لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
سفرنامه ناصر خسرو
جده - شهرى بزرگ است و بارهاى حصین دارد، برلب دریا، و در او پنج هزار مرد باشد. بر شمال دریا نهاده است و بازارهاى نیک دارد. و قبله مسجد آدینه سوى مشرق است و بیرون از شهر هیچ عمارت نیست الا مسجدى که معروف استبه مسجد رسول علیه الصلوة و السلام. و دو دروازه استشهر را: یکى سوى مشرق که رو با مکه دارد و دیگر سوى مغرب که رو با دریا دارد. و اگر از جده بر لب دریا سوى جنوب بروند به یمن رسند، به شهر صعده، و تا آنجا پنجاه فرسنگ است. و اگر سوى شمال روند به شهر جار رسند، که از حجاز است. و بدین شهر جده نه درخت است و نه زرع، هرچه به کار آید از رستا آرند. و از آنجا تا مکه دوازده فرسنگ است. و امیر جده بنده امیر مکه بود و او را تاج المعالى بن ابى الفتوح مىگفتند. و مدینه را هم امیر، وى بود. و من به نزدیک امیر جده شدم و با من کرامت کرد، و آن قدر باجى که به من مىرسید از من معاف داشت و نخواست، چنانکه از دروازه مسلم گذر کردم. و چیزى به مکه نوشت که: این مردى دانشمند است از وى چیزى نشاید بستدن.
روز آدینه نماز دیگر از جده برفتیم. یک شنبه سلخ جمادى الآخرة به در شهر مکه رسیدیم. و از نواحى حجاز و یمن خلق بسیار، عمره را، درمکه حاضر باشند اول رجب، و آن موسمى عظیم باشد. و عید رمضان همچنین. و به وقتحج [نیز] بیایند. و چون راه ایشان نزدیک و سهل است، هر سال سه بار بیایند.
صفتشهر مکه، شرفها الله تعالى - شهر مکه اندر میان کوهها نهاده است نه بلند. و از هر جانب که به شهر روند تا به مکه نرسند نتوان دید. و بلندترین کوهى که به مکه نزدیک است کوه ابوقبیس است، و آن چون گنبدى گرد است چنانکه اگر از پاى آن تیرى بیندازند بر سر رسد، و در مشرقى شهر افتاده است، چنانکه چون در مسجد حرام باشند، به دى ماه، آفتاب از سر آن برآید. و بر سر آن میلى است از سنگ برآورده، گویند ابراهیم، علیه السلام، برآورده است. و این عرصه که در میان کوه استشهر است، دو تیر پرتاب در دو بیش نیست. و مسجد حرام به میانه این فراخناى اندر است. و گرد بر گرد مسجد حرام شهر است و کوچهها و بازارها و هر کجا رخنهاى به میان کوه در است دیوار باره ساختهاند و دروازه برنهاده. و اندرشهر هیچ درخت نیست، مگر بر در مسجد حرام، که سوى مغرب است، که آن را باب ابراهیم خوانند بر سر چاهى درختى چند بلند است و بزرگ شده. و از مسجد حرام بر جانب مشرق بازارى بزرگ کشیده است، از جنوب سوى شمال و بر سر بازار از جانب جنوب کوه ابوقبیس است و دامن کوه ابوقبیس صفاست، و آن چنان است که دامن کوه را همچون درجات بزرگ کردهاند، و سنگها به ترتیب رانده که بر آن آستانهها روند خلق، و دعا کنند، و آنچه مىگویند، «صفا و مروه کنند»، آن است. و به آخر بازار از جانب شمال کوه مروه است و آن اندک بالاى است، و بر او خانههاى بسیار ساختهاند، و در میان شهر است. و در این بازار بدوند، از این سر تا بدان سر. و چون کسى عمره خواهد کرد، اگر از جاى دور آید، به نیم فرسنگى مکه هر جا میلها کردهاند و مسجدها ساخته، که عمره را از آنجا احرام گیرند. و احرام گرفتن آن باشد که، جامه دوخته از تن بیرون کنند و ازارى بر میان بندند، و ازارى دیگر یا چادرى بر خویشتن در پیچند و به آوازى بلند مىگویند که: «لبیک اللهم لبیک» و سوى مکه مىآیند. و اگر کسى به مکه باشد و خواهد که عمره کند تا بدان میلها برود و از آنجا احرام گیرد و لبیک مىزند و به مکه درآید به نیت عمره.
