لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
مطابقه بیانات روح با کتب اسلامی
مطابقه بیانات روح با کتب اسلامی احیاء العلوم غزالی
نیز باید دانست که این خواطر همه حادث و جدیدند و هر حادثه باعث و موجدی میخواهد که به اختلاف نوع حوادث اسباب و علل نیز مختلف میباشند، این است که شریعت اسلام به ما میگوید: نیز باید دانست که این خواطر همه حادث و جدیدند و هر حادثه باعث و موجدی میخواهد که به اختلاف نوع حوادث اسباب و علل نیز مختلف میباشند، این است که شریعت اسلام به ما میگوید
دنیا دار اسباب است و خدا هیچ کاری را بدون سبب و وسائط اجرا نمیکند و معمول فرع علت است و این هم ناموس مهم و بزرگ خداوند است که مسببات را بر اسباب منوط و متفرع کرده است.
بنابر این سبب داعی به سوی کار خوب را فرشته گویند و فرشته مخلوقی است که وظیفه او افاضه خیر بر مخلوقات و افاده علم و معرفت و کشف حقیقت بر انسان است و اوست که امر به معروف و نهی از منکر میکند و خداوند او را مخصوص این کارها آفریده است و شیطان مخلوقی است که درست نقطه مقابل فرشته خلق شده است و برای کارهای ضد کارهای فرشته است. قلبن انسانی میان کشمکش فرشته و دیو گرفتار است چنانکه پیامبراکرم(ص) فرمود:
در قلب آدمی همیشه دو احساس عارض میشود یکی از طرف فرشته که احساس کار خوب و تصدیق به حق است و آن کس که این احساس را در قلب خود یافت بداند که تفضل خداوند شامل حال او شده و هماندم سپاسگذار شود و خدا را شکر کند. ودیگر احساس از طرف دیو است که احساس کار بد و تکذیب حق و حقیقت است و هر کس آن را در قلب خود احساس کرد باید فورا به خدا پناه برد که او را از شر شیطان محفوظ دارد زیرا:
خداوند فرموده:«دیو به شما وعده فقر و بیچیزی داده و امر به فحشاء میکند ولی خداوند به شما وعده عفو و بخشش و فضل و رحمت از طرف خود میدهد».تفصیل این بیان در کتاب شرح (عجایب قلب) تصنیف غزالی مفصلا ذکر شده است.
در این صورت معلوم شد که کشفیات جدید دانشمندان غرب راجع به روح کاملا مصداق دین اسلام است! زیرا مطابق بیانات روح هر گونه رای و علم و معرفت و خوبی و بدی که برای انسان حادث و حاصل میشود همه و همه ناشی از القائات ارواح طیبه یا خبیثه است که پیغمبر اسلام هزار و سیصد سال قبل از این همین بیان را فرموده است و میتوان آن را یکی از معجزههای بزرگ او دانست زیرا در قرآن میفرماید:
بزودی ما آیات آفرینش خود را در آفاق و انفس به مردم ارائه خواهیم داد.و البته کشفیات طبیعی و ترقیات مادی بشر همه نمایش آفاقی آفرینش است و کشفیات روحی و عجائب بیانات ارواح همه نمایش انفسی آفرینش است.و بسی جای تعجب است که ملل غرب با آنکه اعتقاد به قرآن و دین اسلام ندارند و به چیزهایی معتقد شدهاند که حقیقت اسلام است!
ای کاش مسلمین دنیا هم خود آگاه شده و به وسیله سیر آفاق و انفس به کشفیات و ترقیات حیرت کن عقل که امروزه ملل غرب در سایه سعی و کوشش و جد و جهد یافتهاند نائل میگردیدند؟!
دنباله افادات روح
در کتاب مذهب روحانی ص 112 بعضی افادات روح را ذکر کرده که مطالعه آن بسیار شیرین و فرحبخش است:سوال از روح: چرا بعضی سیطلهای با علم و معرفت و نیکو خصال، از عهده ارتباط و مکالمه با ارواح بر نمیآیند و نمیتوانند؟!
جواب روح: میتوان گفت که این عدم ارتباط، تقاص گناهان گذشته آنها است و از کجا که در قلب این نوع مردم خودخواهی و کبریاء موجود نباشد؟سوال: آیا انسان کامل روی زمین وجود دارد؟
جواب: شما هرگز به ظاهر فضائل انسانی گول نخورید، زیرا هزاران عیب در پس آن فضائل پنهان است! شما هر کس را که مردم آزار نیست و با مردم سلوک و معامله صحیح دارد خوب و کامل میدانید، آیا هیچ خیال نمیکنید که این صفات خوب به خودخواهی و کبریاء هم مشوب باشد؟
آیا در باطن او هیچ نوع حسد و کینه نیست که به چشم شما ظاهر نمیشود؟در حالی که بهترین طریق برای طرد و دور کردن ارواح شریره همانا سعی در تقرب به طبیعت ارواح طیبه است.
آیا در باطن او هیچ نوع حسد و کینه نیست که به چشم شما ظاهر نمیشود؟
در حالی که بهترین طریق برای طرد و دور کردن ارواح شریره همانا سعی در تقرب به طبیعت ارواح طیبه است.
