لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 128
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 51
زندگینامه و بخش هایی از زندگی
صادق هدایت
استاد راهنما: دکتر صفا تسلیمی
دانشجو: سلمان بابایان مشهدی
فهرست:
زندگی نامه صادق هدایت...........................................................................2
سال شمار تفصیلی آثار صادق هدایت.........................................................6
بخش هایی از زندگی صادق هدایت..........................................................14
منابع و مآخذ...............................................................................................51
زندگی نامه صادق هدایت:
صادق هدایت در سه شنبه 28 بهمن ماه 1281 در خانه پدری در تهران تولد یافت. پدرش هدایت قلی خان هدایت (اعتضادالملک) فرزند جعفرقلی خان هدایت(نیرالملک) و مادرش خانم عذری- زیورالملک هدایت دختر حسین قلی خان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلی خان هدایت یکی از معروفترین نویسندگان، شعرا و مورخان قرن سیزدهم ایران میباشد که خود از بازماندگان کمال خجندی بوده است. او در سال 1287 وارد دوره ابتدایی در مدرسه علمیه تهران شد و پس از اتمام این دوره تحصیلی در سال 1293 دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد. در سال 1295 ناراحتی چشم برای او پیش آمد که در نتیجه در تحصیل او وقفه ای حاصل شد ولی در سال 1296 تحصیلات خود را در مدرسه سن لویی تهران ادامه داد که از همین جا با زبان و ادبیات فرانسه آشنایی پیدا کرد.در سال 1304 صادق هدایت دوره تحصیلات متوسطه خود را به پایان برد و در سال 1305 همراه عده ای از دیگر دانشجویان ایرانی برای تحصیل به بلژیک اعزام گردید. او ابتدا در بندر (گان) در بلژیک در دانشگاه این شهر به تحصیل پرداخت ولی از آب و هوای آن شهر و وضع تحصیل خود اظهار نارضایتی می کرد تا بالاخره او را به پاریس در فرانسه برای ادامه تحصیل منتقل کردند. صادق هدایت در سال 1307 برای اولین بار دست به خودکشی زد و در ساموا حوالی پاریس عزم کرد خود را در رودخانه مارن غرق کند ولی قایقی سررسید و او را نجات دادند. سرانجام در سال 1309 او به تهران مراجعت کرد و در همین سال در بانک ملی ایران استخدام شد. در این ایام گروه ربعه شکل گرفت که عبارت بودند از: بزرگ علوی، مسعود فرزاد، مجتبی مینوی و صادق هدایت. در سال 1311 به اصفهان مسافرت کرد در همین سال از بانک ملی استعفا داده و در اداره کل تجارت مشغول کار شد.در سال 1312 سفری به شیراز کرد و مدتی در خانه عمویش دکتر کریم هدایت اقامت داشت. در سال 1313 از اداره کل تجارت استعفا داد و در وزارت امور خارجه اشتغال یافت. در سال 1314 از وزارت امور خارجه استعفا داد. در همین سال به تامینات در نظمیه تهران احضار و به علت مطالبی که در کتاب وغ وغ ساهاب درج شده بود مورد بازجویی و اتهام قرار گرفت. در سال 1315 در شرکت سهامی کل ساختمان مشغول به کار شد. در همین سال عازم هند شد و تحت نظر محقق و استاد هندی بهرام گور انکل ساریا زبان پهلوی را فرا گرفت. در سال 1316 به تهران مراجعت کرد و مجددا در بانک ملی ایران مشغول به کار شد. در سال 1317 از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
جدال خلق و تحقیق در صادق هدایت
«گفت وگو با هوشنگ اتحاد درباره کتاب «صادق هدایت» از مجموعه پژوهشگران معاصر ایران»
•آقای اتحاد، تا به امروز هشت جلد از مجموعه پژوهشگران معاصر ایران منتشر شده است. بفرمایید که در نهایت این مجموعه به چند جلد خواهد رسید؟ همچنین بفرمایید که در این انتخاب، چه معیارهایی مورد نظر شما بوده است؟ و ترتیب شخصیت ها برچه مبنایی قرار دارد؟ و برای نوشتن زندگینامه آنها به چه صورتی عمل کرده اید؟
مجموعه «پژوهشگران معاصر ایران» به دوازده جلد خواهد رسید. برای این کار پژوهشگرانی را در نظر گرفتم که متون قدیمی ما را اعم از نثر و نظم تصحیح و بر آنها تحشیه نوشته اند. مبنا را از تولد علامه محمد قزوینی بنیانگذار تحقیقات علمی در ایران قرار دادم که متولد ۱۲۵۶ شمسی است. و آخرین شخصیت، دکتر احمد تفضلی که متولد ۱۳۱۶ است. ناگفته نماند که در بررسی هر شخصیت اصلی، چهار بخش را در نظر گرفته ایم:
۱- زندگینامه شخصیت اصلی.
