لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
منشأ دین از نظر جامعه شناسی دینی اروپا
علمی در اروپا به وجود آمده است به نام " جامعه شناسی مذهب(جامعه شناسی دینی) " که این علم ابتدا یک چیزی را به عنوان " اصل موضوع " انتخاب میکند چنانکه هر علمی یک " اصل موضوع " دارد که ابتدا نمیتواند آن را اثبات کند بلکه آن را مفروض میگیرد بعد بر اساس آن " اصل موضوع " نظریات خودش را بار میکند . در " جامعه شناسی مذهب " از ابتدا فرض بر این است که مذهب یک پدیدهای است که مولود فعل و انفعالات جامعه است ، یعنی یک ریشه الهی و ماورائی ندارد ، و اصلا این که مذهب ریشه الهی دارد جزء فرض نیست ، مثل اینکه اگر به ما بگویند راجع به علت پیدایش فکر نحوست " سیزده " بروید تحقیق کنید که چطور شده که فکر نحوست " سیزده " در میان مردم پیدا شده ، چون انسان میبیند منطقا هیچ فرقی میان عدد سیزده و عدد چهارده یا عدد دوازده نیست که انسان احتمال بدهد که یک دلیل عقلی یا تجربی در کار است ، میگوید این باید یک ریشه غیر منطقی داشته باشد ، آن ریشه غیرمنطقی چیست ؟ اینها درباره دین و مذهب از اول بنا را بر این گذاشتند که دین یک ریشه منطقی که نمیتواند داشته باشد ، حال که ریشه غیر منطقی دارد آن ریشه غیر منطقی چیست ؟ پس ، اصل موضوعشان این است که دین یک ریشه منطقی و الهی ندارد . زمانی آمدند گفتند دین مولود ترس است ، بشر از طبیعت میترسیده ، از صدای غرش رعد میترسیده ، از هیبت دریا میترسیده ، از صدای غرش رعد میترسیده ، از هیبت دریا میترسیده ، و نتیجه ترس سبب شده که فکر دین در سر مردم پیدا شود . یکی از حکمای قدیم روم بنام لوکریتوس گفته است : نخستین پدر خدایان ترس است ، در زمان ما هم بوده و هستند کسانی که همین فرضیه قدیمی و کهنه را تأیید میکنند و مکرر در سخنان خود بعنوان یک فکر تازه آنرا بازگو مینمایند . بعضی گفتند علت پیدایش دین جهل و نادانی بشر است ، بشر میخواسته حوادث جهان را تعلیل نماید و برای آنها علت ذکر کند و چون علتها را نمیشناخته است ، علت ماوراء طبیعی برای حوادث فرض کرده است . بعضی دیگر گفتهاند علت اینکه بشر بسوی دین گرائیده علاقهایست که بنظم و عدالت دارد ، وقتی که در دنیا از طرف طبیعت یا اجتماع بی عدالتی میبیند برای اینکه تسکینی جهت آلام درونی خود پیدا کند دین را برای خویشتن میسازد . صاحبان فرضیههای فوق گفتند : علم را توسعه بدهید ، دین از میان میرود . چنین فرض کردند که با توسعه علم خود به خود دین از میان میرود ، عالم شدن مساوی است با بیدین شدن . بعضی آمدند برای پیدایش دین یک علت دیگر فرض کردند و گفتند دین وسیلهایست برای کسب امتیاز در جامعههای طبقاتی . این فرضیه مارکسیست هاست .صاحبان فرضیههای دیگر گفتند علم چاره کننده دین است ، اگر علم بیاید دین از میان میرود ، اما این فرضیه ، یعنی فرضیه مارکسیست ها ، علم را چاره کننده دین نمیدانند ، اینها بعد از اینکه دیدند علم آمد و دین باقی ماند و دیدند دانشمندان طراز اولی همچون پاستور و غیره در آستانه دین زانو زدند ، گفتند خیر ، علم چاره کننده دین نیست ، دین اساسا مولود جهل نیست ، مولود ترس هم نیست ، مولود علاقه فطری انسان به نظم و عدالت هم نیست ، دین اختراع طبقه حاکمه در مقابل طبقه محکوم است تا وقتی که جامعه طبقاتی وجود دارد ولو آنکه علم بعرش هم برسد باز دین هست . جامعه اشتراکی بوجود بیاورید ، طبقات را از میان ببرید ، طبقات را که از میان بردید دین هم خود بخود از میان خواهد رفت دین یک ابزاری است ، یک دامی است ، یک شبکهایست که طبقه حاکم نصب کرده است ، وقتی خود آن طبقه از بین رفت ابزار کارش هم از میان میرود ، خلاصه اینکه مساوات کامل برقرار کنید ، دین از میان خواهد رفت . به هرحال به طور کلی می توان نظریات مختلف را در مورد منشأ پیدایش دین اینگونه بیان نمود:
منشأ پیدایش دین از نظر فویرباخ
فویرباخ که یک فیلسوف مادی است حرف عجیبی زده است . خواسته دین و مذهب را تحلیل روانشناسانه و جامعه شناسانه کرده باشد بر همان اساسی که از اول فرض بر این است که مذهب مبنای منطقی ندارد . میگوید انسان دارای دوگانگی وجود است . ( خود همین حرف را از مذهب گرفته ) . انسان ، وجودی عالی دارد و وجودی دانی . همین چیزی که ما میگوییم جنبه علوی و جنبه سفلی . جنبه سفلی انسان جنبه حیوانیت انسان است که مانند حیوان جز خور و خواب و خشم و شهوت چیزی سرش نمیشود ، و جنبه علوی انسان همان انسانیت انسان است - که فویرباخ این را دیگر جزء وجود انسان دانسته و ناچار برای آن اصالت قائل شده است - ، و آن همانی است که دارای یک سلسله فضائل است ، شرافت ، کرامت ، رحمت ، خوبی ، نیکی ، همه این حرفها در آنجاست . بعد میگوید که انسان ( ناچار باید بگوید که همه انسانها اینجور هستند ) تنمیدهد به دنائتها یعنی تابع جنبه سفلی وجودش میشود ، بعد که تابع جنبه سفلی وجود خودش شد میبیند آن جنبههای علوی با خودش جور در نمیآید ، چون خودش حالا شده یک حیوان پست منحط . بعد در حالی که همین شرافتها و اصالتها در خودش است فکر میکند که پس اینها در ماورای اوست ، و خدا را بر اساس وجود خودش میسازد . طبق نظریه آقای فویرباخ، مذهب عن قریب پایان پیدا می کند، یعنی انسان هر چه خودش را بیشتر بشناسد نیاز او به فرض خدا کمتر می شود و وقتی انسان خودش را خوب شناخت دیگر اصلا جایی برای مذهب باقی نمی ماند و انسان به جای اینکه خدا را بپرستد، به جای اینکه خدا را تجلیل کند خودش را تجلیل کند.
منشأ پیدایش دین ازنظر اگوست کنت و هربرت اسپنسر
اینها گفته اند مذهب مولود جهل است البته به دو گونه :نظر اگوست کنت به همان مسأله تعلیل حوادث است، یعنی می خواهد بگوید بشر بالطبع اصل علیت را پذیرفته است منتها بشرهای اولیه چون علل اصلی حوادث را نمی شناختند اینها را به یک سلسله موجودات غیبی، خدایان و امثال اینها نسبت می دادند. مثلا می دیدند باران می آید؛ چون علت آمدن باران را نمی شناختند می گفتند «خدای باران»؛ طوفان می آمد، نمی دانستند علت آن چیست، می گفتند «خدای طوفان» و همچنین حوادث دیگر.بنابراین از نظر او این فقط یک فکر است برای انسان، مثل آنچه که ما در باب توحید می گوییم که این فقط مربوط به مرحله شناخت است. اسپنسر و دیگران به شکل دیگری مطلب را گفته اند و آن این است که انسان، اولین بار به دوگانگی وجود خودش به معنی دوگانگی روح و بدن معتقد شد از باب اینکه در خواب، مردگان و یا افراد زنده را می دید؛ مخصوصا خواب دیدن مردگان.افراد که می مردند، بعد از مردن به خوابش می آمدند، آنگاه فکر می کردکه این که در خوابش آمده یک موجودی است واقعا از خارج و آمده نزد او، و چونفکر میکرد که این که در خوابش آمده یک موجودی است واقعا از خارج آمده نزد او ، و چونمیدانست که او جسمش در زیر خاک پوسیده پس معتقد شد که او یک روحی دارد .