دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

مقاله درباره بلایای طبیعی و دین

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

انجام پژوهش گران تمام می شود و گاهی اثرات زیانباری دارد. یکی از درس هایی که از تاریخ قرن بیستم می گیریم این است که گاهی باید دانشمندان از پیگیری کنجکاوی های آنی شان منع کرد. اکنون می توان پرسید که گذشته از کنجکاوی صرف، آیا بررسی علمی دین واقعاً موجه است؟ آیا ما به پژوهش دین نیاز داریم؟ آیا این پژوهش به ما یاری می رساند تا سیاست های بهتری اتخاذ کنیم؛ مسائلی را حل کنیم و جهان بهتری بسازیم؟ ما درباره ی آینده ی دین چه می دانیم؟ در مورد آینده ی دین می توان پنج فرضیه ی کاملاً متفاوت را مطرح کرد:

 

دوران روشنگری مدت هاست که سپری شده؛ «سکولاریزاسیون» خزنده ای که جوامع مدرن در طی دو قرن اخیر تجربه کرده اند پیش چشم مان دود می شود و به هوا می رود. ورق برگشته و دین اهمیت روزافزونی می یابد. در این سناریو، دین عنقریب به منزلت اجتماعی و اخلاقی غالبی می رسد مانند آنچه پیش از دوران شکوفایی علم مدرن در قرن هفدهم داشت. همین که مردم از تب تند فنآوری و رفاه مادی شفا یابند، هویت مذهبی بدل به ارزنده ترین ویژگی افراد می شود و شکاف میان مسیحیت، اسلام، یهودیت و چند دین دیگر بین المللی هر چه عمیق تر می گردد. به تدریج یکی از این ادیان بقیه را از عرصه ی گیتی محو می کند – که این امر ممکن است در طی یک دوره ی چندهزار ساله رخ دهد، و توسط وقوع مصائبی تسریع شود.

دین در بستر احتضار است؛ تب و تاب امروزی فناتیک ها جز وقفه ی کوتاهی در گذار به سوی جوامع واقعاً مدرن نیست. جوامعی که در آنها دین حداکثر نقشی آئینی ایفا می کند. در این سناریو، گرچه ممکن است رقابت های مقطعی و محلی و حتی چند مصیبت خشونت بار وجود داشته باشد، اما ادیان اصلی جهان به همان سرعتی منقرض می شوند که صدها دین کوچک دیگر محو شدند و مردم شناسان حتی فرصت نیافتند تا مناسک و باورهایشان را ثبت کنند. نوادگان ما در طول زندگی شان شاهد خواهند بود که شهر واتیکان به موزه ی کلیسای کاتولیک و مکه به دیسنی لند الله بدل می شود.

دین ها به صورت نهادهایی در می آیند که پیش تر بر کره ی زمین سابقه نداشته اند. یعنی به شکل مؤسساتی فاقد ایمان درمی آیند که خودیاری می فروشند و با استفاده از مراسم و سنت ها به تحکیم همکاری ها و روابط اجتماعی می پردازند تا در میان هوادارن شان وفاداری درازمدت ایجاد کنند. در این سناریو، ایمان دینی هر چه بیشتر شبیه عضویت در کلوپ هوادارن تیم بسکتبال بوستون رد ساک یا دالاس کابوی می شود. ادیان باشگاه هایی می شوند با رنگ های مختلف، شعارها و سرودهای مختلف، نمادهای گوناگون و رقابت های فشرده – آیا می خواهید دخترتان با یک هوادار تیم یانکی ها ازدواج کند؟ - اما از یک اقلیت متعصب که بگذریم، همگان اهمیت همزیستی مسالمت آمیز میان این باشگاه ها در لیگ جهانی ادیان را قبول خواهند داشت. هنر و موسیقی مذهبی شکوفا می شوند و رقابت دوستانه ی میان ادیان به مرحله ای از تخصص گرایی می رسد که در آن یک دین به محیط زیست گرایی خود می بالد و برای میلیاردها نفر مردم جهان آب سالم تأمین می کند و دین دیگر به دغدغه ی برقراری عدالت اجتماعی و برابری اقتصادی مشهور می شود.

