لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
گذر از دامداری سنتی به دامداری صنعتی و نقش آموزش و ترویج
مقدمه :
در حال حاضر ، فعالیت های دامداری کشور در قالب دو نوع نظام دامداری صورت می گیرد :
الف) نظام دامداری سنتی و ب ) نظام دامداری صنعتی
با وجود این ، تمایز کامل این دو نظام بهره برداری به دلیل فرایند گذار کاملا میسر نیست . این در حالی است که برآوردها نشان می دهد که نظام دامداری سنتی کشور بالغ بر 70 % تولید گوشت قرمز و محصولات دامی کشور را به خود اختصاص داده است ، لذا سهم نظام دامداری صنعتی در این زمینه اندک است . بنابر این به نظر می رسد که انجام هر گونه تحول در فعالیت های دامداری کشور مستلزم اتخاذ سیاست هایی است که بتواند نظام دامداری سنتی کشور را به نحو مطلوبی تحت تاثیر قرار دهند .با گسترش دانش رسمی و فنون جدید دامداری ، نظام های محلی و دانش و فنون بومی دامداری مورد بی مهری قرارگرفتند ، غافل از آنکه دانش و فنون جدید ، شکلهای تغییر یافته ای از دانش و فنون بومی می باشند .در دهه های گذشته ، بسیاری از صاحبان علوم رسمی دامداری اعتقاد داشته اند که گذار از دامداری سنتی به دامداری نوین ، مستلزم نفی آن نیست ، بلکه به معنای تداوم و حرکت در طول آن است . به عبارت دیگر ، بسیاری از روشها و فنون دامداری نوین ، خلق الساعه نیستند ، بلکه همان روشها و فنون دامداری سنتی هستند که به طور آهسته و پیوسته ، تغییر و تکامل یافته اند .در دهه های گذشته ، بسیاری از کشورهای تحت تاثیر موفقیتها و فن آوریها قرار گرفتند که با شتاب و برداشتی تقلیدی ، تجارب ارزشمند نظام دامداری سنتی را کنار گذاشتند و به شکلهای جدیدی از نظامهای دامداری بویژه نظام دامداری صنعتی گرایش پیدا کردند . با افزایش این گرایش ، رفته رفته نظام دامداری سنتی به فراموشی سپرده شد و تضعیف گردید ولی در عوض ، نظام دامداری صنعتی گسترش یافت . اخیرا مشخص گردیده که برخی از روشها و فنون مورد استفاده در نظام دامداری صنعتی از پا یداری لازم برخوردار نیست . پس نبایستی تجدید و احیای نظام دامداری سنتی را ویران کرد ، بلکه می بایست آن را اصلاح نمود .مقایسه نظام های دامداری سنتی و صنعتی نشان میدهد که هر دو نظام از قابلیت ، توانمندی و محدودیت هایی برخوردارند ، لذا رهیافت بدیل و پایدار در راستای تولید سالم و بیشتر ، طراحی یک نظام دامداری ارگانیک و استفاده از توانمندیها و قابلیتهای هر دو نظام و رفع محدودیتهای آنها می باشد .
مقایسه دو نظام دامداری سنتی و صنعتی :
فرایند تولید دامداری ها به تدریج به سمت صنعتی شدن پیش می رود ، بیش از ۷۰% درصد شیر و گوشت مورد نیاز کشور را دامداری های سنتی و خرد روستایی تأمین می کنند و سهم دامداریهای صنعتی کمتر از ۳۰% درصد است.
در حال حاضر۵۳ میلیون گوسفند، ۲۶ میلیون بز و بزغاله و حدود۵/۵ میلیون گاو، گاومیش و شتر جمعیت دامهای سبک و سنگین کشور را تشکیل می دهند.دامداری سنتی از حداقل امکانات و تجهیزات برخوردار است و در این شیوه نگاه بهره بردار، نگاه معیشتی به دام است.
در دامداری های سنتی، سرمایه گذاری فقط در دام است و ریسک سرمایه گذاری در سنتی ها پایین تر از دامداری های صنعتی است، در دامداری های صنعتی با توجه به این که دام به صورت متمرکز پرورش داده می شود، آسیب پذیری بیشتر است و رعایت یک سری اصول و فنون و دانش را می طلبد که این خود از موانع رشد دامداری های صنعتی است.
