دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق درباره لوح قضاء وقدر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 2

 

لوح قضاء وقدر

بقره:الم(1)ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدًى لِلْمُتَّقینَ(2)((الف، لام، میم. این است کتابى که در [حقانیت‏] آن هیچ تردیدى نیست؛ [و] مایه هدایت تقواپیشگان است.))

رعد:وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجًا وَ ذُرّیَّةً وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ لِکُلّ‏ِ أَجَلٍ کِتابٌ(38)یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ(39)(( و قطعاً پیش از تو [نیز] رسولانى فرستادیم، و براى آنان زنان و فرزندانى قرار دادیم. و هیچ پیامبرى را نرسد که جز به اذن خدا معجزه‏اى بیاورد. براى هر زمانى کتابى است. خدا آنچه را بخواهد محو یا اثبات مى‏کند، و اصل کتاب نزد اوست.))

کهف:وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا(27)(( و آنچه را که از کتاب پروردگارت به تو وحى شده است بخوان. کلمات او را تغییردهنده‏اى نیست، و جز او هرگز پناهى نخواهى یافت.))

کهف:کَذلِکَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَیْهِ خُبْرًا(91)(( این چنین [مى‏رفت‏]، و قطعاً به خبرى که پیش او بود احاطه داشتیم.))

کهف:وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فی بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعًا(99)(( و در آن روز آنان را رها مى‏کنیم تا موج‏آسا بعضى با برخى درآمیزند و [همین که‏] در صور دمیده شود، همه آنها را گرد خواهیم آورد.))

زخرف:وَ الْکِتابِ الْمُبینِ(2)((سوگند به کتاب روشنگر.))

محمد:وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدینَ مِنْکُمْ وَ الصّابِرینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ(31)(( و البتّه شما را مى‏آزماییم تا مجاهدان و شکیبایانِ شما را باز شناسانیم، و گزارشهاى [مربوط به‏] شما را رسیدگى کنیم.))

طور:وَ الطُّورِ(1)(( سوگند به طور.))

طور:وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ(4)(( سوگند به آن خانه آباد [خدا].))

طور:وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ(5)(( سوگند به بام بلند [آسمان‏].))

طور:وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ(6)(( و آن دریاى سرشار [و افروخته‏].))

جن:لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ وَ أَحْصى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ عَدَدًا(28)(( تا معلوم بدارد که پیامهاى پروردگار خود را رسانیده‏اند؛ و [خدا] بدانچه نزد ایشان است احاطه دارد و هر چیزى را به عدد شماره کرده است.))

عبس: فی صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ(13)(( در صحیفه‏هایى ارجمند.))

عبس: بِأَیْدی سَفَرَةٍ(15)(( به دست فرشتگانى.))



خرید و دانلود تحقیق درباره لوح قضاء وقدر


مقاله درمورد قضا و قدر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

مساله قضا و قدر

درآمد

مساله قضا و قدر یکى از مباحث بسیار مهم کلامى است . این مساله با آنچه که امروزه به ((سرنوشت)) معروف است , ارتباط نزدیکى دارد و نه تنها ذهن فیلسوفان و متکلمان را به خود مشغول داشته, بلکه یکى از مسائل اساسى در زندگى هر انسانى است. از این رو, بحث سرنوشت, از دیرزمان, جایگاه خاصى در ادبیات ملل گوناگون داشته و دستمایه شاعران و داستان سرایان و ... براى خلق آثار بزرگ بوده است . البته , طبیعى است که متالهان و خدا باوران مساله سرنوشت را در ارتباط با علم و اراده الهى تفسیر مى کنند, اما ملحدان آن را در چارچوب حتمیت هاى برخاسته از علل و اسباب مادى محصور مى سازند.

به هر ترتیب , اصل مساله قضا و قدر از مسلمات عقاید اسلامى است و چندان در کتاب و سنت فراوان از آن سخن گفته شده که هیچ جاى انکار و اختلافى باقى نمانده است . با این حال, همان گونه که اشاره خواهیم کرد, در تفسیر این اصل مهم اعتقادى بین طوایف مختلف اسلامى, اختلافاتى به چشم مى خورد.

معناى قضا و قدر

واژه ((قدر)) به معناى حد و اندازه و مقدار شى است براى واژه ((قضا)) نیز معانى گوناگونى گفته شده است, که در این میان مى توان به حکم , قطعیت و فیصله دادن اشاره کرد.