۲- نمونه یا نمونه هایی از نثر شخصیت اصلی براساس چندگانگی شیوه نثر آنها.
۳- فهرست آثار شخصیت اصلی.
۴- یادداشت ها، که شامل اسم های خاصی است که در متن شرح زندگی شخصیت اصلی آمده است. به طور مثال در شرح زندگی علی اصغر حکمت به عنوان شخصیت اصلی، آمده است که او برای نخستین بار سفر به شهرستان ها را برای بازرسی وضع آموزش و پرورش باب کرد و در اولین سفری که به این منظور به خراسان رفت، چهار نفر با او همراه بودند: روح الله خالقی (موسیقیدان)، آندره گدار (خاورشناس فرانسوی)، اسماعیل مرآت (از وزیران فرهنگ بعد از مرآت)، ابوالقاسم فیوضات (بنیانگذار نخستین کودکستان و مدرسه حرفه ای در ایران) که در آن موقع در وزارت فرهنگ شاغل بودند. هر یک از این شخصیت ها شماره خورده و در بخش یادداشت ها به تفصیل به شرح احوال و آثار آنان پرداخته شده است. به طوری که مجموعه یادداشت های این دوازده جلد، آگاهی های گسترده ای را در اختیار خوانندگان قرار می دهد.
کلیه منابعی که برای نوشتن هر جلد از این دوازده دوره مورد استفاده قرار گرفته است، به صورت فهرست الفبایی تدوین شده و با عنوان کتابنامه در آخر کتاب آمده است. ضمناً با آنکه شخصیت های بسیاری در این کتاب سخن گفته اند، کوشش کرده ام کتاب یکدست و روان باشد.
•اگر اجازه بدهید محور گفت وگو را به جلد ششم که اختصاص به هدایت دارد، قرار دهیم. آقای اتحاد، آوردن نام صادق هدایت به عنوان یکی از پژوهشگران معاصر جالب است. چرا که هدایت را بیشتر به عنوان داستان نویس می شناسند تا یک محقق. هر چند او با دو کتاب «فرهنگ عامیانه مردم ایران» و «نیرنگستان» اولین کار پژوهشی در حوزه مردم شناسی را در ایران انجام داده است.
ابتدا بگویم که قبل از مجموعه «پژوهشگران معاصر ایران» تذکره هایی از شاعران، نویسندگان، موسیقیدانان، خوشنویسان و... به چاپ رسیده بود. ولی تذکره ای در احوال و آثار پژوهشگران وجود نداشت. بعضی از شخصیت ها فقط پژوهشگر بودند، نظیر علامه قزوینی و عبدالعظیم خان قریب. بعضی دیگر نظیر ملک الشعرای بهار، شخصیتی جامع الاطراف بودند که در تذکره های شاعران معاصر به عنوان شاعر و در تذکره «چهره مطبوعات معاصر» به عنوان روزنامه نگار از او یاد شده است. ولی در عین حال می بایستی به عنوان پژوهشگری ارجمند نیز برای او حقی قائل بود و خدمات او را از این نظر مورد یادآوری قرار داد. به منظور رفع این کمبود، کتاب «پژوهشگران معاصر ایران» را تدارک دیدم و از سال ۱۳۶۰ به آن پرداختم. معیار انتخاب من، پژوهشگرانی بودند که متون قدیمی را تصحیح کرده اند و بر آنها تحشیه نوشته اند. در خلال کار دریافتم هدایت نیز از معدود افرادی است که جامع الاطراف است. او نه تنها نویسنده ای بزرگ و صاحب سبک، بلکه خیام شناس و بنیانگذار خیام شناسی در ایران است؛ و از معدود کسانی است که توانسته به ژرفنای اندیشه خیام نزدیک شود. زنده یاد استاد دکتر زرین کوب هم بر این باور است که: «صادق هدایت