لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
ابراء در حقوق ایران و انگلیس
چکیده
اصطلاح فقهی و حقوقی ابراء، به مفهوم گذشت اختیاری داین از دین خود، و نیز بررسی ماهیت و اوصاف آن، از دیر باز مورد توجه فقیهان اسلامی بوده و حقوقدانان هم بر ابعاد بحث، غنا و تنوع آن افزودهاند.
مقاله حاضر نیز این مهم را بررسی و با مراجعه به متون فقهی معتبر عامه و خاصه و نقل و نقد آراء و نظرات حقوقدانان ، به ویژه از طریق مطالعه تطبیقی در حقوق سایر کشورها، به صورت مستدل، پیرامون شرایط، طرق اثبات و آثار این عمل حقوقی به بحث پرداخته است.
1. مقدمه: طرح موضوع و تقسیم مطالب
ابراءِ که مصدر و از باب اِفعال است، در لغت عرب، از ریشه بُروء، بَراء و برائت گرفته شده و به معنی خلاص کردن و رهانیدن از عیب و دین به کار رفته است.(1)در اصطلاح حقوقی، مطابق با ماده 289 ق. م: «ابراء عبارت از این است که داین از حق خود، به اختیار، صرف نظر نماید».
بر این تعریف - که به احتمال زیاد از قانون مدنی فرانسه اقتباس شده(2) ـ ایراداتی چند وارد شده است؛ از جمله اینکه، در آن، به اثر ابراء،یعنی «سقوط دین به اراده طلبکار،» قطع نظر از سبب آن، توجه شده است. بنا بر این، جای آن است که گفته شود: ابراء ممکن است به شکل ایقاع باشد یا عقد؛ معوّض باشد یا رایگان و ضمن عقد صلح، وصیت و تبدیل تعهد واقع شود یا به طور مستقل؛ در حالی که، اگر تعریف، به ماهیت و اوصاف عمل حقوقی میپرداخت و به اثر ابراء قناعت نمیکرد، چنین اختلافی واقع نمیشد.وانگهی، آوردن واژه «اختیار» در تعریف ابراء، این احتمال را به وجود میآورد که وجود رضا، در زمان انشاءِ ابراءِ، از ارکان وقوع ابراء است و پیروی از این نظر، نظم در اجرای قواعد را بر هم میزند.(3)
ایراد نخست وارد نیست؛ چون، از سیاق عبارتی که در ماده 289 ق. م به کار رفته است، میتوان استفاده کرد که ابراء از دیدگاه قانونگذار مدنی، عمل حقوقی یک طرفه است و مطابق با آن، این داین است که با اراده خود ابراء را محقق میسازد و این خود میتواند بر تبرعی بودن آن نیز دلالت داشته باشد؛ زیرا، اگر ابراء در مقابل دریافت عوض انجام گیرد، سقوط دین با اراده دو نفر (داین و مدیون) صورت میگیرد، نه اراده داین به تنهایی.مضافاً این که، از عبارت «صرف نظر نماید» که در این تعریف به کار رفته است، میتوان استنباط نمود که ابراء، اسقاط دین به طور مطلق و بدون انتظار دریافت مالی از مدیون و ایجاد تعهد و التزامی برای اوست؛ هر چند که، چنین تعهدی، فرعی و به صورت شرط باشد.(4)
ایراد دوم نیز نمیتواند مورد تأیید قرار بگیرد؛ زیرا، آوردن شرط «اختیار» در تعریف ابراء، که خود امری نامعهود از قانونگذار است، بیانگر این معنی است که، رضای ابراء کننده، در هنگام انشای ابراء، از ارکان این عمل حقوقی است و ابراء، بدون اختیار نمیتواند مؤثر واقع شود.
قانون مدنی ایران، در بند 3 از ماده 264، ابراء را به عنوان یکی از اسباب سقوط تعهدات ذکر کرده و ضمن مواد 289 تا 291 به بحث درباره آن پرداخته است.
