دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

حق‌ و عدالت‌ در اندیشة‌ استاد مطهری‌

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 29

 

حق‌ و عدالت‌ در اندیشة‌ استاد مطهری‌

تعریف‌ حق‌ حق، عبارت‌ از سلطه‌ و اختیاری‌ است‌ که‌ فرد در برابر دیگر یا اشیا دارد. به‌ بیان‌ دیگر، حق، امری‌ اعتباری‌ است‌ که‌ به‌ سبب‌ آن، فرد شایستگی‌ بهره‌برداری‌ از چیزی‌ را می‌یابد و دیگران‌ به‌ رعایت‌ آن‌ موظف‌ هستند؛ مثل‌ حق‌ پدر و مادر در برابر فرزندان‌ یا حق‌ زوجین‌ در برابر یک‌دیگر. استاد مطهری‌ حق‌ را سزاواری‌ فرد به‌ یک‌ شیء می‌داند و آن‌ را نیز بر دو نوع‌ تکوینی‌ و تشریعی‌ تقسیم‌ می‌کند: حق‌ یعنی‌ ثابت‌ و سزاوار، و ما دو نوع‌ ثبوت‌ و سزاواری‌ داریم: یک‌ ثبوت‌ و سزاواری‌ تکوینی‌ که‌ عبارت‌ است‌ از رابطه‌ای‌ واقعی‌ بین‌ شخص‌ و شیء، و عقل‌ آن‌ را در می‌یابد، و یک‌ ثبوت‌ و سزاواری‌ تشریعی‌ که‌ بر وقق‌ آن‌ وضع‌ و جعل‌ می‌شود.2 در واقع‌ مقصود از حق، امتیاز بالقوه‌ای‌ است‌ که‌ برای‌ فرد در نظر گرفته‌ می‌شود و وی‌ که‌ بر اساس‌ آن، صلاحیت‌ استفاده‌ از امور خاصی‌ را می‌یابد. به‌ بیان‌ دیگر، حق‌ نشان‌دهندة‌ اولویتی‌ است‌ که‌ فرد بر دیگران‌ دارد. با این‌ بیان، حق‌ نوعی‌ نصیب‌ و امتیاز برای‌ صاحب‌ حق‌ است‌ که‌ به‌ سبب‌ آن، یک‌ سلسله‌ بهره‌مندی‌ها را می‌یابد یا برخی‌ ممنوعیت‌ها از او برداشته‌ می‌شود. در بحث‌ از مسألة‌ حق، استاد مطهری‌ این‌ پرسش‌ را مطرح‌ می‌کند که‌ «آیا حق‌ و مالکیت‌ از عوارض‌ انسان‌ به‌ ماهو انسان‌ است‌ یا از عوارض‌ انسان‌ به‌ ماهو مدنی». به‌ بیان‌ دیگر، آیا این‌ مفاهیم‌ از اعتباریات‌ بعد از اجتماع‌ است‌ یا قبل‌ از اجتماع؛ یعنی‌ حق‌ پس‌ از تشکیل‌ جامعه‌ و برقراری‌ روابط‌ اجتماعی‌ تحقق‌ یابد یا قبل‌ از آن. استاد معتقد است‌ که‌ حق‌ در مرتبة‌ پیش‌ از اجتماع‌ است؛ از همین‌ جا است‌ که‌ او گاه‌ آزادی‌ را حق‌ نمی‌داند؛ چرا که‌ آزادی‌ در مرتبة‌ پیش‌ از اجتماع‌ تحقق‌ می‌یابد. وی‌ آزادی‌ را فوق‌ حق‌ می‌داند و اگر هم‌ گاه‌ از حق‌ آزادی‌ سخن‌ به‌ میان‌ آید، مقصود آن‌ است‌ که‌ دیگران‌ نباید آزادی‌ فرد را سلب‌ کنند. به‌ گمان‌ استاد، این‌ که‌ در فقه‌ اسلامی‌ به‌ حق‌ آزادی‌ اشاره‌ نشده، به‌ این‌ جهت‌ بوده‌ که‌ فوق‌ حق‌ دانسته‌ شده‌ است. علت‌ این‌که‌ در فقه‌ اسلام‌ در میان‌ حقوق، نامی‌ از حق‌ آزادی‌ نیست، این‌ نیست‌ که‌ در اسلام‌ به‌ حق‌ آزادی‌ معتقد نیستند؛ بلکه‌ آزادی‌ را فوق‌ حق‌ می‌دانند؛ پس‌ اعتراض‌ نشود که‌ چرا آزادی‌ جزء حقوق‌ اولیة‌ طبیعی‌ در اسلام‌ نام‌ برده‌ نشد.3 حق، هم‌ به‌ اموری‌ که‌ خارج‌ از وجود انسان‌ است‌ تعلق‌ می‌گیرد، و هم‌ هر چیزی‌ که‌ برای‌ امر دیگری‌ پدید آمده، منشأ حق‌ است؛ برای‌ مثال‌ موجودات‌ طبیعی‌ که‌ برای‌ انسان‌ آفریده‌ شده‌اند یا مغز که‌ برای‌ فکر کردن‌ یا زبان‌ که‌ برای‌ بیان‌ آفریده‌ شده‌اند، همه‌ منشأ حق‌ هستند. هم‌ حق‌ و هم‌ مالکیت‌ از اموری‌ است‌ که‌ به‌ اشیأ خارج‌ از وجود انسان‌ تعلق‌ می‌گیرد. همان‌طور که‌ نمی‌شود انسان‌ مالک‌ نفس‌ خود باشد نمی‌تواند بر نفس‌ خود حق‌ باشد؛ بنابراین‌ انواع‌ آزادی‌ها هیچ‌ کدام‌ حقی‌ و بهره‌ای‌ نیست‌ که‌ آدمی‌ بخواهد از چیزی‌ بردارد؛ بلکه‌ بهره‌ای‌ است‌ که‌ از خودش‌ می‌برد. معنای‌ حق‌ آزادی‌ یعنی‌ کسی‌ حق‌ ندارد که‌ آزادی‌ مرا از من‌ سلب‌ کند ...؛ ولی‌ در مورد حق‌ می‌توان‌ گفت: لزومی‌ ندارد که‌ بر چیزی‌ یا بر کسی‌ باشد. هر چیزی‌ که‌ برای‌ چیزی‌ به‌ وجود آمده‌ باشد منشأ حق‌ است‌ ...؛ پس‌ در مورد حق، شرط‌ نیست‌ که‌ به‌ خارج‌ از وجود انسان‌ تعلق‌ داشته‌ باشد. بلی، همان‌طوری‌ که‌ در متن‌ آمده، حق‌ بر نفس‌ معنا ندارد؛ ولی‌ حق‌ بر انجام‌ یک‌ عمل‌ خاص‌ می‌تواند باشد.4 رابطة‌ حق‌ و تکلیف‌ در مقابل‌ حق، تکلیف‌ قرار دارد که‌ آن‌ نیز مانند حق، مبنای‌ خارجی‌ و واقعی‌ دارد و این‌ مبنا را مصلحت‌ می‌نامند. تکلیف‌ از لحاظ‌ ماهیت‌ مغایر است‌ با مصلحت‌ واقعی؛ ولی‌ حق‌ مجعول‌ از لحاظ‌ ماهیت، متحد است‌ با مصلحت‌ واقعی؛ یعنی‌ چون‌ در طبیعت‌ این، حق‌ موجود است، در تشریع‌ نیز موجود است.5 حق‌ و تکلیف‌ ملازم‌ یک‌دیگرند. هر جا حقی‌ باشد، تکلیفی‌ همراه‌ آن‌ است؛ برای‌ مثال، اگر زن‌ حقی‌ بر گردن‌ شوهر خود دارد، شوهر نیز مکلف‌ است‌ تا آن‌ حق‌ را ادا کند. یا اگر شخص‌ «الف» از شخص‌ «ب» مقداری‌ پول‌ طلب‌ دارد یعنی‌ شخص‌ «الف» محق‌ است، شخص‌ «ب» به‌ پرداخت‌ بدهی‌ خود تکلیف‌ دارد. استاد مطهری‌ هم‌ با توجه‌ به‌ سخنان‌ امام‌ علی7 حق‌ و تکلیف‌ را دو روی‌ یک‌ سکه‌ می‌داند: فَالحَقُّ‌ أَوسَعُ‌ الأَشیَأِ‌ فِی‌التَّوَ‌اصُفِ‌ وَ‌ أَضیَقُهَا فِی‌ التَّنَاصُفِ‌ لاَ‌ یَجرِ‌ی‌ لِأَحَدٍ‌ اًِ‌لاَّ‌ جَرَ‌ی‌ عَلَیهِ‌ وَ‌ لاَ‌ یَجرِ‌ی‌ عَلَیهِ‌ اًِ‌لاَّ‌ جَرَ‌ی‌ لَهُ.6 از نظر استاد، حق، محدود است. این‌که‌ انسان‌ دارای‌ حقوق‌ است، به‌ معنای‌ نامحدود بودن‌ آن‌ نیست: در حقیقت‌ باید گفت‌ انسان‌ حقی‌ دارد و حق‌ حد‌ی‌ دارد.7 این‌که‌ انسان، حق‌ سخن‌ گفتن‌ دارد، بدین‌ معنا نیست‌ که‌ به‌دیگران‌ دشنام‌ دهد یا غیبت‌ کند یا تهمت‌ بزند یا سخن‌ لغو بگوید. انسان‌ حق‌ فکر کردن‌ دارد؛ اما این‌ حق‌ محدود است؛ یعنی‌ نباید در اندیشة‌ نابودی‌ دیگران‌ باشد. استاد مطهری‌ حق‌ را بر سه‌ قسم‌ می‌داند: 1. حقوق‌ انسان‌ بر طبیعت‌ و ثروت‌های‌ آن‌ (حقوق‌ اقتصادی)؛ 2. حقوقی‌ که‌ در مورد اختلافات‌ وحی‌ محکمات‌ دارد. (حقوق‌ قضایی)؛ 3. حقوقی‌ که‌ از نظر حکومت‌ و سیاست‌ دارد (حقوق‌ سیاسی).8 طبق‌ این‌ بیان، حق، طرفینی‌ است. هیچ‌ کس‌ بر دیگری‌ حق‌ ندارد، مگر آن‌که‌ دیگری‌ هم‌ بر او حقی‌ دارد. ذی‌ حق‌ بودن، دو طرفی‌ است. همان‌ گونه‌ که‌ پدر و مادر بر فرزند حق‌ دارند، فرزند هم‌ بر پدر و مادر حق‌ دارد. در واقع‌ حق‌ و تکلیف‌ دو روی‌ یک‌ سکه‌اند. هیچ‌گاه‌ نمی‌شود فردی‌ بر دیگری‌ حقی‌ داشته‌ باشد؛ اما آن‌ دیگری‌ بر او حقی‌ نداشته‌ باشد. هر یک‌ از آن‌ها، هم‌ حق‌ دارند و هم‌ تکلیف: وَ‌ لَو‌ کَانَ‌ لِأَحَدٍ‌ أَن‌ یَجرِ‌یَ‌ لَهُ‌ وَ‌ لاَ‌ یَجرِ‌یَ‌ عَلَیهِ‌ لَکَانَ‌ ذَلِکَ‌ خَالِصاً‌ لِلَّهِ‌ سُبحَانَهُ. اگر در عالم‌ هستی‌ کسی‌ پیدا شود که‌ بر دیگری‌ حق‌ داشته، اما دیگری‌ بر او حقی‌ نداشته‌ باشد، آن‌ موجود فقط‌ خداوند است. جهت‌ این‌ امر هم‌ آن‌ است‌ که‌ مبنای‌ حق‌ دربارة‌ خداوند با دیگران‌ فرق‌ دارد. حق‌ افراد به‌ معنای‌ انتفاع‌ بردن‌ است؛ اما حق‌ خداوند معنایش‌ این‌ است‌ که‌ دیگران‌ در مقابل‌ خداوند تکلیف‌ دارند. هیچ‌کس‌ در جهان‌ از خداوندطلبی‌ ندارد که‌ خداوند موظف‌ بر ادای‌ آن‌ باشد؛ ولی‌ افراد می‌توانند از یک‌دیگر طلبکار باشند.9 برخی‌ از فیلسوفان‌ حقوق‌ معتقدند که‌ همواره‌ میان‌ حق‌ و تکلیف‌ ملازمه‌ نیست؛ یعنی‌ این‌گونه‌ نیست‌ که‌ در همة‌ موارد که‌ حقی‌ هست، تکلیفی‌ هم‌ باشد. آستین‌(Austin) از تکالیفی‌ نام‌ می‌برد که‌ حقی‌ در برابر آن‌ها وجود ندارد و آن‌ها را تکلیف‌ مطلق‌ می‌نامد. مانند تکلیف‌ انسان‌ در برابر خدا، تکلیف‌ به‌ پرهیز از خودکشی‌ و آزار حیوانات. نمی‌توان‌ گفت‌ که‌ حیوان‌ حق‌ دارد مورد آزار قرار نگیرد.10 کُلن‌ هم‌ به‌ تکالیفی‌ اشاره‌ دارد که‌ در برابر آن‌ها یا حقی‌ نیست‌ یا صاحبان‌ حق‌ او مشخص‌ نیستند؛ برای‌ مثال، صاحبان‌ مطبوعات‌ و ناشران‌ به‌ رعایت‌ عفت‌ قلم‌ و خودداری‌ از انتشار آثار مستهحین‌ مکلف‌ هستند. در این‌جا این‌ تکلیف، حقی‌ را برای‌ شخص‌ دیگر ایجاد نمی‌کند. برخی‌ گفته‌اند که‌ صاحب‌ حق‌ در این‌جا دولت‌ است؛ یعنی‌ دولت‌ در نتیجه‌ عمل‌ کسی‌ که‌ نشر خلاف‌ عفت‌ می‌پردازد حقی‌ می‌یابد. کُلن‌ این‌ ایراد را نپذیرفته‌ و گفته‌ که‌ فقط‌ دولت‌ در این‌جا مکلف‌ است‌ که‌ با قانون‌ جلو این‌ کارها را بگیرد. در این‌جا می‌توان‌ بر مبنای‌ حق‌ اجتماع، پاسخ‌ کُلن‌ را داد. برخی‌ از محققان‌ فلسفة‌ حقوق11 برای‌ این‌که‌ حق‌هایی‌ را نشان‌ می‌دهند که‌ تکلیفی‌ در مقابل‌ آن‌ها



