لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
تاثیر قیام 15 خرداد بر روند انقلاب
یکی دیگر از مسایلی که در اوایل دهه 1340 اتفاق افتاد و در ارزیابی گروههای مبارز و مخالف رژیم، بخصوص جریان فکری اسلام فقاهتی - ولایتی تاثیر گذاشت، قیام 15 خرداد و سرکوب بیرحمانه آن از سوی رژیم شاه بود.در طول تاریخ ایران، روحانیت همواره به عنوان حافظ احکام الهی در صحنه جامعه حضور داشته و دولتها نیز سعی میکردهاند حرمتحضور و نفوذ آنها را نگه دارند و به طور علنی به اسلام تعرضی نکنند.در واقع، حضور و وجود روحانیتبه عنوان اولین و مهمترین گروه ذی نفوذ، برای شاه نیز پذیرفته شده بود و شاه همیشه سعی داشت که خاطر آنها را بجوید و خود را طرفدار اسلام، مرجعیت و روحانیت معرفی کند.
بدین لحاظ، برای حفظ ظاهر، هیچ تمایلی به برخورد مستقیم و خشونتآمیز با روحانیت نداشت و بیشتر سعی میکرد با جلب نظر و حمایت آنها، برنامههای خود را جامه عمل بپوشاند.در جریان اصلاحات اجتماعی نیز که یک طرح امریکایی بود، شاه امیدوار بود که از حمایت روحانیتبرخوردار شود.به همین دلیل بود که بعد از رحلت آیت الله بروجردی، علی رغم میل باطنیش، امینی را برای جلب نظر روحانیت مخصوصا حضرت امام قدس سره به قم فرستاد. (1)
در قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی هم پس از چند تلگراف از امام قدس سره و سایر مراجع، دولت تسلیم نظر علما شد و لایحه را رسما لغو کرد.
با وجود این، موج احیای اسلام که از دهه 1330 شروع شده و به اوج خود رسیده بود، مایه نگرانی شاه بود و او نمیخواست (و حتی نمیتوانست) به روحانیت امتیاز بدهد.از سوی دیگر، همان گونه که دیدیم، حضور و استقرار امام خمینی قدس سره در جایگاه مرجعیت، تحولی اساسی در برخورد روحانیتبا رژیم بوجود آورد و هر نوع محافظهکاری و پرهیز از سیاست را در حوزهها منتفی ساخت.امام خمینی قدس سره که در ملاقات با امینی به نصیحت و پند و اندرز اکتفا کرده بود، در جریان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی موضع خود را شدت بخشید و دولت علم را در تلگرافهای خود حتیتهدید کرد (2) و با فشار افکار عمومی علما و روحانیت و مردم، هدف الغای لایحه را تحقق بخشید.
پس از ختم غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی، امام لحن بیانیهها و سخنرانیهای خود را تندتر کرد و در قضیه مربوط به تصویبنامه ملی و رفراندم عمومی (بهمن 1341)، طی پیامی که به ملت ایران فرستاد، از تجاوز دستگاه حاکمه به احکام مقدس اسلام و قرآن، و قصد دولتبرای نابودی اسلام و روحانیت پرده برداشت و ضمن «اعلام خطر نسبتبه دستگاه جابره» ، دولت را استیضاح کرد و به طور صریح نوشت:
من چاره در این میبینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود و دولتی که پایبند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد بیاید. (3)
پس از این موضعگیری قاطع و روشن امام خمینی قدس سره، برای اولین بار یک اعلامیه مشترک از سوی نه تن از مراجع تقلید و آیات عظام حوزه علمیه قم در محکومیت تصویب نامه صادر شد (4) و مخالفت ملتبا آن اعلام گردید.پس از آن امام قدس سره مستقیما مردم و روحانیت را به مقاومت در برابر سر نیزههای زنگ زده و پوسیده و مقابله رو در رو با رژیم فرا خواند (5) و از علما خواست که عید نوروز 1342 را به عنوان مبارزه منفی علیه رژیم، تحریم کنند. (6)
مجموعه برخوردهای امام و روحانیتبا رژیم از رحلت آیة الله بروجردی تا اوایل سال 1342، رژیم شاه را به این نتیجه قطعی رساند که نباید هیچ امیدی به مصالحه و سازش با امام داشته باشد.بدین لحاظ، شاه کم کم ماهیت اصلی خود را آشکار کرد و به گستاخی علیه مذهب و روحانیت پرداخت و آنها را مرتجع، «صد برابر خائنتر از حزب توده» ، و همدست کمونیستها معرفی کرد. (7)