در خصوص دلایل بروز روند کند تبدیل دامداریهای سنتی به صنعتی می توان گفت : در واحدهای صنعتی چون دام با یک منظور خاص نگهداری می شود، دانش فنی از جهات مدیریت، تغذیه و بحثهای اصلاح نژاد دام از اصول کار است؛ زیرا اگر نیاز دام از این حیث تأمین نشود قطعاً نمی توان بازده تولید مورد انتظار را پاسخگو باشد. از سوی دیگر چون پرورش دام این واحدهای صنعتی به صورت متمرکز است، بروز هر عارضه ممکن است خسارات سنگینی ایجاد کند، بنابراین حضور دامپزشک در این دامداری ها ضروری است و دامدار باید از نظر اطلاعات فنی و بخصوص مدیریت در سطح بالایی باشد .
ارتقای سطح آگاهی بهره برداران به نوع دام و کاری که انجام می دهند، برگزاری دوره های آموزشی، اعمال سیاستهای حمایتی چون تأمین مصالح ساختمانی در گذشته و اعطای تسهیلات بانکی را از جمله سیاستها و حمایتهای دولت برای تبدیل دامداری های سنتی به صنعتی می باشد.
در مقایسه قیمت تمام شده محصولات دامی در دو روش سنتی و صنعتی می توان گفت: در دامداریهای سنتی چون نگاه تولید، معیشتی و خانوادگی است، هزینه های نیروی انسانی را لحاظ نمی کنند و تصور اذهان بر این است که قیمت تمام شده نسبت به دامداری های صنعتی پایین تر است، اما اگر بازده تولید و میزان خروجی محصولات در کنار هم قرار بگیرد، خلاف این اثبات خواهد شد.به طور مثال یک گوساله بومی در یک دامداری سنتی طی یک دوره شیردهی دو تن شیر می دهد، اما تولید یک گاو اصیل در دامداری صنعتی۸تن شیر است.
در دام سبک همچنین تصوراتی وجود دارد و به اعتقاد سنتی ها با تأمین علوفه از مراتع، قیمت تمام شده گوشت نسبت به واحدهای صنعتی پایین تر است اما این که دامدار برای رسیدن به مرتع باید چه هزینه ای را متقبل شود، محاسبه نمی شود.با وجود تمام این مسایل دولت هیچ اصراری بر تجمیع دامداری های سنتی و تبدیل آنها به صنعتی ندارد و لزومی برای انجام این کار نمی بیند، زیرا سالهاست روستایی با دامداری عجین شده است. اما مقتضیات تولید و لزوم افزایش بهره وری، بهره بردار را به سمت بهینه سازی فرایند تولید هدایت می کند و روستاییان چاره ای جز تن دادن به بهینه سازی فرایند تولید ندارند
به راستی دامپروری ما در دنیا از چه جایگاهی برخوردار است ؟
به راستی دامپروری ما در دنیا از چه جایگاهی برخوردار است ؟ چرا با تلاش های فرا گیر صورت گرفته باز میانگین تولید گاوهای اصیل ما با گاوهای موجود در کشورهای غربی تفاوت بسیار دارد ؟ آیا اشکال کار از ناحیه مدیریت و به کار گرفتن اصول علمی در دامپروری های ماست ؟آیا توان ژنتیکی گاوهای ما بیش از این نیست ؟ آیا فن آوری های مورد استفاده در غرب با امکانات ما تفاوت زیاد دارد ؟ و در آخر آیا عقب ماندگی ما تنها به عوامل ذکر شده در بالا خلاصه می شود ؟
در حالی این سوالات را مطرح می کنیم که میانگین تولید سالیانه گاوهای اصیل هلشتاین در ایران حدود 7 الی 8 تن می باشد در حالی که در آمریکا 12 تن است .
طبق مشاهدات صورت گرفته از گاوداری های آمریکا به وضوح مشخص است که اختلاف سطح صنعت دامپروری آنها با ما بسیارکمتر از اختلاف سطح تولید موجود است . فن آوری های مورد استفاده آنها نیز درحد واحدهای بزرگ صنعتی ماست. پس راز این اختلاف در چه می تواند باشد ؟
تقسیم بندی سه گانه از نظام ترویج :
1- نظام ترویج دولتی :
فعالیتهای ترویج در کشور های جهان سوم عمدتا از طریق نظام ترویج دولتی انجام می گیرد چرا که این فعالیت ها هزینه بر هستند و بخش خصوصی جز برخی سازمان های زیست محیطی تمایلی به سرمایه گذاری در آن را ندارند .در این نظام سیاست ها ، استراتژی ها و اهداف ترویج توسط دولت انجام می پذیرد . در این نظام عاملین اجرائی از پیکره دولت برگزیده می شوند و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ایران و جهانیشدن
طرحی برای آغاز یک مطالعه استراتژیک
رضا غلامی(
بحث درباره ماهیت جهانیشدن، بهتر است که به دور از کلیگویی و با پیگیری اصول کاربردی و استراتژیک، بهویژه با تبیینها و ارائه راهکارهای تفصیلی، مورد مطالعه و گفتوگو قرار گیرد. حالکه دنیای معاصر در راهی کاملا متفاوت با گذشته گام نهاده است، بهترین واکنش آن است که با این جریان نه از سر غفلت، بلکه با آگاهی کامل برخورد شود.