دین هم مانند سیگار شأن و منزلت خود را از دست می دهد؛ البته با مؤمنان مدارا خواهد شد چون کسانی هستند که می گویند بدون دین نمی توانند زندگی کنند، اما دینداری تقبیح می شود و بیشتر جوامع نظر مساعدی درباره ی تعلیم دین به کودکان تلقین نخواهند داشت و در برخی جوامع هم تدریس آموزه های دینی ممنوع خواهد شد. در این سناریو، سیاستمدارانی که هنوز به مناسک دینی می پردازند می توانند در انتخابات رأی بیاورند اما به شرطی که لیاقت خود را در زمینه های دیگر به اثبات برسانند، اما سیاستمداران ی اندکی علائق دینی خود را تبلیغ می کنند، زیرا تبلیغ دینی از لحاظ سیاسی نامناسب جلوه خواهد کرد. جلب نظر دیگران به اعتقادات دینی خود در ملاء عام همان قدر گستاخانه خواهد نمود که حرف زدن درباره ی علائق جنسی یا وضعیت ازدواج و طلاق.

روز رستاخیز فرا می رسد. بخشودگان به بهشت عروج می کنند، و بقیه بر جا می مانند تا همچون لعنت شدگان زجر بکشند، مثل دجال که روسیاه می شود. مطابق پیشگویی انجیل تولد مجدد ملت اسرائیل در سال 1948 و مناقشات دامنه دار بر سر فلسطین، نشانه های روشنی بر آخرالزمان هستند، هنگامی که ظهور مجدد مسیح همه ی فرضیه های دیگر را نقش بر آب می کند.

 

البته می توان احتمالات دیگری را هم طرح کرد، اما این پنج فرضیه نشانگر کرانه ی دیدگاه هایی است که جدی گرفته می شوند. اهمیت این فرضیه ها در این است که هر کسی دست کم یکی از کی را از این فرضیه ها را مهمل یا دردسرساز یا حتی عمیقاً آزاردهنده می داند، اما یکی را نه تنها پیش بینی می کند بلکه عمیقاً مشتاق وقوع آن است. مردم بر پایه ی آمال و خواسته هایشان عمل می کنند. نظرات ما در مورد دین، به بیان ملایم، متنافر است پس می توانیم مشکلات و اختلافات پیش رو را پیش بینی کنیم. این اختلافات در بهترین حالت موجب هدر رفتن تلاش ها و منجر به کارزارهای غیرسازنده می شوند و در بدترین حالت به جنگ های تمام عیار و فجایعی مانند نسل کشی می انجامند.

 

دست بالا، فقط یکی از فرضیه های بالا درست از آب در خواهد آمد؛ بقیه عمیقاً بر خطا خواهند بود. بسیاری فکر می کنند که می دانند فرضیه ی درست کدام است، اما هیچ کس حقیقت امر را نمی داند. آیا همین نکته به خودی خود دلیل کافی نیست تا دین را به طور علمی مطالعه کنیم؟ چه بخواهید دین تقویت شود و چه بخواهید نابود شود، چه بخواهید که دین تحول یابد و چه بخواهید که به وضع فعلی باقی بماند، مشکل می توانید منکر این مطلب شوید که وضع آینده ی دین اهمیت فوق العاده ای در شکل دهی آینده ی دنیا دارد. امید و خواست هایتان هر چه که باشند، به سودتان خواهد بود که بدانید وقوع کدام رخداد محتمل است و چرا. از این جهت، شایان ذکر است که کسانی هم که به قداست عدد 5 معتقد اند با حدّت اخبار را می کاوند تا شواهدی برای اعتقاد خود بیابند. آنها منابع و مراجع خود را تنظیم می کنند و بر سر تعابیر مختلف پیشگویی هایشان بحث می کنند. آنان فکر می کنند که کندوکاو آینده ی دین برایشان مفید است، در حالی که اعتقاد ندارند که آدمی می تواند سیر رخدادهای آتی را تعیین کند. ما [که چنین اعتقاداتی نداریم] دلایل بیشتری برای بررسی پدیده ی دین داریم، زیرا کاملاً آشکار است که از خود خشنودی و جهل می تواند منجر به اتلاف فرصت های ما برای هدایت این پدیده به سمت و سویی شود که درست می شماریم.

