لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
عدالت و ظهور ولی عصر (عج)
ندای ملکوتی « بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین » در گوش ما طنین انداز است و چه چیزی برتر از آن که این پیام آسمانی را به یکدیگر منتقل کنیم و چه سعادتمند خواهیم بود که به عمق آیه پی ببریم که به روشنی با ما سخن می گوید : « بقیه الله , برای شما مردم , اگر مومن باشید از هر چیز و هرکس دیگر بهتر است » و این آیه بیانگر این اصل کلی است و تمامی مفسران آن را یکی از آیاتی می دانند که به وضوح به وجود حضرت امام عصر اشاره کرده است و اینک ماییم و وجود پربرکت امام عصر که با او راز دل می گوییم . ... بگذار سرم را برشانه های بی منتت گذاشته و به راحتی بگریم . نمی دانیم که چه زمانی جهان از وجودت , سراسر عدالت و دادخواهی می شود , اما می دانیم که چگونه باید از وجودت بهره مند شویم . تنها جمکران مقدس نیست که می تواند ما را به تو نزدیک کند بلکه تو در کنار همه آنان که عاشقانه صدایت می کنند , ایستاده ای و لبخند می زنی که همه این سختی ها از امتحان شماست . ای خلف صالح اولیا , حجت خدا و احیاگر آئین محمدی , چرا نمی توان تو را معنی کرد , نمی دانم ... اما می دانم که در روز میلاد پر برکتت , می توان با فریاد « یا مهدی » به خیلی از چیزها رسید. می دانم در زمان ظهورت با قامتی به بلندای ابدیت خواهی آمد و گوش هایمان را با نغمه های افلاک , آشنا می کنی . « یا مهدی » , رجعت روزهای ارغوانی را بشارت می دهی , در آن روز , باران نگاهت , دشت های مرده را غرق طراوت و دلهای پژمرده را آکنده از امید , ایمان و صداقت خواهد کرد. در سایه انتظار فرج ات , فجر اسلام , دوباره بر افق تاریخ , خواهد تابید آن گونه که انقلاب اسلامی با معجزه « خون » و سلاح « شهادت » , انفجاری از نور در عصر ظلمت و سکون و سکوت پدید آورد و لرزه بر بنیان طاغوت ها و ابرقدرت ها انداختند. بی نوایم , نوا نمی خواهم در دمندم دوا نمی خواهم یوسف زهرا به تو سوگند از خدا جز ترا نمی خواهم میلاد قائم آل محمد به همه منتظران صادق و عاشق و با آرزوی تسریع در فرج این ذخیره الهی آمده پس دست نیاز و دعا به درگاه پروردگارمنان برید تا هرچه زودتر اراده الهی , تحقق یابد. این روزها شور دیگری در رگ های این دیار جاری است و دردل های عاشقانی که سالهاست در غروب حزن انگیز هر آدینه دست به دعا برمی دارند تا شاید در آدینه ای دیگر به وصال دوست نائل شوند , غوغایی به پاست . آسمان نورباران شده است و ستارگان با انوار دل انگیز , اهل زمین را در برپایی جشنی عظیم همراهی می کنند. در جای جای این کره خاکی عاشقان دل خسته , بی تاب تر از همیشه در تکاپوی استقبال از میهمانی مسیحا نفس و آسمانی , نقل لبخند تقسیم می کنند. پیچک ها , دستان سبز خود را رو به آسمان گرفته , گلهای امید رقص کنان مژده آمدن بهار را به باغ زمین نوید می دهند و مریدان کویش با گلواژه های نور در مدح قدومش ترانه عشق می سرایند. همه مشتاق دیدار گوهری هستند که در دل صدفی سرشار از روشنی و نور , از دیده ها پنهان شده تا روزی جهانی را از ظلمت و تاریکی برهاند. او مسافری است بس عزیز که ره آوردش کوله باری از حقیقت , عشق , عدالت و مهربانی است و با آمدنش هرآنچه زشتی و پلیدی است از صفحه روزگار محو می گردد. سال های سال است که مظلومان زمین با پاشیدن بذر دعا در باغچه دلهای پریشان و تبدارشان و به امید احقاق حق در ساحل امن وجودش , آمدنش را به انتظار نشسته اند. او راز بزرگ تجلی و سر اکبری است که از اوان کودکی از نظرها پنهان شد و جهانی را در انتظاری عظیم و طاقت فرسا گذارد. لحظه ها به کندی می گذرند و آتش اشتیاق منتظران کویش , روز بروز شعله ورتر شده و بی تاب و بی قرارشان می سازد. این روزها دلدادگان وصالش بر سر هر کوی و برزن به امید نسیمی از نگاه مهربانش لحظه شماری می کنند. آری یوسف آل محمد (ص ) سرانجام روزی خواهد آمد و به جهان آشفته از تضاد و نیرنگ بازی , بی عدالتی , خودخواهی و غرور و جاه طلبی , آرامش و صلح و دوستی را هدیه خواهد کرد. مهدی موعود (عج ) می آید و اقیانوس بیکران معرفتش در پهنه آسمان و زمین جاری شده و فرشی از عدالت در عرصه هستی گسترده می گردد. قائم منتقم و ولی عصر می آید و با آمدنش به جنگ و جدال های دیرینه قبیله سرکش آدم خاتمه می دهد. ابرهای سیاهی و نفاق بساط خود را برمی چینند و با طلوع خورشید ولایت , آسمان و زمین نورباران می گردد. پایان هر انتظاری یا به وصال می انجامد و یا به انتظاری دوباره که بدون شک و سخت تر از قبل خواهد بود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
پوشش و پرچم در جنگهاى عصر اسلامى
در این نوشتار ابتدا به بحث مختصرى پیرامون نوع و رنگ پوشش نیروهاى نظامى در عصر پیامبرصلى الله علیه وآله و خلفاى پس از او تا عصر عباسیان پرداخته مىشود، آنگاه تلاشهاى آنان براى یکسان سازى نوع پوشش نیروهاى رزمى جهت هماهنگى و تشخیص نیروهاى خودى از دشمن، تشریح مىشود. سپس از دو نوع نشان با عنوان لوا و رایت، در سپاه رزم آن روزگار، سخن به میان آورده و تفاوتها، کارکردها و جایگاه آنها در لشکر اسلام بر مىشماریم و سیر تحول آن را از عصر پیامبرصلى الله علیه وآله تا عصر عباسیان دنبال مىکنیم.