جهانیشدن، علیرغم همه تلاشهایی که برای تقدیس یا تکفیر آن صورت میپذیرد، میتواند جنبههای پنهانی زیانباری داشته باشد که نهتنها برای مردم عادی بلکه حتی برای نخبگان جامعه نیز بهدرستی شناخته شدهنیست. اکنون ایران و جامعه انقلابی آن، در خط مقدم مواجهه با جهانیشدن قرار گرفتهاند و علیرغم همه رشادتها و اصالتهای ملی، از این ناحیه مخاطرات جدی و دردسرسازی قابل پیشبینی است. درواقع ایران، به خاطر سابقه و ریشههای فرهنگی قدرتمند و نیز به لحاظ جبههگیری ایدئولوژیک انقلاب اسلامی در مقابل نظام سلطه غرب، مهمترین دژ مقاومت در برابر این فرایند جهانیشدن ــ و به تعبیری جهانیسازی ــ محسوب میشود؛ بنابراین لازم و ضروری است که با تدوین برنامهای ملی؛ رسالت، اهداف، استراتژی، چشمانداز، روشهای عملیاتی، تاکتیکها و سازماندهی خود را در مقابل پدیده جهانیشدن مشخص نموده و با دستیابی به نوعی گفتمان مشترک نهتنها از مهلکههای آن به دور مانیم بلکه از فرصتهای قابل پیشبینی آن حداکثر استفاده را ببریم. مقاله زیر کوششی ساختاری در تبیین این موضوع حیاتی است که تقدیم شما میگردد.
ضرورت تحقیق
ایران مدتها است که یکی از اهداف اصلی جهانیشدن در نظر گرفته میشود. اهمیت نفوذ کامل در ایران، صرفنظر از موقعیت جغرافیایی و اقتصادی آن، از دو جهت دیگر نیز قابل توجه است: ازیکسو ایران ضمن برخورداری از تاریخ و تمدن غنی با پیشینه چندهزارساله یکی از ارکان اصلی فرهنگ و اندیشه شرقی و نیز پایگاه اصلی تشیع و یا بهعبارتی کانون عقلانیت اسلامی به شمار میرود؛ ازدیگرسو، انقلاب اسلامی ایران یکی از قدرتمندترین رقبای روند جهانیشدن و منشا اصلی مقاومت اسلامی در برابر آن میباشد. بنابراین فتح ایران در نگاه طراحان جهانیسازی، درواقع فتح همزمان شرق و جهان اسلام قلمداد میگردد. گرچه درحالحاضر تاثیرپذیری کشورمان از امواج جهانیشدن را نمیتوان انکار کرد اما بااینوجود مقاومت مردم ایران در برابر این امواج نیز که در پرتوی پیروزی انقلاب اسلامی تقویت گردید، ستودنی است. اما به قول معروف، خطر پشت در خانه است و تهدیدی جدی ناشی از عزم جهانیشدن برای درهمشکستن مقاومت مردم ایران، کاملا احساس میشود. جهت برخورد و رویارویی صحیح و منطقی با جهانیشدن، سردادن شعار و سپردن امور به دست مدیران بیبهره از علم و دانش روز کارایی نخواهد داشت. بلکه باید عرصه به دست محققان توانا و مستقل سپرده شود تا مسیر و سازوکار حضور فعالانه در صحنه مقاومت در برابر پروژه جهانیسازی را بهدرستی برای مردم ایران تبیین کنند.
در این رابطه، ذکر این نکته خالی از فایده نخواهد بود که غرقشدن در مطالعات انتزاعی، ما را از مواجهه عملیاتی با جهانیشدن باز میدارد؛ لذا پیشنهاد میشود ضمن دستیابی به یک جمعبندی استوار و معتدل از مباحث تئوریک، از توقف در مطالعات کم خاصیت، اجتناب گردد.