سوال: آیا میتوان از طریق ارشاد و اصلاح ارواح شریره، از آسیب و شر آنها محفوظ ماند؟جواب: شک نیست و کمتر کسی فکر در این کار کرده و نمیداند که این وظیفه مهم اوست که باید با کمال دقت و محبت اقدام به این وظیفه نماید، زیرا با مختصر نصیحتی میتوانید حس ندامت و پشیمانی را در روح شریره تحریک نمائید و راه اصلاح و ترقی برای او باز کنید.سوال: چگونه انسان میتواند چنین کاری که بزرگتر و مهمتر از کارهای ارواح ملکوتی است انجام بدهد؟
جواب: ارواح شریره برای مقاصد پست و ارتکاب اعمال زشت تقرب با انسان را مایلند، همین دید که شخص در ارشاد و هدایت او سعی دارد ابتدا میخندد و مسخره میکند و هیچ استفاده نکرده و در او اثر نمیکند! ولی همین که وسیط زیرک و هوشیار شروع به نصیحت و پند و اندرز او نماید ناچار کلام او موثر شده و تدریجا باعث آگاهی و تنبه روح شریره میشود!
مقصود این نیست که انسان دارای سلطه و اقتدار و برتری بر ارواح ملکوتی است، بلکه سخنان انسان بیشتر با مذاق و طبیعت ارواح سفلی و شریر موافق است و این خود دلیل بر ارتباط ثابت میان عموم ارواح به اختلاف طبقات است.
سوال: آیا استیلاء روح شریر بر جسد انسان یک نوع جنون برای آدمی شمرده نمیشود؟جواب: چرا- ولی با جنون عادی به کلی متفاوت است، زیرا در بیمارستانها این نوع دیوانهها بسیارند که از طریق معلجه ادبی و روحانی و طرد ارواح شریره میتوان آنها را معالجه کرد ولی اطبا آنها را از طریق جسد و جسم معالجه میکنند و این خود غالبا منتهی به جنون حقیقی میشود، در صورتی که اگر اطبا اصول روحانیت و روح را میدانستند، برای معالجه این
گونه مرضی هیچ نوع زحمتی نداشته و قطعا موفق میشدند!سوال: به عقیده بعضی مردم، بهترین راه برای دفع خطر ارواح شریره آن است که از عمل وساطت جلوگیری کرده و اجتماعات روحی و مجامع روحانی را از بین ببرند تا ارتباط و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
روح را تابان کن از انوار ماه
مقاله بسیار باارزش «رستاخیز صلح و محبت» جناب آقای هیوا مسیح در شماره 134 دنیای تصویر که نگاهی به فیلم مصائب مسیح است را با اشتیاق خواندم. در میان اظهار نظرهای محققانه ایشان چند نکته وجود دارد که به نظر می رسد نیازمند به تأملی جدی تر است. با توجه به ظرفیت نشریه این نکات به طور مختصر مطرح می شود، امید است مورد استفاده واقع شود: 1 ـ شیطان و تنبیه فریب خوردگاناش در بخش «مصائب، فیلمی شخصی» آورده اند که: «شیطان که از آغاز سوگند خورده است یاران صدیق پروردگار از پیامبران تا مردم عادی را گمراه کند و از آغاز پیش از رسالت مسیح او را وسوسه کند تا از خداوند روی بگرداند، مسئول تنبیه یهودا می شود. این در حالی است که شیطان دشمن مسیح و خدا از دست یهودا ناراحت است و خودش او را تنبیه می کند؟» پیش از تحلیل نقل قولی که از مقاله مطرح شد، بهتر است بدانیم که یهودا پس از خیانت به عیسی چگونه تنبیه شد و آیا چنین تنبیهی در حیطه قدرت هست یا نه؟
مجازات یهودا به روایت انجیل
در مورد سرنوشت یهودا بعد از عیسی مسیح در اناجیل نشان چندان دقیقی وجود ندارد و تنها در انجیل متی باب 27 آمده است: «اما یهودای خائن، وقتی دید که عیسی به مرگ محکوم شده است، از کار خود پشیمان شده و سی سکه نقره ای را که گرفته بود، نزد کاهنان اعظم و سران قوم آورد تا به ایشان بازگرداند. او به آنان گفت: «من گناه کرده ام، چون باعث محکومیت مرد بی گناهی شده ام. «آنان جواب دادند: «به ما چه». پس او سکه ها را در خانه خدا ریخت و خود را با طناب خفه کرد.»
حال با این سؤال روبروئیم که آیا چنین مجازاتی توسط کسی که خود زمینه ساز گناه خیانت به عیسی بوده است، یعنی شیطان، در مورد یهودا امکان پذیر است؟ آیا شیطان می تواند یهودا را مجازات کند؟
ناقد محترم از این نکته در فیلم تعجب کرده اند و نوشته اند «این یک مورد در قوطی هیچ عطار سینمایی و مفسر دینی و روایت های یهودی و مسیحی نیز وجود ندارد» نکاتی که ایشان در این اظهار نظر آورده اند به تفکیک مورد بحث قرار می گیرند.