اینجا بود که معتقد شد همه ما انسانها روحی داریم و بدنی . بعد این را تعمیم داد به همه اشیاء ، یعنی برای همه اشیاء جان قائل شد ، برای دریا جان قائل شد ، برای طوفان جان قائل شد ، برای خورشید جان قائل شد . . . ، آنگاه در گرفتاری و هنگامی که با این نیروهای طبیعی مصادف میشد همچنانکه وقتی با یک انسان قدرتمند مصادف میشد همچنانکه وقتی با یک انسان قدرتمند مصادف میشد برایش هدیه و نذر میبرد ، احیانا تملق میکرد و از اینجور کارها ، شروع کرد همین کارها را یعنی پرستش در مقابل نیروهای طبیعت انجام دادن .اسپنسر مسأله پرستش را توجیه میکند که اول بار پرستش از کجا پیدا شد ، و از اینجا پرستش نیروهای طبیعت پدید آمد .پس اگوست کنت فقط توجیه نظری و فکری مطلب را بیان میکند ، اسپنسر ریشه پرستش را بیان کرده که اولین بار پرستش از کجا شروع شد ، از پرستش نیروهای طبیعت شروع شد و این عملی است از قبیل تملقها و پیشکش بردنها و هدیه بردنهایی که انسانها برای انسانهای زورمندتر از خودشان انجام میدهند . همان طور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
منشأ وچگونگی تشکیل امـواج
بنا به تعریف موج هرگاه در یک محیط آشفتگی وبی نظمی ایجاد کنیم موج ایجاد می شود.مثلاً با یک عمل ساده وانداختن یک سنگ داخل آب باعث ایجاد موج در آن محیط مایع شده ایم که به صورت دایره های متحدالمرکز از نقطة افتادن سنگ به طرف اطراف پراکنده شده و منتشر میشوند یا با ایجاد صوت و سروصدا موج صوتی تولید کرده ایم. علت پیدایش و انتشار امواج تغییر نیرو و یا فشاری است که بر اثر انرژی چشمة موج(1) (مرکز شروع فعالیت امواج) در ذرات محیط بوجود می آید.
عملکرد امـوج
به طور گسترده ما می توانیم محیط قابل ارتعاش را مجموعه ای از ذرات فرض کنیم که توسط فنرهایی بهم وصل هستند.
مطابق شکل:هرگاه ذرة شمارة1 را با صرف انرژی به جلو بکشیم وآن را
از وضع تعادل(1) دور کنیم بر ذرة شمارة2 نیرویی وارد می کند که این
(1) مکانی است که در آن نیروهای وارد بر جسم در حال تعادل هستند.
نیرو ضمن آنکه این ذره را از وضعیت تعادل دور می کند واکنشی بر ذرة اولی وارد می آورد و قصد دارد آن را به حالت اولیه باز گرداند و این چنین می شود که ذرة1 می استد و ذرة 2 کار ذرة 1 را انجام می دهد ودومی می ایستد و 3 نوسان می کند و این گونه سبب تغییر شکل در ابتدای ذره به انتهای جسم منتقل می شود.
انواع موجـها
موجها از لحاظ فیزیکی به دو دسته عمده تقسیم می شوند:
1)امواج میکانیکی
2)امواج الکترومغناطیسی
امواج میکانیکی: امواجی هستند که فقط در محیطهای مادی انتشار می یابند واین محیط مادی می تواند یک بعدی,دو بعدی یا چند بعدی باشد.موجهای میکانیکی در محیطهای کشسان تولید و منتشر می شوند.محیط کشسان محیطی است که اگر تغییر شکلی در آن روی دهد آنرا به حالت اولیه خود باز می گرداند.
مثل فشردگی فنر,صوت,زلزله و امواج ایجاد شده در سطح آب نمونه هایی از این امواج هستند.
امواج میکانیکی از لحاظ طریقة انتشار به دو گروه تقسیم می شوند:
1)امواج عرضی:جابجایی اجزای محیط عمود بر راستای انتشار است این امواج را می توان با قله ها و دره هایی که در هنگام انتشار ایجاد می کند تشخیص داد.
در موج عرضی فنر,آشفتگی در هر جا بوجود می آید کنش و واکنش هایی در اجزای مجاور ایجاد می شود که سبب انتقال آشفتگی به ذرات مجاور می شود.
