دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

معارف خداوند

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

مراقبه:

ما در دنیای جاذبه و هم آلود اسارت زندگی می کنیم

تیغ خواسته های غیر انسانی غرور جهل نفرت اضطراب ترس و حرس و طمع روح ما را مجروح کرده است.

روح ما زخمی جراحت های بسیار است این زخم ها باید التیام یابند سکوت می تواند این زخم ها را التیام بخشد.

مراقبه چیست؟

واژه مراقبه مدی تیشن از ریشه لاتین وبه معنای التیام است .

ما در دنیای جاذبه های و هم آلود اسارت زندگی می کنیم تیغ خواسته های غیر انسانی غرور جهل و نفرت اضطراب ترس و حرص و طمع روح ما را مجروح کرده است روح ما زخمی جراحت های بسیار استاین زخم ها باید التیام یابند سکوت می تواند این زخم ها را التیام بخشد توماس مرتن Thomas Merton در کتاب آبهای سکوت نوشته است اگر می خواهیم بهبود یابیم تطهیر شویم و برای انجام وظایفمان نیرو بگیریم باید هر روز در آبهای سکوت فرو رویم

برای انجام مراقبه لازم است به قول دادای محبوب هر چه عمیق تر در خود فرو رویم هیچ شخص دیگری نمی تواند این کار را برای ما اناجم دهد ما باید خودمان مراقبه کنیم تا به آرامش درون برسیم باید هیاهوی ذهن نا آراممان را خاموش کنیم و غرور و تعصب و خودخواهی و آشفتگی های ذهنی را از خود دور کنیم ما نیازز داریم پرده ها را یکی بعد از دیگری برداریم تا به اعماق درون برسیم و آن پرتو پاک و سپید درونی را حس کنیم

مراقبه مانند همه تجارب معنوی دیگر از بیرون نصیب ما نمی شود در مرتحل اوللیه رشد معنوی عوامل بیرونی می توانند زندگی درونی مارا تحت تاثیر قرار دهند هر آنچه احساس می کنیم می اندیشیم می خوانیم می شنویم یا می گوییم در ساعاتی که در سکوت فرو می رویم در ذهن ما منعکس می شوند برای همین است که باید مراقب محیط درونی زندگیمان باشیم باید مراقب همه افکار احساسات آرزوها و خواسته ها کلام و اعمالمان باشیم

مراقبه گشودن دریچه ذهن و نگریستن به درون است روی برگرداندن از همه موضوعات بیرونی و پرداختن به درون و جستن آن یگانه واقعیت مراقبه زیارتی درونی است که در آن لایه های آنچه غیر غیر واقعی است یکی بعد از دیگری برداغشته می شود زائر باید با روش نه این نه آن پیش رود این خدا نیست آن خدا نیست من فقط او را می خواهم

زائر هر چه بیشتر در سکوت وارد شود بیشتر حقیقت را می شناسد او در سکوت در می یابد که مخلوقی محدود به زمان و مکان نیست بلکه فرزند ابدیت است و ابدیت هم اکنون و هم اینجا حضور دارد او موجودی منزوی نیست بلکه موجی از دریای بیکران است او با سراسر حیات و خلقت یکی استذ در همه هست و همه در هستند

در سفر به سوی ابدیت بهتتر است که از لطف و راهنمایی عابدان خدا برخوردار بود کسی که در خدا زندگی می کند وزنده است چنین فردی را گورو Guru یا استاد معنوی می نامیم او به اشراق رسیده است و بهتر از تعاایم هزاران کتاب است اگر بخواهیم راز زندگی را بدانیم – که این راز همانا خداست – بهتر است به جستجوی کسی باشیم که پاک و مقدس و رهاست با لطف اوست که پیمودن راه آسان می شود راهی که او پانیشادها آن را باریک تر از لبه تیغ نامیده است

به منظور رشد معنوی باید از دنیای جنجال ها و هیجان ها کناره گرفت هر روز باید مدتی حد اقل یک ساعت را به سکوت گذراند در آغاز سکوت کردن به مدت یک ساعت دشوار است بنابراین بهتر است که با پانزده دقیقه سکوت آغاز کرد و بعد این مدت را افزایش داد .