و چون به شهر آید به مسجد حرام درآید، و به نزدیک خانه رود و بر دست راستبگردد، چنانکه خانه بر دست چپ او باشد، و بدان رکن شود که حجرالاسود در اوست، و حجر را بوسه دهد، و از حجر بگذرد، و بر همان ولا بگردد و باز به حجر رسد و بوسه دهد، یک طواف باشد. و بر این ولا هفت طوف بکند. سه بار به تعجیل بدود و چهار بار آهسته برود. و چون طواف تمام شد به مقام ابراهیم، علیه السلام، رود -که برابر خانه است- و از پس مقام بایستد، چنانکه مقام ما بین او و خانه باشد، و آنجا دو رکعت نماز بکند، آن را نماز طواف گویند. پس از آن در خانه زمزم شود، و از آن آب بخورد یا به روى بمالد و از مسجد حرام به باب الصفا بیرون شود -و آن درى است از درهاى، مسجد، که چون از آنجا بیرون شوند کوه صفاست- بر آن آستانههاى کوه صفا شود، و روى به خانه کند و دعا کند -و دعا معلوم است- چون بخوانده باشد، فرو آید، و در این بازار سوى مروه برود، و آن چنان باشد که از جنوب سوى شمال رود. و در این بازار که مىرود بر درهاى مسجد حرام مىگردد. و اندر این بازار آنجا که رسول، صلى الله علیه و آله، سعى کرده است و شتافته، و دیگران را شتاب فرموده، گامى پنچاه باشد. و بر دو طرف این موضع چهار مناره است، از دو جانب، که مردم که از کوه صفا به میان آن دو مناره رسند، از آنجا بشتابند تا میان دو مناره دیگر، که از آن طرف بازار باشد و بعد از آن آهسته روند تا به کوه مروه. و چون به آستانهها رسند، بر آنجا روند، و آن دعا که معلوم استبخوانند، و باز گردند. و دیگر بار در همین بازار در آیند چنانکه چهار بار از صفا به مروه شوند و سه بار از مروه به صفا، چنانکه هفتبار از آن بازار بگذشته باشند. چون از کوه مروه فرود آیند همانجا بازارى است، بیست دکان روى با روى باشند همه حجام نشسته، موى سر بتراشند چون عمره تمام شد و از حرم بیرون آیند. در این بازار بزرگ، که سوى مشرق است و آن را سوق العطارین گویند. بناهاى نیکو است و همه داروفروشان باشند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حکومت ناصر الدین شاه -
دولت تزاری روسیه در دروة سلطنت ناصرالدین شاه مهمترین مرکز حیاتی ایران را بدست آورد و با اعزام مستشاران نظامی و تشکیل بریگاد قزاق در سال 1297 هجری قمری نیروی دفاعی ایران را تحت اختیار خود درآورد.
بریگارد قزاق و روسای روسی آن، که طبق قرارداد استخدامی فقط تابع وزارت جنگ ایران بودند و مستخدم دولت ایران شمرده می شدند، کم کم به صورت یک نیروی مستقل وابسته به شخص شاه و دربار روسیه درآمدند و نیرویی که برای حفظ و میانت کشور از تجاوز اجانب تشکیل شده بود وسیلة موثر تحکیم بنیان رژیم استبداد سلاطین و سرکوب کردن افکار آزادی طلبان و مجری اوامر ودستورهای فرمانفرمای قفقاز و دربار روسیه تزاری شد.
بعضی از روسای بریگاد قزاق منجمله لیاخوف دراجرای سیاست ضد آزادی روسیه تزاری و مبارزه با آزادی خواهان ایران نقش بزرگی را ایفا کردند.