2)امواج طولی:جابجایی محیط در راستای انتشار موج است مثل موج ایجاد شده در فنر که به صورت انقباض یا انبساط آن صورت می گیرد یا بر اثر فشار پیستون بر هوا, حرکت اتومبیل در جاده و برخورد با مولکولهای.
مشخصات ظاهری امواج
حرکت عمودی موجها از این نکته ناشی می شود که می تواند پس از گذراندن مسیری باطول ثابت به پیمان نقطه اولیه خود باز گردد (از لحاظ فیزیکی و جابجایی) و دوباره نوسان کند مثل آونگ ساده و حرکت رفت وبرگشتی داشته باشد.
با توجه به این خصوصیات و پیشروی در محیط می توانیم این مشخصه ها را برای امواج نسبت داده وتوجه کنیم.
1)طول موج: تعداد مسافت پیموده شده توسط موج در یک دوره از زمان را طول موج گویند وبا نشان می دهند و این دوره زمانی کامل می شود که موج پس از جابجایی به مکان فیزیکی قبلی خود برسد.
2)دورة موج: مقدار زمانی است که یک نقطه نوسان کامل انجام می دهد و با نشان می دهیم.
3)سامد: تعداد نوسانات در مدت یک دوره را سامد حاصل از نوسان گوییم و با نشان می دهیم این سامد موج است که ذرات محیط را به نوسان وا می دارد. نوع نوسان و جهت نوسان ذره یکسان است.
4)سرعت انتشار امواج: عبارت است از تعداد انتقال موج به زمان انتقال آن و با v نشان می دهیم.
می دانیم که امواج انرژی را انتقال می دهند و به همین علت است که باعث نوسان در محیط نوسانی می شوند پس کار انجام می دهند و هر جسمی که کار انجام می دهد دارای شتاب می باشد. واین انرژی از حرکت و سکون امواج ناشی می شود در حرکت انرژی جنبشی و در سکون انرژی پتانسیل وجود دارد.
امواج الکترومغناطیسی:برای انتشار خود بر خلاف امواج میکانیکی به محیط مادی نیاز ندارد و سرعت انتشارشان بسیار بیشتر از امواج میکانیکی است به صورت عرضی منتشر می شوند و اگر در مسیر حرکتشان هیچ نوع محیطی از لحاظ مادی موجود نباشد با بیشترین سرعت یعنی با سرعت نور حرکت می کنند و این امواج در خلأ سرعت انتشار یکسانی دارند.
این امواج به«نور,فرابنفش,فروسرخ,امواج رادیویی,میکروویو,اشعة » تقسیم می شوند.
تولید امواج الکترومغناطیسی
هرگاه دو میدان الکتریکی و مغناطیسی را بر هم عمود کنیم موجهای الکترومغناطیسی (الکتریکی ـ مغناطیسی) حاصل می شود.این امواج در اثر شتاب گرفتن ذرات باردار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
اولین آلایندههای هوا احتمالا دارای منشأ طبیعی بودهاند. دود، بخار بدبو، خاکستر و گازهای متصاعد شده از آتشفشانها و آتش سوزی جنگلها، گرد و غبار ناشی از توفانها در نواحی خشک، در نواحی کم ارتفاع مرطوب و مههای رقیق شامل ذرات حاصل از درختهای کاج و صنوبر در نواحی کوهستانی، پیش از آنکه مشکلات مربوط به سلامت انسانها و مشکلات ناشی از فعالیتهای انسانی محسوس باشند، کلا جزئی از محیط زیست ما به شمار میرفتهاند. به استثنای موارد حاد، نظیر فوران آتشفشان.
آلودگیهای ناشی از منابع طبیعی معمولا ایجاد چنان مشکلات جدی برای حیات جانوران و یا اموال انسانها نمیکنند. این در حالی است که فعالیتهای انسانی ایجاد چنان مشکلاتی از نظر آلودگی مینمایند که بیم آن میرود، بخشهایی از اتمسفر زمین تبدیل به محیطی مضر برای سلامت انسانها گردد.
