لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
منشاء ظهور امپرسیونیسم
متن سخنرانی رویین پاکباز در دانشکده هنرهای زیبا – 1375
چنان که اعلام شده، عنوان گفتار امروز «منشاء ظهور امپرسیونیسم» است، ومطالبی هم که بیان خواهد شد عمدتاً مربوط میشوند به شرایط و عوامل موثر در تکوین این جنبش هنری. بنابراین در اینجا به بررسی و تحلیل سبک و اسلوب کار نقاشانی که ”امپرسیونیست“ نام گرفتهاند، نخواهم پرداخت. بااین حال ، لازم به نظر میرسد که سخن را از خودِ امپرسیونیسم و مشخصات کلی آن آغاز کنم.
امپرسیونیسم (Impressionism) در دهه 70 قرن نوزدهم پدید شد، و غالبا آن را سرآغاز تاریخ هنر مدرن محسوب میکنند. قبل از هر چیز، باید یادآور شوم که امپرسیونیسم یک پدیدهی فرانسوی، ویا دقیقتر بگویم، یک پدیدهی پاریسی بود.
اصطلاح ” امپرسیونیسم“ را نخستین بار یک منتقد و روزنامهنگار فرانسوی بنام لویی لُروا (Louis Leroy) در سال 1874 برای توصیف آثار نقاشانی به کار برد که تحت عنوان «انجمن بی نام هنرمندان» نمایشگاهی در محل عکاسخانه نادار (Nadar) برپا کرده بودند. (خود این آقای نادار کاریکاتور سازی بود که به عکاسی روی آورده بود و از اولین کسانی بود که عکاسی را به عنوان یک هنر معرفی کرد.)
این واژه ” امپرسیونیسم “ درآن زمان با معنای دیگری مصطلح بود و نقاشانی چون کانستبل (Constable)، دُلاکروا (Delacroix ) و کُرو (Corot) از آن استفاده کرده بودند. کلمه امپرسیونیسم تقریباً ”پرداخت سرسری و سطحی“ و ” نقاشی شتاب زده و ناتمام “ معنا می داد و بنابراین بارمنفی داشت. لویی لروا هم آن را درهمین معنا به کار برد. او در شمارهی 25 آوریل 1874 مجلهی طنزنویس ” شاری واری “(Le Charivari) در یک مقاله انتقادی و کوبنده تحت عنوان « نمایش امپرسیونیست ها»، کارهای این نقاشان را خام و سطحی و بیارزش خواند. به خصوص، یک نقاشی منظره اثر کلود مُنه (Claude Monet) که با عنوان” امپرسیون : طلوع آفتاب“ (Impression,Soleil Levant)در نمایشگاه عرضه شده بود، بهانهای برای این نامگذاری به لُروا داده بود. نمایشگاه مورد نقد، آثار تقریباً 30 نقاش رادر برمیگرفت که نه فقط هدف و برنامهی معینی را اعلام نکرده بودند، بلکه به لحاظ سبک و اسلوب کار نیز مشترکات بارزی نداشتند. شاید تنها وجه مشترکشان را بتوان عدم تبعیت آنها از اصول هنر آکادمیک دانست [ بعداً دربارهی هنر آکادمیک توضیح خواهم داد] .به هر حال، این نمایشگاه به مدت یک ماه دایر بود و حدود 3500 نفر از آن دیدن کردند، برخی برآشفته شدند و برخی هم کارها را به مسخره گرفتند. در سالهای بعد نیز هفت نمایشگاه دیگر در این زمره – ولی نه توسط همه شرکت کنندگان نخستین نمایشگاه – برپا شدکه هیچ یک از آنها رسماً نام ” امپرسیونیست “ را برخود نداشت. (نمایشگاهها به ترتیب در سالهای 1876 ، 1877 ، 1879 ، 1880 ، 1881 ، 1882 ، 1886 برگزار شدند). اما نامی که لُروا براین گروه از نقاشان نهاده بود، از نمایشگاه سوم (یعنی 1877)، مورد قبول آنها قرار گرفت. بدین ترتیب ، جریان تازهای که در هنر فرانسه پدید شده بود، تحت نام ” امپرسیونیسم “ تثبیت شد.
