دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانلود تخقیق در مورد زندگی رجبعلی نکوگویان مشهوربه به جناب شیخ 22 ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

زندگی

عبدِصالح خدا «رجبعلی نکوگویان»مشهوربه«جناب شیخ»و«شیخ رجبعلی خیّاط»در سال1262هجری شمسی،درشهرتهران دیده به جهان گشود. پدرش «مشهدی باقر»یک کارگرساده بود.هنگامی که رجبعلی دوازده ساله شدپدر ازدنیارفت ورجبعلی را که ازخواهروبرادرتنی بی بهره بود،تنها گذاشت.

ازدوران شیخ بیش ازاین اطلاعی دردست نیست،امّا اوخود،از قول مادرش نقل می کندکه:

«موقعی که تو رادرشکم شبی پدرت-که در چلوکبابی کارمی کرد-کباب دُرسته به خانه آورد.خواستم بخورم دیدم که تو به جنب وجوش آمدی وبا پا برشکمم می کوبی،احساس کردم که از این غذا نباید بخورم ،دست نگه داشتم وازپدرت پرسیدم که شبهاتکه های جلوی مشتری را به خانه می آوردی،چه شد که امشب کباب درسته آورده ای؟پدرت گفت:حقیقت این است که اینهارا بدون اجازه آورده ام! من هم ازآن غذا مصرف نکردم.»

لباس شیخ

لباس جناب شیخ بسیارساده وتمیزبود، نوع لباسی که اومی پوشیدنیمه روحانی بود،

چیزی شبیه لبّادۀروحانیون برتن می کردوعرقچین برسرمی گذاشت وعبابردوش میگرفت.نکتۀ قابل توجه این بودکه او حتی درلباس پوشیدن هم قصدقربت داشت،تنها یک بارکه برای خوشاینددیگران عبا بر دوش گرفت، در عالم معنا او را مورد عتاب قرار دادند. جناب شیخ خود این داستان را چنین تعریف می کند :

« نفس اعجوبه است، شبی دیدم حجاب دارم و طبق معمول نمی توانم حضور پیدا کنم، ریشه یابی کردم، با تقاضای عاجزانه متوجه شدم که عصر روز گذشته که یکی از اشراف تهران به دیدنم آمده بود، گفت : دوست دارم نماز مغرب و عشا را با شما به جماعت بخوانم، من برای خوشایند او هنگام نماز عبای خود را به دوش انداختم ...» !

کار

خیّاطی یکی ازشغلهای پسندیده دراسلام است .لقمان حکیم این شغل رابرای خود انتخاب کرده بود.در حدیث است که پیامبرخدا(ص)فرمود:

«کارمردان نیک خیّاطی است وکارزنان ریسندگی.»

جناب شیخ برای ادارۀزندگی خود،این شغل راانتخاب کردوازاین روبه «شیخ رجبعلی خیّاط»معروف شد.جالب است بدانیم که خانۀسادۀومحقّرشیخ،با خصوصیاتی که پیشتربیان شد،کارگاه خیاطی اونیزبود.

یکی ازفرزندان شیخ دراین باره می گوید:ابتدا پدرم دریک کاروانسراحجره ای داشت، ودرآن خیّاطی می کرد.روزی مالک حجره آمد وگفت:راضی نیستم این جا بمانی.پدرم بدون چون وچراوبدون این که حقّی ازاوطلب کند،فردای آن روزچرخ ومیزخیّاطی رابه خانه آورد وحجره راتخلیه کردوتحویل داد،ازآن پس درمنزل،ازاتاقی که نزدیکِ درِخانه بود برای کارگاه خیّاطی استفاده می کرد.

انصاف در گرفتن اُجرت

شیخ درگرفتن اُجرت برای کارخیّاطی،بسیارباانصاف بود.به اندازه ای که سوزن می زدوبه اندازۀ کاری که می کرد مزد می گرفت.به هیچ وجه حاضر نبود بیش ازکارخود،

نبود ازکارخود،ازمشتری چیزی دریافت کند. از این رو،اگرکسی می گفت:جناب شیخ اجازه بدهیداُجرت بیشتری بدهم ،قبول نمی کرد.

جناب شیخ برمبنای روش وادب دراسلام ،اُجرت کارش را بامشتری تمام می کرد.امّا ازآن جا که نمی خواست بیش ازآن چه کارکرده ازمشتری اجرتی دریافت کرده باشد،اگر

پس ازانجام کار،می دید کمترازمقداری که پیش بینی کرده بود کارانجام داده، مبلغی راکه

به نظرش اضافه گرفته بود،به مشتری بازپس می داد!