سلطنت ناصرالدین شاه قاجار (1264 – 1313 ق)
هنگام فوت محمدشاه، ولیعهد و جانشین او ناصرالدین میرزا زیر حمایت و تربیت میرزا تقی خان وزیر نظام در تبریز به سر می برد. چون خبر فوت شاه به تبریز رسید، در حالیکه خراسان به علت قیام سالار دچار هرج و مرج و آشفتگی بود، میرزا تقی خان سپاه آذربایجان را گرد آورد و وسائل جلوس ناصرالدین میرزا را بر تخت سلطنت در آذربایجان فراهم ساخت. سپس به همراهی سفرای روس و انگلیس که به تبریز رفته بودد. شاه جوان را برداشته عازم تهران شد. و برای آنکه در غیاب او، آذربایجان دچار اغتشاش و ناامنی نگردد، حکامی را که به وفاداری آنان اطمینان نداشت از کاربرکنار کرد و حکام مورد اعتماد بر بلاد آذربایجان گماشت، ناصرالدین شاه روز 21 ذی قعده سال 1264 هجری قمری به تهران رسید و روز بعد رسماً تاجگذاری کرد. ناصرالدین شاه به سبب کفایت و لیاقتی که از میرزا تقی خان وزیر نظام دیده بود او را به صدارت برگزید و اندکی بعد به لقب امیرکبیر گردید. ناصرالدین شاه میرزا نصرالله خان نوری معروف به میرزا آقاخان را که حکمران کاشان بود به طهران طلبید و به معاونت امیرکبیر منصوب کرد و به او لقب اعتماد الدوله داد.
ویژگیهای حکومت ناصرالدین شاه قاجار
حکومت 50 ساله ناصرالدین شاه سرشار از وقایع و حوادث مهم در تاریخ سلسله قاجار است.2- در این دوره نتایج شوم عهدنامه های گلستان و ترکمانچای و عوارض جنکهای ممتد دورة فتحعلیشاه بروز می کند.
در این دوره دولت انگلیس روابط سیاسی خود را با ایران بسط می دهد و به اخذ امتیازاتی و مزایایی نظیر امتیازات و مزایایی که به موجب عهدنامه ترکمانچای به روسیه داده شده بود موفق میشوند.
در نتیجه نفوذ سیاسی و اقتصادی بیگانگان در ایران، در این دوره به حد کمال می رسد و استقلال و حیات اقتصادی ملت ایران بیش از هر زمان دیگر متزلزل می شود.5- خوشبینی فوق العاده شاه به بیگانگان باعث می شود که بسیاری از منافع کشور را به نفع بیگانگان از دست دهد.
6-در پایان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار کم کم افکار انقلابی و زمزمة آزادی طلبی ظهور می کند و زمینة انقلاب مامتیازات سیاسی و اقتصادی در دورة ناصرالدین شاهنفوذ سیاسی انگلستان در ایران بعد از عقد عهدنامه پاریس مقدمة بدست آوردن امتیازات اقتصادی بزرگی برای اتباع آن دولت گردید. چنانکه در سال 1309 هجری انحصار فروش دخانیات در ایران به یکی از اتباع دولت انگلیس داده شد و همین امر مقدمه بروز نهضت جدیدی در میان طبقات مردم گردید و در نتیجه آن ناصرالدین شاه امتیاز را لغو کرد ولی انگلیسیها بعدها به گرفتن امتیازات مهمتری نایل گردیدند. که امتیاز
قتل ناصرالدین شاه در ذی قعده 1313
ناصرالدین شاه مدت پنجاه سال بر ایران سلطنت کرد و در آغاز پنجاه و یکمین سال سلطنت خود بنا به عادت معمول برای زیارت بقعه حضرت شاهزاده عبدالعظیم علیهالسلام با امین السلطان صدراعظم و چند تن از درباریان روز 17 ذی قعده سال 1313 هجری قمری عازم شهر ری شد. چون از مدتی پیش اجازه داده بود که رعایا برای تقدیمن عریضه و دادخواهی مستقیماً به حضور شاه برسند و حتی هفته ای یک روز را به این امر اختصاص داده بود. هنگامیکه وارد بقعه حضرت عبدالعظیم گردید توسط مردی به نام میرزا رضای کرمانی از پای درآمد.صدراعظم با سرعت شاه را با طرز خاصی از در دیگر بقعه به کالسکه مخصوص رسانید و ترتیبی داد که هیچ کس متوجه کشته شدن شاه نشود.میرزا رضا کرمانی بلافاصله دستگیر و زندانی شد و بعداً به قتل رسید.
