دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق در مورد انتخابات از دیدگاه امام خمینی 8ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

انتخابات از دیدگاه امام خمینی انقلاب اسلامی ایران یکی از کم نظیرترین انقلابهای دنیا است که بدون حمایت آشکار یا پنهان قدرتهای بزرگ وعلی رغم عناد شدید استکبار جهانی ، با بالاترین حمایت از طرف توده های مردم در لبیک به دعوت رهبر کبیر انقلاب به پیروزی رسید .اتکال به عنایت خداوند و اتکا به توده های مسلمان و مومن یکی از بارزترین صفات امام خمینی(ره) در رهبری این انقلاب بزرگ بود .امام خمینی (ره) برخلاف تفسیر و تعبیر عده ای هیچگاه از روی مصلحت اندیشی اقدامی برخلاف باور و ایمان خود انجام نمی داد .اطلاعیه ها و اعلامیه های قبل از پیروزی نهضت آن مرد بزرگ تاریخ حاضر، مملو از تأکید و توجه به حضور مردم ، رأی مردم ونظر مردم است .هنوز صدای ملکوتی آن عزیز سفر کرده در اولین ساعات ورودش به میهن و در گلزار شهیدان بخون خفتۀ انقلاب اسلامی بگوش می رسد که فریاد می زد (( من دولت تعیین می کنم ،من به پشتوانۀ این ملت دولت تعیین می کنم ...،من به واسطۀ اینکه ملت مرا قبول دارد ،دولت تعیین می کنم ... )) حضرت امام با آن همه ایمان و استواری که به معنای تمام کلمه همچو جبل راسخ و از کوه هم استوارتر بود قدرت خویش را بواسطه این می داند که مردم او را قبول دارند .حضور مردم و رأی مردم یکی از واژه هایی است که مکرر و از عمق جان از زبان آن رجل الهی شنیده می شد.ملتی که از خرداد 42 تا بهمن 57 برای پیروزی انقلاب اسلامی سختیها کشید و زندانها، شکنجه ها ، اسارتها، شهادتها و .... دید در اولین ماههای جشن پیروزی انقلاب باید به پای صندوقهای رأی حاضر شوند که جمهوری اسلامی را می خواهند یا نه؟ رأی آری یا خیر به جمهوری اسلامی ؟! مگر درودیوار شهرها و روستاهای کشور ناظر بر شعار این ملت به تبعیت از رهبر عظیم الشأن حضرت امام (ره) نبود که یکپارچه فریاد می زدنند آزادی ، استقلال ، جمهوری اسلامی ؟آری چنین بود و در راه این شعار خونها ریخته شد و خون دلها خورده شد ، اما از آنجائیکه معمار بزرگ انقلاب در پی ریزی این حکومت الهی بفکر استحکام آن بود بار دیگر نظر ملت را در یک رأی گیری در حساسترین شرایط انقلاب به جهانیان نشان داد وعهد مجددی از مردم برای حمایت و پشتیبانی از نظام نوپای جمهوری اسلامی گرفت .پس از تأیید جمهوری اسلامی توسط بیش از 98% ملت ،انتخابات تعیین خبرگان برای تدوین قانون اساسی و پس از تدوین ،اخذ رأی بمنظور پذیرش یا رد قانون اساسی و.....بنا به فرمودۀ حضرت ,آیت ا... کروبی ،حضرت امام و یاران باوفایش بنحوی بنای جمهوری اسلامی را نهادند که این نظام همیشه و در همۀ مراحل به نظر وتأیید مردم نیازمند است .بر همین اساس امام خمینی (ره) حساسیت خاصی به حضور مردم در همۀ انتخاباتها داشت تا جایی که بعنوان یک سفارش برای زمان خویش و پس از آن به ملت می فرماید :(( وصیت من به ملت شریف آن است که در تمام انتخابات ،چه انتخاب رئیس جمهور و چه نمایندگان مجلس شورای اسلامی و چه انتخابات خبرگان ... در صحنه باشند .)) ایشان استقلال ،آزادی ،پیشرفت در امور وعدم وابستگی به شرق یا غرب را منوط به حضور همۀ مردم در صحنه های مختلف اجتماع بخصوص در انتخاباتهای مختلف که علیترین نوع حضور و تصمیم گیری مردم در سرنوشت خویش است می داند و می گوید :(( مردم اگر اسلام را ،استقلال و آزادی را ، نبودن تحت اسارت شرق و غرب را می خواهند ، همه در انتخابات شرکت کنند .))امام خمینی بعنوان یک رهبر الهی بزرگ با عنایت به سنت و سیرۀ پیامبر عظیم الشأن (ص) و ائمه اطهار (ع) به حضور مردم در تعیین سرنوشت خویش توجه ویژه و خاصی داشت و پس از توکل بر خداوند ،بزرگترین تکیه گاه انقلاب را مردم می دانستند لذا خطاب به ملت جهت حضور جدی در پای صندوقهای رأی می فرماید : ( همۀ شما،همۀ ما ،زن ومرد،هر مکلف همان طور که باید نماز بخواند ، همان طور باید سرنوشت خودش را تعیین کند .))و   روزهای برگزاری انتخابات را روز تعیین سرنوشت اعلام می نماید .قرآن مجید  تحول ودگرگونی و اصلاح امور جامعه را بجز از طریق تحول و دگرگونی افراد جامعه ،ممکن نمی داند زیرا خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمی دهد مگر آن قوم خود در اصلاح امور خود بکوشند و به تبعیت از احکام پیامبران الهی در جامعۀ خویش با قیام و حضور در صحنه اجتماع تحول ایجاد نمایند .از دیدگاه امام (ره) روز انتخابات روز تعیین سرنوشت است : (عزیزان من که امید نهضت اسلامی به شماست !در روز تعیین سرنوشت کشور بپاخیزید و به صندوقها هجوم آورید و آرای خود را در آنها بریزید .))روز سرنوشت ، بپا خواستن ، هجوم آوردن ،همۀ این عبارات بمعنی حضور با شور و شوق و نشاط و از سر عشق و ایمان به نظام است به بیان دیگر امام (ره) می فرماید همیشه با عشق و علاقه حامی نظام و انقلاب باشید و با حضور در صحنه انتخابات از آن دفاع و محافظت نمائید .از دیدگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی ملت هیچ عذر و بهانه ای برای گوشه گیری و عدم دخالت در سرنوشت خویش را ندارند واصولاً ملتی که نسبت به سرنوشت خویش بی تفاوت باشد و درعین اینکه زمینه و شرایط برای تعیین سرنوشت برایش مهیا است گوشه گیری در پیش گیرد و اجازه دهد دیگران برای او تعیین سرنوشت نمایند ،ملت زنده ای نخواهد بود .امام (ره) انتخابات را مال همۀ مردم می داند و می فرماید (( انتخابات در انحصار هیچ کس نیست ،نه در انحصار روحانیت است ،نه در انحصار احزاب است ، نه در انحصار گروه ها، انتخابات مال همۀ مردم است .))بر همین اساس که انتخابات آزاد حق مردم است امام برای کناره گیری مردم هیچ عذری را پذیرفتنی نمی داند و حضور در انتخابات را یک تکلیف تلقی نموده ،می فرماید: (( این تکلیف آقایان است که راجع به مسائل اسلامی که پیش می آید ،چه وکیل بخواهید تعیین بکنید و چه –عرض بکنم که – رئیس جمهور بخواهید تعیین بکنید ،باید در صحنه باشید ،عذری ندارید که بروید و کنار بنشینید .))حضرت امام (ره) تمام حساسیتی که نسبت به انتخابات ،انقلاب و ... دارند برای پیاده کردن احکام نورانی اسلام و حفظ اسلام می دانند یکی از راهکارهای حفظ نظام اسلامی و شرایطی که بدور از حکومت و سلطۀ طاغوت بتوان احکام اسلامی را پیاده نمود حضور یکپارچه مردم در صحنه است .باید اذعان نمود برای ایجاد انگیزه و رغبت درمردم بمنظور حضور در صحنه های مختلف انقلاب که یکی از مهمترین این صحنه ها ، صحنۀ انتخابات است می باید مسئولین دولتی ، نهادهای نظارتی ،احزاب وگروهها بنحوی عمل نمایند که این رغبت و انگیزه در مردم تقویت شود .اگر مردم مشاهده کنند که یکی از عوامل فوق الذکر برای پیروزی خود یا گروه و باند خویش از مسیر اسلام و احکام اسلام خارج شده است و با انگ و برچسبهای نا چسب سربازان واقعی و راستین حضرت امام (ره) و رهبر معظم را تخریب یا از صحنه خارج می کنند با کدامین انگیزه در صحنه ای حاضر شوند که شاهد بی عدالتی از طرف گروه و جمعیتی (چه رسمی یا غیر رسمی) در آن هستند .مگر نه اینست که امام (ره) می فرماید همۀ این امور و هدف از انتخابات درنهایت حفظ اسلام است اگر مردم شاهد باشند چهره های نورانی و بزرگان دین مورد هجوم تبلیغات مسموم و



خرید و دانلود تحقیق در مورد انتخابات از دیدگاه امام خمینی 8ص (با فرمت word)


تحقیق/ رابطه ایران و امریکا از دیدگاه امام خمینی 30 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 30

 

مقدمه

کشور ما تقریبا بیش از نیم قرن است که با آمریکا بیش از هر کشور دیگری رابطه گسترده دارد . در این مدت، تحولات و سیاستهای داخلی و خارجی ایالات متحده تاثیر به سزایی در تحولات کشور ما داشته است و دارد . البته چگونگی این رابطه بسیار متفاوت و همواره با نوسانات زیادی همراه بوده و روند مستمر و یک نواختی را طی نکرده است . به عبارت دیگر، قبل از انقلاب اسلامی، با توجه به امتیازاتی که امریکایی‏ها به دست آورده بودند، حق هرگونه مداخله در امور ایران را داشتند و نوعی رابطه دست نشاندگی و سروری میان دو کشور به وجود آمده بود; ارتباطی که برای مردم، روشنفکران و روحانیون تحمل ناپذیر بود . برعکس، بعد از انقلاب اسلامی، رابطه ما با امریکا، بسیار خصمانه شد تا آنجا که به قطع روابط سیاسی بین دو کشور منجر گردید .

منظور از رابطه وجود هرگونه ارتباط مستقیم و غیر مستقیم بین دو کشور است که شامل روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بین دو دولت (ارتباطات بین‏المللی) و همچنین بین دو ملت (ارتباط بین‏المللی) و براساس احترام متقابل به حق حاکمیت دو کشور می‏باشد .

طرح این بحث از دو جهت اهمیت دارد: اولا: ایالات متحده امریکا یکی از کشورهای قدرتمند و مطرح جهانی است و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، که رقیب دیرینه امریکا بعد از جنگ جهانی دوم بود، قدرت این کشور رو به فزونی نهاد، تا آنجا که ابرقدرت بلامنازع جهان شد . بررسی چگونگی رابطه ایران و امریکا بعد از فروپاشی نظام دو قطبی جهان، در بحثهای یاست‏خارجی اهمیت‏خاصی دارد; زیرا می‏تواند به نوعی تحولات کشور تجدید نظر طلب (ایران) را، آن هم در شرایط جدید قدرت امریکا، مورد مطالعه قرار دهد . ثانیا: از زمان تیره شدن روابط میان ایران و امریکا بحثی بسیار جنجالی در سطوح مختلف جامعه مطرح شد مبنی بر اینکه نحوه روابط این دو دولت در آینده باید چگونه باشد . موضوع مورد بحث تا حدود زیادی به این پرسش پاسخ می‏دهد .

در این مقاله چگونگی این رابطه را از منظر امام خمینی (س)، بنیان‏گذار جمهوری اسلامی و اصلی‏ترین فرد مخالف حضور امریکا در ایران و منطقه و کسی که دست امریکا را از ایران قطع کرد، بررسی می‏کنیم; زیرا بدون تردید، نگرش و طرز تفکر رهبر موفق انقلاب نسبت‏به مسائل سیاسی جامعه، کمک زیادی به فهم پدیده‏های سیاسی و اجتماعی خواهد کرد .

بدین ترتیب، محتوای اصلی این مقاله، برسی فرایند رابطه ایران و امریکا قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از طریق موضع‏گیری و نحوه نگرش حضرت امام (س) می‏باشد . در اینجا این سوال مطرح می‏شود که آیا امکان رابطه میان ایران و امریکا وجود دارد یا خیر، اگر وجود ندارد، چرا؟ و اگر وجود دارد تحت چه شرایطی ممکن است‏برقرار شود، این بحث‏حکایت از سلب و ایجاب رابطه بین دو کشور دارد:

فرضیه اساسی این است که امکان ایجاد رابطه در نظریات حضرت امام (س)، تحت‏شرایطی خاص وجود دارد، اما فرضیه رقیب بیانگر آن است که امکان ایجاد چنین رابطه‏ای در نظریات ایشان وجود ندارد .

حضرت امام (س) از 15 خرداد 1342 تا 14 خرداد 1368، اظهارنظرهایی درباره امریکا و نقش و جایگاه آن در ایران داشته‏اند که می‏توان آنها را به سه بخش کلی تقسیم کرد: بخش اول، از شروع زعامت‏حضرت امام (س) تا سرنگونی شاه; بخش دوم، از اواخر سلطنت‏شاه و بحبوحه انقلاب اسلامی یعنی از واژگونی رژیم شاهنشاهی تا استقرار نظام جمهوری اسلامی; و بخش سوم، از استقرار نظام جدید تا زمان رحلت ایشان .

قبل از شروع بحث ذکر نکاتی ضروری به نظر می‏رسد: اول اینکه، رابطه ایران و امریکا به صورت یک جانبه یعنی فقط از دیدگاه امام نسبت‏به امریکا مطرح می‏شود و دیگر اینکه سعی شده است، از سخنرانی‏ها و نوشتجات حضرت امام (س) که در مجموعه صحیفه نور جمع آوری شده است‏به گونه‏ای توصیفی و تحلیلی استناج شود تا شرح و تفاسیرهای مختلف از آن .

مروری بر تاریخچه روابط ایران و امریکا

به طور کلی، روابط ایران و امریکا را می‏توان به سه دوره تقسیم کرد: دوره اول، اواخر قرن نوزدهم تا شروع جنگ جهانی دوم را در برمی‏گیرد که با توجه به استراتژی انزواطلبی امریکا، نفوذ این کشور در ایران چندان محسوس نبود و صرفا به اعطای برخی خدمات آموزشی و بهداشتی و اعزام تعدادی از مستشاران امریکایی به قصد انجام اصلاحات به خصوص اصلاح امور مالی در ایران ختم می‏شد .

دوره دوم، از زمان اشغال ایران از سوی متفقین، در جریان جنگ جهانی دوم آغاز و تا پیروزی انقلاب اسلامی به طول انجامید . در این دوره، به تدریج، نفوذ امریکا در ایران رو به افزایش گذارد و تعدادی از نیروهای نظامی امریکا نیز در ایران مستقر شدند . تحولات این دوره به دو بخش تقسیم می‏شود: بخش نخست از اشغال ایران توسط متفقین تا کودتای 1332 را شامل می‏شود، که امریکا به تحکیم مواضع خود در ایران پرداخت و با توجه به نقشی که ایران در مقابله با کمونیسم داشت، سعی کرد ایران را به اردوگاه سرمایه‏داری ملحق کند . مصداق این ادعا، تلاش کشور مزبور برای خروج نیروهای شوروی از ایران در زمان پایان جنگ جهانی دوم و جلوگیری از تجزیه ایران بود . بخش دوم با کودتای 1332 آغاز می‏شود که طی آن موقعیت امریکا درایران تثبیت‏شد و با نقشی که در حوادث نفت و بازگرداندن شاه به ایران انجام داد به صورت قدرتی بلامعارض در ایران درآمد . در این دوران بود که امریکا با حمایت همه جانبه از رژیم شاه، ایران را به صورت ژاندارم منطقه درآورد و با توجه به کاهش نفوذ انگلیس در منطقه خلیج فارس، امنیت منطقه را به دست ایران سپرد، و به این منظور سیل جنگ افزارهای امریکایی را به ایران روانه کرد و ایران نیز با سرکوبی برخی جنبش‏های مترقی منطقه، همچون ظفار، به ایفای نقش ژاندارمی در منطقه پرداخت .



خرید و دانلود تحقیق/ رابطه ایران و امریکا از دیدگاه امام خمینی 30 ص


تحقیق/ رهیافت‌های تاریخی در اندیشه امام خمینی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

رهیافت‌های تاریخی در اندیشه امام خمینی (ره)

فهرست

مقدمه 2

تاریخ و اندیشمندان 3

امام خمینی و رویکرد تاریخی 4

فایده و عبرت آموزی تاریخ 4

امام و تاریخ اسلام 4

امام و تاریخ ایران 6

امام و تاریخ معاصر 6

نتیجه گیری 10

فهرست منابع 11

مقدمه

علم تاریخ

می‌توان‌ گفت‌ که‌ علم‌ تاریخ‌ را تاریخی‌ طولانی‌ است. زیرا این‌ پرسش‌ که‌ "گذشته‌ و بخصوص‌ گذشته‌ بشری‌ چگونه‌ بوده‌ است؟" همواره‌ بعنوان‌ یک‌ سؤ‌ال‌ بزرگ‌ فراروی‌ انسان‌ هر عصری‌ قرار داشته‌ است.

حاکمی‌ که‌ می‌کوشید با پدید آوردن‌ یک‌ سنگ نوشته‌ بر دامنه‌ کوهی‌ یا تهیه‌ لوحی‌ زرین‌ و یا نگارش‌ ختم‌ نامه‌ای، خاطره‌ خویش‌ را جاودانه‌ سازد، شبیه‌ آنچه‌ کسانی‌ چون‌ آرشام‌ یا داریوش‌ و اردشیر و شاهپور در تاریخ‌ ایران‌ باستان‌ کرده‌اند. همچنین‌ مورخ‌ و نویسنده‌ای‌ که‌ هر چند خود در پیدایش‌ حوادث‌ عصرش‌ نقش‌ چندانی‌ نداشت، اما با ثبت‌ اخبار آن‌ حوادث، در جهت‌ جاودانگی‌ آن‌ می‌کوشید.

1- یروفه‌یف‌ ظهور علم‌ تاریخ‌ را در حدود سده‌های‌ هفتم‌ و هشتم‌ پیش‌ از میلاد در یونان‌ می‌داند

2- هرودوت‌ که‌ بعنوان‌ پدر علم‌ تاریخ‌ شناخته‌ شده‌ است‌ به‌ همان‌ عصر طلایی‌ یونان‌ باستان‌ تعلق‌ دارد، که‌ کتاب‌ او نیز خوشبختانه‌ باقی‌ است

3- گزنفون‌ مورخ‌ برجسته‌ یونان‌ باستان‌ و صاحب‌ آثاری‌ چون "آناباسیس" و "کوروپدی" از شاگردان‌ سقراط‌ بود و در کنار کسانی‌ چون‌ افلاطون‌ در محضر آن‌ استاد بزرگ‌ فلسفه‌ یونان‌ تلمذ می‌کرد و به‌ همین‌ جهت‌ در کنار آثار فلسفی‌ و تاریخی‌ خویش‌ کتاب‌ "خاطرات‌ سقراطی" را نیز به‌ پاس‌ حرمت‌ استاد خویش‌ نگاشت

4- علاوه‌ بر تمدن‌ یونان، در تمدنهای‌ روم‌ ایران‌ باستان، مصر، چین، هند و غیره‌ نیز علم‌ تاریخ‌ همواره‌ شکوفا بوده‌ و بزرگانی‌ را بر سر سفره‌ خود داشته‌ است

‌‌

‌تاریخ‌ و اندیشمندان

دو تن از اندیشمندان تاریخ

1- آیت ا... مدرس:

در ابتدا به سخنان آیت ا... مدرس در مورد تاریخ نگاهی می اندازیم.

"تاریخ‌نویسان‌ ما باید همه‌ امکانات‌ را داشته‌ باشند که‌ کوله‌پشتی‌ خود را بردارند و در تمام‌ دنیا بگردند و ملل‌ موفق‌ و ناموفق‌ را مورد مطالعه‌ و تحقیق‌ قرار دهند. نقاط‌ قوت‌ و ضعف‌ آنان‌ را دریابند و بیاورند و با وضعیت‌ ملت‌ و مملکت‌ خودشان‌ مقایسه‌ کنند و بگویند و بنویسند"

"تاریخ‌ اسلام‌ مخصوصاً‌ تاریخ‌ اسلام‌ در ایران‌ باید با همت‌ علمای‌ مملکت‌ ما بازنویسی‌ شود. هزینه‌ یک‌ کرور یا صد کرور هم‌ مصرف‌ گردد مفید فایده‌ و مؤ‌ثر است"

آیت‌ا... مدرس‌ حاضر شد روزانه‌ هشت‌ ساعت‌ برای‌ بازرگانی‌ در نجف‌ کار کند تا او در ازای‌ آن، در ساعت‌ کتاب‌ "سفرنامه‌ شاردن" را که‌ هنوز به‌ فارسی‌ و عربی‌ ترجمه‌ نشده‌ بود برایش‌ بخواند.

آن‌ مجاهد خستگی‌ناپذیر که‌ به‌ اهمیت‌ دانش‌ تاریخ‌ در بالا بردن‌ سطح‌ آگاهی‌ متفکران‌ و عالمان‌ پی‌ برده‌ بود، می‌کوشید تا درس‌ تاریخ‌ را در ردیف‌ دروس‌ اصلی‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ بگنجاند هر چند موفق‌ نگردید.

2- دکتر شریعتی:

مرحوم‌ دکتر شریعتی‌ نیز که‌ بخش‌ بزرگ‌ و اساسی‌ اندیشه‌ خود را مدیون‌ دانش‌ تاریخ‌ بود و در تمامی‌ آثار و نوشته‌ها از این‌ سرچشمه‌ غنی‌ سیراب‌ می‌گشت. با توجه‌ به‌ شناخت‌ تاریخی‌ گسترده‌ای‌ که‌ نسبت‌ به‌ تاریخ‌ تمدن‌ غرب‌ داشت‌ و از طرفی‌ نیز آشنای‌ با تمدن‌ اسلامی‌ بود، در مقام‌ مقایسه‌ آن دو و بخصوص‌ علل‌ انحطاط‌ مسلمین‌ و بر آمدن‌ غرب‌، نوشته‌های‌ سودمندی‌ دارد.

‌‌

امام‌ خمینی(ره) و رویکرد تاریخی‌

تاریخ‌ در اندیشه‌ والای‌ امام‌ خمینی بعنوان‌ یک‌ مجتهد علوم‌ دینی‌ و فیلسوف‌ و عارف‌ و از طرفی‌ شخصیتی‌ برجسته‌ و انقلابی‌ و مصلح‌ چه‌ جایگاهی‌ را دارا بوده‌ است؟ آیا امام‌ رویکردی‌ به‌ تاریخ‌ داشته‌اند؟! در چه‌ سطح‌ و به‌ کدامین‌ عصر و دوره‌ تاریخی؟ آیا تنها به‌ تاریخ‌ اسلام‌ نظر داشته‌ است‌ یا تاریخ‌ ایران، جهان‌ و کشورهای‌ اسلامی‌ هم‌ مورد توجه‌ او قرار می‌گرفته‌ است؟

علم‌ تاریخ‌ در اندیشه‌ امام‌ خمینی از جایگاه‌ بلند مرتبه‌ای‌ برخوردار بود و ایشان‌ علیرغم‌ اشتغالات‌ به‌ فقه، اصول، فلسفه، عرفان‌ و غیره‌ به‌ دانش‌ تاریخ‌ نیز توجه‌ فراوانی‌ داشته‌اند. درست‌ همانگونه‌ که‌ چهره‌ ادبی‌ امام‌ بر عموم‌ مردم‌ تا رحلت‌ ایشان‌ پنهان‌ بود و کسان‌ محدودی‌ از اشعار گرانبهای‌ ایشان‌ با خبر بودند، می‌توان‌ گفت‌ که‌ تاریخ‌ اندیشی‌ امام‌ نیز تا حدود بسیاری‌ بر همگان‌ پوشیده‌ مانده‌ است.

قبلاً‌ بایستی‌ به‌ این‌ سؤ‌ال‌ پرداخت‌ که‌ امام‌ خمینی(ره) چگونه‌ با تاریخ‌ پیوند خورده‌ است؟

‌‌

الف‌- فایده‌ و عبرت‌آموزی‌ تاریخ‌

امام(ره) به‌ دانش‌ تاریخ‌ بعنوان‌ یک‌ سرگرمی‌ یا قصه‌ و افسانه‌ نمی‌نگریست‌ بلکه‌ تاریخ‌ در اندیشه‌ ایشان‌ عامل‌ رشد و آگاهی‌ است‌ و مایه‌ عبرت‌ می‌باشد.

"تاریخ‌ و آنچه‌ که‌ به‌ ملتها می‌گذرد این‌ باید عبرت‌ باشد برای‌ مردم‌ از جمله‌ تاریخ‌ عصر حاضر، ببینیم‌ که‌ چه‌ شد که‌ یک‌ چنین‌ قدرتی‌ از بین‌ رفت. دولتها ببینند که‌ برای‌ چه‌ این‌ طور منهدم‌ شد یک‌ چنین‌ قدرتی و دولتی"

امام، تاریخ‌ را سرمشق‌ و الگوی‌ زندگی‌ و مبارزه‌ می‌دانست:

"وظیفه‌ ماست‌ که‌ این‌ مطالب‌ را تذکر بدهیم، طرز حکومت‌ اسلامی‌ و روش‌ زمامداران‌ اسلام‌ را در صدر اسلام‌ بیان‌ کنیم. بگوییم‌ که‌ دارالامارة‌ او در گوشه‌ مسجد قرار داشت‌ و دامنه‌ حکومتش‌ تا انتهای‌ ایران‌ و



خرید و دانلود تحقیق/ رهیافت‌های تاریخی در اندیشه امام خمینی


تحقیق در مورد امام خمینی2 (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

امام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت

در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 24 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها, روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد .او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدایـت مردم وکسب مـعارف الهى کـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه العظمـى میرزاى شیـرازى (رض) که پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمـیـن ملجأَ مردم و هادى آنان در امـور دینـى بـود. در حـالـیکه بیـش از 5 مـاه از ولادت روح الـلـه نمى گذشت, طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـوئـیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود, با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمـیـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردیدبدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتـیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانیف ) بوده است و همچنیـن نزد عمه مـکـرمه اش ( صاحبـه خانم ) که بانـویى شجاع و حق‌جـو بـود سپرى کرد اما در سـن 15 سالگى از نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید .

هجرت به قم، تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی

اندکـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبد الکریـم حایرى یزدى ـ رحـمه الله علیه ـ ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى, مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى کرد. که مـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه مباحث کـتاب مطـول ( در علـم معانى و بیان ) نزد مرحوم آقا مـیـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و تکمیل دروس سطح نزد مرحـوم آیه الـله سید محمد تقـى خـوانسارى, و بیشتر نزد مرحـوم آیه الـله سـیـد عـلى یثربى کاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعیـم حـوزه قـم آیـه الـله العظمى حاج شیخ عبدالکریـم حایرى یزدى ـ رضـوان الـلـه علیهـم نام برد .پـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نـتیجـه رسـیـد و آیه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعـیـم حـوزه عـلمـیـه عازم قـــم گـردیـد. در این زمان, امام خمینـى به عـنـوان یـکـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحب راى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به تدریـس چندیـن دوره فقه, اصـول, فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه, مسجـد اعظم, مسجـد محمـدیه, مـدرسه حـاج ملاصـادق, مسجد سلماسى و ... همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجـد شیخ اعظـم انصــــارى (ره) معارف اهل بـیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود که بـراى نخـستـیـن بار .مبانـى نظرى حکـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولایت فـقیه بازگـو نمود.

امام خمینی (ره) در سنگر مبارزه و قیام

روحیه مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش اعـتـقـادى و تربـیت و محیط خانـوادگى و شرایط سـیـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ایـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سـیـر تکاملى آن به مـوازات تکـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ایـشان از یکـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشکـال مخـتـلف ادامـه یـافـته است و در ســـال 41و1340 ماجراى انجمـنهاى ایالـتى و ولایـتى فرصـتـى پـدیـد آورد تا ایـشان در رهبـریت قـیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش کنـد و بـدیـن تـرتـیـب قـیـام سراسرى روحانیت و ملت ایـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ویـژگـى برجستـه یعنى رهـبرى واحد امام خمـیـنى و اسلامـى بـودن انگـیـزه ها و شعارها و هدفهـاى قیام, سرآغـازى شـد بر فـصـل نـویـن مـبارزات مـلـت ایران که بـعد ها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى گردید امام خمـیـنـى خاطـره خـویـش از جنـگ بیـن المـلل اول را در حالیکه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنین یاد مـى کند : مـن هـر دو جـنـگ بـیـن المللـى را یادم هست ... مـن کـوچـک بـودم لکـن مـدرسـه مى رفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مرکزى که ما داشـتـیـم در خـمـیـن, مـن آنجا آنهـا را مى دیـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـدیـم در جـنـگ بیـن المـلـل اول. حضـرت امام در جایى دیگر با یاد آورى اسامى بـرخى از خوانیـن واشـرار سـتمگر که در پناه حکـومت مـرکـزى بـه غـارت اموال و نوامیـس مردم مى پرداختند مى فـرماید : مـن از بچگى در جـنـگ بـودم ... ما مـورد زلقـى هـا بـودیـم, مـورد هـجـوم رجـبعلـیـهـا بــودیـم و خـودمان تفنگ داشتیـم و مـن در عیـن حالى که تـقـریـبا شـایـد اوایـل بلوغم بود, بـچـه بودم, دور ایـن سنگـرهایى که بـسـتـه بـود نـد در مـحل ما و اینها مى خـواسـتند هجـوم کـنند و غـارت کـنند, آنجا مى رفـتـیــم سنگرها را سرکشـى مى کردیـم. کـودتاى رضا خان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى که بنابر گـواهـى اسـناد و مدارک تاریخـى و غـیر قابـل خـدشـه بـوسیله انگلیـسها حـمایت و سازمانـدهـى شـده بـود هـر چـنـد کـه بـه سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حـدودى حکـومت مـلوک الطـوایـفـى خـوانیـن و اشـرار پـارکنـده را محدود سـاخت اما درعـوض آنچـنـان دیکتاتـورى پدید آورد که در سایـه آن هـزار فامـیـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ایـران حاکـم شدند ودودمان پهـلـوى به تنهایى عهـده دار نقـش سابق خوانین و اشرار گردید . در چنین شرایطـى روحانیت ایران که پـس از وقایع نهـضـت مشروطیت در تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگلیسى از یکـسو و دشمـنی‌هاى غرب باختگان روشنفـکر مـآب از سـوى دیگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـودیت خـویـش بـه تکاپـو افـتاد. آیه الـلـه العظمى حاج شیخ عـبدالـکریـم حایرى بـه دعـوت علماى وقت قـم از اراک به ایـن شهـر هجرت کرد واندکـى پـس از آن امـام خـمیـنى که با بـهـره گیرى از استعداد فـوق العاده خـویـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علمیه را در خـمیـن و ارا ک با سـرعـت طى کرده بود به قـم هجرت کـرد و عملا در تـحکیـم موقعیت حـوزه نـو تاسیـس قـم مـشارکـتى فعال داشت.زمان چندانـى نگذشت که آن حضرت در اعداد فضلاى برجـسته این حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.پـس از رحلت آیـه اللـه العظمى حایرى ( 10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علمیه قـم را خطر انحلال تهـدید مى کرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جویى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمـیـه قـم را آیات عـظـام :سید محمد حجت, سید صدر الدیـن صدر و سیـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان الـلـه علیهـم ـ بر عهده گرفتند. در ایـن فاصله و بـخصـوص پـس از سقوط رضاخان, شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید.



خرید و دانلود تحقیق در مورد امام خمینی2 (با فرمت word)


تحقیق در مورد امام خمینی (2) (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

سید روح‌الله خمینی

سیّد روح‌الله خمینی (۳۰ شهریور ۱۲۸۱[۱] - ۱۳ خرداد ۱۳۶۸) روحانی و مرجع تقلید شیعه، رهبر انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ که بنیان‌گذار نظام جمهوری اسلامی ایران بود.

زندگی

نام پدرش سید مصطفی موسوی و نام مادرش هاجر احمدی بود. وی در پنج ماهگی پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی مادر و عمه‌اش پرورش یافت.

گرچه سال تولد وی طبق شناسنامه سال ۱۲۷۹ است، اما خود تصریح کرده‌است، که تاریخ صحیح آن ۳۰ شهریور ماه ۱۲۸۱ است.[نیازمند منبع] فوت او رسما در روز ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ ثبت شد گرچه وی در شامگاه ۱۳ خرداد درگذشته است.[نیازمند منبع] سن او در آن هنگام ۸۷ سال بود. تشییع جنازه وی با شرکت وسیع ملت ایران و دیگر دوستدارانش از نقاط مختلف جهان صورت گرفت.این موضوع انعکاس جهانی زیادی داشت.

فرزندان وی مصطفی، صدیقه، فریده، لطیفه، فهمیه، سعیده، و احمد هستند.اما مهمترین فرزند او از نظر سیاسی احمد است

تبارنامه

جد او یکی از علمای نیشابور ایران به نام «سیدمحمد» بود که به هندوستان رفت و در دهلی یا کشمیر اقامت گزید. عمادالدین باقی نوشته‌است:[۲]

ناگفته نگذاریم که چون در میان شیعیان، سنت شجره نویسی برای سادات مرسوم بوده و بدین وسیله سلسله نسب سادات تا رسیدن آنها به یکی از ائمه شیعه کم و بیش ثبت می‌شده‌است، سیادت حضرت امام از این نظر امتیازی محسوب می‌شد که راه گمانه‌زنی و شناخت در شجره‌نامه و خاندان ایشان را هموار می‌کرد. علی همدانی بود که می‌رسیدعلی همدانی با ۱۷ واسطه از پدر و ۱۶ واسطه از مادر به امام حسین می‌رسد و این سید حیدر جد اعلای خمینی است... و اما روایتی که بیشتر از همه مشهور شده این است که سلسله نسب روح‌الله خمینی به میرحامدحسین می‌رسد. در زمان شاه سلطان حسین صفوی، یکی از علمای نیشابور به نام «سیدمحمد» به هندوستان رفت و در دهلی اقامت گزید. فرزندان وی در مناصب دولتی درآمدند و کم کم اهمیت پیدا کردند... سیداحمد چندی پس از شهادت پدرش دین علیشاه، از کشمیر به عتبات نجف و کربلا عزیمت کرد. شاید این سفر (در حدود سال‌های ۱۲۴۰ تا ۲۵۰ هجری قمری) به این منظور بوده که هم از خصومت‌ها در امان باشد و بتواند در آتیه جای خالی پدر را پر کند و هم تعالیم دین را بیاموزد. او به دلیل حافظه نیرومندی که داشته به سرعت به مقامات علمی والایی نائل می‌شود و از مراجع وقت نجف اجازه اجتهاد دریافت می‌کند. او در نجف با افراد مهاجر آشنا می‌شود که یکی از آنها فردی به نام یوسف خان است که اهل روستای «فرفهان» یا «فراهان» از توابع خمین بوده‌است.

برادر تنی وی آیت‌الله پسندیده نیز در خاطراتش حضور نیاکانشان را در هند توصیف کرده است.[۳] جان اسپوزیتو نیز این نظر را تأیید می‌کند و می‌نویسد که «پدر پدربزرگ او از خراسان به هندوستان سفر کرد. پس از آن پدربزرگش به ایران و شهر خمین بازگشت. این جهانگردی‌های اجدادی باعث شد تا به‌گونه‌ای برچسب هندی بودن نیز بر خمینی بخورد.»[۴] برای نمونه «ادوارد ویلت» می‌نویسد که پدر بزرگ پدری وی سید احمد موسوی هندی زاده روستای کینتور در منطقه بربنکی در ایالت اوتار پرادش هندوستان بود. [۵]

دوران کودکی و نوجوانی

خمینی در روز ۳۰ شهریور ۱۲۸۱ خورشیدی (برابر ۱۸ جمادی الثانی ۱۳۲۰، برابر ۲۱ سپتامبر ۱۹۰۲) در شهرستان خمین از توابع اراک در ایران به دنیا آمد. وی کوچک‌ترین فرزند خانواده‌اش بود. او دو برادر و یک خواهر بزرگ‌تر داشت، که عبارت‌اند از مرتضی، نورالدین و آغازاده خانم.

مرتضی که به آیت‌الله سید مرتضی پسندیده معروف بود، تا پس از مرگ خمینی زنده بود. نورالدین نیز که روحانی بود و به سید نورالدین هندی شهرت داشت، پیش از انقلاب درگذشت و در قبرستانی قدیمی به نام گلزار شهدای قم (واقع در خیابان انقلاب یا چهار مردان شهر قم) به خاک سپرده شد که اکنون نیز سنگ قبر او با همین نام مشخص می‌باشد

شرایط تربیتی

پدرش سید مصطفی موسوی از معاصرین میرزای شیرازی بود. مصطفی پـس از آنکه چنـد سال در نجف علوم و معارف اسلامی را فراگرفته و به درجه اجتهاد نایل آمد، بـه ایران بازگشت و در شهرستان خمین پناه مردم و مرجع آنان در امور دینی بود. در حالی که بیش از ۵ ماه از تولد روح الله نمی‌گذشت، خوانین خمین سید مصطفی را در مـسیر خمین به اراک با گلوله کشتند. بستگان او برای اجرای حکم قصاص به تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شدند و بر اجرای عـدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردد.[۶]

وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادرش «بانو هاجر»، عمه‌اش «صاحب خانم» (صاحبه خانم اشتباه است) و دایه‌اش «ننه خاور» سپری کرد. صاحب خانم زن شجاعی بود و پس از ترور برادرش (پدر خمینی) به تهران رفت و با عین‌الدوله صدر اعظم مظفرالدین شاه دیدار کرد و خواستار قصاص شد که عاقبت این امر محقق گردید. عمادالدین باقی درباره آنها می‌گوید:

«روح‌الله که آخرین و کوچک‌ترین فرزند بود، تحت تربیت عمه‌اش صاحبه خانم قرار گرفت و گویا بارها خاطرات مربوط به زندگی و شهادت پدرش را از زبان او شنیده بود... ننه خاور دایهٔ روح‌الله نیز از زنان نادر روزگار بود. او که در شیر دادن به خمینی به هاجر یاری می‌رساند، اسب سواری ماهر بود و حتی از روی اسب تیراندازی می‌کرد و به هدف می‌زد.»

روح‌الله در خانواده‌ای اهل علم و دین بزرگ شد. همچنین با توجه به جایگاه خانوادگی خمینی، وی از کودکی مورد توجه و احترام مردم خمین و کمره بود.[۷]

تحصیلات ابتدایی

در قرن سیزدهم خورشیدی در بیشتر مناطق ایران و از جمله خمین تقریباً مدرسه به شکل امروزی وجود نداشت و آن گروه از مردم که به تربیت و تحصیلات فرزندان خود اهمیت می‌دادند، آنها را به مکتب خانه می‌فرستادند، تا خواندن و نوشتن و قرآن و ادبیات فارسی بیاموزند. تبعاً خمینی نیز به مکتب فرستاده شد و نزد «ملا ابوالقاسم» به فراگیری «عم جز»، گلستان و بوستان سعدی و چند کتاب ادبی دیگر پرداخت.

پس از اتمام این دروس کسانی که می‌خواستند به تحصیل ادامه دهند، به اراک می‌رفتند. اما با توجه به وقوع جنگ جهانی اول و اوضاع آشفته کشور، دیگر امکان مسافرت به اراک برای نوجوانان وجود نداشت. لذا بزرگان خمین تصمیم گرفتند، مدرسه‌ای به سبک مدارس جدید ایجاد کنند. این مدرسه سه معلم داشت، که یکی مدیر بود و سر کلاس درس هم می‌رفت و یکی دیگر از آنها به نام میرزاعلی خان، معلم زبان فرانسه و یک فرد معمم نیز معلم زبان فارسی بود. «آقا شیخ فضل‌الله» عموی مادر خمینی نیز معلم شرعیات بود. خمینی نیز به این مدرسه رفت. علاوه بر آن خانواده وی که از وضع مالی خوبی برخوردار بودند، برایش معلم سرخانه گرفتند. نام این معلم «افتخارالعلما» بود و در غیاب او مادرش به شاگردان درس می‌داد. آیت الله پسندیده برادر بزرگ خمینی می‌گوید سواد مادرش بیشتر از خود افتخارالعلما بود و من نزد مادرش هیات، نجوم و حساب می‌خواندم. خمینی پس از آن که مقطع ابتدایی را نزد افتخارالعلما تمام کرد، درس مقدمات را نزد «محمدمهدی داعی» شروع کرد. «حاج میرزا نجفی» شوهر خواهر روح‌الله نیز منطق را به او تدریس کرد.[۷]

شرایط سیاسی و اجتماعی

 

سید روح الله خمینی.

شرایط اجتماعی و سیاسی ایران و خمین در سال‌های ۱۲۹۰ تا ۱۳۰۰ که هم‌زمان با نوجوانی سید روح‌الله خمینی بود، بسیار آشفته بود. حکومت مرکزی ضعیف شده بود و خوانین محلی قدرت یافته بودند و بانی مرگ پدر سید روح‌الله خمینی نیز شدند. علاوه بر آن در جای جای کشور اشرار دستجات مختلفی تشکیل داده و به شهرها و آبادی‌ها حمله کرده و مردم را غارت می‌کردند. لذا مردم از کودکی و نوجوانی روحیه سلحشوری یافته، می‌آموختند که برای حفاظت از خود با اشرار و بیگانگان مبارزه کنند. سید روح الله خمینی خود درباره دوران کودکی و نوجوانی اش می‌گوید:

من از بچگی در جنگ بودم… ما مورد هجوم «زلقی‌ها» بودیم، مورد[هجوم] «رجبعلی‌ها» بودیم و خودمان تفنگ داشتیم و من در عین حال که تقریباً شاید اوایل بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایی که بسته بودند در محل ما و اینها می‌خواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا می‌رفتیم، سنگرها را سرکشی می‌کردیم… ما در همان محلی که بودیم یعنی خمین که بودیم، سنگربندی می‌کردیم. من هم تفنگ داشتم. منتها من بچه بودم به اندازه بچگی‌ام. بچه شانزده هفده ساله، ما تفنگ دستمان بود و تعلیم و تعلم هم می‌کردیم… ما سنگر می‌گرفتیم و با این اشراری که بودند و حمله می‌کردند و می‌خواستند بگیرند و چه کنند [مقابله می‌کردیم]. هرج و مرج بود… یک دفعه هم یک محله خمین را گرفتند و مردم با آنها معارضه کردند و تفنگ دست گرفتند. ما هم جزء آنها بودیم.



خرید و دانلود تحقیق در مورد امام خمینی (2) (با فرمت word)