لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
مفهوم عدالت در حقوق
الف) مفهوم عدالت
تعریف عدالت
«عدالت» مفهومی است که بشر از آغاز تمدن خود میشناخته و برای استقرار آن کوشیده است.([۱]) مشاهده طبیعت و تاریخ رویدادها، و اندیشه در خلقت، از دیرباز انسان را متوجه ساخت که آفرینش جهان بیهوده نبوده و هدفی را دنبال میکند.([۲]) انسان نیز در این مجموعه منظم و با هدف قرار گرفته و با آن همگام و سازگار است. بنابراین، هر چیزی که در راستای این نظم طبیعی باشد، درست و عادلانه است.حقوق نیز از این قاعده بیرون نبوده و مبنای آن در مشاهده موجودات و اجتماعهای گوناگون است. پس، از ملاحظه «آنچه هست» میتوان به جوهر «آنچه باید باشد» دست یافت. به بیان دیگر، در شیوه ارسطویی جستجوی عدالت، واقعگرایی و پایه آن مشاهده و تجربه است. ([۳])
این مقاله جای تفصیل برای ملاحظه سیر تاریخی عقاید نیست، ولی تعریفهای مهمی از عدالت را بیان میکند.
افلاطون و عدالت اجتماعی
افلاطون در کتاب «جمهوری» به تفصیل از عدالت سخن میگوید. ([۴]) به نظر او عدالت آرمانی است که تنها تربیتیافتگانِ دامان فلسفه به آن دسترسی دارند و به یاری تجربه و حس نمیتوان به آن رسید. عدالت اجتماعی در صورتی برقرار میشود که «هر کس به کاری دست زند که شایستگی و استعداد آن را دارد، و از مداخله در کار دیگران بپرهیزد». پس، اگر تاجری به سپاهیگری بپردازد، یا یک فرد سپاهی، حکومت را به دست گیرد، نظمی که لازمه بقا و سعادت اجتماع است به هم خواهد ریخت و ظلم جانشین عدلخواهی شد.
حکومت، شایسته دانایان و خردمندان و حکیمان است و عدل آن است که هر کسی بر موضع خود قرار گیرد و، به جای پول و زور، خرد بر جامعه حکومت داشته باشد.
بی گمان، مقصود افلاطون طبقاتی کردن جامعه به شیوه خوانسالاران نبوده. زیرا، در جامعه آرمانی او اوصاف سپاهیگری، حکمت و تجارت اکتسابی است نه ارثی، و معیار توصیف اشخاص، زمان اشتغال است نه ولادت. با وجود این، بر او خرده گرفتهاند که چرا وضع شغل و معلومات شخص، او را به حکم طبیعت، تنها سزاوار کاری معین میکند، چندان که تجاوز از آن ستمگری باشد. وانگهی، تقسیم میان آزادمردان و بردگان نیز در این طبقهبندی میگنجد: چنان که ارسطو بر همین پایه ادعا کرد که بعضی از مردم به حکم طبیعت، بردهاند و باید در همین وضع باقی بمانند.([۵])
نفس آدمی نیز به عدالت نیازمند است، و هنگامی این فضیلت به دست میاید که هر یک از قوا در جای خود قرار گیرند و نظمی خاص بر روابط آنها حکمفرما باشد. تمام قوای انسانی، مانند خشم و شهوت، باید زیر فرمان عقل قرار گیرند و هر کدام عهدهدار وظیفه خود شوند. ([۶]) مانند این مضمون را در ادبیات و حکمت و فقه نیز فراوان میتوان دید، که نشانه نفوذ افکار حکیم دانای یونانی است. از جمله در مثنوی مولوی میخوانیم: عدل چه بود وضع اندر موضعش ظلم چه بود وضع در ناموقعش نیست باطل هر چه یزدان آفرید از غضب و زحلم و زنضج و مکید خیر مطلق نیست زینهار هیچ چیز شر مطلق نیست زینها هیچ چیز نفع و ضر هر یکی از موضع است علم از این رو واجبست و نافعست([۷]) همچنین از شیخ طوسی از کتاب مبسوط نقل شده است که : «ان العدل فی اللغه، ان یکون الانسان متعادل الاحوال متساویا»([۸]) در تفسیر «المیزان» (ج ۱، ص ۳۷۱) عدالت با این عبارت تعریف شده است: «و هی اعطاء کل ذی حق من القوی حقه، و وضعه فی موضعه الذی ینبغی له» و این مضمونها نفوذ اندیشههای افلاطون را در این زمینه نشان میدهد. چنان که گفته شد، افلاطون، که مفهوم عدالت را در جامعهای با فضیلت جستجو میکند، عدالت اجتماعی را در حاکمیت دانشمندان و خردمندان میبیند و تجاوز از آن را ظلم میشمارد. ارسطو و اعطای حق به سزاوار آن به نظر ارسطو، عدالت دارای دو معنی خاص