 

باید گفت که نظرات مردم درباره ی پژوهش علمی دین به چند دسته تقسیم می شود. یک دسته متقاعد اند که پژوهش علمی دین ایده ی خوبی است؛ دسته ی دیگر شک دارند که این پژوهش ارزش چندانی داشته باشد؛ گروه دیگر فکر می کنند که شاید پیشنهاده ی من شرورانه – توهین آمیز، خطرناک، و یا احمقانه است. من نمی خواهم برای کسانی که با من موافق اند موعظه کنم. روی سخن من بیشتر با کسانی است که از پژوهش دین متنفرند. امیدوارم بتوانم آنها را متقاعد کنم که نفرت آنها نابجاست. این البته وظیفه ی خطیری است. مثل این است که بخواهیم کسی را که نشانگان سرطان را دارد متقاعد کنیم که باید همین حالا نزد دکتر برود، چون ممکن است او هراس نابجایی از آزمایش سرطان داشته باشد و اگر زودتر خود را به دکتر نشان ندهد، تأخیر به بهای جانش تمام شود. در چنین مواقعی ممکن است دوستان تان از مداخله ی شما در زندگی شان برآشفته شوند، اما باید ثابت قدم باشید. خب، من می خواهم دین را روی میز آزمایش بگذارم. اگر چنان که خیلی از مؤمنان اصرار دارند دین پدیده ای خوش خیم باشد، نتیجه ی آزمایش آسودگی می آورد؛ ظن و گمان ها را می زداید و سپس می توانیم به عوارض جانبی دین بپردازیم، درست مثل هر پدیده ی طبیعی دیگر که عوارض جانبی خود را دارد. اگر هم پدیده ی دین خوش خیم نباشد، هر چه زودتر و روشن تر مشکل را تشخیص بدهیم، بهتر خواهد بود. آیا خود این پرسمان موجب ناراحتی و خجالت می شود؟ تقریباً به قطع می توان گفت که بله، اما این بهای اندکی است که باید بپردازیم. آیا خطر این هست که کنکاش گسترده ی دین موجب اختلال در یک دین سالم شود، یا حتی آن را فلج کند؟ البته. مخاطره همواره وجود دارد. آیا می ارزد که دست به چنین مخاطره ای بزنیم؟ شاید نه، اما من هنوز استدلالی ندیده ام که مرا به این امر متقاعد کند، و به زودی به بهترین این استدلال ها خواهیم پرداخت. در این باره، فقط استدلال هایی شایان توجه خواهند بود که بتوانند نشان دهند که (1) دین در مجموع برای نوع بشر فوایدی دارد ، و (2) این فواید با پرداختن به پژوهش دین زایل می شوند. من به شخصه نگران این هستم که اگر ما اکنون دین را به پرسش نگیریم، و با هم نکوشیم تا بازنگری ها و اصطلاحات لازم را در آن اعمال کنیم، صوری از دین را برای فرزندان خود به ارث خواهیم گذاشت که به طور فزاینده ای مسموم و خطرناک خواهند بود. البته من نمی توانم این پیش بینی شخصی ام را ثابت کنم، و از کسانی که فکر می کنند چنین چیزی قطعاً رخ نخواهد داد می خواهم که فارغ از دل بستگی شان به سنت دینی خود، که مسلماً هیچ ربطی به این بحث ندارد، دلایل پشتیبان عقاید خود را بیان کنند.

 

کلاً، بیشتر دانستن بخت شما را برای رسیدن به اهداف تان افزایش می دهد. این یک حقیقت منطقی نیست، زیرا عدم قطعیت تنها عاملی نیست که می تواند احتمال حصول اهداف را کاهش دهد. هزینه ی دانستن (مانند هزینه ی رسیدن به دانش) باید منظور شود، و چه بسا این هزینه ها گزاف باشند، به همین خاطر است که گاهی «هرچه بادا باد» توصیه ی خوبی است. فرض کنید که ما نتوانیم به دقت بدانیم که معلومات در یک حیطه ی خاص تا چه حد برایمان مفید است. اگر چنین باشد، آنگاه هرگاه به آن حد برسیم (البته اگر رسیدن به آن حد برایمان مقدور باشد) باید پیشروی بیشتر را منع کنیم یا دست کم کسب معلومات بیشتر در آن حیطه را ناپسند بشماریم. شاید این اصل هرگز به کار گرفته نشود، اما این نکته را نمی دانیم، و مسلماً باید این اصل را بپذیریم. پس شاید یکی از عمده ترین اختلاف نظرهای جهان امروز بر سر این باشد که آیا ما به چنان حدی رسیده ایم یا نه. این رویکرد تبیین روشن تری از عقاید اسلام گرایانی که می گویند علم غربی چیز بدی است به دست می دهد: شاید بتوان گفت که اشکال اعتقاد آنان فقط این است که حد و مرز سودمندی دانش را غلط تعبیر کرده اند. گاهی جهل غنیمت است. باید چنین احتمالاتی را به دقت ملاحظه کنیم.