یکی ازروحانیون نقل میکند که: عباوقبا ولبّاده ای را بردم وبه جناب شیخ دادم بدوزم ،

گفتم: چقدر بدهم ؟گفت :«دوروزکارمی برد ،چهل تومان .»روزی که رفتم لباسها را بگیرم گفت : « اجرتش بیست تومان می شود. » گفتم : فرموده بودید چهل تومان ؟ گفت :«فکر

می کردم دوروزکارمی برد ولی یک روز کاربُرد .» !

پاداش انصاف

انصاف درهمه کارها وبه خصوص درمعاملۀ بامشتری ، ازمسایل بسیارمهمی است که اسلام برآن تاکید فراوان دارد ،درحدیث است که امام علی(ع ) فرمود :

«انصاف برترین فضیلت هاست .»

انصاف با مردم ودیدارحضرت ولیّ عصر(ع)

مردی ازدانشمندان درآرزوی زیارت حضرت بقیت الله(ع) بود وازعدم توفیق رنج می برد . مدّتها ریاضت کشید ودرمقام طلب بود.

در نجف اشرف میان طلاب حوزۀ علمیّه وفضلای آستان علویّه معروف است که هرکس چهل شب چهارشنبه مرتباً و بدون وقفه وتعطیل ،توفیق پیدا کند که به مسجد سهله رود ونماز مغرب وعشای خودرا درآنجا بگزارد،سعادت تشرّف نزد امام زمان (ع) را خواهد یافت واین فیض نصیب وی خواهد شد.مدّتها در این باب کوشش کرد واثری ازمقصود ندید. سپس به علوم غریبه واسرار حروف واعداد متوسل شد وبه عمل ریاضت درمقام کسب وطلب برآمد،چلّه ها نشست وریاضت ها کشیدواثری ندید. ولی به حکم آن که شبها

بیدارمانده ودرسحرها ناله ها داشت ، صفا ونورانیتی پیدا کرد و برخی از اوقات برقی نمایا ن می گشت وبارقۀ عنایت بدرقۀ راه وی می شد . حالت خلسه وجذبه به او دست

می داد حقایقی می دید ودقایقی می شنید . در یکی ازاین حالات اوراگفتند : دیدن توو

شرفیابی خدمت امام زمان(ع) میّسر نخواهد شد،مگر آن که به فلان شهر سفر کنی .هر

چند این مسافرت مشکل بود ، ولی در راه انجام مقصود آسان نمود .

امام زمان دربازارآهنگران

پس ازچندین روز بدان شهر رسید ودرآن جا نیزبه ریاضات مشغول گردید وچلّه گرفت ،

روزسی وهفتم یاسی وهشتم به اوگفتند : الان حضرت بقیت الله ، امام زمان (ع) دربازار

آهنگران ، درِدکّان پیرمردی قفل ساز نشسته است ، هم اکنون برخیز وشرفیاب باش .

بلندشد وبطوریکه درعالم خلسۀ خوددیده بود ،راه را طی کرد وبردرِدکّان پیرمرد رسید و

دید حضرت امام عصر( ع ) آنجا نشسته اند وبا پیرمرد گرم گرفته وسخنان محبّت آمیز گویند،چون سلام کردم،جواب فرمودواشارۀبه سکوت کردنداکنون سیری است تماشا کن.

انصاف پیرمرد قفل ساز

دراین حال دیدم پیرزنی راکه ناتوان بود وقدخمیده داشت،عصا زنان ،با دست لرزان،قفلی رانشان دادوگفت:آیاممکن است برای خدا این قفل را به مبلغ «سه شاهی» از من خریداری کنید ،که من به سه شاهی پول احتیاج دارم.پیرمرد قفل ساز،قفل رانگاه کرد ودید قفل ،بی عیب وسالم است،گفت:ای خواهر من!این قفل « دوعباسی » ارزش دارد زیرا پول کلید آن بیش از«ده دینار»نیست ،شما اگر ده دیناربه من بدهید من کلید این قفل رامی سازم وده شاهی قیمت آن خواهد بود.پیرزن گفت:نه مرابدان نیازی نیست ، بلکه من به پول آن نیازمندم ،شما این قفل را سه شاهی ازمن بخرید من شما را دعا می کنم .

پیرمرد با کمال سادگی گفت:خواهرم! تومسلمان،من هم دعوی مسلمانی دارم ،چرا مال مسلمان را ارزان بخرم وحق کسی راتضییع کنم، این قفل اکنون هم هشت شاهی ازرش داردمن اگر بخواهم منفعت ببرم به هفت شاهی خریداری میکنم ،زیرا دردو عباسی معامله



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد زندگی رجبعلی نکوگویان مشهوربه به جناب شیخ 22 ص (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد زندگی رجبعلی نکوگویان مشهوربه به جناب شیخ 22 ص (2) (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

زندگی

عبدِصالح خدا «رجبعلی نکوگویان»مشهوربه«جناب شیخ»و«شیخ رجبعلی خیّاط»در سال1262هجری شمسی،درشهرتهران دیده به جهان گشود. پدرش «مشهدی باقر»یک کارگرساده بود.هنگامی که رجبعلی دوازده ساله شدپدر ازدنیارفت ورجبعلی را که ازخواهروبرادرتنی بی بهره بود،تنها گذاشت.