امریکاییها نیز رفراندوم انقلاب سفید شاه را یک انقلاب بزرگ اجتماعی قلمداد کردند که «مرتجعین و محافظهکاران و سنتگرایان» ، را ازصحنه بیرون رانده و شاه را مستقیما در ارتباط با مردم قرار داده است. (8)
شاه با این ارزیابی جدید، اولین ضرب شصتخود را به روحانیت نشان داد و در دوم فروردین ماه 1342 (مصادف با شهادت امام صادق علیه السلام) فاجعه کشتار فیضیه را به وجود آورد (9) و طرفداری ظاهری خود را از دیانت و روحانیت قطع کرد.امام قدس سره پس از این فاجعه عظیم، رژیم را (بدتر از مغول) توصیف کرد و مبارزه را یک گام اساسی دیگر پیش برد. (10)
این بار امام قدس سره، مخاطب اصلی خود را شاه، امریکا و اسرائیل دانست و در اعلامیه و سخنرانیهای خود آنها را مستقیما مورد حمله قرار داد و بدین ترتیب، بر خلاف همه سیاستمداران و مبارزان سیاسی، شاه و دربار را عامل اصلی مشکلات معرفی کرد. (11)
امام خمینی قدس سره پس از فاجعه فیضیه، ضمن حمله مستقیم به شاه، تقیه را که مانع مبارزه مستقیم و در عین حال دست آویز سازشکاران بود، حرام کرد و راه مبارزه را گشود:
...شاه دوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش; شاه دوستی یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانههای اسلام، محو آثار اسلامیت; شاه دوستی یعنی تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم; شاهدوستی یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت.حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب «ولو بلغ ما بلغ» . (12)
امام در پیام خود به علمای تهران پس از فاجعه فیضیه، ضمن استیضاح دولت علم از طرف ملت ایران، به طور صریح به دولت اعلام کرد که «من اکنون قلب خود را برای سرنیزههای مامورین شما حاضر کردم ولی قبول زورگوییها، و خضوع در مقابل جبارهای شما حاضر نخواهم کرد» . (13)
این در واقع اعلام مبارزه رو در رو با رژیم بود و امام در جواب تلگراف آیت الله حکیم که از ایشان خواسته بود به نجف مهاجرت کند، نوشت: با هجرت مراجع و علما از قم به نجف، مرکز بزرگ تشیع به دامن کفر و زندقه خواهد افتادو بدین لحاظ «ما عجالتا در این آتش سوزان به سر برده و با خطرهای جانی صبر نموده، از حقوق اسلام و مسلمین و از حریم قرآن و استقلال مملکت اسلام دفاع میکنیم» . (14)
بر همین اساس، امام خمینی در پیامهای خود بعد از فاجعه فیضیه، همواره به شاه، اسرائیل و امریکا حمله میکرد و در آستانه محرم سال 1383 (خرداد 1342) در پیام خود به وعاظ و گویندگان دینی و هیاتهای مذهبی، وظایف تبلیغی آنها را کاملا مشخص کرد و تصریح نمود که باید «مظالم و اعمال خلاف انسانی و ضد دینی» دستگاه حاکمه جابر را بیان و مخصوصا خطر اسرائیل را به مردم گوشزد کنند. (15)
در بیاناتی هم که خود ایشان در عصر عاشورا داشتند، اولین و مهمترین موضوعی که مطرح کردند، اسرائیل بود که به همراه شاه، اساس گرفتاری ایران را تشکیل میداد. (16)
امام با تشبیه دستگاه حاکمه ایران به دستگاه جبار بنی امیه، شدیدترین حمله خود را متوجه شخص شاه و حامیان خارجی وی کرد و شاه که مصمم به برخورد قاطع بود، امام را دستگیر و در تهران زندانی کرد.
مردم در اعتراض به این عمل شاه در قم و تهران و شهرهای بزرگ دستبه تظاهرات عظیمی در 15 خرداد 1342 زدند که با عکس العمل شدید رژیم مواجه شد.در این سرکوب خشونت آمیز و قتل عام بیرحمانه به اعتراف حامیان شاه، چندین هزار نفر کشته شدند. (17)
کشتار وسیع مردم در واقع، آخرین ضرب شصت رژیم به مخالفان بود و از تصمیم قاطعانه رژیم برای سرکوبی هر نوع مخالفتی حکایت میکرد.
