دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق درمورد؛ یونان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 77

 

فن خطابه :

یونانیان هم ذهنی سیاسی داشتند و هم مردمی مرافعه جو بودند، و فنون سخن گفتن برای آنها وسیله ای سودمند برای تأثیرگذاری بود، همانگونه که در مردم سالاری جدید اینگونه است؛ در حالی که بر حسب روحیه بی قرار آنها در خصوص کنجکاوی عقلانی، نظریه سخن گفتن در میان آنها بیشتر مورد توجه قرار گرفت تا در اجتماعات جدیدی که اشتغال آن در آنها به همان اندازه حایز اهمیت است. پیش از زمان ارسطو چند رساله در باب ‹‹فن سخن آوری›› نوشت بوده اند؛ با این حال گلایه ارسطو این است که در آنها از عنصر استدلالی در خطابه غفلت کرده اند و موادی از قبیل برانگیختن احساسات در مخاطبان را بیش از اندازه پرورانده اند. خود ارسطو نقش توسل به احساسات را می پذیرد، اما تأکید می کند که احساسات باید از طریق خود سخن تولید شود نه از راه ترفندهای اتفاقی ناچیزی که در محکمه های یونانی معمول است.1 به واقع، ارسطو این نقص نویسندگان قبل را ناشی از این می داند که آنها بیشتر به خطابه در محکمه ها می پرداخته اند تا به شاخه سیاسی و اصیل تر این فن. او متعهد می شود که در هر دو جنبه آثار اسلافش را بهبود بخشد.2 بر عنصر استدلالی در خطابه در همان آغاز و در سراسر (رساله) تأکید شده است. خطابه به عنوان قرینه یا شاخه ای از دیالکتیک توصیف شده است.3 خطابه با دیالکتیک بیشتر ارتباط دارد تا با برهان علمی؛ همانند دیالکتیک با استدلال هایی سر و کار دارد که دانش هیچ علم خاصی را پیش فرض ندارند بلکه چنان اند که هر آدم عاقلی می تواند آنها را به کار بگیرد و از آنها پیروی کند. خطابه در اصل، همچون دیالکتیک، درباره هر موضوعی می تواند بحث کند، اما عملاً اغلب با موضوعاتی سر و کار دارد که مردم درباره آنها تبادل نظر می کنند و از این رو خطابه به علمی غیر از منطق مربوط است؛ خطابه ‹‹فرع دیالکتیک و فرع مطالعه ویژگی است که می توان به درستی سیاست نامید››،1 و صورت خود را از اولی و ماده اش را از دومی دارد.

خطابه عبارت است از ‹‹قدرت دریافتن راه های ممکن اقناع مردم در باب هر موضوعی معین››.2 اقناع کننده ها دوگونه هستند. خارج از صناعت، که از پیش موجود است و فقط باید به کار بسته شود (از قبیل گواهی و شکنجه و شهادت مستند) و صناعی، که باید توسط سخنران ابداع شود. از دومی سه گونه وجود دارد، آنهایی که منش خطیب را به بار می آورند (یعنی، ابزارهایی که خطیب به وسیله آنها مخاطبان را ترغیب میکند تا رأی مطلوبی درباره شخصیت او داشته باشند)، و آنهایی که در مخاطبان پدید آورنده احساسات اند، و آنهایی که به صرف نیروی استدلال برهان یا آنچه ظاهراً برهان است تولید میکنند. نخست اقناع کننده گونه سوم بحث شده است. این نوع اقناع کننده دو گونه فرعی عمده دارد. تمثیل، که نظیر خطابی استقرار است، و قیاس اضماری، یعنی نظیر خطابی قیاس.3 از این دو، دومی به تمام معنی روش خطابی است، یعنی ‹‹قسمت اصلی اقناع›› است.1 ‹‹استدلال از راه تمثیل نیز کمتر اقناع کننده نیست، اما ارسطو قیاس اضماری را بیشتر می پسندد.››2 البته شکل استدلال به کار بسته شده را شرایطی تعیین می کنند که خطیب تحت آن شرایط کار می کند. پس موضوعای که خطیب به آنها می پردازد چیزهایی هستند که ما درباره آنها تبادل نظر می کنیم، البته تا آنجا که این موضوعات بیرون از حوزه فنون و علوم معین قرار دارند؛ و مردمی که خطیب خطاب به آنان سخن می گوید کسانی هستند که نمی توانند رشته ای طولانی از استدلال را دنبال کنند. بنابراین خطیب با احتمالات سر و کار دارد (زیرا یقینات موضوع تبادل نظر نیستند)، و استدلال های کوتاه به کار می برد، و آنجا که به نظر می رسد مردم مقدمات را می پذیرند، آنها را به جای اینکه از اصول نخستین استنتاج کند مسلم فرض می کند.