1-1) شیطان، دشمن خدا به مفهوم قدرتی در برابر خداوند نیست، او دشمن حرکت انسانها در راه خداست، عاشق سینه چاک اوست، آنقدر عاشق است که نمی تواند وجود به نام انسان که جنس اش از گل است را تحمل کند و همین امر باعث شده تا عارفانی چون حلاح و احمد غزالی بحثی را وارد تصوف کنند به نام «دفاع از ابلیس»... ابلیس به تعبیر قرآن پس از رانده شدن به «عزت» خداوند قسم می خورد که دشمن آشکار انسان باشد نه خدا، چرا که مخلوقی چون شیطان را یارای دشمنی با خالق نباشد. همین شیطان آنقدر نز خدا جایگاه دارد که در برابر تقاضایش تا «روز وقت معلوم» مهلت می یابد.
آیات زیر بیانگر این معنا هستند:
الف ـ قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین(ص/ 82)
ب ـ انه لکم عدو مبین(یس/ 60) ان اشیطان لکم عدو(فاطر/ 6) انه عدم مضل مبین(قصص/ 15)
ج ـ فانک لمن المنظرین الی یوم الوقت المعلوم(حجر/ 37)
پس شیطان عاشقی خودخواه است که به قول خودش بر سر راه راست خداوند خواهد نشست و بر آدمیان می تازد تا شاکر خداوند نباشند (اعراف آیههای 16 الی 17) از این نکات که بگذریم آیه 39 سوره حجر قابل تأمل است که شیطان مسئولیت گمراه شدن خود را به حساب خداوند می گذارد: «رب بما اغویتنی».
2-1) فارغ از روایت انجیلی سرنوشت یهودا بعد از عیسی، می توان آنچه راگیسون در فیلم مصائب مسیح آورده اند به گونه ای دیگر از زاویه روانشناسی ارتباطات دید.
یکی از رنج آورترین لحظه ها که در حیات روانی آدمیان پیش می آید احساس تنهایی و رهاشدگی در پایان راه تا موقعی است که به دعوت و وسوسه و همراهی دیگران آغاز شده است. این احساس واماندگی و بی کسی آرامش سوز وقتی صدچندان می شود که پیامدها و تبعات منفی کار انجام شده هر لحظه بیشتر شده و وحشت و احساس پشیمانی هر لحظه افزون تر شود.
مکانیزم عملکرد شیطان در رابطه با انسان ها دو مرحله ای است:
الف ـ ابتدا انسان ها را اغوا می کند و از طریق زینت بخشیدن به امور زشت آنها را وسوسه می کند تا آن کار را انجام دهند. [الشیطان... یزین له المعصیته لیرکبها...(نهجالبلاغه)]، [زین للناس حب الشهوات... (آل عمران/ 14)] در واقع کار او زیبا جلوه دادن زشتی ها است.
ب ـ پس از آنکه انسانها به عمل زشتی مبادرت کنند، شیطان از آنها دوری میگزیند و اعلام انزجار می کند و می گوید: «وعدتکم فاختلفتکم (ابراهیم/22). وعده دادم و با شما خلف وعده کردم.» و آنگاه که انسان کافر شد اعلام می دارد: «انی بری منک اخاف ا... رب العالمین (حشر/ 16) از تو بیزارم، من از پروردگار عالم خوف دارم.»
به راستی چه تنبیه و مجازاتی می تواند بالاتر از این باشد که دعوت کننده به کاری زشت، پس از انجام آن، از همراهی با فرد بیزاری جوید و او را تنها گذارد؟ آیا تنبیهی بالاتر از این برای یهودا خواهد بود که بعد از گناه هشیار شده باشد و بگوید: «من گناه کرده ام، چون باعث محکومیت مرد بی گناهی شده ام» و با تمام وجود حس کند که: «استاد خود را، یعنی پیعمبر خدا را به وسوسه کاهنان به سی سکه نقره فروختن چه کار زشتی است.» را تا آنجا بجربه کند که به قول انجیل، خود را دار بزند.
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
این سنت الهی است که پیش از عذاب وعده داده شده، با ایجاد احساس زجرآور تنهایی و بی یاوری به انسان بفهماند شیطان وسوسه کننده، دوست راستین آدمی نیست و دشمن آشکار اوست.
2 ـ نبرد عیسی
«شیطان در فیلم گیبسون لزوماً همان شیطان تاریخی که آدم و حوا را می فریبد و همواره تا پایان جهان می خواهد با خداوند بجنگد نیست، شیطان روبروی مسیح فقط جنبه وسوسه گر دارد.»
1-2) همانطور که گفته شد با توجه به باورهای اسلامی ناقد، که نوشته ایشان آکنده از آن است، تعبیر جنگ «شیطان و خدا» به نظر نمی رسد درست باشد و جایگاهی در قرآن داشته باشد. این تعبیر مربوط به آئین ها و باورهایی است که به ثنویت قائلند و باور دارند که جهان محل پیکار «نور و ظلمت» است در حالی که به صراحت در قرآن میخوانیم که شیطان موجودی از موجودات خداوند است که از خدا اجازه گمراه کردن انسان را می خواهد، آن هم در حضور خداوند جهان که او از آن بیمناک است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 56
آیا روح وجود دارد؟
نوشته ی : آرش بیخدا
منبع: سایت افشا
1- پیشگفتار
2- ایده روح از کجا آمده است؟
3- بررسی علمی و فلسفی روح
3.1- تاریخچه مختصری از روح و تعاریف آن.