بینش عمیقی در نقد خیام (ترانه های خیام) نشان داده است و در این مورد نیز مثل داستان نویسی، صادق هدایت یک سرمشق بی بدیل و ملامت ناپذیر است.» صادق هدایت در سال ۱۳۰۳ در حالی که بیش از بیست ودو سال نداشت، جزوه ای با عنوان «رباعیات خیام» به چاپ رساند و در مقدمه آن اشاره کرده است که با روش اهل تحقیق غرب و با توجه به دستاوردهای فرهنگ دوران جدید، برای نخستین بار یکی از شاعران و متفکران ایرانی مورد ارزیابی قرار گرفته و از دید و جهان بینی وی به تفصیل گفت وگو می شود. او برای شناختن هرچه بیشتر خیام از هیچگونه کوششی فروگذاری نکرده و تا حد امکان با دستیابی به کهن ترین مجموعه های ترانه های منسوب به خیام، کتاب هایی که درباره خیام چیزی در آن نوشته شده، ترجمه ها، جست وجوها و پژوهش هایی که فرنگیان درباره او کرده اند، با باریک بینی ویژه خویش خوانده و حتی افسانه هایی را که درباره او نگاشته اند و برخی از آنها بر سر زبان ها است، بررسی یا تحلیل کرده است.او در داوری، شتاب نورزیده و بر سر آن بسی اندیشیده است. نتیجه پژوهش های خود را در سال ۱۳۱۳ در کتاب «ترانه های خیام» منتشر کرد که در واقع مفصل ترین و جدی ترین پژوهش او در ادبیات فارسی به شمار می رود. در این پژوهش نخست طی پنجاه صفحه، مقدمه ای انتقادی درباره زندگی و اندیشه های خیام نگاشته و با وسواس بیشتری رباعی هایی را که به نظر او اصیل تر بوده اند انتخاب و در بخش هایی با عناوین مختلف قرار داده است. به این ترتیب او با نگارش دو مقاله درباره رباعیات خیام و ویس و رامین فخرالدین اسعدگرگانی، پایه «نقد تحلیلی» را گذاشت. هشت سال پس از انتشار «ترانه های خیام» در سال ۱۳۲۱ کتاب «رباعیات حکیم خیام نیشابوری» با مقدمه و حواشی محمدعلی فروغی و قاسم غنی به چاپ رسید. آنها کم ترین یادی از «ترانه های خیام» هدایت نکردند. در حالی که بنا به گفته محمدپروین گنابادی، در نوشتن مقدمه کتاب خود از فکر هدایت استفاده کرده بودند. بعدها جلال الدین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
خیام شاعر
ترانه هاى خیام؛ اثری از صادق هدایت
آنچه که اجمالا اشاره شد نشان میدهد که نفوذ فکر، آهنگ دلفریب، نظر موشکاف، وسعت قریحه، زیبائی بیان، صحت منطق، سرشاری تشبیهات سادة بیحشو و زوائد و مخصوصاً فلسفه و طرز فکر خیام که به آهنگهای گوناگون گویاست و با روح هر کس حرف میزند در میان فلاسفه و شعرای خیلی کمیاب مقام ارجمند و جداگانهای برای او احراز میکند.
رباعی کوچکترین وزن شعری است که انعکاس فکر شاعر را با معنی تمام برساند. (در کتاب کریستنسن راجع به رباعیات خیام (ص ۹۰) نوشته که رباعی وزن شعری کاملا ایرانی است و به عقیدة هارتمان رباعی ترانه نامیده میشده و اغلب به آواز میخواندهاند.
برساز ترانهای و پیشآور می. (۱۱۶)
بعدها اعراب این وزن را از فارسی تقلید کردند، این عقیده را لابد هارتمان از خواندن گفتة شمس قیس رازی راجع به رباعی پیدا کرده.)