پیشینه تحقیق
شاید عجیب بهنظر برسد که با مروری بر آثار علمی منتشره در کشور، حدود نوددرصد از آثار مزبور را ترجمه و دهدرصد را تالیف تشکیل میدهد. موضع انفعال از سوی کشورهایی مانند ایران، تا آنجا پیش میرود که «جهانیشدن» را تنها خود غربیها برای ما تحلیل میکنند و درک جهانیشدن فقط با عینک غربی برای متفکران کشور میسور است. گذشته از این معضل فکری که البته درباره سایر موضوعات نیز قابل ملاحظه است، از دهدرصد تالیفی که از سوی پژوهشگران ایرانی منتشر شده، اکثر آنها مطالعات نظری و مرور و تبیین دیدگاههای غربی درباره جهانیشدن است؛ چنانکه نگارنده با صرف ساعتها وقت برای جستجوی منابع، به هیچ اثر درخوری با رویکرد استراتژیک درباره رابطه ایران و جهانیشدن مواجه نشد. لذا به نظر میرسد، با لحاظ بیپیشینگی تحقیق مورد نظر، آغاز مطالعات در این موضوع از اولویت ویژهای برخوردار میباشد.
اهداف تحقیق
1ــ شناخت ماهیت، مولفهها، مبانی نظری، پیشینه تاریخی و اجتماعی و فرایند تحقق جهانیشدن
2ــ بررسی و مطالعه نسبت میان اسلام و جهانیشدن
3ــ مشخصکردن چالشهای فکری و ساختاری موجود و آتی فراروی کشور در مسیر فرایند تحقق جهانیشدن (آسیبشناسی)
4ــ شناخت ظرفیتها و تواناییهای بالقوه و بالفعل کشورمان جهت مواجهه پیشتازانه با جهانیشدن (بهدستگیری ابتکار عمل)
5 ــ شناسایی راهها و اقتضائات ایجاد بستر مناسب، جهت شکلگیری «جبهه خودجوش» مقابله با جهانیشدن
6 ــ معرفی لوازم و راههای برقراری رابطه و مفاهمه میان ایران و جهانیشدن
سیاستهای تحقیق
1ــ تلاش برای شکلگیری توافقنظر نسبی درباره ماهیت و مولفههای جهانیشدن در میان نخبگان
2ــ حرکت به سمت ایجاد ادبیات و راهکارهای مشترک (نسبی و حداکثری) در مواجهه علمی نخبگان با جهانیشدن
3ــ سعی در اتخاذ مواضع علمیِ مبتنی بر روششناسی هر رشته (مستقل از مواضع جناحهای سیاسی یا یک نوع تفکر خاص در کشور)
4ــ اتکا به پژوهشهای متقن و ممتاز علمی در مباحث بنیادین و تمرکز بر پژوهشهای راهبردی
5 ــ اهتمام به استفاده از تجارب و دستاوردهای سایر کشورهای مخالف روند جهانیشدن در مواجهه با آن
6 ــ توجه به کلاننگری و ایجاد جریان و جبهه فراگیر
7ــ عنایت به سازواربینی و پیوستهنگری اجزاء مختلف تحقیق (بهویژه میان مبانی، راهبردها، راهکارها و برنامه)
چشمانداز تحقیق
1ــ شفافسازی مواضع رسمی جمهوری اسلامی ایران در موضوع جهانیشدن
2ــ تصمیمسازی (ایجاد زمینه قانونگذاری) برای شورای عالی انقلاب فرهنگی و سایر مراجع درخصوص مواجهه کشور با جهانیشدن
3ــ ترسیم ساختار کلان برنامه ملی و درازمدت در بخش فرهنگی با انگیزه امکان تهیه یک برنامه واقعبینانه و کارآمد
مخاطبان تحقیق: کارشناسان عالی، اعضاء مراجع تصمیمگیری و مسئولان نظام (با فرض متخصصبودن آنان)
نوع تحقیق: بنیادی و راهبردی
زمینه تحقیق: میانرشتهای
روش تحقیق: کتابخانهای و پیماشی
رویکرد تحقیق: توصیف، تحلیل و نقد در بخش بنیادی و همچنین نظریهپردازی در بخش راهبردی
شیوه نگارش متن حاصل تحقیق: دائرةالمعارفی (فشرده، تخصصی، پراستناد)
شیوه اجرای تحقیق: گروهی (به لحاظ میانرشتهایبودن اعضاء گروه؛ دارای کارشناسانی در فلسفه، الهیات، تاریخ ــ ایران و غرب ــ ، جامعهشناسی، علوم سیاسی، روابط بینالملل و مدیریت استراتژیک)
پرسشهای اصلی
1ــ پرسش درباره ماهیت و پشتپرده جهانیشدن
2ــ میزان و توانایی نفوذ و سرعت جهانیشدن
3ــ موضع جمهوری اسلامی ایران درباره جهانیشدن
4ــ جهانیشدن و چالشهای موجود و فراروی کشور
5 ــ ظرفیتهای بالقوه و بالفعل برای مواجهه با جهانیشدن
6 ــ استراتژیهای قدرتمند برای مواجهه فعالانه با جهانیشدن
7ــ مختصات برنامه ملی جهانیشدن
فرضیهها
1ــ جهانیشدن مولود مدرنیسم است و در حال حاضر بهعنوان یک پروژه از سوی غرب دنبال میشود.
