لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
مقدمه
علل اصلی خرابی بسیاری از پلها قبل از پایان عمرشان، عدم توجه به معیارهای هیدرولیکی در طراحی، و اجراو نگهداری از آنهاست. ظرفیت گذرسیلاب از پل پایداری بازه رودخانه در محل احداث پل هدایت جریان نیروهای هیدرو دینامیک جریان آبشستگی و فرسایش در اثر تنگ شدگی و یا ایجاد مانع عواملی هستند که در تعیین جانمایی طول ارتفاع و آرایش پایه و تکیه گاهها و مشخصات هندسی پایه هاوتکیه گاههای پل حائزاهمیت هستند که متأسفانه در کشورمان به مسائل فوق الذکر توجه کمتری می گردد این مقاله نگاهی اجمالی به نقش مهندسی رودخانه و اهمیت بکارگیری آن در طراحی پلها دارد. علیرغم استفاده از مصالح و تکنولوژی پیشرفته و صرف هزینه های هنگفت در طراحی و ساخت پل ها هرساله شاهد شکست و یا تخریب پلهای زیادی در دنیاو در کشورمان در اثر وقوع سیلاب هستیم. شکست و تخریب پلها علاوه بر خسارات مالی و گاهی هم جانی راه ارتباطی به نقاط سیل گیر و محتاج کمک رسانی را قطع می کند و خسارتها را دو چندان می نماید. طبق بررسیهای انجام شده در اکثر موارد علت شکست پلها عبارتند از:
عدم برآورد صحیح سیلاب طراحی (Flood Design) و کم بودن ظرفیت عبور سیلاب از دهانه پلها
جانمایی (Layout ) نامناسب پلها بدون توجه به مسائل ریخت شناسی (Morphology) رودخانه
بر آورد نادرست از عمق شالوده (براساس معیارهای سازه ای و ژئوتکنیکی) بدون توجه به مسأله فرسایش آبشستگی
فراهم نکردن تمهیدات لازم برای عبور مناسب جریان از سازه پلها
نقصان در حفاظت و نگهداری از پلها
بر اساس آمار و اطلاعات جمع آوری شده از خسارات سیلاب در دوره زمانی سالهای 1331 تا 1375 افزایش تخریب پلها در اثر سیلاب چشمگیر بوده است. آنچه که مسلم است یکی از عوامل اصلی این تخریبها عدم رعایت مسائل هیدرولیکی و مهندسی رودخانه در طراحی پلها در طی دهه گذشته ( که دوره توسعه سازندگی و پیشرفت بوده است) می باشد و شواهد نشان می دهد که در سالهای اخیر به این مساله توجه کافی نمی گردد. مسلماً عواقب ناشی از عدم رعایت مسائل مهندسی رودخانه در پل سازی جزصرف هزینه های زیادو بی حاصل ثمری نخواهد داشت و لازم است در برنامه های مربوط به پلسازی معیارهای هیدرولیکی در مطالعات طراحی و اجرای پلهامورد توجه قرارگیرند.
تحقیقات انجام شده روی پلها نشان می دهد که علاوه بر عوامل سازه ای و ژئوتکنیکی که در محاسبه ابعاد پلها به کار می روند عوامل هیدرولیکی و اندرکنش سازه پل و رودخانه در تعیین جانمایی طول ارتفاع پایه و تکیه گاهها و حفاظت از پلها نقش اساسی دارند.
جانمایی و راستای قرارگیری پلها
عبور جاده و یا خط راه آهن از روی رودخانه ها محدود به بازه های خاصی از رودخانه هاست که توسط مسیر کلی راه مشخص می گردد علاوه بر آن مسیر کلی راه راستای قرارگیری پل روی رودخانه را نیز تعیین می نماید در حد امکان از احداث پل در بازه های ناپایدار باید اجتناب نمود بازه های ناپایدار بازه هایی از رودخانه هستند که رودخانه در آنها فرسایشی و یا رسوبگذار است. انتخاب راستای پل عمود بر راستای جریان از وارد آمدن نیروی بیشتر و مورب به تکیه گاهها و پایه های پل جلوگیری می کند همچنین طول پل کاهش می یابد که در کاهش هزینه های کلی طرح بسیار موثر است استفاده از عکسهای هوایی و توپوگرافی بامقیاس مناسب ( 1.50000 تا 1.20000) یکی از راههای مفید برای مطالعه جانمایی و تعیین بهترین مسیر عبور پل از روی رودخانه است.