نگارنده در این مقاله، مطالب مربوط به ابراء را در چهار قسمت: ماهیت ابراء، شرایط ابراء، وسایل اثبات ابراء و آثار ابراء، مورد بررسی قرار داده است.
2. ماهیت ابراء
2.1. ابراء در زمره ایقاعات است نه عقود
در فقه امامیه، مشهور و در فقه عامه، حنفیها، حنبلیها و شافعیها ابراء را ایقاع میدانند. مطابق با این نظر، درستی ابراء، متوقف بر قبول مدیون نبوده بلکه رد او نیز به نفوذ و اعتبار آن لطمهای وارد نمیسازد.(5)در مقابل، بعضی از فقیهان امامیه از جمله شیخ طوسی،(6) ابن زهره و ابن ادریس،(7) ابراء را عقد دانسته و قبول مدیون را در تحقق آن ضروری میشمارند.
در حالی که، در فقه عامه، فقیهان مالکی و زیدی به لحاظ غلبه معنی تملیک بر اسقاط در ابراء، قبول مدیون را در تحقق آن، لازم میدانند؛(8) در فقه امامیه اساس استدلال بر این است که ابراء دین در واقع منّتی است بر مدیون که نمیتوان وی را بر قبول آن اجبار کرد.(9) در پاسخ از این استدلال چنین گفته شده است که، اسقاط حق و صرف نظر نمودن از آن که با اراده صاحب حق و بدون تقاضا و درخواست مدیون صورت میگیرد، منّتی بر وی محسوب نمیشود تا تحمل آن برای او دشوار باشد.(10)
در حقوق ایران، مستفاد از ماده (289 ق.م)، این است که قانونگذار در تعیین ماهیت حقوقی ابراء، به مشهور پیوسته و آن را از ایقاعات به حساب آوردهاست؛ نه عقود و قراردادها.
در حقوق انگلیس، قاعده کلی این است که طرفین قرار داد، همان گونه که میتوانند از طریق توافق (agreement)برای خود تعهداتی به وجود آورند، خواهند توانست از طریق توافق، یکدیگر را از تعهداتشان مبرّا (release)سازند.به طور مثال: هر گاه (A) به عنوان خریدار قادر نباشد، بابت کالاهایی که به او تسلیم شده است، ثمن معامله را به فروشنده (B) بپردازد؛ ممکن است (B) به موجب توافقی که با (A) منعقد میکند، ذمه او را نسبت به تعهدی که دارد ابراء نماید.(11)
مطابق با ماده 115 قانون تعهدات سویس نیز ابراء، قراردادی است که برای ابطال یا تقلیل یک طلب واقع میشود. (B.remise conventionnelle).(12)
در قانون مدنی فرانسه نیز ابراء، از عقود (convention) شناخته شده است. در قانون مدنی آلمان نیز ابراء، در شمار قراردادها محسوب میشود.
در قانونی مدنی سابق مصر نیز ابراء، عبارت بود از توافقی بین داین و مدیون در مورد سقوط بلاعوض دین؛ ولی، در قانون مدنی جدید این کشور، ابراء به صرف اراده داین محقق میشود و نه با توافق وی با مدیون.(13)
2.2. تفاوت ابراء با هبه طلب به مدیون
بنا به عقیده برخی از فقیهان اسلامی، هبه طلب به مدیون، اگر چه به لفظ هبه انجام بگیرد ایقاع و در حکم ابراء محسوب میشود(14) گروهی دیگر با وجود این که هبه طلب را مانند ابراء وسیلهای برای سقوط تعهد میدانند ؛ ولی، بر خلاف ابراء، برای آن ماهیتی قرار دادی قایل هستند.(15) در حقوق داخلی نیز استادان در این باره اختلاف نظر دارند. بعضی(16) معتقدند که هبه دین به مدیون همان ابراء
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
ماهیت فلسفه
تقسیم بندی بر اساس سوالاتی از قبیل :
ماهیت وجود
ماهیت حقیقت
ماهیت معرفت
ماهیت زیبایی
طبقه بندی
ایده آلیسم
واقعگرا
پراگماتیسم
مفهوم گرا
فلاسفه پیرورواقیون آن را به فیزیک، اخلاق و منطق تقسیم می کردند.
