لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
کلوپ روتاری ، عضوی از فراماسونری جهانی
فراماسونری ، روتاری ، فعالیتهای تجاری
نخستین باشگاه روتاری در سال 1905 توسط یک حقوقدان به نام پل هریس در شیکاگو به وجود آمد. پل هریس به همراه سه تن از بازرگانان شیکاگو به نام های سیلوسترایل، پیرام شوری و گوستاولوپر اولین جلسه ی رسمی روتاری را در روز 23 فوریه ی سال 1905 تشکیل دادند و موجودیت تشکیلاتی به نام کلوپ روتاری را اعلام داشتند. روتاری بنا به تعریف مؤسسان آن به مفهوم چرخهای دوار یک کارخانهی به هم پیوسته است که با چرخش هر دنده چرخ دنده دیگر نیز به حرکت در میآید و در نتیجه کل سیستم متحرک میشود. با این تعبیر کلوپ روتاری بینالمللی به دنبال ایجاد یک نظام به هم پیوسته و متشکل جهانی است که با اراده و حرکت دندانههای کلوپ مادر تمام این سیستم جهانی در جهت منافع غرب به حرکت درآید. اعضای کلوپ روتاری در هر جامعه، از فعالان و نیروهای و کیفی آن جامعه انتخاب می شوند و مأموریت اصلی آن ها ایجاد حلقه ی اتصال با قدرت های غربی از طریق نظام بین المللی با کمک رجال سیاسی و کلان سرمایه داران می باشد.
شرایط عضویت در کلوپ روتاری
جان مینو یکی از استادان برجسته ی علوم سیاسی در کتاب خود در مورد تعداد اعضای روتاری متذکر می شود: "ما نباید سازمان های روتاری را که در سال 1905 تشکیل شده اند و در پی تأسیس یک حکومت جهانی هستند فراموش کنیم. تعداد اعضای این گروه بیش از 450 هزار نفر است که در متجاوز از صد کشور پراکنده هستند ". چگونگی عضویت و ورود به باشگاه های روتاری مانند عضویت در لژهای فراماسونری، مستلزم انتخاب فرد از سوی تشکیلات می باشد و برای هیچ کس مقدور نیست که به میل و رغبت خود به عضویت این تشکیلات درآید و یا برای عضو شدن در کلوپ های روتاری تقاضانامه ارسال دارد. بر اساس اساسنامه ی "روتاری بین الملل "تمام کلوپ ها موظفند اعضای خود را از میان ثروتمندان، افسران عالی رتبه، مقامات دانشگاهی و مقامات اداری انتخاب کنند، بنابراین کارمندان ساده ی دولت و کارگران از عضویت در کلوپ و حتی در جلسات سخنرانی آن محرومند. در هر کلوپ روتاری و به هنگام انتخاب عضو، کمیته ی مخصوص عضو جدید را در خصوص مسائلی که در پی می آید تحت نظر و مراقبت کامل قرار می دهد: 1. میزان نقش متقاضی چگونگی نفوذ و تأثیرش در ادارات و سازمان های محلی. 2. میزان حرف شنوی و بررسی روحیه ی فرمانبرداری و میزان تمایل او نسبت به قبول اصول و قوانین روتاری و اجرای مأموریت هایی که کلوپ محلی یا روتاری بین المللی به وی محول می سازد. تأکید روتاری بر نفوذ در ادارات، میزان حرف شنوی، روحیه ی فرمانبرداری، پذیرش قوانین روتاری و بالاخره مأموریت های محوله، برای رسیدن به این نتیجه است که عضو جدید در راستای دستورات روتاری مرکز باید پیرو اصل تساهل و تسامح لژهای فراماسونری باشد. در آیین نامهی کلوپهای روتاری آمده است که هزینههای کلوپها و تشکیلات بینالمللی روتاری از محل حق عضویت اعضا تأمین میشود و سازمانهای جهانی روتاری از هیچ سازمان یا دولت خاصی کمک نمیپذیرد. اعضا در کلوپهای روتاری به گروههای متفاوتی تقسیم میشوند و هر یک از اعضا با توجه به این تقسیم بندی در جریان برنامهها و فعالیتهای کلوپ قرار میگیرند. کلوپهای روتاری تابع نظم و انضباط خاصی هستند و کلیهی اعضای آنها بدون استثنا مکلف به رعایت این نظم و تشریفات و شرکت در جلسهها میباشند و در صورتی که هر عضو، کوچک ترین تخلفی از مفاد آیین نامهی انضباطی کلوپ داشته باشد فوراً و بدون هیچ گونه چشم پوشی اخراج خواهد شد. در لژهای فراماسونری زنان از حق عضویت محرومند و تنها به عنوان زینت المجالس میتوانند در میهمانیهای خاص (وایت پارتی، مهمانی سفید) شرکت کنند. در کلوپهای روتاری نیز همین وضعیت حاکم بود و تا سال 1985 تنها مردان حق عضویت در این کلوپ ها را داشتند، اما از این سال به بعد بر این اساس حکم دیوان عالی آمریکا عضویت زنان نیز در این کلوپها مجاز شناخته شد. پس از صدور این حکم، کنوانسیون بین المللی روتاری تشکیل شد و مسئلهی عضویت زنان در کلوپهای روتاری را تصویب کرد. لژ مزدا شماره 79 آقای محترم و برادر عزیز با کمال احترام از جنابعالی دعوت می شود در جلسه استقرار برادر مهندس رضا رزم آرا استاد ارجمند انتخاب شده لژ محترم مزدا که در ساعت6 بعدازظهر روز شنبه 14 اسفند ماه 1344 ( 5 مارس 1966) تشکیل میگردد. به محل لژ بزرگ ناحیه ایران خیابان بهارستان شماره 410 تشریف بیاورید. دبیر: محسن کلانتری
/
لباس اسموکینگ