تعیین طول پلها
به دلیل ملاحظات اقتصادی وسازه ای تاحد ممکن طول پلها را کوتاه در نظر می گیرند اما باید دانست که شکل هندسی شرایط جریان در رودخانه پیوسته در حال تغییر است و کوتاه شده طول پل باعث تمرکز تنش جریان در محدوده احداث پل گردیده وموجب آبشستگی کف و کناره ها می گردد این موضوع در هنگام وقوع سیلاب به حالت بحرانی می رسد و ممکن است باعث تخریب پل گردد بنابر این طول پل باید طوری انتخاب شود که پایداری رودخانه در محدوده احداث پل حفظ گردد بر اساس تحقیقات انجام شده بازه های پایدار رودخانه، بازه هایی هستند که تغییرات چندانی در طول یک
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
علل حمله مغول به ایران
علل حمله ی چنگیزخان مغول به ایران یورش مغولان به ایران و تخریب نیمی بیشتر از این سرزمین و کشتار میلیونها انسان رویدادی بود که به گفته ابن اثیر: « از بدو آفرینش آدم تاکنون … همانندش نیامده [1]» . موضوع ساده ای نیست که فقط به تکبر و نخوت سلطان محمد خوارزمشاه نسبت داده شود . بعضی از مورخان را نظر بر این است که اگر خوارزمشاه سفرا و بازرگانان مغولی را نمی کشت این تهاجم انجام نمی گرفت . این نوع قضاوت برای اتفاقاتی که از مهم ترین رویدادهای تاریخی محسوب می شود دلیل پیش پا افتاده ای است در ریشه یابی تهاجم چنگیز به ایران و دیگر بلاد اسلامی علاوه بر جریان سفرا و تجار سرانگشت اتهام به ضرورت به سوی بغداد و ناصر خلیفه عباسی که محرک اصلی فتنه بوده دراز می شود . در حالی که تضادهای درونی امپراطوری تازه تأسیس چنگیز و اشرافیت فئودال چادرنشین، در ارزیابیها نادیده انگاشته می شود .سعی بر این است که در بررسی علل حمله چنگیز به ایران سه موضوع مذکور را مورد تجزیه وتحلیل قرار داده و دیدگاههای مختلف مورخان را بازگو نمائیم: 1 - کشته شدن بازرگانان و سفرای مغول: پس از مبادله سفرا بین ایران و مغولستان کاروانی با مال التجاره زیاد از طرف چنگیزخان روانه ایران شد اما کاروان مال التجاره در اترار غارت شده و به فرمان حاکم خوارزمشاه همة بازرگانان گردن زده شده بودند فرستادگان چنگیز قربانی آز و طمع و سوء ظن خوارزمشاه گشته بودند شاید سلطان محمد دستور قتل عام آنان را نداده بود ولی پس از ماجرا جانب حاکم خود را گرفت و از تسلیم وی ممانعت کرد گذشته از آن اهانت دیگری نسبت به چنگیزخان روا داشت و آن صدور فرمان قتل سفیر «ابن کفر ج بغرا» و تراشیدن ریش همراهان بود که برای درخواست تسلیم حاکم ارترا به دربار خوارزمشاه آمده بودند لازم به یادآوری است سفرا که ایلچی یا آلچی نامیده می شدند معرف یک عشیره یا قبیله بوده اند وضعیت خاصی داشتند و سفیر وجودی مقدس به شمار می رفت . بنا به گفته ابن اثیر: «انگیزة خوارزمشاه در کشتن بازرگانان مغول تنها آزمندی نبود بلکه می خواست از گسترش روابط بازرگانی با خان مغول جلوگیری کند تا اسلحه و ساز و برگ به سپاهیان چنگیز نرسد . چه جاسوسان او خبر داده بودند که مغولان سرگرم ساختن اسلحه هستند [2] . » البته ابن اثیر کشتار سفرا را تنها حمله به ایران نمی داند در این باره می گوید که :«سبب تاخت و تاز مغولان به شهرهای اسلامی غیر از اینهاست [3]…» محمد نسوی می نویسد: « چنگیزخان از سلطان تسلیم ینال (غایرخان) را خواست و سلطان از ترس لشکریان و امراء بزرگ که از خویشان ینال بود خواستة چنگیز را اجابت نکرد و اعتقاد کرد که اگر با چنگیزخان جواب به لطف گوید طمع او زادت شود خود را بگرفت و تجلدی نمود و فرمود تا آن رسولان بی گناه به قتل آوردند و به شومی آن چند قطره خون ناحق، خون چندین اهل اقالیم که جمله مسلمانان بودند هدر شد و بهر قطره سیلی از خون حرام در جوی حسام بلکه بر روی رغام جاری گشت کینه ای توخت و جهانی سوخت [4].» ابن العبری عقیده دارد که بازرگانان مغولی به دستور خوارزمشاه کشته شدند و همین عمل باعث تحریک احساسات چنگیز و حمله بر ایران