با ضخامت کمتراز می باشد .
معرفی محصول :
محصول مورد نظر ورق روغنی قلع اندود می باشد که اصطلاحاً آنرا ورق حلب یا « Tin plate » می نامند .
وضعیت استاندارد ( ملی یا بین المللی ) :
استاندارد ملی 2368 واستاندارد جهانی آن عبارت است :
EURO NORM 10203
موارد مصرف وکاربرد محصول
ورق حلب به عنوان کالای واسطه ای در صنایع غذایی و... کاربرد دارد. این ورقه ها پس از لاک زنی وچاپ به واحدهای تولید ظروف بسته بندی از قبیل قوطی و... فرستاده می شوند تا ظروف تولید شده به واحدهای تولید مواد غذایی که تولیدات آنها به بسته بندی نیاز دارند ارسال شود .
کالاهای جایگزین :
کالاهای جایگزین ورق حلب دربرخی موارد می تواند قطعات پلاستیکی وآلومینیمی درزمینه صنایع بسته بندی ونیز ورق گالوانیزه دربرخی مصارف دیگر باشد .
کشورهای عمده تولید کننده ومصرف کننده محصول :
کشورهای عمده تولید کننده عبارتند از : آلمان ، انگلیس ، فرانسه ، برزیل ، آمریکا ، وکره ( کشورهای تولید کننده ورق های حلب single Reduce با ضخامت بیش از ونوع دوم Double Reduce با ضخامت کمتراز)
وکشورهایی ازقبیل چین ، ترکیه ، قزاقستان و... فقط تولیدکننده ورق های از نوع single Reduce می باشند .
کشورهای مصرف کننده ورق حلب کشورهای صنعتی جهان خصوصاً کشورهایی که درزمینه صنایع تبدیلی کشاورزی فعالیت دارند به منظور بسته بندی مواد غذایی و ... از آن استفاده می نمایند .
بررسی بازار :
واردات این محصول به موافقت وزارت صنایع ونیز موافقت وزارت بازرگانی بستگی دارد . لازم به تذکر است که ورق حلب که فقط نورد شده باشد منحصراً موکول به موافقت وزارت بازرگانی می باشد.
شرایط صادرات :
با توجه به وارداتی بودن کالای مورد نظر وعدم تولید آن درداخل لذا فعلاًَ موضوع صادرات مطرح نمی باشد . علیهذا در صورت تولید آن درداخل وتأمین نیاز داخلی مازاد نیاز داخل برای خارج از کشور خصوصاً برخی از کشورهای همجوار امکان پذیر خواهدبود .
قیمت داخلی وجهانی محصول :
نظربه اینکه درحال حاضر ورق حلب درداخل کشورتولید نمی شود لذا محصول مذکور برمبنای قیمتهای جهانی ووارداتی درداخل خرید وفروش می گردد .
قیمتهای جهانی هرتن ورق حلب با توجه به انواع آن « signle Reduce » ویا « Doble Reduce » بین 700 الی 900 دلار می باشد . لذا متوسط قسمت هرتن آن حدود 800 دلار برآورد می گردد .
بررسی واردات محصول از آغاز برنامه اول
سال
68
69
70
71
72
واردات (تن )
50600
105400
194300
182190
127479
سال
73
74
75
76
جمع
واردات (تن)
129106
138206
199260
117331
1244778
لذا متوسط واردات سالیانه از آغاز برنامه اول تاکنون
138308= 9÷ 1244778 تن بوده است پراکندگی واختلاف آنها بعنوان پایه نیاز در نظر بگیریم ( میانگین حدود 188 هزارتن می باشد ) ملاحظه می گردد . با نرخ
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
پارسَه ( تخت جمشید ) Persepolis
هخامنشیان همچون نیاکان خود عادت به کوچ کردن داشتند ، و معمولاً همه سال را در یک جا به سر نمیبردند، بلکه بر حسب اقتضای آبوهوا، هر فصلی را در یکی از پایتختهای خود سر میکردند. در فصل سرما ، در بابل و شوش اقامت داشتند ، و در فصل گرمی ِهوا به همدان میرفتند که در دامنه کوه الوند بود و هوای تازه و خنکی داشت .