2ــ جمهوری اسلامی ایران براساس اندیشه اسلام، اهداف و آرمانهای انقلاب و قانون اساسی با روند تحمیلی جهانیشدن مخالف است و آن را برای خود از جهت فرهنگی، سیاسی و اقتصادی یک تهدید بزرگ میداند.
3ــ جهانیشدن، سه چالش اساسی برای ایران ایجاد خواهد کرد: تضعیف فرهنگ و هویت ملی، کاهش استقلال و اقتدار ملی و نابودی اقتصاد ملی.
4ــ جمهوری اسلامی ایران برخلاف بسیاری از کشورها در پرتوی داراییهای فرهنگی و ثروتهای ملی خود، از قدرت بالقوه مواجهه فعالانه با جهانیشدن برخوردار است.
5 ــ رسیدن به سطح و درجه رقابت با کشورهای توسعهیافته بهویژه در حوزه اقتصادی و نیز تقویت فرهنگ بومی، مهمترین و کارآمدترین استراتژی رفع تهدیدات با جهانیشدن میباشد و در این بین تولید علم و نظریهپردازی از اولویت خاص برخوردار است.
6 ــ یک برنامه ملی میتواند ضمن مشارکتدادن تمامی اقشار مردم در مواجهه منطقی با جهانیشدن، کشور را تدریجا در برابر مخاطرات جهانیشدن ایمن و مصون سازد.
ساختار تحقیق
مقدمه: (ضرورت، اهداف و روش تحقیق)
فصل اول: مبانی نظری
ـــ چیستی جهانیشدن (پروسه یا پروژهبودن جهانیشدن)
ـــ پیشینه تاریخی (در غرب، جهان اسلام و ایران)
ـــ ارکان و بنیادهای جهانیشدن
ـــ مدرنیسم و جهانیشدن؛ اومانیسم، سکولاریسم، سیانتیسم، دموکراسی، لیبرالیسم و نظام سرمایهداری، پلورالیسم
فصل دوم: نسبت میان اسلام و جهانیشدن
ـــ اسلام حداقلی و جهانیشدن
ـــ اسلام حداکثری و جهانیشدن
ـــ رابطه آرمان جهانیگرایی اسلامی و جهانیشدن
ـــ الگوی جامعه جهانی مطلوب از نگاه اسلام (از نگاه قرآن و روایات)
فصل سوم: برآورد کمی و کیفی از قدرت نفوذ، تاثیر و سرعت جهانیشدن
ـــ رهبری جهانیشدن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
امروزى شدن و گمگشتگى
ابراهیم اخوى
بحران هویّت
جوانى، بهارِ زندگانى است و جوان در فصل شکفتن زندگىِ خود و در پى کسب شخصیت و هویت خویشتن است. جوان، با سپرى کردن ایام نوجوانى و دست و پنجه نرم کردن با تعارضها و تمایلات گوناگون، دست به انتخاب مىزند تا بنیان مستحکم زندگى آینده خود را سامان بخشد و در پى شکلدهى شخصیت ثابت و هویت سالم خود برمىآید ؛ هویتى که به او احساسِ زیباى ارزشمند بودن و قابل قبول بودن مىبخشد و احساس تنهایى و تهى بودن را فرسنگها از وجودش دور مىسازد.جوانِ هویتیافته، مىداند که کیست، چه هدفى دارد، چه باید بکند، در پى چه باشد و چگونه با دیگران همزیستى و ارتباط داشته باشد ؛ در مقابل، جوانِ سرگردان در بیابان ترسناکِ بىهویتى، که سردرگمى، آرام و قرار را از او ربوده است و روزها و شبهاى او را همانند ساخته، بىهدف، رنجور، وقتگذران و مردّد، از دست رفتن گوهر جوانى را هر روز با نگاه به ثانیههاى ساعت به تماشا مىنشیند و شیرینترین روزگار عمر خود را با تلخىِ ندانمکارى، تباه مىسازد. تمام همت و تلاش او به مسائل بىاهمیت مىگذرد و دل به روزمرّگى و رسیدن به جدیدترین شکل از زندگى خویش دارد ؛ تلاشى بیهوده که نتیجهاى جز افزایش فشارهاى روانى، اضطراب و افسردگى نخواهد داشت و آیندهاى غیر از سُستعنصرى، ناکارآمدى و بىتدبیرى برایش قابل تصوّر نخواهد بود.