شد : «غایر خان برای سلطان کشتن تجار و تصرف اموال آنها را به عنوان یک کار خوب جلوه داد و سلطان محمد به او اجازه داد آن امیر تمام تجار را کشت مگر یکی از آنها که توانست از زندان فرار کند … این عمل سلطان محمد در نظر چنگیزخان یک مصیبت بزرگی جلوه کرد و بی نهایت متأثر شد و خواب از سرش پرید … و به بالای یک تپه بلند رفت و سرش را برهنه کرد و به سوی خدا تضرع و زاری کرد و از خدا کمک می طلبید تا او را یاری کند و او بتواند انتقام این ظلم را بگیرد… [5]» وصاف گوید:«چنگیز از این عمل سلطان محمد سخت برآشفت در سال 615 ه ق با لشکری از تاتار قصد ممالک سلطان محمد کرد ابتدا قاصدی بفرستاد که به دست خود آب صاف صلح و صفا را گل کردی و آتش هوی را به باد خود رأیی تیره ساختی جنگ را آماده باش که به هر قطره خون بیگناهان سلامت جوی ، جویی از خون چون جیحون روان خواهد شد و در عوض هر قیراط دینارها پرداخته خواهد گشت. [6]» بار تولد در ترکستان نامه کشته شدن سفراء و بازرگانان را علت اصلی حمله ندانسته و می نویسد: «گسترش امپراطوری عظیمی مانند امپراطوری مغول پس از پیروزی مغولان در چین شمالی و ترکستان شمالی و تصادم آن با امپراطوری خوارزمشاه دیگر گریزناپذیر شده بود مسأله انتقام گرفتن خان مغول از خوارزمشاه به خاطر کشتن فرستادة خان دلیل نیرومند برای جنگ بوده اما علت اصلی نبوده … [7]» همین نویسده در اثر جدیدش علت اصلی رامتوجه سلطان محمد خوارزمشاه نموده و می نویسد: «مقایسه اطلاعات موجود در منابع اسلامی و برخورد آنها با این پیکار ما را به این نتیجه می رساند که جنگ میان خوارزمشاه و چنگیز اگر از جانب خوارزمشاه برافروخته نشده باشد دست کم با نیات جهانگشایانة تسریع شده و نه با نیات جهانگشایانه چنگیزخان [8]». با بار تولد می توان موافق بود که کشتن فرستاده خان دلیلی نیرومند برای جنگ بوده اما علت اصلی نبوده و بعد از واقعه اترار جنگ اجتناب ناپذیر شده بود . 2 – نقش خلیفة عباسی در کشاندن مغولان به بلاد اسلامی: خلیفه عباسی الناصر لدین الله با سلطان محمد خوارزمشاه میانه خوبی نداشت و از هر فرصت ممکن برای تحریک حکومتهای محلی در شرق علیه خوارزمشاه استفاده می کرد و قدرتمندی سلطان محمد برای دستگاه خلافت چنان خطری بود که خلیفه باطناَ بی میل نبود که حریف خود را به دست مغولان بیند و از شر او راحت گردد. برای اثبات این ادعا شواعد تاریخی زیاد وجود دارد که به چند مورد اشاره می شود : ابن اثیر که خود ناظر آخرین دوره خلافت عباسی و حملات مغول بوده است با صریح ترین تعبیر نقش خلیفة عباسی الناصر لدین الله را در کشاندن مغولان به سرزمینهای اسلامی تأیید کرده و می نویسد: «آنچه ایرانیان به او نسبت داده اند که او مغولان را در مورد بلاد اسلامی به طمع انداخته و در این رابطه با آنها به نامه نگاری پرداخته درست است این ضربة عظیمی است که هر گناه بزرگی در مقابل آن کوچک است [9]» ابوالغداء (729 ه ق ) یکی دیگر از مورخین اهل سنت نیز این امر را تأیید کرده و می گوید : «از دشمنی که میان ناصر و خوارزمشاه وجود داشت ناصر می خواست که خوارزمشاه گرفتار آنان (مغولها) باشد و قصد عراق نکند [10] . » در ورایت دیگری از قول «روبروک» که خود در دستگاه مغول بوده آمده است که : «بار دیگر سفیر خلیفه بقرافروم رسید این فرستاده مأموریت داشت تا با امپراطور جدید قرارداد صلح منعقد سازد و متعهد گردد که ده هزار سوار برای پیشبرد فتوحات در ایران در اختیار مغولان گذارد خان مغول خواستار آن بود که خلیفه تمام استحکامات قلاع خود را ویران کند و البته این پیشنهاد توسط سفیر خلیفه رد شد [11]». میرخواند صاحب روضه الصفا می نویسد: «خلیفه از روی ناچاری به این فرمانروا یعنی تموچین روی آورد تا خطری را که از جانب همسایگان متوجه قلمرو خلافت بود دفع نماید [12].» پاول هرن نیز عقیدة استمداد خلیفة عباسی از خان مغول را تأیید کرده و می