 



خرید و دانلود مقاله درباره بلایای طبیعی و دین


تحقیق در مورد بلایای طبیعی و دین (با فرمت ورد)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

انجام پژوهش گران تمام می شود و گاهی اثرات زیانباری دارد. یکی از درس هایی که از تاریخ قرن بیستم می گیریم این است که گاهی باید دانشمندان از پیگیری کنجکاوی های آنی شان منع کرد. اکنون می توان پرسید که گذشته از کنجکاوی صرف، آیا بررسی علمی دین واقعاً موجه است؟ آیا ما به پژوهش دین نیاز داریم؟ آیا این پژوهش به ما یاری می رساند تا سیاست های بهتری اتخاذ کنیم؛ مسائلی را حل کنیم و جهان بهتری بسازیم؟ ما درباره ی آینده ی دین چه می دانیم؟ در مورد آینده ی دین می توان پنج فرضیه ی کاملاً متفاوت را مطرح کرد:

 

دوران روشنگری مدت هاست که سپری شده؛ «سکولاریزاسیون» خزنده ای که جوامع مدرن در طی دو قرن اخیر تجربه کرده اند پیش چشم مان دود می شود و به هوا می رود. ورق برگشته و دین اهمیت روزافزونی می یابد. در این سناریو، دین عنقریب به منزلت اجتماعی و اخلاقی غالبی می رسد مانند آنچه پیش از دوران شکوفایی علم مدرن در قرن هفدهم داشت. همین که مردم از تب تند فنآوری و رفاه مادی شفا یابند، هویت مذهبی بدل به ارزنده ترین ویژگی افراد می شود و شکاف میان مسیحیت، اسلام، یهودیت و چند دین دیگر بین المللی هر چه عمیق تر می گردد. به تدریج یکی از این ادیان بقیه را از عرصه ی گیتی محو می کند – که این امر ممکن است در طی یک دوره ی چندهزار ساله رخ دهد، و توسط وقوع مصائبی تسریع شود.

دین در بستر احتضار است؛ تب و تاب امروزی فناتیک ها جز وقفه ی کوتاهی در گذار به سوی جوامع واقعاً مدرن نیست. جوامعی که در آنها دین حداکثر نقشی آئینی ایفا می کند. در این سناریو، گرچه ممکن است رقابت های مقطعی و محلی و حتی چند مصیبت خشونت بار وجود داشته باشد، اما ادیان اصلی جهان به همان سرعتی منقرض می شوند که صدها دین کوچک دیگر محو شدند و مردم شناسان حتی فرصت نیافتند تا مناسک و باورهایشان را ثبت کنند. نوادگان ما در طول زندگی شان شاهد خواهند بود که شهر واتیکان به موزه ی کلیسای کاتولیک و مکه به دیسنی لند الله بدل می شود.

دین ها به صورت نهادهایی در می آیند که پیش تر بر کره ی زمین سابقه نداشته اند. یعنی به شکل مؤسساتی فاقد ایمان درمی آیند که خودیاری می فروشند و با استفاده از مراسم و سنت ها به تحکیم همکاری ها و روابط اجتماعی می پردازند تا در میان هوادارن شان وفاداری درازمدت ایجاد کنند. در این سناریو، ایمان دینی هر چه بیشتر شبیه عضویت در کلوپ هوادارن تیم بسکتبال بوستون رد ساک یا دالاس کابوی می شود. ادیان باشگاه هایی می شوند با رنگ های مختلف، شعارها و سرودهای مختلف، نمادهای گوناگون و رقابت های فشرده – آیا می خواهید دخترتان با یک هوادار تیم یانکی ها ازدواج کند؟ - اما از یک اقلیت متعصب که بگذریم، همگان اهمیت همزیستی مسالمت آمیز میان این باشگاه ها در لیگ جهانی ادیان را قبول خواهند داشت. هنر و موسیقی مذهبی شکوفا می شوند و رقابت دوستانه ی میان ادیان به مرحله ای از تخصص گرایی می رسد که در آن یک دین به محیط زیست گرایی خود می بالد و برای میلیاردها نفر مردم جهان آب سالم تأمین می کند و دین دیگر به دغدغه ی برقراری عدالت اجتماعی و برابری اقتصادی مشهور می شود.

