لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 46
مقدمه :
در فصل یک تعدادی از مشکلات مربوط به جامعهی پیچیدهی امروز را توضیح دادم، مشلکاتی که کودکان در سالهای اصلی رشد و نمو خود باید با آنها دست به گریبان شوند. بدیهی است که مشاوران تمام راهحلها را برای این مسائل نمیدانند اگرچه به نظر میرسد مطالب زیادی چاپ میشود و کمابیش توسط مشاوران اعمال میگردد. در این فصل روشهای پیشنهادی نویسنده برای کار با این کودکان دارای احتیاجات و مشکلات مخصوص مطرح میشود. پیشنهادات شامل مراقبت، چگونگی محیط مشاور، و مهیا نمودن بستری آماده برای احتیاجات کودک است. خواننده ممکن است بخواهد به ضمائم A وB برای طرق مخصوص حل مشکلات رفتاری که ممکن است وابسته به این مسائل اجتماعی باشند مراجعه نماید.
این مسائل شامل: بدرفتاری با کودکان، طلاق، تشکل خانواده پس از طلاق، زندگی با یکی از والکدین، مردم و فوت اعضا خانواده، الکلی، کودکان نانآور خانوداه، افراد اوباش و خشونت است.
بدرفتاری با کودکان
کنگرهی بدرفتاری با کودکان را چنین معرفی مینماید: صدمات فیزیکی یا فکری، تجاوز جنسی، بیمبالاتی و غفلت در رفتار، بدرفتاری با کودکان زیر سن 18 سال توسط شخصی که وظیفهی آسایش و فراهم آوردن رفاه کودک را در مواقع تهدید و زیان آسایش و رفاه و سلامت کودک دارد، (گروه تحقیقات و سلامت و رفاه اجتماعی ایالات متحدهی آمریکا 1975). کمیتهی ملی مشاوران مدرسه در آمریکا مقالهای در مورد بیان مطلب بدرفتاریکودکان در سال 1988 منتشر کرد که آن را این طور تعریف میکند:
زدن ضربات و تحمیل چیزی اگر تصادفی نباشد بر روی بدن کودک، خسارات روانی مداوم و انکار احتیاجات روانی و فکری او (262)
مثالهای ذکر شده در این بدرفتاری با کودک شامل: کبودی وسیع، سوختگی، پارگی، تاول یا فشار و استثمار او است، صدماتیکه نمیشود توضیح داد مانند: تجاوز جنسی، آزار و اذیت، استثمار، خسارات فکری و روحی مثل دست زدن به او و دعوا در خانه والدین داری مشکلات روانی و رفتاری ظالمانه است.
انجمن ASCA غفلت و بیتوجهی به کودک را چنین معرفی میکند: فراهم نکردن غذای لازم، مراقبت، لباس، پناهنگاه و خانه، سرپرستی در امور، مراقبت پزشکی برای کودک. ص 262 و این رفتار را به عنوان سرپرستی نکردن و بیتوجهی در امور پزشکی، غیبت غیرقانونی یا غیرعادی از مدرسه، کار بیش از حد، استثمار کودک، سوءتغذیه یا ترک او توضیح میدهد. (ASCA 1988)
علاوه بر این بدرفتاری عبارت است از: رفتار بد روانی، فیزیکی و یا جنسی با کودک. Bachman , Moeller و Moeller در سال 1993 نوشتند که: کشف بدرفتاری روانی بسیار مشکل است اگرچه خلاصهی مطالب آنها 6 دسته بدرفتاری روانی را معرفی مینماید:
1- بدنام کردن و خار کردم کودک در رابطه با تواناییهای او ظرفیتهای او و خواستههای او اظهار نظرهای فکری او.
2- کنار گذاشتن و جدا کردن او از جامعه
3- تهدید
4- توقع زیاد بدون در نظر گفتن سن او
5- اعمال روشهای سخت؛یرانه شدید و تعرضآمیز که از استفادهی زیاد مواد مخدر و الکل حاصل میشود.
6- فراهم نکردن مراتب لازم برای کودکانی که از نظر فکری به طور جدی معلول هستند.