نویسد : « باید گفت در این موقع هستی خلیفه در خطر بود زیرا خوارزمشاه مصمم بود خلیفه را از سیاسی ظاهری و روحانی محروم کند و به جای او یک خلیفه از علویان منصوب دارد و ناصر لدین الله از ترس جان چنگیزخان را برای حمله به ایران تشویق کرد چنگیزخان در اجابت این دعوت فرصت را از دست نداد [13].» اشپولر با استناد به نوشته میرخواند این توهم را که ارتباط خلیفه با چنگیزخان از ناحیه مخالفان مذهبی خلیفه طرح شده باشد رد کرده و می نویسد: «اکنون نمی توان با اطمینان گفت که آیا خلیفه خود در وارد کردن بزرگترین ضربة تاریخ بر عالم اسلام مصمم بوده است یا نه . اما سر زدن چنین عملی از الناصر لدین الله که سخت سرگم سیاست بود غیرممکن نمی نماید چون میرخواند در ارسال این پیغام از جانب خلیفه به خان مغول تردیدی نداشته است می توان گفت که در آن عصر دیگران نیز آن را متحمل می دانسته اند از آن گذشته به دشواری می توان پذیرفت که در قرن نهم به منظور سود جویانه ای چنین خبری را اشاعه داده باشد [14] . » بارتولد معتقد است که چون میان خوارزمشاه و بغداد کدورتی بوده این خبر به صورت شایعات مبهم انتشار داشته است بدین سبب تصور نمی رود که خبر مربوط به دعوت مغولان از طرف ناصر خلیفه علیه خوارزمشاهیان شایان توجه و مهم باشد [15] . ولی بار تولد در اثر جدیدش که در سال 1926 م یعنی پنج سال پیش از مرگش در ترکیه مجموعة سخنرانیهائی داشته و با نام تاریخ ترکهای آسیای میانه به فارسی ترجمه شده است نظریه قبلی خودش را تا حدودی تعدیل و به واقعیت نزدیک شده و تلویحاَ نامه نگاریها و نقشه های خلیفه را بی تأثیر در جنگ ندانسته و می گوید : «مسئله بسیار مهم برای ما تصادم میان چنگیزخان و محمد خوارزمشاه است این برخورد تاکنون بیشتر نتیجه هدفهای جهانگشایانه قلمداد شده و اغلب کوشیده اند ثابت کنند که حتی خارجیان به خصوص ناصر خلیفة عباسی بغداد چنگیزخان را به طرح نقشه های وی برنیانگیخته باشند دست کم با نفوذ خود از او حمایت کرده اند با وجود این ، مقایسه اطلاعات موجود منابع اسلامی و برخورد آنها با این پیکار ما را به این نتیجه می رساند که بعد از واقعة اترار حمله مغولان بر ضد قلمرو شاه خوارزم اجتناب ناپذیر شده بود و نیازی به تحریکات ناصر خلیفه یا شخص دیگری برای اقدام با این حمله نبود [16]. » عباس اقبال گوید: « اگرچه علت حملة چنگیز به ممالک خوارزمشاهی و بهانة او در این اقدام امور دیگری بوده است و تنها دعوت خلیفه او را بر این کار وانداشته ولی رفتن سفیری از جانب ناصر پیش چنگیزخان و علت دشمنی خلیفة مسلمین با خوارزمشاه و دادن اطلاعات در باب احوال ممالک اسلامی که لازمة دعوت خان مغول به جنگ با خوارزمشاه بود چنگیر را مایل و جری کرده [17]… » 3 – نقش تضادهای درونی امپراطوری چنگیزخان در حمله به ایران: عده ای از محققان تاریخ مغول را عقیده بر این است که از زمانی که چنگیزخان مغولستان را یکپارچه کرده و قدرت جنگاوری خود را محکم ساخته بود برخورد بین ایران و مغولها غیرقابل اجتناب بود و در واقع چنگیزخان متکی بر اشرافیت فئودال چادرنشین بود لذا سیاستهای وی تحت تأثیر نیازهای این اشرافیت قرار داشت . پیکولوسکایا محقق روسی می نویسد : «محرک سیاست جهانگشاری چنگیزخان همانا منافع اعیان چادرنشین فئودال شده بود از قدیم درآمد اعیان مذبور را نه تنها بهره کشی از آراتها (سرف) تشکیل می داد بلکه به همان اندازه از جنگهای غارتگرانه میان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
عقب ماندگی ذهنی و علل پیدایش آن
الف) اختلالات مربوط به کروموزومهای جنسی
عقبماندگیهای این گروه اکثراً سطحی یا مرزی و حتی عادی ضعیف هستند. اختلالات در کروموزومهای جنسی همیشه همراه با عقب ماندگی ذهنی نیست و ممکن است افراد مبتلا حتی بهرةهوشی کاملاً طبیعی یا بالاتر نیز داشته باشند از این گروه جهت آشنایی تنها به دو مورد پرداخته میشود.
سندرم کلاین فلتر: سندرم مخصوصی است که فقط در مردها دیده میشود و در 25% موارد ممکن است با عقب ماندگی ذهنی نسبتاً شدید همراه باشد. علت این عارضه داشتن یک کروموزوم جنسی X زیادتر از معمول (یعنی 47=XXY) که در مرد علائمی نظیر زن دیده میشود. این بیماران بلند قد - باریک - پشت خمیده و دارای بیضهها و آلت تناسلی کوچک و بچگانه حتی در زمان بلوغ میباشد. این افراد دارای پستانهای نسبتاً بزرگ و از نظر جنسی عقیم هستند. موهای صورت آنها رشدی ندارد. صدا مردانه نیست و در 40% موارد میکروسفالی (کوچک بودن جمجمة سر از حد معمول) دارند. تمایلات جنسی یا وجود ندارد یا خیلی کم است. این بیماری خیلی نادر است و 1% عقب ماندهها را تشکیل میدهد. این بیماران در موقع تولد وزنشان کمتر از معمول است. سن متوسط مادران این بیماران اکثراً بین 28 تا 39 ساله گزارش شده است. وضع قرار گرفتن کروموزومها (کاریوتایپ) در والدین طبیعی است و عقب ماندگی معمولاً از همان ماههای اولیه زندگی به چشم میخورد. آزمایش کروماتین نشان داده است که این افراد باید زن میشدند. چون بطور ژنتیک کروماتین تست مثبت دارند. بین 700 تا 750 زایمان پسر زنده یک نفر ممکن است کاریو تایپ XXY داشته باشد. ولی به نظر میرسد بیماری از این هم نادرتر ست، این افراد چون نارسایی قوای ذهنیشان شدید نیست قادر به همکاری و سازش در محیط آرام و ساکت هستند. ولی اغلب به علت اشکال در روابط اجتماعی و جنسی مخصوصاً در دورة نوجوانی ممکن است دچار ناراحتی شدید روانی، اختلالات شخصیت، عقدة حقارت، بزهکاری و اعتیاد بشوند. حالتهای نادر XXXY و XXXXY هم دیده شده که در اینصورت علائم شدید - درجه عقب ماندگی عمیقتر و حتی اعضای تناسلی دو جنس زن و مرد در یک فرد دیده می شود. این افراد همان خواجهها هستند.
سندرم ترنر: این بیماری در زنها دیده میشود و بیمار فقط یک کروموزوم X به جای XX داشته و کاریوتا او 45=X0 است. عامل اصلی این بیماری هنوز به درستی معلوم نیست، این بیماران دارای گردنی کوتاه و پرگوشت قدی کوتاه و کوچکتر از سن طبیعی و مبتلا به اختلالات و ناهنجاریهای انگشتان، انحراف ساعد و اختلالات شنوایی، بیماریهای قلبی مادرزادی و کلیوی هستند. رشد تخمدانها ناقص و خصایص ثانوی جنسی و عادات ماهیانه بروز نمیکند. این بیماران عقیم هستند و تنها عده کمی از لحاظ هوشی عقب ماندگی نسبتاً شدید دارند، ولی بیشتر عقب ماندگی سطحی است. می گویند از هر 250 تا 300 زایمان یک مورد سندرم ترنر دیده میشود. این افراد ظاهراً زن هستند ولی کروماتین تست منفی دارند. یعنی از نظر کروماتین تست مانند مردان هستند. از نظر روانی افراد ترسو، نگران، خستگی پذیر و غیر فعالند.
ب) اختلالات کروموزومهای معمول
در این دسته بیماریها نسبتاً زیادی شناخته شده است که فقط به شرح سندرم داون (منگولیسم) و سندرم صدای گریه گربه می پردازیم.
سندرم داون یا منگولیسم: این اختلال اولین بار در سال 1866 توسط پزشک انگلیسی به نام داون شرح داده شد. علت بیماری اختلال و نقص کروموزومی است که این بیماران یک کروموزوم اضافه دارند. یعنی بجای 2 عدداز کروموزوم شماره یک 3 عدد از آن کروموزوم را دارند و معمولاً این وضعیت در دو صورت رخ میدهد. در 95% موارد علت وجود کروموزوم اضافی عدم انفصال طبیعی کروموزومهای مادر است. این اختلالات به علت ازدیاد سن مادر و اختلال عمل تخمدانهای مادر مسن میباشد. هر چه مادر مسنتر باشد، این نقص کروموزومی بیشتر دیده میشود. بطوری که خطر زاییدن یک کودک منگول در زنان 20 ساله 1 به 2000 در زنان 30 ساله 1 به 1000 در حدود 40 سالگی 1 به 100 و در 45 سالگی 1 به 40 است.
در نوع دیگر به جای اینکه کروموزمها بطور مساوی تقسیم شوند. بطور غیر مساوی تقسیم میشوند بعضی دارای 45 کروموزوم و برخی 47 کروموزوم میشوند و سلولهای جدید کنار هم قرار میگیرند و شکل موزائیسم را به وجود میآورند. که در آن عدهای از سلولهای بدن بیمار دارای سه کروموزوم 21 و عدهای کاملاً طبیعی یعنی دارای 2 کروموزوم 21 هستند. نشانههای فیزیکی و شدت عقب ماندگی در این نوع کمتر از انواع دیگر است. در این نوع سن مادر دخالتی ندارد و علت بیماری را غیر طبیعی بودن کروموزومهای نامبرده میدانند و به حالتی که بوجود میآید جا به جا شدگی قطعات کروموزومی میگویند.
بطور کلی 1 به 600 تا 700 زایمانها را در اجتماع، کودکان منگول تشکیل میدهند که به آنها عقب ماندگان ذهنی تیپ مغولی نیز می گویند. زیرا شباهت زیادی از نظر سر و صورت به مغولها، چینیها و ژاپنیها دارند. این کودکان اغلب قبل از موعد بدنیا میآیند، وزنشان کمتر از طبیعی است، رشد قد در تمام سنین عقب ماندگی دارد و کمتر اتفاق می افتد که طول قد آنها در مردها از 155 و در زنان از 145 سانتی متر تجاوز کند. از نظر شکل و قیافه این افراد به یکدیگر خیلی شباهت دارند و تشخیص این افراد بسیار آسان است. برای این افراد حدود صد صفت مشخص شده است، که عمومیترین آنها چنین است. قامت کوتاه، سر صاف و پهن مخصوصاً در قسمت پشت که اندازه و شکل دو طرف سر ممکن است متوازن نباشد. سینه معمولاً پهن، شکم برآمده و بزرگ، دستها و انگشتان کوتاه و چاق و بند انگشتان تقریباً گرد است. کف دستها گوشتالود و در نصف مبتلایان فقط یک خط افقی مستقیم و عمیق دیده میشود. خطوط دست همیشه مشخص نیست و گاهی چنان درهم و برهم است که مانند کاغذ مچاله شده می ماند که آن را باز کرده اند. لبها گرد، گوشتی و مرطوب سقف دهان بلند، دهان معمولاً باز و آب دهان از آن جاری است. دندانهای شیری نا منظم و ناپایدار و دندانهای دائمی بدشکل نا منظم و دارای ناهنجاریهای مختلفی است. بینی پهن و گرد، گردن کوتاه و چاق، چشمها بادامی شکل، پوست خشک و زبر است. این کودکان افرادی آرام، با محبت و مهربان هستند. اکثراً با نشاط به نظر میرسند به موسیقی علاقه زیادی نشان میدهند. قدرت همکاری دارند و غیظ و خشم در آنها نادر است. کودک منگول در خانوادههای فقیر و ثروتمند به طور یکسان دیده میشود، از نظر درجة هوشی بسیار متفاوتند و در میزان یادگیری، تفریح، ذوقها، مهارتها و استعدادها با هم اختلاف قابل توجه دارند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
علل و عوامل موثر در بزهکاری :
علت بروز بزهکاری معمولاً علت واحدی نیست بلکه همیشه چندین علت دست به دست یکدیگر داده و باعث بروز بزه در افراد میگردند. اینک علل مهمی را که میتوان نسبت به سایر عوامل اساسیتر تشخیص داد در زیر اشاره مینمایم.