در اجلاس 1978 که در شهر شیکاگو آمریکا برگزار شد، سازمان جهانی روتاری تصمیم گرفت که به طور رسمی به فراماسونری متصل شود. در آمریکا فراماسونرها نفوذ فراوانی دارند واخیراً یکی از جراید آمریکا مقالهای درباره ی یک شرکت مهم تجارتی بین المللی نوشته و طی آن اشاره کرده است که این شرکت به طور غیرمستقیم جزو عوامل فراماسونری جهان است. شرکت مذکور "روتاری " نام دارد و مدیر آن یک میلیونر آمریکایی به نام "هربرت جی تایلور " است. اخیراً شصت و یکمین سال تأسیس این شرکت در شیکاگو جشن گرفته شد و 8509 نفر از 89 کشور جهان در آن شرکت داشتند. مراسم این جشن محرمانه بود و مدعیون در پایان آن یک جلسه ی مخفیانه ی چند ساعته داشتند. کمپانی روتاری 402 هزار نفر عضو رسمی است که در سراسر جهان پراکنده اند از طرف بسیاری از مشاهیر جهان که می گویند عضو فراماسونری هستند و نتوانستند در مراسم جشن شرکت کنند، برای تایلور رئیس کمپانی کارت تبریک فرستاده شد که از میان آن ها نام اشخاص زیر فاش شده است: چیان کای چک رئیس جمهور چین ملی، آیزنهاور رئیس جمهور سابق آمریکا، پادشاه سوئد و شیخ الازهر. منظور اصلی از انعقاد این جشن، تبادل افکار و اخذ تعلیمات برای پیشرفت کارها بود. تشکیلات مذکور اولین بار در سال 1923 علنی شد و تا آن سال کسی نمی دانست چنین تشکیلاتی در آمریکا وجود دارد. در آن سال "سیکلر لوییس " یکی از روزنامه نگاران آمریکایی پی به تشکیلات مخفی فراماسونرها برد و مقاله ای نوشت و بعد از آن اعضای روتاری فعالیت های عادی خود را ظاهر و آشکار ساختند. این روزنامه نگار نوشت: برنارد شاو نویسنده ی انگلیسی جزو روتارین ها بود و او باعث شد که بسیاری از صاحبان صنایع انگلیس که قابل اعتماد بودند وارد تشکیلات روتاری شوند. اکنون روتارین ها بودجه ی هنگفتی در اختیار دارند و برای نشر عقایدی که می توانند ظاهر سازند و جنبه ی کلی دارد، پول های گزاف خرج می کنند. در سال 1926 دو مدرسه در بالتیمور و در سال 1947 یک مدرسه در سائوپولو از طرف جمعیت دایر شد. در سایر نقاط جهان نیز اعضای جمعیت به طور مستقیم یا غیر مستقیم، مدارس و آموزشگاه های عالیه دارند که به نشر عقاید می پردازند. البته در این مدارس اصول عقاید فراماسونری تدریس نمی شود بلکه شاگردان و ذهن آنان را برای اصول و کلیاتی آماده می کنند و بعداً در صورتی که واجد کلیه ی شرایط شدند و به سن حداقل رشد قانونی از لحاظ فراماسونری (21 سال) رسیدند (در این سن به آنان بچه گرگ گفته می شود)، می توانند "فرم فراماسونری " را پر کنند و وارد فعالیت شوند. از دیدگاه ساواک، کلوپ های روتاری و باشگاه های لاینز از سازمان های جنبی فرماسونری به شمار می روند. تفاوت باشگاه های روتاری و لاینز با فراماسونری در ماهیت سازمانی آن ها نیست بلکه در ساختار اجرایی و صور ظاهری آن می باشد. دو باشگاه مذکور برخلاف انجمن های ماسونی که پنهان کاری سایه بر فعالیت های آن ها انداخته بود، محافلی علنی بودند و با مجوز رسمی مقامات اجرایی هر کشور تشکیل می شدند. عضویت و حضور زنان در باشگاه روتاری و لاینز برخلاف لژهای ماسونی آزاد بود و حتی باشگاه های روتاری و لاینز ویژه ی زنان نیز در کنار باشگاه های مردان به تکاپوی خود ادامه دادند و حتی هر چند ماه یا چند هفته یک بار، جلسات مشترک به منظور تحکیم مودت و دوستی و تبادل افکار در ایران و جهان تشکیل می شد. حضور زنان در صحنه ی مسایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی که ویژگی تحولات قرن بیستم است، در وجود باشگاه های روتاری و لاینز تجلی خاصی پیدا کرده است. تفاوت دیگر فراماسونری با باشگاه های روتاری و لاینز در پایگاه و نقش اعضای آن ها می باشد. فراماسون ها بیشتر از میان قشر روشنفکر و تحصیل کرده و دارای مبانی فکری و ایدئولوژیک انتخاب می شدند در حالی که در باشگاه های روتاری و لاینز غیر از افراد تحصیل کرده، مدیر کل ها و صاحبان شرکت ها و تکنوکرات ها نیز عضو می شدند. می توان گفت که نظام سرمایه داری غرب حوزه فعالیت فراماسونری را به مسائل سیاسی و حوزه فعالیت باشگاه های فوق را به مسایل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی محدود کرده است. در دائره المعارف بریتانیا چاپ 1961 درباره کلوپ روتاری چنین آمده است. "روتاری سازمانی است که از بازرگانان و صاحبان تخصص تشکیل شده و آرمانش خدمت به دیگران در همه ی زمینه ها و پیوندهاست. به گفته ی آنان، این انجمن به ویژه می خواهد آشنایی را که وسیله ای برای خدمت است، همراه با موازین عالی اخلاقی در کار و کارشناسی گسترش دهد. تفاهم بین المللی، حسن نیت و آشتی گرایی از راه همکاری مردان کار و کارشناس که در زمینه ی کمال مطلوب خدمت همساز شده باشند نیز از آرمان های روتاری است ". روتاری بیشتر یک سازمان آمریکایی است، ولی شاخه هایش در کشورهای دیگر در تکاپو می باشد. رایموند تیفانی که خود یکی از بلند پایگان "روتاری بین المللی " است می نویسد که این سازمان نه پنهانی است و نه مذهبی. اجلاس جهانی روتاری سالی یک بار تشکیل می شود و رئیسی نو همراه با چهارده مدیر که بیش از هفت تن آنان آمریکایی نیستند از میان اعضای خود برمی گزیند. دبیرخانه ی ثابت روتاری در شهر شیکاگو جای دارد و شاخه هایی نیز در زور یخ، بمبئی و لندن بدان وابسته است. روتاری بین المللی با حکومت آمریکا و سازمان ملل متحد نیز پیوندی مستقیم دارد تا جایی که رایزنان وزارت خارجه ی آمریکا به نمایندگی از سوی "روتاری بین المللی " در کنفرانس سازمان ملل متحد در سانفرانسیسکو شرکت جستند.