هر شاعری خودش را موظف دانسته که در جزو اشعارش کم و بیش رباعی بگوید. ولی خیام رباعی را به منتها درجة اعتبار و اهمیت رسانیده و این وزن مختصر را انتخاب کرده، در صورتیکه افکار خودش را در نهایت زبردستی در آن گنجانیده است.
ترانههای خیام به قدری ساده، طبیعی و به زبان دلچسب ادبی و معمولی گفته شده که هر کسی را شیفته آهنگ و تشبیهات قشنگ آن مینماید، و از بهترین نمونههای شعر فارسی به شمار میآید. خیام قدرت ادای مطلب را به اندازهای رسانیده که گیرندگی و تأثیر آن حتمی است و انسان به حیرت میافتد که یک عقیده فلسفی مهمی چگونه ممکن است در قالب یک رباعی بگنجد و چگونه میتوان چند رباعی گفت که از هر کدام یک فکر و فلسفة مستقل مشاهده بشود و در عین حال با هم همآهنگ باشد. این کشش و دلربائی فکر خیام است که ترانههای او را در دنیا مشهور کرده، وزن ساده و مختصر شعری خیام خواننده را خسته نمیکند و به او فرصت فکر میدهد.
خیام در شعر پیروی از هیچکس نمیکند. زبان سادة او به همه اسرار صنعت خودش کاملا آگاه است و با کمال ایجاز، به بهترین طرزی شرح میدهد. در میان متفکرین و شعرای ایرانی که بعد از خیام آمدهاند، برخی از آنها به خیال افتادهاند که سبک او را تعقیب بکنند و از مسلک او پیروی بنمایند، ولی هیچکدام از آنها نتوانستهآند به سادگی و به بزرگی فکر خیام برسند. زیرا بیان ظریف و بیمانند او با آهنگ سلیس مجازی کنایهدار او مخصوص به خودش است. خیام قادر است که الفظ را موافق فکر و مقصود خودش انتخاب بکند. شعرش با یک آهنگ لطیف و طبیعی جاری و بیتکلف است، تشبیهات و استعاراتش یک ظرافت ساده و طبیعی دارد.
طرز بیان، مسلک و فلسفة خیام تأثیر مهمی در ادبیات فارسی کرده میدان وسیعی برای جولان فکر دیگران تهیه نموده است. حتی حافظ و سعدی در نشئات ذره، ناپایداری دنیا، غنیمت شمردن دم و می پرستی اشعاری سرودهاند که تقلید مستقیم از افکار خیام است. ولی هیچکدام نتوانستهاند درین قسمت به مرتبة خیام برسند. مثلا سعدی میگوید:
بخاک بر مرو ای آدمی به نخوت و ناز،
که زیر پای تو همچون تو آدمیزاد است. (۶۳)
عجب نیست از خاک اگر گل شکفت،
که چندین گل اندام در خاک خفت! (۵۸)
سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست.
درمیان این و آن فرصت شمار امروز را. (۱۲۰)
و درین اشعار حافظ:
چنین که بر دل من داغ زلف سرکش تست،
بنفشهزار شود تربتم چو در گذرم. (۶۳)
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار،
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست! (۱۱۲)
روزی که چرخ از گل ما کوزهها کند،
زنهار کاسة سر ما پر شراب کن. (۶۶)
که هر پاره خشتی که بر منظریست،
سر کیقبادی و اسکندریست! (۱۰۹)
قدح بشرط ادب گیر زانکه ترکیبش،
ز کاسة سر جمشید و بهمن است و قباد. (۷۰)
حافظ و مولوی و بعضی از شعرای متفکر دیگر اگر چه این شورش و رشادت فکر خیام را حس کردهاند و گاهی شلتاق آوردهاند، ولی بقدری مطالب خودشان را زیر جملات و تشبیهات و کنایات اغراقآمیز پوشانیدهاند که ممکن است آنرا به صد گونه تعبیر و تفسیر کرد. مخصوصاً حافظ که خیلی از افکار خیام الهام یافته و تشبیهات او را گرفته است. میتوان گفت او یکی از بهترین و متفکرترین پیروان خیام است. اگر چه حافظ خیلی بیشتر از خیام رؤیا، قوة تصور و الهام شاعرانه داشته که مربوط به شهوت تند او میباشد، ولی افکار او به پای فلسفة مادی و منطقی خیام نمیرسد و شراب را بصورت اسرارآمیز صوفیان درآورده. در همین قسمت حافظ از خیام جدا میشود. مثلا شراب حافظ اگر چه در بعضی جاها بطور واضح همان آب انگور است، ولی به قدری زیر اصطلاحات صوفیانه پوشیده شده که اجازة تعبیر را میدهد و یک نوع تصوف میشود از آن استنباط کرد. ولی خیام احتیاج به پردهپوشی و رمز و اشاره ندارد، افکارش را صاف و پوست کنده میگوید. همین لحن صاده، بیپروا و صراحت لهجه او را از سایر شعرای آزاد فکر متمایز میکند.