اما چگونه باید سکوت کنیم در صورت امکان گوشه ای را در طبیعت انتخاب کنید که دور از صدای مردم و اتومبیل ها باشد اما وقتی که چنین جایی را پیدا کردیم ممکن است که هیاهوی جدیدی را بشنویم ؛ زیرا که صدا دو نوع است : صداهای بیرونی و صداهای درونی ، درو شدن و کناره گرفتن از صداهای بیرونی آسان است ، اما خاموش کردن صداهای درونی بسیار دشومار است. این صداهای درونی از هیاهوی افکار و خواسته های مختلف و گاهی مغایر تشکیل شده است .

گفته اند که روزی واعظی به گورو نانک گفت :« تو که از یگانگی هندوها ، مسلمانان ، مسیحی ها و زرتشتی ها سخن می گویی و معتقدی که همه بندگان خدا برابرند و برای خدا ع زیزند با من بیا و به شیوه من عبادت کن .»

گورو نانک پذیرفت و همراه او به عبادتگاهش رفت . واعظ شیوه عبادتش را به او آموخت و بعد شروع به عبادت کرد اما در میان عبادت متوجه شد که گورو نانک ایستاده است و عبادت نمی کند. پس به او گفت : « چرا مثل درخت بی حرکت ایستاده ای و مثل من عبادت نمی کنی ؟» گورو نانک جواب داد « برادرم ! اگر تو فقط عبادت می کردی من هم با تو عبادت می کردم ، اما درحالی که لب های تو کلام مقدس را تکرار میکند ، ذهنت سرگردان است و به مادیانت فکر می کند که قرار است کره ای بزاید. تو می خواهی بدانی پوست آن چه رنگ است . دلت می خواهد که رنگش سفید باشد. »

بله و این حکایت بسیاری از ماست . ما سکوت می کنیم ؛ لب هایمان دعا می کنند ، اما ذهنمان به موضوعات مختلف می پردازد و پرسه می زند هنگام سکوت موضوعات و افکاری که طی ساعات معمول روز به آنها توجه می کنیم ، پیدا می وشند و مانند دسته ای پشه آرامش ما را برهم می زنند. هر چه بیشتر بکوشیم که آنها را کنار بزنیم ، بیشتر مقاومت می کنند.

اما چه باید کرد ؟ هیچ . فقط خاموش باشیم . تماشاچی ساکتی باشیم که صحنه های مختلف ذهن را تماشا می کند. درست مثل آنکه در سالن تئاتر نشسته



خرید و دانلود  معارف خداوند


مراقبه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

مراقبه:

ما در دنیای جاذبه و هم آلود اسارت زندگی می کنیم

تیغ خواسته های غیر انسانی غرور جهل نفرت اضطراب ترس و حرس و طمع روح ما را مجروح کرده است.

روح ما زخمی جراحت های بسیار است این زخم ها باید التیام یابند سکوت می تواند این زخم ها را التیام بخشد.

مراقبه چیست؟

واژه مراقبه مدی تیشن از ریشه لاتین وبه معنای التیام است .

ما در دنیای جاذبه های و هم آلود اسارت زندگی می کنیم تیغ خواسته های غیر انسانی غرور جهل و نفرت اضطراب ترس و حرص و طمع روح ما را مجروح کرده است روح ما زخمی جراحت های بسیار استاین زخم ها باید التیام یابند سکوت می تواند این زخم ها را التیام بخشد توماس مرتن Thomas Merton در کتاب آبهای سکوت نوشته است اگر می خواهیم بهبود یابیم تطهیر شویم و برای انجام وظایفمان نیرو بگیریم باید هر روز در آبهای سکوت فرو رویم

برای انجام مراقبه لازم است به قول دادای محبوب هر چه عمیق تر در خود فرو رویم هیچ شخص دیگری نمی تواند این کار را برای ما اناجم دهد ما باید خودمان مراقبه کنیم تا به آرامش درون برسیم باید هیاهوی ذهن نا آراممان را خاموش کنیم و غرور و تعصب و خودخواهی و آشفتگی های ذهنی را از خود دور کنیم ما نیازز داریم پرده ها را یکی بعد از دیگری برداریم تا به اعماق درون برسیم و آن پرتو پاک و سپید درونی را حس کنیم

مراقبه مانند همه تجارب معنوی دیگر از بیرون نصیب ما نمی شود در مرتحل اوللیه رشد معنوی عوامل بیرونی می توانند زندگی درونی مارا تحت تاثیر قرار دهند هر آنچه احساس می کنیم می اندیشیم می خوانیم می شنویم یا می گوییم در ساعاتی که در سکوت فرو می رویم در ذهن ما منعکس می شوند برای همین است که باید مراقب محیط درونی زندگیمان باشیم باید مراقب همه افکار احساسات آرزوها و خواسته ها کلام و اعمالمان باشیم