Jonison در سال 1990 بدرفتاری فیزیکی را استفاده از وسایل بر روی بدن کودک و ضرر و زیان بافتهای آن که از سرخی یک سیلی شورع میشود و زخم ناشی از حرارت، اشیاء تیز، مواد شیمیایی، یا داروها و موادمخدر میداند. مرکز بینالمللی سوءرفتار با کودکان و غفلت از آنها در ایالات متحده تمجاوز و بدرفتاری جنسی را چنین ارزیابی مینماید: کاری که روی یک کودک صورت میگیرد توسط یک شخص بزرگتر برای تحریک جنسی کودک و برانگیختن میل جنسی او از طرف تجاوز کننده (در سال 1993 توسط Moeller, Bachmam)
به علت تعاریف مختلف از بدرفتاری با کودکان در جوامع و کشورهای مختلف و از آن جایی خیلی از وقایع مربوط به بدرفتاری با کودکان گزارش نشده است یا بد گزارش شده است، شیوع بدرفتاری با کودکان را نمیتوان راحت رد یک جا ارزیابی نمود.
به علاوه همان طور که اظهارنامه سلامت روانی هاروارد اشراه میکند (جولای 1993ص1) همهی خانوادهها یک نوع نظم و روش یکسان و قوانین یکسان در مورد کودکان و برهنگی آنها و لمس کردن و بوسیدن، ندارند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
تعارض (Conflict) و فشار روانی
ناکامی
واکنش در برابر ناکامی
- پرخاشگری
- بیتفاوتی (apathy)
- واپسروی (regression)
تعارض (Conflict) و فشار روانی
صرفنظر از اینکه در کنار آمدن (coping with) با مشکلات تا چه اندازه توانا باشیم، باز هم در زندگی مواقعی پیش میآید که ناچار احساس فشار روانی میکنیم. انگیزههای ما همواره به آسانی ارضاء نمیشوند؛ باید موانعی را از سر راه برداشت، دست به انتخاب زد و در برابر دیریابیها شکیبائی نشان داد. بر اثر برخورد آدمیان با موانعی که راه بر کامیابیهای آنان میبندد، در هر یک از آنان شیوههای پاسخدهی ویژهای رشد میکند. شیوهٔ پاسخدهی هر فرد به موقعیتهای ناکامکننده، تا حدود زیادی نشان میدهد که سازگاری وی با زندگی بسنده است یا نه.
واکنش در برابر ناکامی
هنگامی که راه دستیابی به یک هدف خواستنی بسته میشود یا دستیابی به آن به تأخیر میافتد، ناکامی روی میدهد، سدههای گوناگونی، چه درونی و چه برونی، بر سر راه کوششهای فرد برای دستیابی به هدف قرار میگیرد. در محیط فیزیکی سدهائی وجود دارد مانند راهبندان در خیابانها، و صفهای دراز برای خرید از فروشگاهها، خشکسالیهائی که محصولات کشاورزی را از بین میبرد و سروصدا که راه بر تمرکز فکر میبندد. سدهای محیط اجتماعی بهصورت محدودیتهائی است که مردم بر آدمی تحمیل میکنند؛ از امر و نهی پدر و مادر گرفته (”بچهتر از آن است که بتواند زندگی مستقلی داشته باشد“) تا مسائل گستردهتر تبعیض نژادی یا جنسیتی، همه در زمرهٔ همین محدودیتها است.
گاه چیزی که مانع دستیابی آدمی به هدف و خشنود شدن وی میشود از کم و کاستیهای خودش سرچشمه میگیرد. معلولیتهای جسمانی، نداشتن بعضی از توانائیها و یا خویشتنداری نابسنده نیز ممکن است آدمی را از رسیدن به هدف باز دارند. به جز اینها هر کسی نمیتواند موسیقیدان ماهری شود یا از پس امتحانهای ورودی دورههای پزشکی یا حقوق برآید. اگر کسی هدفهائی برای خود انتخاب کند که فراتر از توانائیهای او است، محتملاً دچار ناکامی خواهد شد.
پرخاشگری
کامی خواه ناشی از سدهای محیط باشد یا ناشی از کم و کاستیهای شخصی و یا برخاسته از تعارض، در هر حال میتواند پیآمدهائی به دنبال داشته باشد. آزمایش مشهوری که با کودکان کم سن و سال صورت گرفته نشاندهندهٔ برخی واکنشهائی است که در برابر ناکامی ابراز میشود (بارکر ـ Barker، دمبو ـ Dembo، و لوین ـ Lewin، ۱۹۴۱). این آزمایش با فعالهای زمان حال بیان میشود تا چنین بنماید که در صحنه حضور داریم.