ازدوران شیخ بیش ازاین اطلاعی دردست نیست،امّا اوخود،از قول مادرش نقل می کندکه:

«موقعی که تو رادرشکم شبی پدرت-که در چلوکبابی کارمی کرد-کباب دُرسته به خانه آورد.خواستم بخورم دیدم که تو به جنب وجوش آمدی وبا پا برشکمم می کوبی،احساس کردم که از این غذا نباید بخورم ،دست نگه داشتم وازپدرت پرسیدم که شبهاتکه های جلوی مشتری را به خانه می آوردی،چه شد که امشب کباب درسته آورده ای؟پدرت گفت:حقیقت این است که اینهارا بدون اجازه آورده ام! من هم ازآن غذا مصرف نکردم.»

لباس شیخ

لباس جناب شیخ بسیارساده وتمیزبود، نوع لباسی که اومی پوشیدنیمه روحانی بود،

چیزی شبیه لبّادۀروحانیون برتن می کردوعرقچین برسرمی گذاشت وعبابردوش میگرفت.نکتۀ قابل توجه این بودکه او حتی درلباس پوشیدن هم قصدقربت داشت،تنها یک بارکه برای خوشاینددیگران عبا بر دوش گرفت، در عالم معنا او را مورد عتاب قرار دادند. جناب شیخ خود این داستان را چنین تعریف می کند :

« نفس اعجوبه است، شبی دیدم حجاب دارم و طبق معمول نمی توانم حضور پیدا کنم، ریشه یابی کردم، با تقاضای عاجزانه متوجه شدم که عصر روز گذشته که یکی از اشراف تهران به دیدنم آمده بود، گفت : دوست دارم نماز مغرب و عشا را با شما به جماعت بخوانم، من برای خوشایند او هنگام نماز عبای خود را به دوش انداختم ...» !

کار

خیّاطی یکی ازشغلهای پسندیده دراسلام است .لقمان حکیم این شغل رابرای خود انتخاب کرده بود.در حدیث است که پیامبرخدا(ص)فرمود:

«کارمردان نیک خیّاطی است وکارزنان ریسندگی.»

جناب شیخ برای ادارۀزندگی خود،این شغل راانتخاب کردوازاین روبه «شیخ رجبعلی خیّاط»معروف شد.جالب است بدانیم که خانۀسادۀومحقّرشیخ،با خصوصیاتی که پیشتربیان شد،کارگاه خیاطی اونیزبود.

یکی ازفرزندان شیخ دراین باره می گوید:ابتدا پدرم دریک کاروانسراحجره ای داشت، ودرآن خیّاطی می کرد.روزی مالک حجره آمد وگفت:راضی نیستم این جا بمانی.پدرم بدون چون وچراوبدون این که حقّی ازاوطلب کند،فردای آن روزچرخ ومیزخیّاطی رابه خانه آورد وحجره راتخلیه کردوتحویل داد،ازآن پس درمنزل،ازاتاقی که نزدیکِ درِخانه بود برای کارگاه خیّاطی استفاده می کرد.

انصاف در گرفتن اُجرت

شیخ درگرفتن اُجرت برای کارخیّاطی،بسیارباانصاف بود.به اندازه ای که سوزن می زدوبه اندازۀ کاری که می کرد مزد می گرفت.به هیچ وجه حاضر نبود بیش ازکارخود،

نبود ازکارخود،ازمشتری چیزی دریافت کند. از این رو،اگرکسی می گفت:جناب شیخ اجازه بدهیداُجرت بیشتری بدهم ،قبول نمی کرد.

جناب شیخ برمبنای روش وادب دراسلام ،اُجرت کارش را بامشتری تمام می کرد.امّا ازآن جا که نمی خواست بیش ازآن چه کارکرده ازمشتری اجرتی دریافت کرده باشد،اگر

پس ازانجام کار،می دید کمترازمقداری که پیش بینی کرده بود کارانجام داده، مبلغی راکه

به نظرش اضافه گرفته بود،به مشتری بازپس می داد!

یکی ازروحانیون نقل میکند که: عباوقبا ولبّاده ای را بردم وبه جناب شیخ دادم بدوزم ،

گفتم: چقدر بدهم ؟گفت :«دوروزکارمی برد ،چهل تومان .»روزی که رفتم لباسها را بگیرم گفت : « اجرتش بیست تومان می شود. » گفتم : فرموده بودید چهل تومان ؟ گفت :«فکر

می کردم دوروزکارمی برد ولی یک روز کاربُرد .» !