مقدمه
پوشش نظامى و پرچم، از جمله مباحثى است که از دیرباز مورد توجه نیروهاى نظامى بوده است. پوشش و البسهى نظامى، در طى اعصار دچار تحول و تکامل شده و همواره به سوى یکسانى و متحد الشکل شدن پیش رفته و سرانجام جزء لاینفک سازمان رزم و نیروى نظامى گشته است.
پوشش جنگى در میان همهى اقوام و ملل تا حدودى با پوشش غیر جنگى متفاوت بوده و بر حسب نوع تخصص و رستهى جنگجو در جنگ، تغییر مىیافته است. آنچه در این مقاله مورد توجه ما مىباشد، پوشش یکسان نظامى است که در عصر اسلامى همواره مورد عنایت پیامبرصلى الله علیه وآله و نیز سایر خلفا و فرماندهان جنگ قرار داشته است. پوشش یکسان، بیشتر با هدف شناسایى نیروهاى خودى از دشمن، تعیین جایگاه قبایل و اقوام و نهایتاً نظم و انسجام نیروى نظامى در نظر گرفته شده است. پرچم یا به عبارت عربى و اسلامى آن لوا و رایت نیز به همین هدف از زمانهاى دور مورد توجه بوده است. در ابتدا پرچم در اسطورههاى ملتهاى مختلف داراى معنا و مفهومى خاص بوده و چه بسا ممکن است طرح آن از همان اسطورهها به میدان واقعى جنگ تسرى یافته باشد. از پرچم کاوهى آهنگر، که تکهاى از لباس چرمین آهنگرى او بود و براى دادخواهى علیه ستم و ستمگرى به کار برده شد، تا پرچم چینىها که اژدهاى اسطورهاى رودخانهى گنگ یا زرد بر آن نقش بسته است و نیز از پرچم عقاب عصر رسول خداصلى الله علیه وآله، تا پرچم سیاه ابومسلم خراسانى و نیز پرچم سرخ خرم دینان و پرچم سبز علویان، همه و همه از یک طرف رمز، نشانه، زبان و علامتى است براى بیان اندیشهها، عقاید، مذاهب و احساسات درونى یک ملت، قوم و یا یک نژاد و از طرف دیگر علامتى است براى شناسایى نیروهاى خودى از دشمن و یا جایگاه قبیله و نیروهاى آن در جنگ.
وجود پرچم در سپاه و به اهتزاز در آمدن آن، مایهى دلگرمى و تقویت روحیهى جنگجویان و سقوط آن به معناى شکست و مایهى نومیدى آنان بود. چه جانهایى که براى به اهتزاز نگه داشتن پرچمها در جنگ فدا شدند و چه شمشیرهایى که براى سقوط آن بر پرچمداران فرود آمدند.
در این مقاله برآنیم تا نقش و جایگاه پوشش یکسان رزم و نیز پرچم را که در عصر اسلامى از آن به لوا و رایت یاد مىشد تشریح نماییم و سیر تحول آن را از عصر پیامبرصلى الله علیه وآله تا عصر عباسیان، بیان کنیم.
پوشش و البسهى نظامى
یکى از امور ضرورى در هر سازمان رزمى، نوع پوشش نظامى نیروهاى جنگجو مىباشد. هر چند در روزگار گذشته به این مسأله چندان اهمیتى داده نمىشد، ولى بعدها به ویژه در قرون متأخر، امر یکسان سازى پوشش نظامى به طور کامل مورد توجه قرار گرفت. فلسفه و هدف اصلى در این مورد، یکسان سازى ظاهرى نیروها و ایجاد نظم و انضباط در آنان، تشخیص نیروهاى خودى از نیروهاى دشمن در منطقهى جنگى و شناخته شدن نیروهاى جنگجو از یکدیگر در هنگام درگیرى، معین و مشخص ساختن نوع و رستهى نیروها به لحاظ تخصص و وظایف فردى و جمعى، روشن ساختن جایگاهها و رتبههاى فرماندهان و سایر نیروها، مشخص ساختن یگانهاى رزم بر اساس نوع وظایف آنها و موارد دیگر بوده است. این اهداف در عصر اسلامى بیشتر مورد عنایت پیامبرصلى الله علیه وآله، خلفا، فرماندهان نظامى، حکام و امرا قرار داشته است. اما در بسیارى از مواقع به لحاظ نوع پوشش مرسوم اعراب و تنوع عناصر و نژادها و ملیتها، در عمل کمتر قابل اجرا بوده است. رسول خداصلى الله علیه وآله با این سخن، اهمیت پوشش را بیان مىفرمود:
اصلحوا ثیابکم حتى تکونواکالشامة بین الناس؛ لباس خود را بیارایید و شایسته سازید تا در میان مردم همانند خال [برجسته] باشید.
امرا و خلفاى اسلامى به امر لباس جنگجویان و آراستگى وضعیت ایشان عنایت و اهتمام داشتند. حتى گاهى به کسانى که لباس غیر مناسب داشتند اجازهى حضور در جنگ نمىدادند.