دین هم مانند سیگار شأن و منزلت خود را از دست می دهد؛ البته با مؤمنان مدارا خواهد شد چون کسانی هستند که می گویند بدون دین نمی توانند زندگی کنند، اما دینداری تقبیح می شود و بیشتر جوامع نظر مساعدی درباره ی تعلیم دین به کودکان تلقین نخواهند داشت و در برخی جوامع هم تدریس آموزه های دینی ممنوع خواهد شد. در این سناریو، سیاستمدارانی که هنوز به مناسک دینی می پردازند می توانند در انتخابات رأی بیاورند اما به شرطی که لیاقت خود را در زمینه های دیگر به اثبات برسانند، اما سیاستمداران ی اندکی علائق دینی خود را تبلیغ می کنند، زیرا تبلیغ دینی از لحاظ سیاسی نامناسب جلوه خواهد کرد. جلب نظر دیگران به اعتقادات دینی خود در ملاء عام همان قدر گستاخانه خواهد نمود که حرف زدن درباره ی علائق جنسی یا وضعیت ازدواج و طلاق.

روز رستاخیز فرا می رسد. بخشودگان به بهشت عروج می کنند، و بقیه بر جا می مانند تا همچون لعنت شدگان زجر بکشند، مثل دجال که روسیاه می شود. مطابق پیشگویی انجیل تولد مجدد ملت اسرائیل در سال 1948 و مناقشات دامنه دار بر سر فلسطین، نشانه های روشنی بر آخرالزمان هستند، هنگامی که ظهور مجدد مسیح همه ی فرضیه های دیگر را نقش بر آب می کند.

 

البته می توان احتمالات دیگری را هم طرح کرد، اما این پنج فرضیه نشانگر کرانه ی دیدگاه هایی است که جدی گرفته می شوند. اهمیت این فرضیه ها در این است که هر کسی دست کم یکی از کی را از این فرضیه ها را مهمل یا دردسرساز یا حتی عمیقاً آزاردهنده می داند، اما یکی را نه تنها پیش بینی می کند بلکه عمیقاً مشتاق وقوع آن است. مردم بر پایه ی آمال و خواسته هایشان عمل می کنند. نظرات ما در مورد دین، به بیان ملایم، متنافر است پس می توانیم مشکلات و اختلافات پیش رو را پیش بینی کنیم. این اختلافات در بهترین حالت موجب هدر رفتن تلاش ها و منجر به کارزارهای غیرسازنده می شوند و در بدترین حالت به جنگ های تمام عیار و فجایعی مانند نسل کشی می انجامند.

 

دست بالا، فقط یکی از فرضیه های بالا درست از آب در خواهد آمد؛ بقیه عمیقاً بر خطا خواهند بود. بسیاری فکر می کنند که می دانند فرضیه ی درست کدام است، اما هیچ کس حقیقت امر را نمی داند. آیا همین نکته به خودی خود دلیل کافی نیست تا دین را به طور علمی مطالعه کنیم؟ چه بخواهید دین تقویت شود و چه بخواهید نابود شود، چه بخواهید که دین تحول یابد و چه بخواهید که به وضع فعلی باقی بماند، مشکل می توانید منکر این مطلب شوید که وضع آینده ی دین اهمیت فوق العاده ای در شکل دهی آینده ی دنیا دارد. امید و خواست هایتان هر چه که باشند، به سودتان خواهد بود که بدانید وقوع کدام رخداد محتمل است و چرا. از این جهت، شایان ذکر است که کسانی هم که به قداست عدد 5 معتقد اند با حدّت اخبار را می کاوند تا شواهدی برای اعتقاد خود بیابند. آنها منابع و مراجع خود را تنظیم می کنند و بر سر تعابیر مختلف پیشگویی هایشان بحث می کنند. آنان فکر می کنند که کندوکاو آینده ی دین برایشان مفید است، در حالی که اعتقاد ندارند که آدمی می تواند سیر رخدادهای آتی را تعیین کند. ما [که چنین اعتقاداتی نداریم] دلایل بیشتری برای بررسی پدیده ی دین داریم، زیرا کاملاً آشکار است که از خود خشنودی و جهل می تواند منجر به اتلاف فرصت های ما برای هدایت این پدیده به سمت و سویی شود که درست می شماریم.

