لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
گزارش مربوط به زمین شناسی منطقه اشتهارد ESHTEHARD
موقعیت جغرافیایی و راه های ارتباطی
منطقه مورد بررسی در محدوده میان تا طول شرقی و تا عرض شمالی جای دارد.
ارتفاعات منطقه: بلندترین بخش منطقه بلندایی برابر با 2125 متر و پست ترین بخش آن ارتفاعی نزدیک به 1131 متر دارد. بزرگترین مناطق مسکونی شهری منطقه عبارتند از: بوئین زهرا و اشتهارد.
راه های ارتباطی اصلی منطقه عبارتند از: جاده آسفالته مرد آباد به قزوین که از شهرهای اشتهارد و بوئین زهرا می گذرد، جاده آسفالته بوئین زهرا به ساوه و جاده خاکی هجیب به زرین ده
زمین ریخت شناسی (ژئومورفولوژی)
عوامل کنترل کننده زمین ریخت شناسی در منطقه را می توان عامل ساختاری، لیتولوژیکی، دگرسانی و آب و هوایی برشمرد. سنگهای آتشفشانی ائوسن ارتفاعات منطقه را پدید آورده است. نواحی گسله عمده در مرز جدا کننده برجستگی ها و مناطق پست، جای دارند. فزون بر آن بیشتر طاقدیس ها ارتفاعات منطقه را پدید آورده اند، شرایط آب و هوایی نیز سبب کنترل زمین شناسی شده است به گونه ای که گرانیت ها بر اثر هوازی گودیهایی را در منطقه پدید آورده است. در این میان گفتنی است که دگرسانیهای گرانیت ها در این راستا دست اندر کار بوده است. سنگ نهشته های نئوژن نیز به دلیل سست بودن واحدهای سنگی آن فرسایش پذیرند و مناطق پست و کم ارتفاعی را پدید آورده اند.
چینه شناسی
در منطقه مورد بررسی، سازندهای کهن تر از ائوسن دیده نمی شود.
ائوسن
الف) ائوسن میانی: ائوسن میانی در منطقه با توف های سبز رنگ که گاهی متمایل به آبی است مشخص می شود، این توف ها ستبرایی نزدیک به چند متر دارند، در میان توف ها ایگینمبریت های قرمز رنگ با ترکیب داسیتی و گدازه های داسیتی قرمز رنگ دیده میشود به همین سان به گونه ای میان لایه ای چند لایه آهکی ناپیوسته و عدسی شکل سیاه و کرم رنگ در میان توف ها دیده میشود- این واحد در بردارنده فسیل استراکود و بقایایی از نومولیت است که در اثر تبلور دوباره ساختمان داخلی آنها از میان رفته است و از این رو سن آنها به درستی قابل تشخیص نیست. توف های سبز در افق های بالاتر نخست به توف های جوش خورده سبز تا خاکستری و سپس به توف های ریولیتی کرم رنگ تبدیل می شوند. با توجه به رخساره توف ها (هیالوکلاستیک) و وجود لایه های آهکی محیط پیدایش توف های از دیدگاه رخساره سنگی می توان این سری را با واحدهای E5 – E4 – E3 در منطقه قم –آران مقایسه کرد که امامی در سال 1981 برای منطقه یاد شده معرفی کرده است.
ائوسن میانی در منطقه به 5 واحد سنگی تفکیک شده است که عبارتند از:
واحدی است که دربرگیرنده ائوسن میانی به گونه ای عام و فراگیر، این نام گذاری در آن بخش هایی از ائوسن میانی انجام شده است که امکان تفکیک واحد وجود نداشته است در برخی بخش های ائوسن میانی دربرگیرنده واحد گدازه ای و ایگنیمبریت های قرمز رنگ است. در این نقاط ماگمای داسیتی توف های سبز را به سان سیل و دایک بریده و یا در پیکر روانه های آتش فشانی بر روی لایه های توف جریان یافته است، چندین افق از این گدازه ها و سنگهای ایگنیمبریتی در منطقه دیده می شوند که میان آنها لایه های توفی نیز به چشم می خورد در این میان دایکها و سیلتها تنها و تنها در توف ها جایگزین شده اند و ائوسن بالایی را نمی برند. توفهای ائوسن میانی از دیدگاه ترکیب با سنگهای یاد شده همسانی دارند و گمان می رود تناوبی از تکاپوهای گدازه ای و انفجاری در روند زمانی ائوسن میانی انجام گرفته باشد و ماگما با ترکیب داسیتی حوضه رسوبی ائوسن میانی را تغذیه کرده باشد دایکها و سیلتهای یاد شده در واقع نماینده سنگهای نیمه آتشفشانی (Subvolcanic) ائوسن میانی اند. قرون به آن ترکیب شیمیایی توف ها (داسیتی) و هم ارز ترکیب سنگهای ماگمایی یاد شده است و نشان از آن دارد که خاستگاهی یگانه دارنده قائده این واحد مشخص نیست. در روی این واحد ایگینمبریت و گدازه تیره رنگ جای میگیرد. سنگهای این واحد دربرگیرنده توف های سبز است که بخش بزرگی از سنگهای این واحد را پدید می آورد، ایگینمبریت و گدازه داسیتی قرمز رنگاند.
واحدی دربرگیرنده لایه های توفی رنگ با ترکیب ریولیتی است این توف ها در بالای توف های سبز و زیر واحد جای میگیرد. از این رو توف های یاد شده بخشهای بالایی ائوسن میانی را پدید می آورند. البته گسترش سطحی این توف ها در همه جا یکسان نیست و در جاهایی توف های سبز به گونه ای مستقیم در زیر واحد جای میگیرند. این توف ها گاه دچار پدیده کائولینی شدن شده اند. از دیدگاه پتروگرافی کرم رنگ و دانه ریز هستند و تا اندازه ای دچار دگرسانی کائولینی شده اند. بافت نخستین سنگ ولکانو کلاستیک است که اجزای شیشه پس از پیدایش متبلور شده اند، قطعات بلورین در آنها دیده نمی شود.
این واحد دربرگیرنده یک لایه بازالت سیاه رنگ است. گسترش سطحی این لایه بسیار اندک و کم گستره است و در میان توف های کرم رنگ جای گرفته است.
شامل لایه های آهکی ناپیوسته عدسی شکل به رنگ کرم و سیاه است. این واحد در بین توف های کرم رنگ مشاهده میگردد. در یکی از پلاکهای تهیه شده از این واحد یک قطعه مشکوک به فسیل نومولیت که ساختمان داخلی آن از بین رفته بود و یک استراکود مشاهده گردیده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 106
فصل اول
کلیات
جایگاه زمین شناسی ایران
در زمین شناسی ایران، این باور وجود دارد که سرزمین ایران در بخش میانی کوهزاد آلپ- هیمالیا است، که از باختر اروپا آغاز و پس از گذر از ترکیه، ایران، افغانستان تا تبت و شاید تا نزدیکی های برمه و اندونزی ادامه دارد (شکل 1-1)
جایگاه زمین شناختی ویژة این کوه ها در فصل مشترک دو قارة اوراسیا و گندوانا سبب شده تا دربارة چگونگی پیدایش این نوار چین خورده دو انگارة بزرگ ناودیس تتیس و زمین ساخت ورقی مورد بحث باشد بررسی دو انگارة یاد شده و گفتمان در این زمینه میتواند در بیان جایگاه زمین شناسی ایران کارساز باشد.
انگارة بزرگ ناودیس تتیس: براساس این نظریه، در جایگاه کنونی کوه های آلپ- هیمالیا، بزرگ ناودیسی وجود داشته است که از اشتقاق ابر قارة پانگه آ شکل گرفته و زادگاه نوار چین خوردة آلپ- هیمالیا است. دربارة بخش ایرانی این بزرگ ناودیس فرض بر آن است که البرز، به دلیل داشتن سنگ های آتشفشانی فراوان، نوعی ائوژئوسینکلینال و زاگرس به دلیل نداشتن سنگ های آتشفشانی نوعی میوژئوسینکلینال است که به وسیلة تودة مقاوم ایران مرکزی از یکدیگر جدا بوده اند.
با آغاز پژوهش های زمین شناختی گسترده، این یقین به دست آمد که انگارة بزرگ ناودیس تتیس با ویژگی های زمین شناختی ایران همخوانی و هماهنگی ندارد و ایرادات زیر بر آن وارد است:
سنگ های منسوب به پرکامبرین ایران، با وجود دگرگونی و دگرشکلی پیشرفته، آواری های انباشته شده در حوضه های کم ژرفایند.
ردیف های پرکامبرین پسین- تریاس میانی ایران، رسوبات کنار قاره ای هستند که در محیط های پلاتفرمی انباشته شده اند. در ضمن، در این توالی ایست های رسوبی متعدد وجود دارد که گاهی به بزرگی 40 و حتی 70 میلیون سال است بنابراین ویژگی های سنگی و محیط های رسوبی پرکامبرین پسین- تریاس میانی ایران شباهتی به بزرگ ناودیس ندارد.
ردیف های تریاس بالا- ژوراسیک میانی ایران (به جز زاگرس) رسوب های زغالدارند که در حوضه های پیش بوم باتلاقی- مردابی نزدیک به ساحل انباشته شده اند.
توصیف تودة میانی برای ایران مرکزی پذیرفتنی نیست، چرا که فازهای گوناگون آلپی بر این بخش اثر درخور توجه دارند و حتی در مقایسه با البرز و زاگرس پویاترند.
فراوانی سنگ های آتشفشانی سنوزوییک نمی تواند از ویژگی های بزرگ ناودیسی البرز باشد چرا که از یک سو بخشی بزرگ از این سنگ ها بر محیط های رسوبی بر قاره ای گواهی می دهند و ویژگی بزرگ ناودیس ها را ندارند و از سوی دیگر، سنگ های آتشفشانی یاد شده محدود به البرز نیستند و این گونه سنگ ها را می توان در گستره هایی وسیع از ایران مرکزی دید.
مقایسه رسوبات پالئوزوییک و مزوزوییک البرز و ایران مرکزی نشان میدهد که در بسیاری از زمان ها، رسوبات این دو پهنه در شرایط یکسانی انباشته شده اند و رخسارة سنگی همانند دارند. به گفتة دیگر نه ایران مرکزی تودة میانی بوده و نه البرز بزرگ ناودیس.
با تکیه بر گفته های یاد شده دیده میشود که تکوین حوضه های رسوبی ایران و رویدادهای زمین ساختی آن را نمی توان با ساخت های پیچیدة زمین ناودیس ها مقایسه کرد و سنجید.