مسلمانان در نخستین جنگهاى خود، لباس یکسانى نداشتند و معمولاً با همان لباس مرسوم خود، در جنگ حاضر مىشدند. لباس مرسوم آنان عبارت بود از لباس بلندى که گاهى در زیر آن شلوار و ازارى مىپوشیدند که براى نگه داشتن آن، تسمهاى بافته شده از موى بز همانند کمربند بر روى آن مىبستند. همچنین بر روى شانههاى خود ردایى مىآویختند و عمامهاى بر سر مىگذاشتند. بعضى از نیروهاى سواره نظام بر روى پیراهن خود، زرهى مىپوشیدند که داراى آستین بود و گاهى بلندى آن تا روى زمین مىرسید. این نیروها گاهى از کلاهخود و مغفر نیز به عنوان پوشش دفاعى استفاده مىکردند و ران بند و ساق بند نیز مىبستند. سواره نظام برخلاف پیاده نظام، ردایى روى لباس خود نمىپوشیدند؛ زیرا مانع چابکى آنان بر روى اسب مىشد و به جاى جامهى زیرین، شلوارکى کوتاه مىپوشیدند تا پاهاى آنان بر روى اسب آزادتر باشد.4 در جنگهاى مهم و بزرگ در دوران پیامبرصلى الله علیه وآله، تلاش مىشد تا یگانهاى مختلف رنگهاى خاصى به طور یکدست بپوشند تا یکدیگر را بهتر بشناسند و یگانهاى رزمى از یکدیگر مشخص شوند. این کار که در نوع خود بىسابقه بود، براى نخستین بار در فتح مکه به هنگام سان دیدن سپاه در مقابل رسول خداصلى الله علیه وآله، به اجرا در آمد. رنگهاى یکسان یک یگان، به گونهاى بود که شناسایى آن یگان با رنگ مربوطه صورت مىگرفت و آن یگان به همان رنگ نامیده مىشد؛ مثل یگان یا کتیبهى الخضراء که همگى لباسهاى سبز بر تن داشتند یا یگان و ستون البیضاء که همگى سفیدپوش بودند و یا الصفراء که زردپوشان بودند.5 این یگانها هر یک پرچمى ویژه براى خود داشتند. چنانکه ذکر شد، انتخاب رنگ یکسان عمدتاً براى شناسایى نیروهاى یگانها و ایجاد نظم در صفوف خودى بود. هر یگان اعم از فرمانده و نیروها، داراى لباسى یکسان بودند. اگر ردا و لباس و عمامهى فرمانده سفید بود تمامى نیروهاى آن یگان نیز عمامه و رداى سفید مىپوشیدند و پرچم آنان نیز سفید بود و همین طور رنگهاى دیگر. در جنگ جمل، سپاه امام علىعلیه السلام این ترکیب یکسان و رنگ مشابه را به خوبى به نمایش گذاشته بودند. ستون اولِ سواره نظام به فرماندهى ابوایوب انصارى، لباسهاى سفید و زرد داشتند. فرماندهى یگان نیز ضمن پوشیدن ردا و لباس سفید، پرچمى سفید نیز در دست داشت. ستون دوم به فرماندهى خزیمة بن ثابت نیز به همین گونه بود. البته فرماندهى یگان، عمامهاى زرد بر سر داشت و لباسى سفید پوشیده بود. ستون سوم نیز داراى لباسهاى زرد بودند و فرماندهى آنان ابوقتادهى ربعى، عمامهاى زرد و ردایى به رنگ شیرى بر تن داشت.
در بسیارى از جنگها فرماندهان با لباسها و عمامههاى خود مشخص مىشدند. بعضى فرماندهان بر کلاهخود خود، پر شترمرغ و یا علایم دیگر نصب مىکردند. حمزه در جنگ بدر پر شترمرغ و علىعلیه السلام دستهاى موى سپید بر کلاهخود خویش بسته بودند. تیرهاى فرو رفته و یا فرو گذاشته در عمامهى خالدبن ولید هنگام بازگشت از نبردهاى ردّه، به او ابهت و شوکت خاصى بخشیده بود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
پوشش و پرچم در جنگهاى عصر اسلامى
در این نوشتار ابتدا به بحث مختصرى پیرامون نوع و رنگ پوشش نیروهاى نظامى در عصر پیامبرصلى الله علیه وآله و خلفاى پس از او تا عصر عباسیان پرداخته مىشود، آنگاه تلاشهاى آنان براى یکسان سازى نوع پوشش نیروهاى رزمى جهت هماهنگى و تشخیص نیروهاى خودى از دشمن، تشریح مىشود. سپس از دو نوع نشان با عنوان لوا و رایت، در سپاه رزم آن روزگار، سخن به میان آورده و تفاوتها، کارکردها و جایگاه آنها در لشکر اسلام بر مىشماریم و سیر تحول آن را از عصر پیامبرصلى الله علیه وآله تا عصر عباسیان دنبال مىکنیم.
مقدمه
پوشش نظامى و پرچم، از جمله مباحثى است که از دیرباز مورد توجه نیروهاى نظامى بوده است. پوشش و البسهى نظامى، در طى اعصار دچار تحول و تکامل شده و همواره به سوى یکسانى و متحد الشکل شدن پیش رفته و سرانجام جزء لاینفک سازمان رزم و نیروى نظامى گشته است.