پاداش انصاف

انصاف درهمه کارها وبه خصوص درمعاملۀ بامشتری ، ازمسایل بسیارمهمی است که اسلام برآن تاکید فراوان دارد ،درحدیث است که امام علی(ع ) فرمود :

«انصاف برترین فضیلت هاست .»

انصاف با مردم ودیدارحضرت ولیّ عصر(ع)

مردی ازدانشمندان درآرزوی زیارت حضرت بقیت الله(ع) بود وازعدم توفیق رنج می برد . مدّتها ریاضت کشید ودرمقام طلب بود.

در نجف اشرف میان طلاب حوزۀ علمیّه وفضلای آستان علویّه معروف است که هرکس چهل شب چهارشنبه مرتباً و بدون وقفه وتعطیل ،توفیق پیدا کند که به مسجد سهله رود ونماز مغرب وعشای خودرا درآنجا بگزارد،سعادت تشرّف نزد امام زمان (ع) را خواهد یافت واین فیض نصیب وی خواهد شد.مدّتها در این باب کوشش کرد واثری ازمقصود ندید. سپس به علوم غریبه واسرار حروف واعداد متوسل شد وبه عمل ریاضت درمقام کسب وطلب برآمد،چلّه ها نشست وریاضت ها کشیدواثری ندید. ولی به حکم آن که شبها

بیدارمانده ودرسحرها ناله ها داشت ، صفا ونورانیتی پیدا کرد و برخی از اوقات برقی نمایا ن می گشت وبارقۀ عنایت بدرقۀ راه وی می شد . حالت خلسه وجذبه به او دست

می داد حقایقی می دید ودقایقی می شنید . در یکی ازاین حالات اوراگفتند : دیدن توو

شرفیابی خدمت امام زمان(ع) میّسر نخواهد شد،مگر آن که به فلان شهر سفر کنی .هر

چند این مسافرت مشکل بود ، ولی در راه انجام مقصود آسان نمود .

امام زمان دربازارآهنگران

پس ازچندین روز بدان شهر رسید ودرآن جا نیزبه ریاضات مشغول گردید وچلّه گرفت ،

روزسی وهفتم یاسی وهشتم به اوگفتند : الان حضرت بقیت الله ، امام زمان (ع) دربازار

آهنگران ، درِدکّان پیرمردی قفل ساز نشسته است ، هم اکنون برخیز وشرفیاب باش .

بلندشد وبطوریکه درعالم خلسۀ خوددیده بود ،راه را طی کرد وبردرِدکّان پیرمرد رسید و

دید حضرت امام عصر( ع ) آنجا نشسته اند وبا پیرمرد گرم گرفته وسخنان محبّت آمیز گویند،چون سلام کردم،جواب فرمودواشارۀبه سکوت کردنداکنون سیری است تماشا کن.

انصاف پیرمرد قفل ساز

دراین حال دیدم پیرزنی راکه ناتوان بود وقدخمیده داشت،عصا زنان ،با دست لرزان،قفلی رانشان دادوگفت:آیاممکن است برای خدا این قفل را به مبلغ «سه شاهی» از من خریداری کنید ،که من به سه شاهی پول احتیاج دارم.پیرمرد قفل ساز،قفل رانگاه کرد ودید قفل ،بی عیب وسالم است،گفت:ای خواهر من!این قفل « دوعباسی » ارزش دارد زیرا پول کلید آن بیش از«ده دینار»نیست ،شما اگر ده دیناربه من بدهید من کلید این قفل رامی سازم وده شاهی قیمت آن خواهد بود.پیرزن گفت:نه مرابدان نیازی نیست ، بلکه من به پول آن نیازمندم ،شما این قفل را سه شاهی ازمن بخرید من شما را دعا می کنم .

پیرمرد با کمال سادگی گفت:خواهرم! تومسلمان،من هم دعوی مسلمانی دارم ،چرا مال مسلمان را ارزان بخرم وحق کسی راتضییع کنم، این قفل اکنون هم هشت شاهی ازرش داردمن اگر بخواهم منفعت ببرم به هفت شاهی خریداری میکنم ،زیرا دردو عباسی معامله



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد زندگی رجبعلی نکوگویان مشهوربه به جناب شیخ 22 ص (2) (با فرمت word)


تحقیق/ زندیگینامه آیت الله شیخ فضل الله نوری 20 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

شهادت آیت الله شیخ فضل الله نوری

رهبر نهضت مشروطه ی مشروعه

11 مرداد 1288

 

زند گی نامه

بررسی اعمال و گفتار شیخ شهید

از هجرت به قم تا فتح تهران

نحوه ی شهادت شیخ فضل الله نوری

انتقال مخفیانه جنازه شهید به قم

پس از شهادت شیخ

نظرات بزرگان درباره ی شیخ شهید

 

زندگی نامه

شیخ فضل الله نوری و سیّد عبدالله بهبهانی از رهبران مشروطه بودند که به دست روشنفکران، به ترتیب اعدام و ترور شدند.

