دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق درباره کودکی امام در خمین چگونه می گذشت؟

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

کودکی امام در خمین چگونه می گذشت؟

چکیده: بازیها از خانه شروع شد، او علاقه زیادی به پرش ارتفاع داشت به همین دلیل یکی از سرگرمیهایش پریدن از ایوان بالاخانه به پایین بود. روح الله با بچه های هم سال فامیل و هم محله ای در این کار، مسابقه می گذاشت. اول از ایوانهای کوتاه تر شروع کرد و سپس از بالاترین ایوان که نزدیک دو متر ارتفاع دارد . پرش از مانع، یکی دیگر از بازیها بود؛ بدین صورت که طنابی بین دو چوب عمودی محکم شده در زمین، بسته و از روی طناب می پریدند.یک بار به هنگام پرش از روی طناب، پای روح الله به آن گیر کرد و یکی از چوبها محکم بر روی استخوان ساعد دست راستش سقوط کرد و دستش شکست .

سرگرمیها و بازیهای دوره کودکی

هر کودکی به طور طبیعی علاقه و گرایش به بازی و سرگرمیهای متنوع دارد و اصولاً یکی از لوازم رشد فکری و جسمی هر شخص، پرداختن به این امور است. آب و هوای خوب خمین و زیبائیهای خاص فصلهای چهارگانه، به علاوه خانه بزرگ و تو در توی پدری (که برای انواع بازیهای بچگی بسیار مناسب بود) و وجود رودخانه، کوه، صحرا و باغ در نزدیکی آن خانه، امکانی استثنایی برای پرورش جسم و فکر روح الله فراهم آورده بود و او نیز به نیکوترین وجه از آن امتیازات و امکانات بهره جست.بازیها از خانه شروع شد، او علاقه زیادی به پرش ارتفاع داشت به همین دلیل یکی از سرگرمیهایش پریدن از ایوان بالاخانه به پایین بود. روح الله با بچه های هم سال فامیل و هم محله ای در این کار، مسابقه می گذاشت. اول از ایوانهای کوتاه تر شروع کرد و سپس از بالاترین ایوان که نزدیک دو متر ارتفاع دارد . پرش از مانع، یکی دیگر از بازیها بود؛ بدین صورت که طنابی بین دو چوب عمودی محکم شده در زمین، بسته و از روی طناب می پریدند.یک بار به هنگام پرش از روی طناب، پای روح الله به آن گیر کرد و یکی از چوبها محکم بر روی استخوان ساعد دست راستش سقوط کرد و دستش شکست .مسیح بروجردی نوه امام نقل می کند که روزی همراه امام در حیاط خانه شان در جماران قدم می زدم و امام از خاطرات کودکی خود سخن می گفت. صحبت امام درباره چالاکی و زرنگی آن دورهء زندگی خود بود که در این بین بین سیدحسن فرزند حاج احمدآقا (که حدودا ده ساله بود) وارد شد. امام در حالی که به طرف سیدحسن اشاره می کرد گفت: من به اندازه ایشان بودم، با همین قامت و هیکل، که مثل باد از روی دیوارهای خانه و باغمان می دویدم.کوه نوردی یک ورزش و سرگرمی بسیار ارزشمند برای روح الله بود و او از زمانی که قدرت بالا رفتن از کوه را پیدا کرد تا زمانی که در خمین اقامت داشت، این ورزش خوب و روح نواز را ترک نگفت. در خمین کوه کوچک و نسبتا کوتاهی وجود دارد که به نام "بوجه" بر وزن "گوجه" معروف است. فاصله این کوه تا بیت پدری روح الله از 1500 متر تجاوز نمی کند و از قدیم الایام تفریحگاه مردم خمین به ویژه در روز سیزده به در بوده است. روح الله در بیشتر ایام سال، همراه با برخی دوستان به قله این کوه صعود می کرد و از آنجا دشت وسیع کمره و شهر کوچک خمین را به تماشا می نشست.یک بار که روح الله به همراه پسرخاله اش (حسن مستوفی) قصد صعود به قله بوجه را داشتند، حسن از راه شناخته شده و همیشگی بالا رفت و روح الله تصمیم گرفت از بیراه و از مسیری که پرتگاهی در کنار آن قرار داشت حرکت کند. حسن چون از راه اصلی رفته بود زودتر به قله رسید و بر روی صفه یا ایوانی که در سمت جنوب شرقی قله قرار دارد به استراحت نشست. روح الله نیز از سمت پرتگاه خود را به صفه رساند و دستش را به لبه آنجا گرفت، تلاش نمود تا بالا بیاید، اما ناگهان سنگی که زیر پایش بود در رفت و او فریاد زد. حسن فورا به سینه روی صفه دراز کشید، دستهایش را دراز کرد، دستهای روح الله را گرفت و به او کمک کرد تا به زحمت خود را بالا بکشد. روح الله بعدا که بزرگ تر شد به کوههای دورتر و بلندتری که در اطراف خمین واقع شده اند می رفت یکی از آن کوهها "الوند" و دیگری "انگشت لیس" بود. کوه الوند در جنوب شرقی خمین بوده و 3111 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. کوه انگشت لیس نیز در غرب الوند واقع شده و غار طولانی و زیبایی در جبهه غربی آن قرار دارد. راه قدیمی خمین به گلپایگان از میان ان دو کوه می گذشته است. فاصله این دو کوه تا شهر خمین حدود 15 کیلومتر است و در آن روح الله پیاده و یا احتمالا با اسب به آنجا می رفته است. در دامنه کوه الوند، قلعهء زیبایی به نام "حسن فلک" قرار دارد که امام در یکی از سخنرانیهای خود پس از پیروزی انقلاب از آن چنین یاد کرد: "قلعه حسن فلک را من می دانم کجاست، این نزدیک در کمره است و نزدیک یک کوهی است یک قلعه ای است شاید ده خانوار در آن باشد، بعد این طرف و آن طرفش هم آن وقتها که دیدیم هیچی نبود. من رفتم آنجا "کشتی از دیگر ورزشهای مورد علاقه روح الله بود و در این رشته بدون آنکه آموزش خاصی ببیند صرفا به دلیل برخورداری از هوش و ذکاوت خوب و نیز توانایی جسمانی بالا در میان همسالان خویش حرف اول را می زد. " روح الله هنگامی که کودکی 9-8 ساله بیشتر نبود و به همراه دیگر بچه ها به مکتب خانه "ملا ابوالقاسم" می رفت، با بقیه هم کلاسیها کشتی می گرفت و آنان را مغلوب می کرد. ملاابوالقاسم در میان ساعت درس برای رفع خستگی بچه ها از آنان می خواست که یکدیگر کشتی بگیرند. در آن کلاس پسر بچه ای بود از اهالی روستای آشمسیان به نام آقا هاشم عبداللهی که از قدرت بدنی بالایی برخوردار بود. وی به موقع کشتی همه را مغلوب می کرد فقط یک نفر بود که موفق می شد آقا هاشم را به زمین بزند و آن هم روح الله بود ."امام خمینی در فروردین 1364 ش، که در بیمارستان بستری بود این خاطره را برای نوه اش (مسیح بروجردی) نقل کرد:ما خمین که بودیم روز سیزده به در را از شهر خارج می شدیم و به بالای کوهی که نزدیک خمین بود (بوجه) می رفتیم. بالای کوه جایی بود که بازی می کردیم. یک بار یک یلی (پهلوانی) به خمین آمده بود و من در بالای آن کوه با او کشتی گرفتم و مغلوب او شدم. "بازی "کوچک معلقی" هم از ورزشهای مفرح کودکان و نوجوانان خمین بود. بازی مزبور بدین صورت است که دو نفر به حالت رکوع خم شده و به یکدیگر پشت می کنند به نحوی که از ماندن آنها شکل T به وجود می آید. نفر سوم دورخیز گرفته و هنگامی که به آنان می رسد، دستش را بر پشت آنها زده و در هوا معلق می زند. این بازی نوع دیگری هم دارد که در آن یک نفر به حالت رکوع خم می شود و نفر بعدی، دستش را بر پشت او زده از رویش می پرد و پس از آنکه پرید خم می شود تا نفر بعدی این کار را تکرار کند. به گفته "حاج هانی افسریان" و "محمدنبی مکرمی" از همسالان امام، روح الله به همراه سایر هم بازیها در کاروانسرایی که تعلق به پدر وی داشت و در همان محله رازی واقع بود اوقات زیادی به بازی کوچکی معلقی سرگرم بود."لنگو مشته" نیز بازی دیگری بود که به صورت جمعی انجام می شد و روح الله از طرفداران پر و پا قرص این بازی بود. در این بازی، حاضران به دو گروه تقسیم شده، محوطه مربع بزرگی روی زمین رسم کرده و یک گروه داخل آن می رفتند. گروه دوم، نفراتش را یکی یکی به داخل مربع می فرستاد تا در حالی که روی یک پا می دود، با دست به نفرات گروه رقیب زده و آنان را از بازی خارج کند. اگر نفرات گروه دوم موفق به خارج کردن اعضای گروه اول از زمین می شدند در دور بعدی خود داخل زمین جای می گرفتند و بازی تکرار می شد. در این بازی معمولا هر گروه یک سرگروه داشت که قبل از شروع بازی، اقدام به یارگیری می کردند. به گفته حاج هانی افسریان، روح الله در بیشتر اوقات در این بازی سرگروه بود و به علت قدرت بدنی زیاد، بچه ها علاقه داشتند با او هم گروه شوند تا زود بر گروه دیگر غلبه کنند.