مثلا این اشعار حافظ بخوبی جنبة صوفی و رؤیای شدید او را میرساند:
اینهمه عکس می و نقش و نگارین که نمود،
یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد.
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم،
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما.
حافظ نیز به زهاد حمله میکند ولی چقدر با حملة خیام فرق دارد:
راز درون پرده ز رندان مست پرس،
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را. (۸۵)
خیلی با نزاکتتر و ترسوتر از خیام به بهشت اشاره میکند:
باغ فردوس لطیف است، ولیکن زنهار،
تو غنیمت شمر این سایة بید و لب کشت. (۸۸)
چقدر با احتیاط و محافظهکاری به جنگ صانع میرود:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
خیام شاعر
ترانه هاى خیام؛ اثری از صادق هدایت
آنچه که اجمالا اشاره شد نشان میدهد که نفوذ فکر، آهنگ دلفریب، نظر موشکاف، وسعت قریحه، زیبائی بیان، صحت منطق، سرشاری تشبیهات سادة بیحشو و زوائد و مخصوصاً فلسفه و طرز فکر خیام که به آهنگهای گوناگون گویاست و با روح هر کس حرف میزند در میان فلاسفه و شعرای خیلی کمیاب مقام ارجمند و جداگانهای برای او احراز میکند.
رباعی کوچکترین وزن شعری است که انعکاس فکر شاعر را با معنی تمام برساند. (در کتاب کریستنسن راجع به رباعیات خیام (ص ۹۰) نوشته که رباعی وزن شعری کاملا ایرانی است و به عقیدة هارتمان رباعی ترانه نامیده میشده و اغلب به آواز میخواندهاند.
برساز ترانهای و پیشآور می. (۱۱۶)
بعدها اعراب این وزن را از فارسی تقلید کردند، این عقیده را لابد هارتمان از خواندن گفتة شمس قیس رازی راجع به رباعی پیدا کرده.)
هر شاعری خودش را موظف دانسته که در جزو اشعارش کم و بیش رباعی بگوید. ولی خیام رباعی را به منتها درجة اعتبار و اهمیت رسانیده و این وزن مختصر را انتخاب کرده، در صورتیکه افکار خودش را در نهایت زبردستی در آن گنجانیده است.
ترانههای خیام به قدری ساده، طبیعی و به زبان دلچسب ادبی و معمولی گفته شده که هر کسی را شیفته آهنگ و تشبیهات قشنگ آن مینماید، و از بهترین نمونههای شعر فارسی به شمار میآید. خیام قدرت ادای مطلب را به اندازهای رسانیده که گیرندگی و تأثیر آن حتمی است و انسان به حیرت میافتد که یک عقیده فلسفی مهمی چگونه ممکن است در قالب یک رباعی بگنجد و چگونه میتوان چند رباعی گفت که از هر کدام یک فکر و فلسفة مستقل مشاهده بشود و در عین حال با هم همآهنگ باشد. این کشش و دلربائی فکر خیام است که ترانههای او را در دنیا مشهور کرده، وزن ساده و مختصر شعری خیام خواننده را خسته نمیکند و به او فرصت فکر میدهد.