شاه با اینکه توانستبا این جنایت هولناک نهضتی را که پایههای سلطنت را به لرزه انداخته بود، سرکوب کند، ولی هیچ گاه مساله را تمام شده و خاتمه یافته ندانست و معتقد بود که باز هم «باید تصمیم قاطع گرفت» تا کشور از دست نرود. (18)
از این نظر، شاه هیچ شکی نداشت که باید کوچکترین مخالفت را با سنگینترین عقوبت پاسخ دهد و این نتیجهای بود که شاه به آن رسیده بود.بدین لحاظ، از ماههای بعد از قیام 15 خرداد، رفتار رژیم نسبتبه مخالفین و بخصوص علما و روحانیون، خشونت و شدت بیشتری یافت و بسیاری از علماء، وعاظ و شخصیتهای علمی، سیاسی و اجتماعی، بازداشتشدند و حتی جمعی از تجار و کسبه و چهرههای مبارز به اتهام تحریک در قیام 15 خرداد، در معرض اعدام قرار گرفتند و برای اولین بار شایعه محاکمه و اعدام امام قدس سره در کشور پخش شد. (19)
تحت فشار مردم و علما، امام قدس سره پس از چند ماه از زندان آزاد شد که رژیم با یک کار تبلیغی و سیاسی این کار را کرد.
در آستانه آزادی ایشان از زندان، روزنامه دولتی اطلاعات در سر مقاله خود با عنوان «اتحاد مقدس» ، مدعی شد که با روحانیت تفاهم شده و در برنامههای اصلاحی، بین رژیم و روحانیت هیچ گونه اختلافی وجود ندارد. (20)
شاه با طرح این مساله میخواست امام قدس سره را از مبارزه منصرف کند، ولی امام پس از اطلاع از موضوع با اشاره به مطلب «روزنامه کثیف اطلاعات» با صراحت گفت:
کدام انقلاب؟ کدام ملت؟ این انقلاب مربوط به روحانیت و مردم است؟ آقایان که در دانشگاه هستید برسانید به همه که وحانیتبا این انقلاب [انقلاب سفید شاه و ملت] موافق نیست.
در بخش دیگری از سخنان خود باز هم تکرار کردند که: «خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد» . (21)
امام قدس سره پس از آزادی از زندان، رویه سرسختانه خود را در مخالفتبا رژیم و نفوذ اسراییل در کشور ادامه داد و در ماجرای کاپیتولاسیون امریکا را هم آماج حمله خود قرار داد.حمله مستقیم به امریکا و قدرتهای خارجی در شرایطی که همه انقلابیون و مبارزین جهان سوم، تحتحمایتیک قدرت خارجی قرار میگرفتند، یک کار حساب شده و شجاعانه بود که راه نفوذ و امید بیگانگان را در میوهچینی انقلاب بست.سرانجام رژیم شاه، برای اینکه یکباره همه چیز را به تصور خود تمام کند، تصمیم به تبعید امام گرفت.
اما این دوره، دوره شکوفایی و باروری انقلاب اسلامی است و امام خمینی تا قبل از تبعید شدن در آبان ماه 1343، چند اقدام اساسی انجام داده بودند که موجب تحرک و پویایی نهضت و تعمق اندیشه انقلاب اسلامی، گردید. (22)
1. با کشاندن مبارزه به کانون اصلی فعالیتهای مذهبی، برای همیشه خط بطلانی بر ایده جدایی دین از سیاست کشید و سنت دیرینه حاکم بر حوزه را شکست.
2. با تحریم تقیه که مانع مبارزه مستقیم و در عین حال دستاویز سازشکاران بود، مهمترین مانع را از سر راه برداشت.
3. با متوجه کردن لبه تیز حمله خود به کانون اصلی فساد (سلطنت و شخص شاه) به شیوه محافظه کارانه قبلی در مبارزه پایان داد. تداوم این روند، در ساختن بنیادهای اندیشه انقلاب اسلامی نقش بسیار مهمی داشت و در واقع، تکوین جنبه سلبی مکتب فکری انقلاب اسلامی بود. قبل از آن، حتی مبارزین مذهبی هم سعی میکردند که از حمله مستقیم به شاه و سلطنتخودداری کرده، اطرافیان او را مورد حمله قرار دهند، ولی امام (قدس سره) با زیر سؤال بردن شاه و سلطنت، محور مبارزه را به متشخص شاه کشانید و به دیگران هم جرات داد.
4. حمله مستقیم امام به امریکا و قدرتهای خارجی، هرگونه محافظهکاری سیاسی را مطرود کرد و راه نفوذ و امید آنها را برای دزدیدن نتایج مبارزه بست.