روتاری در ایران
در اواخر سال 1332 یکی از روتارین های آمریکایی به نام دکتر کراتس به ایران آمد تا برای تشکیل کلوپ های روتاری در ایران وارد عمل شود. او سرانجام توانست به واسطه ی هادی امیرابراهیمی که یکی از سرمایه داران بود، با دکتر جهان شاه صالح استاد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران و وزیر بهداری و سناتور مصطفی تجدد مالک و مدیر عامل بانک بازرگانی ایران و سناتور عباس مسعودی مالک و مدیر مؤسسه ی اطلاعات تماس حاصل کرده و نخستین کلوپ روتاری را در ایران تشکیل دهد. بعد از دکتر کراتس یکی از اعضای "انجمن دوستداران آمریکایی خاورمیانه " به نام چارلز کولاک از بیروت وارد تهران شد و با دعوت از بعضی از سرمایه داران مانند ثابت پاسال، لطف الله حی، قاسم لاجوردی و استادان دانشگاه مانند دکتر جهان شاه صالح و دکتر نجم آبادی استاد دیگر دانشکده ی پزشکی دانشگاه تهران و دیگران کلوپ روتاری تهران را در سال 1335 افتتاح کرد. این کلوپ کار خود را در پارک هتل تهران آغاز کرد. اولین رئیس این کلوپ دکتر جهان شاه صالح بود. با پایان گرفتن انتخابات نخستین هیأت مدیره ی کلوپ روتاری تهران، رضا رزم آرا دبیر کلوپ روتاری تهران اساس نامه ی روتاری بین المللی را به زبان فارسی ترجمه کرد که فتوکپی جلد و قسمتی از اساس نامه ی در پی می آید:
چگونگی انتخاب مسئولین باشگاه های روتاری
انتخاب رؤسا و گردانندگان باشگاه به صورت رأی مستقیم از اعضا انجام گرفته و اعضای مسئول به مدت یک سال انتخاب می شدند. شیوه ی انتخاب و دقت عمل در عضو گیری (از هر شغل و صنف یک نفر) تعداد اعضای جوامع آرمانی و مطلوب اذهان آرمان گرای یونان باستان و مدینه فاضله افلاطون را به خاطر می آورد که تعداد جامعه ی وی محدود و همه ی اشخاص عضو نیز دارای وظایف کلیدی بودند. در اساس نامهی روتاری درباره ی شرایط لازم برای عضویت فعال در کلوپ روتاری آمده است: "فرد باید بالغ و به حسن اخلاق معروف و در حرفه و کار خود موفق و صاحب شهرت باشد. او باید به عنوان صاحب، شریک، رئیس صنف یا مدیر یک واحد تجاری یا پیشه ای که شایسته و شناخته شده و یا به عنوان یکی از اعضای هیأت عامل و مؤسسه ای که شایسته و شناخته شده یا به عنوان نماینده ی محلی یا نمایندگی شعبه ی بازرگانی یا حرفه ای که شایسته و شناخته شده و یا دارای مقامی مسئول در چنین نمایندگی هایی باشد ". در انتخاب رؤسا و هیأت مدیره و دیگر گردانندگان روتاری که هر سال روتاری (سال روتاری از یازدهم تیر ماه هر سال تا دهم تیر ماه سال بعد می باشد) با عضوگیری مستقیم انجام می گیرد، اعضای مؤسس و شخصیت های با نفوذ سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و سرمایه داران عمده شانس موفقیت بیشتری نسبت به سایر رقبا دارند.
تشکیلات باشگاه روتاری
چارچوب اصلی و استخوان بندی باشگاه های روتاری از چهار کمیته و چند کمیسیون زیر نظر هر یک از کمیته های چهارگانه تشکیل شده است. رؤسای کمیته ها توسط رئیس باشگاه و رؤسای کمیسیون ها توسط کمیته ها انتخاب می شود. برای روشن شدن هر چه بیشتر ساختار اجرایی باشگاه ها و کمیته ها و کمیسیون ها از باشگاه روتاری شمال تهران به عنوان مثال یاد می کنیم: تشکیلات روتاری شمال تهران: الف: کمیته ی خدمات کلوپ ب: کمیته ی خدمات بین المللی پ: کمیته ی خدمات جمعی و گروهی ت: کمیته ی خدمات حرفهای کمیسیونها: 1. کمیسیون حضور و غیاب 2. کمیسیون طبقه بندی 3. کمیسیون دوستی 4. کمیسیون امور داخلی روتاری 5. کمیسیون اطلاعات روتاری 6. کمیسیون تشریفات 7. کمیسیون روابط عمومی 8. کمیسیون سخنرانی 9. کمیسیون عضویت
باشگاه های لاینز: I.O.N.S L. (آزادی و ذکاء،ایمنی ملی ما را تضمین می کند) باشگاه لاینز در سال 1917توسط یکی از فاماسونرهای آمریکایی به نام "ملوین جونز "در شهر شیکاگو تأسیس شد وشعبه ای از آن در تاریخ پانزدهم فروردین 1336در ایران افتتاح گردید و به زودی در پنجاه شهر ایرانی شعباتی را دایر کرد . اعضای این باشگاهها در روزهای پنجشنبه ی اول و پنجشنبه ی سوم هر ماه در یکی از هتلهای تهران تشکیل جلسه می
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
تعریف جهانیشدن
جهانیشدن، واژهای رایج در دهة 90 است که به عنوان روندی ازدگرگونی که از مرزهای سیاست و اقتصاد فراتر میرود و علم، فرهنگ و شیوةزندگی را نیز در بر میگیرد، استفاده میشود. جهانیشدن پدیدهای چند بُعدیو قابل تسرّی به جنبههای گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی،فرهنگی، نظامی و فنآوری و همچنین عرصههای دیگری چون محیط زیستاست.