و عام است: ([۹]) عدالت به معنی عام شامل تمام فضایل است. زیرا هر کس به کار ناشایستهای دست زند، ستم کرده است. سعادت واقعی از آن کسی است که با فضیلت باشد و از دستورهای عقل اطاعت کند. فضیلت انسان دو آفت بزرگ دارد: افراط و تفریط، که بایستی از هر دو پرهیز کرد. میانهروی و اعتدال، میزان تشخیص رذایل از فضایل است؛ پس تهور و ترس هر دو مذموم و حد وسط بین آنها یعنی شجاعت فضیلت است؛ همچنان که سخاوت میانه بخل و تبذیر، و مناعت و تواضع، اعتدال میان تکبر و زبونی است. در آخرین تحلیل، میتوان گفت: عدالت به معنی عام، «تقوای اجتماعی» است. ([۱۰]) در نظر ارسطو انسان، به حکم طبیعت، نه خواهان فضیلت و کمال است، نه گریزان از آن. فطرت انسان بسیط است و فضیلت و عدالت اکتسابی؛ منتها، طبیعت او به گونهای است که میتواند خود را با آنچه کسب کرده سازگار کند و با خو کردن به آن، به کمال یابد. این مفهوم عدالت نیز در اخلاق و حکمت اسلامی نفوذ کرده است: از جمله در کتاب اخلاق عالم آرا (محسنی) میخوانیم که: «عدالت جامع فضایل است و مانع رذایل» و در توجیه آن مینویسد: «به جهت وحدت تناسبی است که در میان اجرای متباینه به هم میرسد و کثرت را به صورت وحدانی جلوه میدهد و آنجا که حضرت خیر الانام به کلام معجز نظام (خیر الامور اوسطها) به خیریت اوساط تصریح فرموده، شرف عدالت را بر وجهی ابلغ بیان نموده....» (ص ۳۴) . خواجه نصیر الدین طوسی نیز در کتاب اخلاق ناصری مینویسد: «اما انواعی که در تحت جنس عدالت است دوازده است: اول صداق، دوم الفت، سوم وفا، چهارم شفقت، پنجم صله رحم، ششم مکافات، هفتم حسن شرکت، هشتم حسن قضا، نهم تودد، دهم تسلیم، یازدهم توکل، دوازدهم عبادت...». ([۱۱]) عدالت، به معنی خاص کلمه، برابر داشتن اشخاص و اشیاء است. هدف عدالت همیشه تامین تساوی ریاضی نیست. مهم این است که بین سود و زیان و تکالیف و حقوق اشخاص، تناسب و اعتدال رعایت شود. پس، در تعریف عدالت میتوان گفت: «فضیلتی است که به موجب آن باید به هر کس آنچه را که حق اوست داد.» ارسطو عدالت را به معاوضی و توزیعی تقسیم میکند: مقصود از عدالت معاوضی، تعادل میان دو عوض در معامله است، به گونهای که یکی از دو طرف قرارداد نتواند به بهای فقر دیگری، ثروتمند شود یا هر دو عوض را به دست آورد. این مفهوم عدالت خود به خود در قرارداد به دست میاید، ولی ضمانت اجرای آن، جبران خساراتی است که زیان دیده را به وضع متعادل بازگرداند و برابری را تامین کند. بر عکس، عدالت توزیعی، مربوط به تقسیم ثروت و مناصب اجتماعی و ناظر به زندگی عمومی و نقش دولت است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
مفهوم رنگ ؟
وقتی از رنگ سخن به میان می آید همه ما تصوراتی از آن خواهیم داشت و بلافاصله رنگ یا رنگ هایی در نظرمان جلوه گر می شود مثل قرمز ، آبی ، سبز و … معمولاً رنگ های اصلی بیش از هر رنگ دیگری به نظر می رسند یا با شنیدن کلمة رنگ عناصری رنگین از طبیعت و جهان پیرامون را به خاطر می آوریم مثل انواع گل های رنگین یا وسایل و اشیایی که با آنها سر و کار داریم و رنگین هستند. سرانجام احساس می کنیم که رنگ یعنی خیلی از چیزها یعنی کاربرد و نقشی که زندگی می تواند در دیدن تشخیص دادن و درک معانی داشته باشد در نظرمان جلوه گر می شود.
زندگی سرشار از رنگ و جلوه های رنگ است . اهمیت و نقش رنگ در زندگی مفاهیم مختلف و متنوعی از آن را در ذهن ما زنده می کند . در این صورت ارایه یک تعریف مشخص و تعبیر مختصر نه تنها مفهوم جامع و گسترده رنگ را در بر نخواهد گرفت بلکه برای درک ابعاد وسیع آن گمراه کننده نیز خواهد بود . رنگ در همه ابعاد زندگی جاریست و بنابراین مفهوم آن به همان گستردگی مفهوم زندگی است یا به قول ایتن رنگ خود زندگی است.
نقش رنگ و مسایل روزمره ای که با آنها سر و کار داریم آن همه زیاد است که هیچ گاه رنگ را به مفهوم یک واژه ناشناخته و غریب احساس نمی کنیم . زیرا انسان معمولاً وقتی یک مفهوم ، یا یک واژه ، یا اصطلاح را نمی شناسد و یا به دانستن معنی آن تردید دارد به جستجوی مفهوم آن می پردازد. اما در مورد رنگ به نظر می رسد آنقدر بدیهی است که انسان احساس می کند چیزهای بسیاری از آن می داند و مفهوم روشنی را از آن در ذهن دارد اگر چه نتواند تعریف خاصی از آن ارایه دهد. به همین دلیل وقتی درباره رنگ در هنر به طور خاص در هنر تجسمی سئوال بشود آنگاه به نظر می رسد که پاسخ دادن به آن قدری پیچیده است و نیاز به مباحث تخصصی در حیطه هنر تجسمی و نقش و کاربردهای رنگ در آن دارد. به عنوان مثال رنگ را می توان عنصر اصلی کار هنرمندان نقش دانست ، این هنرمندان برای ابداع آثار خود بیش از هر چیز از رنگ استفاده می کنند و آن را به کار می گیرند. در این خصوص آنها حتی از هنرمندان طراح نیز متمایز می شوند. زیرا معمولا هنرمندان طراح از خط استفاده می کنند اگر چه ممکن است خطوط آنها رنگین باشد یا از رنگ در بخش هایی از کار خود برای تاکید نمایش تیرگی ـ روشنی و یا به هر دلیل دیگری استفاده کنند.
در یک تقسیم بندی کلی می توان سه دسته آثار را تشخیص داد که در آنها هنرمندان نقاش مفاهیم و ویژگی های رنگ را به کار گرفته اند :
الف) رنگ به عنوان عنصری تجسمی برای توصیف موضوع اثر و خصوصیات آن مثل ترسیم یک منظره پاییزی یا زمستانی که برای هر کدام از آنها طیف رنگ های خاصی استفاده می شود و به این ترتیب پاییزی یا زمستانی بودن یک منظره با همه ویژگی هایش به نمایش گذاشته می شود و توصیف می گردد. آنچنان که رنگ درختان طبیعت و فضای منظره نشان می دهد . این خصوصیت توصیف گرانه رنگ می تواند در ترسیم یک طبیعت بیجان و عناصر آن یک چهره و پیکره و یا هر موضوع دیگری به کار گرفته شود . مثل آثار نقاشان طبیعت گرا همان گونه که رنگ های یک عکس رنگی موضوع خود را توصیف می کنند.
ب) رنگ به عنوان عنصری نمادین و استعاری که ویژگی های باطنی و درونی اثر را بر اساس موضوعات و مفاهیم مورد نظر هنرمند برای انتقال معانی خاصی به نمایش می گذارد . برای مثال در بسیاری از آثاری که هنرمندان بر اساس محتوای موضوعات اعتقادی ، مذهبی ، رمزی و افسانه أی ساخته اند کاربرد رنگ عموماً جنبه أی نمادین و استعاری دارد.
ج) استفاده از رنگ برای به نمایش گذاشتن ارزش های درونی و زیبایی ها و تاثیرات خود رنگ ، بدون در نظر داشتن ارزش های استعاری و توصیفی رنگ این خصوصیات به ویژه در هنر معاصر بیش از هر دوره دیگری مورد توجه هنرمندان قرار گرفته است. به طوری که برخی از شیوه های هنر جدید آثار صرفاً بر اساس ارزش های قانونی بیانی خود رنگ ها و نمایش قدرت تاثیرگذار و زیباهای بعدی رنگ ساخته شده است. همچنین از این خصوصیت رنگ به عنوان جنبه تزئینی در بسیاری از محصولات صنایع دستی و هنرهای سنتی مثل ظروف ، معماری ، فرش و گلیم ، پارچه طراحی و دوخت لباس بهره می برند.