قیاس اضماری عمدتاً دو گونه است. استدلال های خاصی که به موضوع برخی علوم، مانند اخلاق یا طبیعیات ، مربوط اند؛ و استدلال های برگرفته شده از (توپوی، اصطلاحاً مواضع)، که لغتاً به معنی جاهایی است که استدلال ها در آن یافته می شوند، یعنی حوزه هایی که در آنها استدلال ها مکرر در ذهن می آیند. خطیب هر اندازه استدلال های خاص به کار ببرد بیشتر از حوزه خطابه خارج می شود؛ اما ارسطو با نظر به تعداد نسبتاً کم استدلال های عمومی موجود جایز می داند که خطیب استدلال های خاص نیز به کار ببرند، و نخست در مورد اینگونه استدلال ها بحث می کند. با نظر به شرایطی که خطیب تحت آنها کار می کند، اینگونه استدلال ها غالباً از اخلاق و سیاست برگرفته می شوند.1

اما او نخست سه گونه خطابه تشخیص می دهد. مخاطب ممکن است تماشاگر یا داور باشد، و داور اعمال ممکن است داور اعمال در گذشته یا در آینده باشد. از این رو سه گونه خطابه وجود دارد، 1- خطابه حقوق دان، که می کوشد نشان دهد بعضی مسیر آینده، به صلاح یا زبان بخش است؛ 2- خطابه وکیل مدافع که می کوشد قانونی یا غیرقانونی بودن عملی را در گذشته نشان دهد؛ 3- خطابه ‹‹نمایش››، که هدف آن نشان دادن شرافت یا پستی چیزی است که به عنوان چیزی که فعلاً موجود است بررسی می شود. ارسطو با طنز بدی می گوید خطیب سیاسی ممکن است بپذیرد که خط مشی که او از آن دفاع می کند ناعادلانه استع اما او نباید به هیچ دلیلی بپذیرد که آن به صلاح نیست؛ وکیل مدافع ممکن است اجازه دهد که موکلش موذیانه رفتار کند، اما هرگز اجازه نمی دهد که قانون را زیر پا بگذارد؛ مداح ممکن است به مدح خویش علاقه ای نداشته باشد، اما باید به هر قیمتی که شده ادعا کند که کارش از لحاظ اخلاقی درست است.2

ارسطو در ادامه بحث می کوشد انواع استدلال های متناسب با خطابه سیاسی (یکم، 8-4)، و با دکلمه (یکم، 9) و با التماس و تمنا در محکمه (یکم، 14-10) را نشان دهد، و پیوستی



خرید و دانلود تحقیق درمورد؛ یونان


هنر مجسمه سازی در یونان 72 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 72

 