امروزى شدن، سکّهاى دو رو
یکى از عواملى که مىتواند در پدیدآیى بحران هویت و گمگشتگى شخصیتْ مؤثر باشد، مسئله پیشرفتهاى سریع در سطح جهانى و خصوصاً کشورهاى صنعتى دنیاست ؛ پیشرفتهایى که علىرغم ظاهرهاى زیبا و فریبایشان مىتوانند باطنى بَد و مخرّب داشته باشند.امروزى شدن، که تلاشى است براى پیوستن به کاروان پیشرفت، با معانى متعددى که برایش قابل بیان است، مىتواند همانند سکّه دورویى باشد که یک روى آن «مفید و مثبت» و روى دیگر آن «منفى و مُضر» باشد ؛ چنان که تلاش براى همسویى با این تحولات نیز از این دو حال خارج نیست. در طرف خوب این سکّه به ظاهر زیبا، به دست آوردن جدیدترین اطلاعات و فنّاورىها و آگاه شدن از جدیدترین دادههاى علمى دنیاست که مىتواند در افراد با همه نگاههاى گوناگونى که دارند ، مؤثّر افتد و در برنامهریزى آنان براى دستیابى به اطلاعات گستردهتر و حتى بنیاد نهادن پدیده علمى جدیدى در سطح جهانى، یارىرسان باشد.اما طرف دیگر این سکّه - که طرفداران بسیارى هم پیدا کرده - ، اکتفا به سطح بیرونى و پوسته این نوگرایى است ؛ یعنى جوان پیروِ جدیدترین سبک زندگى، با گرو نهادن دل در پیشرفتهاى رسیع و روزافزون جامعه بشرى، مىکوشد تا به جاى بهرهمندى از اطلاعات نو، به قالبهاى نو و شمایل جدیدترى دست یابد و هر روز، خود را به شکلى تازه درآورَد و سبک زندگى خویش را به روشى جدید، متحوّل کند ؛ کوششى که در نهایت به ناتوانى و فرسودگى منتهى خواهد شد ؛ زیرا پیشرفت و تحوّل در مُد را پایانى نیست ، ولى امکانات افراد و میزان فراغت آنان براى دستیابى به آخرین مُدها، محدود است.
بررسى روانشناختى
جوانى که مىکوشد طبق مُد روز یا به تعبیر رایج: «با کلاس» زندگى کند، هیچگاه هویت خویش را نخواهد یافت ؛ زیرا یکى از نشانههاى هویت و شخصیت سالم، «ثبات» است.آلِن راس، روانشناس سرشناس شخصیت، در کتاب «روانشناسى شخصیت» مىنویسد: «غیر منطقى است اگر بخواهیم از شخصیت کسى صحبت کنیم که رفتارها، آگاهىها، هیجانها و انگیزههایش براى مدّت طولانى و از مکانى به مکان دیگر، تغییر مىکند و ثابت باقى نمىمانَد». (1) این گونه افراد، به نادرست گمان مىکنند که یکى از لوازم زندگى ماشینى و بهرهورى از فنّاورى روز و نیز شرطِ پویایى و حرکت به جلو، همگام شدن با مُد روز است ؛ (2) غافل از آنکه پیشرفت علمى، تابع شرایط ظاهرى نیست. چنان که در تاریخ معاصر مشاهده مىکنیم که کشورى مثل ژاپن با حفظ همان لباس سنّتى و خطِ باستانى خود، یکى از هفت کشور صنعتى برتر دنیا مىشود ؛ اما کشورى مانند ترکیه که رهبران آن، تلاش بسیارى در تغییر لباس، خط و سبک زندگى مردم خود داشتهاند، حتّى براى عضویت در اتحادیه اروپا با مشکل مواجه مىشود.خلاصه اینکه در نگاهى روانشناسانه به پدیده امروزى شدن (به معناى پیروى کورکورانه از ظاهر پیشرفتها) باید گفت که این نوع پیروى، ثمرهاى جز بازماندن از اهداف اصلى در زندگى، و آیندهاى غیر از ناکامى نخواهد داشت ؛ زیرا با شکلگیرى هویت است که شخص به نقش خود و میزان استعدادهاى خود پى برده، در صدد برنامهریزى براى بهرهبرى از استعدادها و نیز شکوفایى آنها برمىآید.