در نخستین روز آزمایش، کودکان یک یک وارد اتاقی پر از اسباببازی میشوند. اسباببازیها فاقد یک قطعه یا چیزی هستند که آنها را کامل کند. (برای نمونه: صندلی بدون میز است، میز اطو بدون اطو. دستگاه تلفن بدون گوشی، و برای قایق و اسباببازیها مشابه دیگر آب در کار نیست). غالب کودکان با اشتیاق و شادمانی با اسباببازیها به بازی میپردازند و بهصورت تخیلی بخشهائی را که وجود ندارد تکیمل میکنند. به این ترتیب که صفحهٔ کاغذی را بهجای آب بهکار میبرند تا قایق روی آن حرکت کند و مشت خود را بهجای گوشی تلفن. در دومین روز آزمایش کودکانی را مشاهده میکنیم که رفتارشان به کلی طور دیگری است. به این معنا که بهنظر میرسد نمیتوانند بهصورت سازنده به بازی بپردازند و اسباببازیها را در فعالیتهای با معنا و رضایتبخشی بهکار گیرند. آنها را با بیاعتنائی بهکار میبرند و گاه روی آنها میپرند و سعی میکنند آنها را بشکنند. هنگام نقاشی با مداد شمعی مانند بچههای کوچک خط خطی میکنند. نزد آدم بزرگسالی که در اتاق حضور دارد نق و نق میکنند و داد و فریاد راه میاندازند. یکی از آنان کف اتاق دراز میکشد و به سقف خیزه شده، سرودهای کودکستانی میخواند طوری که انگار در عالم خلسه است.
- چه چیز موجب این تفاوتهای رفتاری میشود؟
آیا گروه دوم کودکان دچار گونههائی از اختلال عاطفی هستند؟ با اینکه با برخی از آنان در خانه بدرفتاری میشود؟ در واقع کودکان گروه دوم همان کودکان روز نخست هستند که نشانههای ناکامی را بروز میدهند که به ترتیب زیر بهوجود آمده است.
در دومین روز آزمایش، شیشهٔ ماتی را که در گوشهای از اتاق بود برداشتند و کودکان مشاهده کردند که در بخش دیگری از اتاق بازی، نه تنها ”نیمهٔ مکمل اسباببازیها“ بلکه اسباببازیهائی گیرای دیگری هم هست. در آن بخش از اتاق، میز با صندلی، اطو با میز اطو، یک تلفن کامل و ظرف بزرگی از آب برای قایق وجود داشت؛ اما یک دیوار توری این چیزهای گیرا را از دسترس کودکان دور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
«آزمونهـای روانـی»
مقدمـه :
یکی از هدفهای عمدة هر علم ، اندازه گیری پدیده های مورد نظر و دادن جنبة کمی به آنهاست. وقتی پدیده ای را با اعداد و ارقام نشان می دهیم براحتی می توانیم آن را طبقه بندی و قوانین دربارة آنها وضع کنیم.
هر علم روان شناسی، مجموعه شیوه هایی که به ما کمک می کند تا ویژگیهای روانی اسنان را از حالت کیفی به حالت کمی درآوریم.
اصطلاحاً «روش روان سنجی» نامیده می شود. روان سنجی، در معنای وسیع کلمه، یعنی استفاده از روش آزمایش. اما در معنای محدود کلمه یعنی بهره گیری از آزمونهای روانی برای اندازه گیری توانائیهای ذهنی.
تعریف آزمون روانی :
اگر استعداد را امکان انجام دادن یک عمل یا آشکار ساختن یک رفتار در نظر بگیریم. آزمون روانی به فن یا شیوه ای که به طور علمی تهیه می شود و امکان ارزشیابی عین استعدادهای فردی را فراهم می آورد تعریف می کنیم.
استعمال روزافزون آزمون ها و ظهور انواع مختلف آزمایشهای روانی باعث شده تا تعریف آزمونها از دقت و صراحت بیشتری نسبت به گذشته برخوردار شوند.
تعاریف مختلف آزمون عبارتند از:
پروفسور آندره زی (1970ـ پاریس) آزمون روانی را چنین تعریف می کند: وسیله تمایز بین افراد براساس یک درجه بندی.
تعریف آناستازی (1970ـ لندن) از آزمون: اندازة استاندارد و عینی از چگونگی یک رفتار.