تحصیلات امام خمینی در خمین

روح الله، تحصیلات خویش را از هفت سالگی آغاز کرد ، عمه اش صاحبه خانم در سال 1327 ه. ق. او را به مکتب خانه ملا ابوالقاسم بهشتی سپرد تا گامهای نخستین در راه آموختن علم را به کمک او بردارد. مکتب خانه ملا ابوالقاسم در کوچه پشت مسجد جامع قرار داشت و شاگردان اول صبح هر کدام زیرانداز خود را که عبارت از تکه ای حصیر یا گلیم بود برمی داشتند و به آنجا می رفتند . بعد از آن نزد آقاشیخ جعفر (پسرعموی مادرش) و سپس نزد میرزا محمود افتخارالعلما درسهای ابتدایی خود را تکمیل کرد. مقدمات را نزد دایی اش میرزامهدی احمدی و منطق را هم نزد شوهر خواهرش "میرزا رضا نجفی" آموخت. سپس نزد برادر بزرگش سیدمرتضی (شرح باب حادی عشر) را خوانده، منطق را ادامه داد و مطول و سیوطی را نیز آغاز کرد. مشق یا تمرین خوش نویسی را هم نزد برادر انجام داد . در آن دوره شاگردان مکتب پس از فراگیری الفبای فارسی، قرائت قرآن و خواندن و نوشتن را یاد می گرفتند. کتاب درسی آنها "موش و گربه" عبید زاکانی و "دزد و قاضی" بود. به شاگردان ابتدایی، پس از آشنایی مقدماتی با خواندن، سوره حمد آموزش داده می شد. به محض موفقیت در روان خواندن سوره حمد، آخوند مکتب، یک صفحه بزرگ کاغذی را خط کشی و جدول بندی (مثل کاغذهای شطرنجی) و با رنگهای مختلف تزیین می کرد و بالای صفحه، این دو بیتی را می نوشت:پادشاهی پسر به مکتب داشتلوح سیمینش بر کنار نهادبر سر لوح او نوشته به زرجور استاد به زمهر پدرو این شعر مناسب با روش آموزش آن زمان بود که تنبیه با چوب و فلک و ترکه جایی برای تشویق نمی گذاشت. آخرین درس مکتب خانه، کتاب "نصاب الصبیان" تألیف ابونصر فارابی بود. این کتاب حاوی لغات عربی و معانی آنها به فارسی منظوم و در بحور مختلف شعری است. این آخرین درس بود و آخوند مکتب هم چیز بیشتری برای تعلیم دادن نداشت.آخوند "ملا عبدالله" نامی نیز در خمین "علمای بنی اسرائیل" و "پهلوان پایتخت" را درس می داد که آقا مرتضی در درس اولی و آقا روح الله در درس دومی حضور می یافت .آقا روح الله پس از آنکه به سن نوزده سالگی رسید و ادامه تحصیل در خمین را امکان ناپذیر دید؛ ابتدا راهی اصفهان شد تا تحصیل علوم دینی را پی بگیرد، اما پس از شش ماه با شنیدن آوازه حاج شیخ عبدالکریم حائری به خمین بازگشت و راهی حوزه درس آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در سلطان آباد (اراک) شد. وی در سال 1339 ه. ق. به سلطان آباد رفت و در یکی از حجره های مدرسه سپهدار رحل اقامت افکند. یک سال بعد که حاج شیخ به حوزه قم هجرت کرد، آقا روح الله هم به آن حوزه رفت و در قم ماندگار شد.منبع: www.irdc.ir



خرید و دانلود تحقیق درباره کودکی امام در خمین چگونه می گذشت؟


تحقیق درباره کودکی امام در خمین چگونه می گذشت؟

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

کودکی امام در خمین چگونه می گذشت؟

چکیده: بازیها از خانه شروع شد، او علاقه زیادی به پرش ارتفاع داشت به همین دلیل یکی از سرگرمیهایش پریدن از ایوان بالاخانه به پایین بود. روح الله با بچه های هم سال فامیل و هم محله ای در این کار، مسابقه می گذاشت. اول از ایوانهای کوتاه تر شروع کرد و سپس از بالاترین ایوان که نزدیک دو متر ارتفاع دارد . پرش از مانع، یکی دیگر از بازیها بود؛ بدین صورت که طنابی بین دو چوب عمودی محکم شده در زمین، بسته و از روی طناب می پریدند.یک بار به هنگام پرش از روی طناب، پای روح الله به آن گیر کرد و یکی از چوبها محکم بر روی استخوان ساعد دست راستش سقوط کرد و دستش شکست .