پیشرفت حقیقى یا بَدلى؟
سؤالى که ما از پیروان بىچون و چراى پیشرفتهاى غرب داریم، این است که: آیا به راستى هر پیشرفتى دلیل بر ترقّى و تکامل است؟ آیا به صِرف پیشرفت در یک جنبه از ابعاد زندگى، مىتوان گفت که در تمام شئون زندگى چنین پیشرفتى حاصل شده است؟با نگاهى گذرا به آمارهاى جُرم و جنایت (سرقت، قتل، اختلاس، طلاق، خودکشى و...) و میزان مبتلایان به ایدز، بىعفّتى و نیز گسترش روزافزون بیمارىهاى روانى در جوامع به ظاهر پیشرفته، پاسخ این سؤال را به خوبى مىیابیم. ستون حوادث روزنامهها و مجلات در این جوامع، پُر است از اخبار جنایات هولناکى که حتى نمىتوان به راحتى آنها را باور کرد.بحران معنویت و اخلاق که امروزه دامنه دامنسوز آن، جوامع پیشرفته را به واماندگى و عجز رسانده و اندیشهمندان آنها را در صدد چارهجویى اساسى به فکر واداشته است و بودجههاى فراوانى که براى پیشگیرى و یا پیگیرى جرایم، امروزه در همان جوامع مُدرن و به ظاهر متمدّنْ هزینه مىشود، همه و همه گویاى این واقعیت است که باید در پیروى از این پیشرفت، قدرى هم به اصل یا بَدَل بودن آن بیندیشیم و اگر جنبههاى مثبتى در آن پیشرفتها وجود داشته باشد (مثل جنبههاى علمى و فناورى، مشارکت سیاسى هرچه بیشتر شهروندان، رفاه نسبى، تولیدگرى و توسعه کار، پاسدارى از طبیعت، طرح هر روزه حقوق مسلّم انسانى و وجدان انسانى و...) آنها را به درستى بیاموزیم. چنان که جوانان لایق ایرانى، امروزه با پیروى از این اصل و با افتخارآفرینى در المپیادهاى جهانى، ضمن ثابت کردن شایستگىهاى خود، توانستهاند به یارى خداوند، چشماندازهاى تازهاى از دانش روز را بر روى خود و جامعه خود بگشایند.باید به هوش بود که امروزه غرب، فرهنگ خاص خویش را - که مورد انتقاد جدّى ماست - در قالبهاى جذّابى چون فیلمهاى پرتکنیک هالیوودى و صفحات متنوّع اینترنتى، به جوامع دیگر، تزریق مىنماید. این شاید اقتضاى سلطه و غلبه فعلى این فرهنگ باشد ؛ امّا باید دانست که «چیرگى»، هیچگاه به معناى «درستى» نیست. در برابر فرهنگ غرب، باید فعّال بود و از موضع ارزیابى، انتخاب و یا نفى آزادانه عناصر مختلف آن (به تفکیک) برخورد کرد.