مراقبه گشودن دریچه ذهن و نگریستن به درون است روی برگرداندن از همه موضوعات بیرونی و پرداختن به درون و جستن آن یگانه واقعیت مراقبه زیارتی درونی است که در آن لایه های آنچه غیر غیر واقعی است یکی بعد از دیگری برداغشته می شود زائر باید با روش نه این نه آن پیش رود این خدا نیست آن خدا نیست من فقط او را می خواهم

زائر هر چه بیشتر در سکوت وارد شود بیشتر حقیقت را می شناسد او در سکوت در می یابد که مخلوقی محدود به زمان و مکان نیست بلکه فرزند ابدیت است و ابدیت هم اکنون و هم اینجا حضور دارد او موجودی منزوی نیست بلکه موجی از دریای بیکران است او با سراسر حیات و خلقت یکی استذ در همه هست و همه در هستند

در سفر به سوی ابدیت بهتتر است که از لطف و راهنمایی عابدان خدا برخوردار بود کسی که در خدا زندگی می کند وزنده است چنین فردی را گورو Guru یا استاد معنوی می نامیم او به اشراق رسیده است و بهتر از تعاایم هزاران کتاب است اگر بخواهیم راز زندگی را بدانیم – که این راز همانا خداست – بهتر است به جستجوی کسی باشیم که پاک و مقدس و رهاست با لطف اوست که پیمودن راه آسان می شود راهی که او پانیشادها آن را باریک تر از لبه تیغ نامیده است

به منظور رشد معنوی باید از دنیای جنجال ها و هیجان ها کناره گرفت هر روز باید مدتی حد اقل یک ساعت را به سکوت گذراند در آغاز سکوت کردن به مدت یک ساعت دشوار است بنابراین بهتر است که با پانزده دقیقه سکوت آغاز کرد و بعد این مدت را افزایش داد .

اما چگونه باید سکوت کنیم در صورت امکان گوشه ای را در طبیعت انتخاب کنید که دور از صدای مردم و اتومبیل ها باشد اما وقتی که چنین جایی را پیدا کردیم ممکن است که هیاهوی جدیدی را بشنویم ؛ زیرا که صدا دو نوع است : صداهای بیرونی و صداهای درونی ، درو شدن و کناره گرفتن از صداهای بیرونی آسان است ، اما خاموش کردن صداهای درونی بسیار دشومار است. این صداهای درونی از هیاهوی افکار و خواسته های مختلف و گاهی مغایر تشکیل شده است .

گفته اند که روزی واعظی به گورو نانک گفت :« تو که از یگانگی هندوها ، مسلمانان ، مسیحی ها و زرتشتی ها سخن می گویی و معتقدی که همه بندگان خدا برابرند و برای خدا ع زیزند با من بیا و به شیوه من عبادت کن .»

گورو نانک پذیرفت و همراه او به عبادتگاهش رفت . واعظ شیوه عبادتش را به او آموخت و بعد شروع به عبادت کرد اما در میان عبادت متوجه شد که گورو نانک ایستاده است و عبادت نمی کند. پس به او گفت : « چرا مثل درخت بی حرکت ایستاده ای و مثل من عبادت نمی کنی ؟» گورو نانک جواب داد « برادرم ! اگر تو فقط عبادت می کردی من هم با تو عبادت می کردم ، اما درحالی که لب های تو کلام مقدس را تکرار میکند ، ذهنت سرگردان است و به مادیانت فکر می کند که قرار است کره ای بزاید. تو می خواهی بدانی پوست آن چه رنگ است . دلت می خواهد که رنگش سفید باشد. »

بله و این حکایت بسیاری از ماست . ما سکوت می کنیم ؛ لب هایمان دعا می کنند ، اما ذهنمان به موضوعات مختلف می پردازد و پرسه می زند هنگام سکوت موضوعات و افکاری که طی ساعات معمول روز به آنها توجه می کنیم ، پیدا می وشند و مانند دسته ای پشه آرامش ما را برهم می زنند. هر چه بیشتر بکوشیم که آنها را کنار بزنیم ، بیشتر مقاومت می کنند.

اما چه باید کرد ؟ هیچ . فقط خاموش باشیم . تماشاچی ساکتی باشیم که صحنه های مختلف ذهن را تماشا می کند. درست مثل آنکه در سالن تئاتر نشسته



خرید و دانلود  مراقبه