تعریف پیرپیشو (روان شناس معاصر فرانسوی) از آزمون: یک موقعیت استاندارد شده که به عنوان انگیزه برای یک رفتاربه کار می رود. این رفتار، کمی یا کیفی، با میانگین افراد دیگری که در همان موقعیت قرار گرفته اند مقایسه می شود. این مقایسه اجازه می دهد تا رفتار فرد به صورت کمی نمره گذاری شود یا از نظر تیپ شناسی طبق بندی گردد. به عبارت دیگر، رفتار فرد به صورت عددی یا توصیفی ارزشیابی شود.
تعریف پیرپیشو از آزمون، چهار مورد را ایجاب می کند:
الف) موقعیت تجربی (محیط اجرای آزمون، مواد آزمون، نگرش آزماینده و …) باید به طور کامل تعریف شود و همة موارد بطور یکسان تکرار گردد.
ب) ثبت رفتاری که آزمودنی در مقابل آزمون نشان می دهد باید صریح و عینی باشد. بر حسب موارد آزمون، بسیار متنوع خواهد بود.
ج) رفتار ثبت شده باید، نسبت به رفتار گروهی از آزمودنیها مقایسه و ارزشیابی اماری قرار گیرد. این مقایسه الزامی است و آزمایش که مقایسه آماری نداشته باشد آزمون روانی به حساب نمی آید.
د) طبق بندی آزمودنی نسبت به گروه مرجع هدف نهایی یک آزمون می باشد.
تعریف انجمن بین المللی پیسکوتکنیک1 از آزمون که نسبت به تعاریف فوق کاملتر است. عبارت است از: یک آزمایش معین که انجام فعالیتی را ایجاب می کند، برای همة آزمودنیها یکسان است.
شیوة مشخص برای برآورد موفقیت یا شکست یا درجه بندی عددی موفقیت دارد. فعالیت
آزمودن ممکن است شامل معلومات اکتسابی (ازمونهای معلومات)، کنشهای حس ـ حرکتی یا
روانی (آزمونهای روان شناختی) باشد.
انواع آزمونهای روانی :
شروع واقعی آزمونهای روانی از سال 1896، با مقاله ای که توسط آلفرد بینه و ویلیام هانری در مجلة روان شناس منتشر کردند آغاز شد و در آن مقاله اکثر آزمونهای موجود را که به نظر آنها فقط اعمال بسیار ساده و پائین ذهن را اندازه می گرفتند مورد انتقاد قرار دادند. آنها ، برای اندازه گیری استعدادهای واقعی ذهن، آزمونهایی را پیشنهاد کردند که به رفتار زندگی واقعی نزدیکتر بود. آزمون یک روش نظامه ای برای سنجش نمونه ای از رفتار و یک وسیلة اندازه گیری در روان شناس و تعلیم و تربیت است. اندازه گیریهای روانی و تربیتی، علاوه بر آزمون که معروفترین وسیلة اندازه گیری است، با روشهای دیگری مثل مشاهده و مصاحبه و پرسشنامه و فهرست خصوصیات و مطالعات بالینی و … نیز انجام می گیرد. با توجه به تعداد بسیار زیاد آزمونها و کثرت و پیچیدگی جنبه های مختلف رفتار آدمی، طبقه بندی انواع آزمونهای روانی و تربیتی بسیار مشکل است و نمی توان رضایت همگان را جلب کرد. طبقه بندی هایی که از آزمونها به عمل می آید، دیدگاههای مختلفی را منعکس می کند. البته هر نوع طبقه بندی ای که به عمل آید مطلق نخواهد بود بلکه تا اندازه ای نظر شخصی مؤلف را منعکس خواهد کرد. طبقه بندی آزمونها به خاطر تسهیل در کار انجام می گیرد.
می توان آزمونها را از دیدگاههای مختلف طبقه بندی کرد:
1ـ طبقه بندی از نظر عملکرد .
2ـ طبقه بندی از نظر ماهیت محتوا .
3ـ طبقه بندی از نظر شیوة کاربرد .
4ـ طبقه بندی از نظر هدف عملی .
5ـ طبقه بندی از نظر فن تهیه .
که ما در مورد هی یک توضیحی مختصر می دهیم.
1ـ طبقه بندی از نظر عملکرد :
این نوع از طبقه بندی جنبة بنیادی دارد و تقریباً در همة کتابهای پیسکوتکنیک مورد قبول واقع شده است. مثلاً می گویند که فلان آزمون، هوش، استعداد، شخصیت، رغبت و … فرد را اندازه می گیرد. با توجه به نظر فوق آزمونها، می توان دو گروه آزمون تشخیص داد که تا اندازه ای مستقل از یکدیگرند:
الف) آزمونهای کارآیی (بازده) .
ب) آزمونها شخصیت (کیفی) .
الف) آزمونهای کارآیی یا بازده : این آزمونها ایجاب می کنند تا آزمودنی بازدهی را از خود نشان دهد و یک واقعیت عینی را تحقق بخشد. این آزمونها زمینة غیرقابل اعتراض روان سنجی را تشکیل می دهند و نیز رضایتبخش ترین طبقه بندی که براساس درجه کمی متغیر مورد آزمایش انجام می گیرد، می باشد. در میان آزمونهای کارآیی، می توان آزمونهای هوش کلی و آزمونهای استعداد را تشخیص داد.
آزمونهای هوش کلی نیز به نوبة خود به دو گروه تقسیم می شوند :
الف) آزمونهای سنی (رشد) .
ب) آزمونهای هوش کمی (مطلق) .
الف) گروه اول آزمونهای سنی : هوش را به عنوان کنش در نظر می گیرد که به موازات پختگی متحول می شود. گروه دوم آزمونهای هوش کمی، سعی می کند تا استعداد ذهنی را مستقل از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
بهداشت روانی دوران بلوغ
نوجوانی یکی از مهمترین و پرارزشترین دوران زندگی هر فرد محسوب میشود زیرا سر آغاز تحولات و دگرگونیهای جسمی و روانی در اوست و بلوغ نقطه عطفی در گذر زندگی او از مرحله کودکی به بزرگسالی است. بر اساس تعریف سازمان جهانی دوره نوجوانی به گروه سنی 10 تا 19 سالگی اطلاق میشود و در اکثر کشورهای جهان به خصوص کشورهای درحال توسعه بخش قابل توجهی از جمعیت را نوجوانان تشکیل میدهند. با توجه به این واقعیت که نوجوانان، پدران و مادران فردا هستند پرداختن به مسائل بهداشتیشان (به خصوص بهداشت روان آنان) نه فقط برای خود آنها بلکه برای خانوادهها، جامعه و نسل آینده سودمند است و در برنامه توسعه هر کشوری میبایست به مسائل آنها توجه خاص شود. آشنا شدن با پدیدههای جدید در زندگی، انسان را از بار هیجانی همراه آن پدیده که غالبا اضطراب و آشفتگی است میرهاند، مطالعات روانشناختی نشان داده است که تاثیر منفی عوامل استرسزا که همراه با آگاهی قبلی است بسیار کمتر از زمانی است که عوامل استرسزا ناگهان و بدون مقدمه به انسان وارد میشوند. در زمینه برخورد با پدیده بلوغ جنسی و تغییرات جسمانی و روانی متعاقب آن هر اندازه آگاهی نوجوانان ما بیشتر باشد نتایج مبحث این مرحله از زندگی در مسیر آینده نوجوان بیشتر است. آگاهی نداشتن و یا عدم آگاهی کامل و صحیح، نوجوانان را گیج و سردرگم میکند و این حالات نتایج منفی و زیانباری بدنبال خواهد داشت. والدین و مربیان وظیفه دارند اطلاعات کافی در خصوص تغییراتی که در طول و به دنبال بلوغ جنسی در نوجوان اتفاق میافتد به تدریج و با استمرار ارائه کنند. عدم ارائه اطلاعات کافی و صحیح در مورد بلوغ باعث میشود که نوجوان از منابع دیگر که معمولا انحرافی است، اطلاعات کسب کند و این اطلاعات غلط میتواند او را به انحراف کشاند. والدین و مربیان از یک تا دو سال قبل از بلوغ کامل نوجوان میبایستی اقدامات زیر را انجام دهند. - او را آماده کنند که به زودی و بتدریج تغییراتی را در جسم و روان خود احساس خواهد کرد. - به طرق مختلف او را مطمئن کنند که تغییرات ایجاد شده طبیعی است. - از اینکه این تغییرات در او شروع شده به او تبریک بگویند و خاطرنشان کنند که دوره جدیدی در زندگی او آغاز شده است. - به او یادآوری نمایند که این تغییرات در جهت تکامل فردی و قدمی بسوی اجتماعی شدن اوست به همین دلیل وظایف فردی و اجتماعی جدیدی برای او منظور شده است. - خاطرنشان کنند که این تغییرات قطعا شروع میشود اما زمان دقیق و مشخصی ندارد؛ بنابراین اگر دیرتر از دیگران هم شروع شود یک امر طبیعی است . - به او بگویند که تغییرات جسمانی همراه با تغییرات روانی خواهد بود این تغییرات روانی در سه بعد هیجانی، خلقی و رفتاری اتفاق میافتد. نکته مهم در دوره بلوغ برقراری ارتباط صحیح با نوجوان است. کودک دلبند دیروز شما با تغییراتی که درجسم و روانش روی میدهد پا به دوران بزرگسالی مینهد. او اینکه میخواهد هویت جدیدی را برای خودش به دست آورد، طبیعی است که در برقراری رابطه با او مشکلاتی برای شما بوجود آید. برای این که روابط شما والدین و مربیان با فرزند یا دانشآموز نوجوانشان صمیمانهتر و گرمتر باشد، لازم است که به نکات زیر توجه کنید. پذیرش نوجوانان: گام اول برای ایجاد و تحکیم یک رابطه دوستانه و صمیمی با نوجوان این است که او را با همه کمیها و کاستیهایش قبول داشته باشید. کاستیهای رفتاری او را همچون نقاط قوت و تواناییهایش بپذیرد و او را به عنوان فردی که دارای استقلال، سلیقههای خاص و عقاید قابل ارائه است، نگاه کنید. احساساتش را پذیرفته و اعتماد به نفس او را با کم اهمیت جلوه دادن اشتباهات و تقدیر از کارهای پسندیدهاش بالا ببرید. نوجوانانتان را درک کنید: درک و برداشت از زندگی و مسائل آن متفاوت از برداشتی است که نوجوان دارد. او زندگی را به سادهترین وجه ممکن مینگرد، بطوری که عقایدش برای شما پوچ و مسخره است. نسبت به عقایدش بیاهمیت نباشید وی را مورد تمسخر قرار ندهید. چرا که این استهزاء به تداوم رابطه عاطفی با فرزندان لطمه میزند. ارتباط را دو طرفه کنید: در بسیاری از اوقات و به دلایل گوناگون ممکن است شما والدین و مربیان به نوجوان بگویید که چه بکند و چه نکند و از او توقع حرف شنوی نیز داشته باشید. این برخورد با نوجوان که حاکی از ارتباط یک طرفه، معیوب و غیر قابل دوام است، منجر به سرکشی و عصیان نوجوان در برابر دستورات شما میشود و به رابطه عاطفی و صمیمانه بین شما و او لطمه میزند. در این مواقع بهترست در برخورد با نوجوان، هر زمان که سخنی را گفتید از او نیز سخنی بشنوید .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بهداشت روانی محیط کار
در دنیای امروز استرس های مختلفی دارد که بعضی از این استرس ها مختص محیط کار است. نزاع با یک همکار، محروم شدن از پاداش، دیر رسیدن به سر کار و فشار هیأت مدیره یا رؤسای سازمان به مدیر را می توان نمونه هایی از استرس های محیط کار نامید . مدیران برای این که بهداشت روانی محیط کار را تأمین کنند باید با مفاهیم اساسی بهداشت روانی آشنا شوند. مدیران باید توجه داشته باشند که مدیریت اثربخش نیز بدون توجه و اعتماد به سلامت روانی کارکنان حاصل نمی شود و برای رسیدن به این مهم باید اصول بهداشت روانی در سازمان را رعایت نمایند.مطلب ذیل به موضوع فوق می پردازد.
اصول بهداشت روانی در سازمان :
- ایجاد جو صمیمیت، همدلی، صداقت، همکاری و احترام متقابل در میان کارکنان سازمان.
- پرهیز از اعمال روش های مبتنی بر زور و اجبار در محیط سازمان.
- شناسایی استعدادهای بالقوه کارکنان تحت نظارت سازمان و فراهم ساختن رشد و شکوفایی این استعداد در حد توان و امکانات سازمان.
- پرهیز از قضاوت های کورکورانه و مبتنی بر پیشداوری در مورد کار و رفتار کارکنان سازمان. استرس و نگرانی های افراد نسبت به کار ، خانواده و نگرانی های مادران کارمند نسبت به وضع کودکان خود، وضع اقتصادی، انتظارات سازمان از کارمندان و... همگی سبب می شود که فرد از لحظه بیداری بامداد تا هنگام آرمیدن شامگاه همواره دچار هیجان ها، تنش ها، نگرانیها و امیدهای گوناگونی باشد که گاه با ظرفیت بدنی، عصبی و روانی وی متناسب نیست و افراد و سازمان را دچار مشکل می کند.اگر سازمان به سطح تولید مناسب برسد اما کارکنان سازمان افراد عصبی، افسرده، ناراحت و پرخاشگر در انتظار فرصتی تا پریشانیهای روانی خود را با کم کاری، ترور شخصیت یکدیگر، غیبت، شایعه پراکنی و ایجاد سوانح و حوادث و به شیوه ای مخرب نشان دهند در این صورت آیا می توان چنین جامعه ای را سالم یا موفق دانست؟ شکی نیست که پاسخ به این سؤال منفی است بنابر این می توان گفت نقش و وظیفه دیگر هر مدیر لایق، دورنگر و کاردان، تأمین بهداشت روانی کارکنان سازمان است.
بهداشت روانی به سه قسمت تعریف می شود :
- نگرانی های مربوط به خود،
- نگرش های مربوط به دیگران،
- نگرشهای مربوط به زندگی.
نشانه هایی وجود دارد که ما را از دشواریهای روانی، به ویژه در خود فرو رفتن، پرخاشگری، خودمداری، بی اعتمادی شدید، احساس ناتوانی و وابستگی مطلع سازد. به علاوه برای داشتن بهداشت روانی خوب شرایطی وجود دارد که عبارتند از : روبه رو شدن با واقعیت، کم توقع بودن، دشمنی نکردن با دیگران و کمک رسانی به مردم.
تعریف بهداشت روانی در محیط کار :
بهداشت روانی در محیط کار یعنی مقاومت در مقابل پیدایش پریشانیهای روانی و اختلالات رفتاری در کارکنان سازمان و سالم سازی فضای روانی کار به نحوی که هدف های چندگانه زیر تأمین شود:
- هیچ یک از کارکنان سازمان به دلیل عوامل موجود در سازمان گرفتار اختلال روانی نشوند.
- هر یک از کارکنان از اینکه در سازمان محل کار خود به فعالیت اشتغال دارند احساس رضایت کنند و علاقه مند به ادامه کار در آن سازمان باشند.
- هر یک از کارکنان سازمان نسبت به خود، رؤسا، همکاران خود و به طور کلی نسبت به جهان اطراف خود و خصوصاً نسبت به جایگاه خود در سازمان احساس مثبتی داشته باشند.
- همه کارکنان سازمان قادر به ایجاد روابط مطلوب با محیط کار و عوامل موجود در آن باشند.
اصول بهداشت روانی در سازمان
- ایجاد شرایطی که کارکنان سازمان با اعتقاد قلبی و با صمیمیت برای خود و همکاران خویش احترام قائل باشند.
- پرهیز از اعمال روشهای مبتنی بر زور و اجبار در محیط کار :
- شناسایی استعدادهای بالقوه کارکنان تحت نظارت و سپس فراهم ساختن شرایط لازم برای رشد و شکوفایی این استعداد توسط مدیران سازمان.
- شناسایی دلایل واقعی کم کاری، غیبت از کار، بی حوصلگی و بی علاقگی به کار، کم توجهی و بی دقتی کارکنان توسط مدیر و پرهیز از قضاوتهای کورکورانه و مبتنی بر پیش داوری نسبت به اساس رفتار انسان.
- آشنا ساختن کارکنان با واقعیت های محیط کار و حذف آن دسته از معیارها و عوامل سازمانی که از لحاظ اخلاقی، انسانی و فرهنگ سازمانی صحیح تلقی نمی شود. بنابر این مدیران باید تلاش کنند تا محیط کار برای کارکنان اضطراب آور نباشد و کارمندان احساس امنیت شغلی کنند و با شادی و نشاط و شوق و انگیزه به دور از هر گونه خشم و درگیری بیهوده به وظایف خود عمل نمایند.
عوامل تشکیل دهنده محیط کار
- عوامل فیزیکی، در این بخش جنبه های فیزیکی محیط کار مورد بحث قرار نمی گیرد.