خیام در شعر پیروی از هیچکس نمیکند. زبان سادة او به همه اسرار صنعت خودش کاملا آگاه است و با کمال ایجاز، به بهترین طرزی شرح میدهد. در میان متفکرین و شعرای ایرانی که بعد از خیام آمدهاند، برخی از آنها به خیال افتادهاند که سبک او را تعقیب بکنند و از مسلک او پیروی بنمایند، ولی هیچکدام از آنها نتوانستهآند به سادگی و به بزرگی فکر خیام برسند. زیرا بیان ظریف و بیمانند او با آهنگ سلیس مجازی کنایهدار او مخصوص به خودش است. خیام قادر است که الفظ را موافق فکر و مقصود خودش انتخاب بکند. شعرش با یک آهنگ لطیف و طبیعی جاری و بیتکلف است، تشبیهات و استعاراتش یک ظرافت ساده و طبیعی دارد.
طرز بیان، مسلک و فلسفة خیام تأثیر مهمی در ادبیات فارسی کرده میدان وسیعی برای جولان فکر دیگران تهیه نموده است. حتی حافظ و سعدی در نشئات ذره، ناپایداری دنیا، غنیمت شمردن دم و می پرستی اشعاری سرودهاند که تقلید مستقیم از افکار خیام است. ولی هیچکدام نتوانستهاند درین قسمت به مرتبة خیام برسند. مثلا سعدی میگوید:
بخاک بر مرو ای آدمی به نخوت و ناز،
که زیر پای تو همچون تو آدمیزاد است. (۶۳)
عجب نیست از خاک اگر گل شکفت،
که چندین گل اندام در خاک خفت! (۵۸)
سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست.
درمیان این و آن فرصت شمار امروز را. (۱۲۰)
و درین اشعار حافظ:
چنین که بر دل من داغ زلف سرکش تست،
بنفشهزار شود تربتم چو در گذرم. (۶۳)
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار،
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست! (۱۱۲)
روزی که چرخ از گل ما کوزهها کند،
زنهار کاسة سر ما پر شراب کن. (۶۶)
که هر پاره خشتی که بر منظریست،
سر کیقبادی و اسکندریست! (۱۰۹)
قدح بشرط ادب گیر زانکه ترکیبش،
ز کاسة سر جمشید و بهمن است و قباد. (۷۰)
حافظ و مولوی و بعضی از شعرای متفکر دیگر اگر چه این شورش و رشادت فکر خیام را حس کردهاند و گاهی شلتاق آوردهاند، ولی بقدری مطالب خودشان را زیر جملات و تشبیهات و کنایات اغراقآمیز پوشانیدهاند که ممکن است آنرا به صد گونه تعبیر و تفسیر کرد. مخصوصاً حافظ که خیلی از افکار خیام الهام یافته و تشبیهات او را گرفته است. میتوان گفت او یکی از بهترین و متفکرترین پیروان خیام است. اگر چه حافظ خیلی بیشتر از خیام رؤیا، قوة تصور و الهام شاعرانه داشته که مربوط به شهوت تند او میباشد، ولی افکار او به پای فلسفة مادی و منطقی خیام نمیرسد و شراب را بصورت اسرارآمیز صوفیان درآورده. در همین قسمت حافظ از خیام جدا میشود. مثلا شراب حافظ اگر چه در بعضی جاها بطور واضح همان آب انگور است، ولی به قدری زیر اصطلاحات صوفیانه پوشیده شده که اجازة تعبیر را میدهد و یک نوع تصوف میشود از آن استنباط کرد. ولی خیام احتیاج به پردهپوشی و رمز و اشاره ندارد، افکارش را صاف و پوست کنده میگوید. همین لحن صاده، بیپروا و صراحت لهجه او را از سایر شعرای آزاد فکر متمایز میکند.
مثلا این اشعار حافظ بخوبی جنبة صوفی و رؤیای شدید او را میرساند:
اینهمه عکس می و نقش و نگارین که نمود،
یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد.
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم،
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما.
حافظ نیز به زهاد حمله میکند ولی چقدر با حملة خیام فرق دارد:
راز درون پرده ز رندان مست پرس،
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را. (۸۵)
خیلی با نزاکتتر و ترسوتر از خیام به بهشت اشاره میکند:
باغ فردوس لطیف است، ولیکن زنهار،
تو غنیمت شمر این سایة بید و لب کشت. (۸۸)
چقدر با احتیاط و محافظهکاری به جنگ صانع میرود: