دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

مقاله درمورد شعر زبان سعدى و زبان شعر حافظ

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

شعر زبان سعدى و زبان شعر حافظ

یان غزل هاى سعدى و حافظ تفاوت هاى فراوان به چشم مى خورد. این تفاوت ها یا ریشه در معنا و مضمون آن ها دارند، یا در نظر گاه آن ها، یا در طرز تلقى، یا ساخت و پرداخت ادبى و یا زبان و شیوه برخورد با آن. طرح و تحلیل هر یک از این تفاوت ها در جا و مجال خود، بى شک، از جمله کارهاى ضرورى است که، اگر هنوز به درستى انجام نشده است، باید روزى صورت گیرد. در اینجا، من فقط به یک تفاوت از آن میان مى پردازم و مى کوشم علت وجود همان یک تفاوت را تا مى توانم پیدا کنم و اهمیت آن را آشکار سازم.

تفاوت مزبور در فاصله اى است که میان صورت ظاهر غزل هاى این دو شاعر از یک طرف و معنا و پیام آن ها از طرف دیگر مشاهده مى شود. توجه به این اختلاف در فاصله صورت و محتوى از آن رو مهم است که مستقیماً به درک و التذاذ هنرى، از جمله از آثار سعدى و حافظ، مربوط مى شود: تا ما از صورت غزل هاى این دو شاعر به محتوى و پیام آن ها نرسیم، نمى توانیم به درک و التذاذ هنرى از آن ها بدان گونه که باید دست یابیم.

واقعیت این است که فاصله صورت و محتوى در غزل هاى سعدى عموماً بسیار کوتاه تر از آن است که در غزل هاى حافظ دیده مى شود. در نتیجه، درک و التذاذ هنرى از غزل هاى سعدى بسیار زودتر نصیب ما مى شود تا از غزل هاى حافظ. بگذارید بحث را با یک مثال دنبال کنیم تا نکته هر چه روشن تر شود. در این مثال یک پاره از غزل سعدى را با یک پاره از غزل حافظ مى سنجیم1:

1) خوش مى روى به تنها تن ها فداى جانت *** مدهوش مى گذارى یاران مهربانت

آئینه اى طلب کن تا روى خود ببینى *** و ز حسن خود بماند انگشت در دهانت

قصد شکار دارى یا اتفاق بستان *** عزمى در سرت باید تا مى کشد عنانت...

رخت سراى عقلم تاراج شوق کردى *** اى دزد آشکارا مى بینم از نهانت...

من فتنه زمانم و آن دوستان که دارى *** بى شک نگاه دارند از فتنه زمانت...

2) به جان پیر خرابات و حق نعمت او *** که نیست در دل من جز هواى خدمت او

بهشت اگر چه نه جاى گناهکاران است *** بیار باده که مستظهرم به همت او

چراغ صاعقه آن سحاب روشن باد *** که زد به خرمن ما آتش محبت او

بر آستانه میخانه گر سرى بینى *** مزن به پاى که معلوم نیست نیست او...

بیار باده که دوشم سروش عام غیب *** نوید داد که عام است فیض رحمت او...

در پاره (1) که نمونه اى از غزل سعدى است، ما با عبور از دو سطح معنائى مى توانیم از سطح صورت غزل به چیزى در مایه پیام واقعى آن برسیم. سطح نخست همان سطح معناى زبانى است که، به تأیید معناشناسان2، از سر جمع معانى لغاتِ غزل و روابط دستورى آن حاصل مى شود. در این سطح، ما از رهگذر نظام معناشناسى3 زبان به ساختى از معناى متن مى رسیم که، طبق قواعد معنایى4 همان نظام، خلاف قاعده5 قلمداد مى شود. مثلا، معنائى که در سطح نخست براى بیت چهارم از پاره غزل سعدى به دست مى آوریم، چیزى در مایه معناى خلاف قاعده (3) در زیر است:

3) سبب شدى که شوق همه اسباب و اساس خانه عقل مرا تاراج کند. من تو را که دزدِ آشکارى هستى از نهان مى بینم.

آنگاه همین ساختِ معنائى خلاف قاعده را به سطح دوم مى بریم که سطح معناى ادبى است و در آنجا، غرابت ها یا، به اصطلاح، هنجارگریزى هاى6 سطح نخست را به کمک قواعد معنائى ادبى که به نظام ادبیات تعلق دارند از میان برمى داریم تا به ساختى از معنا برسیم که با معناى زبانىِ آشکار و لفظ به لفظ غزل فرق دارد. مثلا معنائى که در سطح دوم براى همان بیت چهارم به کمک قواعدِ ادبى به دست مى آوریم مى تواند چیزى در مایه معناى (4) در زیر باشد:

4) شور عشق تو عقل مرا به کلى مقهور کرده است. مثل کسى شده ام که نهانى به تماشاى دزدى ایستاده است که روز روشن دارد مال او را مى برد.