برخی فلاسفه آن را به مابعد الطبیعه، معرفت شناسی، منطق وارزش شناسی تقسیم می کنند.
برخی نظرات
سوزانا لانگر : فلسفه بیشتر توسط تنظیم مسئله های خود مشخص می شود تا راه حل هایش برای آنان.
نلسون گودمن : شاید روزی فرا رسد که در فلسفه بیشتر
” بررسی ” انجام گیرد تا ” مجادله ” و فلاسفه همانند صاحبان علم بیشتر بر حسب عناوینی که بررسی میکنند شناخته می شوند تا نظریاتی که دارند.
فلسفه علم فیزیک و ریاضی
در فلسفه علم فیزیک از مفا هیم بنیادی چون جرم ، زمان و طول بحث میشود.
در فلسفه ریاضیات اینکه مبانی ریاضیات بر چه چیزهایی قرار دارد بحث می شود.
فلسفه هر علم نقد آن علم است.
فلاسفه چگونه می اندیشند
پلوتارک : سقراط نه صندلی برای شاگردانش چیده بودونه برکرسی می نشست، نه ساعاتی رابرای سخنرانیهایش از پیش تعیین می کرد. اوهمیشه درحال فلسفیدن بود. هنگامی که لطیفه می گفت، موقعی که درحال آشامیدن بود درآن حال که درخدمت سربازی بود هرجا شما رادرخیابان ملاقات می کرد، وسرانجام هنگامی که درزندان بود و زهررا می نوشید.
رسالت فلسفه
یک وظیفه عمده فلسفه تصریح این مطلب است که چه راهنمایی می تواند برای تجربه کردن منطقی به نظر آید، آیا آنجا که چنین صراحتهایی بتواند پیش از تجاربی خاص روشن گردد، انها از نظر نقش مقدم بر آن تجارب خاص می باشند؟
فلسفه در پرتو تجربه در حال انجام خود ، قوانین خود را ، که همان فهم از خود فلسفه است تبیین میکند.
نتیجه فلسفه تعدادی قضیه فلسفی نیست، بلکه روشن ساختن قضیه ها است.
طبقه بندی براساس مقاصد علمی
فلسفه فیزیک
فلسفه ریاضی
فلسفه هنر
فلسفه تاریخ
فلسفه آموزش و پرورش
فلسفه فلسفه
نظرات برخی فلاسفه در ماهیت فلسفه
برتراند راسل : فلسفه ای مناسب است که با مطالب مورد علاقه مردم تحصیل کرده معمولی سروکار داشته باشد.
سی.ای. لوییس : ویژگی ممتاز فلسفه این است که فلسفه کارهرکسی است.
نلسون گودمن : فلسفه به عنوان نقشی است برای روشن ساختن پیچیدگی ودرهمی سطوح اسفل تا سطوح اعلی سطح تفکر.
اچ گوردون هولفیش : فلسفه به انسان درتفکر به نتایج اعمال روزانه کمک می کند تا با حکمتی بیشتر نتایجی برگزیند تا تفکراتش را عمیق کند.
افلاطون : پادشاهان باید فیلسوف باشند!
وتینگشتاین : فلسفه نظریه نیست بلکه عمل است.
ویژگی ماهیت فلسفه
بازتابشی
خود پیروی : روش شناسی ومحدودیتهای از درون تعریف شده واین به معنی خود پیروی است.