خرید و دانلود  حق‌ و عدالت‌ در اندیشة‌ استاد مطهری‌


تحقیق درباره استاد مرتضی‌ مطهری‌ 30 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 30

 

استاد مرتضی‌ مطهری‌

َ‌ زاد، زادگاه‌ و زندگی99

-1-13 در 13 بهمن‌ ماه‌ سال‌ 1298 هجری‌ شمسی‌ در شهر فریمان‌ از توابع‌ مشهد در خانواده‌ای‌ از اهل‌ علم‌ و تقوا کودکی‌ دیده‌ به‌ جهان‌ گشود؛ خانه‌ای‌ که‌ انوار علم‌ و ایمان، تقوا و پاکی، راستی‌ و درستی‌ در آن‌ پرتوافکنده‌ بود و نام‌ شایسته‌ی‌ «مطهری» بهترین‌ معرف‌ این‌ بیت‌ پاک‌ و مطهر بود. آری‌ این‌ بزرگ‌ترین‌ نعمتی‌ بود که‌ از جانب‌ پروردگار به‌ شیخ‌ محمدحسین‌ مطهری‌ (مردی‌ که‌ عمری‌ را در طریق‌ حق‌ پیموده‌ و تقوا و پاکی‌ و اخلاص‌ در وجودش‌ تجسم‌ عینی‌ یافته‌ بود) داده‌ شد، چرا که‌ شایسته‌ نبود نور علم‌ و تقوا در این‌ خانواده‌ به‌ خاموشی‌ گراید بلکه‌ باید فرزندی‌ در این‌ خانواده‌ متولد گردد که‌ مشعل‌ فروزان‌ اسلام‌ را در دست‌ گیرد و به‌ اقصی‌ نقاط‌ این‌ جامعه‌ی‌ اسلامی‌ نور بیفشاند و با کردار و گفتار خویش‌ بشارت‌ از غلبه‌ی‌ حق‌ بر باطل‌ و ایمان‌ بر کفر دهد. آری، تقدیر خدای‌ تعالی‌ چنین‌ بود که‌ بر این‌ جامعه‌ی‌ اسلامی‌ منت‌ نهاده‌ کوکب‌ هدایتی‌ ارزانی‌ دارد که‌ در شب‌ یلدای‌ جهل‌ و ظلمت‌ دلیل‌ و رهنمای‌ حقیقت‌ جویان‌ و حق‌ پرستان‌ باشد و در تاریک‌ترین‌ دورانی‌ که‌ اسلام‌ عزیز از اطراف‌ و جوانب‌ مورد حمله‌ قرار می‌گیرد با پاسداری‌ از آن‌ برخیزد و دین‌ خدا را یاری‌ دهد. سرانجام‌ این‌ ستاره‌ی‌ درخشان‌ هدایت‌ در خانواده‌ی‌ شیخ‌ محمدحسین‌ مطهری‌ طلوع‌ نمود.

‌خانوادگی‌اش‌ حکایت‌ از این‌ جنبه‌های‌ بارز شخصیت‌ او یعنی‌ طهارت‌ و پاکی‌ روحش‌ می‌کرد ولی‌ باید نامی‌ که‌ برای‌ او انتخاب‌ می‌شد نشان‌ دهنده‌ی‌ جنبه‌ی‌ دیگری‌ از شخصیت‌ او باشد و لذا نام‌ «مرتضی» بر او نهادند تا حکایت‌ از روش‌ پسندیده‌ و شیوه‌ مرضی‌ او در زندگی‌ بنماید، و بدین‌ ترتیب‌ بود که‌ زندگی‌ «استاد مرتضی‌ مطهری» آغاز شد.

‌هر چند از حالات‌ و خاطرات‌ دوران‌ کودکی‌اش‌ هنوز اطلاعی‌ در دست‌ نداریم‌ ولی‌ فرازهای‌ حساسی‌ که‌ در طول‌ زندگی‌ او سراغ‌ داریم‌ و تقوا و پاکی‌ و صدق‌ و صفایی‌ که‌ در سراسر زندگی‌ او به‌ چشم‌ دیدیم‌ و نیز نشو و نمای‌ او در چنین‌ خانواده‌ای‌ پاک‌ و مطهر همه‌ حاکی‌ از آن‌ است‌ که‌ در آن‌ سنین‌ خردسالی‌ نیز بسان‌ دوران‌ کودکی‌ پیامبر اکرم‌ از کژی‌ و ناپاکی‌ به‌ دور بوده‌ و از امدادهای‌ غیبی‌ و تأییدات‌ الهی‌ برخوردار.

‌پس‌ از دوران‌ کودکی‌ به‌ مکتبخانه‌ رفته‌ و به‌ فراگیری‌ قرآن‌ و دیگر تعلیمات‌ ابتدائی‌ می‌پردازد.

‌در سنین‌ حدود ده‌ دوازده‌ سالگی‌ شور و عشق‌ و علاقه‌ی‌ او به‌ اسلام‌ و علوم‌ دینی‌ که‌ در سراسر زندگی‌ درخشان‌ او متجلی‌ بود در وجودش‌ مشتعل‌ می‌گردد و هر دم‌ این‌ شعله‌ را از اعماق‌ وجود او زبانه‌ می‌کشد. بالاخره‌ راز دل‌ را آشکار و تصمیم‌ خویش‌ را مبنی‌ بر تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ برملا می‌سازد؛ و این‌ درست‌ هنگامی‌ است‌ که‌ ظلم‌ و فشار حکومت‌ استبدادی‌ رضاخان‌ روزگار را بر علما و روحانیون‌ تنگ‌ کرده‌ و چهره‌ی‌ ضد اسلامی‌ او را آشکار نموده‌ است. تصمیم‌ استاد مطهری‌ همگان‌ را به‌ حیرت‌ فرو برده‌ بود که‌ شگفتا! در چنین‌ هنگامی‌ که‌ اوضاع‌ سخت‌ و ناگواری‌ را که‌ بر علما و روحانیون‌ می‌رود به‌ رأی‌العین‌ مشاهده‌ می‌نماید چگونه‌ این‌ جوانک‌ روزها و شبها را در این‌ اندیشه‌ به‌ سر می‌برد. ناصحان‌ و خیرخواهان‌ به‌ پند و اندرز پرداختند تا بلکه‌ او را از این‌ اندیشه‌ منصرف‌ سازند ولی‌ غافل‌ از آنکه‌ دست‌ دیگری‌ در کار است‌ و راه‌ دیگری‌ در پیش. هر حیله‌ای‌ که‌ می‌اندیشند سودی‌ نمی‌بخشد و آتشی‌ که‌ در وجود این‌ جوانک‌ پاک‌ سرشت‌ نهفته‌ است‌ نه‌ تنها خاموش‌ نگشته‌ بلکه‌ افروخته‌تر می‌گردد. آخرالامر پافشاری‌ و اصرار استاد مطهری‌ در تصمیم‌ خویش‌ بر رأی‌ آنان‌ فائق‌ گشته‌ به‌ طوری‌ که‌ بر تصمیم‌ او گردن‌ نهاده‌ و به‌ تحصیل‌ او در رشته‌ علوم‌ دینی‌ رضایت‌ می‌دهند؛ و این‌چنین‌ است‌ که‌ خدا دین‌ خود را یاری‌ می‌دهد.