 

باید گفت که نظرات مردم درباره ی پژوهش علمی دین به چند دسته تقسیم می شود. یک دسته متقاعد اند که پژوهش علمی دین ایده ی خوبی است؛ دسته ی دیگر شک دارند که این پژوهش ارزش چندانی داشته باشد؛ گروه دیگر فکر می کنند که شاید پیشنهاده ی من شرورانه – توهین آمیز، خطرناک، و یا احمقانه است. من نمی خواهم برای کسانی که با من موافق اند موعظه کنم. روی سخن من بیشتر با کسانی است که از پژوهش دین متنفرند. امیدوارم بتوانم آنها را متقاعد کنم که نفرت آنها نابجاست. این البته وظیفه ی خطیری است. مثل این است که بخواهیم کسی را که نشانگان سرطان را دارد متقاعد کنیم که باید همین حالا نزد دکتر برود، چون ممکن است او هراس نابجایی از آزمایش سرطان داشته باشد و اگر زودتر خود را به دکتر نشان ندهد، تأخیر به بهای جانش تمام شود. در چنین مواقعی ممکن است دوستان تان از مداخله ی شما در زندگی شان برآشفته شوند، اما باید ثابت قدم باشید. خب، من می خواهم دین را روی میز آزمایش بگذارم. اگر چنان که خیلی از مؤمنان اصرار دارند دین پدیده ای خوش خیم باشد، نتیجه ی آزمایش آسودگی می آورد؛ ظن و گمان ها را می زداید و سپس می توانیم به عوارض جانبی دین بپردازیم، درست مثل هر پدیده ی طبیعی دیگر که عوارض جانبی خود را دارد. اگر هم پدیده ی دین خوش خیم نباشد، هر چه زودتر و روشن تر مشکل را تشخیص بدهیم، بهتر خواهد بود. آیا خود این پرسمان موجب ناراحتی و خجالت می شود؟ تقریباً به قطع می توان گفت که بله، اما این بهای اندکی است که باید بپردازیم. آیا خطر این هست که کنکاش گسترده ی دین موجب اختلال در یک دین سالم شود، یا حتی آن را فلج کند؟ البته. مخاطره همواره وجود دارد. آیا می ارزد که دست به چنین مخاطره ای بزنیم؟ شاید نه، اما من هنوز استدلالی ندیده ام که مرا به این امر متقاعد کند، و به زودی به بهترین این استدلال ها خواهیم پرداخت. در این باره، فقط استدلال هایی شایان توجه خواهند بود که بتوانند نشان دهند که (1) دین در مجموع برای نوع بشر فوایدی دارد ، و (2) این فواید با پرداختن به پژوهش دین زایل می شوند. من به شخصه نگران این هستم که اگر ما اکنون دین را به پرسش نگیریم، و با هم نکوشیم تا بازنگری ها و اصطلاحات لازم را در آن اعمال کنیم، صوری از دین را برای فرزندان خود به ارث خواهیم گذاشت که به طور فزاینده ای مسموم و خطرناک خواهند بود. البته من نمی توانم این پیش بینی شخصی ام را ثابت کنم، و از کسانی که فکر می کنند چنین چیزی قطعاً رخ نخواهد داد می خواهم که فارغ از دل بستگی شان به سنت دینی خود، که مسلماً هیچ ربطی به این بحث ندارد، دلایل پشتیبان عقاید خود را بیان کنند.

 

کلاً، بیشتر دانستن بخت شما را برای رسیدن به اهداف تان افزایش می دهد. این یک حقیقت منطقی نیست، زیرا عدم قطعیت تنها عاملی نیست که می تواند احتمال حصول اهداف را کاهش دهد. هزینه ی دانستن (مانند هزینه ی رسیدن به دانش) باید منظور شود، و چه بسا این هزینه ها گزاف باشند، به همین خاطر است که گاهی «هرچه بادا باد» توصیه ی خوبی است. فرض کنید که ما نتوانیم به دقت بدانیم که معلومات در یک حیطه ی خاص تا چه حد برایمان مفید است. اگر چنین باشد، آنگاه هرگاه به آن حد برسیم (البته اگر رسیدن به آن حد برایمان مقدور باشد) باید پیشروی بیشتر را منع کنیم یا دست کم کسب معلومات بیشتر در آن حیطه را ناپسند بشماریم. شاید این اصل هرگز به کار گرفته نشود، اما این نکته را نمی دانیم، و مسلماً باید این اصل را بپذیریم. پس شاید یکی از عمده ترین اختلاف نظرهای جهان امروز بر سر این باشد که آیا ما به چنان حدی رسیده ایم یا نه. این رویکرد تبیین روشن تری از عقاید اسلام گرایانی که می گویند علم غربی چیز بدی است به دست می دهد: شاید بتوان گفت که اشکال اعتقاد آنان فقط این است که حد و مرز سودمندی دانش را غلط تعبیر کرده اند. گاهی جهل غنیمت است. باید چنین احتمالاتی را به دقت ملاحظه کنیم.