واما این هنر آکادمیک که امپرسیونیستها در برابر آن واکنش نشان داده بودند، چگونه هنری بود؟ این اصطلاح برای توصیف آثاری به کار میرفت که سازندگان آن خود را وارث و پاسدار سنت دیرین کلاسیک میدانستند، اما عملاً بر حقانیت نظم اجتماعی موجود تاکید میکردند.شالودهی هنر آکادمیک در فرانسه با تاسیس آکادمی سلطنتی هنرهای زیبا (1664 ) ریخته شد. این آکادمی، هنر را یکسره به خدمت حکومت لویی چهاردهم گرفت. ساز و کار آن چنین بود که از یک سو هنر را کنترل میکرد و از سوی دیگر آن را مورد حمایت قرار میداد. قدرت نمایی نظام آکادمیک – با تاکید متعصبانه برسنت ، و با این اعتقاد که از طریق کنترل آموزش هنر میتوان سبک هنری را تحت ضابطهی معین درآورد، و نیز با ایجاد محدودیت واقعی در بیشتر شکلهای حمایت رسمی از هنر – در نیمه نخست قرن نوزدهم کاملاً برقرار بود. رییس آکادمی بر دو چیز همواره پا فشاری میکرد:اهمیت سنت؛ و ارزشهای نسبی برخی انواع نقاشی – به خصوص نقاشی تاریخی و دارای موضوعهای مذهبی. مهم ترین محل ارائه آثاری از این دست، نمایشگاههای بزرگ سالانهای بود که ” سالن “ (Salon)نام داشت.از میان هزاران اثری که هر ساله به سالن فرستاده میشدند، فقط کارهایی اجازه نمایش میگرفتند که با ضوابط معین آکادمی مطابقت میداشتند. چنین بود که آثار هنرمندان نوآور غالبا به نمایشگاه راه نمییافتند. به همین سبب نیز کوربه(Courbet) پس از چند بار مردود شدن، با اقدامی جسورانه و بیسابقه مقارن با سالن 1855، نمایشگاهی مستقل از آثارش برپا کرد [این اقدام را میتوان زمینهساز نمایشگاههای مستقل امپرسیونیستها دانست]. در سال 1863 کثرت آثار رد شده از طرف داوران سالن اعتراض عمومی را برانگیخت و دولت مجبور شد نمایشگاهی با عنوان سالن مردودین (Salon des Refusés) در جوار سالن رسمی به راه اندازد. پرده ی مشهور ”ناهار در چمنزار“(Le Déjeuner Sur Lherbe) مانه که آشکارا قراردادهای سنتی را نادیده گرفته بود، در همین سالن مردودین در معرض نمایش گذاشته شد. پس از این، مانه و پیروان جوان او _ یعنی امپرسیونیستهای بعدی_ به عنوان نقاشان هرج و مرج طلب و بیقانون در سبک معروف شدند. از طرف دیگر، تحت تاثیر تغییر سلیقه عامه، هنر آکادمیک نیز تدریجا ظاهر متنوعتری پیدا کرد. چنان که در زمان امپرسیونیستها، شاخصترین نمونههای هنر آکادمیک[مثلاٌ آثار بوگرو و کابانل(Cabanel/Bouguereau)] ملغمهای بودنداز کلیشهسازی کلاسیک، احساساتیگری رمانتیک و واقعنمایی رئالیستی، البته با پرداختی شسته و رفته و عالی؛ یعنی دقیقاً همان مشخصاتی که نقاشی امپرسیونیست به اتهام فقدان آن محکوم میشد. در واقع، آنچه نقاشان آکادمیک را به خشم میآورد این بود که امپرسیونیستها در پی کوربه «از روی دیوار موزه به میان طبیعت و اجتماع جهیده بودند». شاید نظیر این دشمنی سنتگرایان با نوجویان را در جای دیگری از تاریخ هنر مدرن نتوان یافت.