تاریخچه آلودگی
دود یکی از قدیمیترین آلایندههای هوا است که برای سلامت بشر مضر است. زمانی که دود ناشی از آتش حاصله از سوختن چوب توسط ساکنین اولیه غارها جای خود را به دود ناشی از کورههای زغال سوز در شهرهای پر جمعیت داد، آلودگی هوا، بقدری افزایش یافت که زنگ خظر برای برخی از ساکنان آن شهرها وجود به صدا در آمد. در سال ۶۱ بعد از میلاد سنکا (Seneca) فیلسوف رومی از هوای روم بعنوان هوای سنگین و از دودکشهای هود با عنوان تولید کننده بوی بد نام برد. در سال ۱۲۷۳ میلادی ادوارد اول پادشاه انگلستان میگوید هوای لندن به حدی با دود و مه آلوده و آزار دهنده است که از سوختن زغال سنگ دریایی جلوگیری خواهد کرد.
علیرغم هشدار پادشاه مذکور، نابودی گسترده جنگلها، چوب را تبدیل به یک کالای کمیاب نمود و ساکنان لندن را وادار ساخت تا بجای کم کردن مصرف زغال سنگ به میزان بیشتری از آن استفاده کنند. تا سال ۱۶۶۱ میلادی یعنی بیش از یک قرن بعد، تغییر قابل ملاحظهای در آلودگی هوا بوجود نیامد. چاره جویی و پیشنهادات عبارت بودند از برچیدن تمامی کارخانههای دودزا از شهر لندن و بوجود آمدن کمربند سبز در اطراف شهر و بالاخره این چاره جوییها کارساز شد.
مشکلات آلودگی هوا
شواهدی دال بر علاقمندی جوامع انسانی در غلبه بر مشکل آلودگی هوا وجود دارند که از جمله آنها میتوان از تصویب و اجرای قوانین کنترل دود در شیگاگو سینسنیاتی به سال ۱۸۸۱ نام برد. ولی اجرای این قوانین و قوانی مشابه آنها با دشواریهایی مواجه گردید و برای تمیز نمودن هوا یا جلوگیری از آلودگی بیشتر آن تقریبا کاری انجام نشد. در سال ۱۹۳۰ در دره بسیار صنعتی میوز در کشور بلژیک در اثر پدیده وارونگی مه دود در یک فضای معین محبوس گردید. در نتیجه ۶۳ تن جان خود را از دست داده و چندین هزار تن دیگر بیمار شوند. حدود ۱۸ سال بعد در شرایط مشابهی در ایلات متحده آمریکا یکی از اولین و بزرگترین فاجعههای زائیده آلودگیها رخ داد، یعنی ۱۷ نفر جان خود را باختند و ۴۳ درصد جمعیت نورا، پنسلوانیا بیمار شدند.
درست سه سال بعد از فاجعه مه دود لندن در سال ۱۹۵۲، که نادیده گرفتن عواقب جدی آلودگی هوا غیر ممکن گردید. در روز سه شنبه ۴ دسامبر سال ۱۹۵۲ حجم عظیمی از هوای گرم به طرف قسمت جنوبی انگلستان حرکت کرده با ایجاد یک وارونگی دمایی سبب نشست یک مه سفید در لندن شد و این مه دود به دستگاه تنفسی انسان سخت آسیب رسانده بود و بیشتر مردم بزودی با مشکلاتی از قبیل قرمز شدن چشمها، سوزش گلو و سرفههای زیاد مواجه شدند و پیش از آنکه در ۹ دسامبر از سطح شهر دور شوند ۴۰۰ مورد مرگ مربوط به آلودگی هوا گزارش کردند. این تعداد تلفات برای متوجه ساختن افکار بریتانیاییها جهت تصویب قانون هوای تمیز در سال ۱۹۵۶ کافی بود.
قانون کنترل آلودگی هوا
این قانون در ایالات متحده امریکا قانون کنترل آلودگی هوا (قانون عمومی ۱۵۹_۸۴) به تصویب رسید. اما این مصوبه تنها موجب به تصویب رسیدن یک قانون مؤثرتر گردید. این قانون یکبار در سال ۱۹۶۰ و بار دیگر در سال ۱۹۶۲ بازنگری شد و به قانون هوای تمیز سال ۱۹۶۳ (قانون عمومی ۲۰۶_۸۸) که برنامههای ناحیهای محلی و ایالتی را برای کنترل هوا تشویق میکرد و در عین حال حق مداخله را برای دولت فدرال در صورت به خطر افتادن سلامت و رفاه اهالی ایالت در اثر آلودگی ناشی از ایالات دیگر محفوظ نگه میداشت، الحاق گردید. این قانون معیارهایی برای کیفیت هوا وضع کرد که بر اساس آنها استانداردهای کیفیت هوا و گازهای متصاعد شده در دهه ۱۹۶۰ میلادی پی ریزی شد.