قلم به دستان غرب زده و شرق زده ی روشنفکر برای تخطئه و بدنام کردن رهبران واقعی انقلاب مردمی ایرانیان مسلمان – که سعی در رهایی از سلطه ی زورگویان استبدادی و پرهیز از تجدد گرایی ضد دینی داشتند – از هیچ کوششی دریغ نورزیدند. البته شیخ فضل الله، در این عرصه مورد حقد و کینه ی بیشتری قرار گرفت، زیرا او تنها شخصیت دوران خود بود که به چهره ی واقعی فرنگ برگشتگان به اصطلاح روشنفکر پی برده و آنان را رسوا می کرد، بنابراین خشم آنان هرگز از شیخ کاهش نیافت و هم اکنون نیز در کتب مختلف چهره ی این روشنفکر واقعی مسلمان را مورد هتاکی و بی احترامی قرار می دهند. روزی او را انگلیسی، دیگر روز روسی، گاهی ریاست طلب و گاه درباری، رشوه گیر، مخالف مشروطه و هوادار رژیم استبدادی معرفی می کنند.

شیخ فضل الله در سال 1259 هـ.ق در نور مازندران دیده به جهان گشود. پس از طی مراحل ابتدایی تحصیل، برای تکمیل دروس خود در اوایل جوانی به نجف اشرف رفت و در سال 1292 هـ.ق با مهاجرت به سامرا در زمره ی شاگردان درجه ی اول میرزای شیرازی، بزرگ مرد و قهرمان مبارزه با استعمار انگلستان در آمد و از محضر وی استفاده های فراوان برد. سرانجام نیز در سال 1300 هـ.ق جهت تبلیغ معارف اسلامی عازم ایران شد و در تهران اقامت گزید.

نیم نگاهی به اعترافات دشمنان شیخ، خالی از لطف نیست:

- «… حاجی شیخ فضل الله اگر چند ماهی در عتبات توقف کند. شخص اول علمای اسلام خواهد گردید، چه هم حسن سلوک دارد و هم مراتب علمیّه و هم نکات ریاست را بهتر از دیگران دارا است…»

«شیخ فضل الله مقام علمی اش بالاتر از سیّدین مسند نشین است، طلاب و بیشتر اهل منبر دور او را دارند…»(1)

«متفکر مشروطیت مشروعه شیخ فضل الله نوری از علمای طراز اول است که پایه اش را در اجتهاد اسلامی برتر از طباطبائی و بهبانی شناخته اند.»(2)

رهبری و پیشتازی شیخ در نهضت مشروطه زبانزد خاص و عام است چنان که دشمنان قسم خورده ی وی نیز به آن اذعان می کنند.

«… در اول ظهور مشروطیت حاج شیخ فضل الله با سایر روحانیون مشروطه خواه هم فکر و هم قدم بود و با این که با عین الدوله صدراعظم وقت دوست بود، در مهاجرت به حضرت عبدالعظیم و قم شرکت کرد و تا صدور فرمان مشروطیت و افتتاح مجلس شورای ملی، کوچک ترین مخالفتی از او مشاهده نشد…» و «… عین الدوله از حرکت حاج شیخ فضل الله (مهاجرت به قم) بی اندازه ضعیف شد… حرکت حاج شیخ فضل الله خیلی امر آقایان را قوت داد چه، مراتب علمیه ی او از دیگران بهتر و سلوکش نسبت به طلاب و اهل علم از دیگران خوش تر بود» و «… پس از پیشرفت مشروطه و باز شدن مجلس، دیگران هر یکی بهره ای جسته به کنار رفتند ولی دو سید و حاج شیخ فضل الله همچنان بازماندند و چون مشروطه را پدید آورده ی خود می شماردند، از نگهبانی باز نمی ایستادند. ولی حاج شیخ فضل الله رواج شریعت را می طلبید…»(3)

این حقیقتی است که با آغاز مخالفت شیخ شهید با مشروطه خواهان بسیاری از عالمان اسلامی نیز که تا دیروز در راه استواری «مشروطه» با همه ی نیرو و توان مبارزه می کردند راه خود را از عناصری که خود را آزادی خواه و مشروطه خواه می خواندند جدا کردند و به مخالفت با آنان برخاستند تا آنجا که بنا بر نوشته ی کسروی «از عالمان اسلامی» هیچ کس نماند در میان مشروطه خواهان، مگر آنان که به یکباره از پیشه ی ملائی و درآمد و شکوه آن چشم پوشیدند…»(4)