امپرسیونیسم در بسیاری جنبهها ادامه منطقی رئالیسم کوربه محسوب میشود، به اضافه یک دستاورد مهم در نحوه استفاده از رنگ. امپرسیونیستها از این نظریه قدیمی که رنگ صرفاًعامل فرعی و ثانوی برای توصیف فرم است فاصله گرفتند و به رنگ امکان دادند تا نقشی مستقل و مؤثر در نقاشی ایفا کند. در سنت نقاشی طبیعتگرای اروپایی، دستکم از زمان لئوناردوداوینچی، جسمیت شیء یا عمق و کیفیت سهبعدی آن را با درجات مختلف رنگسایه نشان میدادند: نور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 125
2- فصل دوم: منشاء و مصادیق تعدد مسئولان در مسئولیت مدنی
1-2- گفتار اول: فعل با ترک فعل شخص
1- مبحث اول: استقلال در منشاء ضمان
1-1-1-2- بند اول: فعل یا ترک فعل انفرادی
الف) متون فقهی
ب) قوانین و مقررات موضوعه
2-1-1-2- بند دوم: فعل یا ترک فعل مشترک
الف): متون فقهی
ب) قوانین و مقررات موضوعه
2-1-2- مبحث دوم: عدم استقلال در منشاء ضمان
1-2-1-3- بند اول: عدم امکان تعیین مسئول یا مسئولان واقعی
الف) متون فقهی
ب) قوانین و مقرات موضوعه
2-2-1-2- بند دوم: عدم امکان رحجان بین مسئولان
الف) متون فقهی
ب) قوانین و مقررات موضوعه
2-2- گفتار دوم: مسئولیت ناشی از فعل دیگری و اشیاء
1-2-2- مبحث اول: مسئولیت ناشی از فعل دیگری
1-1-2-2- بند اول: مسئولیت مبتنی بر تقصیر براثر فعل یا ترک فعل ارتکابیدیگران
2-1-2-2- بند دوم: مسئولیت نوعی (عینی) و مسئولیت قراردادی براثر فعل ارتکابی دیگران
2-2-2- مبحث دوم: جمع بین ضمان متصل و مسئولیت ناشی از اشیاء
1-2-2-2- بند اول: جمع ضمان مقصر و مسئولیت مالک شیء
الف) جمع مسئولیت نوعی دارنده و مالک اتومبیل یا ضمان مقصر
ب) جمع مسئولیت مالک کالا و کشتی با ضمان مقصر با مسئول در خسارت مشترک دریایی
2-2-2-2- بند دوم: جمع ضمان مقصر و مسئولیت تولید کننده و سازنده
الف) مسئولیت ناشی از تولید
ب) مسئولیت ناشی از ساخت
3- فصل سوم: احکام تعدد مسئولان در مسئولیت مدنی
1-3- گفتار اول: احکام راجع به نوع مسئولیت مسئولان متعدد
1-1-3- مبحث اول: مسئولیت تضامنی
2-1-3- مبحث دوم: مسئولیت تضاممی
3-1-3- مبحث سوم: سایر انواع مسئولیتها
2-3- گفتار دوم: احکام راجع به حق زیاندیده در مراجعه به مسئولان
1-2-3- مبحث اول: رجوع برای کل خسارت
بند اول: ایجاد حق رجوع برای مرجوعالیه
(شرایط و مبنای حق زیاندیده)
بند دوم: عدم ایجاد حق رجوع برای مرجوعالیه
2-2-3- مبحث دوم: رجوع برای سهمی از خسارت
بند اول: مطالبه خسارت به نسبت مساوی
(شرایط و مبنای حق زیاندیده)
بند دوم: مطالبه خسارت به نسبت تأثیر در ایجاد خسارت
4- فصل چهارم: آثار مترتیب بر تعدد مسئوولان در مسئولیت مدنی
1-4- گفتار اول: تأثیر بر حق زیاندیده از حیث خسارت قابل مطالبه
1-1-4- مبحث اول: افزایش میزان خسارت قابل مطالبه
1-1-1-4- بند اول: بیمهگر تأمین اجتماعی، بیمهگر حوادث شخصی، بیمهگر مسئولیت
2-1-1-4- بند دوم
2-1-4- مبحث دوم: کاهش میزان خسارت قابل مطالبه قراردادهای تحدید مسئولیت
منظور قابل مطالبه است
روش قابل مطالبه نیست
تفاوت اشخاصی که موجب ایجاد خسارت شده از جهت میزان مسئولیت ایشان
2-4- گفتار دوم: تأثیر برحق زیاندیده از حیث تأمین و تضمین تدارک خسارت
1-2-4- مبحث اول: افزایش تضمین حق مطالبه خصارت از سوی زیاندیده
- فرار از خطر اعصار
- احتراز از جمعآوری دلایل و اثبات مسئولیت
2-2-4- مبحث دوم: کاهش تضمین حق مطالبه خسارت از سوی زیاندیده
2- فصل دوم: منشاء و مصادیق تعدد مسئولان در مسئولیت مدنی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
منشاء ظهور امپرسیونیسم
متن سخنرانی رویین پاکباز در دانشکده هنرهای زیبا – 1375
چنان که اعلام شده، عنوان گفتار امروز «منشاء ظهور امپرسیونیسم» است، ومطالبی هم که بیان خواهد شد عمدتاً مربوط میشوند به شرایط و عوامل موثر در تکوین این جنبش هنری. بنابراین در اینجا به بررسی و تحلیل سبک و اسلوب کار نقاشانی که ”امپرسیونیست“ نام گرفتهاند، نخواهم پرداخت. بااین حال ، لازم به نظر میرسد که سخن را از خودِ امپرسیونیسم و مشخصات کلی آن آغاز کنم.
امپرسیونیسم (Impressionism) در دهه 70 قرن نوزدهم پدید شد، و غالبا آن را سرآغاز تاریخ هنر مدرن محسوب میکنند. قبل از هر چیز، باید یادآور شوم که امپرسیونیسم یک پدیدهی فرانسوی، ویا دقیقتر بگویم، یک پدیدهی پاریسی بود.
اصطلاح ” امپرسیونیسم“ را نخستین بار یک منتقد و روزنامهنگار فرانسوی بنام لویی لُروا (Louis Leroy) در سال 1874 برای توصیف آثار نقاشانی به کار برد که تحت عنوان «انجمن بی نام هنرمندان» نمایشگاهی در محل عکاسخانه نادار (Nadar) برپا کرده بودند. (خود این آقای نادار کاریکاتور سازی بود که به عکاسی روی آورده بود و از اولین کسانی بود که عکاسی را به عنوان یک هنر معرفی کرد.)
این واژه ” امپرسیونیسم “ درآن زمان با معنای دیگری مصطلح بود و نقاشانی چون کانستبل (Constable)، دُلاکروا (Delacroix ) و کُرو (Corot) از آن استفاده کرده بودند. کلمه امپرسیونیسم تقریباً ”پرداخت سرسری و سطحی“ و ” نقاشی شتاب زده و ناتمام “ معنا می داد و بنابراین بارمنفی داشت. لویی لروا هم آن را درهمین معنا به کار برد. او در شمارهی 25 آوریل 1874 مجلهی طنزنویس ” شاری واری “(Le Charivari) در یک مقاله انتقادی و کوبنده تحت عنوان « نمایش امپرسیونیست ها»، کارهای این نقاشان را خام و سطحی و بیارزش خواند. به خصوص، یک نقاشی منظره اثر کلود مُنه (Claude Monet) که با عنوان” امپرسیون : طلوع آفتاب“ (Impression,Soleil Levant)در نمایشگاه عرضه شده بود، بهانهای برای این نامگذاری به لُروا داده بود. نمایشگاه مورد نقد، آثار تقریباً 30 نقاش رادر برمیگرفت که نه فقط هدف و برنامهی معینی را اعلام نکرده بودند، بلکه به لحاظ سبک و اسلوب کار نیز مشترکات بارزی نداشتند. شاید تنها وجه مشترکشان را بتوان عدم تبعیت آنها از اصول هنر آکادمیک دانست [ بعداً دربارهی هنر آکادمیک توضیح خواهم داد] .به هر حال، این نمایشگاه به مدت یک ماه دایر بود و حدود 3500 نفر از آن دیدن کردند، برخی برآشفته شدند و برخی هم کارها را به مسخره گرفتند. در سالهای بعد نیز هفت نمایشگاه دیگر در این زمره – ولی نه توسط همه شرکت کنندگان نخستین نمایشگاه – برپا شدکه هیچ یک از آنها رسماً نام ” امپرسیونیست “ را برخود نداشت. (نمایشگاهها به ترتیب در سالهای 1876 ، 1877 ، 1879 ، 1880 ، 1881 ، 1882 ، 1886 برگزار شدند). اما نامی که لُروا براین گروه از نقاشان نهاده بود، از نمایشگاه سوم (یعنی 1877)، مورد قبول آنها قرار گرفت. بدین ترتیب ، جریان تازهای که در هنر فرانسه پدید شده بود، تحت نام ” امپرسیونیسم “ تثبیت شد.
واما این هنر آکادمیک که امپرسیونیستها در برابر آن واکنش نشان داده بودند، چگونه هنری بود؟ این اصطلاح برای توصیف آثاری به کار میرفت که سازندگان آن خود را وارث و پاسدار سنت دیرین کلاسیک میدانستند، اما عملاً بر حقانیت نظم اجتماعی موجود تاکید میکردند.شالودهی هنر آکادمیک در فرانسه با تاسیس آکادمی سلطنتی هنرهای زیبا (1664 ) ریخته شد. این آکادمی، هنر را یکسره به خدمت حکومت لویی چهاردهم گرفت. ساز و کار آن چنین بود که از یک سو هنر را کنترل میکرد و از سوی دیگر آن را مورد حمایت قرار میداد. قدرت نمایی نظام آکادمیک – با تاکید متعصبانه برسنت ، و با این اعتقاد که از طریق کنترل آموزش هنر میتوان سبک هنری را تحت ضابطهی معین درآورد، و نیز با ایجاد محدودیت واقعی در بیشتر شکلهای حمایت رسمی از هنر – در نیمه نخست قرن نوزدهم کاملاً برقرار بود. رییس آکادمی بر دو چیز همواره پا فشاری میکرد:اهمیت سنت؛ و ارزشهای نسبی برخی انواع نقاشی – به خصوص نقاشی تاریخی و دارای موضوعهای مذهبی. مهم ترین محل ارائه آثاری از این دست، نمایشگاههای بزرگ سالانهای بود که ” سالن “ (Salon)نام داشت.از میان هزاران اثری که هر ساله به سالن فرستاده میشدند، فقط کارهایی اجازه نمایش میگرفتند که با ضوابط معین آکادمی مطابقت میداشتند. چنین بود که آثار هنرمندان نوآور غالبا به نمایشگاه راه نمییافتند. به همین سبب نیز کوربه(Courbet) پس از چند بار مردود شدن، با اقدامی جسورانه و بیسابقه مقارن با سالن 1855، نمایشگاهی مستقل از آثارش برپا کرد [این اقدام را میتوان زمینهساز نمایشگاههای مستقل امپرسیونیستها دانست]. در سال 1863 کثرت آثار رد شده از طرف داوران سالن اعتراض عمومی را برانگیخت و دولت مجبور شد نمایشگاهی با عنوان سالن مردودین (Salon des Refusés) در جوار سالن رسمی به راه اندازد. پرده ی مشهور ”ناهار در چمنزار“(Le Déjeuner Sur Lherbe) مانه که آشکارا قراردادهای سنتی را نادیده گرفته بود، در همین سالن مردودین در معرض نمایش گذاشته شد. پس از این، مانه و پیروان جوان او _ یعنی امپرسیونیستهای بعدی_ به عنوان نقاشان هرج و مرج طلب و بیقانون در سبک معروف شدند. از طرف دیگر، تحت تاثیر تغییر سلیقه عامه، هنر آکادمیک نیز تدریجا ظاهر متنوعتری پیدا کرد. چنان که در زمان امپرسیونیستها، شاخصترین نمونههای هنر آکادمیک[مثلاٌ آثار بوگرو و کابانل(Cabanel/Bouguereau)] ملغمهای بودنداز کلیشهسازی کلاسیک، احساساتیگری رمانتیک و واقعنمایی رئالیستی، البته با پرداختی شسته و رفته و عالی؛ یعنی دقیقاً همان مشخصاتی که نقاشی امپرسیونیست به اتهام فقدان آن محکوم میشد. در واقع، آنچه نقاشان آکادمیک را به خشم میآورد این بود که امپرسیونیستها در پی کوربه «از روی دیوار موزه به میان طبیعت و اجتماع جهیده بودند». شاید نظیر این دشمنی سنتگرایان با نوجویان را در جای دیگری از تاریخ هنر مدرن نتوان یافت.
امپرسیونیسم در بسیاری جنبهها ادامه منطقی رئالیسم کوربه محسوب میشود، به اضافه یک دستاورد مهم در نحوه استفاده از رنگ. امپرسیونیستها از این نظریه قدیمی که رنگ صرفاًعامل فرعی و ثانوی برای توصیف فرم است فاصله گرفتند و به رنگ امکان دادند تا نقشی مستقل و مؤثر در نقاشی ایفا کند. در سنت نقاشی طبیعتگرای اروپایی، دستکم از زمان لئوناردوداوینچی، جسمیت شیء یا عمق و کیفیت سهبعدی آن را با درجات مختلف رنگسایه نشان میدادند: نور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
منشاء ظهور امپرسیونیسم
متن سخنرانی رویین پاکباز در دانشکده هنرهای زیبا – 1375
چنان که اعلام شده، عنوان گفتار امروز «منشاء ظهور امپرسیونیسم» است، ومطالبی هم که بیان خواهد شد عمدتاً مربوط میشوند به شرایط و عوامل موثر در تکوین این جنبش هنری. بنابراین در اینجا به بررسی و تحلیل سبک و اسلوب کار نقاشانی که ”امپرسیونیست“ نام گرفتهاند، نخواهم پرداخت. بااین حال ، لازم به نظر میرسد که سخن را از خودِ امپرسیونیسم و مشخصات کلی آن آغاز کنم.
امپرسیونیسم (Impressionism) در دهه 70 قرن نوزدهم پدید شد، و غالبا آن را سرآغاز تاریخ هنر مدرن محسوب میکنند. قبل از هر چیز، باید یادآور شوم که امپرسیونیسم یک پدیدهی فرانسوی، ویا دقیقتر بگویم، یک پدیدهی پاریسی بود.