این دو واژه و برخى مشتقات آن, در آیات و روایات متعددى به کار رفته است که در ادامه , پاره اى از آنها را نقل خواهیم کرد.

اقسام قضا و قدر

براى روشن شدن فضاى بحث, مى توان قضا و قدر را به دو دسته تقسیم کرد: قضا و قدر علمى; و قضا و قدر عینى .

همچنین در یک تقسیم بندى دیگر, قضا و قدر در دو دسته فردى و عمومى جاى مى گیرند.

ما بحث را با ((قضا و قدر علمى)) پى مى گیریم و سپس به اقسام دیگر مى پردازیم.

قضا و قدر علمى

مقصود از قدر یا تقدیر علمى آن است که خداوند پیش از آفرینش هر شیئى به خصوصیات و حدود و اوصاف آن, علم دارد. این خصوصیات در مجردات, به ویژگیهاى ذاتى و ماهوى آنها مربوط مى شود و در موجودات مادى, علاوه بر ویژگیهاى ذاتى, شامل مختصات زمانى, مکانى, ابعاد, مقادیر و... مى گردد. بنابراین, خدا از ازل مى داند که هر یک از مخلوقات او داراى چه ویژگیها و اوصافى اند.

مقصود از قضاى علمى نیز آن است که خداوند از ضرورت وجود اشیا 1 در ظرف تحفق علل آنها آگاه است; یعنى, خدا از ازل مى داند که هر یک از اشیا در شرایط خاصى و تحت تاثیر اسباب و علل خاصى موجود مى شوند.

بنابراین, مى توان گفت که علم پیشین خداوند به خصوصیات اشیا و ضرورت وجود آنها, همان قدر و قضاى علمى است .

با توجه به تفسیرى که از قضا و قدر علمى ارائه گردید, معلوم مى شود که قضا و قدر (به این معنا) به علم الهى باز مى گردند و از شاخه هاى صفت ((علم)) به شمار مىآیند. بر این اساس, خداوند مى داند که هر شیئى, با چه خصوصیات و اوصافى و در چه شرایطى پا به عرصه وجود مى گذارد و چگونه به هستى خویش ادامه مى دهد و این همان حقیقتى است که گاه از آن به ((سرنوشت)) یاد مى کنند.

قضا و قدر عینى

مقصود از قدر عینى, تعیین و تحدید خصوصیات و اوصاف ذاتى و عرضى موجودات از سوى خداوند است و مقصود از قضاى عینى آن است که خداوند ضرورت وجود را به مخلوقات خویش اعطا مى کند و از طریق نظام اسباب و علل, وجود آنها را تعین مى بخشد. 2 به عبارت دیگر, هر موجود ممکن داراى دو جنبه است:

1ـ اصل وجود آن که در نظام على, ضروت و قطعیت یافته است .

2ـ خصوصیات ویژگیها و اوصاف آن.

و مفاد قضا و قدر عینى آن است که این دو جنبه, از سوى خدا و به اراده و مشیت اوست .

با توجه به معناى قضا و قدر عینى, چند نکته روشن مى شود:

1ـ بر خلاف قضا و قدر علمى, قضا و قدر عینى بر وجود اشیا مقدم نیست, بلکه با آن همراه است .

2ـ قضا و قدر عینى از شئون خلق و ایجاد خداوند است و مى توان آن را به صفت ((خالقیت)) باز گرداند.

3ـ تقدیر عینى هر شى بر حسب مرتبه وجود آن متفاوت است بر این اساس, تقدیر مجردات عبارت است از تعیین حدود ذاتى و ماهوى آن, ولى در مادیات, تعیین شرایط زمانى و مکانى و خصوصیات کیفى و کمى و اوصاف عرضى مانند زیبایى, سلامتى و... در حوزه تقدیر قرار مى گیرند.