عوامل اجتماعی: جامعه شناسان به عوامل مستقیم و غیر مستقیم محیط و تراکم جمعیت، وضع سکونت، آلودگی هوا و غیره توجه کردهاند. نقش شرایط اجتماعی و تعارضاتی که در چهارچوب آن به وقوع میپیوندد، انکارناپذیر است. مع ذلک نه میتوان بزهکاری را تنها بر اساس عوامل اجتماعی بررسی کرد و نه یافتههای مستقل این زمینه قبلی همواره هماهنگ است.
بررسیها نشان میدهد وقتی که در جامعهای ثبات و پایداری اجتماعی و جود نداشته باشد، جامعه در شرایط دشواری چون شورش، جنگ یا انقلاب باشد و یا پارهای شرایط غیر عادی و ناسازگاری عمومی در جامعه رواج داشته باشد، میزان بزهکاری رو به افزایش میگذارد. و به عکس، هر قدر جامعه به سوی پایداری سوق داده شود، میزان بزهکاری کاهش مییابد.
طبقه اقتصادی: فقر یکی از عوامل مهم از انواع انحرافات از جمله دزدی و انحراف جنسی در مردم، به ویژه اطفال و نوجوانان است. فقر بیگمان به وجود آورنده سختیها و ناملایماتی است که اگر نتوان با آنها مبارزه کرد، خواه ناخواه انسان را به زانو در میآورد. بیشتر محرومیتها و برآورده نشدن تمایلات که موجب عدم اطمینان اجتماعی میشود، ناشی از عامل فقر است و نمیتوان آن را نادیده گرفت. بیکاری، کمبود مواد غذایی و پوشاکی، بیسوادی و عقب افتادگی، جهل و خرافات، عدم بهداشت کافی و انواع بیماریهای روحی و جسمی و حتی در سطح جهانی، جنگها و خونریزیها، ریشه در نیازهای مادی و ترس از فقر دارد. فقدان مسکن، زندگی در زاغهها، سوء تغذیه و بهداشت ناکافی نیز که با فقر، ارتباط دارند. از عوامل مهم بزهکاری به شمار میآیند.
روابط والدین و نوجوان: احتمال میرود مهمترین عامل مؤثر در بزهکاری، روش تربیتی نارس یا اختلال در شبکه ارتباطی خانواده باشد. تقریباً تمام پژوهشها نشان دادهاند. والدین که با کودکان خود مهربان نیستند بیشتر احتمال دارد که فرزندانی بزهکار داشته باشند.
افزایش احتمال بزهکاری در خانوادههایی وجود دارد که :
1 ـ والدین از روشهای انضباطی بسیار سخت گیرانه یا بسیار بیبند و بار و فریبنده استفاده میکنند.
2 ـ شیوه انضباطی به جای آنکه مبتنی بر استدلال باشند مبتنی بر تنبیه بدنی است.
3 ـ والدین نسبت به فرزندان خود به جای آنکه گرم و صمیمی و عاطفی باشند، بیتوجه، غافل و تمسخر کننده هستند آشکار شده است که کودکان بزهکار رابطه بسیار ضعیفی با پدران خود داشته و آنها را به عنوان الگوهای غیر قابل پذیرش ارزیابی میکنند. خانوادههای کودکان بزهکار اغلب فاقد پدر بوده و با پدر غیبت طولانی دارد در حالی که بزهکاری با جدایی و طلاق در خانواده همستگی دارد، ثابت شده است که داشتن مشکلاتی در مدرسه با بزهکاری رابطه بالایی دراد هم چنین، والدین که از مشکلات عاطفی رنج میبرند یا آنهایی که سابقه جنایی دراند بیشتر احتمال دارد که کودکان بزهکار داشته باشند تنبیه والدین تأثیری بر تقلیل بزهکاری ندارد و موجب تشدید و گاهی انتقامجو میگردد. چنانچه روسو میگوید آنقدر کتک خوردم که حساسیتم نسبت به آن کم شد و سر انجام کتک به نظرم به صورت پاداشی برای دزدیهایم در آمد. با خود میگفتم وقتی مثل یک دزد کتک میخورم حق دارم مثل یک دزد هم رفتار کنم متوجه شوم که دزدیدن و کتک خوردن به هم مربوط هستند.