سرگرمیها و بازیهای دوره کودکی

هر کودکی به طور طبیعی علاقه و گرایش به بازی و سرگرمیهای متنوع دارد و اصولاً یکی از لوازم رشد فکری و جسمی هر شخص، پرداختن به این امور است. آب و هوای خوب خمین و زیبائیهای خاص فصلهای چهارگانه، به علاوه خانه بزرگ و تو در توی پدری (که برای انواع بازیهای بچگی بسیار مناسب بود) و وجود رودخانه، کوه، صحرا و باغ در نزدیکی آن خانه، امکانی استثنایی برای پرورش جسم و فکر روح الله فراهم آورده بود و او نیز به نیکوترین وجه از آن امتیازات و امکانات بهره جست.بازیها از خانه شروع شد، او علاقه زیادی به پرش ارتفاع داشت به همین دلیل یکی از سرگرمیهایش پریدن از ایوان بالاخانه به پایین بود. روح الله با بچه های هم سال فامیل و هم محله ای در این کار، مسابقه می گذاشت. اول از ایوانهای کوتاه تر شروع کرد و سپس از بالاترین ایوان که نزدیک دو متر ارتفاع دارد . پرش از مانع، یکی دیگر از بازیها بود؛ بدین صورت که طنابی بین دو چوب عمودی محکم شده در زمین، بسته و از روی طناب می پریدند.یک بار به هنگام پرش از روی طناب، پای روح الله به آن گیر کرد و یکی از چوبها محکم بر روی استخوان ساعد دست راستش سقوط کرد و دستش شکست .مسیح بروجردی نوه امام نقل می کند که روزی همراه امام در حیاط خانه شان در جماران قدم می زدم و امام از خاطرات کودکی خود سخن می گفت. صحبت امام درباره چالاکی و زرنگی آن دورهء زندگی خود بود که در این بین بین سیدحسن فرزند حاج احمدآقا (که حدودا ده ساله بود) وارد شد. امام در حالی که به طرف سیدحسن اشاره می کرد گفت: من به اندازه ایشان بودم، با همین قامت و هیکل، که مثل باد از روی دیوارهای خانه و باغمان می دویدم.کوه نوردی یک ورزش و سرگرمی بسیار ارزشمند برای روح الله بود و او از زمانی که قدرت بالا رفتن از کوه را پیدا کرد تا زمانی که در خمین اقامت داشت، این ورزش خوب و روح نواز را ترک نگفت. در خمین کوه کوچک و نسبتا کوتاهی وجود دارد که به نام "بوجه" بر وزن "گوجه" معروف است. فاصله این کوه تا بیت پدری روح الله از 1500 متر تجاوز نمی کند و از قدیم الایام تفریحگاه مردم خمین به ویژه در روز سیزده به در بوده است. روح الله در بیشتر ایام سال، همراه با برخی دوستان به قله این کوه صعود می کرد و از آنجا دشت وسیع کمره و شهر کوچک خمین را به تماشا می نشست.یک بار که روح الله به همراه پسرخاله اش (حسن مستوفی) قصد صعود به قله بوجه را داشتند، حسن از راه شناخته شده و همیشگی بالا رفت و روح الله تصمیم گرفت از بیراه و از مسیری که پرتگاهی در کنار آن قرار داشت حرکت کند. حسن چون از راه اصلی رفته بود زودتر به قله رسید و بر روی صفه یا ایوانی که در سمت جنوب شرقی قله قرار دارد به استراحت نشست. روح الله نیز از سمت پرتگاه خود را به صفه رساند و دستش را به لبه آنجا گرفت، تلاش نمود تا بالا بیاید، اما ناگهان سنگی که زیر پایش بود در رفت و او فریاد زد. حسن فورا به سینه روی صفه دراز کشید، دستهایش را دراز کرد، دستهای روح الله را گرفت و به او کمک کرد تا به زحمت خود را بالا بکشد. روح الله بعدا که بزرگ تر شد به کوههای دورتر و بلندتری که در اطراف خمین واقع شده اند می رفت یکی از آن کوهها "الوند" و دیگری "انگشت لیس" بود. کوه الوند در جنوب شرقی خمین بوده و 3111 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. کوه انگشت لیس نیز در غرب الوند واقع شده و غار طولانی و زیبایی در جبهه غربی آن قرار دارد. راه قدیمی خمین به گلپایگان از میان ان دو کوه می گذشته است. فاصله این دو کوه تا شهر خمین حدود 15 کیلومتر است و در آن روح الله پیاده و یا احتمالا با اسب به آنجا می رفته است. در دامنه کوه الوند، قلعهء زیبایی به نام "حسن فلک" قرار دارد که امام در یکی از سخنرانیهای خود پس از پیروزی انقلاب از آن چنین یاد کرد: "قلعه حسن فلک را من می دانم کجاست، این نزدیک در کمره است و نزدیک یک کوهی است یک قلعه ای است شاید ده خانوار در آن باشد، بعد این طرف و آن طرفش هم آن وقتها که دیدیم هیچی نبود. من رفتم آنجا "کشتی از دیگر ورزشهای مورد علاقه روح الله بود و در این رشته بدون آنکه آموزش خاصی ببیند صرفا به دلیل برخورداری از هوش و ذکاوت خوب و نیز توانایی جسمانی بالا در میان همسالان خویش حرف اول را می زد. " روح الله هنگامی که کودکی 9-8 ساله بیشتر نبود و به همراه دیگر بچه ها به مکتب خانه "ملا ابوالقاسم" می رفت، با بقیه هم کلاسیها کشتی می گرفت و آنان را مغلوب می کرد. ملاابوالقاسم در میان ساعت درس برای رفع خستگی بچه ها از آنان می خواست که یکدیگر کشتی بگیرند. در آن کلاس پسر بچه ای بود از اهالی روستای آشمسیان به نام آقا هاشم عبداللهی که از قدرت بدنی بالایی برخوردار بود. وی به موقع کشتی همه را مغلوب می کرد فقط یک نفر بود که موفق می شد آقا هاشم را به زمین بزند و آن هم روح الله بود ."امام خمینی در فروردین 1364 ش، که در بیمارستان بستری بود این خاطره را برای نوه اش (مسیح بروجردی) نقل کرد:ما خمین که بودیم روز سیزده به در را از شهر خارج می شدیم و به بالای کوهی که نزدیک خمین بود (بوجه) می رفتیم. بالای کوه جایی بود که بازی می کردیم. یک بار یک یلی (پهلوانی) به خمین آمده بود و من در بالای آن کوه با او کشتی گرفتم و مغلوب او شدم. "بازی "کوچک معلقی" هم از ورزشهای مفرح کودکان و نوجوانان خمین بود. بازی مزبور بدین صورت است که دو نفر به حالت رکوع خم شده و به یکدیگر پشت می کنند به نحوی که از ماندن آنها شکل T به وجود می آید. نفر سوم دورخیز گرفته و هنگامی که به آنان می رسد، دستش را بر پشت آنها زده و در هوا معلق می زند. این بازی نوع دیگری هم دارد که در آن یک نفر به حالت رکوع خم می شود و نفر بعدی، دستش را بر پشت او زده از رویش می پرد و پس از آنکه پرید خم می شود تا نفر بعدی این کار را تکرار کند. به گفته "حاج هانی افسریان" و "محمدنبی مکرمی" از همسالان امام، روح الله به همراه سایر هم بازیها در کاروانسرایی که تعلق به پدر وی داشت و در همان محله رازی واقع بود اوقات زیادی به بازی کوچکی معلقی سرگرم بود."لنگو مشته" نیز بازی دیگری بود که به صورت جمعی انجام می شد و روح الله از طرفداران پر و پا قرص این بازی بود. در این بازی، حاضران به دو گروه تقسیم شده، محوطه مربع بزرگی روی زمین رسم کرده و یک گروه داخل آن می رفتند. گروه دوم، نفراتش را یکی یکی به داخل مربع می فرستاد تا در حالی که روی یک پا می دود، با دست به نفرات گروه رقیب زده و آنان را از بازی خارج کند. اگر نفرات گروه دوم موفق به خارج کردن اعضای گروه اول از زمین می شدند در دور بعدی خود داخل زمین جای می گرفتند و بازی تکرار می شد. در این بازی معمولا هر گروه یک سرگروه داشت که قبل از شروع بازی، اقدام به یارگیری می کردند. به گفته حاج هانی افسریان، روح الله در بیشتر اوقات در این بازی سرگروه بود و به علت قدرت بدنی زیاد، بچه ها علاقه داشتند با او هم گروه شوند تا زود بر گروه دیگر غلبه کنند.