هیچ اتّفاق ِنظری بین دانشمندان در مورد تعریف دقیق جهانیشدن، یاتأثیر آن بر زندگی و رفتار ما وجود ندارد. برخی از دانشمندان کوشیدهاندجهانیشدن را به عنوان مفهومی اقتصادی تعریف کنند؛ در حالی که جمعیدیگر به تبیین این مفهوم در چارچوب کلّ تحوّلات فرهنگی، سیاسی،اقتصادی و زیستمحیطی اخیر پرداختهاند. میتوان تعاریف ارائه شده را بهدودستة کلّی تقسیم کرد. دستة اوّل، جهانیشدن به معنای عام را در نظر دارندو دستة دوم تنها به جهانیشدن اقتصاد اشاره دارند. تعاریف زیر وابسته بهدستة اوّل هستند:
مک گرو، میگوید:
جهانیشدن، عبارت است از برقراری روابط متنوّع و متقابل بین دولتها وجوامع که به ایجاد نظام جهانی کنونی انجامیده است و نیز فرآیندی که ازطریق آن، حوادث، تصمیمات و فعالیتها در یک بخش از جهان، میتواندپیآمدهای مهمی برای سایر افراد و جوامع در بخشهای دیگر کرة زمینداشته باشد.
از نظر گیدنز، جهانیشدن این گونه تعریف میشود:
تشدید روابط اجتماعی در سراسر جهان که مکانهای دور از هم را چنان بههم مرتبط میسازد که رخدادهای هر محل، زادة حوادثی است که کیلومترهادورتر به وقوع میپیوندد.
رابرتسون، بر این باور است که جهانیشدن به عنوان یک مفهوم هم بهکوچک شدن جهان و هم به تقویت آگاهی از جهان اشاره دارد و امانوئلریشتر جهانیشدن را شکلگیری شبکهای میداند که طی آن اجتماعاتی کهپیش از این دورافتاده و منزوی بودند، در وابستگی متقابل و وحدت جهانیادغام میشوند.
سیموز در تعریف جامعتری از جهانیشدن، ویژگیهای این پدیده راچنین میداند:
1. مرزهای ملّی برای جداسازی بازارها، اهمیّت خود را از دست میدهند.
2. فعالیتهای تولیدی فرامرزی، تخصصی میشوند و بنابراین، سببشکلگیری شبکههای تولیدی چند ملّیتی میگردند.
3. قدرتهای چندپایة تکنولوژیک شکل میگیرند که این امر در نهایتبه همکاریهای بیشتر بین بنگاههای بینالمللی منتهی میشود.
4. شبکه اطّلاعاتی جهانی، همة جهان را به یکدیگر مرتبط و وابستهمیکند.
5. همبستگی بیشتری در مراکز مالی دنیا به وجود میآید.
برخی ناظران، جهانیشدن را بر اساس رابطة قدرت بین دولتها ونهادهای غیردولتی، به ویژه شرکتهای چند ملّیتی تعریف میکنند و برمرکزیت شرکتهای چند ملّیتی و دولتها در شکل دادن به جغرافیای متحوّلاقتصاد جهانی تأکید مینمایند.
از آن جا که جهانیشدن اقتصاد، در پی تحول عمیق سرمایهداری و درسایة چیرگی و رهبری کشورهای پیشرفتة سرمایهداری و حاکمیّت نظام سلطه ومبادلة نامتوازن و ناهمگون صورت میپذیرد، شاید یکی از واقعیترینتعریفها از جهانیشدن اقتصاد را، عادل عبدالحمید علی، ارائه داده باشد.او میگوید:
جهانیشدن اقتصاد، عبارت است از درهم ادغام شدن بازارهای جهان درزمینههای تجارت و سرمایهگذاری مستقیم و جابهجایی و انتقال سرمایه ونیروی کار در چارچوب سرمایهداری و بازار آزاد، و در نهایت، سرفرودآوردن جهان در برابر قدرتهای جهانی بازار که منجر به شکستهشدنمرزهای ملّی و آسیب دیدن حاکمیّت دولتها خواهد شد. عناصر اصلی ومؤثر در این پدیده، شرکتهای بزرگ فراملّی و چندملّیتی هستند.جهانیشدن، اوج پیروزی سرمایهداری جهانی در پهنة گیتی و حاکم شدنرقابت بیقید و شرط در سطح جهان است؛ رقابتی که برای کشورهایثروتمند، درآمد بیشتر و برای کشورهای فقیر، فقر بیشتر به ارمغانمیآورد.
ابعاد جهانیشدن
جهانیشدن، در ابعاد گوناگونی انجام میشود. دامنة تغییرات آن گسترده وابهامبرانگیز است. سیر تحوّلات به گونهای است که توانایی بشر را برای نظمبخشیدن و مهارش، زیر سؤال میبرد. بیسبب نیست که بعضی ازپُست مدرنها مانند کنت جویت این پدیده را «بینظمی تازة جهانی»دانستهاند. زیگموند باومن با تأیید این سخن مینویسد:
جهانیشدن، نامعلومی، سرکشی و خصلت خودرأیی امور جهان است؛ یعنینبود یک مرکزیّت، یک کانون نظارت و یک هیأت رهبری ... است.
البته، نباید این سخن ما را به اشتباه افکند، زیرا جهانیشدن در بعداقتصادیاش چنین نیست؛ کسانی که آب پشت سدها را رها کردهاند، تواناییمهار سیلاب را هم دارند. هدف جهانگرایی تحقّق لیبرالیسم، در تمامعرصههای زندگی است. در این میان تبیین ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگیجهانیشدن لازم است که ما به بعد اقتصادی آن میپردازیم.
بُعد اقتصادی
تحوّلات مربوط به جهانیشدن، بیش از همه در حوزة اقتصاد انجام گرفتهاست. تعمیق وابستگی متقابل بین اقتصادهای ملّی، یکپارچهشدن بازارهایمالی، گسترش مبادلات تجاری به همراه مقرّراتزدایی و از میان برداشتنتعرفهها و ضوابط حمایتی بازرگانی و ایجاد نهادهایی مانند سازمان تجارتجهانی با هدف گسترش و تسرّی تجارت بینالمللی، از جمله نمودهایجهانگرایی اقتصادی است.
ایجاد تحوّلات ساختاری در اقتصاد جهانی، موجب تشدید روابطاقتصادی فرامرزی شده است. سرمایهگذاریهای روزافزونی که با گشودهشدن بازارهای مالی سراسر جهان انجام میشود، باعث افزایش ادغامهایاقتصادی و تشکیل اتحادیّههای منطقهای شده است. بازارهای مالی پنهان،چنان به هم میپیوندند که میتوان گفت در آینده شاهد یک «دهکدة اقتصادیجهانی» خواهیم بود.