3.2- تناقضات در تعریف روح.
3.3- آیا حیات انسان به روح وابسته است؟
3.4- آیا هوشیاری انسان به روح وابسته است؟
4- پیامبر اسلام و قرآن و نظرات اسلامی پیرامون روح
5- بررسی دلایل رایج برای باور به روح
5.1- احضار روح
5.2- دژاوو
5.3- رویا دیدن در هنگام خواب
5.4- رویاهای صادقه
6- نتیجه گیری
7- توضیحات
1- پیشگفتار
مسئله وجود روح از مسائل بسیار اساسی در میان باورهای دینی و همچنین از کهن ترین باورهای انسانی است که در میان بسیاری از ملل رایج بوده و هنوز هم رایج است. بسیاری از دین خویان اعتقاد دارند حیات آنها تنها محدود به جسم آنها نمیشود و هر انسانی علاوه بر وجود مادی خود وجودی فرا مادی نیز دارد که به آن روح گفته میشود. بر اساس باورهای اسلامی این روح در هنگامی که انسان خلق میشود به بدن او وارد میشود و بعد از مرگ او از بدن خارج میشود. این در حالی است که انقلاب علمی که در تاریخ بشر شکل گرفت تمام مفاهیم ماوراء طبیعی را از دنیای علم بیرون انداخت و به همین دلیل چیزی به نام روح در هیچ یک از رشته های علمی امروز به رسمیت شناخته نمیشود. از آنجا که زیر سوال رفتن روح باعث به زیر سوال رفتن بسیاری از باورهای دینی میشود و از آنجا که وجود روح باعث میشود افراد زیادی به وجود "دنیایی فراتر" (1) از دنیای حقیقی که روبروی ما است میشود و از آنجا که مسئله وجود روح همواره از خداناباوران و خردگرایان پرسش میشود، شایسته است که پیرامون آن توضیحاتی داده شود.
وجود روح توسط بسیاری از خداناباوران و خردگرایان انکار میشود. اثبات عدم وجود پدیده ای مثل روح بسیار دشوار است. تصور کنید عده ای به موجودی نامرئی و غیر مادی به نام "گوراگورا" اعتقاد داشته باشند و ادعا کنند گوراگورا موجودی است که در هنگام عطسه کردن نزد انسانها می آید و انسانها را میبوسد. و بوسه او سبب عطسه انسانها میشود. هیچ کس نمیتواند گوراگورا را ببیند و یا او را لمس کند. حال آیا کسی میتواند اثبات کند که گوراگورا وجود ندارد؟ این باورمندان به گوراگورا ممکن است به شما بگویند هر گاه او شما را ببوسد شما عطسه کرده اید و هر گاه شما را نبوسد عطسه نخواهید کرد، و اگر شما این باور آنها را انکار کنید، آنها از شما خواهند پرسید، پس انسان برای چه عطسه میکند؟ اگر دلیلی علمی برای عطسه پیدا کنید و به آنها بگویید که عطسه کردن به این دلیل و به آن دلیل علمی است که اتفاق می افتد، ممکن است معتقدان به گوراگورا به شما بگویند "خوب ما نیز منکر این دلایل علمی نیستیم، اما گوراگورا هم همزمان با آن دلایل علمی شما را میبوسد، و اگر گوراگورا وجود نداشته باشد و شما را نبوسد شما هرگز عطسه نخواهید کرد."
قضیه روح هم بسیار شباهت به مسئله گوراگورا دارد. روح از نظر گروهی از کسانیکه به وجود آن اعتقاد دارند دلیل اصلی و جوهر حیات است یعنی حیات وقتی آغاز میشود که روح به بدن وارد میشود و وقتی پایان میگیرد که روح از بدن خارج میشود، و از آنجا که روح پدیده ای طبیعی (Natural) نیست در حوزه بررسی علمی قرار نمیگیرد، و از نظر کسانیکه به ماوراء طبیعت (Supernatural) (فراطبیعت گرایی، سوپر ناچورالیسم چیست؟) اعتقاد ندارند چون مدارک و دلایلی برای اعتقاد به چنین موضوعی وجود ندارد، همین ماوراء طبیعی بودن روح دلیل خوبی است برای انکار وجود آن. اما اگر وجود ماوراء طبیعت را ممکن فرض کنیم، نمیتوان اثبات کرد که روح وجود ندارد، مگر اینکه در وجود و تعریف روح تناقضی با خود آن و یا با سایر اصول استوار یافت شود و از اصل محال بودن اجماع نقیضین (تناقض چیست؟) اثبات کرد که وجود روح محال است. اما این نوشتار به یافتن و بحث کردن پیرامون چنین تناقضاتی نخواهد پرداخت، این نوشتار بیشتر تحلیلی علمی، تاریخی و فلسفی است از پدیده روح و همچنین تلاشی است برای پاسخ دادن به پرسشهای رایج در این زمینه و رد دلایل رایج غلطی که معمولاً برای اثبات وجود روح از آنها استفاده میشود.