اهم امور فلسفه
معرفت ازحقیقت امور
دریافت روابط ایده ها یا نظریات
قضاوتهای ارزشی
علم و فلسفه
مقصد نهایی علم : اصلاح وگسترش معرفت انسان از حقیقت امور
مقصد نهایی فلسفه : بهبود کیفیت قضاوتهای ارزشی انسان
سوالهای علمی : چگونگی وبیان واقعیات
سوالهای فلسفی : بررسی ماهیت پدیده ها
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 34
باسمه تعالی
تحولات تکنولوژی و ماهیت مشاغل در عصر اطلاعات و ارتباطات
چکیده
ایجاد مشاغل جدید و متنوع در عصر اطلاعات و ارتباطات، با توجه به تحولات تکنولوژی و بخصوص تکنولوژی اطلاعات، مستلزم شناخت ماهیت این مشاغل است. آگاهی از تأثیرپذیری مشاغل از تکنولوژی یا اثرگذاری بر توسعة آن، نتیجة درک ماهیت مشاغل خواهدبود. برای رسیدن به این مهم، میبایست به چند سؤال اساسی پاسخ داد. اصولاًً تأثیر تکنولوژی بر مشاغل چه ابعادی دارد؟ آیا توسعة تکنولوژی باعث حذف برخی از مشاغل نخواهد شد؟ در این صورت چه مشاغل جدیدی بوجود میآورد؟ آیا این مشاغل جدید پایدارند یا خود نیز روز به روز درحال تحول میباشند؟
این سؤالات و بسیاری از سؤالات دیگر دغدغه اصلی جوامعی است که تحت تأثیر تکنولوژی قرار گرفته و زندگی متداولشان را که سالیان دراز بصورت یکنواخت برقرار بوده تحتالشعاع قرار داده است. پاسخ به این سؤالات میتواند دید مناسبی از مشاغل جدید را ارائه کند و به تصمیمگیریهای بهتر بیانجامد.
این مقاله سرآغاز بحثی پیرامون ماهیت مشاغل جدید میباشد، که سعی نموده برای سؤالات اساسی فوق، پاسخ مناسب بیابد.
مقدمه
روز به روز شاهد رشد و توسعة بیشتر تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات در گوشه وکنار دنیا هستیم؛ سرعت پردازندهها زیاد میشود؛ هزینة انتقال اطلاعات کاهش و حجم آن افزایش مییابد و شبکههای اطلاعاتی(اینترنت) گستردهتر میشوند؛ وسایل و ابزار کوچکتر و کاراتر به بازار میآیند، نرمافزارها حوزة نفوذ خود را در زندگی مردم توسعه میدهند و بطور کل فرهنگها و شکل زندگی اجتماعی دستخوش تحولات اساسی قرار میگیرد. تحولات تکنولوژی همهچیز را متحول کرده است و حتی اشتغال نیز از این تحولات مصون نمانده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 34
باسمه تعالی
تحولات تکنولوژی و ماهیت مشاغل در عصر اطلاعات و ارتباطات
چکیده
ایجاد مشاغل جدید و متنوع در عصر اطلاعات و ارتباطات، با توجه به تحولات تکنولوژی و بخصوص تکنولوژی اطلاعات، مستلزم شناخت ماهیت این مشاغل است. آگاهی از تأثیرپذیری مشاغل از تکنولوژی یا اثرگذاری بر توسعة آن، نتیجة درک ماهیت مشاغل خواهدبود. برای رسیدن به این مهم، میبایست به چند سؤال اساسی پاسخ داد. اصولاًً تأثیر تکنولوژی بر مشاغل چه ابعادی دارد؟ آیا توسعة تکنولوژی باعث حذف برخی از مشاغل نخواهد شد؟ در این صورت چه مشاغل جدیدی بوجود میآورد؟ آیا این مشاغل جدید پایدارند یا خود نیز روز به روز درحال تحول میباشند؟
این سؤالات و بسیاری از سؤالات دیگر دغدغه اصلی جوامعی است که تحت تأثیر تکنولوژی قرار گرفته و زندگی متداولشان را که سالیان دراز بصورت یکنواخت برقرار بوده تحتالشعاع قرار داده است. پاسخ به این سؤالات میتواند دید مناسبی از مشاغل جدید را ارائه کند و به تصمیمگیریهای بهتر بیانجامد.