اصطلاح ” امپرسیونیسم“ را نخستین بار یک منتقد و روزنامهنگار فرانسوی بنام لویی لُروا (Louis Leroy) در سال 1874 برای توصیف آثار نقاشانی به کار برد که تحت عنوان «انجمن بی نام هنرمندان» نمایشگاهی در محل عکاسخانه نادار (Nadar) برپا کرده بودند. (خود این آقای نادار کاریکاتور سازی بود که به عکاسی روی آورده بود و از اولین کسانی بود که عکاسی را به عنوان یک هنر معرفی کرد.)
این واژه ” امپرسیونیسم “ درآن زمان با معنای دیگری مصطلح بود و نقاشانی چون کانستبل (Constable)، دُلاکروا (Delacroix ) و کُرو (Corot) از آن استفاده کرده بودند. کلمه امپرسیونیسم تقریباً ”پرداخت سرسری و سطحی“ و ” نقاشی شتاب زده و ناتمام “ معنا می داد و بنابراین بارمنفی داشت. لویی لروا هم آن را درهمین معنا به کار برد. او در شمارهی 25 آوریل 1874 مجلهی طنزنویس ” شاری واری “(Le Charivari) در یک مقاله انتقادی و کوبنده تحت عنوان « نمایش امپرسیونیست ها»، کارهای این نقاشان را خام و سطحی و بیارزش خواند. به خصوص، یک نقاشی منظره اثر کلود مُنه (Claude Monet) که با عنوان” امپرسیون : طلوع آفتاب“ (Impression,Soleil Levant)در نمایشگاه عرضه شده بود، بهانهای برای این نامگذاری به لُروا داده بود. نمایشگاه مورد نقد، آثار تقریباً 30 نقاش رادر برمیگرفت که نه فقط هدف و برنامهی معینی را اعلام نکرده بودند، بلکه به لحاظ سبک و اسلوب کار نیز مشترکات بارزی نداشتند. شاید تنها وجه مشترکشان را بتوان عدم تبعیت آنها از اصول هنر آکادمیک دانست [ بعداً دربارهی هنر آکادمیک توضیح خواهم داد] .به هر حال، این نمایشگاه به مدت یک ماه دایر بود و حدود 3500 نفر از آن دیدن کردند، برخی برآشفته شدند و برخی هم کارها را به مسخره گرفتند. در سالهای بعد نیز هفت نمایشگاه دیگر در این زمره – ولی نه توسط همه شرکت کنندگان نخستین نمایشگاه – برپا شدکه هیچ یک از آنها رسماً نام ” امپرسیونیست “ را برخود نداشت. (نمایشگاهها به ترتیب در سالهای 1876 ، 1877 ، 1879 ، 1880 ، 1881 ، 1882 ، 1886 برگزار شدند). اما نامی که لُروا براین گروه از نقاشان نهاده بود، از نمایشگاه سوم (یعنی 1877)، مورد قبول آنها قرار گرفت. بدین ترتیب ، جریان تازهای که در هنر فرانسه پدید شده بود، تحت نام ” امپرسیونیسم “ تثبیت شد.
واما این هنر آکادمیک که امپرسیونیستها در برابر آن واکنش نشان داده بودند، چگونه هنری بود؟ این اصطلاح برای توصیف آثاری به کار میرفت که سازندگان آن خود را وارث و پاسدار سنت دیرین کلاسیک میدانستند، اما عملاً بر حقانیت نظم اجتماعی موجود تاکید میکردند.شالودهی هنر آکادمیک در فرانسه با تاسیس آکادمی سلطنتی هنرهای زیبا (1664 ) ریخته شد. این آکادمی، هنر را یکسره به خدمت حکومت لویی چهاردهم گرفت. ساز و کار آن چنین بود که از یک سو هنر را کنترل میکرد و از سوی دیگر آن را مورد حمایت قرار میداد. قدرت نمایی نظام آکادمیک – با تاکید متعصبانه برسنت ، و با این اعتقاد که از طریق کنترل آموزش هنر میتوان سبک هنری را تحت ضابطهی معین درآورد، و نیز با ایجاد محدودیت واقعی در بیشتر شکلهای حمایت رسمی از هنر – در نیمه نخست قرن نوزدهم کاملاً برقرار بود. رییس آکادمی بر دو چیز همواره پا فشاری میکرد:اهمیت سنت؛ و ارزشهای نسبی برخی انواع نقاشی – به خصوص نقاشی تاریخی و دارای موضوعهای مذهبی. مهم ترین محل ارائه آثاری از این دست، نمایشگاههای بزرگ سالانهای بود که ” سالن “ (Salon)نام داشت.