بامتیاز بانک شاهنشاهی
به طور کلی بررسی قاجاریه بدون تقسیم بندی امکان پذیر نیست زیرا در دوره هر کدام از پادشاهان تحولات و رخدادهایی روی می دهد که با تحولات پادشاه قبلی متفاوت بوده است
ناصرالدین شاه در سال 1289 قمری به راهنمایی حاج میرزا حسین خان سپهسالار، صدراعظم خود امتیاز تأسیس خط آهن و استخراج معادن ایران، غیر از آنچه قبلاً به دیگران واگذار شده بود و غیر از معادن فلزات قیمتی و احجار کریمه، و نیز امتیاز تأسیس بانک را به شخصی به نام بارون جولیوس دورویتر که به تابعیت بریتانیا درآمده بود واگذاشت و خود عازم اروپا شد (سفر اول شاه به اروپا)
ناصرالدین شاه در پایتخت روسیه احساس کرد تزار روس و امنای دربار او از اعطای چنان امتیاز هنگفتی به یک نفر انگلیسی رنجیده اند.
او حتی در انگلستان نیز با خونسردی ملکه انگلیس و رجال بریتانیا در مورد این امتیاز روبرو شد.
ناصرالدین شاه پس از مراجعت به ایران، چون افکار عمومی را نیز با اعطای آن امتیاز مخالف دید امتیاز رویتر را لغو کرد.
رویتر در برابر لغو امتیازی که بدست آورده بود پاداش و غرامتی دریافت نکرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
زندگی نامه
ناصر خسرو شاعر قرن پنجم هجری به سال 394 ه.ق در قبادیان از نواحی بلخ زاده شد وی دوران جوانی را به خوش و کامرانی گذراند و در دربار محمود و مسعود غزنوی و مدتی بعد در دربار چغزی بیگ سلجوقی دیوانی کرد در حدود چهل سالگی تحولی در اندیشه ی او روی داد و به تعبیر فرد او از خواب چهل ساله بیدار شد. در جستجوی موفقیت از شهری به شهری دیگر رفت و با صاحبان مذاهب گوناگون به گفت و گو پرداخت و سرانجام به قاهره رسید و با تبلیغ « موید فی الدین» مقرب خاص خلیفه فاطمی مستنصر به مذهب اسماعیلی گروید و از سوی خلیفه لقب « حجت خراسان » یافت. و مأمور تبلیغ مذهب اسماعیلی در شهر خراسان گردید و پیش از این او پیرو مذهب حنفی بود. آن گاه به بلخ بازگشت و به تبلیغ پرداخت اما نقیهان اهل سنت با او به مخالفت پرداختند و سرانجام به یمگان پناهنده شد و سال ها در آن دره محصور بود تا آن که به سال 481 یا 471 ه.ق در گذشت.
فلسفه: دیوان ناصر سرشار از موضوعات حکمی و فلسفی است. مشرب فلسفی او حکمت قدیم مخصوصاً فلسفه مشایی – نو افلاطونی است با تمایل به شیوه تفکر عرفا. وی دین و فلسفه را با یکدیگر پیوند می دهد اما در عین حال در عقاید و احکام دین استوار است وی به عقل کلی و نفس کلی معتقد است و به طور کلی منظومه فکری او در قصیده « دو گوهری» (ق 37) در بیان جان و خرد یا نفس و عقل گسترده است
دو گوهر
بالای هفت چرخ مدور دو گوهرند کز نور هر دو عالم و آدم منورند
اندر مشیمه ی عدم از نطفه ی وجود هر دو مصورند ولی نا مصورند
محسوس نیستند و نگنجند در حواس تایند در نظر که نه مظلم و نه اندرند
پروردگار دایه قدسند در قدم گوهر نیند اگرچه به اوصاف گوهرند
گویند هر دو هر دو جهانند از این قبل در هفت کشورند و ، نه در هفت کشورند
این روح قدس آمد و، آن ذات جبرئیل یعنی فرشتگان پرانند ، و بی پرند
بی بال در نشیمن سفلی گشاده پر بی پر بر آشیانه ی علوی همی پرند
با گرم و سرد عالم و، خشک و تر جهان چون خاک و آب و همنفس باد و آذرند
در گنج خانه ازل و مخزن ابد هر دو نه جوهرند ولی نام جوهرند
هم عالمند و آدم و هم دوزخ و بهشت هم حاضرند و غایب و ، هم زهر و شکرند