این مقاله سرآغاز بحثی پیرامون ماهیت مشاغل جدید میباشد، که سعی نموده برای سؤالات اساسی فوق، پاسخ مناسب بیابد.
مقدمه
روز به روز شاهد رشد و توسعة بیشتر تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات در گوشه وکنار دنیا هستیم؛ سرعت پردازندهها زیاد میشود؛ هزینة انتقال اطلاعات کاهش و حجم آن افزایش مییابد و شبکههای اطلاعاتی(اینترنت) گستردهتر میشوند؛ وسایل و ابزار کوچکتر و کاراتر به بازار میآیند، نرمافزارها حوزة نفوذ خود را در زندگی مردم توسعه میدهند و بطور کل فرهنگها و شکل زندگی اجتماعی دستخوش تحولات اساسی قرار میگیرد. تحولات تکنولوژی همهچیز را متحول کرده است و حتی اشتغال نیز از این تحولات مصون نمانده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 32 صفحه
قسمتی از متن .doc :
معنا و ماهیت عهد و میثاق
میثاق معنای مصدری دارد و در لغت به معنای تأیید کردن و استوار ساختن است. میثاق یا از ناحیه خداوند است که متعهد به انزال کتب و آیات است و یا از ناحیه بندگان است که چون استعداد و توانایی پذیرش آن را دارند، مقر به این قبولاند و در نتیجه ملتزم به آن (تفسیر القرآن الکریم،2/246). اخذ میثاق به عنوان حجت بالغه الهی است و هدف از گرفتن آن اتمام حجت خداوند بر انسانهاست. عهد به معنای پیمان و قرارداد است و بر هر چیزی اطلاق میشود که مورد تعهد است مانند وصایا، سوگندها، نذورات و اوقاف. در معنای عهد الهی اقوال گوناگونی وجود دارد و صدرا به سه قول اشاره میکند: 1- آنچه در عقول نهاده شده است، یعنی استعداد و توانایی درک براهین و دلایل اقامه شدهای که در اثبات صحت توحید خداوند و صدق پیامبرش، به کار برده میشود. معنای آیات و أشهدهم علی أنفسهم ألست بربکم، قالوا بلی (اعراف/172) و نیز اوفوا بعهدی اوف بعهدکم (بقره/40) همین است، یعنی پیمانی که خدای سبحان به وسیله عقل و فطرت که حجت باطنی بین خدا و عبد است، از انسان گرفته است. 2 - مراد پیمانی است که خداوند از مردم، پیش از تعلق به ابدانشان، از آنان گرفته، یعنی هنگامی که به صورت ذرات ریزی از صلب آدم (ع) آنان را بیرون آورد. و معنای أشهدهم علی أنفسهم (اعراف/172) همین است. یعنی همان پیمانی که در عالم ذر از انسانها گرفته شده است. صدرا در اینجا پس از بیان این دو قول تذکر میدهد که این قسم بازگشت به وجه اول دارد.
3 - منظور همان است که آیه شریفه و اقسموا بالله جهد ایمانهم لئن جائتهم نذیر لیکونن أهدی من أحدی الامم فلما جاءهم نذیر مازادهم الا نفورا (فاطر/ 42) دلالت بر آن دارد. پس هنگامی که بدانچه بر آن سوگند خوردهاند، انجام نمیدادند و هدایت نمییافتند، عهد و پیمان را شکستند. شاید مراد همان پیمانی باشد که خداوند از امتهای قبل گرفت تا به نبوت پیامبر خاتم (ص) ایمان بیاورند و لذا آنان که ایمان نیاوردند در واقع نقض عهد کردهاند و پیمان شکن میباشند. این قول مرجوحی است، چون اختصاص به گروه خاصی دارد که مورد سرزنش قرار میگیرند به واسطه آنچه به اختیار خودشان ملتزم به آنند برخلاف گروه اول، زیرا شامل هر کافر و گمراه شوندهای میشود. اینان مستحقق سرزنشاند چون عهدی را شکستند که خداوند آن را با دلایل آفاقی و انفسی و شواهد برهانی و دلایل بین و روشنی که به واسطه کتب و پیامبران، فرو فرستاد و به همراهی آنچه در عقول به امانت سپرده بود، محکم و استوارش ساخت (تفسیر القرآن الکریم، 2/241).