 



خرید و دانلود تحقیق در مورد بلایای طبیعی و دین (با فرمت ورد)


مقاله درباره شیمی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

طبق تعریف ، تمام اوربیتالهایی که در یک مولکول در تشکیل پیوند و نهایتا تشکیل مولکول شرکت می‌کنند، دارای انرژی یکسانی می‌باشند. به این علت که اوربیتالهای اتمهای متفاوت باهم همپوشانی می‌کنند و مخلوط می‌شوند و به اصطلاح هیبرید گردیده و باعث ایجاد "اوربیتالهای هیبریدی" می‌شوند.

 

دید کلی

طبق قانون ، عناصر با تشکیل پیوند با یکدیگر با رسیدن به آرایش هشت تایی گاز نجیب بعد از خود به پایداری می‌رسند. اما ترکیباتی مهم وجود دارند که این قانون را مکررا نقض می‌کنند. در این ترکیبات اتمهایی وجود دارند که تعداد الکترون‌های لایه ظرفیت آنها بیشتر یا کمتر از هشت الکترون است.برای توجیه ارتباط بین آرایش الکترونی حالت اصلی یک اتم و خواص ساختمانی مشاهده شده ترکیبی که این اتم تشکیل می‌دهد، دانشمندان مفهوم هیبرید شدن را مطرح کرده‌اند. هیبرید شدن یک مفهوم نظری است که نواقص ساختمان لوئیس یعنی فقدان ارتباط بین ساختمان لوئیس و ساختار هندسی مولکول را برطرف می‌کند.

بررسی اوربیتالهای مولکول متان با استفاده از نظریه VSEPR

به استثنای مواردی بسیار معدود ، پیش بینی‌هایی که بر اساس نظریه دافعه جفت الکترونی به عمل آمده است، صحیح بوده و با واقعیت انطباق دارند. مثلا نظریه مزبور پیش بینی می‌کند که مولکول متان ، چهار وجهی است، زیرا اتم مرکزی C در پوسته والانس خود چهار جفت الکترون پیوندی دارد.شواهد تجربی بسیار ، درستی این پیش بینی را تائید کرده است. در مولکول متان چهار پیوند C-H از لحاظ طول پیوند و استحکام یکسانند و تمام زوایای پیوندی H-C-H زوایای چهار وجهی '28 ،˚109 است.

توجیه تشکیل پیوند چهار وجهی متان

طبق نظریه پیوند والانس ، هر پیوند کووالانسی ، متشکل از یک جفت الکترون (با اسپینهای مخالف) است که هر دو اتم در آن شرکت دارند. می‌توان تصور کرد پیوند کووالانسی وقتی بوجود می‌آید که یک اوربیتال (حاوی یک الکترون جفت نشده) از یک اتم با اوربیتالی (حاوی یک الکترون جفت نشده) از اتم دیگر همپوشانی می‌کند. اگر قرار باشد در این چهار چوب فکر کنیم، چگونه می‌توانیم تشکیل پیوند چهار وجهی متان توجه کنیم؟آرایش الکترونی حالت پایه کربن است که نشاندهنده تنها دو الکترون جفت نشده است. شاید این نوع آرایش ، این تصور غلط را ایجاد کند که اتم C ، با اتمهای H تنها دو پیوند کووالانسی بوجود می‌آورد، ولی اگر یکی از الکترونهای 2s به اوربیتال خالی 2p ، ارتقا داده شود، اتم برانگیخته کربن () چهار الکترون جفت نشده لازم برای تشکیل چهار پیوند C-H را تامین خواهد کرد. چگونه می‌توان بر پایه این حالت برانگیخته اتم کربن تشکیل پیوند را در توجیه کرد؟فرض می‌کنیم هر اوربیتال پیوندی مولکول ، نتیجه همپوشانی یک اوربیتال اتمی C و یک اوربیتال 1s اتم H است. چون چهار اوربیتال پیوندی چهار وجهی متان هم ارزند، پس چهار اوربیتال اتمی کربن که آنها را بوجود آورده‌اند، نیز باید دقیقا یکسان باشند و محورشان در امتدادی باشد که با یکدیگر زوایای '28،˚109 تشکیل دهد، اما اوربیتال 2s و اوربیتالهای 2p اتم کربن نه یکسان هستند و نه در امتداد گفته شده ، جهت گیری کرده‌اند. بنابراین نمی‌توانیم نحوه تشکیل پیوند را به این صورت ساده تجسم کنیم.