زیرا همانگونه که در مورد گوراگورا یک انسان خردگرا (خردگرایی چیست؟) میتواند به دلیل اینکه مدارک علمی معتبر یا دلایل صحیح فلسفی برای اثبات وجود آن وجود نداشته باشد و در نتیجه به دلیل اینکه ایده وجود گوراگورا از فیلتر خرد عبور نمیکند منکر وجود گوراگورا شود، در مورد روح نیز دقیقاً مسئله به همین صورت است. در این نوشتار این واقعیت را که آنچه باورمندان به وجود روح معمولاً به عنوان دلایل خود برای اعتقاد به وجود روح بیان میکنند دلایل درستی نیستند نشان خواهیم داد، و نتیجه آن خواهد بود که در خواهیم یافت دلایل معتبری برای اعتقاد به روح وجود ندارد. بنابر این وجود روح را میتوان تنها به دلیل اینکه دلایل معتبری برای اعتقاد به آن وجود ندارد انکار کرد و نشان داد که این اعتقاد برخواسته از نادانی قدما بویژه افلاطون است که وارد باورهای دینی شده است. لذا خردمندانه ترین جایگاه نسبت به قضیه روح، جایگاه انکار است، مگر اینکه دلایل معتبری برای نفی وجود آن انکار شود.
2- ایده روح از کجا آمده است؟
نخستین چیزی که باعث شد انسانها به روح روی بیاورند مسئله حیات بود. انسانها همواره بدنبال این بوده اند که ببینند حیات چیست و از کجا آمده است و پاسخ این پرسش خود را در یافتن فرق انسان زنده و انسان مرده جستجو میکردند تا اینکه بتوانند حیات را توضیح دهند و درک کنند. باورهای دینی اکثراً برخواسته از تلاش انسانهای بدوی و اولیه هستند، برای توضیح دادن چیزهایی که امروز علم به توضیح آنها میپردازد. بشر اولیه همواره در تلاش برای توضیح این مسئله و پاسخ به سایر پرسشهای اساسی اش دست به خلقت موجوداتی تخیلی و غیر طبیعی زده است که ارواح یکی از آن چیزها هستند.
در نظر انسانهای اولیه ابتدائی ترین و آشکار ترین تفاوتی که بین موجودی زنده و موجودی غیر زنده دیده میشود این است که انسان زنده نفس میکشد و انسان مرده نفس نمیکشد. لذا این تنفس
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
اثر اعتقادات دینی بر سلامت روح و روان
آیا شما فکر میکنید افرادی که مذهبیترند یا اخلاق بهتری دارند یا به مسائل معنوی و عرفانی بیشتر توجه دارند، کمتر بیمار میشوند؟
مثلاً کمتر سکته میکنند یا اگر سرطان بگیرند، بهتر درمان میشوند یا اصولاً طول عمرشان بیشتر از بقیه افراد است؟ فکر میکنید دعا چگونه میتواند در بهبود بیماری موثر باشد؟ آیا به رابطه بین توکل، صله رحم، راستگویی، نماز خواندن و آرامش روانی فکر کردهاید؟
اینها همه سؤالاتی است که موضوع بحث صاحبنظران در نشست علمی سلامت و معنویت را تشکیل میدهد؛ نشستی که سیام تیرماه ۸۶ در سالن اجتماعات پارک نظامی گنجوی در تهران و به همت مرکز تحقیقات فرهنگی شهرداری، برگزار شد.
این نشست علمی دو بخش داشت، یکی بخش مفاهیم که بیشتر به اصول و تعاریف معنوی و دینی میپردازد و دوم بخش بیولوژی که به طور اختصاصی به رابطه سلامت و معنویت و شواهد به دست آمده در اینباره میپردازد. مهمترین موضوعات طرح شده در این نشست را مرور میکنیم.
ابتدای جلسه دکتر بوالهری از اهداف همایش میگوید و در مرحله بعدی، دکتر مؤذن، مشاور شهردار، از اهمیت برگزاری چنین همایشهایی و این که معنویت کاذب را نباید به جای معنویت راستین گرفت؛ معنویتی که در آن به احساسات و تجربههای شخصی بیشتر توجه میشود تا نقش خدا و یک نیروی برتر.
در بخش اول نشست، دکتر سید احمد واعظی، اشاره میکند که سازمان جهانی بهداشت، از سال ۱۹۹۸، حتی قبل از این که اهداف بهداشت برای همه تا سال۲۰۰۰ را بررسی و ارزیابی کند، متوجه شده بود که از این به بعد کارش فقط پیشگیری از بیماریهای عفونی و حتی بیماریهای غیرواگیر نیست.
دکتر واعظی اشاره میکند که مفاهیمی مثل «ارتقای سلامت» تنها به نبود بیماری اکتفا نمیکند؛ بلکه باید تلاش کرد که فرد از وضعیت فعلی خود یک قدم بهتر و بالاتر رود و اصطلاحاً در مسیر بهتر شدن پیش برود و این همان چیزی است که با اتکا به معنویت قابل دسترسی است. به این ترتیب سلامت، رفاه کامل از نظر جسمی، روانی، اجتماعی و همچنین معنوی تعریف شد.