عالم ذر چیست؟ و در کجا است؟
پاسخ: در قرآن مجید سخن از یک پیمان، عهد، میثاق و گواهی به میان آمده است که خداوند از انسانها گرفته است. روشنترین آیهای که بر این حقیقت دلالت دارد، آیة 172 سورة اعراف است که به «آیة ذر» معروف شده است. این آیه دقیقترین معنی و شگفتترین نظم را دارد.[1] آیات دیگری نیز مفسر همین حقیقت معرفی شدهاند.[2]
خداوند در قرآن میفرماید: ]وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ[؛[3] «به یاد آور زمانی را که پروردگارت از پشت [و صلب] فرزندان آدم، ذریة آنها را بر گرفت و آنان را گواه بر خویشتن ساخت [و فرمود]: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی میدهیم. [چرا چنین کرد؟] برای اینکه در روز رستاخیز نگویید ما از این غافل بودیم.»
از آنجا که در این آیه سخن از ذریّۀ (فرزندان خردسال) آدم ـ علیه السلام ـ به میان آمده، از این آیه به «آیه ذر» یاد میکنند و به خاطر کلمة «ألست» به «پیمان ألست» معروف است. همچنین لفظ ذریّه در قرآن نوزده بار وارد شده که درتمام موارد نسل انسان مراد است.[4]
در تفسیر این آیه دربارة اینکه عالم ذر چگونه، در کجا و حضور فرزندان آدم ـ علیه السلام ـ چگونه بوده، احادیث و به دنبال آن سخن دانشمندان گوناگون است.
در اینجا به بیان دو دیدگاه بسنده میشود:
اول. منظور از این عالم و این پیمان «عالم استعدادها» و «پیمان فطرت» است؛ به این معنی که هر گاه فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب (پشت و کمر) پدران به رحم مادران که بیش از یک ذره نیستند، منتقل میشوند، خداوند استعداد و آمادگی فهم و شناخت ربوبیّت و توحید را به آنها میدهد؛ یعنی هم در نهاد و فطرتشان این سرّ الهی به صورت یک حس درون ذاتی به ودیعه گذارده میشود و هم در عقل و خردشان به صورت یک حقیقت خود آگاه.