تحصیلات امام خمینی در خمین

روح الله، تحصیلات خویش را از هفت سالگی آغاز کرد ، عمه اش صاحبه خانم در سال 1327 ه. ق. او را به مکتب خانه ملا ابوالقاسم بهشتی سپرد تا گامهای نخستین در راه آموختن علم را به کمک او بردارد. مکتب خانه ملا ابوالقاسم در کوچه پشت مسجد جامع قرار داشت و شاگردان اول صبح هر کدام زیرانداز خود را که عبارت از تکه ای حصیر یا گلیم بود برمی داشتند و به آنجا می رفتند . بعد از آن نزد آقاشیخ جعفر (پسرعموی مادرش) و سپس نزد میرزا محمود افتخارالعلما درسهای ابتدایی خود را تکمیل کرد. مقدمات را نزد دایی اش میرزامهدی احمدی و منطق را هم نزد شوهر خواهرش "میرزا رضا نجفی" آموخت. سپس نزد برادر بزرگش سیدمرتضی (شرح باب حادی عشر) را خوانده، منطق را ادامه داد و مطول و سیوطی را نیز آغاز کرد. مشق یا تمرین خوش نویسی را هم نزد برادر انجام داد . در آن دوره شاگردان مکتب پس از فراگیری الفبای فارسی، قرائت قرآن و خواندن و نوشتن را یاد می گرفتند. کتاب درسی آنها "موش و گربه" عبید زاکانی و "دزد و قاضی" بود. به شاگردان ابتدایی، پس از آشنایی مقدماتی با خواندن، سوره حمد آموزش داده می شد. به محض موفقیت در روان خواندن سوره حمد، آخوند مکتب، یک صفحه بزرگ کاغذی را خط کشی و جدول بندی (مثل کاغذهای شطرنجی) و با رنگهای مختلف تزیین می کرد و بالای صفحه، این دو بیتی را می نوشت:پادشاهی پسر به مکتب داشتلوح سیمینش بر کنار نهادبر سر لوح او نوشته به زرجور استاد به زمهر پدرو این شعر مناسب با روش آموزش آن زمان بود که تنبیه با چوب و فلک و ترکه جایی برای تشویق نمی گذاشت. آخرین درس مکتب خانه، کتاب "نصاب الصبیان" تألیف ابونصر فارابی بود. این کتاب حاوی لغات عربی و معانی آنها به فارسی منظوم و در بحور مختلف شعری است. این آخرین درس بود و آخوند مکتب هم چیز بیشتری برای تعلیم دادن نداشت.آخوند "ملا عبدالله" نامی نیز در خمین "علمای بنی اسرائیل" و "پهلوان پایتخت" را درس می داد که آقا مرتضی در درس اولی و آقا روح الله در درس دومی حضور می یافت .آقا روح الله پس از آنکه به سن نوزده سالگی رسید و ادامه تحصیل در خمین را امکان ناپذیر دید؛ ابتدا راهی اصفهان شد تا تحصیل علوم دینی را پی بگیرد، اما پس از شش ماه با شنیدن آوازه حاج شیخ عبدالکریم حائری به خمین بازگشت و راهی حوزه درس آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در سلطان آباد (اراک) شد. وی در سال 1339 ه. ق. به سلطان آباد رفت و در یکی از حجره های مدرسه سپهدار رحل اقامت افکند. یک سال بعد که حاج شیخ به حوزه قم هجرت کرد، آقا روح الله هم به آن حوزه رفت و در قم ماندگار شد.منبع: www.irdc.ir



خرید و دانلود تحقیق درباره کودکی امام در خمین چگونه می گذشت؟


تحقیق درباره کودکی امام در خمین چگونه می گذشت؟

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

کودکی امام در خمین چگونه می گذشت؟

چکیده: بازیها از خانه شروع شد، او علاقه زیادی به پرش ارتفاع داشت به همین دلیل یکی از سرگرمیهایش پریدن از ایوان بالاخانه به پایین بود. روح الله با بچه های هم سال فامیل و هم محله ای در این کار، مسابقه می گذاشت. اول از ایوانهای کوتاه تر شروع کرد و سپس از بالاترین ایوان که نزدیک دو متر ارتفاع دارد . پرش از مانع، یکی دیگر از بازیها بود؛ بدین صورت که طنابی بین دو چوب عمودی محکم شده در زمین، بسته و از روی طناب می پریدند.یک بار به هنگام پرش از روی طناب، پای روح الله به آن گیر کرد و یکی از چوبها محکم بر روی استخوان ساعد دست راستش سقوط کرد و دستش شکست .