سرنوشت و اختیار

یکى از مهمترین مسائلى که در ارتباط با قضا و قدر مطرح مى شود, نسبت آن با اختیار انسان است. قضا و قدر علمى مقتضى آن است که خداوند از پیش بداند که اعمال آدمى با چه خصوصیاتى و در چه شرایطى واقع مى شوند. همچنین, براساس قضا و قدر عینى, اراده الهى در شکل گیرى اعمال انسان و تعیین یافتن آن دخالت دارد. با توجه به این مطلب, گروهى مى پندارند که قضا و قدر الهى با اختیار انسان ناسازگار است, و لازمه اعتقاد به این اصل آن است که آدمى در پهنه هستى, به جاى بازیگرى, تماشاگرى بى اختیار باشد که صرفاً نظاره گر حوادث و امورى است که از پیش, قلم تقدیر و سرنوشت حتمیت آن را رقم زده است. به این ترتیب, اعتقاد به قضا و قدر به صورت یکى از عوامل جبرگرایى درآمده است و بسیار جاى تعجب است که به رغم تاکید فراوان قرآن بر اختیار و مسئولیت انسانها و پاسخگویى صریح آن به استدلالات جبرگرایانه مشرکان ملاحظه مى کنیم که جمعى از مسلمانان, که گاه آنان را ((قدریه)) مى نامند. 3اعتقاد به قضا و قدر الهى را مستلزم سلب اختیار از انسان دانسته اند.

چکیده پاسخ ما به پندار فوق آن است که قضا و قدر علمى خداوند به افعال انسان, به صورت مطلق, تعلق نمى پذیرد, بلکه متعلق قضا و قدر, عمل انسان با تمام خصوصیات آن است که از جمله مى توان به اختیارى بودن آن و تاثیر اراده و قدرت انسان در وقوع آن اشاره کرد بنابراین, خداوند از ازل مى داند که انسان با بهره گیرى از اختیار خود, اعمال خاصى را انجام مى دهد و بدیهى است که در این صورت, نه تنها علم خداوند و قضا و قدر علمى او با اختیار انسان منافاتى ندارد, بلکه آن را تاکید مى کند. حاصل آنکه, علم خداوند به صدور فعل (معلول) از فاعل (علت) آن, با حفظ تمام خصوصیات موجود در فاعل (علت), تعلق مى پذیرد. بنابراین, اگر فاعلى فاقد شعور و اختیار باشد (مانند آتش که منشا حرارت مى شود), علم الهى به صدور فعل آن به نحو غیر اختیارى تعلق مى پذیرد; یعنى خداوند از ازل مى داند که فلان آتش در زمان و مکان خاصى, به صورت غیر اختیارى منشا ایجاد حرارت مى شود (یا به تعبیر دیگر, فعل ((حرارت)) از او صادر مى شود). اما اگر فاعلى داراى شعور و اختیار باشد (مانند انسان در افعال اختیارى خویش), آنچه از سوى خدا مقدر شده و قضاى الهى به وقوع آن تعلق پذیرفته, آن است که فاعل مذکور با اختیار و گزینش آزاد خویش افعال خود را انجام دهد.

درباره قضا و قدر عینى نیز پاسخ مشابهى وجود دارد: تاثیر قضا و قدر عینى خداوند در وقوع افعال بندگان, به صورت مستقیم و مباشر نیست, بلکه این تاثیر از مسیر اسباب و علل و در چارچوب نظام على عالم تحقق مى پذیرد و از آنجا که اراده انسان یکى از مبادى على افعالى اختیارى اوست, قضا و قدر (در مورد افعال اختیارى) از مجراى اراده و اختیار انسان تاثیر مى گذارد. بنابراین, تعیین خصوصیات افعال اختیارى (تقدیر عینى) و تعین بخشیدن و ایجاب آن (قضاى عینى) به هیچ وجه مستلزم طرد و سلب اختیار نیست, بلکه با آن همراه است و از مجراى آن گذر مى کند.4



خرید و دانلود مقاله درمورد قضا و قدر


تحقیق درباره قضا و قدر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

مساله قضا و قدر

درآمد

مساله قضا و قدر یکى از مباحث بسیار مهم کلامى است . این مساله با آنچه که امروزه به ((سرنوشت)) معروف است , ارتباط نزدیکى دارد و نه تنها ذهن فیلسوفان و متکلمان را به خود مشغول داشته, بلکه یکى از مسائل اساسى در زندگى هر انسانى است. از این رو, بحث سرنوشت, از دیرزمان, جایگاه خاصى در ادبیات ملل گوناگون داشته و دستمایه شاعران و داستان سرایان و ... براى خلق آثار بزرگ بوده است . البته , طبیعى است که متالهان و خدا باوران مساله سرنوشت را در ارتباط با علم و اراده الهى تفسیر مى کنند, اما ملحدان آن را در چارچوب حتمیت هاى برخاسته از علل و اسباب مادى محصور مى سازند.