بدین لحاظ، همان گونه که کشتار 15 خرداد و قلع و قمعهای بعد از آن حاکی از تصمیم قاطع رژیم در سرکوب مخالفین بود، مخالفان رژیم را نیز به این نتیجهگیری سوق داد که شیوه مبارزه خود را تغییر دهند. (23)
در این میان، جریان فکری اسلامی فقاهتی - ولایتی هم به ارزیابی جدیدی دستیافت که به مدد آن توانست اندیشه انقلاب اسلامی را بسازد و این همان چیزی است که فرضیه ما را تشکیل میدهد، یعنی حرکتبه سمت نفی سلطنتبرای اولین بار در طول تاریخ قدیم و جدید ایران، کسب قدرت و در نهایت تاسیس یک نظام سیاسی جایگزین تحت عنوان «ولایت فقیه» .
پی نوشت ها:
1.محمد حسن رجبی، پیشین، ص 184.
2.صحیفه نور، ج 1، ص 43، تلگراف امام به اسد الله علم، مورخ 15/8/1341.
3.صحیفه نور، ج 1، صص 54- 53، پیام اسفند 1341.
4.همان، صص 58- 55، اسفند 1341.
5.همان، ص 59، سخنرانی مورخ 7/12/1341.
6.همان، ص 61، پیام 22/12/1341.
<.1341/11/4 goک× ,ظآ ok وdz یغcpـiv ,263 -264 ¦¤ ,1 u ,فی،یj ,یغddقo.7
8.باری روبین، پیشین، ص 96.
9.ر.ک به: روحانی، پیشین، ج 1، صص 349- 337.
10.صحیفه نور، ج 1، صص 74- 65، سخنرانی و پیام، 10 و 13/1/1342.
11.رجبی، پیشین، 262.
12.صحیفه نور، ج 1، ص 74، پیام به علمای تهران در مورخ 13/1/1342.
13.همان.
14.همان، ص 78، تلگراف مورخ 23/1/1342.
15.صحیفه نور، ج 1، صص 90- 89.
16.همان، صص 4- 91، سخنرانی 13/3/1342.
17.باری روبین، پیشین، ص 95.
18.رجبی، ص 219، به نقل از: مذاکرات هیات دولت پس از قیام 15 خرداد.
19.سیری در زندگانی استاد مطهری، ص 25، مقاله هاشمی رفسنجانی.
20.اطلاعات، 18 و 19 فروردین ماه 43، به نقل از: رجبی، پیشین، صص 229- 228.
21.صحیفه نور، ج 1، ص 99، سخنرانی 23/1/1343.
22. ر.ک به: محمدی، پیشین، صص 100- 98.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
تاثیر قیام 15 خرداد بر روند انقلاب
یکی دیگر از مسایلی که در اوایل دهه 1340 اتفاق افتاد و در ارزیابی گروههای مبارز و مخالف رژیم، بخصوص جریان فکری اسلام فقاهتی - ولایتی تاثیر گذاشت، قیام 15 خرداد و سرکوب بیرحمانه آن از سوی رژیم شاه بود.در طول تاریخ ایران، روحانیت همواره به عنوان حافظ احکام الهی در صحنه جامعه حضور داشته و دولتها نیز سعی میکردهاند حرمتحضور و نفوذ آنها را نگه دارند و به طور علنی به اسلام تعرضی نکنند.در واقع، حضور و وجود روحانیتبه عنوان اولین و مهمترین گروه ذی نفوذ، برای شاه نیز پذیرفته شده بود و شاه همیشه سعی داشت که خاطر آنها را بجوید و خود را طرفدار اسلام، مرجعیت و روحانیت معرفی کند.
بدین لحاظ، برای حفظ ظاهر، هیچ تمایلی به برخورد مستقیم و خشونتآمیز با روحانیت نداشت و بیشتر سعی میکرد با جلب نظر و حمایت آنها، برنامههای خود را جامه عمل بپوشاند.در جریان اصلاحات اجتماعی نیز که یک طرح امریکایی بود، شاه امیدوار بود که از حمایت روحانیتبرخوردار شود.به همین دلیل بود که بعد از رحلت آیت الله بروجردی، علی رغم میل باطنیش، امینی را برای جلب نظر روحانیت مخصوصا حضرت امام قدس سره به قم فرستاد. (1)
در قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی هم پس از چند تلگراف از امام قدس سره و سایر مراجع، دولت تسلیم نظر علما شد و لایحه را رسما لغو کرد.
با وجود این، موج احیای اسلام که از دهه 1330 شروع شده و به اوج خود رسیده بود، مایه نگرانی شاه بود و او نمیخواست (و حتی نمیتوانست) به روحانیت امتیاز بدهد.از سوی دیگر، همان گونه که دیدیم، حضور و استقرار امام خمینی قدس سره در جایگاه مرجعیت، تحولی اساسی در برخورد روحانیتبا رژیم بوجود آورد و هر نوع محافظهکاری و پرهیز از سیاست را در حوزهها منتفی ساخت.امام خمینی قدس سره که در ملاقات با امینی به نصیحت و پند و اندرز اکتفا کرده بود، در جریان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی موضع خود را شدت بخشید و دولت علم را در تلگرافهای خود حتیتهدید کرد (2) و با فشار افکار عمومی علما و روحانیت و مردم، هدف الغای لایحه را تحقق بخشید.