پوشش جنگى در میان همهى اقوام و ملل تا حدودى با پوشش غیر جنگى متفاوت بوده و بر حسب نوع تخصص و رستهى جنگجو در جنگ، تغییر مىیافته است. آنچه در این مقاله مورد توجه ما مىباشد، پوشش یکسان نظامى است که در عصر اسلامى همواره مورد عنایت پیامبرصلى الله علیه وآله و نیز سایر خلفا و فرماندهان جنگ قرار داشته است. پوشش یکسان، بیشتر با هدف شناسایى نیروهاى خودى از دشمن، تعیین جایگاه قبایل و اقوام و نهایتاً نظم و انسجام نیروى نظامى در نظر گرفته شده است. پرچم یا به عبارت عربى و اسلامى آن لوا و رایت نیز به همین هدف از زمانهاى دور مورد توجه بوده است. در ابتدا پرچم در اسطورههاى ملتهاى مختلف داراى معنا و مفهومى خاص بوده و چه بسا ممکن است طرح آن از همان اسطورهها به میدان واقعى جنگ تسرى یافته باشد. از پرچم کاوهى آهنگر، که تکهاى از لباس چرمین آهنگرى او بود و براى دادخواهى علیه ستم و ستمگرى به کار برده شد، تا پرچم چینىها که اژدهاى اسطورهاى رودخانهى گنگ یا زرد بر آن نقش بسته است و نیز از پرچم عقاب عصر رسول خداصلى الله علیه وآله، تا پرچم سیاه ابومسلم خراسانى و نیز پرچم سرخ خرم دینان و پرچم سبز علویان، همه و همه از یک طرف رمز، نشانه، زبان و علامتى است براى بیان اندیشهها، عقاید، مذاهب و احساسات درونى یک ملت، قوم و یا یک نژاد و از طرف دیگر علامتى است براى شناسایى نیروهاى خودى از دشمن و یا جایگاه قبیله و نیروهاى آن در جنگ.
وجود پرچم در سپاه و به اهتزاز در آمدن آن، مایهى دلگرمى و تقویت روحیهى جنگجویان و سقوط آن به معناى شکست و مایهى نومیدى آنان بود. چه جانهایى که براى به اهتزاز نگه داشتن پرچمها در جنگ فدا شدند و چه شمشیرهایى که براى سقوط آن بر پرچمداران فرود آمدند.
در این مقاله برآنیم تا نقش و جایگاه پوشش یکسان رزم و نیز پرچم را که در عصر اسلامى از آن به لوا و رایت یاد مىشد تشریح نماییم و سیر تحول آن را از عصر پیامبرصلى الله علیه وآله تا عصر عباسیان، بیان کنیم.
پوشش و البسهى نظامى
یکى از امور ضرورى در هر سازمان رزمى، نوع پوشش نظامى نیروهاى جنگجو مىباشد. هر چند در روزگار گذشته به این مسأله چندان اهمیتى داده نمىشد، ولى بعدها به ویژه در قرون متأخر، امر یکسان سازى پوشش نظامى به طور کامل مورد توجه قرار گرفت. فلسفه و هدف اصلى در این مورد، یکسان سازى ظاهرى نیروها و ایجاد نظم و انضباط در آنان، تشخیص نیروهاى خودى از نیروهاى دشمن در منطقهى جنگى و شناخته شدن نیروهاى جنگجو از یکدیگر در هنگام درگیرى، معین و مشخص ساختن نوع و رستهى نیروها به لحاظ تخصص و وظایف فردى و جمعى، روشن ساختن جایگاهها و رتبههاى فرماندهان و سایر نیروها، مشخص ساختن یگانهاى رزم بر اساس نوع وظایف آنها و موارد دیگر بوده است. این اهداف در عصر اسلامى بیشتر مورد عنایت پیامبرصلى الله علیه وآله، خلفا، فرماندهان نظامى، حکام و امرا قرار داشته است. اما در بسیارى از مواقع به لحاظ نوع پوشش مرسوم اعراب و تنوع عناصر و نژادها و ملیتها، در عمل کمتر قابل اجرا بوده است. رسول خداصلى الله علیه وآله با این سخن، اهمیت پوشش را بیان مىفرمود:
اصلحوا ثیابکم حتى تکونواکالشامة بین الناس؛ لباس خود را بیارایید و شایسته سازید تا در میان مردم همانند خال [برجسته] باشید.
امرا و خلفاى اسلامى به امر لباس جنگجویان و آراستگى وضعیت ایشان عنایت و اهتمام داشتند. حتى گاهى به کسانى که لباس غیر مناسب داشتند اجازهى حضور در جنگ نمىدادند.