درست، در همین سطح دوم و از دل همین نوع معناى ادبى است که مى توانیم به چیزى در مایه پیام پاره غزل (1) سعدى دست یابیم پیامى حاوى نکات (5) در زیر:

5) ستایش خرام معشوق در تنهائیش که با تمام عالم سودا نمى توان کرد لذت تماشاى او که هوش از سر مى برد و همه را حیرت زده مى کند شوق خدمت به او عمق شیدائى عاشق و، سرانجام، وقوف عاشق به ناکامى نهائیش.

پیدا است که هر درک و التذاذ هنرى هم که از این غزل نصیبمان مى شود حاصل همین مایه از پیام و کشف آن است. و این در مورد غزل هاى دیگر سعدى نیز غالباً صادق است.

در پاره (2) که نمونه اى از غزل حافظ است، امکان ندارد تنها با عبور از دو سطح معنائى یاد شده به چیزى در مایه پیام واقعى غزل حافظ برسیم. در اینجا، ما ناگزیریم فاصله بسیار بیشترى را طى کنیم تا به کشف پیام واقعى غزل و درک و التذاذ هنرى راه یابیم. با این تفصیل که ما پس از گذار از دو سطح معناى زبانى و معناى ادبى غزل حافظ، به گونه اى که در مورد غزل سعدى دیدیم، تازه به معنائى مى رسیم در مایه معناى (6) در زیر:

6) تمناى خدمت به پیر خرابات به پاس حق نعمت او امید رفتن به بهشت در عین ادامه باده خوارى آرزوى تداوم واقعه اى که آتش به حاصل عمر شخص زده است دعوت به مدارا بامیخواره چون نمى دانیم چه در سر دارد و، سرانجام، اصرار به میخوارى به دلیل عام بودن فیض رحمت، او، که در غزل معلوم نیست چه کسى است.

پر پیدا است که این مایه از معنى، که حاصل گذار از دو سطح معناى زبانى و معناى ادبى است، نه خود پیام واقعى پاره غزل حافظ است نه نیز مى توان چنان پیامى را مستقیماً و بدون گذشتن از سطوح دیگر از دل آن بیرون آورد. چرا که این معنى نه با امور جهان واقع جور در مى آى د، نه با معانى و روابط معنائى در نظام زبان که صحّت آن ها در گرو مراتب صدقشان با مصادیق جهان واقع است، نه نیز با آن معانى متعالى که قرار است هر اثر ادبى به کمک صورتگرى ها و معنى پردازى هاى متداول در نظام ادبیات نصیب خواننده کند.

پس براى کشف پیام واقعى پاره غزل حافظ و نیل به درک و التذاذ هنرى از آن، باید از سطح معناى ادبى هم فراتر رفت و در آنجا به کمک امکانات موجود در نظام ها و شیوه هاى تحلیل دیگر که، چنان که خواهیم دید، نه به سطوح زبان و ادبیات، بلکه به سطوح و ساحات متعالى ترى تعلق دارند، به جستجوى معنائى پرداخت که بتواند هم با امور جهان واقع دمساز باشد، هم با نظام معنائى زبان، هم، بالآخره با نظام معنائى ادبیات. چنان معنائى مى تواند در مایه پیام (7) در زیر باشد:

7) تمناى خدمت به کسى به پاس حق نعمتى امید بخشایش از او براى شخص گناهکارى آرزوى تداوم عشقى با همه جانکاه بودنش امید عنایت به نیت خیرى که در پس گناهى ظاهرى نهفته است و، در نهایت، مژده برخوردارى از رحمت عامى.



خرید و دانلود مقاله درمورد شعر زبان سعدى و زبان شعر حافظ


مقاله درمورد سعدی شیرازی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

آغاز زندگی

مشرف الدین مصلح بن عبدالله سعدی شیرازی یکی از بزرگ مردان ادب فارسی و استاد سخن سرایان ایران می باشد . بی شک سعدی پس از فردوسی ، ستاره ای درخشان در آسمان شعر پارسی است که هنوز فروزان خود چنان ادبیات ایران زمین را روشن و منور ساخت که تا کنون پس از گذشت قرن ها همچنان اثرش باقی است .