از میان هزاران اثری که هر ساله به سالن فرستاده میشدند، فقط کارهایی اجازه نمایش میگرفتند که با ضوابط معین آکادمی مطابقت میداشتند. چنین بود که آثار هنرمندان نوآور غالبا به نمایشگاه راه نمییافتند. به همین سبب نیز کوربه(Courbet) پس از چند بار مردود شدن، با اقدامی جسورانه و بیسابقه مقارن با سالن 1855، نمایشگاهی مستقل از آثارش برپا کرد [این اقدام را میتوان زمینهساز نمایشگاههای مستقل امپرسیونیستها دانست]. در سال 1863 کثرت آثار رد شده از طرف داوران سالن اعتراض عمومی را برانگیخت و دولت مجبور شد نمایشگاهی با عنوان سالن مردودین (Salon des Refusés) در جوار سالن رسمی به راه اندازد. پرده ی مشهور ”ناهار در چمنزار“(Le Déjeuner Sur Lherbe) مانه که آشکارا قراردادهای سنتی را نادیده گرفته بود، در همین سالن مردودین در معرض نمایش گذاشته شد. پس از این، مانه و پیروان جوان او _ یعنی امپرسیونیستهای بعدی_ به عنوان نقاشان هرج و مرج طلب و بیقانون در سبک معروف شدند. از طرف دیگر، تحت تاثیر تغییر سلیقه عامه، هنر آکادمیک نیز تدریجا ظاهر متنوعتری پیدا کرد. چنان که در زمان امپرسیونیستها، شاخصترین نمونههای هنر آکادمیک[مثلاٌ آثار بوگرو و کابانل(Cabanel/Bouguereau)] ملغمهای بودنداز کلیشهسازی کلاسیک، احساساتیگری رمانتیک و واقعنمایی رئالیستی، البته با پرداختی شسته و رفته و عالی؛ یعنی دقیقاً همان مشخصاتی که نقاشی امپرسیونیست به اتهام فقدان آن محکوم میشد. در واقع، آنچه نقاشان آکادمیک را به خشم میآورد این بود که امپرسیونیستها در پی کوربه «از روی دیوار موزه به میان طبیعت و اجتماع جهیده بودند». شاید نظیر این دشمنی سنتگرایان با نوجویان را در جای دیگری از تاریخ هنر مدرن نتوان یافت.
امپرسیونیسم در بسیاری جنبهها ادامه منطقی رئالیسم کوربه محسوب میشود، به اضافه یک دستاورد مهم در نحوه استفاده از رنگ. امپرسیونیستها از این نظریه قدیمی که رنگ صرفاًعامل فرعی و ثانوی برای توصیف فرم است فاصله گرفتند و به رنگ امکان دادند تا نقشی مستقل و مؤثر در نقاشی ایفا کند. در سنت نقاشی طبیعتگرای اروپایی، دستکم از زمان لئوناردوداوینچی، جسمیت شیء یا عمق و کیفیت سهبعدی آن را با درجات مختلف رنگسایه نشان میدادند: نور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
ششواهد پالینه شناسی برای منشا علمی توالی گیلینت- دترمیتوس در پلیستوسن های بخشهای Marathousa شهرهای بزرگ در جنوب غربی یونان.
چکیده
Marathousa Member لایه پلیستوسن میانی در جنوب غربی یونان،به آسانی قابل تشخیص است اما چرخه های سنگ شناسی پیچیده شامل آلتراسیون مرتبه اول از لیگنیت ها و گل های و آلتراسون مرتبه دوم با ثبت توالی لایه های ارگانیکی بیان می شود. شواهد پالینه شناسی نشان می دهد که چرخه های سنگ شناسی می تواند با چرخش زمین بدست می آید. همه رگه های لیگنیتی موجب گرمی جنگل های بلوط می شوند در حالی که لایه های آواری جلگه پهن نیمه خشک عمدتاً از نوع جلگه Artemisia را فراهم می کند. به این معنی که سیکل سنگ شناسی مرتبه اول که سیکل یخبندان را نشان می دهد (یعنی سیکل غیرمعمولkyr- 100) ،حداقل kyr 350زمان می برد. گرده ها زمان بستری مجرای نوسان آب و هوا را در بسیاری از لایه های ارگانیکی زیرین نشان می دهد با 5 نوسان در یک اتصال کامل لیگنیت- دتریتوس به این معنی که سیکل سنگ شناسی مرتبه دوم ،سیکل kyr -21 را منعکس می کند رابطه فازی بین سیکل های سنگ شناسی و سیکل های علمی بر مبنای چینه شناسی پالینو و زمان بازتاب چرخش الکترون نشان داده شده است. محیطهای لاکوسترین با سطح افزایش یافته آب- از دیدگاه رسوب شناسی برای دوره های انجماد بکار می رود در مقابل گیاهان با تلاقی محلی برای دوره های انجماد درونی بکار می روند. لایه های ارگانیکی زیرین در محیطهای حد واسط )پوشش گیاهی ،عمق آب و ...) بین محیط های انجماد کامل و انجماد درونی شکل می گیرند.