فرآیند هیبریداسیون

در مولکول‌هایی مانند که اتم مرکزی در حالت اصلی ، اوربیتال نیمه پر (الکترون فرد) برای ایجاد پیوند با اتم دیگر در اختیار ندارد، برای تشکیل پیوند باید ابتدا به صورت برانگیخته در آید. به عنوان مثال در حالت برانگیخته اتم یکی از الکترون‌های اوربیتال 2s به تراز بالاتر یعنی 2p انتقال می‌یابد. بنابراین دو الکترون جفت نشده‌ای برای تشکیل دو پیوند در اختیار قرار می‌گیرد. طبق بررسی‌های طیف سنجی هر دو پیوند از نظر طول ، استحکام و انرژی ، هم‌ارز می‌باشند.بنابراین بریلیم در حالت برانگیخته با کلر پیوند برقرار نکرده است، زیرا در این حالت یکی از پیوندها بین اوربیتال 2p کلر با اوربیتال 2s بریلیم و دیگری بین اوربیتال 2p اتم دیگر و اوربیتال 2p بریلیم ایجاد می‌شود و در این صورت پیوندها با هم ، هم‌ارز نخواهند بود. ساختمان این مولکول را می‌توان با این فرض توضیح داد که یک اوربیتال 2s و یک اوربیتال 2p اتم بریلیم با یکدیگر در آمیخته و به صورت دو اوربیتال هیبریدی درمی‌آیند که با یکدیگر هم ارز هستند.سپس اوربیتال 2p هر اتم کلر با هر کدام از این اوربیتال‌های هیبریدی همپوشانی کرده و مولکول کلرید بریلیم ایجاد می‌کنند.

انواع اوربیتال هیبریدی

اوربیتال هیبریدی sp

یک مجموعه اوربیتالهای هیبریدی sp (ناشی از یک اوربیتال s و یک اوربیتال p اتم مرکزی) را می‌توان برای توصیف نحوه تشکیل پیوند مولکولهای خطی که اتم مرکزیشان دو جفت الکترون پیوندی دارد (مثل یا ) بکار برد. تعداد اوربیتالهای هیبریدی در هر مورد برابر تعداد اوربیتالهای اتمی است که در ترکیب ریاضی برای بدست آوردن آن بکار گرفته شده است.

اوربیتال هیبریدی

درگیر شدن تمام اوربیتالهای پوسته والانس اتم مرکزی یک مولکول ، در تشکیل اوربیتالهای هیبریدی ضرورت ندارد. تنها آن تعداد از اوربیتالهای مزبور برای تشکیل اوربیتالهای هیبریدی مورد استفاده قرار می‌گیرد که تعداد پیوند لازم و نیز شکل هندسی مولکول را تامین کند. برای مثال توابع موجی سه اوربیتال هیبرید را می‌توان از ترکیب ریاضی توابع موجی یک اوربیتال s و دو اوربیتال p بدست آورد. یکی از سه اوربیتال p ، در این عمل شرکت نمی‌کند.محورهای سه اوربیتال هیبریدی در یک صفحه قرار دارند و به گونه‌ای به سه گوشه جهت گرفته‌اند که زوایای بین آنها ˚120 باشد. این مجموعه برای توصیف حالت پیوندی مولکولهای مثلثی مسطح که اتم مرکزی آنها سه جفت الکترون غیر پیوندی دارد (مانند ) بکار برده می‌شود.

اوربیتال هیبریدی

هیبریداسیون یک نوع مهم و متداول می‌باشد. این اوربیتال‌ها از هیبرید شدن یک اوربیتال s و 3 اوربیتال p تشکیل می‌شوند. هر 4 اوربیتال هیبریدی هم‌ارز بوده هر کدام ¼ خاصیت s و ¾ خصلت p دارند. اوربیتال‌های هیبریدی به سوی گوشه‌های یک چهار وجهی منتظم جهت گیری می‌کنند. شکل مولکول حاصل از اتم مرکزی دارای اوربیتال ، چهاروجهی بوده و تمام زوایا برابر با ´28 و ˚109 است.

اوربیتال هیبریدی با یک جفت الکترون غیر پیوندی: در مولکول‌هایی مانند می‌توان تصور کرد که اتم نیتروژن از اوربیتال‌های هیبریدی استفاده کرده است، که یکی از آنها توسط یک جفت الکترون غیر مشترک اشغال شده است. اتم‌های مولکول یک هرم مثلثی تشکیل می‌دهند. ولی آرایش 4 اوربیتال N تقریبا به صورت یک 4 وجهی است و زاویه پیوند برابر با ˚ 107 و ´3 می‌باشد.



خرید و دانلود مقاله درباره شیمی