نام و شهرت کاملش « الشیخ الامام المحقق ، ملک الکلام ، افصح المتکلمین ، ابو محمد مشرف الدین مصلح بن عبدالله بن مشرف السعدی شیرازی » است . وی از شاعران قرن هفتم می باشد و تخلصش سعدی است . درباره ی سال تولد و یا وفات و حتی نام و نسب او بین نویسندگان و مورخان اختلاف است و شاید علت اصلی ان شرهت فراوان سعدی در بین خاص و عام می باشد ؛ به همین دلیل ، اغلب آنان که خواسته اند سال تولد او را بیابند به شواهد خود شاعر و به عبارتی به آثار وی مراجعه کرده اند . چنانچه در مقدمة « گلستان » چنین می خوانیم :

هر دم از عمر می رود نفسی چون نگه می کنم نماند بسی

ای که پنجاه رفـت و در خـوابی مگر این پنج روز دریابـی

و در پایان همین کتاب ، تاریخ اتمام گلستان را با این بیت معلوم می کند :

در این مدت که ما را وقت خوش بود زهجرت ششصدوپنجاه وشش بود

بر این اساس ، سعدی در سال 656 ( هـ . ق) حدود پنجاه سال داشته است و چون گلستان را کمتر از یکسال نوشته ، بنابراین تولد او باید در حدود سال 606 ( هـ . ق ) باشد و این محکم ترین دلیل برای تولد سعدی در این سال و بسیاری از محققان نیز آن را تأیید نموده اند .

سعدی در شیراز چشم به جهان گشود و بارها به شیراز بودن خود در اشعارش اشاره نموده است :

هر متاعی زکشورش خیزد شکر از مصر و سعدی از شیراز

او به شهر خود شیراز علاقه ای فراوان داشته و به آن عشق می ورزیده است . مردمانش را دوست داشته و هر گاه که دور از وطن بوده دلش در شیراز به یاد دیارش بوده است . به هر حال سعدی در شیراز و در میان خاندانی که از علمای دین بودند ولادت یافته است . پدر سعدی در دربار سعدبن زنگی به شغل دیوانی مشغول بوده و بسیاری از صاحب نظران تخلص وی را به سعدی به همین دلیل می دانند .

اما این امر بعید به نظر می رسد ، زیرا در آن زمان سعدی هنوز به سنی نرسیده بود تا به دربار راه یابد و بخواهد در شمار مداحان اتابک سعد در آید ، بلکه انتخاب تخلص سعدی باید به بازگشت وی به شیراز برگردد که مورد توجه اتابک ابوبکر سعد و پسرش قرار می گیرد . به هر روی ،س عدی در کودکی زیر نظر پدرش تربیت می شود و آغاز تحصیلات وی نیز با سرپرستی پدرش بوده است . اما در همان سالهای کودکی پدر خود رااز دست می دهد و در خردسالی به درد یتیمی دچار می گردد . پس از مرگ پدر سرپرستی او را نیای مادری بر عهده می گیرد که بسیاری گفته اند « او همان مسعود بن مصلح الفارسی پدر قطب الدین شیرازی بوده است » .

سعدی دانش های ابتدایی ، از جمله علوم ادبی را در شیراز آموخت و برای تکمیل تحصیلات به بغداد رفت . بغداد در آن زمان مرکز خلافت عباسیان و یکی از مهمترین مراکز علوم اسلامی بوده که برای جویندگان دانش جاذبه و کشش بسیاری داشته است ، سعدی در نظامیه بغداد به تحیل علوم مختلف پرداخته و در همان سال ها بود که با بسیاری از بزرگان علم و ادب آشنایی یافت که در این بین میتوان به « شهاب الدین سهروردی » عارف بزرگ آن زمان اشاره نمود . سهرودی هم عالم بود و هم عارف و سعدی نسبت به او در خود احساس کششی می یافت چنان که تأثیر اندیشه های سهروردی رادر برخی از سخنان سعدی می توان دید .