سرگرمیها و بازیهای دوره کودکی

هر کودکی به طور طبیعی علاقه و گرایش به بازی و سرگرمیهای متنوع دارد و اصولاً یکی از لوازم رشد فکری و جسمی هر شخص، پرداختن به این امور است. آب و هوای خوب خمین و زیبائیهای خاص فصلهای چهارگانه، به علاوه خانه بزرگ و تو در توی پدری (که برای انواع بازیهای بچگی بسیار مناسب بود) و وجود رودخانه، کوه، صحرا و باغ در نزدیکی آن خانه، امکانی استثنایی برای پرورش جسم و فکر روح الله فراهم آورده بود و او نیز به نیکوترین وجه از آن امتیازات و امکانات بهره جست.بازیها از خانه شروع شد، او علاقه زیادی به پرش ارتفاع داشت به همین دلیل یکی از سرگرمیهایش پریدن از ایوان بالاخانه به پایین بود. روح الله با بچه های هم سال فامیل و هم محله ای در این کار، مسابقه می گذاشت. اول از ایوانهای کوتاه تر شروع کرد و سپس از بالاترین ایوان که نزدیک دو متر ارتفاع دارد . پرش از مانع، یکی دیگر از بازیها بود؛ بدین صورت که طنابی بین دو چوب عمودی محکم شده در زمین، بسته و از روی طناب می پریدند.یک بار به هنگام پرش از روی طناب، پای روح الله به آن گیر کرد و یکی از چوبها محکم بر روی استخوان ساعد دست راستش سقوط کرد و دستش شکست .مسیح بروجردی نوه امام نقل می کند که روزی همراه امام در حیاط خانه شان در جماران قدم می زدم و امام از خاطرات کودکی خود سخن می گفت. صحبت امام درباره چالاکی و زرنگی آن دورهء زندگی خود بود که در این بین بین سیدحسن فرزند حاج احمدآقا (که حدودا ده ساله بود) وارد شد. امام در حالی که به طرف سیدحسن اشاره می کرد گفت: من به اندازه ایشان بودم، با همین قامت و هیکل، که مثل باد از روی دیوارهای خانه و باغمان می دویدم.کوه نوردی یک ورزش و سرگرمی بسیار ارزشمند برای روح الله بود و او از زمانی که قدرت بالا رفتن از کوه را پیدا کرد تا زمانی که در خمین اقامت داشت، این ورزش خوب و روح نواز را ترک نگفت. در خمین کوه کوچک و نسبتا کوتاهی وجود دارد که به نام "بوجه" بر وزن "گوجه" معروف است. فاصله این کوه تا بیت پدری روح الله از 1500 متر تجاوز نمی کند و از قدیم الایام تفریحگاه مردم خمین به ویژه در روز سیزده به در بوده است. روح الله در بیشتر ایام سال، همراه با برخی دوستان به قله این کوه صعود می کرد و از آنجا دشت وسیع کمره و شهر کوچک خمین را به تماشا می نشست.یک بار که روح الله به همراه پسرخاله اش (حسن مستوفی) قصد صعود به قله بوجه را داشتند، حسن از راه شناخته شده و همیشگی بالا رفت و روح الله تصمیم گرفت از بیراه و از مسیری که پرتگاهی در کنار آن قرار داشت حرکت کند. حسن چون از راه اصلی رفته بود زودتر به قله رسید و بر روی صفه یا ایوانی که در سمت جنوب شرقی قله قرار دارد به استراحت نشست. روح الله نیز از سمت پرتگاه خود را به صفه رساند و دستش را به لبه آنجا گرفت، تلاش نمود تا بالا بیاید، اما ناگهان سنگی که زیر پایش بود در رفت و او فریاد زد. حسن فورا به سینه روی صفه دراز کشید، دستهایش را دراز کرد، دستهای روح الله را گرفت و به او کمک کرد تا به زحمت خود را بالا بکشد. روح الله بعدا که بزرگ تر شد به کوههای دورتر و بلندتری که در اطراف خمین واقع شده اند می رفت یکی از آن کوهها "الوند" و دیگری "انگشت لیس" بود. کوه الوند در جنوب شرقی خمین بوده و 3111 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. کوه انگشت لیس نیز در غرب الوند واقع شده و غار طولانی و زیبایی در جبهه غربی آن قرار دارد. راه قدیمی خمین به گلپایگان از میان ان دو کوه می گذشته است. فاصله این دو کوه تا شهر خمین حدود 15 کیلومتر است و در آن روح الله پیاده و یا احتمالا با اسب به آنجا می رفته است. در دامنه کوه الوند، قلعهء زیبایی به نام "حسن فلک" قرار دارد که امام در یکی از سخنرانیهای خود پس از پیروزی انقلاب از آن چنین یاد کرد: "قلعه حسن فلک را من می دانم کجاست، این نزدیک در کمره است و نزدیک یک کوهی است یک قلعه ای است شاید ده خانوار در آن باشد، بعد این طرف و آن طرفش هم آن وقتها که دیدیم هیچی نبود. من رفتم آنجا "کشتی از دیگر ورزشهای مورد علاقه روح الله بود و در این رشته بدون آنکه آموزش خاصی ببیند صرفا به دلیل برخورداری از هوش و ذکاوت خوب و نیز توانایی جسمانی بالا در میان همسالان خویش حرف اول را می زد. " روح الله هنگامی که کودکی 9-8 ساله بیشتر نبود و به همراه دیگر بچه ها به مکتب خانه "ملا ابوالقاسم" می رفت، با بقیه هم کلاسیها کشتی می گرفت و آنان را مغلوب می کرد. ملاابوالقاسم در میان ساعت درس برای رفع خستگی بچه ها از آنان می خواست که یکدیگر کشتی بگیرند. در آن کلاس پسر بچه ای بود از اهالی روستای آشمسیان به نام آقا هاشم عبداللهی که از قدرت بدنی بالایی برخوردار بود. وی به موقع کشتی همه را مغلوب می کرد فقط یک نفر بود که موفق می شد آقا هاشم را به زمین بزند و آن هم روح الله بود ."امام خمینی در فروردین 1364 ش، که در بیمارستان بستری بود این خاطره را برای نوه اش (مسیح بروجردی) نقل کرد:ما خمین که بودیم روز سیزده به در را از شهر خارج می شدیم و به بالای کوهی که نزدیک خمین بود (بوجه) می رفتیم. بالای کوه جایی بود که بازی می کردیم. یک بار یک یلی (پهلوانی) به خمین آمده بود و من در بالای آن کوه با او کشتی گرفتم و مغلوب او شدم. "بازی "کوچک معلقی" هم از ورزشهای مفرح کودکان و نوجوانان خمین بود. بازی مزبور بدین صورت است که دو نفر به حالت رکوع خم شده و به یکدیگر پشت می کنند به نحوی که از ماندن آنها شکل T به وجود می آید. نفر سوم دورخیز گرفته و هنگامی که به آنان می رسد، دستش را بر پشت آنها زده و در هوا معلق می زند. این بازی نوع دیگری هم دارد که در آن یک نفر به حالت رکوع خم می شود و نفر بعدی، دستش را بر پشت او زده از رویش می پرد و پس از آنکه پرید خم می شود تا نفر بعدی این کار را تکرار کند. به گفته "حاج هانی افسریان" و "محمدنبی مکرمی" از همسالان امام، روح الله به همراه سایر هم بازیها در کاروانسرایی که تعلق به پدر وی داشت و در همان محله رازی واقع بود اوقات زیادی به بازی کوچکی معلقی سرگرم بود."لنگو مشته" نیز بازی دیگری بود که به صورت جمعی انجام می شد و روح الله از طرفداران پر و پا قرص این بازی بود. در این بازی، حاضران به دو گروه تقسیم شده، محوطه مربع بزرگی روی زمین رسم کرده و یک گروه داخل آن می رفتند. گروه دوم، نفراتش را یکی یکی به داخل مربع می فرستاد تا در حالی که روی یک پا می دود، با دست به نفرات گروه رقیب زده و آنان را از بازی خارج کند. اگر نفرات گروه دوم موفق به خارج کردن اعضای گروه اول از زمین می شدند در دور بعدی خود داخل زمین جای می گرفتند و بازی تکرار می شد. در این بازی معمولا هر گروه یک سرگروه داشت که قبل از شروع بازی، اقدام به یارگیری می کردند. به گفته حاج هانی افسریان، روح الله در بیشتر اوقات در این بازی سرگروه بود و به علت قدرت بدنی زیاد، بچه ها علاقه داشتند با او هم گروه شوند تا زود بر گروه دیگر غلبه کنند.