مقدمه
در ناحیه مدیترانه ،سیکل های سنگ شناسی مشخص در حوضچه های رسوبی مربوط به دوره های و محیطهای متفاوت اتفاق می افتد. این سیکل های سنگ شناسی شامل جفت های دوگانه مارل،دتریتوس (سیلت/ رس) یا لایه های ارگانیکی ( لیگنیت/ Sapropel) ،آلتراسیون منظم در مقاطع فشرده m-100 کلسیم را نشان می دهد. فهم منشا و فرایندهای تشکیل دهنده این سیکل های سنگ شناسی می تواند منجر به دانش تشخیص سن زمین شناسی با ثبت پوشش پالئو و ثبت زیست محیطی پالئو بطور مطمئن می شود.
پذیرفته شده است که تغییر طولانی مدت آب و هوا با تغییرات پارامترهای مدار زمین کنترل می شود برای ذخایر زیر دریای مدیترانه،ارتباط بین سیکل های رسوبی و سیکل های علمی مشخص شده است. این ارتباطها با عوض شدن متوالی قطب های مغناطیسی همچنین چینه شناسی موجودات دریایی بر اساس فرامینوفرهای پلانکتونی و نانوپلانکتون های آهکی مشخص می شود. هماهنگی خوبی بین مدت کالیبره شدن سیکل سنگ شناسی و مدت محاسبه یک سیکل علمی وجود دارد. این ارتباط منجر به ایجاد مدت زمان قطبیت سیکل علمی (APTS) می شود که سن های استاندارد زمین شناسی برای رویدادهای ژئومغناطیسی عمده مربوط به دوران نئوژن و کواترنری بدست می دهد.
به تازگی روش های چینه شناسی چرخه ای که در بالا ذکر شد برای ذخایر قاره ای بدون مراجعه به چینه شناسی موجودات دریایی به کار رفته است. در بسیاری موارد حوضچه های کوچک قاره ای سرعت های رسوبگذاری بالاتری نسبت به حوضچه های اقیانوسی بزرگ دارند. Hilgen و همکارانش فواید حوضچه های قاره ای به عنوان مکان های شناسایی برای تشخیص سیکل های Milankovich را بطور مستقیم تر بدلیل مجزا شدن آنها از فرایندهای نمایش هندسی اقیانوس با مکانیزم های ذاتی غیرخطی بیان کردند. اکثر مطالعات موردی در بالا برای حوضچه های اقیانوسی به نئوژن محدود شده است با APTS جزئی و مقاطع بی سابقه از موجودات دریایی. در حوضچه بطلمیوسی لاکوتیرینی پالئوسن مربوط به شمال یونان آلتراسیون منظمی از مارل سفید بژی رنگ و لیگنیت سیاه رنگ با 4 زیر مجموعه پالئومگنتیت (cochiti , Nunivak, Sidufjall. Thvera) را نشان می دهد که به سیکل جداگانه kyr-21 بر مبنای رابطه با منحنی های علمی مورد نظر ما مربوط است. رگه های لیگنیت به مراحل جداگانه یخبندان در سطوح پایینی دریاچه نسبت داده می شود در حالیکه لایه های مارل با مراحل گرم و رسوب افزایشی و احتمالا در سطوح بالایی دریاچه همراهند.
متاسفانه پیدا کردن روشنی بین پارامترهای اربیتالی برای ذخایر پلیوستن قاره ای مشکل هستند. در حالی که Ma 1، بخصوص عوض شدن قطبیت مغناطیسی کمتر دیده می شود،و سیکل یخبندان kyr100 با سیکل های قدیمی Milankovitch همراه شده است. این امر می تواند ترکیبی از سیکل های سنگ شناسی با مرتبه های متفاوت نسبت به رسوبات پلیستون اخیر را بدست دهد. دریاچه ی شهرهای بزرگ نمونه ای از حوضچه های پلیوستوسن قاره ای در منطقه مدیترانه استو. Marathousa که شامل ذخایر لاکوسترینی پلیوستوسن میانی می شود. به روشنی آشکار است اما سیکل