از آنجا که پیش از شروع هر بحثی، لازم است مفاهیم مورد استفاده در آن به خوبی تعریف شود تا بحث به نتیجه برسد، دکتر واعظی در ادامه، به تعریف مفاهیم ۵ گانه مورد استفاده در بحث پرداخت و تعریفی از آنها، یعنی از دین، معنویت، انسانیت، عرفان و اخلاق، ارائه کرد.
● در جستجوی معنویت از یادرفته
چرا انسان به معنویت توجه نشان داد؟ این سؤالی است که سخنران دوم، آقای عباس رمضانی فرانی صحبتش را با آن شروع میکند. به گفته ایشان، موضوعات زیستمحیطی، افزایش مشکلات اجتماعی مثل طلاق و بیماریهای رفتاری مانند ایدز باعث شد که بشر توجه تازهای به انسان معنوی و فلسفی داشته باشد.
موضوع اصلی صحبت او که دانشجوی دکترای روانشناسی بالینی است، این است که چگونه دین و معنویت میتواند به ارتقای بهداشت روانی کمک کند. یکی از مهمترین تئوریها را در این زمینه، به گفته رمضانی، آلپورت ارائه داده است.
آلپورت اعتقاد دارد تنها زمانی مذهب میتواند به ارتقای سلامت روان کمک کند که «درونی» شده باشد. یعنی تنها برای رفع نیازها و حاجتها به یک نیروی ماورایی متوسل نشده باشیم، بلکه اعتقاد به مسائل معنوی و باورهای دینی، در عمق جانمان وجود داشته باشد.
رمضانی به تحقیقات متعددی اشاره میکند که نشان داده بود چگونه افراد معتقد به باورهای مذهبی و معنوی، سلامت روانی بالاتری دارند. مثلاً تحقیقات نشان داده افراد مذهبی بهتر میتوانند با تنش و استرس مقابله کنند و با شرایط استرسزا کنار بیایند و سازگاری به دست آورند. همچنین تحقیقات نشان داده این افراد بهتر میتوانند هیجانهایی مثل خشم را در خود کنترل کنند.
عزت نفس این افراد هم بهتر است و مهارتهای اجتماعی قویتری دارند. حتی اثر معنویت در درمان برخی بیماریهای رفتاری مانند اعتیاد هم بررسی شده است. نمونه مهم آن هم گروههای NA هستند که آیینهای معنوی و طراحی مراتب رشد درونی، به آنها کمک میکند نه تنها درمان اعتیادشان موفقیتآمیزتر باشد، که از لحاظ معنوی هم رشد کنند.
● یک متر برای اندازهگیری دینداری
سخنران بعدی، دکتر علیاصغر نژادفرید است که قصد دارد حاصل مطالعات خود را در زمینه «ابزارهای اندازهگیری دینداری و معنویت» به حاضران در جلسه ارائه کند. البته شاید این موضوع در ظاهر چندان مربوط نرسد، اما وقتی اهمیت اندازهگیری را در مطالعات علمی بدانیم، به ارتباط این بحث با سایر مفاهیم ارائه شده در نشست، اعتراف خواهیم کرد.
از آنجا که هر نوع ادعای علمی باید شواهد معتبر کمّی و قابلاندازهگیری داشته باشد تا بتوان درستی و غلطی آن را سنجید، اگر بخواهیم بررسی کنیم که آیا معنویت در سلامت (یا هر فاکتور دیگری) موثر است، اول باید یک واحد اندازهگیری برای سنجش میزان معنویت فرد در دست داشته باشیم. به این ترتیب خواهیم توانست افراد را از نظر میزان معنویتشان باهم بسنجیم و مقایسه کنیم.
دکتر نژادفرید، به فعالیتهای انجام شده در زمینه طراحی آزمونهایی که بتواند میزان دینداری و معنویت افراد را با نتایج عددی بسنجد، اشاره کرد؛ مثل کاری که آقای مسعود آذربایجانی، از روحانیون انجام داده بودند و آزمونی با عنوان «جهتگیریهای مذهبی با تکیه بر اسلام» طراحی کرده بودند.
● تضرع یا افسردگی؟
در بخش دوم، موضوعات کاربردیتری مطرح شد. موضوعاتی از قبیل این که چگونه دین میتواند فاکتورهای مربوط به سلامت را تغییر دهد و دید جدیدی در این باره بدهد. اولین سخنران این بخش، دکتر اصفهانی است که ضمن باز کردن این بحث، اشاره میکند که بدون توجه به بعد معنوی انسان، نمیتوان جسم، روان و همین طور شخصیت اجتماعی او را شناخت و برای سلامت آن کاری کرد.
دکتر اصفهانی با یک مثال جالب، سعی میکند دید تازهتری به رابطه معنویت و سلامت به وجودآورد: آیا کسی که نیمه شب از خواب بیدار شده، گریه و تضرع میکند و به درگاه خدا مناجات میکند، افسردگی دارد و بیمار است؟ از دیدگاه اسلام این فرد در عین سلامت روانی است، اما اگر بدون توجه به بعد معنوی قضیه او را ارزیابی کنیم، قطعاً رأی به افسرده بودن او میدهیم یا حداقل در مورد او گیج خواهیم شد و نمیتوانیم اظهارنظری کنیم.