تحصیلات امام خمینی در خمین

روح الله، تحصیلات خویش را از هفت سالگی آغاز کرد ، عمه اش صاحبه خانم در سال 1327 ه. ق. او را به مکتب خانه ملا ابوالقاسم بهشتی سپرد تا گامهای نخستین در راه آموختن علم را به کمک او بردارد. مکتب خانه ملا ابوالقاسم در کوچه پشت مسجد جامع قرار داشت و شاگردان اول صبح هر کدام زیرانداز خود را که عبارت از تکه ای حصیر یا گلیم بود برمی داشتند و به آنجا می رفتند . بعد از آن نزد آقاشیخ جعفر (پسرعموی مادرش) و سپس نزد میرزا محمود افتخارالعلما درسهای ابتدایی خود را تکمیل کرد. مقدمات را نزد دایی اش میرزامهدی احمدی و منطق را هم نزد شوهر خواهرش "میرزا رضا نجفی" آموخت. سپس نزد برادر بزرگش سیدمرتضی (شرح باب حادی عشر) را خوانده، منطق را ادامه داد و مطول و سیوطی را نیز آغاز کرد. مشق یا تمرین خوش نویسی را هم نزد برادر انجام داد . در آن دوره شاگردان مکتب پس از فراگیری الفبای فارسی، قرائت قرآن و خواندن و نوشتن را یاد می گرفتند. کتاب درسی آنها "موش و گربه" عبید زاکانی و "دزد و قاضی" بود. به شاگردان ابتدایی، پس از آشنایی مقدماتی با خواندن، سوره حمد آموزش داده می شد. به محض موفقیت در روان خواندن سوره حمد، آخوند مکتب، یک صفحه بزرگ کاغذی را خط کشی و جدول بندی (مثل کاغذهای شطرنجی) و با رنگهای مختلف تزیین می کرد و بالای صفحه، این دو بیتی را می نوشت:پادشاهی پسر به مکتب داشتلوح سیمینش بر کنار نهادبر سر لوح او نوشته به زرجور استاد به زمهر پدرو این شعر مناسب با روش آموزش آن زمان بود که تنبیه با چوب و فلک و ترکه جایی برای تشویق نمی گذاشت. آخرین درس مکتب خانه، کتاب "نصاب الصبیان" تألیف ابونصر فارابی بود. این کتاب حاوی لغات عربی و معانی آنها به فارسی منظوم و در بحور مختلف شعری است. این آخرین درس بود و آخوند مکتب هم چیز بیشتری برای تعلیم دادن نداشت.آخوند "ملا عبدالله" نامی نیز در خمین "علمای بنی اسرائیل" و "پهلوان پایتخت" را درس می داد که آقا مرتضی در درس اولی و آقا روح الله در درس دومی حضور می یافت .آقا روح الله پس از آنکه به سن نوزده سالگی رسید و ادامه تحصیل در خمین را امکان ناپذیر دید؛ ابتدا راهی اصفهان شد تا تحصیل علوم دینی را پی بگیرد، اما پس از شش ماه با شنیدن آوازه حاج شیخ عبدالکریم حائری به خمین بازگشت و راهی حوزه درس آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در سلطان آباد (اراک) شد. وی در سال 1339 ه. ق. به سلطان آباد رفت و در یکی از حجره های مدرسه سپهدار رحل اقامت افکند. یک سال بعد که حاج شیخ به حوزه قم هجرت کرد، آقا روح الله هم به آن حوزه رفت و در قم ماندگار شد.منبع: www.irdc.ir



خرید و دانلود تحقیق درباره کودکی امام در خمین چگونه می گذشت؟


تحقیق در مورد پایان نامه دوران کودکی و نوجوانی امام حسن مجتبی (ع) آقای ع (بافرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 159

 

چکیده

بسم الله الرحمن الرحیم

امام حسن(ع) نخستین پیشوای درست کرداری است که از خاندان نبوت برای رهنمونی خلق، برخاسته است، میلاد این امام همام در شب نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجری وقوع یافت، که بر پیامبر و خاندان او مبارک باد. امام حسن(ع) دارای صورتی زیبا(شبیه پیامبر بود) و ویژگی های اخلاقی والایی بود، که کمتر کسی از آنها برخوردار بود او حلیم بود، صبور و، شکیبا و دانشمند بود. با قرآن انس داشت، و در مقابل همه سختی ها استوار بود.

امام(ع) در بسیاری از جنگ های زمان حضرت علی(ع) مانند جنگ جمل و صفین شرکت داشت، و در شجاعت و استقامت بی بدیل بود، و الگوی همگان قرار گرفته بود. امام حسن(ع) بعد از شهادت پدرش علی(ع)، به خلافت مسلمین رسید، ولی دوران خلافت ایشان بسیار کوتاه بود، چه بسا معاویه و همدستانش برای رسیدن به خلافت از هیچ ظلم و ستمی دریغ نمی کردند. امام در برابر آنها قرار گرفت با سپاهی گران، و به مبارزه با آنها پرداخت. ولی معاویه وقتی که دید نمی تواند در برابر امام(ع) و سپاهیان عراق دوام بیاورد، به نیرنگ و فریب فرماندهان سپاهیان پرداخت، آنها را با رشوه های کلانی و وعده های حکومت شهرها و ازدواج بنی امیه به طرف خود کشانید و جاسوسهای زیادی را بین یاران امام فرستاد.

معاویه در نقشه خود موفق شد و نامه ای نوشت برای امام حسن(ع) برای قبول صلح و بیعت امام(ع) با دیدن این شرایط که هم اهل بیت را در خطر نابودی می دید و هم مسلمانات را، صلح با معاویه را پذیرفت و این تصمیم مصلحت مسلمانان بود بعد از اینکه معاویه به خلافت رسید، به تمام شرایط عهدنامه پشت پا زد، و مسلمانان را مورد آزار و اذیت خود قرارداد. تا جایی که برخی از شاعران عرب، ظلم و ستم آنان را به تصویر کشیدند. و صلح، شرایط صلح، حکمت صلح، و برخورد با معاویه را به صورت ادبی بیان کردند.

از لحاظ فرهنگی هم زمان حضرت امام حسن(ع)، زمان سختی بود. معاویه و همدستان به جعل احادیث پرداختند و به ائمه و پیغمبر نسبت دادند، به دشنام گویی علی(ع) در قنوت نمازها پرداختند و اهل بیت را مورد آزارد اذیت قرار دادند.

و شهادت آن حضرت در 28 ماه صفر سال پنجاهم هجری در سن 47 سالگی بوده است.

مقدمه

( بسم الله الرحمن الرحیم )

«رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرکاتُهُ عَلیْکُمْ أهْلَ البَیْتِ، إنَّهُ حَمیدٌ مَجید»

منت خدای را عزّ و جلّ که چراغ را فرا راه این بنده ناچیز گردانید و این اسیر بیغوله های جهل را به مدد الطافش از قعر حضیض رهانید. و درود بی پایان بر رحمت عالمیان و صفوت آدمیان حضرت ختمی مرتبت محّمد مصطفی(ص) و اهل بیت طاهرین او(علیهما السلام) باد، آنانکه باب مدینه علم نبوی و بزرگ راهنمایان طریق سعادت دنیوی و اخروی اند؛ علی الخصوص درود و سلام به پیشگاه آن عصاره عصمت و بازمانده عترت، سرحلقه کریمان و تتمه دور زمان، حضرت بقیة الله الأعظم(أرواحُ العالمینَ لِتُراب مَقدمِه الْفِدَاء).

«یا أیُّهَا العزیزُ مَسَّنَا وَ أهْلَنَا الضُرُّ وجئنا بِبَضَاعَهٍ مُزْجَاهٍ فأوْفِ لَنا الکیلَ و تَصدَّقْ عَلَیْنا، إنَّ اللهَ یَجْزی المُتَصَدِّقینَ»(یوسف/ 88)

«ای عزیز، ما و اهل ما را رنجوری در رسیده، و سرمایه ای ناچیز آورده ایم، پس پیمانه ما را تمام بده و بر ما تصدق کن که خداوند صدقه دهندگان را پاداش می دهد.»