‌به‌ سن‌ دوازده‌ سالگی‌ - یعنی‌ در سال‌ 1311 شمسی‌ - به‌ حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ مشهد عزیمت‌ نموده‌ و تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ را آغاز می‌کند. در این‌ دوران‌ باز یکی‌ دیگر از فرازهای‌ حساس‌ زندگی‌ استاد مطهری‌ که‌ نقش‌ بسیار تعیین‌ کننده‌ در حیات‌ علمی‌ و معنوی‌ او و نیز نقشی‌ مؤ‌ثر در حیات‌ ایدئولوژی‌ اسلامی‌ داشته‌ است‌ نمایان‌ می‌گردد. اندیشه‌های‌ مربوط‌ به‌ خداشناسی‌ سخت‌ او را به‌ خود مشغول‌ می‌دارد به‌ طوری‌ که‌ خواب‌ و استراحت‌ را از او باز می‌گیرد، روز را در این‌ اندیشه‌ به‌ شام‌ و شام‌ را به‌ صبح‌ می‌رساند. روزها و شبها سپری‌ می‌شود، هفته‌ها و ماهها و سالها می‌گذرد و استاد مطهری‌ در این‌ دغدغه‌های‌ روحی‌ به‌ سر می‌برد، شک‌ و حیرت‌ وجود او را فرا می‌گیرد؛ به‌ اصالت‌ و اهمیت‌ این‌ افکار و دغدغه‌های‌ روحی‌ پی‌ می‌برد که‌ اگر این‌ مسائل‌ برای‌ او حل‌ نگردد و از این‌ وادی‌ حیرت‌ به‌ سرزمین‌ یقین‌ و ایمان‌ پای‌ ننهد در هر موضوع‌ دیگر اندیشه‌ کردن‌ جز اتلاف‌ وقت‌ نخواهد بود؛ و لذا مقدمات‌ عربی، فقهی، اصولی‌ و منطقی‌ را تنها از آن‌ جهت‌ می‌آموخت‌ که‌ بتوانند او را آماده‌ی‌ بررسی‌ سخن‌ فیلسوفان‌ بزرگ‌ بنمایند و لذا از همان‌ دوران، فیلسوفان‌ و عارفان‌ و متکلمان‌ تنها به‌ این‌ دلیل‌ که‌ آنها را قهرمانان‌ صحنه‌ این‌ اندیشه‌ها می‌دانست‌ در نظرش‌ بزرگ‌ می‌نمودند؛ و لذا مرحوم‌ آقا میرزامهدی‌ شهیدی‌ رضوی، مدرس‌ فلسفه‌ی‌ الهی‌ حوزه‌ی‌ مشهد در میان‌ آن‌ همه‌ علما و مدرسین‌ حوزه، تنها کسی‌ است‌ که‌ استاد مطهری‌ را شیفته‌ی‌ خود کرده‌ و دل‌ از دست‌ او ربوده‌ است؛ و شاید جاذبه‌ی‌ معنوی‌ و آرزوی‌ حاضر شدن‌ در درس‌ او بزرگ‌ترین‌ مشوق‌ و محرک‌ استاد مطهری‌ در طی‌ هر چه‌ سریع‌ترِ‌ علوم‌ مقدماتی‌ بوده‌ است.

‌بالاخره‌ استاد مطهری‌ پس‌ از حدود چهار سال‌ تحصیل‌ در حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ مشهد، در حدود سال‌ 1316 شمسی‌ عازم‌ حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ قم‌ می‌گردد و این، باز فرازی‌ دیگر از زندگی‌ پر فراز و نشیب‌ اوست‌ که‌ در تکوین‌ شخصیت‌ علمی‌ و روحی‌ او نقشی‌ بسیار مؤ‌ثر ایفا نموده‌ است. در طی‌ پانزده‌ سال‌ اقامت‌ در حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ قم‌ و کسب‌ فیض‌ از محضر اساتید بزرگ، بر اندوخته‌ی‌ علمی‌ و معنوی‌ خود افزوده‌ و تحصیلات‌ خود را در علوم‌ و فنون‌ مختلفه‌ی‌ اسلامی‌ ارتقأ می‌بخشد. یکی‌ از فرازهای‌ حساس‌ این‌ دوران‌ که‌ در شخصیت‌ روحی‌ استاد مطهری‌ تأثیر به‌ سزایی‌ بخشیده‌ است‌ آشنایی‌ با مرحوم‌ حاج‌ میرزاعلی‌ آقا شیرازی‌ قُدٍّسَ‌ سرُّه‌ بوده‌ است‌ که‌ در سال‌ 1320 در اصفهان‌ رخ‌ می‌دهد.