هنر مجسمه سازی در یونان باستان

تمدن یونان باستان از تاثیرگذارترین فرهنگ هایی است که حیات بشر به خود دیده است. پتانسیل هنری یونان از چنان نیرویی برخوردار است که با گذشت دهه ها و قرن ها همچنان می توان ردپای هنر هنرمندان آن را در فرهنگ های سرزمین های جهان مشاهده نمود.حضور چهارگزینه از عجایب هفت گانه دنیا در میان آثار یونان باستان نمایانگر فرهنگ غنی و ماندگار این سرزمین است.توجه یونانیان به دو عنصر زیبایی شناختی و انسان گرایی به خلق آثاری انجامید که تا امروز نیز الهام بخش بسیاری از هنرمندان است. در غرب هنر امپراتوری رم باستان آشکارا از هنر یونان تاثیر پذیرفته است. کشورگشایی های آلکساندر کبیر در شرق نیز زمینه ساز حضور هنر یونان باستان در کشورهای آسیای میانه و هندوستان را فراهم آورد و مکتب گرکو ـ بودیست (یونانی ـ هندی) را بنیان نهاد.هنر یونان باستان از نظر سبک به چهار دوره قابل تقسیم است: ۱) هنر هندسی (geometric) ۲) هنر کهن (archaic) ۳) هنر کلاسیک (classical) ۴) هنر هلنی (hellenistic) گرچه یونان باستان را سرزمین ادب و هنر می شناسند ولی جاه طلبی و کشورگشایی های برخی از فرمانروایان سبب نابودی بسیاری از آثار هنری آن شد . دو هنر معماری و مجسمه سازی بیش از سایر هنرها توان مقابله با جنگ و ویرانی را داشتند و امروزه بسیاری از اطلاعاتی که ما از هنر یونان باستان داریم به واسطه آثار باقی مانده از این دو رشته هنری است . درباره بخشی از دوران هنری یونان که به سال های سیاه معروف است هیچگونه اطلاعاتی در دست نیست . از دوران هنر هندسی که به سال های ۱۰۰۰ پیش از میلاد مسیح بر می گردد نیز اطلاعات ناقصی وجود دارد. هنر کهن تنها با فیگورهای سیاه رنگی که روی ظروف نقاشی می شدند قابل بررسی است. در حقیقت نمی توان مرز روشنی از دوره های هنری یونان را مشخص نمود. برخی هنرمندان یونانی در سالهایی از هم نسل های خود گام هایی فراتر برداشتند و این به تولد هنر و سبک جدید در فرهنگ یونان منجر شد. دوران کلاسیک یونان از زمان لشکر کشی یونانیان به سرزمین پارس آغاز شد و عصر هلنی نیز نتیجه التقاط دو فرهنگ یونانی و آسیای شرق (هند و افغانستان) است.آثار به جای مانده از هنر یونان باستان به مجسمه ها، بقایای بناهای معماری، ظروف سفالی و سکه ها ختم می شود .یونانی ها نیز به مانند بسیاری از فرهنگ های اروپایی، اوج بروز خلاقیت را در هنر نقاشی می پنداشتند. از نقاشان مطرح یونانی می توان به «پلی گنوتوس از تاسوس» اشاره کرد. هر چند از وی هیچ اثری بر جای نمانده ولی براساس مکتوبات شهرت و محبوبیت این هنرمند، همتراز با میکلانژ و لئوناردو داوینچی بوده است. نقاشان یونانی عمدتا بر روی بوم های چوبی نقاشی می کردند که همین امر به عمر کوتاه آنها ختم شده است. آشنایی با نقاشی های یونان، امروزه تنها از طریق بررسی سفالینه ها و نقاشی های دیواره های مقبره ها امکان پذیر است . نقاشی بر روی سفالینه ها تنها بخش کوچکی از بعد زیبایی شناسی یونانیان را آشکار می سازد چرا که تکنیک هنرمندان نقاش در نقاشی بر روی ظروف و بوم های بزرگ بسیار متفاوت بود. هنر مجسمه سازی یونان با حضور چند مجسمه که بخش هایی از آن به جای مانده است ، قدرت خالقان آنها را در رعایت تناسبات و توجه به عناصر حقیقت انگاری، آشکار می سازد . در کنار جنگ، آفت دیگری نیز هنر یونان را از ماندگاری محروم ساخت: زلزله. بسیاری از بناهای عظیم معماری یونان باستان توسط یکی از بی شمار زلزله های یونان نابود و تخریب شد. اما همین آثار اندک به جای مانده از معماری همچون پارتنون و معبد هفائستوس در آتن اوج تمدن بشری در عصر باستان را به رخ عصر حاضر می کشد . چهار گنجینه از هفت عجایب دنیا: «مجسمه زئوس در المپیا»، «معبد آرتیمیس در افسوس»، «کولزئوس رودز» و «فانوس دریایی الکساندر» نمایندگان تمدن کهن سرزمین یونان در دنیای معاصر هستند.

یونانیان، خدایان متعدد خود را بصورت مجسمه در معابد خود قرار میدادند و آنها را پرستش می نمودند. مجسمه های سنگی و برنزی بیشماری نیز از قهرمانان خود در میدانها و معابر عمومی می‌گذاشتند.

مصریان عقیده داشتند که روح هر انسانی پس از مرگ به این جهان بر می گردد و برای اینکه آن روح سرگردان نشود مجسمه‌هایی از سنگ یا برنز یا چوب یا گچ می ساختند و در مکانهای امنی قرار میدادند و چون آن مجسمه ها کاملاً شبیه اشخاصی که مرده بودند ساخته میشد به عقیده آنان روح به آسانی می‌توانست در آنها جای گیرد.

بعلاوه مصریان نیز خدایان خود را بصورت موجوداتی در سنگ یا برنز مجسم می‌کردند و در معابدشان قرار می دادند یونانیان قبل اسلام، هنگامیکه تمام ملل جز ملت نبود به خدایان متعدد اعتقاد داشتند و دارای مذهبی بودند که به توحید خیلی نزدیک بود. هرودت که یونانیان عهد هخامنشی را به هم میهنان خود در کتابی تحت عنوان «تاریخ» معرفی نموده تعجب می کنم از اینکه یونانیان برای خدایان خود معبد و مجسمه ای نمی سازند و می‌گوید آنها برای انجام مراسم مذهبی خودشان روی بلندیها می‌روند و خداوند خود را به این طریق پرستش می‌نمایند.

در عهد ما هیچ مجسمه‌ای که خدای یونانیان قدیم یعنی اهورامزدا را به ما نشان بدهد نمی‌شناسیم انسان بالداری که در پیشانی آرامگاه بعضی از پادشاهان هخامنشی نقش



خرید و دانلود  هنر مجسمه سازی در یونان 72 ص