البته تفکیک این جنبه های سه گانه کاربرد رنگ از یکدیگر به هیچ وجه به معنای آن نیست که در هر کدام از آثار و شیوه های یاد شده صرفا یکی از این جنبه ها مورد توجه هنرمندان بوده است بلکه یک یا تعدادی از این جنبه ها را در اثر مورد تاکید و استفاده قرار داده اند ، اگر چه رنگ همواره به عنوان ماده و عنصر اصلی کار هنرمندان نقاش مورد تاکید قرار می گیرد. لیکن نقش آن نه تنها در سایر شاخه های هنر تجسمی و ارتباطات بصری قابل بررسی است بلکه در هنرهای دیگر نیز از اهمیت ویژه أی برخوردار است یکی از عوامل اصلی ارتباط بصری در همه آثار گرافیک رنگ و نحوة کاربرد آن است از مقوله بسته بندی گرفته که استفاده هیچ رنگ در آن می تواند سبب رونق بازار تجاری برای یک کالا بشود تا ترسیم و اجرای یک اعلان ، یک نشانه یا ساختن روی جلد و تصویر سازی برای یک کتاب و به همین نسبت کاربرد رنگ در آثار حجمی ، فضاهای عمومی شهری و معماری می تواند روح و حیات خاصی را در زندگی جمعی بدهد و یکی از ارکان اصلی طراحی شهری ، معماری و مجسمه سازی تلقی می شود. همچنین کاربرد رنگ و توجه به ویژگی های زیبایی شناختی و تاثیرات گرافیکی آن در طراحی صنعتی و ابزار و لوازمی که به طور روزمره با آنها سروکار داریم بر هیچکس پوشیده نیست.
طراحی پارچه ، مبلمان و تزئینات داخلی فضای زندگی روزانه ما با استفاده خلاقانه از رنگ می تواند به ریتم زندگی ما معنای عمیق تری بدهد. نقش رنگ در عکاسی و در سینما نیز دارای اهمیتی چشم گیر است و نه تنها می تواند سبب ایجاد جذابیت و تاثیرگذاری بر مخاطب شود بلکه در انتقال معانی و مفاهیم در یک ساختار بصری و تصویری عمق و فضای بیشتری ببخشد.
هنر نمایش با استفاده از امکانات تاثیرگذاری بصری و روانی رنگ در طراحی صحنه ،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
مفهوم آرم کانگ فو
1- مشخصات عبارتند از:
هلال قرمز بالای مشت نشان دهنده فلسفه خون کانگ فو یعنی مبارزه تا آخرین قطره خون در راه آزادی انسانها می باشد.
2-مشت در میان دایره سیاه نشان دهنده قیام از دل تاریکیها و پلیدیهاو همه آنچه که انسان امروز از خود بیگانه کرده ودر بند کشیده است.
و مشت نشانه تجاوز نمی باشد ،بلکه حالت دفاعی دارد که از شکل آن نیز مشخص است .
3-هلال سفید زیر مشت نشان دهنده نژاد سفید ایرانی است.
4-کره جهان زیر مشت و نقشه ایران در وسط کره بعنوان پایگاه کانگ فو توآ در جهان مشخص شده است .
این آرم روی سینه طرف چپ قرار می گیرد که مشت حفاظت از قلب ماست که طپش آن صدای فکر مان است.
پس آرم کانگ فو نیز دفاعی بودن این هنر را نشان می دهد و بازگو کننده این نقطه است که :
پیکار ما فقط برای دفاع از انسانیت است .
کونگ فو توآ یک هنر رزمی ایرانیست که در خارج از ایران با مُعرفانِ خوب و بَدَش به پِرشین کونگ فو، یعنی کونگ فوی پارس، شناخته شده. وجه َتمایز این هنر از هنرهای رزمی دیگر، حرکات پُرتوانِ جسمانی، همراه با شُک های تکنیکی و رانشِ بازدَم است که چون اُجاقی وجود را شعله ور میکند و پس از فرو کش یا پایان تمرین، احساسی خوب و پاک به آدم میدهد که آدم از تلاشِ خود، خوشنود میشود. بِسان یک رقص قدرت میماند که بر پایه ی فرهنگ و آدابِ نژادِ آریایی از خاور تا باختر و از شمال تا جنوب ایران و فَراسوی مرزهای ایرانِ کنونی ریشه دارد. کونگ فو توآ شامل تکنیکها، ترکیبات، دورانها و پیچشهای بسیاریست که زیبا به نظر میرسند و یک چالش بزرگ برای کسانیست که در پی ورزشهای رزمی هستند یا پیِ خود شناسی میگردند. بهتر است که ما مشکلات و خواسته های شخصی خود را با آن مخلوط نکرده و درست آموزش دهیم کونگ فو توآ دَربَرگیرنده ی نرمشها، حرکات بدنساز، تکنیکهای دست و پا، حرکات موجی، تمرینات تنفسی، یوگا، نفوذ بر اجسام سخت، دفاع شخصی، مبارزات سُنتی آزاد و نیمه آزاد، تمرینهای انفرادی و تمرینهای گروهی است.