این سه شهر « پایتخت » به معنی اداری و سیاسی و اقتصادی بودند، اما دو شهر دیگر هم بودند که « پایتخت آئینیِ » هخامنشیان به شمار میرفتند، یکی پاسارگاد که در آنجا آیین و تشریفات تاجگذاری شاهان هخامنشی برگزار میشد، و دیگری « پارسَه » که برای پارهای تشریفات دیگر به کار میآمد.
این دو شهر « زادگاه » و « پرورشگاه » و به اصطلاح « گهواره » پارسیان به شمار میرفت، و گور بزرگان و نامآوران آنان در آنجا بود و اهمیت ویژهای داشتند؛ به عبارت دیگر، اینها مراکز مذهبی ایرانیان هخامنشی بودند، مانند اورشلیم و واتیکان، که نظر به اهمیت آیینی خود، مرکز ثقل بسیاری از حوادث بودهاند. البته از این دو تختجمشید بیشتر اهمیت داشته است و به همین دلیل، اسکندر مقدونی آن را به عمد آتش زد تا گهواره و تکیهگاه دولت هخامنشی را از میان ببرد.
نام راستین این شهر پارْسَهْ بوده است که از نام قوم پارسی آمده است و آنها ایالت خود را هم به همان نام پارس میخواندند. پارسه به همین صورت در سنگ نوشته خشیارشا بر جرز درگاهای « دروازه همه ملل » نوشته شده است، و در لوحههای عیلامی مکشوفه از خزانه و باروی تختجمشید هم آمده است. یونانیان از این شهر بسیار کم آگاهی داشتهاند، به دلیل این که پایتخت اداری نبوده است، و در جریانهای تاریخ سیاسی، که مورد نظر یونانیان بوده، قرار نمیگرفته. به علاوه، احتمال دارد که به خاطر احترام ملی و آئینی شهر پارسه، خارجیان مجاز نبودهاند به مکانهای مذهبی رفت وآمد کنند و در باب آن آگاهیهایی به دست آورند؛ همچنان که تا پایان دوره قاجار، سیاحان اروپایی کمتر میتوانستند در باب مشاهد و امامزادههای ایرانی تحقیق کنند. بعضی گمان کردهاند که در برخی از نوشتههای یونانی از پارسه به صورت پارسیان «persain» و یا شهر پارسیان نام رفته است، اما این گمان مبنای استواری ندارد.
پِرسِه پُلیس ( پرسپولیس )
نام مشهور غربی تختجمشید ، یعنی پِرْسِهْ پُلیْس (Perse Polis) ریشه غریبی دارد. در زبان یونانی، پْرسهْپُلیْس و یا صورت شاعرانه آن پِرْسِپْتوُلیْس Persep tolis لقبی است برای آِتِنه، الهه خرد و صنعت و جنگ، و «ویرانکننده شهرها» معنی می دهد.این لقب را آشیل، شاعر یونانی سده پنجم ق.م. در چکامه مربوطه به پارسیان، به حالت تجنیس و بازی با الفاظ، در مورد «شهر پارسیان» به کار برده است (سُوکنامه پارسیان، بیت 65). این ترجمه نادرست عمدی، به صورت سادهترش، یعنی پرسه پلیس، در کتب غربی رایج گشته و از آنجا به مردم امروزی رسیده است. خود ایرانیان نام «پارسه» را چند قرن پس از برافتادنش فراموش کردند چون کتیبهها را دیگر نمیتوانستند بخوانند و در دوره ساسانی آن را «صدستون» میخواندند. البته مقصود از این نام، تنها کاخ صدستون نبوده است، بلکه همه بناهای روی صفه را بدان اسم میشناختهاند. در دورههای بعد، در خاطر ه مردم فارس، «صدستون» به «چهلستون» و «چهلمنار» تبدیل شد. جُزَفا باربارو، از نخستین اروپاییانی که این آثار را دیده است (سال 1474 میلادی)، آن را ِچْلمِنار (چهلمنُار) خوانده است. پس از برافتادن هخامنشیان خط و زبان آنها نیز بتدریج نامفهوم شد و تاریخ آنان از یاد ایرانیان برفت، و خاطره شان با یاد پادشاهان افسانهای پیشدادی و نیمه تاریخی کیانی درهم آمیخت، و بنای شکوهمند پارسه را کار جمشید پادشاه افسانهای که ساختمانهای پرشکوه و شگرف را به او نسبت میدادند دانستند و کمکم این نام افسانهای را بر آن بنا نهادند.