مسلمانان در نخستین جنگهاى خود، لباس یکسانى نداشتند و معمولاً با همان لباس مرسوم خود، در جنگ حاضر مىشدند. لباس مرسوم آنان عبارت بود از لباس بلندى که گاهى در زیر آن شلوار و ازارى مىپوشیدند که براى نگه داشتن آن، تسمهاى بافته شده از موى بز همانند کمربند بر روى آن مىبستند. همچنین بر روى شانههاى خود ردایى مىآویختند و عمامهاى بر سر مىگذاشتند. بعضى از نیروهاى سواره نظام بر روى پیراهن خود، زرهى مىپوشیدند که داراى آستین بود و گاهى بلندى آن تا روى زمین مىرسید. این نیروها گاهى از کلاهخود و مغفر نیز به عنوان پوشش دفاعى استفاده مىکردند و ران بند و ساق بند نیز مىبستند. سواره نظام برخلاف پیاده نظام، ردایى روى لباس خود نمىپوشیدند؛ زیرا مانع چابکى آنان بر روى اسب مىشد و به جاى جامهى زیرین، شلوارکى کوتاه مىپوشیدند تا پاهاى آنان بر روى اسب آزادتر باشد.4 در جنگهاى مهم و بزرگ در دوران پیامبرصلى الله علیه وآله، تلاش مىشد تا یگانهاى مختلف رنگهاى خاصى به طور یکدست بپوشند تا یکدیگر را بهتر بشناسند و یگانهاى رزمى از یکدیگر مشخص شوند. این کار که در نوع خود بىسابقه بود، براى نخستین بار در فتح مکه به هنگام سان دیدن سپاه در مقابل رسول خداصلى الله علیه وآله، به اجرا در آمد. رنگهاى یکسان یک یگان، به گونهاى بود که شناسایى آن یگان با رنگ مربوطه صورت مىگرفت و آن یگان به همان رنگ نامیده مىشد؛ مثل یگان یا کتیبهى الخضراء که همگى لباسهاى سبز بر تن داشتند یا یگان و ستون البیضاء که همگى سفیدپوش بودند و یا الصفراء که زردپوشان بودند.5 این یگانها هر یک پرچمى ویژه براى خود داشتند. چنانکه ذکر شد، انتخاب رنگ یکسان عمدتاً براى شناسایى نیروهاى یگانها و ایجاد نظم در صفوف خودى بود. هر یگان اعم از فرمانده و نیروها، داراى لباسى یکسان بودند. اگر ردا و لباس و عمامهى فرمانده سفید بود تمامى نیروهاى آن یگان نیز عمامه و رداى سفید مىپوشیدند و پرچم آنان نیز سفید بود و همین طور رنگهاى دیگر. در جنگ جمل، سپاه امام علىعلیه السلام این ترکیب یکسان و رنگ مشابه را به خوبى به نمایش گذاشته بودند. ستون اولِ سواره نظام به فرماندهى ابوایوب انصارى، لباسهاى سفید و زرد داشتند. فرماندهى یگان نیز ضمن پوشیدن ردا و لباس سفید، پرچمى سفید نیز در دست داشت. ستون دوم به فرماندهى خزیمة بن ثابت نیز به همین گونه بود. البته فرماندهى یگان، عمامهاى زرد بر سر داشت و لباسى سفید پوشیده بود. ستون سوم نیز داراى لباسهاى زرد بودند و فرماندهى آنان ابوقتادهى ربعى، عمامهاى زرد و ردایى به رنگ شیرى بر تن داشت.
در بسیارى از جنگها فرماندهان با لباسها و عمامههاى خود مشخص مىشدند. بعضى فرماندهان بر کلاهخود خود، پر شترمرغ و یا علایم دیگر نصب مىکردند. حمزه در جنگ بدر پر شترمرغ و علىعلیه السلام دستهاى موى سپید بر کلاهخود خویش بسته بودند. تیرهاى فرو رفته و یا فرو گذاشته در عمامهى خالدبن ولید هنگام بازگشت از نبردهاى ردّه، به او ابهت و شوکت خاصى بخشیده بود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
پوشش و پرچم در جنگهاى عصر اسلامى
در این نوشتار ابتدا به بحث مختصرى پیرامون نوع و رنگ پوشش نیروهاى نظامى در عصر پیامبرصلى الله علیه وآله و خلفاى پس از او تا عصر عباسیان پرداخته مىشود، آنگاه تلاشهاى آنان براى یکسان سازى نوع پوشش نیروهاى رزمى جهت هماهنگى و تشخیص نیروهاى خودى از دشمن، تشریح مىشود. سپس از دو نوع نشان با عنوان لوا و رایت، در سپاه رزم آن روزگار، سخن به میان آورده و تفاوتها، کارکردها و جایگاه آنها در لشکر اسلام بر مىشماریم و سیر تحول آن را از عصر پیامبرصلى الله علیه وآله تا عصر عباسیان دنبال مىکنیم.
مقدمه
پوشش نظامى و پرچم، از جمله مباحثى است که از دیرباز مورد توجه نیروهاى نظامى بوده است. پوشش و البسهى نظامى، در طى اعصار دچار تحول و تکامل شده و همواره به سوى یکسانى و متحد الشکل شدن پیش رفته و سرانجام جزء لاینفک سازمان رزم و نیروى نظامى گشته است.
پوشش جنگى در میان همهى اقوام و ملل تا حدودى با پوشش غیر جنگى متفاوت بوده و بر حسب نوع تخصص و رستهى جنگجو در جنگ، تغییر مىیافته است. آنچه در این مقاله مورد توجه ما مىباشد، پوشش یکسان نظامى است که در عصر اسلامى همواره مورد عنایت پیامبرصلى الله علیه وآله و نیز سایر خلفا و فرماندهان جنگ قرار داشته است. پوشش یکسان، بیشتر با هدف شناسایى نیروهاى خودى از دشمن، تعیین جایگاه قبایل و اقوام و نهایتاً نظم و انسجام نیروى نظامى در نظر گرفته شده است. پرچم یا به عبارت عربى و اسلامى آن لوا و رایت نیز به همین هدف از زمانهاى دور مورد توجه بوده است. در ابتدا پرچم در اسطورههاى ملتهاى مختلف داراى معنا و مفهومى خاص بوده و چه بسا ممکن است طرح آن از همان اسطورهها به میدان واقعى جنگ تسرى یافته باشد. از پرچم کاوهى آهنگر، که تکهاى از لباس چرمین آهنگرى او بود و براى دادخواهى علیه ستم و ستمگرى به کار برده شد، تا پرچم چینىها که اژدهاى اسطورهاى رودخانهى گنگ یا زرد بر آن نقش بسته است و نیز از پرچم عقاب عصر رسول خداصلى الله علیه وآله، تا پرچم سیاه ابومسلم خراسانى و نیز پرچم سرخ خرم دینان و پرچم سبز علویان، همه و همه از یک طرف رمز، نشانه، زبان و علامتى است براى بیان اندیشهها، عقاید، مذاهب و احساسات درونى یک ملت، قوم و یا یک نژاد و از طرف دیگر علامتى است براى شناسایى نیروهاى خودى از دشمن و یا جایگاه قبیله و نیروهاى آن در جنگ.