سخنران بعدی، دکتر محمد کامران درخشان است که از انستیتو روانپزشکی تهران دعوت شده است. ایشان خلاصهای از مهمترین تحقیقات انجامشده در زمینه تاثیر معنویت بر سیستم ایمنی را برای ارائه در این نشست، گردآوری کرده.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 44 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آیا روح وجود دارد؟
نوشته ی : آرش بیخدا
منبع: سایت افشا
1- پیشگفتار
2- ایده روح از کجا آمده است؟
3- بررسی علمی و فلسفی روح
3.1- تاریخچه مختصری از روح و تعاریف آن.
3.2- تناقضات در تعریف روح.
3.3- آیا حیات انسان به روح وابسته است؟
3.4- آیا هوشیاری انسان به روح وابسته است؟
4- پیامبر اسلام و قرآن و نظرات اسلامی پیرامون روح
5- بررسی دلایل رایج برای باور به روح
5.1- احضار روح
5.2- دژاوو
5.3- رویا دیدن در هنگام خواب
5.4- رویاهای صادقه
6- نتیجه گیری
7- توضیحات
1- پیشگفتار
مسئله وجود روح از مسائل بسیار اساسی در میان باورهای دینی و همچنین از کهن ترین باورهای انسانی است که در میان بسیاری از ملل رایج بوده و هنوز هم رایج است. بسیاری از دین خویان اعتقاد دارند حیات آنها تنها محدود به جسم آنها نمیشود و هر انسانی علاوه بر وجود مادی خود وجودی فرا مادی نیز دارد که به آن روح گفته میشود. بر اساس باورهای اسلامی این روح در هنگامی که انسان خلق میشود به بدن او وارد میشود و بعد از مرگ او از بدن خارج میشود. این در حالی است که انقلاب علمی که در تاریخ بشر شکل گرفت تمام مفاهیم ماوراء طبیعی را از دنیای علم بیرون انداخت و به همین دلیل چیزی به نام روح در هیچ یک از رشته های علمی امروز به رسمیت شناخته نمیشود. از آنجا که زیر سوال رفتن روح باعث به زیر سوال رفتن بسیاری از باورهای دینی میشود و از آنجا که وجود روح باعث میشود افراد زیادی به وجود "دنیایی فراتر" (1) از دنیای حقیقی که روبروی ما است میشود و از آنجا که مسئله وجود روح همواره از خداناباوران و خردگرایان پرسش میشود، شایسته است که پیرامون آن توضیحاتی داده شود.
وجود روح توسط بسیاری از خداناباوران و خردگرایان انکار میشود. اثبات عدم وجود پدیده ای مثل روح بسیار دشوار است. تصور کنید عده ای به موجودی نامرئی و غیر مادی به نام "گوراگورا" اعتقاد داشته باشند و ادعا کنند گوراگورا موجودی است که در هنگام عطسه کردن نزد انسانها می آید و انسانها را میبوسد. و بوسه او سبب عطسه انسانها میشود. هیچ کس نمیتواند گوراگورا را ببیند و یا او را لمس کند. حال آیا کسی میتواند اثبات کند که گوراگورا وجود ندارد؟ این باورمندان به گوراگورا ممکن است به شما بگویند هر گاه او شما را ببوسد شما عطسه کرده اید و هر گاه شما را نبوسد عطسه نخواهید کرد، و اگر شما این باور آنها را انکار کنید، آنها از شما خواهند پرسید، پس انسان برای چه عطسه میکند؟ اگر دلیلی علمی برای عطسه پیدا کنید و به آنها بگویید که عطسه کردن به این دلیل و به آن دلیل علمی است که اتفاق می افتد، ممکن است معتقدان به گوراگورا به شما بگویند "خوب ما نیز منکر این دلایل علمی نیستیم، اما گوراگورا هم همزمان با آن دلایل علمی شما را میبوسد، و اگر گوراگورا وجود نداشته باشد و شما را نبوسد شما هرگز عطسه نخواهید کرد."
قضیه روح هم بسیار شباهت به مسئله گوراگورا دارد. روح از نظر گروهی از کسانیکه به وجود آن اعتقاد دارند دلیل اصلی و جوهر حیات است یعنی حیات وقتی آغاز میشود که روح به بدن وارد میشود و وقتی پایان میگیرد که روح از بدن خارج میشود، و از آنجا که روح پدیده ای طبیعی (Natural) نیست در حوزه بررسی علمی قرار نمیگیرد، و از نظر کسانیکه به ماوراء طبیعت (Supernatural) (فراطبیعت گرایی، سوپر ناچورالیسم چیست؟) اعتقاد ندارند چون مدارک و دلایلی برای اعتقاد به چنین موضوعی وجود ندارد، همین ماوراء طبیعی بودن روح دلیل خوبی است برای انکار وجود آن. اما اگر وجود ماوراء طبیعت را ممکن فرض کنیم، نمیتوان اثبات کرد که روح وجود ندارد، مگر اینکه در وجود و تعریف روح تناقضی با خود آن و یا با سایر اصول استوار یافت شود و از اصل محال بودن اجماع نقیضین (تناقض چیست؟) اثبات کرد که وجود روح محال است. اما این نوشتار به یافتن و بحث کردن پیرامون چنین تناقضاتی نخواهد پرداخت، این نوشتار بیشتر تحلیلی علمی، تاریخی و فلسفی است از پدیده روح و همچنین تلاشی است برای پاسخ دادن به پرسشهای رایج در این زمینه و رد دلایل رایج غلطی که معمولاً برای اثبات وجود روح از آنها استفاده میشود.