آری شیخ از نخستین عالمان اسلامی آن دوران بود که به نقشه ی استعمار در جهت اسلام زدایی و جایگزین ساختن حکومت لائیک تحت پوشش مشروطه و قانون اساسی پی برد و سعی کرد تا اجازه ندهد ملی گرایی به جای اسلام گرایی بنشیند و به نام آزادی و دموکراسی، بی بند و باری غربی در جامعه ی اسلامی ایران حاکم شود. چنانکه کسروی نیز به آن اشاره می کند «… چنانکه گفتیم چون پیشگامان جنبش، ملایان بودند  تا دیری سخن از «شریعت» و رواج آن می رفت و انبوهی از مردم می پنداشتند که آنچه خواسته می شود همین است. سپس کم کم گفتگو از کشور و



خرید و دانلود تحقیق/ زندیگینامه آیت الله شیخ فضل الله نوری 20 ص


تحقیق در مورد شیخ محمد خیابانی 13 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 13 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

شیخ محمد خیابانی

 

شهید شیخ محمد خیابانی در سال 1297 هجری قمری در خامنه متولد یافت ودر همانجا رهسپار مکتب شد وبه کسب علوم دینی پرداخت .

مرحوم خیابانی پس از بهره گیری از سرچشمه علوم ومعارف دینی دست به مبارزه زد.

در زمان شیخ محمد خیابانی اوضاع جهان اسلام وهمچنین ایران به عنوان پاره ای از پیکر جامعه اسلامی بسیار آشفته وتاسف انگیز بود. در ایران وجود حکام مستبد وبی کفایت از یکسو و دخالتهای بیگانگان از سوی دیگر اوضاع غیر قابل تحملی برای کسانی چون شیخ محمد خیابانی بوجود آورده بود وملتی را که پس ازانقلاب مشروطیت انتظاری جز استقلال آزادی واستقرار حکومتهای عدالت پرور ومردمی نداشتند چنان به مصائب ومشکلات گرفتار کرد که هرگز فکر آن را نمی کردند.

استعمارگران انگلیس روسیه تزاری وآلمان بر سر ایران ودر جهت اجرای برنامه های استعماری خود به نزاع برخاسته بودند ودر امور ایران مداخله شدیدی می نمودند. بطوری که حکومت در ایران واژه بی معنایی به خود گرفته بود. استعمار انگلستان در جنوب وسیستان وبلوچستان نیرو پیاده کرده ودر آن خطه تاخت وتاز می نمود روسیه تزاری فشار خود را بر حکومت باصطلاح مرکزی در جهت عقد قراردادهای ننگین واخذ امتیازات شدید بخشیده وشمال کشور را در اختیار داشت آلمان فعالانه در عرصه سیاست ایران تاخت وتاز می کرد وبا اخذ امتیاز تاسیس بانک مدرسه واجاره بندری در خلیج فارس با روس وانگلیس به رقابت برخاسته بود. ارتش عثمانی در سرحدات مزاحمتهای فراوانی را برای مردم بوجود می آورد. خلاصه این مملکت با حکومت بی کفایت تشریفاتی که داشت در ایران چیزی جز خرابی فقر استبداد قحطی بیماری جهل و... باقی نگذاشته بود و جامعه آن روز ایران مردان مجاهدی را می طلبید که با تمام قوا علیه عوامل بیرونی ودرونی بدبختیها کمربسته وکشور از آن وضع فلاکت بار نجات دهند. در چنین اوضاع واحوالی بود که شیخ محمد خیابانی قیام کرد.

بطور کلی شیخ محمد خیابانی مبارزه همه جانبه خود را بر دو محور انجام داد.

محور اول مبارزه با جهل وناآگاهی مردم که از موانع درونی سعادت جامعه می باشد و تا این مانع از میان برداشته نشود قیام ملتها برای رسیدن به سعادت واقعی غیر ممکن خواهد بود. وی این بعد از مبارزه خود را اغلب با سخنرانیها ونطقهای آتشین به انجام می رساند وعلاوه بر این « روزنامه تجدد » نیز که زیر نظر خود اواداره می شد مطالب آگاهی بخش زیادی را در سطح جامعه پخش می نمود که مجموعه این تلاش شیخ محمد خیابانی سبب ارتقا بینش وآگاهی در میان مردم می شد. او در حقیقت نهضتی را پایدار می دانست که پایه های فرهنگی داشته ونهضت کنندگان با آگاهی وبینش دست به قیام وانقلاب زده باشند. چرا که اگر جز این می بود دوام امیدوارکننده ای نمی توانست داشته باشد.

محور دوم مبارزه شیخ محمد خیابانی ستیز علیه بیگانگان وبیگانه پرستان بود واینان را در مجموع عامل بیرونی علیه سعادت اسلام وجامعه مسلمین می شمرد وبه دنبال این روحیه ستیز علیه بیگانه بود که با اولتیماتوم روسیه به ایران در مجلس دوم سخت مخالفت کرد ودر مجلس خطابه آگاه کننده ای در مفاسد پذیرفتن اولتیماتوم ایراد نمود.