این رساله ای که پیش رویی دارید، مشتمل بر زندگانی امام حسن(ع) و صلح ایشان که در شش فصل تنظیم شده، که این فصل ها عبارتند از: فصل اول شامل کلیات بحت رساله است. فصل دوم، دوران کودکی و نوجوانی امام حسن(ع) است، که به تاریخ ولادت و حسب و نسب و والدین پاک سرشت امام(ع) پرداخته می شود. فصل سوم، مکارم اخلاقی امام حسن(ع) است، که ویژگی های اخلاقی ایشان مورد بررسی قرار می گیرد، و در انتهای این فصل به شهادت امام حسن(ع) می پردازیم. فصل چهارم، اوضاع سیاسی است که در ابتدای این فصل به زندگی معاویه و همدستانش توجه شده و بعد به مسئله بیعت امام حسن(ع) با معاویه می پردازیم. و فصل پنجم، فصل صلح امام حسن(ع) است که در ابتدای این فصل به مسئله صلح در نظر پیغمبر اکرم و حضرت علی(ع) و بعد به انگیزه های صلح امام حسن(ع) و معاویه می پردازیم. و در فصل ششم به مسئله صلح در ادبیات عرب، و در اشعار برخی از شعرا می پردازیم، که آیا صلح امام در اشعار شاعران آمده یا نه؟ چرا امام حسن(ع) صلح با معاویه را پذیرفت و...

امام صادق(ع) در مورد حضرت امام حسن(ع) می فرماید: حسن بن علی پس از آنکه به جانش سوء قصد شد و پیرامونش از در ناسازگاری با وی درآمدند، کار را به معاویه واگذاشت. آنگاه شیعیانش به آن حضرت چنین سلام کردند: «سلام بر تو ای خوار کننده مومنان». حضرت فرمود من خوار کننده مومنان نیستم، بلکه عزت بخش مومنانم. وقتی دیدم شما در برابر دشمن قدرتی ندارید، کار را به او واگذاشتم تا من و شما در میان آنان باشیم: همچنانکه آن فرزانه(خضر) کشتی را سوراخ کرد تا برای صاحبانش باقی بماند، و اینچنین(است حکایت) من و شما تا در میان آنها باقی بمانیم»

چهارچوب کلی این رساله در کل همه اجزای آن یک ارتباط خاصی دارند، صلح امام حسن(ع) در حقیقت با زندگی ایشان و مسائل سیاسی ارتباط تنگاتنگی دارند، که برای آگاهی از مسئله صلح و اهمیت موضوع باید از آغاز زندگانی و رشد بلوغ فکری امام(ع) به آن پرداخت.

از لحاظ ادبی هم شاعران به مسئله صلح به شکل عمیقی نگاه کردند، و به آن پرداخته اند، و می توان گفت که این شاعران، بنی امیه و معاویه و همدستانش را به نحوی در تاریخ بشریت محکوم کردند، که صلح امام حسن(ع) بر حق بوده و برایشان تحمیل شده. اما نمودار کلی که شاعران در شعرهای خود به آن پرداخته اند، بیشتر ظلم و جور ستم معاویه و بنی امیه را به تصویر کشیده اند.

اما در خصوص منابعی که استفاده کرده ایم، کتب فراوانی درباره امام حسن(ع) و صلح ایشان در کتاب خانه ها به چشم می خورد. ولی مشکل اساسی که در این زمینه بود، پراکندگی شعر شاعران عربی است، که کمتر به صلح امام حسن(ع) پرداخته اند. که مجبور شدم برخی از اشعار شاعران را در کتب تاریخی جستجو کنم.

پیشاپیش از اساتید ارجمند و صاحب نظران بزرگوار به واسطه سهوها و لغزشهای این رساله عذر می خواهم، چه بسا من شاگردی بیش نیستم که برای آموختن آمده ام.

در فراهم آمدن این رساله از استاد خوبم، جناب آقای دکتر اکبر غضنفری که مرا در نگارش این رساله راهنمایی کرده اند تشکر و قدردانی می کنم و همچنین از جناب آقای دکتر محمدحسن معصومی استاد مشاور و جناب آقای دکتر جنتی فر مدیر گروه رشته زبان و ادبیات عربی تقدیر و تشکر می کنم. و از پدر و مادرم که صمیمانه مرا در این راه همراهی کردند تقدیر و تشکر فراوان دارم. و برای جملگی ایشان از درگاه حضرت حق، مراتب سلامت و سعادت را مسئلت می نمایم.

أحقرُ الوَرَی و أفقَرُهم

احمد علی جانی

گروه زبان و ادبیات عربی

دانشگاه آزاد اسلامی قم- بهار 1388

فصل اول:

کلیات

1-1. طرح مسأله(موضوع تحقیق)

1-2. سؤالات تحقیق

1-3. فرضیه پژوهشی

1-4. هدف از تحقیق

1-5. روش تحقیق

1-6. محدودیت های تحقیق

1-7. پیشینه تحقیق



خرید و دانلود تحقیق در مورد پایان نامه دوران کودکی و نوجوانی امام حسن مجتبی (ع)   آقای ع (بافرمت word)


تحقیق در مورد پایان نامه دوران کودکی و نوجوانی امام حسن مجتبی (ع) آقای ع (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 159

 

چکیده

بسم الله الرحمن الرحیم

امام حسن(ع) نخستین پیشوای درست کرداری است که از خاندان نبوت برای رهنمونی خلق، برخاسته است، میلاد این امام همام در شب نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجری وقوع یافت، که بر پیامبر و خاندان او مبارک باد. امام حسن(ع) دارای صورتی زیبا(شبیه پیامبر بود) و ویژگی های اخلاقی والایی بود، که کمتر کسی از آنها برخوردار بود او حلیم بود، صبور و، شکیبا و دانشمند بود. با قرآن انس داشت، و در مقابل همه سختی ها استوار بود.

امام(ع) در بسیاری از جنگ های زمان حضرت علی(ع) مانند جنگ جمل و صفین شرکت داشت، و در شجاعت و استقامت بی بدیل بود، و الگوی همگان قرار گرفته بود. امام حسن(ع) بعد از شهادت پدرش علی(ع)، به خلافت مسلمین رسید، ولی دوران خلافت ایشان بسیار کوتاه بود، چه بسا معاویه و همدستانش برای رسیدن به خلافت از هیچ ظلم و ستمی دریغ نمی کردند. امام در برابر آنها قرار گرفت با سپاهی گران، و به مبارزه با آنها پرداخت. ولی معاویه وقتی که دید نمی تواند در برابر امام(ع) و سپاهیان عراق دوام بیاورد، به نیرنگ و فریب فرماندهان سپاهیان پرداخت، آنها را با رشوه های کلانی و وعده های حکومت شهرها و ازدواج بنی امیه به طرف خود کشانید و جاسوسهای زیادی را بین یاران امام فرستاد.

معاویه در نقشه خود موفق شد و نامه ای نوشت برای امام حسن(ع) برای قبول صلح و بیعت امام(ع) با دیدن این شرایط که هم اهل بیت را در خطر نابودی می دید و هم مسلمانات را، صلح با معاویه را پذیرفت و این تصمیم مصلحت مسلمانان بود بعد از اینکه معاویه به خلافت رسید، به تمام شرایط عهدنامه پشت پا زد، و مسلمانان را مورد آزار و اذیت خود قرارداد. تا جایی که برخی از شاعران عرب، ظلم و ستم آنان را به تصویر کشیدند. و صلح، شرایط صلح، حکمت صلح، و برخورد با معاویه را به صورت ادبی بیان کردند.