از نگاه ما
با نگاهى به آموزههاى آسمانى دین اسلام، مىیابیم که فرهنگ دینى، هرگز مخالفتى با تجدّد و نوگرایى و پیشرفت (به معناى واقعى آن) ندارد. توصیه قرآن به آدمیان، این است که هماره در پهنه طبیعت سیر کنند و دم به دم در پىِ کاوش و جستجوى حقایق تازه و دستاوردهاى نو باشند. تعابیرى مثل «در زمین، سیر کنید» (3) صِرفاً براى مطالعه تاریخى و جغرافیایى نیست ؛ بلکه سفارشى است براى کسب علوم و فنون جدید و پىبردن به اسرار تازه و پیچیده عالم وجود؛ (4) سفارشى که در احادیث ما با تشویق عالمانِ دین به «آگاه به زمان بودن» و «فراگیرى دانش، هرکجا که باشد، هرچند در چین» و «توجه به تفاوت نسلها با یکدیگر در سلیقهها و مشکلات و میزان اطلاعات»، از آن یاد شده است. (5) استاد مرتضى مطهرى در این باره مىفرماید: «اسلام به شکل ظاهر و صورت زندگى - که وابستگى به میزان دانش بشر دارد - نپرداخته است ؛ بلکه با قرار دادن هدف ما در قلمرو خود و واگذاشتن شکلها و ابزارها در قلمرو علم و فن، از هرگونه برخوردى با توسعه فرهنگ و تمدن، پرهیز کرده و حتى با تشویق عوامل توسعه و تمدن (یعنى: علم، اراده، همت و استقامت)، خود، نقش عامل اصلى پیشرفت تمدن را بر عهده گرفته است». (6) پس در یک جمعبندى کلّى مىتوان گفت که آنچه ناپسند است، مشغول شدن به ظواهر زندگى و سرگردان شدن در دنیاى ماشینى و گم کردن هدف زندگى است، وگرنه استفاده از ابزار جدید و بهرهمند شدن از آخرین دستاوردهاى علمى دانشمندان در مسیر زندگى و بر اساس نیاز و در جهت اهداف متعالى، مورد تأیید عقل و دین است.در پایان، مقاله را با سخنى طلایى از امام على(ع) به پایان مىبریم که فرمود: «انسان، داراى عطشى است که فقط با پیمودن راه خدا و دیدار او فرو مىنشیند» (7) و یادمان باشد که بزرگترین سرمایه جوان مسلمان، اُنس با خداوند است و این سرمایه است که مىتواند در کنار پیشرفتهاى علمى، از او فردى توانا و عنصرى کوشا براى همنوعان خود بسازد.
حتى نخلها
فاطمه بختیارى
دیگر ناى دویدن نداشت. از کنار هر نخلى که رد مىشد، بوى خرما را حس مىکرد. چشمهایش بىاختیار مىچرخیدند. آسمان، آبراه و نخلستان، مُدام تکرار مىشدند.نمىدانست پاهایش به کدام سمت مىروند. تنها مىفهمید که دارد مىرود. با هر نفسى، هُرمِ داغ و شرجىِ هوا ، سینهاش را پُر مىکرد. پوتینها بر پاهایش سنگینى مىکردند. دیگر نخلستان تمام شده بود. چشمهایش، آسمان و آبراه و دشت و تپههاى کوتاه و بلند را نشانش دادند. صداها هنوز بدرقهاش مىکردند. از پشت سرش مىآمدند. صداى قدمهایشان لابهلاى شلیکهاى مسلسل، گمشده بودند. باید به پشت نخلستان مىرسید. کنار تپهاى کسى منتظرش بود. نقشه را به او که مىداد، آسوده مىشد.چشمهایش شبحِ اطراف را مىدیدند. فکر کرد غروب است، یا هوا ابرى است. نمىدانست پاهایش دیگر به فرمانش نبودند. زانوهایش در هر قدمى که برمىداشتند، مىخواستند به زمین برسند. از خاکریزهاى اطراف پالایشگاه تا نخلستان، یکسره دویده بود.نزدیک نخلستان بود که داغىِ گلوله بر دستش نشست. گرمى خون بر پوستش جوشید. گلوله دیگر بر پهلویش رسید. نفسش بند آمد. درد و سوزش، حالش را به هم زد.به زمین افتاد. مزه شور و تند خون، دهانش را پُر کرد. آن را روى شنهاى داغ پاشید. پاها نزدیکتر مىشدند ؛ نعرهها زیادتر و گلولهها بیشتر. همه نیرویش را در پاهایش جمع کرد ؛ امّا نتوانست بلند شود. روى زمین خزید. خط پهنى از خون، به دنبالِ خودش مىکشید.نقشه را از جیب لباسش درآورد. گرمىِ خون، روى آن ، راه رفته بود. در میان انگشتانش گرفت. خطهاى سیاه و رنگى روى کاغذ، با پنجههایش یکى شد.چشمهایش در تاریکى غرق شده بودند. نفسهایش از هواىِ دم کرده، داغتر بودند. نقشه، فقط خمیرى بود گرم و له شده.زود پیدایش کردند. حالا هیچ کس نام او را نمىدانست ؛ حتى نخلها.
شعر
کار مىکنم
با دستهاى خستگىام کار مىکنم
خود را چه پوچ و بىهدف ایثار مىکنم
در انتها که کوچه به دیوار مىرسد
نفرین به هرچه کوچه و دیوار مىکنم
من غیر از این که نیستم امّا چرا هنوز
خود را درون آینه انکار مىکنم؟
هر شب خودم براى خودم حرف مىزنم
خود را درون خویش تلنبار مىکنم
هر روز مثلِ قبل و فردا که مىرسد
دیروز را دو مرتبه تکرار مىکنم