در تمرین ها، سرعت، اِنعطاف، و هدف گیریِ توان در یک نقطه یا همان تمرکز گیری، شایانِ توجه است تا دست یازیده به مطلوب برسیم در کونگ فو توآ روی هَنایش یا اَثرِ تمرینات توجه ویژه ای میشود میوه و اَثری که انسان از این خود شناسی بر میگیرد از آنجایی که با انجام این تمرینها و کنکاش در فلسفه ی کونگ فو توآ انسان با چرخه ی هستی یین و یانگ در میاُفتد و چالش میجوید، پس در این دَرگیری، توانِ او نیز در هر گوشه ای از زوایای هستی بروز میکند بزبان ساده کونگ فو توآ هر گونه زشتی و نیکی را در انسان بیدار میکند و یک کارگر کونگ فو یا کونگ فو کار توانِ نهفته، پتانسیلِ هر کرداری را دارد، از پلید ترین تا پاک ترینِِ کردارها، درست بر خلاف آنچه که ما تصور میکنیم که با اجرای کونگ فو توآ همه چیز روبراه است و ما انسانهایی وارسته هستیم، برعکس، تازه اول بازی و کشتی گرفتن با پدیده ها و چگونه زیستن آغاز گشته، بدون بیدار شدنِ نیروهای نیک و بد، خودشناسی، مُیسر نمیشود، چرا که قوه ی شناخت، از طریق قیاس، کشمکش و توازنِ این دو نیرو بدست میآید و هدف کونگ فو توآ معرفت یا شناخت و خود شناسی است. پس نیروهای پلید را میتوان مقیاس شناخت خوبیها قرار داد و آموخت چنانچه از یک بی ادب میتوان درس ادب آموخت و رفتار بی ادبانه را تکرار نکرد. برای خود شناسی نظری به تاریخ مشترکمان در کونگ فو توآ بیافکنیم. در تاریخچه ی چند ساله ی ترازوی کونگ فو توآ میبینیم که کفه ی پلیدیها همیشه سنگین تر بوده و اثرات پلید بسیار بجای مانده، دقیقاً همین نکته نشانگر اینست که این راه، راه دشواریست و پیمایشِ آن، کار هر کسی نیست پس برای خودشناسی و سخت کوشی، راه خوبیست و نباید بخاطر زشتیهایی که در آن رخنه کرده، راه را نفرین کرد، بلکه باید در سویه ی خودشناسی در آن گام زد و اثر نیک بر جای گذاشت. سیستم تکنیکهای کونگ فو توآ از آناتوآ تا وایمابتو در حالتِ اُفقی طراحی شده اند، با زدن این تکنیکها، نیروی آزاد شده باعث شده که کارگران کونگ فو توآ یا کونگ فو کاران، دید و افکارشان در اُفق و حالاتِ تعصبی و فناتیک شکل گرفته، بطوریکه جای دیگر را نمیبینند. به سخن یارومه ابراهیم میرزایی توجه کنیم خورشید با تعصبی خاص، میلیاردها سال است که سر جایش مانده و نور میپراکند مهر و فروغش جاریست اما آدم خورشید نیست آدم وظایف دیگری دارد. حرکت آدم تغییر و تغییر یعنی امکان خود شناسی، ولی این تغییر نشان نداشتن ایمان یا نماد ناپایداردی نیست نشان اینست که انسان همواره از رادیکالِ هستی به هستی میرود و تغییر یا پیشرفت میکند انسان لایتغیر نیست و تغییر بخشی از بافت وجود انسان است که خود نیز در تغییر است. اکثر کسانیکه با واژه ها و فلسفه ی کونگ فو توآ آشنا میشوند، شروع به تقلید از سخنانِ یارومه ابراهیم میرزایی میکنند و دیگر از دل سخن نمیگویند این اشتباه است و شخصیتی مجازیست در صورتیکه گوهر وجود آدم اصالت است و بر پایه ی این اصالت آدم باید بیآموزد ولی خودش باشد نه کسی دیگر و شخص پرست و یا بُت پرست نشود، این اشتباهیست که اکثر ما کرده ایم و باید این اشتبا باید این اشتباه را به نسلهای آینده گفت تا به گمراهی نیافتند و شخصیت مقلد و مصرفی نشوند، بلکه بر پایه ای استوار با اتکا به خوبیهای فرهنگ پارسی زندگی کنند. یک شخصیت مجازی و خیالی از خود ساختن، خطراتی چون دوگانه شدن با خویش را به بار میآورد و در پی آن افسردگی و یا به جان دیگران افتادن، تکرار واژه ها، بدون آگاهی به مفهوم آن و بازی با کلمات، موجب بروزِشخصیتهای مصنوعی و دو گانه ی متعددی در جامعه ی کونگ فو توآ گشته و از اصل مطلب، یعنی پرورش تن و روان، به دور شده ایم. ما آدم ها گناهی نداریم، فقط ناآگاهیم که چنین میکنیم، گناهکارانیم اگر آگاه باشیم و هنوز چنین کنیم.