خداوند در طول زندگی دنیایی آثار صنع و نشانههای یگانگی خود را به انسان نشان میدهد و آنان را بر این امر گواه میگیرد. گویا میفرماید: ]أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ[ و انسانها با زبان حال پاسخ می¬دهند: ]بَلی شَهِدْنا[. پس در اینجا پیمان تکوینی است و سخن گفتن مانند خبر دادن رنگ رخساره از وضعیت درونی شخص است.[5]
بنا بر این بیان، مراد از عالم ذر همان فطرت انسانی است. انسانهای بدوی و متکامل در این احساس مشترکند که همه مربوب و خداوند ربّ آنهاست.[6]
پس انسانها هرگز از این پیمان و شناخت غافل نبوده و نیستند؛ لذا خداوند در قیامت علیه همة انسانها احتجاج میکند. برخی روایات موافق این نظر است.[7]
دوم. مرحوم علامه طباطبایی نظریة خویش را این گونه تبیین میکند: «عالم «ذر» روح این عالم است که آن را «عالَم غیب» نیز میگویند. توضیح اینکه هر موجودی دو وجه (صورت و جنبه) دارد: وجهی به سوی خدا که زمان و تدریج در آن راه ندارد و وجهی به سوی دیگر که در آن تدریج و زمان راه دارد. خداوند متعال میفرماید: ]إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون[ ؛[8] «[خداوند] وقتی بخواهد چیزی را ایجاد کند، به آن میگوید: موجود شو! بیدرنگ به وجود میآید.» «کُن» هم امر (دستور) است و هم مخاطب درست کن. پس کلمة «کُن» از طرفی وجود شیء و از طرفی ایجاد شیء است و این موجود منبسط یک وجه الی الله دارد که عالم ذرّ است و همان موجود یک وجه دیگر دارد که همین دنیای ظاهر است. بنابراین، عالم ذرّ این عالم مسلوب نیست.»[9]
میتوان ریشههای سخن علامه طباطبایی را در تفسیر کنز الدقایق پیدا کرد.[10]
پیمان از چه بود؟
از آیة ذر به دست میآید که مفاد پیمان گواهی بر پذیرش پروردگار ]ألَسْتُ بِرَبِّکُمْ[ [11] و بر پذیرش توحید بوده است ]أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا[ [12] و برخی روایات این پیمان را به فطرت نیز میکشانند: « اَلدِیْنُ الْحَنِیفُ وَ الْفِطْرَةُ وَ صِبْغَةُ اللَّهِ وَ التَّعْرِیفُ فِی الْمِیثَاقِ؛ [13]دین حنیف و فطرت و صبغة¬الله و تعریف همان است که [خدا] در میثاق [یعنی در پیمانی که خدا با روح بشر بسته، بشر را با آن آشنا کرده] است.»[14] روایاتی نیز اعتراف به نبوت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امامت حضرت علی ـ علیه السلام ـ را جزء پیمان عالم ذر معرفی میکنند.[15]
پیمان برای چه بود؟
از آیة ذر دو هدف اصلی برای این پیمان به دست میآید:
می دانید که در بعضی از فرقه ها و مذاهب شرقی مثل « آیین بودا» به تناسخ ارواح معتقد هستند . ایشان معتقدند که روح انسان تا رسیدن به تکامل ، در چرخه دنیای مادی ( سمساره ) باقی می ماند . یعنی اگر انسان در طول زندگی مادی خویش ، روحش را به تکامل نرسانده باشد ، بعد از مرگ روح وی در جسم دیگری ( شامل انسان و یا حیوان ) مجددا وارد شده و زندگی دیگری را شروع خواهد کرد و این چرخه آنقدر ادامه خواهد داشت تا روح به تکامل رسیده و دیگر پس از مرگ مجبور نباشد برای رسیدن به تکامل دوباره به عالم ماده برگردد . چنین روحی به « نیروانا» میرسد.
مهترین نتیجه ای که از این نظریه گرفته میشود قانون « کارما » است . بر طبق این قانون نتیجه تمام اعمال ما ، به خود ما برخواهد گشت و از طرف دیگر تمام اتفاقاتی که در زندگی فعلی ما رخ می دهد ، نتیجه اعمال خود ماست چه در این دنیا و چه در زندگی های پیشین . برای مثال شخصی که دچار بیماری صعب العلاجی مثل سرطان می شود ، به دلیل اعمالی است که در زندگی قبلی خود در این عالم ، انجام داده است .
این نظریه امروزه در بین فرقه ها و نحله های عرفانی سراسر جهان رایج است ، و البته گرچه کاملا صحیح نیست اما رگه هایی از حقیقت در آن وجود دارد .
واقعیت این است که روح عوالم دیگری را قبل از حلول در جسم کنونی خویش ، پشت سر گذاشته است ، اما نه به شکلی که معتقدین به تناسخ ، قائل شده اند .
در اسلام چنین بیان شده است که ارواح قبل از حلول در اجساد کنونی خویش در « عالم ذر » زندگی می کرده اند و قبل از آن هم در « عالم ارواح » .