اجرای قانون هوای تمیز
اجرای قانون هوای تمیز در سال ۱۹۷۰ به آژانس نو بنیاد حفاظت محیط زیست (EPA) محول گریدید. قانون به وضع استانداردهای درجه اول و دوم کیفیت هوای محیط زیست پرداخت. استانداردهای اولیه متکی بر معیارهای کیفیت هوا، برای حفظ سلامت عموم مردم، دامنه وسیعی از ایمنی را در نظر میگیرد. در حالی که استانداردهای ثانوی که آنها نیز متکی بر معیارهای کیفیت هوا باشند برای حفظ رفاه عموم انسانها، به علاوه گیاهان، جانوران، اموال و دارائی هستند.
اصطلاحات قانون هوای تمیز به سال ۱۹۷۷ به تقویت باز هم بیشتر قوانین موجود پرداخته است و ملتها را به تمیز نگهداشتن مورد ارزیابی و اصلاح دوباره قرار گرفتند. اگر چه این امکان وجود دارد که تغییرات بیشتری نیز انجام شود، کاملا متحمل است که کنترل آلودگی هوا برای ایجاد شرایطی که تحت آن هوا برای نسلهای آینده تمیزتر و سالمتر نگاهداشته شود، از حمایت بیشتر عامه مردم برخوردار شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
اولین آلایندههای هوا احتمالا دارای منشأ طبیعی بودهاند. دود، بخار بدبو، خاکستر و گازهای متصاعد شده از آتشفشانها و آتش سوزی جنگلها، گرد و غبار ناشی از توفانها در نواحی خشک، در نواحی کم ارتفاع مرطوب و مههای رقیق شامل ذرات حاصل از درختهای کاج و صنوبر در نواحی کوهستانی، پیش از آنکه مشکلات مربوط به سلامت انسانها و مشکلات ناشی از فعالیتهای انسانی محسوس باشند، کلا جزئی از محیط زیست ما به شمار میرفتهاند. به استثنای موارد حاد، نظیر فوران آتشفشان.
آلودگیهای ناشی از منابع طبیعی معمولا ایجاد چنان مشکلات جدی برای حیات جانوران و یا اموال انسانها نمیکنند. این در حالی است که فعالیتهای انسانی ایجاد چنان مشکلاتی از نظر آلودگی مینمایند که بیم آن میرود، بخشهایی از اتمسفر زمین تبدیل به محیطی مضر برای سلامت انسانها گردد.
تاریخچه آلودگی
دود یکی از قدیمیترین آلایندههای هوا است که برای سلامت بشر مضر است. زمانی که دود ناشی از آتش حاصله از سوختن چوب توسط ساکنین اولیه غارها جای خود را به دود ناشی از کورههای زغال سوز در شهرهای پر جمعیت داد، آلودگی هوا، بقدری افزایش یافت که زنگ خظر برای برخی از ساکنان آن شهرها وجود به صدا در آمد. در سال ۶۱ بعد از میلاد سنکا (Seneca) فیلسوف رومی از هوای روم بعنوان هوای سنگین و از دودکشهای هود با عنوان تولید کننده بوی بد نام برد. در سال ۱۲۷۳ میلادی ادوارد اول پادشاه انگلستان میگوید هوای لندن به حدی با دود و مه آلوده و آزار دهنده است که از سوختن زغال سنگ دریایی جلوگیری خواهد کرد.
علیرغم هشدار پادشاه مذکور، نابودی گسترده جنگلها، چوب را تبدیل به یک کالای کمیاب نمود و ساکنان لندن را وادار ساخت تا بجای کم کردن مصرف زغال سنگ به میزان بیشتری از آن استفاده کنند. تا سال ۱۶۶۱ میلادی یعنی بیش از یک قرن بعد، تغییر قابل ملاحظهای در آلودگی هوا بوجود نیامد. چاره جویی و پیشنهادات عبارت بودند از برچیدن تمامی کارخانههای دودزا از شهر لندن و بوجود آمدن کمربند سبز در اطراف شهر و بالاخره این چاره جوییها کارساز شد.
مشکلات آلودگی هوا
شواهدی دال بر علاقمندی جوامع انسانی در غلبه بر مشکل آلودگی هوا وجود دارند که از جمله آنها میتوان از تصویب و اجرای قوانین کنترل دود در شیگاگو سینسنیاتی به سال ۱۸۸۱ نام برد. ولی اجرای این قوانین و قوانی مشابه آنها با دشواریهایی مواجه گردید و برای تمیز نمودن هوا یا جلوگیری از آلودگی بیشتر آن تقریبا کاری انجام نشد. در سال ۱۹۳۰ در دره بسیار صنعتی میوز در کشور بلژیک در اثر پدیده وارونگی مه دود در یک فضای معین محبوس گردید. در نتیجه ۶۳ تن جان خود را از دست داده و چندین هزار تن دیگر بیمار شوند. حدود ۱۸ سال بعد در شرایط مشابهی در ایلات متحده آمریکا یکی از اولین و بزرگترین فاجعههای زائیده آلودگیها رخ داد، یعنی ۱۷ نفر جان خود را باختند و ۴۳ درصد جمعیت نورا، پنسلوانیا بیمار شدند.
درست سه سال بعد از فاجعه مه دود لندن در سال ۱۹۵۲، که نادیده گرفتن عواقب جدی آلودگی هوا غیر ممکن گردید. در روز سه شنبه ۴ دسامبر سال ۱۹۵۲ حجم عظیمی از هوای گرم به طرف قسمت جنوبی انگلستان حرکت کرده با ایجاد یک وارونگی دمایی سبب نشست یک مه سفید در لندن شد و این مه دود به دستگاه تنفسی انسان سخت آسیب رسانده بود و بیشتر مردم بزودی با مشکلاتی از قبیل قرمز شدن چشمها، سوزش گلو و سرفههای زیاد مواجه شدند و پیش از آنکه در ۹ دسامبر از سطح شهر دور شوند ۴۰۰ مورد مرگ مربوط به آلودگی هوا گزارش کردند. این تعداد تلفات برای متوجه ساختن افکار بریتانیاییها جهت تصویب قانون هوای تمیز در سال ۱۹۵۶ کافی بود.
قانون کنترل آلودگی هوا
این قانون در ایالات متحده امریکا قانون کنترل آلودگی هوا (قانون عمومی ۱۵۹_۸۴) به تصویب رسید. اما این مصوبه تنها موجب به تصویب رسیدن یک قانون مؤثرتر گردید. این قانون یکبار در سال ۱۹۶۰ و بار دیگر در سال ۱۹۶۲ بازنگری شد و به قانون هوای تمیز سال ۱۹۶۳ (قانون عمومی ۲۰۶_۸۸) که برنامههای ناحیهای محلی و ایالتی را برای کنترل هوا تشویق میکرد و در عین حال حق مداخله را برای دولت فدرال در صورت به خطر افتادن سلامت و رفاه اهالی ایالت در اثر آلودگی ناشی از ایالات دیگر محفوظ نگه میداشت، الحاق گردید. این قانون معیارهایی برای کیفیت هوا وضع کرد که بر اساس آنها استانداردهای کیفیت هوا و گازهای متصاعد شده در دهه ۱۹۶۰ میلادی پی ریزی شد.
اجرای قانون هوای تمیز
اجرای قانون هوای تمیز در سال ۱۹۷۰ به آژانس نو بنیاد حفاظت محیط زیست (EPA) محول گریدید. قانون به وضع استانداردهای درجه اول و دوم کیفیت هوای محیط زیست پرداخت. استانداردهای اولیه متکی بر معیارهای کیفیت هوا، برای حفظ سلامت عموم مردم، دامنه وسیعی از ایمنی را در نظر میگیرد. در حالی که استانداردهای ثانوی که آنها نیز متکی بر معیارهای کیفیت هوا باشند برای حفظ رفاه عموم انسانها، به علاوه گیاهان، جانوران، اموال و دارائی هستند.
اصطلاحات قانون هوای تمیز به سال ۱۹۷۷ به تقویت باز هم بیشتر قوانین موجود پرداخته است و ملتها را به تمیز نگهداشتن مورد ارزیابی و اصلاح دوباره قرار گرفتند. اگر چه این امکان وجود دارد که تغییرات بیشتری نیز انجام شود، کاملا متحمل است که کنترل آلودگی هوا برای ایجاد شرایطی که تحت آن هوا برای نسلهای آینده تمیزتر و سالمتر نگاهداشته شود، از حمایت بیشتر عامه مردم برخوردار شود.