به هر ترتیب , اصل مساله قضا و قدر از مسلمات عقاید اسلامى است و چندان در کتاب و سنت فراوان از آن سخن گفته شده که هیچ جاى انکار و اختلافى باقى نمانده است . با این حال, همان گونه که اشاره خواهیم کرد, در تفسیر این اصل مهم اعتقادى بین طوایف مختلف اسلامى, اختلافاتى به چشم مى خورد.

معناى قضا و قدر

واژه ((قدر)) به معناى حد و اندازه و مقدار شى است براى واژه ((قضا)) نیز معانى گوناگونى گفته شده است, که در این میان مى توان به حکم , قطعیت و فیصله دادن اشاره کرد.

این دو واژه و برخى مشتقات آن, در آیات و روایات متعددى به کار رفته است که در ادامه , پاره اى از آنها را نقل خواهیم کرد.

اقسام قضا و قدر

براى روشن شدن فضاى بحث, مى توان قضا و قدر را به دو دسته تقسیم کرد: قضا و قدر علمى; و قضا و قدر عینى .

همچنین در یک تقسیم بندى دیگر, قضا و قدر در دو دسته فردى و عمومى جاى مى گیرند.

ما بحث را با ((قضا و قدر علمى)) پى مى گیریم و سپس به اقسام دیگر مى پردازیم.

قضا و قدر علمى

مقصود از قدر یا تقدیر علمى آن است که خداوند پیش از آفرینش هر شیئى به خصوصیات و حدود و اوصاف آن, علم دارد. این خصوصیات در مجردات, به ویژگیهاى ذاتى و ماهوى آنها مربوط مى شود و در موجودات مادى, علاوه بر ویژگیهاى ذاتى, شامل مختصات زمانى, مکانى, ابعاد, مقادیر و... مى گردد. بنابراین, خدا از ازل مى داند که هر یک از مخلوقات او داراى چه ویژگیها و اوصافى اند.

مقصود از قضاى علمى نیز آن است که خداوند از ضرورت وجود اشیا 1 در ظرف تحفق علل آنها آگاه است; یعنى, خدا از ازل مى داند که هر یک از اشیا در شرایط خاصى و تحت تاثیر اسباب و علل خاصى موجود مى شوند.

بنابراین, مى توان گفت که علم پیشین خداوند به خصوصیات اشیا و ضرورت وجود آنها, همان قدر و قضاى علمى است .

با توجه به تفسیرى که از قضا و قدر علمى ارائه گردید, معلوم مى شود که قضا و قدر (به این معنا) به علم الهى باز مى گردند و از شاخه هاى صفت ((علم)) به شمار مىآیند. بر این اساس, خداوند مى داند که هر شیئى, با چه خصوصیات و اوصافى و در چه شرایطى پا به عرصه وجود مى گذارد و چگونه به هستى خویش ادامه مى دهد و این همان حقیقتى است که گاه از آن به ((سرنوشت)) یاد مى کنند.

قضا و قدر عینى

مقصود از قدر عینى, تعیین و تحدید خصوصیات و اوصاف ذاتى و عرضى موجودات از سوى خداوند است و مقصود از قضاى عینى آن است که خداوند ضرورت وجود را به مخلوقات خویش اعطا مى کند و از طریق نظام اسباب و علل, وجود آنها را تعین مى بخشد. 2 به عبارت دیگر, هر موجود ممکن داراى دو جنبه است:

1ـ اصل وجود آن که در نظام على, ضروت و قطعیت یافته است .

2ـ خصوصیات ویژگیها و اوصاف آن.

و مفاد قضا و قدر عینى آن است که این دو جنبه, از سوى خدا و به اراده و مشیت اوست .

با توجه به معناى قضا و قدر عینى, چند نکته روشن مى شود:

1ـ بر خلاف قضا و قدر علمى, قضا و قدر عینى بر وجود اشیا مقدم نیست, بلکه با آن همراه است .

2ـ قضا و قدر عینى از شئون خلق و ایجاد خداوند است و مى توان آن را به صفت ((خالقیت)) باز گرداند.

3ـ تقدیر عینى هر شى بر حسب مرتبه وجود آن متفاوت است بر این اساس, تقدیر مجردات عبارت است از تعیین حدود ذاتى و ماهوى آن, ولى در مادیات, تعیین شرایط زمانى و مکانى و خصوصیات کیفى و کمى و اوصاف عرضى مانند زیبایى, سلامتى و... در حوزه تقدیر قرار مى گیرند.

سرنوشت و اختیار

یکى از مهمترین مسائلى که در ارتباط با قضا و قدر مطرح مى شود, نسبت آن با اختیار انسان است. قضا و قدر علمى مقتضى آن است که خداوند از پیش بداند که اعمال آدمى با چه خصوصیاتى و در چه شرایطى واقع مى شوند. همچنین, براساس قضا و قدر عینى, اراده الهى در شکل گیرى اعمال انسان و تعیین یافتن آن دخالت دارد. با توجه به این مطلب, گروهى مى پندارند که قضا و قدر الهى با اختیار انسان ناسازگار است, و لازمه اعتقاد به این اصل آن است که آدمى در پهنه هستى, به جاى بازیگرى, تماشاگرى بى اختیار باشد که صرفاً نظاره گر حوادث و امورى است که از پیش, قلم تقدیر و سرنوشت حتمیت آن را رقم زده است. به این ترتیب, اعتقاد به قضا و قدر به صورت یکى از عوامل جبرگرایى درآمده است و بسیار جاى تعجب است که به رغم تاکید فراوان قرآن بر اختیار و مسئولیت انسانها و پاسخگویى صریح آن به استدلالات جبرگرایانه مشرکان ملاحظه مى کنیم که جمعى از مسلمانان, که گاه آنان را ((قدریه)) مى نامند. 3اعتقاد به قضا و قدر الهى را مستلزم سلب اختیار از انسان دانسته اند.

چکیده پاسخ ما به پندار فوق آن است که قضا و قدر علمى خداوند به افعال انسان, به صورت مطلق, تعلق نمى پذیرد, بلکه متعلق قضا و قدر, عمل انسان با تمام خصوصیات آن است که از جمله مى توان به اختیارى بودن آن و تاثیر اراده و قدرت انسان در وقوع آن اشاره کرد بنابراین, خداوند از ازل مى داند که انسان با بهره گیرى از اختیار خود, اعمال خاصى را انجام مى دهد و بدیهى است که در این صورت, نه تنها علم خداوند و قضا و قدر علمى او با اختیار انسان منافاتى ندارد, بلکه آن را تاکید مى کند. حاصل آنکه, علم خداوند به صدور فعل (معلول) از فاعل (علت) آن, با حفظ تمام خصوصیات موجود در فاعل (علت), تعلق مى پذیرد. بنابراین, اگر فاعلى فاقد شعور و اختیار باشد (مانند آتش که منشا حرارت مى شود), علم الهى به صدور فعل آن به نحو غیر اختیارى تعلق مى پذیرد; یعنى خداوند از ازل مى داند که فلان آتش در زمان و مکان خاصى, به صورت غیر اختیارى منشا ایجاد حرارت مى شود (یا به تعبیر دیگر, فعل ((حرارت)) از او صادر مى شود). اما اگر فاعلى داراى شعور و اختیار باشد (مانند انسان در افعال اختیارى خویش), آنچه از سوى خدا مقدر شده و قضاى الهى به وقوع آن تعلق پذیرفته, آن است که فاعل مذکور با اختیار و گزینش آزاد خویش افعال خود را انجام دهد.

درباره قضا و قدر عینى نیز پاسخ مشابهى وجود دارد: تاثیر قضا و قدر عینى خداوند در وقوع افعال بندگان, به صورت مستقیم و مباشر نیست, بلکه این تاثیر از مسیر اسباب و علل و در چارچوب نظام على عالم تحقق مى پذیرد و از آنجا که اراده انسان یکى از مبادى على افعالى اختیارى اوست, قضا و قدر (در مورد افعال اختیارى) از مجراى اراده و اختیار انسان تاثیر مى گذارد. بنابراین, تعیین خصوصیات افعال اختیارى (تقدیر عینى) و تعین بخشیدن و ایجاب آن (قضاى عینى) به هیچ وجه مستلزم طرد و سلب اختیار نیست, بلکه با آن همراه است و از مجراى آن گذر مى کند.4



خرید و دانلود تحقیق درباره قضا و قدر


تحقیق درباره قضا و قدر (پرتوئی از تفسیر نمونه)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 40

 

مقدمه

واژه قضا به معنای گذراندن، به پایان رساندن و یکسره کردن و نیز به معنای داوری کردن (که نوعی یکسره کردن است) به کار می رود و واژه «قَدُر» و «تقدیر» به معنای اندازه، اندازه گیری و چیزی را به اندازه معین ساختن استعمال می‎شود.

1- همه چیز اندازه دارد.

در آیات مختلفی از قرآن مجید می‌خوانیم که هر چیزی محدود به حدی است که از آن حد تجاوز نمی‌کند. در سوره طلاق آیه3 می‌فرماید: «قد جعل الله لکل شییء قدراً» (خدا برای هر چیز مقدار و اندازه‌ای قرار داده است) و در سورة حجر آیة 21 می‌خوانیم و ان من شییء الاعندنا خزائنه و ماننزله‌الابقدر معلوم» (هر چیزی خزائنش نزد ما است و جز به مقدار معین آن را نازل نمی‌کنیم) در آیات مورد بحث نیز می‌خوانیم: «و کل شییء عنده بمقدار.»

اینها همه اشاره به آن است که هیچ چیز در این عالم بی‌حساب نیست، حتی موجوداتی را که گاهی در جهان طبیعت، ما بی‌حساب و کتاب فرض می‌کنیم همه آنها دقیقاً حساب و کتاب دارند، چه ما بدانیم یا ندانیم، و اصولاً حکیم بودن خداوند، نیز مفهومی جز این ندارد، که همه چیز در آفرینش او برنامه و حد و اندازه دارد.

آنچه را از اسرار آفرینش امروز بوسیلة علوم دریافته‌ایم، این حقیقت را کاملاً تأیید می‌کند. مثلاً خون انسان که حیاتی‌ترین مادة وجودی او است و عهده‌دار رساندن تمام مواد لازم به تمام یاخته‌های بدن انسان است، از بیست و چند ماده ترکیب یافته. نسبت این مواد و اندازه و کیفیت هر یک بقدری دقیق است که با کمترین تغییر سلامت انسان به خطر می‌افتد و به همین دلیل برای شناخت نارسائیهای بدن فوراً به سراغ آزمایش خون و اندازه‌گیری مواد قندی، چربی، اوره، آهن و سایر اجزاء ترکیبیش می‌روند و از کمی و زیادی این اجزاء فوراً به علل نارسائیهای بدن و بیماریها پی می‌برند. تنها خون انسان نیست که ترکیبی این چنین دقیق دارد، این دقت و محاسبه در سراسر عالم هستی موجود است.

ضمناً با توجه به این نکته روشن می‌شود که آنچه را که گاهی ما بی‌نظمی‌ها و نابسامانیهای عالم هستی می‌پنداریم در واقع مربوط به نارسائی علم و دانش ما است و یک موحد و خداپرست راستین هیچگاه نمی‌تواند چنین تصوری دربارة عالم داشته باشد و پیشرفت تدریجی علوم گواه این واقعیت است. نیز این درس را می‌توانیم بیاموزیم که جامعة انسانیت که جزئی از مجموعة نظام هستی است اگر بخواهد سالم زندگی کند باید این اصل «کل شییء عنده بمقدار» بر سراسر آن حکومت داشته باشد و از هر گونه افراط و تفریط و کارهائی که حساب و کتاب در آن نیست بپرهیزد و در تمام نهادهای اجتماعی حساب و کتابرا حاکم سازد.

2- همه چیز جهان روی حساب است.

جملة «انا کل شیء خلقناه بقدر» در عین فشردگی از حقیقت مهمی در عالم خلقت پرده برمی‌دارد، حقیقتی که بر سراسر جهان هستی حاکم است و آن اندازه‌گیری دقیق در همة کائنات جهان است. هر قدر علم و دانش بشری پیشرفت می‌کند به این اندازه‌گیری دقیق آشناتر می‌شود. این اندازه‌گیری دقیق در موجودات ذره‌بینی موجود در کرات عظیم آسمانی نیز حاکم است. فی‌المثل می‌شنویم فضانوردان با محاسبات دقیق علمی که به وسیلة صدها نفر کارشناس متخصص بوسیله‌ مغزهای الکترونیکی انجام می‌گیرد موفق می‌شوند درست در همان منطقه‌ای از کرة ماه که می‌خواستند، بنشینند، در حالیکه ظرف چند روزی که سفینه فضائی فاصلة زمین و ماه را می‌پیماید همه چیز دگرگون می‌شود، ماه هم بدور خود می‌گردد و هم بدور زمین و جای آن بکلی عوض می‌شود و حتی در لحظة پرتاب سفینه نیز زمین هم بدور خود و هم بدور آفتاب با سرعت فوق‌العاده‌ای درحرکت است، ولی از آنجا که



خرید و دانلود تحقیق درباره قضا و قدر (پرتوئی از تفسیر نمونه)