وجود پرچم در سپاه و به اهتزاز در آمدن آن، مایهى دلگرمى و تقویت روحیهى جنگجویان و سقوط آن به معناى شکست و مایهى نومیدى آنان بود. چه جانهایى که براى به اهتزاز نگه داشتن پرچمها در جنگ فدا شدند و چه شمشیرهایى که براى سقوط آن بر پرچمداران فرود آمدند.
در این مقاله برآنیم تا نقش و جایگاه پوشش یکسان رزم و نیز پرچم را که در عصر اسلامى از آن به لوا و رایت یاد مىشد تشریح نماییم و سیر تحول آن را از عصر پیامبرصلى الله علیه وآله تا عصر عباسیان، بیان کنیم.
پوشش و البسهى نظامى
یکى از امور ضرورى در هر سازمان رزمى، نوع پوشش نظامى نیروهاى جنگجو مىباشد. هر چند در روزگار گذشته به این مسأله چندان اهمیتى داده نمىشد، ولى بعدها به ویژه در قرون متأخر، امر یکسان سازى پوشش نظامى به طور کامل مورد توجه قرار گرفت. فلسفه و هدف اصلى در این مورد، یکسان سازى ظاهرى نیروها و ایجاد نظم و انضباط در آنان، تشخیص نیروهاى خودى از نیروهاى دشمن در منطقهى جنگى و شناخته شدن نیروهاى جنگجو از یکدیگر در هنگام درگیرى، معین و مشخص ساختن نوع و رستهى نیروها به لحاظ تخصص و وظایف فردى و جمعى، روشن ساختن جایگاهها و رتبههاى فرماندهان و سایر نیروها، مشخص ساختن یگانهاى رزم بر اساس نوع وظایف آنها و موارد دیگر بوده است. این اهداف در عصر اسلامى بیشتر مورد عنایت پیامبرصلى الله علیه وآله، خلفا، فرماندهان نظامى، حکام و امرا قرار داشته است. اما در بسیارى از مواقع به لحاظ نوع پوشش مرسوم اعراب و تنوع عناصر و نژادها و ملیتها، در عمل کمتر قابل اجرا بوده است. رسول خداصلى الله علیه وآله با این سخن، اهمیت پوشش را بیان مىفرمود:
اصلحوا ثیابکم حتى تکونواکالشامة بین الناس؛ لباس خود را بیارایید و شایسته سازید تا در میان مردم همانند خال [برجسته] باشید.
امرا و خلفاى اسلامى به امر لباس جنگجویان و آراستگى وضعیت ایشان عنایت و اهتمام داشتند. حتى گاهى به کسانى که لباس غیر مناسب داشتند اجازهى حضور در جنگ نمىدادند.
مسلمانان در نخستین جنگهاى خود، لباس یکسانى نداشتند و معمولاً با همان لباس مرسوم خود، در جنگ حاضر مىشدند. لباس مرسوم آنان عبارت بود از لباس بلندى که گاهى در زیر آن شلوار و ازارى مىپوشیدند که براى نگه داشتن آن، تسمهاى بافته شده از موى بز همانند کمربند بر روى آن مىبستند. همچنین بر روى شانههاى خود ردایى مىآویختند و عمامهاى بر سر مىگذاشتند. بعضى از نیروهاى سواره نظام بر روى پیراهن خود، زرهى مىپوشیدند که داراى آستین بود و گاهى بلندى آن تا روى زمین مىرسید. این نیروها گاهى از کلاهخود و مغفر نیز به عنوان پوشش دفاعى استفاده مىکردند و ران بند و ساق بند نیز مىبستند. سواره نظام برخلاف پیاده نظام، ردایى روى لباس خود نمىپوشیدند؛ زیرا مانع چابکى آنان بر روى اسب مىشد و به جاى جامهى زیرین، شلوارکى کوتاه مىپوشیدند تا پاهاى آنان بر روى اسب آزادتر باشد.4 در جنگهاى مهم و بزرگ در دوران پیامبرصلى الله علیه وآله، تلاش مىشد تا یگانهاى مختلف رنگهاى خاصى به طور یکدست بپوشند تا یکدیگر را بهتر بشناسند و یگانهاى رزمى از یکدیگر مشخص شوند. این کار که در نوع خود بىسابقه بود، براى نخستین بار در فتح مکه به هنگام سان دیدن سپاه در مقابل رسول خداصلى الله علیه وآله، به اجرا در آمد. رنگهاى یکسان یک یگان، به گونهاى بود که شناسایى آن یگان با رنگ مربوطه صورت مىگرفت و آن یگان به همان رنگ نامیده مىشد؛ مثل یگان یا کتیبهى الخضراء که همگى لباسهاى سبز بر تن داشتند یا یگان و ستون البیضاء که همگى سفیدپوش بودند و یا الصفراء که زردپوشان بودند.5 این یگانها هر یک پرچمى ویژه براى خود داشتند. چنانکه ذکر شد، انتخاب رنگ یکسان عمدتاً براى شناسایى نیروهاى یگانها و ایجاد نظم در صفوف خودى بود. هر یگان اعم از فرمانده و نیروها، داراى لباسى یکسان بودند. اگر ردا و لباس و عمامهى فرمانده سفید بود تمامى نیروهاى آن یگان نیز عمامه و رداى سفید مىپوشیدند و پرچم آنان نیز سفید بود و همین طور رنگهاى دیگر. در جنگ جمل، سپاه امام علىعلیه السلام این ترکیب یکسان و رنگ مشابه را به خوبى به نمایش گذاشته بودند. ستون اولِ سواره نظام به فرماندهى ابوایوب انصارى، لباسهاى سفید و زرد داشتند. فرماندهى یگان نیز ضمن پوشیدن ردا و لباس سفید، پرچمى سفید نیز در دست داشت. ستون دوم به فرماندهى خزیمة بن ثابت نیز به همین گونه بود. البته فرماندهى یگان، عمامهاى زرد بر سر داشت و لباسى سفید پوشیده بود. ستون سوم نیز داراى لباسهاى زرد بودند و فرماندهى آنان ابوقتادهى ربعى، عمامهاى زرد و ردایى به رنگ شیرى بر تن داشت.
در بسیارى از جنگها فرماندهان با لباسها و عمامههاى خود مشخص مىشدند. بعضى فرماندهان بر کلاهخود خود، پر شترمرغ و یا علایم دیگر نصب مىکردند. حمزه در جنگ بدر پر شترمرغ و علىعلیه السلام دستهاى موى سپید بر کلاهخود خویش بسته بودند. تیرهاى فرو رفته و یا فرو گذاشته در عمامهى خالدبن ولید هنگام بازگشت از نبردهاى ردّه، به او ابهت و شوکت خاصى بخشیده بود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
پوشش و پرچم در جنگهاى عصر اسلامى
در این نوشتار ابتدا به بحث مختصرى پیرامون نوع و رنگ پوشش نیروهاى نظامى در عصر پیامبرصلى الله علیه وآله و خلفاى پس از او تا عصر عباسیان پرداخته مىشود، آنگاه تلاشهاى آنان براى یکسان سازى نوع پوشش نیروهاى رزمى جهت هماهنگى و تشخیص نیروهاى خودى از دشمن، تشریح مىشود. سپس از دو نوع نشان با عنوان لوا و رایت، در سپاه رزم آن روزگار، سخن به میان آورده و تفاوتها، کارکردها و جایگاه آنها در لشکر اسلام بر مىشماریم و سیر تحول آن را از عصر پیامبرصلى الله علیه وآله تا عصر عباسیان دنبال مىکنیم.
مقدمه
پوشش نظامى و پرچم، از جمله مباحثى است که از دیرباز مورد توجه نیروهاى نظامى بوده است. پوشش و البسهى نظامى، در طى اعصار دچار تحول و تکامل شده و همواره به سوى یکسانى و متحد الشکل شدن پیش رفته و سرانجام جزء لاینفک سازمان رزم و نیروى نظامى گشته است.
پوشش جنگى در میان همهى اقوام و ملل تا حدودى با پوشش غیر جنگى متفاوت بوده و بر حسب نوع تخصص و رستهى جنگجو در جنگ، تغییر مىیافته است. آنچه در این مقاله مورد توجه ما مىباشد، پوشش یکسان نظامى است که در عصر اسلامى همواره مورد عنایت پیامبرصلى الله علیه وآله و نیز سایر خلفا و فرماندهان جنگ قرار داشته است. پوشش یکسان، بیشتر با هدف شناسایى نیروهاى خودى از دشمن، تعیین جایگاه قبایل و اقوام و نهایتاً نظم و انسجام نیروى نظامى در نظر گرفته شده است. پرچم یا به عبارت عربى و اسلامى آن لوا و رایت نیز به همین هدف از زمانهاى دور مورد توجه بوده است. در ابتدا پرچم در اسطورههاى ملتهاى مختلف داراى معنا و مفهومى خاص بوده و چه بسا ممکن است طرح آن از همان اسطورهها به میدان واقعى جنگ تسرى یافته باشد. از پرچم کاوهى آهنگر، که تکهاى از لباس چرمین آهنگرى او بود و براى دادخواهى علیه ستم و ستمگرى به کار برده شد، تا پرچم چینىها که اژدهاى اسطورهاى رودخانهى گنگ یا زرد بر آن نقش بسته است و نیز از پرچم عقاب عصر رسول خداصلى الله علیه وآله، تا پرچم سیاه ابومسلم خراسانى و نیز پرچم سرخ خرم دینان و پرچم سبز علویان، همه و همه از یک طرف رمز، نشانه، زبان و علامتى است براى بیان اندیشهها، عقاید، مذاهب و احساسات درونى یک ملت، قوم و یا یک نژاد و از طرف دیگر علامتى است براى شناسایى نیروهاى خودى از دشمن و یا جایگاه قبیله و نیروهاى آن در جنگ.
وجود پرچم در سپاه و به اهتزاز در آمدن آن، مایهى دلگرمى و تقویت روحیهى جنگجویان و سقوط آن به معناى شکست و مایهى نومیدى آنان بود. چه جانهایى که براى به اهتزاز نگه داشتن پرچمها در جنگ فدا شدند و چه شمشیرهایى که براى سقوط آن بر پرچمداران فرود آمدند.
در این مقاله برآنیم تا نقش و جایگاه پوشش یکسان رزم و نیز پرچم را که در عصر اسلامى از آن به لوا و رایت یاد مىشد تشریح نماییم و سیر تحول آن را از عصر پیامبرصلى الله علیه وآله تا عصر عباسیان، بیان کنیم.
