لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
مراعات آداب و رسوم اجتماعی
معلم باید مراعات آداب و رسوم اجتماعی را بنماید چرا که بسیاری از سعادتهایاجتماعی مرهون ادب و مراعات آداب و رسوم اجتماعی است و در زندگی رمزی استبرای توفیقات. یک معلم تا خوب مؤدب نباشد قادر نخواهد بود شاگردانی مؤدب تحویلجامعه بنماید.
روانشناسان اصطلاح «کوچکهای بزرگ» را بعضاً بکار میبرند و معتقدند گاهیاوقات چیزهایی به نظر انسان کوچک میآید ولی همین کوچکها در کوبیدن و یا مطرودساختن بشر نقش بزرگی پیدا میکنند. در دین مبین اسلام نیز در این زمینه دقت شدهاست. محدثین ما، در کتب روائی خود بخشی با عنوان آداب معاشرت دارند که در آن نحوةمعاشرت با مردم را آوردهاند.
انسان باید از هر لحاظ مودب باشد. بحث را از زبان شروع میکنیم.
- اولاً: زبان نباید رکاکت داشته باشد، یعنی فحاشی، تمسخر و نیش نباید بر زبانجاری شود.
- ثانیاً: زبان باید دارای تلطّف باشد.
افبما رحمة من اللّه لنت لهم ولو کنت فظّاً غیظ القلب لانفضّوا من حولک (آل عمران،159)
قرآن کریم میفرماید که معلم نباید با خشونت صحبت کند بلکه با نرمی و مهربانیباید سخن بگوید و خطاب به معلّم اوّل - پیامبر اکرم (ص) - فرموده است که، پیغمبراکرم(ص) اگر دارای زبانی خشن بود، اعراب دوران جاهلیت از اطرافش پراکنده میشدند،هرچند قرآن حق است.
- ثالثاً: معلّم باید خوب سخن بگوید و لحن گفتار و انتخاب لغاتش باید متعارفباشد.
- رابعاً: خوب سخن بگوید و سخن خوب نیز، فحاشی، تمسخر و نیش زدن در اسلامگناهی بزرگ است، آنقدر بزرگ که قرآن در مورد آن میفرماید:
ویل لکل همزة لمزة (همزة، 1)
برای درک بزرگی گناه فحاشی توجّه کنید که یکی از ملازمین حضرت امامصادق (ع) چه میگوید: «با امام صادق (ع) از کوچهای عبور میکردیم. غلام من از ما عقبماند. او را صدا زدم، جواب نداد. بار دوم صدا کردم، باز هم جوابی نشنیدم و پس ازسوّمین مرتبه عصبانی شدم و خطاب به او گفتم: «یابن فاعله.» امام تا این سخن را شنید، ازشدت ناراحتی، دست خود را به کمر گرفتند (یعنی ای رفیق! کمر مرا شکستی) و فرمودند:«چه گفتی؟ چرا فحاشی کردی.» من خود را با ختم و عرض کردم: «یابن رسول اللّه! پدر ومادر این غلام هندو بودند و مسلمان نبودند.» امام فرمودند: «من کاری به پدر و مادر اوندارم، از تو میپرسم که چرا فحاشی کردی. تو دیگر حق امد و رفت با من را نداری.» پس ازآن ماجرا تا هنگامی که آن حضرت زنده بودند، اجازه ندادند با ایشان رابطه داشته باشم.»
از اینکه اشاره کردیم بالاتر، نقل شده است که در صدر اسلام، یهودیهای متقلّببرای استهزاء پیامبر (ص) تبانی کردند. گویا پیامبر (ص) همراه عایشه در مسجد نشستهبودند. یهودی اوّل وارد شد و خطاب به پیامبر (ص) گفت: «السلام علیکم» (سلام علیکم) بهمعنی «درود بر تو» است و «سام علیکم» به معنی (شمشیر و مرگ بر تو) میباشد.پیامبر(ص) و عایشه متوجّه شدند که یهودی فحاشی کرده است. در جواب، پیامبر (ص)فرمودند: «علیکم». یهودی دوم و سوم هم که داخل شدند همان کلمه را گفتند و پیامبر نیزجواب سابق را.
در این هنگام عایشه با عصبانیّت خطاب به یهودی سوم گفت: «یا ابناء القردةوالخنازیر» (ای فرزندان میمونها و خوکها).
- این جمله عایشه اشاره دارد به آیهای از قرآن کریم که میفرماید، اجداد یهودیان بهخوک و میمون نسخ شدهاند - از آنجا که این جمله عایشه فحش بود، پیامبر (ص) ناراحتشدند و فرمودند: «ای عایشه! چرا فحش دادی؟» عایشه گفت: «یا رسول اللّه! ببینید کهچگونه استهزا میکنند.» پیامبر (ص) در جواب فرمودند: «هرچه گفتند، جواب آن راشنیدید؛ اگر گفتند: «سلام علیکم» گفتم: «علیکم» و اگر گفتند: «سام علیکم»، گفتم «علیکم»،دیگر نیازی به فحش نبود.» سپس پیامبر (ص) در نصیحت به عایشه فرمودند: «ای عایشه!در شب اول قبر، فحش بصورت بسیار بدی درمیآید و با انسان محشور میشود و دربرزخ و قیامت نیز ایشان را رسوا میسازد، مواظب باش در قبر و قیامت رفیق خوب داشتهباشی».
این روایت به ما میگوید که نه تنها هر مسلمان بلکه تمامی انسانها، میبایست ازنظر زبان بسیار مؤدب باشند. بسیاری افراد، بویژه خانمها، دچار رکاکت زبان میباشند.از یک فرد معمولی انتظار زیادی برای این مطلب نیست ولی برای خانمها و آقایان معلّمرکاکت زبان ننگ است.
صرفنظر از گناه بزرگ رکاکت زبان، باید متوجه بود که بیادب موجب میشود کهدر شاگرد عقده پدید آید و وامصیبتا که اگر کودک و یا نوجوان و جوان عقدهای شود.خیلی بعید است که کسی عقدهای شود و از او خطایی سرنزند. یا فردی دل مرده و مطروداز جامعه میشود و یا تبدیل به جنایتکاری به تمام معنا میگردد. وقتی که افراد جنایتکارتاریخ را مورد بررسی دقیق روانی قرار دهیم درمییابیم که عقدهای بودهاند.
گاهی گفتن جملة «برو گم شو» از سوی معلّم، ضربهای به احساسات شاگرد واردمیکند و این ضربه از «ضمیرآگاه» به «ضمیرناآگاه» او میرود و باعث عقدهای شدن ویمیگردد و در این حالت خودش نمیداند دچار چه عارضهای و به چه علّت است. زمانی کهروانشناس آگاه، با منقاش روانشناسی خارهای ریز را از دل وی برگیرد، درمییابد کهضربة روانی یک معلّم علّت بیماری است.