در تاریخچه ی کونگ فو توآ آثار افراد نیک کردار نیز دیده میشوند، که سر احترام به ذاتِ نیکِ این افرادِ وارسته خم میکنیم.
کونگ فو توآ طریقت دانایی به انشاء یا آفرینش تن و روان در ابتدا در ارتشِ شاهنشاهی ایران، بنام کن فو کاراتو شالوده و اساس کارهای انسان آموزش و گسترش داده شد. در اوایل سالهای ۵۰ خورشیدی بصورت ورزشی مستقل در باشگاه های پهلوی، دیهیم و سپس تاج، باشگاه بانوان تاج یا دانشکده ی انشای تن و روان گسترش یافت. پس از انقلاب اسلامی و بسته شدنِ دانشکده ی انشاء تن و روان، مکان دانشکده ی انشای تن و روان یا باشگاه بانوانِ تاج، به مکان ورزشی حجاب تغییر نام یافت. کونگ فو توآ مانند همه ی هنرهای رزمیِ اصیل، هدفی وَرای نیروی بدنی دارد. در سالهای دهه ی۶۰ میلادی بروس لی، بنیانگزارِ هنر رزمی کونگ فو جیت کان دو، با بازیگری در فیلم های گوناگون و با شخصیت صمیمی و رفتار دلنشینش موجب شناسایی کونگ فو Gong Fu به جهانیان شد، موجی که وی بوجود آورد، باعث پایه گذاری صدها سبک مختلف کونگ فو در سطح گیتی شد، یارومه ابراهیم میرزایی که بنا به موج جامعه ی آن زمان در ایران، سبک کونگ فو توآ را بنیان نهادند، از بروس لی به عنوان نوری یاد میکنند که لحظه ای کوتاه بر جهان تابید و اثری نیک بجا گذاشت، هدف کونگ فو توآ
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
مفهوم برنامهریزی
هر کس در زندگی خواستهایی داردکه برای رسیدن به آنها طرحی میاندازد و تدبیری میاندیشد . خواستها و آرزوهای بعضیها برآورده میشوند ، خواستها و آرزوهای بعضی دیگر برآورد نمیشود . خواستهایی برآورد میشوند که اولاً مطابق با واقعیات ،و دور از تخیلات و رؤیاها هستند . ثانیاً، طرحها و تدابیر رسیدن به آنها با توجه به منابع ، امکانات ، و محدودیتها تهیه و یا اندیشیده می شوند . به این ترتیب ، طراحی و نقشه کشیدن برای نیل به هدفها را برنامه ریزی گویند ، نهایت این که بعضی برنامهها واقع بینانه طراحی می شوند و بعضی دیگر حالت آرزویی و خیالی دارند .
برای برنامهریزی تعاریف متعددی وجود دارد که هر یک از آنها بیانگر دیدگاه ویژه تعریف کننده و وابستگی او به حوزهی علم و دانش خود و یا گروههای خاص اجتماعی است مثلاً :
« برنامهریزی عبارت است از طرح تدابیری که بتوان به احسن وجه ( یا مناسبترین صورت ) ، از منابع موجود ( ممکن الوجود ) برای نیل به هدفهای مطلوب استفاده کرد .» یا « برنامهریزی فعالیت مستمری است که نه تنها به مقصد ، بلکه به روش وصول به آن ( مقصد ) و تعیین بهترین مسیر نیز توجه دارد .» یا « برنامهریزی تدابیر آگاهانهای است که از طرف مقامات دولتی برای تعیین هدفهای معین ، با توجه به روابط آنها با همدیگر ، و با در نظر گرفتن رشد متناسب و هماهنگ و بسیج همهی امکانات برای رسیدن به این هدفها اتخاذ میشود تا رشد اقتصادی و اجتماعی تمام جامعه در یک دوره معینی از آینده تضمین گردد.»
و سرانجام ، « برنامهریزی فراگردی است مداوم ، حساب شده و منطقی ، جهت دار و دورنگر ، به منظور هدایت و ارشاد فعالیتهای جمعی ، برای رسیدن به هدفهای مطلوب ».
به این ترتیب ، کار برنامهریزی ، همچنانکه یان تین برگن ، مؤلف کتاب « برنامهریزی مرکزی » متذکر شده است ، مشتمل است بر :
(1) پیش بینی و آیندهنگری است ، و بنابراین سازمان برنامهریزی باید به ابزارهای پیشبینی مجهز گردد.