پوشش و البسهى نظامى
یکى از امور ضرورى در هر سازمان رزمى، نوع پوشش نظامى نیروهاى جنگجو مىباشد. هر چند در روزگار گذشته به این مسأله چندان اهمیتى داده نمىشد، ولى بعدها به ویژه در قرون متأخر، امر یکسان سازى پوشش نظامى به طور کامل مورد توجه قرار گرفت. فلسفه و هدف اصلى در این مورد، یکسان سازى ظاهرى نیروها و ایجاد نظم و انضباط در آنان، تشخیص نیروهاى خودى از نیروهاى دشمن در منطقهى جنگى و شناخته شدن نیروهاى جنگجو از یکدیگر در هنگام درگیرى، معین و مشخص ساختن نوع و رستهى نیروها به لحاظ تخصص و وظایف فردى و جمعى، روشن ساختن جایگاهها و رتبههاى فرماندهان و سایر نیروها، مشخص ساختن یگانهاى رزم بر اساس نوع وظایف آنها و موارد دیگر بوده است. این اهداف در عصر اسلامى بیشتر مورد عنایت پیامبرصلى الله علیه وآله، خلفا، فرماندهان نظامى، حکام و امرا قرار داشته است. اما در بسیارى از مواقع به لحاظ نوع پوشش مرسوم اعراب و تنوع عناصر و نژادها و ملیتها، در عمل کمتر قابل اجرا بوده است. رسول خداصلى الله علیه وآله با این سخن، اهمیت پوشش را بیان مىفرمود:
اصلحوا ثیابکم حتى تکونواکالشامة بین الناس؛ لباس خود را بیارایید و شایسته سازید تا در میان مردم همانند خال [برجسته] باشید.
امرا و خلفاى اسلامى به امر لباس جنگجویان و آراستگى وضعیت ایشان عنایت و اهتمام داشتند. حتى گاهى به کسانى که لباس غیر مناسب داشتند اجازهى حضور در جنگ نمىدادند.
مسلمانان در نخستین جنگهاى خود، لباس یکسانى نداشتند و معمولاً با همان لباس مرسوم خود، در جنگ حاضر مىشدند. لباس مرسوم آنان عبارت بود از لباس بلندى که گاهى در زیر آن شلوار و ازارى مىپوشیدند که براى نگه داشتن آن، تسمهاى بافته شده از موى بز همانند کمربند بر روى آن مىبستند. همچنین بر روى شانههاى خود ردایى مىآویختند و عمامهاى بر سر مىگذاشتند. بعضى از نیروهاى سواره نظام بر روى پیراهن خود، زرهى مىپوشیدند که داراى آستین بود و گاهى بلندى آن تا روى زمین مىرسید. این نیروها گاهى از کلاهخود و مغفر نیز به عنوان پوشش دفاعى استفاده مىکردند و ران بند و ساق بند نیز مىبستند. سواره نظام برخلاف پیاده نظام، ردایى روى لباس خود نمىپوشیدند؛ زیرا مانع چابکى آنان بر روى اسب مىشد و به جاى جامهى زیرین، شلوارکى کوتاه مىپوشیدند تا پاهاى آنان بر روى اسب آزادتر باشد.4 در جنگهاى مهم و بزرگ در دوران پیامبرصلى الله علیه وآله، تلاش مىشد تا یگانهاى مختلف رنگهاى خاصى به طور یکدست بپوشند تا یکدیگر را بهتر بشناسند و یگانهاى رزمى از یکدیگر مشخص شوند. این کار که در نوع خود بىسابقه بود، براى نخستین بار در فتح مکه به هنگام سان دیدن سپاه در مقابل رسول خداصلى الله علیه وآله، به اجرا در آمد. رنگهاى یکسان یک یگان، به گونهاى بود که شناسایى آن یگان با رنگ مربوطه صورت مىگرفت و آن یگان به همان رنگ نامیده مىشد؛ مثل یگان یا کتیبهى الخضراء که همگى لباسهاى سبز بر تن داشتند یا یگان و ستون البیضاء که همگى سفیدپوش بودند و یا الصفراء که زردپوشان بودند.5 این یگانها هر یک پرچمى ویژه براى خود داشتند. چنانکه ذکر شد، انتخاب رنگ یکسان عمدتاً براى شناسایى نیروهاى یگانها و ایجاد نظم در صفوف خودى بود. هر یگان اعم از فرمانده و نیروها، داراى لباسى یکسان بودند. اگر ردا و لباس و عمامهى فرمانده سفید بود تمامى نیروهاى آن یگان نیز عمامه و رداى سفید مىپوشیدند و پرچم آنان نیز سفید بود و همین طور رنگهاى دیگر. در جنگ جمل، سپاه امام علىعلیه السلام این ترکیب یکسان و رنگ مشابه را به خوبى به نمایش گذاشته بودند. ستون اولِ سواره نظام به فرماندهى ابوایوب انصارى، لباسهاى سفید و زرد داشتند. فرماندهى یگان نیز ضمن پوشیدن ردا و لباس سفید، پرچمى سفید نیز در دست داشت. ستون دوم به فرماندهى خزیمة بن ثابت نیز به همین گونه بود. البته فرماندهى یگان، عمامهاى زرد بر سر داشت و لباسى سفید پوشیده بود. ستون سوم نیز داراى لباسهاى زرد بودند و فرماندهى آنان ابوقتادهى ربعى، عمامهاى زرد و ردایى به رنگ شیرى بر تن داشت.
در بسیارى از جنگها فرماندهان با لباسها و عمامههاى خود مشخص مىشدند. بعضى فرماندهان بر کلاهخود خود، پر شترمرغ و یا علایم دیگر نصب مىکردند. حمزه در جنگ بدر پر شترمرغ و علىعلیه السلام دستهاى موى سپید بر کلاهخود خویش بسته بودند. تیرهاى فرو رفته و یا فرو گذاشته در عمامهى خالدبن ولید هنگام بازگشت از نبردهاى ردّه، به او ابهت و شوکت خاصى بخشیده بود.