شیخ محمد خیابانی همچنین باقرارداد استعماری وثوق الدوله با دولت انگلستان (قرارداد 1919 ) نیز به مبارزه پرداخت و مردم را از مفاسد بزرگ این قرارداد ننگین آگاه ساخت .

بدنبال بی کفایتی ها و وابستگی های دولت وقت ایران به دولتهای خارجی از جمله قبول قرارداد ننگین 1919 (1298 هجری شمسی ) شهید خیابانی علیه دولت وقت دست به قیام زد ودر 17 فروردین سال 1299 هجری شمسی در مدت کوتاهی تمام ادارات ونهادهای دولتی تبریز را به تصرف خود در آورد وبا گستراندن این قیام به دیگر شهرهای آذربایجان آن منطقه را از چنگ دولت سرسپرده وثوق الدوله خارج ساخت .در اثنای قیام بود که کابینه وثوق الدوله سقوط کرد ومشیرالدوله روی کار آمد و او هم درصدد خاموش کردن قیام خیابانی برآمد وحاجی مخبرالسلطنه (هدایت ) را به آذربایجان فرستاده هدایت که خودش را مخالف وثوق الدوله وطرفدار آذری معرفی می کرد به تبریز رفت وخیابانی نیز هرگز حدس نمی زد که او متوسل به اسلحه بشود به همین جهت درصدد مقابله وتهیه قوای مسلح کارساز بر نیامد. مخبرالسلطنه پس از چند روز مذاکره به قزاقخانه رفت وبه فرمانده قزاقهای تبریز فرمان عملیات مسلحانه وقلع وقمع انقلابیون تبریز را داد وفردای آن روز هنگام طلوع آفتاب قزاقها مراکز انقلابیون را مورد هجوم قرار داده وتصرف کردند.

قزاقها در این جریان به خانه ای که خیابانی در آن بود حمله ور شده واو را به رگبار بسته وبه شهادت رساندند. ا و شهید شد ولی راه او ادامه یافت ونام ویاد او زنده ماند.

شیخ محمد خیابانی (۱۲۹۷هجری قمری - ۲۹ ذیحجه ۱۳۳۸ هجری قمری) از فعالان سیاسی در دوره انقلاب مشروطه ایران بود. او در مجلس دوم به وکالت رسید و بعد از دورهٔ دوم به تبریز رفت و علیه اعمال نفوذ روس‌ها قیام نمود، که سرانجام این قیام به شکست و کشته‌شدن وی منتهی شد.

در آخرین نطق خیابانی چنین آمده است:



خرید و دانلود تحقیق در مورد شیخ محمد خیابانی 13 ص


تحقیق در مورد شیخ محمد خیابانی 13 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 13 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

شیخ محمد خیابانی

 

شهید شیخ محمد خیابانی در سال 1297 هجری قمری در خامنه متولد یافت ودر همانجا رهسپار مکتب شد وبه کسب علوم دینی پرداخت .

مرحوم خیابانی پس از بهره گیری از سرچشمه علوم ومعارف دینی دست به مبارزه زد.

در زمان شیخ محمد خیابانی اوضاع جهان اسلام وهمچنین ایران به عنوان پاره ای از پیکر جامعه اسلامی بسیار آشفته وتاسف انگیز بود. در ایران وجود حکام مستبد وبی کفایت از یکسو و دخالتهای بیگانگان از سوی دیگر اوضاع غیر قابل تحملی برای کسانی چون شیخ محمد خیابانی بوجود آورده بود وملتی را که پس ازانقلاب مشروطیت انتظاری جز استقلال آزادی واستقرار حکومتهای عدالت پرور ومردمی نداشتند چنان به مصائب ومشکلات گرفتار کرد که هرگز فکر آن را نمی کردند.

استعمارگران انگلیس روسیه تزاری وآلمان بر سر ایران ودر جهت اجرای برنامه های استعماری خود به نزاع برخاسته بودند ودر امور ایران مداخله شدیدی می نمودند. بطوری که حکومت در ایران واژه بی معنایی به خود گرفته بود. استعمار انگلستان در جنوب وسیستان وبلوچستان نیرو پیاده کرده ودر آن خطه تاخت وتاز می نمود روسیه تزاری فشار خود را بر حکومت باصطلاح مرکزی در جهت عقد قراردادهای ننگین واخذ امتیازات شدید بخشیده وشمال کشور را در اختیار داشت آلمان فعالانه در عرصه سیاست ایران تاخت وتاز می کرد وبا اخذ امتیاز تاسیس بانک مدرسه واجاره بندری در خلیج فارس با روس وانگلیس به رقابت برخاسته بود. ارتش عثمانی در سرحدات مزاحمتهای فراوانی را برای مردم بوجود می آورد. خلاصه این مملکت با حکومت بی کفایت تشریفاتی که داشت در ایران چیزی جز خرابی فقر استبداد قحطی بیماری جهل و... باقی نگذاشته بود و جامعه آن روز ایران مردان مجاهدی را می طلبید که با تمام قوا علیه عوامل بیرونی ودرونی بدبختیها کمربسته وکشور از آن وضع فلاکت بار نجات دهند. در چنین اوضاع واحوالی بود که شیخ محمد خیابانی قیام کرد.