(2) مشخص کردن هدفها و یا دادن محتوا به هدفهاست . از آنجائی که غالباً هدفهای سیاست ( اقتصادی آموزشی و ... ) از دولت و مجلس سرچشمه میگیرند ، به عبارت دیگر ، هدفها را دولتمردان ، که سیاست گذاران نامیده می شوند ، تعیین میکنند ،کار برنامهریزان محتوا بخشیدن به آن هدفها میباشد ، گرچه ، در مورد تعیین هدفها میان برنامهریزان اتفاق آرایی وجود ندارد . عدهای بر این باورند که کار برنامهریز بعد از تعیین هدفها به وسیله دولتمردان و سیاست گذاران شروع میشود ( مانند راسخ ) ، و عدهای دیگر بر این عقیدهاند که برنامهریزی جدا از تعیین هدفها نیست و برنامهریزان با توجه به طبیعت کارشان و اطلاعاتی که دربارهی توقعات و نیازها دارند ، هدفها را نیز باید تعیین کنند . آنچه واقعیت دارد این است که برنامهریز به کلیه مسؤلان ، دولتمردان، و سیاستگذاران کمک میکند تا تصمیمات آگاهانهتری را اتخاذ کنند.
(3) و سرانجام هر برنامهریزی مستلزم هماهنگی میان ابزارها ، عوامل و وسایل مختلف اجرای سیاست است .
مراحل برنامهریزی
برنامهریزی ، به طور اعم ، شامل مراحل زیر است :
تعیین وتصریح هدف(ها) ؛ یعنی پاسخ به این سوال که : برای چه چیزی باید برنامه ریخته شود؟
تهیه طرحها و تعیین فعالیتها؛ دراین مرحله طرحهای رسیدن به هدفها به دقت تهیه و تنظیم میشوند و براساس آن فعالیتهای مربوط به طور دقیق پیشبینی و مشخص میشوند.
انتخاب روشها از میان شقوق مختلف برای هماهنگ کردن وهدایت مسیر فعالیتها به سوی هدفهای تعیین شده .
تنظیم برنامه زمانی برای فعالیت ها.
به مورد اجرا گذاردن یا به مرحله عمل درآوردن طرحها.
سرانجام ، ارزشیابی از نتایج فعالیتها و تعیین میزان رسیدن به هدفها و یا مشخص کردن موانع و نارساییها ، و استفاده از نتایج ارزشیابی به عنوان بازخورد در برنامهریزی بعدی .
با توجه به مراحل یاد شده ، برنامهریزی درسی شامل مراحل زیر است :
(الف) تعیین هدفهای کلی و عینی ، که براساس متغییرات و عوامل خارجی ( خارج ازنظام آموزش و پرورش ) ، و با توجه به :
معرفت و دانش سازمان یافته ،
آرمانها ، ارزشها و نیازهای اجتماعی ،
نیازهای یادگیرندگان ،
فرآیند یادگیری ،
تعیین و تصریح می شوند.
(ب) طراحی حیطه برنامهها و برنامههای درسی ، که به وسیله گروههای مسول برنامهریزی درسی برای مدارس صورت میگیرند.
بدیهی است تصمیمات درباره طرحهای برنامهها با توجه به عوامل سیاسی و اجتماعی اتخاذ میشوند.
(پ) انتخاب و به مورد اجرا گذاردن روشهای آموزشی ، که معمولاً به وسیله گروههای آموزشی و معلمان مسئول صورت میگیرد . دراین مرحله ، معمولاً معلمان در انتخاب شقوق مختلف استفاده از منابع ، و وسایل ارتباط جمعی آزادی بیشتری دارند .
(ت) سرانجام ، ارزشیابی برنامههای درسی است ، که تصمیم درباره ی شیوههای ارزشیابی از پیشرفت یادگیرندگان به وسیله معلمان اتخاذ میشود و تصمیم درباره شیوههای ارزشیابی برنامههای درسی به وسیله گروه برنامهریزان گرفته میشود .