و به ز نور تا به ظلمت، و ز اوج تا حضیض وز باختر به خاور وز بحر تا برند
هستند و نیستند و ، مانند و آشکار زان بی توأند و ، با تو به یک خانه اندرند
در عالم دوم که بود کارگاهشان ویران کنندگان بناو، بنا گرند
روزی دهان پنج حواس و چهار طبع خوالگیران نه فلک و هفت اخترند
وز مشرفان ده اند به گرد سرای شان زان پنج اندرون وف از آن پنج بر درند
وز مشرفان ده اند به گرد سرای شان زان پنج اندرون و،از آن پنج بردرند
خوانند به تو نامه ی اسرار بی حروف دانند کرده های تو بی آنکه بنگرند
بی آنکه هست هر دو جهان ملک این و آن نفس تو را اگر تو بخواهی مسخرند
گفتارشان بدان و گفتار کار کن تا از خدای عزو جل و حیث آورند
بنگر به سایرات فلک را که بر فلک ایشان ز حضرت ملک العرش لشکرند
بی دانشان اگر چه نکوهش کنند شان آخر مد بران سپهر مدورند
چندین هزار دیده و گوش از برای چیست؟ زیشان ز حضرت ملک العرش لشکرند
گوئی مرا که گوهر دیوان ز آتش است دیوان این زمان همه از گل مخرند
جز آدمی نزد ز آدم در این جهان و اینها از آدمند چرا جملگی خرند؟
دعوی کنند چه که ابراهیم زاده ایم؟ چون ژرف بنگری همه شاگرد آزرند
در بزمگاه مالک ساقی ریانیند این ابلهان که در طلب جام کوثرند
هان تا از ان گروه نباشی که در جهان چون گاو می خورند و چون گرگان همی درند
یا کافری به فاعده یا مؤمنی به حق همسایگان من نه مسلمان نه کافرند
ناصر غلام و چاکر آن کس که این بگفت جان و خرد رونده بر این چرخ اخضرند
این قصیده در واقع پاسخ مبسوط است به قصیده ی ( جان و خرد رونده برین چرخ اخترند)
که بعضی گوینده آن را کسانی دانست اند و «دو گوهر»در شعر ناصر همان « جان و خرد» است سراسر قصیده به جز چند بیتی در آخر آن که انتقاد از مرعیان است ،درباره ی برخی از مسائل مربوط به حکمت قدیم مخصوصا مکتب نو افلاطونی است با تمایل به شیوه ی عرفا به تعبیر یکی از محققان منظومه ی فکری ناصر خسرو در این قصیده گستر ده شده است و گرنه در تمام دیوان او توجه به حکمت و کلام مشهود است ناصر خسرو معتقد است که بنا بر اصل فلسفی در واحد لا یصدر منه الا الواحد عقل کل نخستین صادر از ذات باری تعالی است ما در دوم یعنی تفس کلی نیز از صادر اول «عقل » پدید آمد و سپس با رعایت مراتب ، دیگر موجودات جهان هستی پدیدار گشته اند ـ ناصر پیدایش نخستین را ابداع می نامد یعنی « آفرینش چیزی نه از چیزی » وعقیده دارد که از اختران صادر اولبا صادر دوم افلاک نه گانه و اجرام آسمانی و از فلک قمر عناصر چهار گانه و از این عناصر موالد ثلاثه ( جهاد ، نبات ، حیوان ) پدید می شود ناصر از حکمت یونان با اطلاع است و از سوی دیگر متدین و مشروع و مسلمان است. او می خواهد در این نظریه دین و فلسفه را با یکدیگر تلفیق کند وی قائل به وجود آفریدگار است ولی نه آنکه قائل به از لیت فیض ربانی باشد بلکه معتقد است که دنیا نبوده است و بوده شده است یعنی خداوند از عدم صرف جهان هستی را پدید آورده است ( ابداع ) اما اگر این ابداع مانند سایر صفات بگویید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان :
خلاصه ای اززندگی و سفر نامه ناصر خسرو
گرد آورندگان :
بابک جمشیدوند و محمد رستمی
بهار 86
فهرست مندرجات:
زندگینامه
۲ شخصیت ناصرخسرو
۳ آثار ناصرخسرو
۴ نمونه اشعار
۵ خلاصه ی سفرنامه
۶ سبک شناسی
۷ منابع