اگرچه ادغام اقتصادی، تحولی نو نیست امّا تحوّلات ساختاری موجبتغییراتی کیفی در سازماندهی بازار جهانی از تجارت بینالمللی به سوی تولیدبینالمللی شده است و چنان که کرک پاتریک میگوید:
بینالمللیشدن فعالیت اقتصادی پدیدة جدیدی نیست ... امّا رشد همگرایی ویکپارچگی بینالمللی، از لحاظ کیفی با گسترش اوّلیة تجارت بینالمللی کاملاًتفاوت دارد، چرا که ویژگی آن تشدید پیوندهای اقتصادی ـ غالباً در سطحکارکردی ـ در ورای مرزهای ملّی است.
در سالهای اوّلیه همگرایی اقتصادی میان کشورها، تجارت بینالمللی وکاهش موانع بازرگانی، نقش اصلی را در ادغام اقتصادی جهان به عهدهداشتهاند، در حالی که در اقتصاد جهانی امروز، بازیگران اصلی، شرکتهایچندملّیتی و بازارهای بزرگ مالی و سرمایهای هستند که سهم عظیمی از تولیدجهانی را در اختیار خود دارند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 18 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ریشه های جنگ جهانی دوم
ستایش و نیایش خداوند توانا و قادری را که هر سخنی با نام پاک او آغاز می گردد و با لطف بیچونش پایان می پذیرد و آسایش و آرامش در جهان بدست توانایی خالق اوست ستیزه جویی ها ناشی از جنگهای خونین و ویرانگر روزگار از اندیشه پلید و زیان بار مخلوق ناتوان بوجود می آید ،بعقیده نگارنده (گ.دبورین) نویسنده پرتوان کشور روسیه شوروی که توانسته است این مجموعه را با تمام وجود شرح کیفیت و رازهای پشت پرده جنگ جهانی دوم را در نهایت دقت و تفکر به رشته تحریر در آورد. تا به طور روشن و سهل و ساده به حقایق و دقایق رازها نهفته جنگ جهانی دوم پی برده است .زمان وقوع جنگ جهانی دوم ممکن و میسر نبوده تا در آگاهی جوامع قرار گیرد حتی آتش افروزان جنگ جهانی دوم چون بریتانیا – فرانسه – ایتالیا و بالاخره عامل اصلی و به وجود آورنده جنگ جهانی دوم آلمان نازی (هیتلری ) که کشورژاپن و شوروی را هم به میان آورده اند و نیز وارد جنگ ساختند به صورت کلی در جنگ غیر از ویرانگری فقر –گرسنگی – بی سامانی و بیماریهای گوناگون ناشئ از جنگ است حاصل دیگری بر نخواهد داشت . بنابراین وقتی انسان به ماهیت جنگ پی می برد معلوم می شود معنی و نتیجه اصلی جنگ ها چیست ؟ در جنگ جهانی دوم 50 میلیون انسان آزاده به خون کشیده شده است . گنجینه های گرانبها ، فراورده های کار و نبوغ چند نسل را در شراره های آتش خود سوزانده ، همه ی مردم اروپا ، آسیا و آفریقا را دچار رنجو آزار کرده است . پیش از آغاز جنگ و ضمن آن مسائل را ز انگیزی وجود داشته اند که انگیزه پیدایش و درگیری جنگ بوده اند . دو گونه جنگ وجود دارد:نخست جنگهای دادگرانه ، آزادی خواهانه ، پیشرفته ؛ دیگری بیدادگرانه ، تجاوزگرانه ارتجای بعضی از جنگها به وسیله طبقات پیشرفته انجام می گیرد و بعضئ به وسیله عناصر عقب افتاده ، برخی از جنگهابرای ادامه ی ستم طبقاتی انجام می گیرد و بعضی به منظور نابود کردن آن ....."آماده شدن دولتها برای جنگ جهانی یکم و دوم زیر سر پوش رازهایی نهفته بود . گردانندگان اصلی جنگ یعنی امپریالیستها ی آلمانی ادعا می کردند که گویا دوستداران صلحند . مونیخ چیهای بریتانیا ، فرانسه و آمریکا که بسیار خواهان تجاوز آلمان به سوی خاور یعنی اتحاد شوروی بود ند ، فاشیستهای آلمانی را بر می انگیختند و چنین وانمود می کردند که ادعاهای هیتلر را پذیرفته اند.گفتگوی جنایت کاراندی مونیخ که به ابتکار بریتانیا و فرانسه با آلمان هیتلری و ایتالیای فاشیست انجام گرفت ، با وجود آنکه به راستی نتیجه ای جز برانگیختن تجاوز کار و سرانجام جنگ در بر نداشت ، عملی صلح خواهانه قلمداد گردید . مرحله نخست از پایان جنگ تا سال 1965 ]1344 ه .ش [ که تاریخ نگاران قدیمی والتر گودلیتز ، ژنرالهای هیتلر کورت فن تیپس کریچ، .... قلمفرسایی کرده اند . اینان کوشیده اند ستاد ارتش آلمان و امپریالیسم آن کشور را ، از انجام جنایات جنگی و اعمال غیر انسانی ارتش نازی تبرئه کنند و تمام گناهان را به گردن خود هیتلر بیندازند . در مرحله ی دوم تئوریسینهای حزب دموکرات خود هیتلر را هم از گناه مبری می شناسد . دیپلماسی پنهانی ابزار کار کسانی است که از سیاست ناپسندی پیروی می کنند و به این دلیل خواسته های خود را زیر پرده ی "راز"پنهان می کنندهنگامی که انقلاب اکتبر روسیه به پیروزی رسید ، حکومت شوروی بیدرنگ اعلام داشت که از دیپلماسی پنهانی روی بر تافته است . این دولت قطعنامه ی تاریخی صلح را که به وسیله ی اولیانف پیشنهاد شد و در دومین کنگره ی شوراهای تمام روسیه تصویب گردید ، اعلام داشت .