پس از ختم غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی، امام لحن بیانیهها و سخنرانیهای خود را تندتر کرد و در قضیه مربوط به تصویبنامه ملی و رفراندم عمومی (بهمن 1341)، طی پیامی که به ملت ایران فرستاد، از تجاوز دستگاه حاکمه به احکام مقدس اسلام و قرآن، و قصد دولتبرای نابودی اسلام و روحانیت پرده برداشت و ضمن «اعلام خطر نسبتبه دستگاه جابره» ، دولت را استیضاح کرد و به طور صریح نوشت:
من چاره در این میبینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود و دولتی که پایبند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد بیاید. (3)
پس از این موضعگیری قاطع و روشن امام خمینی قدس سره، برای اولین بار یک اعلامیه مشترک از سوی نه تن از مراجع تقلید و آیات عظام حوزه علمیه قم در محکومیت تصویب نامه صادر شد (4) و مخالفت ملتبا آن اعلام گردید.پس از آن امام قدس سره مستقیما مردم و روحانیت را به مقاومت در برابر سر نیزههای زنگ زده و پوسیده و مقابله رو در رو با رژیم فرا خواند (5) و از علما خواست که عید نوروز 1342 را به عنوان مبارزه منفی علیه رژیم، تحریم کنند. (6)
مجموعه برخوردهای امام و روحانیتبا رژیم از رحلت آیة الله بروجردی تا اوایل سال 1342، رژیم شاه را به این نتیجه قطعی رساند که نباید هیچ امیدی به مصالحه و سازش با امام داشته باشد.بدین لحاظ، شاه کم کم ماهیت اصلی خود را آشکار کرد و به گستاخی علیه مذهب و روحانیت پرداخت و آنها را مرتجع، «صد برابر خائنتر از حزب توده» ، و همدست کمونیستها معرفی کرد. (7)
امریکاییها نیز رفراندوم انقلاب سفید شاه را یک انقلاب بزرگ اجتماعی قلمداد کردند که «مرتجعین و محافظهکاران و سنتگرایان» ، را ازصحنه بیرون رانده و شاه را مستقیما در ارتباط با مردم قرار داده است. (8)
شاه با این ارزیابی جدید، اولین ضرب شصتخود را به روحانیت نشان داد و در دوم فروردین ماه 1342 (مصادف با شهادت امام صادق علیه السلام) فاجعه کشتار فیضیه را به وجود آورد (9) و طرفداری ظاهری خود را از دیانت و روحانیت قطع کرد.امام قدس سره پس از این فاجعه عظیم، رژیم را (بدتر از مغول) توصیف کرد و مبارزه را یک گام اساسی دیگر پیش برد. (10)
این بار امام قدس سره، مخاطب اصلی خود را شاه، امریکا و اسرائیل دانست و در اعلامیه و سخنرانیهای خود آنها را مستقیما مورد حمله قرار داد و بدین ترتیب، بر خلاف همه سیاستمداران و مبارزان سیاسی، شاه و دربار را عامل اصلی مشکلات معرفی کرد. (11)
امام خمینی قدس سره پس از فاجعه فیضیه، ضمن حمله مستقیم به شاه، تقیه را که مانع مبارزه مستقیم و در عین حال دست آویز سازشکاران بود، حرام کرد و راه مبارزه را گشود:
...شاه دوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش; شاه دوستی یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانههای اسلام، محو آثار اسلامیت; شاه دوستی یعنی تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم; شاهدوستی یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت.حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب «ولو بلغ ما بلغ» . (12)
امام در پیام خود به علمای تهران پس از فاجعه فیضیه، ضمن استیضاح دولت علم از طرف ملت ایران، به طور صریح به دولت اعلام کرد که «من اکنون قلب خود را برای سرنیزههای مامورین شما حاضر کردم ولی قبول زورگوییها، و خضوع در مقابل جبارهای شما حاضر نخواهم کرد» . (13)
این در واقع اعلام مبارزه رو در رو با رژیم بود و امام در جواب تلگراف آیت الله حکیم که از ایشان خواسته بود به نجف مهاجرت کند، نوشت: با هجرت مراجع و علما از قم به نجف، مرکز بزرگ تشیع به دامن کفر و زندقه خواهد افتادو بدین لحاظ «ما عجالتا در این آتش سوزان به سر برده و با خطرهای جانی صبر نموده، از حقوق اسلام و مسلمین و از حریم قرآن و استقلال مملکت اسلام دفاع میکنیم» . (14)