اکنون، به منظور آشنا شدن بیشتر با مراحل برنامهریزی درسی نمودار تصویری آن را در شکل (5) نشان میدهیم ، و بعداً نیز درباره هر یک از موارد آن به تفصیل سخن خواهیم گفت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
مفهوم فن آوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) چیست؟ فن آوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) وسیله ای برای ذخیره سازی، پردازش و ارائه اطلاعات است که به صورت الکترونیکی و مبتنی بر تعدادی رسانه می باشد. کامپیوترها وآلات میکروالکترونیک همه روزه به اشکال متنوعی دروسایل، به کاربرده می شوند. با این حال انواع فن آوری دخیل در تعلیم و تربیت بر انتقال محتوا و اطلاعات به منظور پشتیبانی فرآیندهای رسمی یادگیری متمرکز هستند. عمدتاً استفاده از ICT براستفادة آن در کامپیوترها خلاصه می شود.البته همیشه اینطور نیست و اکنون بسیاری از آنها توانایی چند رسانه ای دارند و سخت افزارو نرم افزارهای مرتبط را به کار می گیرند. سخت افزار شامل قطعات جانبی از قبیل چاپگرها، دستگاهDVD و اسکنرها می باشد، در حالیکه نرم افزار شامل مجموعه هایی است که ویرایش، واژه پردازی، کارهای گرافیکی، بانکهای اطلاعاتی و ارائه کنفرانسها را آسان می کنند. از بعد ارتباطی، ICT ارتباط شبکه ای کامپیوترها را فراهم می کندکه خود امکان دسترسی به دامنه وسیعی از نرم افزارها و اطلاعات را افزایش می دهد و همچنین ارتباط در محدوده سازمانها و دسترسی به اینترنت و ایمیل(پست الکترونیکی) را مهیا می سازد. اینترنت همچنین در سازوکارهای دیگری همچون تلویزیون دیجیتالی، تلفنهاو بازیهای اینترنتی قابل دستیابی است. چرا ICT برای کودکان مهم است ؟ICT نقشی روزافزون در زندگی مردم ایفا کرده است و دولتها هدف « دسترسی جهانی» به اینترنت را تا سال 2005 تدوین کرده اند. این خود جنبه ای از تعلیم و تربیت برای سن پس از 16 سالگی است و مدارسی برنامه ریزی شده اند که تا آخر 2005 به اینترنت دسترسی داشته باشند. ICT همچنین درحال تبدیل به جنبه ای مهم در بخش اشتغال است و ابزاری برای مشارکت شهروندان در ارایه خدمات بیشتر و بیشتر، به نحویکه محصولات و خدمات توسط واسطه های الکترونیکی قابل دسترسی می شوند. کودکان احتمالاً بیم و ترس کمتری از اینترنت دارند تا بزرگسالان، و بدین ترتیب می توانند سریعتر با نحوة بهره برداری از فن آوری تطابق بیابند. بنابرایناگر اینترنت به خوبی مدیریت بشود، می تواند ابزار مناسب و جذابی برای آموزش و یادگیری باشد.
چرا ICT در مدارس استفاده می شود؟ مدارس از ICT استفاده می کنند تا بعد جدیدی را به فرآیند یادگیری بیافزایند و همچنین باعث افزایش ارتباط میان خانه و مدرسه بشوند.بعضی مدارس از سایت اینترنتی خودشان استفاده می کنند تا منابع یادگیری را به صورت پیوسته(On Line) مهیا سازند. همچنین با توانایی ICT، بعضی مدارس قادرند با ارایه اطلاعات به والدین درباره حضور و غیاب، پیشرفتو دیگر اطلاعات مدرسه جامعی مهیا سازند. تحقیقات نشان داده است که به احتمال زیاد دانش آموزان از ICT برای انجام تکالیفشان درخانه استفاده می کنند. فواید ICT در تعلیم و تربیت و جنبه های گسترده زندگی اجتماعی موجب شده تا مدارس بیشتر کوشش کنند تا دانش آموزان قابلیت استفاده از ICT را فرا بگیرند. از دیدگاه یادگیری، استفاده موثر از ICT می تواند به فوایدی در قالب : · انگیزش بالاتر · اعتماد به نفس بیشتر · سئوال پرسیدن بهتر · ترفیع قابلیت کار با اطلاعات · بهبود مهارتهای ارتباطی و اجتماعی منجر شود.· ترفیع یادگیری مستقل و پیشرفت در آن · بهبود ارایه مطالب · ایجاد قابلیت های حل مسئله · بهبود « زمان انجام کار » خصوصاً، ICT می تواند کودکان را به انجام موارد زیر قادرسازد : · ترکیب لغت ها و تصاویر برای تولیدیک کار« حرفه ای » · انجام کارها تلاش کمتر · آزمایش و ارائه ایده هایشان به روشهای مختلف برای مخاطبان گوناگون · کاوش سکانسهای موزیک وسرایش قطعات خودشان · بررسی واعمال تغییرات در مدلهای کامپیوتری · ذخیره و کاربری مقادیر بزرگ اطلاعات به راههای مختلف · انجام سریع و آسان کارهایی که بدون بهره گیری از ICT زمان زیادی می برد.· استفاده از شبیه سازی برای تجربه مواردی که تجربه آنها در زندگی واقعی بسیار دشوار یا خطرناک خواهد بود.· کنترل ادوات با روشن یا خاموش کردن موتورها، زنگ اخبارها و چراغها، یا با برنامه ریزی کردن آنها به نحوی که نسبت تغییرات به نور یا حرارت واکنش نشان دهند· ارتباط از راه دوربا دیگران. قابلیت ICT چیست ؟ قابلیت ICTتنها قابلیت به کارگیری گستره ای از عملیات مکانیکی نیست، بلکه یادآورآنست که کامپیوترها می توانند به بهبود یا تکمیل شماری از