از لحاظ فرهنگی هم زمان حضرت امام حسن(ع)، زمان سختی بود. معاویه و همدستان به جعل احادیث پرداختند و به ائمه و پیغمبر نسبت دادند، به دشنام گویی علی(ع) در قنوت نمازها پرداختند و اهل بیت را مورد آزارد اذیت قرار دادند.

و شهادت آن حضرت در 28 ماه صفر سال پنجاهم هجری در سن 47 سالگی بوده است.

مقدمه

( بسم الله الرحمن الرحیم )

«رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرکاتُهُ عَلیْکُمْ أهْلَ البَیْتِ، إنَّهُ حَمیدٌ مَجید»

منت خدای را عزّ و جلّ که چراغ را فرا راه این بنده ناچیز گردانید و این اسیر بیغوله های جهل را به مدد الطافش از قعر حضیض رهانید. و درود بی پایان بر رحمت عالمیان و صفوت آدمیان حضرت ختمی مرتبت محّمد مصطفی(ص) و اهل بیت طاهرین او(علیهما السلام) باد، آنانکه باب مدینه علم نبوی و بزرگ راهنمایان طریق سعادت دنیوی و اخروی اند؛ علی الخصوص درود و سلام به پیشگاه آن عصاره عصمت و بازمانده عترت، سرحلقه کریمان و تتمه دور زمان، حضرت بقیة الله الأعظم(أرواحُ العالمینَ لِتُراب مَقدمِه الْفِدَاء).

«یا أیُّهَا العزیزُ مَسَّنَا وَ أهْلَنَا الضُرُّ وجئنا بِبَضَاعَهٍ مُزْجَاهٍ فأوْفِ لَنا الکیلَ و تَصدَّقْ عَلَیْنا، إنَّ اللهَ یَجْزی المُتَصَدِّقینَ»(یوسف/ 88)

«ای عزیز، ما و اهل ما را رنجوری در رسیده، و سرمایه ای ناچیز آورده ایم، پس پیمانه ما را تمام بده و بر ما تصدق کن که خداوند صدقه دهندگان را پاداش می دهد.»

این رساله ای که پیش رویی دارید، مشتمل بر زندگانی امام حسن(ع) و صلح ایشان که در شش فصل تنظیم شده، که این فصل ها عبارتند از: فصل اول شامل کلیات بحت رساله است. فصل دوم، دوران کودکی و نوجوانی امام حسن(ع) است، که به تاریخ ولادت و حسب و نسب و والدین پاک سرشت امام(ع) پرداخته می شود. فصل سوم، مکارم اخلاقی امام حسن(ع) است، که ویژگی های اخلاقی ایشان مورد بررسی قرار می گیرد، و در انتهای این فصل به شهادت امام حسن(ع) می پردازیم. فصل چهارم، اوضاع سیاسی است که در ابتدای این فصل به زندگی معاویه و همدستانش توجه شده و بعد به مسئله بیعت امام حسن(ع) با معاویه می پردازیم. و فصل پنجم، فصل صلح امام حسن(ع) است که در ابتدای این فصل به مسئله صلح در نظر پیغمبر اکرم و حضرت علی(ع) و بعد به انگیزه های صلح امام حسن(ع) و معاویه می پردازیم. و در فصل ششم به مسئله صلح در ادبیات عرب، و در اشعار برخی از شعرا می پردازیم، که آیا صلح امام در اشعار شاعران آمده یا نه؟ چرا امام حسن(ع) صلح با معاویه را پذیرفت و...

امام صادق(ع) در مورد حضرت امام حسن(ع) می فرماید: حسن بن علی پس از آنکه به جانش سوء قصد شد و پیرامونش از در ناسازگاری با وی درآمدند، کار را به معاویه واگذاشت. آنگاه شیعیانش به آن حضرت چنین سلام کردند: «سلام بر تو ای خوار کننده مومنان». حضرت فرمود من خوار کننده مومنان نیستم، بلکه عزت بخش مومنانم. وقتی دیدم شما در برابر دشمن قدرتی ندارید، کار را به او واگذاشتم تا من و شما در میان آنان باشیم: همچنانکه آن فرزانه(خضر) کشتی را سوراخ کرد تا برای صاحبانش باقی بماند، و اینچنین(است حکایت) من و شما تا در میان آنها باقی بمانیم»

چهارچوب کلی این رساله در کل همه اجزای آن یک ارتباط خاصی دارند، صلح امام حسن(ع) در حقیقت با زندگی ایشان و مسائل سیاسی ارتباط تنگاتنگی دارند، که برای آگاهی از مسئله صلح و اهمیت موضوع باید از آغاز زندگانی و رشد بلوغ فکری امام(ع) به آن پرداخت.

از لحاظ ادبی هم شاعران به مسئله صلح به شکل عمیقی نگاه کردند، و به آن پرداخته اند، و می توان گفت که این شاعران، بنی امیه و معاویه و همدستانش را به نحوی در تاریخ بشریت محکوم کردند، که صلح امام حسن(ع) بر حق بوده و برایشان تحمیل شده. اما نمودار کلی که شاعران در شعرهای خود به آن پرداخته اند، بیشتر ظلم و جور ستم معاویه و بنی امیه را به تصویر کشیده اند.

اما در خصوص منابعی که استفاده کرده ایم، کتب فراوانی درباره امام حسن(ع) و صلح ایشان در کتاب خانه ها به چشم می خورد. ولی مشکل اساسی که در این زمینه بود، پراکندگی شعر شاعران عربی است، که کمتر به صلح امام حسن(ع) پرداخته اند. که مجبور شدم برخی از اشعار شاعران را در کتب تاریخی جستجو کنم.

پیشاپیش از اساتید ارجمند و صاحب نظران بزرگوار به واسطه سهوها و لغزشهای این رساله عذر می خواهم، چه بسا من شاگردی بیش نیستم که برای آموختن آمده ام.

در فراهم آمدن این رساله از استاد خوبم، جناب آقای دکتر اکبر غضنفری که مرا در نگارش این رساله راهنمایی کرده اند تشکر و قدردانی می کنم و همچنین از جناب آقای دکتر محمدحسن معصومی استاد مشاور و جناب آقای دکتر جنتی فر مدیر گروه رشته زبان و ادبیات عربی تقدیر و تشکر می کنم. و از پدر و مادرم که صمیمانه مرا در این راه همراهی کردند تقدیر و تشکر فراوان دارم. و برای جملگی ایشان از درگاه حضرت حق، مراتب سلامت و سعادت را مسئلت می نمایم.

أحقرُ الوَرَی و أفقَرُهم

احمد علی جانی

گروه زبان و ادبیات عربی

دانشگاه آزاد اسلامی قم- بهار 1388

فصل اول:

کلیات

1-1. طرح مسأله(موضوع تحقیق)

1-2. سؤالات تحقیق

1-3. فرضیه پژوهشی

1-4. هدف از تحقیق

1-5. روش تحقیق

1-6. محدودیت های تحقیق

1-7. پیشینه تحقیق



خرید و دانلود تحقیق در مورد پایان نامه دوران کودکی و نوجوانی امام حسن مجتبی (ع)   آقای ع (word)