منگر بدین ضعیف تنم زانکه در سخن زین چرخ پرستاره فزونست اثر مرا
به جای مقدمه
پیشکش به اهل قبله، که با همه مذاهب گونهگونهشان به خاندان رسول خدا مهر میورزند.بیتردید وقتی ناصرخسرو لب به انتقاد میگشاید مخاطبانش برادران اهل سنت نیستند; زیرا آنها صحابه را میستایند و اهل بیت را، دستکم به عنوان صحابه، دوست دارند.مراد و مخاطب اصلی ناصر در شعرهای انتقادیاش دشمنان اهل بیتاند; دشمنانی که گاه در صفوف برادران اهل سنت پنهان میشدند و خاندان پیامبر و پیروانشان دشنام میدادندو میآزردند.در عرف دین باواران این گروه اندک را ناصبی میخوانند.شعرهای انتقادی ناصر پیام روشن حجت جزیره خراسان به این گروه است.آمده پیغام حجت گوش دار ای ناصبیپاسخش دهگر توانی سر مخار ای ناصبیهرچه گویی نغزحجتگویلیکنقول نغزکیپدید آید زمغز پرخمار ای ناصبیعلم ناموزی و لشگر سازیازغوغا همیچون چنینی بیفسار و بادسار ای ناصبیشادچون گشتی براندندم بهقهرازبهر دیناز ضیاع خویش وازدار و عقار ای ناصبیتاقرار من زبهردینبه یمگاناست نیستجزبهیمگان اهلحکمت راقرار ای ناصبیچون زمشکلهات پرسم عورتت پیداشودبیاِزاری، بیاِزاری، بیازار ای ناصبیطبعخرداری تو حکمت راکسیبر طبعتوبست نتواند بهسیصد رش نوار ای ناصبیتا قیامت برمکافات فعال زشت تواین قصیده مر تورا ازمن نثار ای ناصبی
سال و محل تولد:
394 هـ.ق. -
سال و محل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فهرست
عنوان صفحه
مقدمه 1
دوران جوانی و خدمت در دربارپادشاهان 2
سفرنامه 6
خوابی شگفت 7
فضیلت سخن گفتن 13
درون علم به معنای دانش چیست؟ 15
خوان الاخوان 15
سخن اندر اثبات جسد و تجانس 16
آثار منظوم ناصر خسرو 18
موضوع قصیده 18
مرگ در تنهایی 20
مقدمه :
حکیم ابومعین ناصرخسرو قبادیانی بلخی یکی از سخنسرایان و نویسندگان توانا و اندیشهوران برجسته ایران است. که به سبب آثار گرانقدر و متعددی که از وی به یادگار مانده در میان گویندگان و متفکران ایرانی دارای منزلتی بس والاست.
وی به سال 394 هجری قمری یعنی اواخر سده چهارم در روستای قبادیان بلخ دیده به جهان گشود زندگانی پرفراز و نشیب او با بسیاری از حوادث تلخ و شیرین نیز همراه بود.
ناصرخسرو ازکودکی به کسب دانس پرداخت و از علوم و فنون گوناگون مانند ادبیات، ریاضیات، فقه و تاریخ ادیان دیگر علوم بهره برد. اگر در دوران جوانی چنانکه خود اشاره کرده چندی در غفلت و بیخبری به سر برد. اما از حدود چهلسالگی جان آگاهش به بیداری رسید. از آن پس همواره در طریق حق گام برداشت و آثارش را در خدمت نشر دانش و آگاهی مردم این سرزمین قرارداد.
دوران جوانی و خدمت در دربار پادشاهان:
ناصرخسرو بیستو پنج ساله بود که به بلخ رفت و به دربار سلاطین غزنوی راه جست. در این هنگام یمینالدوله سلطان محمود غزنوی د ربلخ بود. گمان میرود که روی آوردن ناصرخسرو به دربار پادشاه مشهور غزنوی به منظور دستیابی به حال و ثروت نبوده، زیرا ناصرخسرو از خاندان محتشمی بود میتوان گفت سبب این کار یعنی همواره در خدمت درباربودن کسب شهرت و قدرت و همنشینی با بزرگان و شاعرانی بود که چهارصد شاعر نسبت داده شده به دربار با شکوه بودهاند. با توجه به اینکه در قرنهای پنجم و ششم بیشتر شاعران به درگاه فرمانروایان روی میآوردند و به ستایش آنان مشغول بودند. اما این امر را در ضمن وخاطرداشتن که امتیازاتی برای سخنسرایان اغلب با تحقیرهایی برای آنان