َ‌ مطهری‌ در تهران‌

-2-15 استاد مطهری‌ در سال‌ 1331 به‌ تهران‌ مهاجرت‌ نموده، فصل‌ پر فراز و نشیب‌ دیگری‌ از زندگی‌ خود را آغاز می‌نماید. فعالیت‌ علمی‌ استاد مطهری‌ از همین‌ سال‌ آغاز می‌گردد. مقدمه‌ و پاورقی‌ بر جلد اول‌ اصول‌ فلسفه‌ را در سال‌ 1332 با پایان‌ رسانده‌ و شرح‌ جلد دوم‌ آن‌ را نیز در سال‌ بعد به‌ انجام‌ می‌رساند. با اینکه‌ بیش‌ از سی‌ و هفت‌ سال‌ از تألیف‌ این‌ کتاب‌ می‌گذرد، گردش‌ ایام‌ از طراوت‌ بیان‌ و استحکام‌ منطقی‌ آن‌ چیزی‌ نکاسته‌ است. استاد مطهری‌ از سال‌ 1332 به‌ بعد مبارزات‌ سیاسی‌ خود را شروع‌ نموده‌ و تا آخرین‌ روزهای‌ حیاتش‌ آن‌ را ادامه‌ می‌دهد، گرچه‌ در طول‌ تحصیل‌ در حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ قم‌ نیز با «فداییان‌ اسلام» مرتبط‌ بوده‌ است. از سال‌ 1334 فعالیت‌ علمی‌ خود را در دانشکده‌ی‌ الهیات‌ و معارف‌ اسلامی‌ شروع‌ نموده‌ و کار تعلیم‌ و تدریس‌ را در آنجا به‌ مدت‌ بیست‌ سال‌ ادامه‌ می‌دهد. ضمناً‌ حوزه‌ی‌ درسی‌ ایشان‌ در مدرسه‌ مروی‌ در زمینه‌ی‌ تدریس‌ علوم‌ مختلف‌ اسلامی، خصوصاً‌ فلسفه‌ی‌ اسلامی، از همان‌ سالهای‌ اول‌ مهاجرت‌ به‌ تهران‌ تشکیل‌ گردیده‌ و تا سه‌ سال‌ قبل‌ از شهادت‌ ایشان‌ ادامه‌ داشته‌ است.

‌دوران‌ اقامت‌ استاد مطهری‌ در تهران‌ از پربارترین‌ دوره‌های‌ حیات‌ ایشان‌ است‌ و در این‌ دوره‌ است‌ که‌ تمامی‌ خدمات‌ ارزنده‌ی‌ ایشان‌ از تحقیق‌ و تدریس‌ و تألیف‌ گرفته‌ تا خطابه‌ و وعظ‌ و تبلیغ‌ و کوشش‌ در حل‌ مشکلات‌ و نابسامانیهای‌ اجتماعی‌ صورت‌ می‌گیرد.

‌موضوعی‌ را طی‌ چند بخش‌ ارائه‌ می‌دهیم.

َ‌ استاد مطهری‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌

-3-15 از مشخصات‌ بارز و مزایای‌ ارزنده‌ی‌ استاد مطهری‌ و احاطه‌ی‌ وسیع‌ او بر فرهنگ‌ اسلامی‌ و جمیع‌ فنون‌ مختلف‌ آن‌ از قبیل‌ فقه‌ و ادبیات‌ و اصول‌ و تفسیر و حدیث‌ و فلسفه‌ و اخلاق‌ و عرفان‌ و سیر و سلوک‌ و تاریخ‌ بود.100

‌در اینجا لازم‌ است‌ که‌ چگونگی‌ نگرش‌ استاد مطهری‌ به‌ فرهنگ‌ و معارف‌ اسلامی‌ را روشن‌ سازیم:

‌استاد مطهری‌ که‌ با فرهنگ‌ اسلامی‌ و فنون‌ مختلف‌ آن، آشنایی‌ کامل‌ داشت‌ و خصوصاً‌ به‌ انگیزه‌ی‌ پیدایش‌ و سیر تاریخی‌ آنها واقف‌ و نیز با قرآن‌ و نهج‌البلاغه‌ و دیگر متون‌ اصیل‌ اسلامی‌ مأنوس‌ بود، با دیدی‌ واقع‌ بینانه‌ به‌ فرهنگ‌ اسلامی‌ نظر می‌انداخت‌ و این‌ معارف‌ را از آن‌ لحاظ‌ که‌ از اسلام‌ و قرآن‌ نشأت‌ گرفته‌اند و فرزندان‌ عزیز اسلام‌ با عشق‌ و اخلاص‌ وافر برای‌ شناخت‌ اسلام‌ آن‌ را بنا به‌ مقتضیات‌ زمان‌ و مسائل‌ مستحدثه‌ در هر عصر گسترش‌ داده‌اند، مورد توجه‌ قرار می‌دهد. اصولاً‌ آیاتی‌ از قرآن‌ که‌ راجع‌ به‌ احکام‌ اسلام‌ و درباره‌ی‌ عبادات‌ و معاملات‌ و حدود و دیات‌ و...است‌ انگیزه‌ی‌ تکوین‌ رشته‌ای‌ از فرهنگ‌ اسلامی‌ به‌ نام‌ «فقه» را فراهم‌ می‌کند، و آیاتی‌ که‌ راجع‌ به‌ اصول‌ عقاید و معارف‌ مبداً‌ و معاد است‌ زمینه‌ی‌ پیدایش‌ کلام‌ و فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ را به‌ وجود می‌آورد، و نیز تعلیمات‌ اخلاقی‌ اسلامی، علمای‌ علم‌ اخلاق‌ را به‌ خود مشغول‌ می‌دارد و قِس‌ علی‌ هذا.

‌البته‌ استاد مطهری‌ مسائل‌ را به‌ دور از تعصب‌ می‌نگریست، منکر این‌ واقعیت‌ نبود که‌ برخی‌ اندیشه‌های‌ بیگانه‌ در طول‌ هزار و چهارصد سال‌ از طریق‌ دشمنان‌ و به‌ قصد خیانت‌ یا از طریق‌ دوستان‌ و به‌ قصد خدمت‌ در فرهنگ‌ اسلامی‌ نفوذ کرده‌اند؛ و حتی‌ استاد مطهری‌ به‌ این‌ نکته‌ واقف‌ بود که‌ در همین‌ زمان‌ که‌ نهضت‌ اسلامی‌ اوج‌ گرفته‌ است‌ باز اندیشه‌های‌ بیگانه‌ از سوی‌ این‌ دو گروه‌ با مارک‌ اسلامی‌ عرضه‌ می‌شود، راه‌ دفاع‌ این‌ است‌ که‌ فرهنگ‌ اصیل‌ اسلام‌ را به‌ زبان‌ روز عرضه‌ کرد و در مقابل‌ اندیشه‌های‌ بیگانه‌ به‌ پاسداری‌ از ایدئولوژی‌ اسلام‌ پرداخت؛ با استفاده‌ از فقه‌ اسلامی‌ «اقتصاد اسلامی» و «حقوق‌ اسلامی» و «فلسفه‌ی‌ سیاسی‌ اسلامی» و با استفاده‌ از فلسفه‌ و حکمت‌ و عرفان‌ اسلامی‌ «مسئله‌ شناخت‌ و جهان‌ بینی‌ اسلام» را عرضه‌ نمود و با استفاده‌ از معارف‌ قرآنی‌ به‌ نظر قران‌ درباره‌ی‌ فلسفه‌ی‌ تاریخ‌ پرداخت؛ و استاد مطهری‌ خود از کسانی‌ بود که‌ در این‌ راه‌ خدمات‌ ارزنده‌ای‌ به‌ جامعه‌ی‌ ما عرضه‌ کرد.

َ‌ استاد مطهری‌ و ادبیات‌ عربی‌ و فارسی‌

-4-15 استاد مطهری‌ به‌ ادبیات‌ عرب‌ و رشته‌های‌ مختلف‌ آن‌ از قبیل‌ صرف‌ و نحو، و بیان‌ و بدیع‌ که‌ به‌ عنوان‌ مقدمه‌ای‌ بر دیگر علوم‌ اسلامی‌ محسوب‌ می‌شود وقوف‌ و آشنایی‌ کامل‌ داشته‌ و در این‌ موارد در دوران‌ اقامت‌ در قم‌ تدریس‌ نیز می‌فرموده‌اند که‌ از آن‌ جمله‌ حوزه‌ی‌ درسی‌ مطول‌ ایشان‌ را می‌توان‌ نام‌ برد. آشنایی‌ و اطلاع‌ وسیع‌ استاد مطهری‌ از ادبیات‌ فارسی‌ نیز شایان‌ کمال‌ توجه‌ است. در اثر همین‌ آشنایی‌ دو جانبه‌ با اسلام‌ و ادبیات‌ فارسی‌ بود که‌ استاد به‌ نقش‌ بسیار مؤ‌ثر اسلام‌ در ادبیات‌ فارسی‌ پی‌ بردند و در غالب‌ کتب‌ ایشان‌ اشعار زیبایی‌ از مولوی‌ و حافظ‌ و سعدی‌ و دیگران‌ می‌بینیم‌ که‌ به‌ مناسبت‌ مطلب‌ آورده‌ شده‌ است. احاطه‌ی‌ استاد مطهری‌ بر شرح‌ اشعار عرفانی‌ و فلسفی، خصوصاً‌ مثنوی‌ مولوی‌ و دیوان‌ حافظ، شایان‌ کمال‌ توجه‌ است.