زیرا همانگونه که در مورد گوراگورا یک انسان خردگرا (خردگرایی چیست؟) میتواند به دلیل اینکه مدارک علمی معتبر یا دلایل صحیح فلسفی برای اثبات وجود آن وجود نداشته باشد و در نتیجه به دلیل اینکه ایده وجود گوراگورا از فیلتر خرد عبور نمیکند منکر وجود گوراگورا شود، در مورد روح نیز دقیقاً مسئله به همین صورت است. در این نوشتار این واقعیت را که آنچه باورمندان به وجود روح معمولاً به عنوان دلایل خود برای اعتقاد به وجود روح بیان میکنند دلایل درستی نیستند نشان خواهیم داد، و نتیجه آن خواهد بود که در خواهیم یافت دلایل معتبری برای اعتقاد به روح وجود ندارد. بنابر این وجود روح را میتوان تنها به دلیل اینکه دلایل معتبری برای اعتقاد به آن وجود ندارد انکار کرد و نشان داد که این اعتقاد برخواسته از نادانی قدما بویژه افلاطون است که وارد باورهای دینی شده است. لذا خردمندانه ترین جایگاه نسبت به قضیه روح، جایگاه انکار است، مگر اینکه دلایل معتبری برای نفی وجود آن انکار شود.
2- ایده روح از کجا آمده است؟
نخستین چیزی که باعث شد انسانها به روح روی بیاورند مسئله حیات بود. انسانها همواره بدنبال این بوده اند که ببینند حیات چیست و از کجا آمده است و پاسخ این پرسش خود را در یافتن فرق انسان زنده و انسان مرده جستجو میکردند تا اینکه بتوانند حیات را توضیح دهند و درک کنند. باورهای دینی اکثراً برخواسته از تلاش انسانهای بدوی و اولیه هستند، برای توضیح دادن چیزهایی که امروز علم به توضیح آنها میپردازد. بشر اولیه همواره در تلاش برای توضیح این مسئله و پاسخ به سایر پرسشهای اساسی اش دست به خلقت موجوداتی تخیلی و غیر طبیعی زده است که ارواح یکی از آن چیزها هستند.
در نظر انسانهای اولیه ابتدائی ترین و آشکار ترین تفاوتی که بین موجودی زنده و موجودی غیر زنده دیده میشود این است که انسان زنده نفس میکشد و انسان مرده نفس نمیکشد. لذا این تنفس در نظر بسیاری از انسانهای اولیه بعنوان جوهر اصلی حیات مطرح شد، یعنی هرآنچه نفس بکشد از نظر ایشان زنده مینمود و هر آنچه زنده نبود نفس نمیکشید. برای همین است که روح همواره بطور مستقیم یا بطور غیر مستقیم در کتابهای دینی با تنفس در ارتباط است. در تورات روح با کلمه نشاما (נפשׁ) توصیف شده است، این کلمه دقیقاً همان کلمه ای است که برای نفس نیز استفاده میشود. در انجیل نیز که اصل آن به زبان یونانی نوشته شده است برای روح از کلمه سوکی (ψυχή) استفاده شده است و این کلمه دقیقاً به معنی نفس و نفس کشیدن است. این کلمات هم در تورات و هم در انجیل بارها با معانی و مفاهیم دیگر همچون تنفس و حیات نیز استفاده شده اند. کلمه (Spirit) در زبان انگلیسی نیز خویشاوند با تنفس در زبان لاتین است. مصریان باستان نیز کلمه "کا" را برای توصیف ارواح استفاده میکردند که این کلمه نیز به معنی "تنفس" است، حتی در آیین هندو و همچنین در آیین بودایی نیز روح را (Ātman) میخوانند که برابر با تنفس است. روح حتی در قرآن نیز با نفس کشیدن درآمیخته است. الله بر اساس قرآن روح خود را درون کالبد انسان می دمد، یا بعبارت دیگر "فوت" میکند.
سوره سجده آیه 9ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ.
آنگاه بالای او راست ، کرد و از روح خود در آن بدمید و برایتان گوش و چشمها و دلها آفرید چه اندک شکر می گویید.
به این عمل معروف فوت کردن روح (نفخ روح) در چهار جای دیگر قرآن از جمله در (سوره حجر آیه 29، سوره انبیا آیه 91، سوره ص آیه 72 و سوره تحریم آیه 12) نیز اشاره شده است. نفخ روح در قرآن هم در مورد اولین انسان (آدم) آمده است هم در مورد تولد مسیح از مریم باکره و هم در مورد تمامی انسانها. البته این باور تنها باوری اسلامی نیست، دورگا یکی از خدایان هندو نیز مجسمه خود را ساخته است و بعد با دهان الهی خود روح دمیده است. بسیاری از انسانهای اولیه توضیحی بهتر از این به ذهنشان خطور نمیکرد که خدا ابتدا