سعدی در گشت و گذار

سعدی از همان اوان جوانی روحی بی آرام داشت و در یک جای پایبند نبود و میل زیادی به گردش جهان و دیدن مردمان داشت تا جایی که بارها در اشعار خود به ین نکته اشاره میکند . سفر سعدی بین سیو چهل سال به طول انجامید و او از بغداد و سوریه و مکه تا شمال آفریقا را گشت . شهرها و مردم مختلف را دید و با مذاهب و فرقه های گوناگون آن دوران آشنا شد و با طبقات مختلف مردم نشست و برخواست نمود و به قول جامی « اقالیم را گشته و بارها ب سفر حج پیاده رفته » اما برخی نیز بسیاری از سفرهای سعدی را خصوصاً در سرزمین شرق واقعی نمی دانند و معتقد هستند که سعدی تنها برای بیان زیباتر حکایات و داستان هایش به چنین مکان هایی اشاره دارد . به هر روی نمی توان بیان تجارت را تنها خیال دانست و بی تردیدبسیاری از سفرهای او که در حدود سال های 620 تا 621 آغاز کرده و در سالهای 655 به پایان رسانده واقعی است .

سعدی با دنیایی از تجربههای معنوی و افکاری بلند مرتبه به شیراز بازگشت ، ر چند که سعدی از جمله شاعرانی است که از همان ابتدای جوانی دارای شهرت بود ، اما پس از رسیدن به شیراز و دیدن آرامش آن جا شوق گرد آوردن سروده های ، گفته ها و تجربه هایش را یافت . بوستان را سرود ، گلستان را نوشت و اشعار و قطعات خود را فراهم ساخت .

ویژگی های شخصیتی سعدی

سعدی یکی از عرفای عالم اسلام و پرورش یافته ی مکتب علوم الهی و آشنا به معارف قرآنی است و بی شک همان خدایی را می پرستد که قرآن او را توصیف نموده است . و در جای جای سخنان و اشعارش نشانه های توحید که سر سلسله ی عقاید



خرید و دانلود مقاله درمورد سعدی شیرازی


دانلود تخقیق در مورد نیکولا سعدی کارنو (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

نیکولا سعدی کارنو

نیکولا سعدی کارنو در یونیفرم مدرسه پلی‌تکنیک پاریس

نیکلا لئونار سعدی کارنو (به فرانسوی: Nicolas Léonard Sadi Carnot) (زادهٔ ۱۷۹۶ میلادی - درگذشتهٔ ۱۸۳۲ میلادی) که بیشتر با نام سعدی کارنو شناخته می‌شود، فیزیکدان فرانسوی بود که قانون دوم ترمودینامیک را کشف کرد و چرخه کارنو در ماشین‌های گرمایی به نام اوست.

کارنو در یک خانوادهٔ برجسته و ممتاز فرانسوی به دنیا آمد. پدرش لازار کارنو (۱۷۵۳ تا ۱۸۲۳) ریاضی‌دان انقلابی، طراح نقشه‌های جنگی، پدید آورندهٔ چهارده ارتش جمهوری فرانسه و از شخصیت‌ها ی برجستهٔ دولتی محسوب می‌شد که به علت ابداع روش‌های نوین و موثر جنگی برای مقابله با دول اروپایی «طراح پیروزی» نام گرفته بود. برادرش آزادی‌خواه و سیاست‌مداری برجسته بود و برادرزاده اش به ریاست جمهوری فرانسه رسید. پدر کارنو به فرهنگ و ادب فارسی عشق می‌ورزید و به علت علاقهٔ وافرش به سعدی شاعر پرآوازهٔ ایرانی، نام میانی فرزندش را سعدی نهاد.

زندگی‌نامه

کارنو در سن شانزده سالگی وارد مدرسهٔ پلی تکنیک شد. گی لوساک، پواسون، آراگو و آمپر از جملهٔ استادان او بودند. پس از طی مدرسهٔ پلی تکنیک با درجهٔ افسری وارد ارتش فرانسه شد، ولی پس از سقوط ناپلئون و تبعید پدرش از ارتش خارج شد. پس از آن در پاریس اقامت گزید. در پاریس با دانشگاه سوربون و کالج دوفرانس در ارتباط بود. به موسیقی و تئاتر دلبستگی داشت و حتی درباره رقص و شمشیربازی تحقیق می‌کرد.

در همین زمان به صنعت علاقمند شد و شروع به مطالعهٔ نظریهٔ گازها کرد. اولین اثر مهم کارنو جزوه‌ای بود که در سال‌های ۱۸۲۲ تا ۱۸۲۳ نگاشت و در آن برای تعیین رابطهٔ ریاضی کار تولید شده به وسیلهٔ یک کیلوگرم بخار تلاش کرد. پس از انتشار این اثر به تحقیقات خود ادامه داد و نظریات خود را کامل‌تر کرد که یاداشت‌هایی از آن‌ها به جای مانده‌است.