بطور کلی شیخ محمد خیابانی مبارزه همه جانبه خود را بر دو محور انجام داد.

محور اول مبارزه با جهل وناآگاهی مردم که از موانع درونی سعادت جامعه می باشد و تا این مانع از میان برداشته نشود قیام ملتها برای رسیدن به سعادت واقعی غیر ممکن خواهد بود. وی این بعد از مبارزه خود را اغلب با سخنرانیها ونطقهای آتشین به انجام می رساند وعلاوه بر این « روزنامه تجدد » نیز که زیر نظر خود اواداره می شد مطالب آگاهی بخش زیادی را در سطح جامعه پخش می نمود که مجموعه این تلاش شیخ محمد خیابانی سبب ارتقا بینش وآگاهی در میان مردم می شد. او در حقیقت نهضتی را پایدار می دانست که پایه های فرهنگی داشته ونهضت کنندگان با آگاهی وبینش دست به قیام وانقلاب زده باشند. چرا که اگر جز این می بود دوام امیدوارکننده ای نمی توانست داشته باشد.

محور دوم مبارزه شیخ محمد خیابانی ستیز علیه بیگانگان وبیگانه پرستان بود واینان را در مجموع عامل بیرونی علیه سعادت اسلام وجامعه مسلمین می شمرد وبه دنبال این روحیه ستیز علیه بیگانه بود که با اولتیماتوم روسیه به ایران در مجلس دوم سخت مخالفت کرد ودر مجلس خطابه آگاه کننده ای در مفاسد پذیرفتن اولتیماتوم ایراد نمود.

شیخ محمد خیابانی همچنین باقرارداد استعماری وثوق الدوله با دولت انگلستان (قرارداد 1919 ) نیز به مبارزه پرداخت و مردم را از مفاسد بزرگ این قرارداد ننگین آگاه ساخت .

بدنبال بی کفایتی ها و وابستگی های دولت وقت ایران به دولتهای خارجی از جمله قبول قرارداد ننگین 1919 (1298 هجری شمسی ) شهید خیابانی علیه دولت وقت دست به قیام زد ودر 17 فروردین سال 1299 هجری شمسی در مدت کوتاهی تمام ادارات ونهادهای دولتی تبریز را به تصرف خود در آورد وبا گستراندن این قیام به دیگر شهرهای آذربایجان آن منطقه را از چنگ دولت سرسپرده وثوق الدوله خارج ساخت .در اثنای قیام بود که کابینه وثوق الدوله سقوط کرد ومشیرالدوله روی کار آمد و او هم درصدد خاموش کردن قیام خیابانی برآمد وحاجی مخبرالسلطنه (هدایت ) را به آذربایجان فرستاده هدایت که خودش را مخالف وثوق الدوله وطرفدار آذری معرفی می کرد به تبریز رفت وخیابانی نیز هرگز حدس نمی زد که او متوسل به اسلحه بشود به همین جهت درصدد مقابله وتهیه قوای مسلح کارساز بر نیامد. مخبرالسلطنه پس از چند روز مذاکره به قزاقخانه رفت وبه فرمانده قزاقهای تبریز فرمان عملیات مسلحانه وقلع وقمع انقلابیون تبریز را داد وفردای آن روز هنگام طلوع آفتاب قزاقها مراکز انقلابیون را مورد هجوم قرار داده وتصرف کردند.

قزاقها در این جریان به خانه ای که خیابانی در آن بود حمله ور شده واو را به رگبار بسته وبه شهادت رساندند. ا و شهید شد ولی راه او ادامه یافت ونام ویاد او زنده ماند.

شیخ محمد خیابانی (۱۲۹۷هجری قمری - ۲۹ ذیحجه ۱۳۳۸ هجری قمری) از فعالان سیاسی در دوره انقلاب مشروطه ایران بود. او در مجلس دوم به وکالت رسید و بعد از دورهٔ دوم به تبریز رفت و علیه اعمال نفوذ روس‌ها قیام نمود، که سرانجام این قیام به شکست و کشته‌شدن وی منتهی شد.

در آخرین نطق خیابانی چنین آمده است:



خرید و دانلود تحقیق در مورد شیخ محمد خیابانی 13 ص