نقش دوستان و همسالان:
همانند سازی شدید با همسالان با وابستگی به آنها، صرف نظر از طبقه اجتماعی ـ اقتصادی، عامل مهمی در بزهکاری است نوجوانی که توسط والدینشان مورد طرد قرار گرفتهاند برای کسب حمایت و تأیید به سوی همسالان کشانده میشوند. چنین نوجوانی در مدرسه ضعیف هستند و به دنبال افرادی میگردند که مانند خودشان باشند از این رو احتمال دارد که دست به اعمال ضد اجتماعی زنند و همدیگر را برای این اعمال مورد تشویق قرار دهند. در سؤال از بزهکاران در بند اصلاح و تربیت **** در این باره که از چه کسی بزه را فرا گرفتهاند اظهاراتی داشتند. از اظهارات بزهکاران بر میآید که دوستان بالاترین منبع یادگیری بودهاند مسئله توجه بیشتر والدین و مربیان را به کنترل و نظرات بر دوستان فرزندان و مربیان میطلبد.
افرادی که از آنان یاد گرفتهاند
فراوانی
درصد
دوستان
40
53/61
خود شخص
15
07/23
اتفاقی و بدون تقصیر
10
70/15
جمع
65
100
همانطور که در جدول بالا مشهود است بیشترین فراوانی در مورد افراد بررسی شده در بند اصلاح و تربیت **** مربوط به افرادی است که از دوستان فرا گرفتهاند با (53/61 درصد)
عوامل روان شناختی: روان شناسان علل مختلفی را برای بزهکاری بر شمردهاند گاهی بزهکاری را نتیجه ناکامی و تعارضات شدیدی میدانند که کودک در حال رشد به شدت از آنها رنج میبرد، روان شناسان اهمیت زیادی به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
موضوع:علل عقب ماندگی کشورهای اسلامی
فهرست مطالب:
فهرست مطالب:
1)نگاهی به علل عقب ماندگی مشرق زمین ازدیدگاه دانشمندان
2)جستجوی علل عقب ماندگی کشورهای اسلامی درعلم
3)علت عقب ماندگی ایران
نگاهی به علل عقب ماندگی مشرق زمین:
1)علل عقب ماندگی ازمنظردانشمندان:
برای آنکه باعلل عقب ماندگی ایران بیشـتر آشناشـویم به نقـل سـخنان دانشـمندان ومحقـقانی که دراین راه زحمات وتـلاشهای زیادرامتـحمل شده اند می پـردازیم:
نظر ابن خلدون ـ مورخ:
وی خودخـواهی ،خودمـداری وفـزون طلبـی حکومـت های عـالم اسـلام رایـکی ازعوامل فروپاشی تمدن اسلامی می دانست.
نظرجورج سارتن:
جورج سارتن نویسنده اثر حجیم تاریخ علم«آیین مدرسی»راعامل افول علمی مسلمین می داندامااواین آیین رامشکل کلی علم درقرون وسطی می داند.پیش ازصده دوازدهم یکی ازگروه های شرقی،یعنی مسلمانان درشرق وغرب بطورچشمگیری برتر ازدیگران بودند.بنابراین مسلمانان درپیشاپیش بشریت قرار داشتند.ازصده دوازدهم به بعد،به تدریج رجحان به دنیای لاتین منتقل شدواین جریان تاصده شانزدهم کامل شد پس ازآن علم غربی باگامهای بلندشروع به رشدکرد درحالی که تمدن شرقی درحال وقفه ماندوروبه زوال گذاشت .اختلافات حرکت دوتمدن شرقی وغربی پس ازآن بطور روزافزونی افزایش یافت چندانکه پس از اندک زمانی مقایسه بین این دوتمدن سودی نداشت.توضیح اینکه چرااین اتفاق افتادبسیار ساده است وآن این است که مردم شرق وغرب درمعرض آیین مدرسی قرار گرفتند،مردم غرب ازآن بدرآمدند،ولی شرقیان شکست خوردند.
دکتر عبدالهادی حائری:
محققینی توانسته اندفراترازحمله مغولان بروندبعنوان مثال مرحوم دکترحائری ضمن اشاره به پیشرفت های شگرف مسلمین می نویسد:آن خلاقیت وکنجکاوی
علمی مسلمانان صده های آغازین اسلام رفته رفته دچارکندی وایستادگی گردید.دلیل کندی