در آن زمان ماشین بخار به وسیلهٔ جیمز وات اختراع شده بود و در صنعت نقش مهمی ایفا می‌کرد. با این حال و علی‌رغم کوشش‌های صنعتگران، بازده آن بسیار اندک بود. در آن زمان هنوز اطمینان کاملی نسبت به قانون بقای انرﮊی وجود نداشت، و انرﮊی و گرما متفاوت از هم انگاشته می‌شدند و اصولا گرما به عنوان ماده‌ای بی‌وزن و نامرئی پنداشته می‌شد.

کارنو سعی کرد موضوع ایجاد نیروی محرک را مستقل از هر نوع دستگاه به کار گرفته شده در نظر گیرد، و سرانجام به این نتیجه رسید که بیشترین بازدهی که می‌توان از هر نوع ماشین گرمایی گرفت به اختلاف دمای دو چشمه (یا دیگ) سرد و داغ بستگی دارد. برای این کار او چرخه‌ای را معرفی کرد که اکنون به افتخار او چرخهٔ کارنو نامیده می‌شود. بر اساس این چرخه، به آن مادهٔ واسطه در طی پروسهٔ تبدیل از مایع به گاز و انجام کار و برگشت به حالت مایع دو فرایند آرمانی بی درو و دو فرایند آرمانی هم دما انجام می‌دهد. در این پروسه جریان خود به خودی گرما (یا آن گونه که کارنو و هم عصرانش تصور می‌کردند «جریان کالریک») همواره از چشمهٔ داغ به سوی چشمهٔ سرد روان می‌شود و مادهٔ واسطه با دریافت گرما از چشمهٔ داغ و انجام کار بقیه را به چشمهٔ سرد می‌فرستد.

اثر کارنو تحت عنوان «تفکرات دربارهٔ قدرت حرکتی آتش»به هنگام انتشار چندان



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد نیکولا سعدی کارنو (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد شعر زبان سعدى و زبان شعر حافظ 16 ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

شعر زبان سعدى و زبان شعر حافظ

یان غزل هاى سعدى و حافظ تفاوت هاى فراوان به چشم مى خورد. این تفاوت ها یا ریشه در معنا و مضمون آن ها دارند، یا در نظر گاه آن ها، یا در طرز تلقى، یا ساخت و پرداخت ادبى و یا زبان و شیوه برخورد با آن. طرح و تحلیل هر یک از این تفاوت ها در جا و مجال خود، بى شک، از جمله کارهاى ضرورى است که، اگر هنوز به درستى انجام نشده است، باید روزى صورت گیرد. در اینجا، من فقط به یک تفاوت از آن میان مى پردازم و مى کوشم علت وجود همان یک تفاوت را تا مى توانم پیدا کنم و اهمیت آن را آشکار سازم.

تفاوت مزبور در فاصله اى است که میان صورت ظاهر غزل هاى این دو شاعر از یک طرف و معنا و پیام آن ها از طرف دیگر مشاهده مى شود. توجه به این اختلاف در فاصله صورت و محتوى از آن رو مهم است که مستقیماً به درک و التذاذ هنرى، از جمله از آثار سعدى و حافظ، مربوط مى شود: تا ما از صورت غزل هاى این دو شاعر به محتوى و پیام آن ها نرسیم، نمى توانیم به درک و التذاذ هنرى از آن ها بدان گونه که باید دست یابیم.

واقعیت این است که فاصله صورت و محتوى در غزل هاى سعدى عموماً بسیار کوتاه تر از آن است که در غزل هاى حافظ دیده مى شود. در نتیجه، درک و التذاذ هنرى از غزل هاى سعدى بسیار زودتر نصیب ما مى شود تا از غزل هاى حافظ. بگذارید بحث را با یک مثال دنبال کنیم تا نکته هر چه روشن تر شود. در این مثال یک پاره از غزل سعدى را با یک پاره از غزل حافظ مى سنجیم1:

1) خوش مى روى به تنها تن ها فداى جانت *** مدهوش مى گذارى یاران مهربانت

آئینه اى طلب کن تا روى خود ببینى *** و ز حسن خود بماند انگشت در دهانت

قصد شکار دارى یا اتفاق بستان *** عزمى در سرت باید تا مى کشد عنانت...

رخت سراى عقلم تاراج شوق کردى *** اى دزد آشکارا مى بینم از نهانت...

من فتنه زمانم و آن دوستان که دارى *** بى شک نگاه دارند از فتنه زمانت...