‌شاید آشنایی‌ استاد مطهری‌ با ادبیات‌ بسیار غنی‌ فارسی‌ موجب‌ شده‌ است‌ تا کتب‌ و مقالات‌ ایشان‌ از شیوایی‌ کلام‌ و شیرینی‌ بیان‌ برخوردار باشد. کلمات‌ سنگین‌ و دشوار در کتب‌ ایشان‌ معمولاً‌ بسیار کمیاب‌ است‌ و البته‌ چنین‌ شیوه‌ی‌ نگارش‌ خصوصاً‌ از ایشان‌ که‌ همانند دیگر علما و فضلا زمانی‌ بسیار طولانی‌ از زندگی‌ خود را با کلمات‌ و اصطلاحات‌ فنی‌ و لغات‌ عربی‌ می‌گذرانند بسیار مورد تحسین‌ است‌ و به‌ تعبیر آیت‌ الله‌ جوادی‌ آملی‌ نوعی‌ فداکاری‌ است.

َ‌ استاد مطهری‌ و فقه‌ و اصول‌

-5-15 استاد مطهری‌ بر فقه‌ اسلامی‌ تسلط‌ کامل‌ داشتند - تا آنجا که‌ حضرت‌ امام‌ خمینی‌ (رضوان‌ الله‌ علیه)از ایشان‌ با تعبیر «فقیه‌ عالی‌ مقام» یاد کردند - و در این‌ رشته‌ از محضر اساتیدی‌ همچون‌ آیت‌ الله‌ العظمی‌ بروجردی‌ و آیت‌ الله‌ سید محمد محقق‌ (داماد) بهره‌مند شده‌ بودند. خود ایشان‌ نیز در مدرسه‌ی‌ مروی‌ تهران‌ و جاهای‌ دیگر به‌ تدریس‌ فقه‌ اشتغال‌ داشته‌اند. استاد مطهری‌ با احاطه‌ی‌ کاملی‌ که‌ به‌ فقه‌ اسلامی‌ داشتند به‌ حل‌ بسیاری‌ از مشکلات‌ روز در مسائل‌ اسلامی‌ نائل‌ گردیدند که‌ از آن‌ جمله‌ مسائل‌ مربوط‌ به‌ حجاب‌ و حقوق‌ زن‌ در اسلام‌ قابل‌ ذکر است. کتاب‌ مسئله‌ حجاب‌ و نظام‌ حقوق‌ زن‌ در اسلام‌ از جمله‌ کتابهای‌ بسیار ارزشمند استاد مطهری‌ است‌ که‌ در پاسداری‌ از فقه‌ اسلامی‌ به‌ نگارش‌ درآمده‌ است.

‌ذهن‌ وقاد استاد مطهری‌ در تحلیل‌ مسائل‌ و احاطه‌ی‌ کامل‌ به‌ جهان‌ بینی‌ اسلامی‌ به‌ انضمام‌ تسلط‌ ایشان‌ بر فقه‌ اسلامی‌ باعث‌ شده‌ است‌ که‌ مسائل‌ مربوط‌ به‌ زن، از نظر اسلامی‌ این‌چنین‌ محققانه‌ بررسی‌ گردد.

‌استاد مطهری‌ به‌ ویژه‌ مباحثی‌ از فقه‌ اسلامی‌ را که‌ مورد حمله‌ قرار می‌گرفت‌ مورد بحث‌ و تجزیه‌ و تحلیل‌ همه‌ جانبه‌ قرار می‌داد. تحقیقات‌ ایشان‌ راجع‌ به‌ «مسئله‌ بردگی» که‌ در انجمن‌ اسلامی‌ پزشکان‌ ایراد شده‌ و نیز مباحث‌ مربوط‌ به‌ «اسلام‌ و مقتضیات‌ زمان» از این‌ جمله‌اند.

‌استاد مطهری‌ علم‌ اصول‌ فقه‌ را در محضر اساتیدی‌ بزرگوار همچون‌ حضرت‌ آیت‌ الله‌ العظمی‌ بروجردی‌ و حضرت‌ آیت‌ الله‌ العظمی‌ امام‌ خمینی‌ آموختند و به‌ واسطه‌ی‌ وقوف‌ به‌ اندیشه‌های‌ اصولیین‌ توانستند ریشه‌ی‌ برخی‌ مباحث‌ فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ را در کلمات‌ علمای‌ علم‌ اصول‌ یافته‌ و نقش‌ علمای‌ علم‌ اصول‌ در فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ را آشکار سازند.

‌استاد مطهری‌ خود درسهای‌ متعددی‌ در زمینه‌ی‌ اصول‌ فقه‌ داشته‌اند که‌ از آن‌ جمله‌ باید از حوزه‌ی‌ درس‌ رسائل‌ نام‌ برد. به‌ علاوه‌ ایشان‌ جزوه‌ی‌ مختصری‌ در زمینه‌ی‌ اصول‌ فقه‌ به‌ عنوان‌ جزوه‌ی‌ درسی‌ برای‌ دانشجویان‌ دانشکده‌ی‌ الهیات‌ نوشته‌اند.

َ‌ استاد مطهری‌ و علم‌ کلام‌ و فلسفه‌ی‌ اسلامی‌



خرید و دانلود تحقیق درباره استاد مرتضی‌ مطهری‌ 30 ص