صفه ی پارسه
تختجمشید بر روی صفهای بنا شده است که کمی بیشتر از یکصد و بیستو پنج هزار متر مربع وسعت دارد. خود صفه برفراز و متکی به صخرهای است که از سمت شرق پشت به کوه میترا یا مهر (= کوه رحمت) داده است و از شمال و جنوب و غرب در درون جلگه مرودشت پیش رفته و شکل آن را میتوان یک چهار ضلعی دانست که ابعاد آن تقریباً چنین است: 455 متر در جبهه غربی ، 300 متر در طرف شمالی ، 430 متر در سوی شرقی و 390 متر در سمت جنوبی کتیبه بزرگ داریوش بر دیوار جبهه جنوبی تخت، صریحاً گواهی میدهد که در این مکان هیچ بنایی قبل از وی موجود نبوده است.
کارهای ساختمانی تختجمشید به فرمان داریوش بزرگ در حدود 518 ق.م آغاز شد. اول از همه میبایست این تخت بسیار بزرگ را برای برآوردن کوشک شاهی آماده سازند: بخش بزرگی از یک دامنه نامنظم سنگی را مطابق نقشه معماران، تا ارتفاع معینی که مورد نظرشان بود، تراشیدند و کوتاه و صاف کردند و گودیها را با خاک و تختهسنگهای گران انباشتند، و قسمتی از نمای صفه را از صخره طبیعی تراشیدند و بخشی دیگر را با تختهسنگهای کثیرالاضلاع کوه پیکری که بدون ملاط بر هم گذاشتند برآوردند و برای آنکه این سنگهای بزرگ بر هم استوار بمانند آنها را با بستهای دم چلچلهای آهنی به هم پیوستند و روی بستها را با سرب پوشانیدند (این بستهای فلزی را دزدان و سنگربایان کنده و بردهاند؛ تنها تعداد کمی از آنها را بر جای ماندهاند). این تخته سنگها یا از سنگ آهکی خاکستری رنگی است که از کوه و تپههای اطراف صفه استخراج میشده و یا سنگهای آهکی سیاهی شبیه به مرمر است که از کانهای مجدآباد در 40 کیلومتری غرب تختجمشید میآوردهاند. خرده سنگها و سنگهای بیمصرف حاصل از تراش و تسطیح صخره را نیز به درون گودها ریختند. شاید در همین زمان بوده است که با آب انبار بزرگ چاه مانندی در سنگ صخره و در دامنه کوه مهر (= کوه رحمت) به عمق 24 متر کندند.
پس از چند سال، صاف کردن صخره طبیعی و پر کردن گودیها به پایان رسید و تخت هموار گشت. آنگاه شروع به برآوردن شالوده بناها کردند و در همان زمان دستگاه آب دَرکُنی تختجمشید را ساختند بدین معنی که در دامنه آن قسمت از کوه رحمت که مشرف بر تخت است آبراهههایی کندند و یا درست کردند، و سر این آبراههها را در یک خندق بزرگ و پهن، که در پشت دیوار شرقی تخت کنده بودند، گذاشتند تا آب باران کوهستان از راه آن خندق به جویبارهایی در جنوب و شمال صفه راه یابد و به دَر رَوَد. بدینگونه خطر ویرانی بناهای روی تخت ناشی از سیلاب جاری از کوهستان از میان رفت، اما بعدها که این خندق پُر شد آب باران کوهستان قسمت اعظم برج و باروی شرقی را کند و به درون محوطه کاخها ریخت و آنها را انباشت، تا این که در هفتاد سال گذشته؛ باستانشناسان این خاکها را بیرون ریختند و چهره بناها را دوباره روشن ساختند. بر روی خود صفه، آبراهههای زیرزمینی کندهاند که از میان حیاط و کاخها میگذشت و آب باران سقفها از راه ناودانهایی که مانند لوله بخاری و با آجر و ملاط قیر در درون