بر همین اساس، امام خمینی در پیامهای خود بعد از فاجعه فیضیه، همواره به شاه، اسرائیل و امریکا حمله میکرد و در آستانه محرم سال 1383 (خرداد 1342) در پیام خود به وعاظ و گویندگان دینی و هیاتهای مذهبی، وظایف تبلیغی آنها را کاملا مشخص کرد و تصریح نمود که باید «مظالم و اعمال خلاف انسانی و ضد دینی» دستگاه حاکمه جابر را بیان و مخصوصا خطر اسرائیل را به مردم گوشزد کنند. (15)
در بیاناتی هم که خود ایشان در عصر عاشورا داشتند، اولین و مهمترین موضوعی که مطرح کردند، اسرائیل بود که به همراه شاه، اساس گرفتاری ایران را تشکیل میداد. (16)
امام با تشبیه دستگاه حاکمه ایران به دستگاه جبار بنی امیه، شدیدترین حمله خود را متوجه شخص شاه و حامیان خارجی وی کرد و شاه که مصمم به برخورد قاطع بود، امام را دستگیر و در تهران زندانی کرد.
مردم در اعتراض به این عمل شاه در قم و تهران و شهرهای بزرگ دستبه تظاهرات عظیمی در 15 خرداد 1342 زدند که با عکس العمل شدید رژیم مواجه شد.در این سرکوب خشونت آمیز و قتل عام بیرحمانه به اعتراف حامیان شاه، چندین هزار نفر کشته شدند. (17)
کشتار وسیع مردم در واقع، آخرین ضرب شصت رژیم به مخالفان بود و از تصمیم قاطعانه رژیم برای سرکوبی هر نوع مخالفتی حکایت میکرد.
شاه با اینکه توانستبا این جنایت هولناک نهضتی را که پایههای سلطنت را به لرزه انداخته بود، سرکوب کند، ولی هیچ گاه مساله را تمام شده و خاتمه یافته ندانست و معتقد بود که باز هم «باید تصمیم قاطع گرفت» تا کشور از دست نرود. (18)
از این نظر، شاه هیچ شکی نداشت که باید کوچکترین مخالفت را با سنگینترین عقوبت پاسخ دهد و این نتیجهای بود که شاه به آن رسیده بود.بدین لحاظ، از ماههای بعد از قیام 15 خرداد، رفتار رژیم نسبتبه مخالفین و بخصوص علما و روحانیون، خشونت و شدت بیشتری یافت و بسیاری از علماء، وعاظ و شخصیتهای علمی، سیاسی و اجتماعی، بازداشتشدند و حتی جمعی از تجار و کسبه و چهرههای مبارز به اتهام تحریک در قیام 15 خرداد، در معرض اعدام قرار گرفتند و برای اولین بار شایعه محاکمه و اعدام امام قدس سره در کشور پخش شد. (19)
تحت فشار مردم و علما، امام قدس سره پس از چند ماه از زندان آزاد شد که رژیم با یک کار تبلیغی و سیاسی این کار را کرد.
در آستانه آزادی ایشان از زندان، روزنامه دولتی اطلاعات در سر مقاله خود با عنوان «اتحاد مقدس» ، مدعی شد که با روحانیت تفاهم شده و در برنامههای اصلاحی، بین رژیم و روحانیت هیچ گونه اختلافی وجود ندارد. (20)
شاه با طرح این مساله میخواست امام قدس سره را از مبارزه منصرف کند، ولی امام پس از اطلاع از موضوع با اشاره به مطلب «روزنامه کثیف اطلاعات» با صراحت گفت:
کدام انقلاب؟ کدام ملت؟ این انقلاب مربوط به روحانیت و مردم است؟ آقایان که در دانشگاه هستید برسانید به همه که وحانیتبا این انقلاب [انقلاب سفید شاه و ملت] موافق نیست.
در بخش دیگری از سخنان خود باز هم تکرار کردند که: «خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد» . (21)
امام قدس سره پس از آزادی از زندان، رویه سرسختانه خود را در مخالفتبا رژیم و نفوذ اسراییل در کشور ادامه داد و در ماجرای کاپیتولاسیون امریکا را هم آماج حمله خود قرار داد.حمله مستقیم به امریکا و قدرتهای خارجی در شرایطی که همه انقلابیون و مبارزین جهان سوم، تحتحمایتیک قدرت خارجی قرار میگرفتند، یک کار حساب شده و شجاعانه بود که راه نفوذ و امید بیگانگان را در میوهچینی انقلاب بست.سرانجام رژیم شاه، برای اینکه یکباره همه چیز را به تصور خود تمام کند، تصمیم به تبعید امام گرفت.
اما این دوره، دوره شکوفایی و باروری انقلاب اسلامی است و امام خمینی تا قبل از تبعید شدن در آبان ماه 1343، چند اقدام اساسی انجام داده بودند که موجب تحرک و پویایی نهضت و تعمق اندیشه انقلاب اسلامی، گردید. (22)
1. با کشاندن مبارزه به کانون اصلی فعالیتهای مذهبی، برای همیشه خط بطلانی بر ایده جدایی دین از سیاست کشید و سنت دیرینه حاکم بر حوزه را شکست.
2. با تحریم تقیه که مانع مبارزه مستقیم و در عین حال دستاویز سازشکاران بود، مهمترین مانع را از سر راه برداشت.
3. با متوجه کردن لبه تیز حمله خود به کانون اصلی فساد (سلطنت و شخص شاه) به شیوه محافظه کارانه قبلی در مبارزه پایان داد. تداوم این روند، در ساختن بنیادهای اندیشه انقلاب اسلامی نقش بسیار مهمی داشت و در واقع، تکوین جنبه سلبی مکتب فکری انقلاب اسلامی بود. قبل از آن، حتی مبارزین مذهبی هم سعی میکردند که از حمله مستقیم به شاه و سلطنتخودداری کرده، اطرافیان او را مورد حمله قرار دهند، ولی امام (قدس سره) با زیر سؤال بردن شاه و سلطنت، محور مبارزه را به متشخص شاه کشانید و به دیگران هم جرات داد.
4. حمله مستقیم امام به امریکا و قدرتهای خارجی، هرگونه محافظهکاری سیاسی را مطرود کرد و راه نفوذ و امید آنها را برای دزدیدن نتایج مبارزه بست.
بدین لحاظ، همان گونه که کشتار 15 خرداد و قلع و قمعهای بعد از آن حاکی از تصمیم قاطع رژیم در سرکوب مخالفین بود، مخالفان رژیم را نیز به این نتیجهگیری سوق داد که شیوه مبارزه خود را تغییر دهند. (23)
در این میان، جریان فکری اسلامی فقاهتی - ولایتی هم به ارزیابی جدیدی دستیافت که به مدد آن توانست اندیشه انقلاب اسلامی را بسازد و این همان چیزی است که فرضیه ما را تشکیل میدهد، یعنی حرکتبه سمت نفی سلطنتبرای اولین بار در طول تاریخ قدیم و جدید ایران، کسب قدرت و در نهایت تاسیس یک نظام سیاسی جایگزین تحت عنوان «ولایت فقیه» .
پی نوشت ها:
1.محمد حسن رجبی، پیشین، ص 184.
2.صحیفه نور، ج 1، ص 43، تلگراف امام به اسد الله علم، مورخ 15/8/1341.
3.صحیفه نور، ج 1، صص 54- 53، پیام اسفند 1341.
4.همان، صص 58- 55، اسفند 1341.
5.همان، ص 59، سخنرانی مورخ 7/12/1341.
6.همان، ص 61، پیام 22/12/1341.
<.1341/11/4 goک× ,ظآ ok وdz یغcpـiv ,263 -264 ¦¤ ,1 u ,فی،یj ,یغddقo.7
8.باری روبین، پیشین، ص 96.
9.ر.ک به: روحانی، پیشین، ج 1، صص 349- 337.
10.صحیفه نور، ج 1، صص 74- 65، سخنرانی و پیام، 10 و 13/1/1342.
11.رجبی، پیشین، 262.
12.صحیفه نور، ج 1، ص 74، پیام به علمای تهران در مورخ 13/1/1342.
13.همان.
14.همان، ص 78، تلگراف مورخ 23/1/1342.
15.صحیفه نور، ج 1، صص 90- 89.
16.همان، صص 4- 91، سخنرانی 13/3/1342.
17.باری روبین، پیشین، ص 95.
18.رجبی، ص 219، به نقل از: مذاکرات هیات دولت پس از قیام 15 خرداد.
19.سیری در زندگانی استاد مطهری، ص 25، مقاله هاشمی رفسنجانی.
20.اطلاعات، 18 و 19 فروردین ماه 43، به نقل از: رجبی، پیشین، صص 229- 228.
21.صحیفه نور، ج 1، ص 99، سخنرانی 23/1/1343.
22. ر.ک به: محمدی، پیشین، صص 100- 98.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
مرورى بر ریشه ها و روند انقلاب روسیه
سال هاى تصمیم
روسیه پیش از فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى، سه انقلاب را به خود دید که هر سه به تعبیرى نتیجه جنگ بود. انقلاب اول در سال ۱۹۰۵ که حاصل شکست روسیه در جنگ با ژاپن بود و نتیجه آن برقرارى دوما (پارلمان)، انقلاب دوم در اوج جنگ جهانى در فوریه ۱۹۱۷ رخ داد که نتیجه صدمات و خسارت هایى بود که به ملت روس تحمیل شد و البته ناکارآمدى نظام سلطنتى نیز عامل مهمى بود. و سومین انقلاب، انقلاب معروف به انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ که حاصل جنگ هاى داخلى و کودتایى نظامى بود. مانس اشپربر آلمانى در کتاب «یک زندگى سیاسى» درباره پیش از انقلاب استالین و بعد ازآن مى نویسد: «در آن زمان، صحبت از این نبود که هدف انقلاب رساندن استالین، حزب یا دسته اى از حزبى ها و غیره به قدرت توتالیتراست و دولت هم قرار بود فورى زوال یابد. اما من به هر نوع حزب و تفکر حزبى ظنین بودم. ما براى خود اعتبارى گشودیم: همه فعل ها را در زمان آینده صرف کردیم و با زمان آینده حساب کردیم. مى گفتیم هنوز نیست اما فردا خواهد بود... هیچ روزى فردا نیست. بلکه فردا همیشه آن چیزى است که خواهد بود و در لحظه اى که به حال تبدیل مى شود، دیگر آنچه بوده نیست.» به اعتراف بسیارى از محققان و صاحبنظران مطالعات اجتماعى هیچ انقلابى به اندازه انقلاب روسیه، چه از نظر شکل و چه از نظر محتوا اجتماعى نبوده است. ظرف چند ماه در سال هاى ۱۸ _ ۱۹۱۷ انقلاب توده هاى عظیم کارگرى، روستایى و سربازان به سرعت پدیده هاى سرمایه دارى و فئودالیسم را ریشه کن کرد و به حکومت طولانى تزارها براى همیشه پایان داد. در انقلاب اکتبر روسیه اکثر رهبران عمده انقلاب به اهداف و ایده آل هاى اصلى انقلاب یعنى سوسیالیسم و دموکراسى پرولتاریا، پایبند بودند. اما بررسى تحولات این انقلاب به روشنى نمایان مى سازد که انقلاب در مدتى کوتاه از مسیر خود خارج شد و اهداف سوسیالیسم جاى خود را به حکومتى متمرکز و دیکتاتورى داد. دیکتاتورى و وحشتى که همه چیز را سیاه و تاریک کرد. قیام روستاییان از یک سو و رهبرى و مبارزات شهرى از سوى دیگر در شکل گیرى و نتیجه انقلاب موثر و بااهمیت بود. در تحلیل تاریخ انقلاب روسیه، عده اى حزب بلشویک را در پیروزى سریع برلیبرالیسم مورد ستایش قرار داده اند و تعدادى نیز به شدت به آن حمله ور مى شوند. انقلاب روسیه از همان ابتدا و به دلیل قرارگرفتن در شرایط بحرانى، با درگیرى هاى سیاسى و بحران هاى اجتماعى روبه رو شد. انقلاب روسیه زمانى شکل گرفت که رژیم سلطنتى تزارى به علت درگیرى هاى شدید و درازمدت در جنگ هاى منطقه اى و در نهایت شکست در جنگ اول جهانى در سراشیبى سقوط قرار گرفته بود. از فوریه تا اکتبر سال ۱۹۱۷ تلاش هاى فراوانى در چارچوب قانون اساسى براى رسیدن به نوعى حکومت آزاد و دموکراتیک صورت پذیرفت. در آن شرایط، حکومت هاى محلى که منصوب مجلس ملى قبل از انقلاب بودند خود را به عنوان حامیان انقلاب معرفى کرده و تصمیم به تصویب قانون اساسى جدیدى گرفتند. از سوى دیگر در برخى شهرها کارگران صنعتى و سربازان با انتخاب نمایندگانى از سوى خود، به صحنه مبارزات سیاسى وارد شدند و حکومت تزارى با شبکه هایى موازى اما شورایى مواجه شد. این شبکه ها متشکل بودند از اشراف، زمینداران، بورژواها و صاحبان حرف مختلف از یک سو و در سوى دیگر میدان نیز روشنفکران و نمایندگان سوسیالیست ها شبکه دیگرى را بنانهادند.