در جایی از این قطعنامه می گوید : « دولت شوروی سیاست دیپلماسی محرمانه را محکوم می کند». اقدامات شوروی نسبت به کارهای دفاعی در زمان جنگ محرمانه بوده است . امَا هنگامی که نیاز به پنهانکاری از میان رفته ، بی درنگ همه طرحها افشا شده است . در این مورد باید گفت: تصمیم کنفرانس یالتالنبیبر شرکت اتحاد شوروی در جنگ علیه ژاپن تا یکسال پنهان نگهداشته شد . مردم اتحاد شوروی ، مردم ایالات متحده امریکا و بریتانیا ، مردم فرانسه با یوگسلاوی ، لهستان ،چکسلواکی ، بلژیک ، یونان ، ایتالیا و تمام کشورهایی که سرزمین شان صحنه ی پایداری بود ، فشار جنگ را تاب آوردند که باید گفت : درود بر همه این مردم!
اختلاف موقعیت های قبل از این دو جنگ باعث شده گروهبندیهای پیش از جنگ جهانی دوم با اتحاد های قبل از جنگ جهانی یکم کاملا متفاوت خودنمایی کنند . در آستانه جنگ جهانی یکم کره ی زمین یک جا جولانگاه سرمایه داران بود ، در صورتیکه پیش از جنگ دوم ، اتحاد شوروی تنها دولت سوسیالیست جهان به خوبی پا گرفته بود و به تندی جلو می رفت . جنگ جهانی دوم هم مانند جنگ جهانی یکم بر پایه ی تضاد آشتی ناپذیر سیستم امپر یالیستی آغاز گردید . تضاد بزرگترین قدرتهای سرمایه داری که هر کدام می خواستند سرزمین های تازه ای را تصرف کنند و مردمشان را به بند بکشند و در این زمینه از دیگران پیشی جویند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
جنگ جهانی اول
جنگ جهانی اول (با نامهای نخستین جنگ جهانی، جنگ بزرگ، جنگ ملت ها و جنگ برای پایان همه جنگ ها نیز شناخته میشود) یک نبرد جهانی بود که از ماه اوت ۱۹۱۴ تا نوامبر ۱۹۱۸ رخ داد. بدون هیچ زمینه کشمکشی، سربازان بسیاری برای جنگ تجهیز شدند و مناطق بسیاری درگیر جنگ شدند. پیش از این، هیچ وقت تلفات جنگی به این اندازه زیاد نبود. سلاحهای شیمیایی برای نخستین بار در این جنگ استفاده شدند، برای نخستین بار، به طور انبوه مناطق غیرنظامی از آسمان بمباران شدند و نیز برای نخستین بار در این سده کشتار غیرنظامیان در سطحی گسترده در طول جنگ رخ داد. این جنگ بخاطر شیوه جنگی سنگری نیز معروف است.
جنگ جهانی اول از مهمترین اتفاقات تاریخ بشر است و به طور مستقیم و غیر مستقیم نقش بزرگی در تعیین تاریخ قرن بیستم داشته است. این جنگ پایانی بر نظامهای سلطنت مطلقه در اروپا را به همراه آورد و باعث انقراض چهار امپراتوری اتریش-مجارستان, آلمان و عثمانی و روسیه تزاری و سلسلههای هوهنزولرن, هابسبورگ, عثمانی و رمانوف شد. همه این امپراتوریها از زمان جنگهای صلیبی بر سر قدرت بودند.
اکثر تاریخ نویسان معتقدند که عدم موفقیت مذاکرات پس از جنگ و "معاهده ورسای" و تحمیل غرامتهای بسیار به آلمان و دیگر دول شکست خورده باعث رشد فاشیسم در ایتالیا و نازیسم در آلمان و زمینهٔ آغاز جنگ جهانی دوم شد.
این جنگ همچنین کاتالیزوری برای انقلاب روسیه بود که بعدها جهان را تحت تأثیر قرار داد و از چین تا کوبا انقلابهای کمونیستی را دامن زد و از طرفی زمینهٔ تبدیل روسیه به یک ابرقدرت جهانی و آغاز جنگ سرد با آمریکا را دربر داشت.
در شرق نابودی امپراتوری عثمانی باعث پیدایش دولت دموکراتیک,سکولار و مدرن جدیدی به نام "ترکیه" شد. در اروپای مرکزی دول جدیدی همچون چکلسواکی و یوگسلاوی زاده شدند و دولت لهستان مجدداً شکل گرفت.
جنگ عظیمی در اروپا بین آلمان، رهبر دول محور، و نیروهای متفقین به رهبری فرانسه و بریتانیا درگرفت. دول محور که عبارت بودند از امپراتوری آلمان به رهبری «قیصر ویلیام دوم» (1941 ـ 1859م)، و امپراتوری اتریش - مجارستان بلغارستان و امپراتوری عثمانی نیز به نفع آنها میجنگیدند. آلمان تا آن زمان قویترین قدرت نظامی جنگ محسوب میشد.
تا مدت هاهیچ یک از دو طرف نتوانستند به پیروزی کامل دست یابند و جنگ تا چهار سال بطول انجامید. پیش از پیروزی متفقین حدود 10 میلیون نفر کشته شدند. پس از پایان این جنگ در سال 1919 و در کنفرانسی در پاریس "معاهده ورسای" امضا شد و غرامتهای بسیار سنگینی بر بازندگان جنگ تحمیل شد.
آلمان و تحولات اروپا در آستانه جنگ جهانی اول
وحدت آلمان در فاصله سالهای 1848 تا 1871 صورت گرفت و نتیجه جنگهایی بود که ویلهلم اول پادشاه پروس به تحریک بیسمارک با اتریش و فرانسه به راه انداخت. ویلهلم اول، پس از رسیدن به پادشاهی، بیسمارک را به نخستوزیری برگزید. اولین جنگ بین پروس و دانمارک بود که علت آن اختلاف بر سر دوکنشینهای شلسویگ، هلشتاین، لونبورگ بین پادشاه دانمارک و اتحادیه ایالتهای آلمانی بود. بیسمارک از دولت اتریش دعوت نمود تا با پروس در حل اختلاف بین اتحادیه ایالتهای آلمانی و دانمارک همراهی کند و از آنجا که هر دو کشور از کریستیان پادشاه دانمارک خواستند از انضمام شلسویگ به خاک خود چشم بپوشد، و پادشاه دانمارک به این امر راضی نشد آن دو کشور با 90 هزار سپاه به دانمارک حمله نمودند. سپاهیان کریستیان به علت کمی نیروها شکست خوردند و او درخواست صلح نمود و سرانجام به موجب عهدنامهای که در وین منعقد شد دانمارک رسماً از دوکنشینهای سه گانه چشم پوشید. پروس دوکنشین لونبورگ را تصرف کرد و اتریش 15 میلیون مارک غرامت از آن دوکنشین گرفت و حکومت دو دوکنشین دیگر نیز بین دو دولت تقسیم شد.
بیسمارک پس از جنگ دانمارک درصدد بود بین پروس و اتریش نیز جنگی ایجاد کند، ولی برای احتیاط ابتدا با ناپلئون سوم امپراتور فرانسه دوست شد و او را راضی نمود تا در جنگ بین پروس و اتریش بیطرف بماند و سپس با ویکتور امانوئل دوم پادشاه ایتالیا بر ضد اتریش معاهدهای منعقد ساخت. پس از آن، اتریش را متهم ساخت که در حکومت هلشتاین از رعایت منافع مشترک دو دولت خودداری نموده است. همچنین موضوع تغییر وضع اتحادیه دولتهای آلمانی را پیش کشید و مجلس اتحادیه ایالتهای آلمانی به اتریش اعلان جنگ داد. جنگ سادو که آلمانیها آن را کونیگراتس میگویند نتیجه درگیری بین پروس و اتریش را مشخص نمود. بعد از آن دیگر اتریشیها مقاومت جدی نکردند و در فردای جنگ سادو، فرانسو ژوزف درصدد برآمد با ناپلئون سوم صلح نماید. به موجب معاهده پراگ، ایالات شلسویک هولشتاین، هانور الکنرال، هس و فرانکفورت ضمیمه پروس گردید و پروس، که تا این زمان دو قطعه جداگانه بود، به یک مملکت تبدیل شد. بعد از این، بیسمارک با ممالک واقع در شمال رودماین در مورد تشکیل یک اتحادیه جدید به مذاکره پرداخت و این هیئت به اسم ممالک مجتمعه آلمان شمالی در ماه آوریل 1867 تشکیل گردید که شامل 22 مملکت یعنی تمام ممالک آلمان به جز آلمان جنوبی (ممالک باویر و ورتامبرگ و گراندوشه باد) میشد.
جنگ فرانسه با آلمان
بیسمارک پس از غلبه بر اتریش درصدد به راه انداختن جنگ پروس با فرانسه بود. این جنگ دو علت داشت: اولاً اراده بیسمارک در تکمیل وحدت آلمان به وسیله منضم کردن ممالک جنوی به ممالک مجتمعه شمالی که برای موفقیت در این امر لازم بود احساسات ضد پروسی را در ممالک جنوبی به وسیله احساسی قویتر که کینه نسبت به فرانسه (دشمن ارثی) باشد از بین ببرد؛ ثانیاً دولت فرانسه نتوانست در موقع مساعد اقدامات لازم را انجام دهد و تظاهراتی جنگجویانه داشت. دولت فرانسه از بیسمارک قسمتی از اراضی باویر در ساحل رود رن و همچنین شهر مایانس را تقاضا نمود (پنجم اوت 1866) و چون بیسمارک جواب داد که این تقاضا در حکم جنگ است این تقاضا پس گرفته شد؛ ولی طولی نکشید که فرانسه در 20 اوت الحاق فوری لوکزامبورگ و اجازه الحاق بلژیک را در موقع مساعد درخواست نمود و در مقابل: اولاً پروس را آزادی میداد که در آلمان جنوبی مثل آلمان شمالی آزادانه عمل کند، ثانیاً حاضر شد با پروس قرارداد تعرضی و تدافعی منعقد نماید. بیسمارک هم پیشنهادهای ناپلئون را فوراً با شاهان باویر و ورتمبرگ اطلاع داد و آنها خشمگین شده و قراردادهای نظامی با ویلهلم اول منعقد ساختند. بدین ترتیب، اهالی ایالتهای جنوبی آلمان هم نسبت به فرانسه بدبین شدند. لوکزامبورگ ملک شخصی پادشاه هلند بود و او راضی شد به 90 میلیون فرانک آن را به فرانسه بفروشد؛ اما این خبر هیجانی در آلمان برانگیخت و بیسمارک پادشاه هلند را مجبور ساخت از فروش لوکزامبورگ خودداری نماید و سرانجام این موضوع در کنفرانس لندن مورد بررسی قرار گرفت. اختلاف دیگر بر سر سلطنت اسپانیا بود که در 1868 نام پرنس لئوپلد پسر عم پادشاه پروس به میان آمد و این امر هم موجب نگرانی فرانسه گردید. سرانجام درروز سهشنبه 19 ژوئیه 1870 ناپلئون رسماً به دولت پروس اعلان جنگ داد و در دوم اوت جنگ آغاز شد و تا شش ماه ادامه یافت. در پایان کار فرانسویان شکست خوردند. به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آغاز نبرد
مردم جهان در قرن بیستم شاهد دو جنگ بزرگ بوده اند . این دو جنگ از نظر وسعت و شدت و شمارة جنگجویان در تاریخ بینظر است . در طول این دو جنگ جهانی ، دهها میلیون انسان کشته و زخمی و ناپدید شدند یا از قحطی و گرسنگی و بیماری جان دادند . شهرها و روستا ویران شدند وشط مواج و با عظمت تمدن در گرداب مخوف جنگ فرو رفت . ولی با این دو جنگ چهرة جهان نیز تغییر یافت ، دنیای قدیم از میان رفت و دنیای جدید سر بر افراشت .
در سال 1815 ، ناپلئون امپراتور فرانسه ، در نبرد واترلو ، که در آن تقریباً تمام کشورهای بزرگ اروپا شرکت داشتند ، شکست خورد . به دنبال نبرد واترلو در اروپا به مدت یکصد سال جنگی بزرگ و همه گیر رخ نداد . تنها در سال 1870 جنگ کوتاهی میان آلمان و فرانسه در گرفت که در آن ارتش فرانسه به سرعت درهم شکست . در این جنگ کشورهای دیگر اروپا دخالتی نکردند و صلح به زودی برقرار شد و آرامش همه جا را گرفت . ولی این آرامش ، آرامش پیش از توفان بود ، توفان مهیب جنگ اول جهانی که در ماه اوت 1914 آغاز شد و چهار سال و نیم ادامه یافت و در آن 26 کشور بزرگ و کوچک جهان ( از جمله کشور بیطرف ایران ) درگیر مبارزه شدند .
کشور آلمان که قرنها به صورت ایالتهای کوچک و مستقل اداره می شد ، در سال 1871 به رهبری بیسمارک ، صدراعظم پروس ، متحد شد و بزودی در زمینة علوم و آموزش و صنایع به پیشرفتهای عظیم دست یافت .
تقسیم کشورها
در آن زمان کشورهای بزرگ اروپایی تقریباً همة کشورهای جهان را میان خود تقسیم کرده بودند . تنها انگلیس بیش از یک چهارم جهان را بصورت مستعمره و نیمه مستعمره در اختیار داشت . در این میان تنها آلمان بود که تقریباً هیچ مستعمره و در نتیجه بازار فروشی برای کالاهای خود نداشت . آلمان در این میان احساس می کرد که به او ستم شده است و نیاز به مستعمره دارد .
انگلیس و فرانسه با این کار مخالف بودند و هرگز حاضر نمی شدند که از بخشی از مستعمره های خود دست بکشند و رقابتهایی از این دست ، که در واقع همان توسعه طلبی استعماری است ، کشورهای اروپا را کم کم در مقابل هم قرارداد و سرانجام به جنگشان کشاند . بیسمارک از این رو با امپراتوری اتریش ـ مجارستان پیمان نظامی بست و چندی بعد ایتالیا نیز به این پیمان پیوست .
پیمان آلمان و اتریش سبب نگرانی شدید فرانسه و روسیه شد . فرانسویان دست یاری به سوی تزار روسیه دراز کردند . روسیه نیز از اتریش و آلمان هراسان بود . بدین گونه ، در سال 1894 اروپا به دو گروه متخاصم تقسیم شد که در یکسو آلمان و اتریش و ایتالیا ، و در سوی دیگر فرانسه و روسیه قرارداشتند . وضع موجود مطابق دلخواه انگلیس بود ، چرا که این کشور با مستعمره های وسیع و نیروی دریایی عظیمش بازار جهان را در اختیار داشت و از هرگونه تغییر در سیاست جهانی پرهیز می کرد .
نیروی دریایی آلمان کم کم قدرت گرفت و مایة نگرانی انگلیس شد . انگلیس به ناچار از انزوای سیاسیش بیرون خزید و با روسیه و فرانسه بر ضد آلمان پیمان نظامی بست . در یکسو انگلیس و فرانسه و روسیه قرار داشتند و در سوی دیگر آلمان و اتریش . وضع ایتالیا مبهم بود و سرانجام نیز پس از شش ماه از آغاز جنگ به انگلیس و فرانسه پیوست . عامل اصلی جنگ سودجویی کشورهای صنعتی و رقابت قدرتهای استعمارگر با یکدیگر بود .
شبه جزیرة بالکان ، در جنوب شرقی اروپا ، قرنها جزء امپراتوری عثمانی بود .
در 28 ژوئن 1914 فرانتس فردیناند ولیعهد اتریش ، برای یک دیدار رسمی عازم سارایه وو ، پایتخت بوسنی ، شد و در آنجا به دست یکی از جوانان انقلابی بوسنی ، که وابسته به انجمن اتحاد یا مرگ بود ، کشته شد . اتریش که به هرحال در صدد بود استقلال صربستان را از میان بردارد ، از این بهانه استفاده کرد و در 28 ژوئیه 1914 (یک ماه پس از کشته شدن ولیعهد ) به صربستان اعلان جنگ داد . از سوی دیگر روسیه ، که خود را پدر خوانده صربستان می دانست ( هر دو از نژاد اسلاو بودند ) بسیج عمومی اعلان کرد و لشکریانش را در مرز آلمان متمرکز ساخت . دو روز بعد ، در اول ماه اوت 1914 ، آلمان به روسیه اعلان جنگ داد و چون مطمئن بود که فرانسه نیز وارد کارزار خواهد شد ، در سوم اوت به فرانسه نیز اعلان جنگ داد . لشکریان آلمان و فرانسه برای نبرد می بایست از خاک بلژیک بگذرند . انگلیس ، که به دنبال بهانه می گشت ، به عنوان دفاع از حقوق یک کشور کوچک در روز 4 اوت به آلمان اعلان جنگ داد و بدین ترتیب جنگ جهانی اول آغاز شد .
جبهة غرب
هزارها انسان بر خاک می افتند .
به سوی مارن
طرح حملة برق آسا به فرانسه را ده سال پیش از شروع جنگ ، ژنرال اشلیفن ، رئیس کل ستاد ارتش آلمان کشیده بود . فرانسویان تقریباً تمام سربازان خود را در مرز آلمان متمرکز کرده بودند و در مرز بلژیک هیچ خط دفاعی مستحکمی نداشتند .
آلمان با 000/200/1 سرباز به خاک بلژیک حمله ور شد . نخستین هدف شهر لی یژ بود ، که اینک به صورت دژی مستحکم درآمده بود و دور تا دور آن را خندقهایی به عمق 10 متر فراگرفته بود . توپخانة آلمان شهر را زیر آتش شدید گرفت و پیاده نظام با پشتیبانی آتش توپخانه به قسمت جنوب شهر رخنه کرد و لی یژ پس از 12 روز مقاومت سر سختانه تسلیم شد . ارتش آلمان بروکسل ، پایتخت بلژیک را نیز تصرف کرد و در برابر ارتش فرانسه و انگلستان که وارد خاک بلژیک شده بودند ، قرارگرفت . نبردی شدید میان ارتش سه کشور در گرفت .
آلمانیها به سرعت به طرف جنوب ، به سوی رود مارن و پاریس پیش می رفتند . پایتخت فرانسه در آستانة سقوط بود ولی تغییری که فرمانده جدید ستاد ارتش آلمان در نقشة اشلیفن داد سبب شکست آلمان شد . اشلیفن به جای آنکه از پشت سر به پاریس حمله ور شود ، راه را کوتاهتر کرد و از سوی شرق به پاریس حمله آورد . در این جبهه ژنرال ژوفر ، فرمانده ارتش فرانسه ، آماده مقابله بود . نیروهای فرانسوی به جبهة راست ارتش آلمان که تا کنار پاریس رسیده بود ، حمله ور شدند و آنان را به عقب راندند .