2) به جان پیر خرابات و حق نعمت او *** که نیست در دل من جز هواى خدمت او

بهشت اگر چه نه جاى گناهکاران است *** بیار باده که مستظهرم به همت او

چراغ صاعقه آن سحاب روشن باد *** که زد به خرمن ما آتش محبت او

بر آستانه میخانه گر سرى بینى *** مزن به پاى که معلوم نیست نیست او...

بیار باده که دوشم سروش عام غیب *** نوید داد که عام است فیض رحمت او...

در پاره (1) که نمونه اى از غزل سعدى است، ما با عبور از دو سطح معنائى مى توانیم از سطح صورت غزل به چیزى در مایه پیام واقعى آن برسیم. سطح نخست همان سطح معناى زبانى است که، به تأیید معناشناسان2، از سر جمع معانى لغاتِ غزل و روابط دستورى آن حاصل مى شود. در این سطح، ما از رهگذر نظام معناشناسى3 زبان به ساختى از معناى متن مى رسیم که، طبق قواعد معنایى4 همان نظام، خلاف قاعده5 قلمداد مى شود. مثلا، معنائى که در سطح نخست براى بیت چهارم از پاره غزل سعدى به دست مى آوریم، چیزى در مایه معناى خلاف قاعده (3) در زیر است:

3) سبب شدى که شوق همه اسباب و اساس خانه عقل مرا تاراج کند. من تو را که دزدِ آشکارى هستى از نهان مى بینم.

آنگاه همین ساختِ معنائى خلاف قاعده را به سطح دوم مى بریم که سطح معناى ادبى است و در آنجا، غرابت ها یا، به اصطلاح، هنجارگریزى هاى6 سطح نخست را به کمک قواعد معنائى ادبى که به نظام ادبیات تعلق دارند از میان برمى داریم تا به ساختى از معنا برسیم که با معناى زبانىِ آشکار و لفظ به لفظ غزل فرق دارد. مثلا معنائى که در سطح دوم براى همان بیت چهارم به کمک قواعدِ ادبى به دست مى آوریم مى تواند چیزى در مایه معناى (4) در زیر باشد:

4) شور عشق تو عقل مرا به کلى مقهور کرده است. مثل کسى شده ام که نهانى به تماشاى دزدى ایستاده است که روز روشن دارد مال او را مى برد.

درست، در همین سطح دوم و از دل همین نوع معناى ادبى است که مى توانیم به چیزى در مایه پیام پاره غزل (1) سعدى دست یابیم پیامى حاوى نکات (5) در زیر:

5) ستایش خرام معشوق در تنهائیش که با تمام عالم سودا نمى توان کرد لذت تماشاى او که هوش از سر مى برد و همه را حیرت زده مى کند شوق خدمت به او عمق شیدائى عاشق و، سرانجام، وقوف عاشق به ناکامى نهائیش.

پیدا است که هر درک و التذاذ هنرى هم که از این غزل نصیبمان مى شود حاصل همین مایه از پیام و کشف آن است. و این در مورد غزل هاى دیگر سعدى نیز غالباً صادق است.

در پاره (2) که نمونه اى از غزل حافظ است، امکان ندارد تنها با عبور از دو سطح معنائى یاد شده به چیزى در مایه پیام واقعى غزل حافظ برسیم. در اینجا، ما ناگزیریم فاصله بسیار بیشترى را طى کنیم تا به کشف پیام واقعى غزل و درک و التذاذ هنرى راه یابیم. با این تفصیل که ما پس از گذار از دو سطح معناى زبانى و معناى ادبى غزل حافظ، به گونه اى که در مورد غزل سعدى دیدیم، تازه به معنائى مى رسیم در مایه معناى (6) در زیر:

6) تمناى خدمت به پیر خرابات به پاس حق نعمت او امید رفتن به بهشت در عین ادامه باده خوارى آرزوى تداوم واقعه اى که آتش به حاصل عمر شخص زده است دعوت به مدارا بامیخواره چون نمى دانیم چه در سر دارد و، سرانجام، اصرار به میخوارى به دلیل عام بودن فیض رحمت، او، که در غزل معلوم نیست چه کسى است.

پر پیدا است که این مایه از معنى، که حاصل گذار از دو سطح معناى زبانى و معناى ادبى است، نه خود پیام واقعى پاره غزل حافظ است نه نیز مى توان چنان پیامى را مستقیماً و بدون گذشتن از سطوح دیگر از دل آن بیرون آورد. چرا که این معنى نه با امور جهان واقع جور در مى آى د، نه با معانى و روابط معنائى در نظام زبان که صحّت آن ها در گرو مراتب صدقشان با مصادیق جهان واقع است، نه نیز با آن معانى متعالى که قرار است هر اثر ادبى به کمک صورتگرى ها و معنى پردازى هاى متداول در نظام ادبیات نصیب خواننده کند.

پس براى کشف پیام واقعى پاره غزل حافظ و نیل به درک و التذاذ هنرى از آن، باید از سطح معناى ادبى هم فراتر رفت و در آنجا به کمک امکانات موجود در نظام ها و شیوه هاى تحلیل دیگر که، چنان که خواهیم دید، نه به سطوح زبان و ادبیات، بلکه به سطوح و ساحات متعالى ترى تعلق دارند، به جستجوى معنائى پرداخت که بتواند هم با امور جهان واقع دمساز باشد، هم با نظام معنائى زبان، هم، بالآخره با نظام معنائى ادبیات. چنان معنائى مى تواند در مایه پیام (7) در زیر باشد:

7) تمناى خدمت به کسى به پاس حق نعمتى امید بخشایش از او براى شخص گناهکارى آرزوى تداوم عشقى با همه جانکاه بودنش امید عنایت به نیت خیرى که در پس گناهى ظاهرى نهفته است و، در نهایت، مژده برخوردارى از رحمت عامى.

گفتن نمى خواهد که این تفاوت در فاصله ها را در غزل هاى دیگر سعدى و حافظ نیز مى توان آشکارا دید.

سؤال این است که راز این تفاوت میان غزل هاى سعدى و حافظ در چیست؟ چه چیزى سبب مى شود که فاصله صورت و محتوى در غزل حافظ به مراتب بیش از آن باشد که در غزل سعدى مشاهده مى شود؟

براى این سؤال، لااقل در آثارى که در دسترس من بوده اند، پاسخ چندانى به چشم نمى خورد. تنها مطلبى که در این باره هست به تفاوت هاى سبک عراقى با سبک هندى مربوط مى شود که گاه از آن ها در تبیین تفاوت هاى میان سعدى و حافظ استفاده کرده اند. به این



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد شعر زبان سعدى و زبان شعر حافظ 16 ص (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد سیری در آثار سعدی (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 29

 

سیری در آثار سعدی

« سعدی سلطان مسلم ملک سخن و تسلطش در بیان از همه کس بیش تر است کلام در دست او مانند موم است.هر معنایی را به عباراتی ادا می کند که از آن بهتر و زیباتر ممکن نیست»

سخن سعدی شیرین و نمکین و در عین حال فصیح و بلیغ است. بیانش روان و ساده و پاک همانند آب زلالی است که برتن و جان شنونده اثر می کند و دلش را جلا می بخشد.« سعدی هم استاد رموز عاشقی است و هم آموزگار تقوی و خردمندی، چیزی که در یک تن جمع شدنش نادر است، در مضامین سعدی نیکی و عشق هرگز از هم جدا نیستند و او همانقدر که عاشقی را آموخته، اخلاق و تقوی را نیز فرا گرفته و آن را در قالب سخن به دیگران می آموزد.

معانی گفته هایش چنان ساده و سهل و قابل درک است و آچنان تازه که سخنش را بس دلنشین نموده، امن نباید از نظر دور داشت که سخنش در عین روانی لفظ و معنی خاص از صناعات شعری نیست. اما نه آن چنان که براحتی پیدا و آشکار باشد.

از دیگر ویژگی های سخن شیخ شیراز آشنایی وی با زندگی و به قول معاصرین

« مردم شناسی» است و آشنایی وی با روحیات انسان ها بصورتهای گوناگون در آثار وی مشهود است.

اوج صفاتیانسانی از آثار و گذشت، صداقت، راست گویی، قناعت و پرهیزکاری در جای جای آثار وی مورد تقدیر قرار گرفته و آموزه های بسیار را به خوانندگان القاء می کند و هر آنچه که برخلاف صفات نیک انسانی است از سوی او مذمت گردیده است.

دنیای سعدی که در آثارش آنرا به تصویر کشیده زیبا و دوست داشتنی است، هر چندگاه رگه هایی از حزن و غم و اندوه در آن یافت می شود اما در پس آن نیز امیدی نهفته است و شاید از آن روست تا مخاطبش را در مقابل بی وفایی دنیا هوشیار نماید.

از این شاعر خوش آوازه ی شیراز آثار گرانسنگ و ارزشمندی خواه به نثر و خواه به نظم به یادگار مانده است که به ترتیب عبارتند از:

1- گلستان در 8 باب

2- بوستان یا سعدی نامه در 10 باب

3- قصاید عربی که در حدود هفتصد بیت و با موضوعات مدح و اندرز و مرثیه می باشد.

4- قصاید فارسی که در ستایش پروردگار و نصیحت بزرگان و پادشاهان است.

5- مراثی شامل چند قصیده بلند که در باره آخرین خلیفه عباسی و رجای وزرای آن عهد است.

6- ملمعات، مثلثات، و ترجیعات که ترجیع بند آن بسیار دلنشین و ممتاز است.

7- غزلیات که شامل 650 غزل می باشد.

8- مجالس پنجگانه که به نثر می باشد و در بردارنده ی خطابه ها و سخنرانی های سعدی است.

9- نصیحه الملوک که آن نیز به نثر و با موضوعات پند و اخلاق است.

10- صاحبیه که مجموعه ای است از قطعات فارسی وعربی و بیش تر از آنها در ستایش شمس الدین صاحب دیوان جوینی است که وزیر دانش دوست اتابکان بود.

11- خبثیات که اشعاری است با مضامین طنز و شوخی های مطبوع

مجموعه ی این آثار را کلیات سعدی نامیده اندکه ابتدا خود شیخ و بعد از آن چند سال پس از وفات او شخصی بنام« ابوبکر بیستون» آنها را مدون نمود.

1- گلستان

مردم همه دانندکه در نامه ی سعدی

مشکی است که در طبله ی عطار نباشد

گلستان کتابی است به نثر و شامل 8 باب که به لحاظ نگارش بسیار روشن، روان و بون شک بی مانند است. چنانچه گفته اند: « سال 656 سر فصل جدیدی است که تاریخ ادبی ایران، زیرا نگارش گلستان حادثه ای است که دو نظیر بیشتر ندارد: شاهنامه و مثنوی....»

سعدی پس از بازگشت به شیراز در مجالس بسیاری حضور یافت و بسیاری از هم نشینان و دوستانش که وی را درسخنوری و افکار بلند مرتبه مسلط دیدند و از آشنایی وی با قرآن و حدیث و روایات حظ فراوان بردند به سعدی پیشنهاد دادند که این همه

« حسن محاوره، قوه ی مناظره و فکاهات نادره» حیف ست که ثبت و ضبط نگرددد و از وی خواستند تا این همه را تدوین کند. چنانچه سعدی در مقدمه ی گلستان نیز به این مسأله اشاره نموده که در برابر این تقاضا سرتسلیم فرود می آوردو گلستان را در بهار 656 تألیف می کند.

« آنچه در گلستان بیش از هر چیز جلب نظر می کند تجربه های فراوان و متنوع سعدی در زندگانی است» سعدی در این کتاب آینه ی تمام نمای یک فرد دنیا دیده و پخته است که فراز و نشیب بسیاری را در زندگی طی نموده؛ در شیراز، شهر شعرف عشق ورزیده، در شهرهای مهم آن روز در محضر بزرگان بسیاری بوده و از هم نشینی با آنها نکته های بسیار آموخته و بهره های فراوان جسته است.

در هر سفری که از هر شهری به شهر دیگر رفته با مردم نشست و برخاست نموده و در طی این راه نه تنها با عامه ی مردم که با وزیران و پادشاهان نیز هم سخن شده و علاوه بر کتابهایی که خوانده، دنیا و مردمانش را از راه تجربه ی مستقیم شناخته است.

و در کنار همه ی اینها به واسطه ی داشتن هوش و باریک بینی در ورای مشاهدات خود به نکته های بسیار ظریف و دقیقی پی برده و همین مسأله است که به اندازه ی تجربه ی سعدی مهم است؛ چرا که تنها مسافرت و جهان گردی و با مردم بودن کفایت نمی کند بلکه باید چشم بصیرت داشت و دیدنی ها را دید وشناختنی ها را شناخت.

« حشر و نشر سعدی با انواع اشخاص و تأمل در رفتار و خلقیات آنان موجب شده که ر گلستان از طبقات مختلف مردم سخن به میان آید.»

گلستان کتابی است که به لحاظ مطالعات اجتماعی آن دوران قابل توجه می باشد و به راحتی می توان به روحیات مردم آن دوره پی برد. از جمله افکار و معتقدات آداب و رسوم و طرز تفکر طبقات مختلف مردم در آن عهد، همچنین اوضاع حکومت و رفتار عوامل حکومتی با مردم نیز در گلستان به شکلی کاملاً ظریف بیان شده است.



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد سیری در آثار سعدی (با فرمت word)