لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
- اخلاق در فعالیتهای بازرگانی و اقتصادی (Business Ethics)
در دنیای تجارت و بازرگانی حسب شرایط موجود رقابت وجود دارد و هر شرکت سعی دارد نسبت به رقبای خود وضعیت بهتری را احراز نماید. درگیرودار فعالیتهای تولیدی وبازرگانی تصمیمات مختلفی اتخاذ میشود واقدامات گوناگونی صورت میگیرد ولی فعالان در این عرصه اهم از مصرفکنندگان و تولیدکنندگان همدیکر را تحت نطر دارند و کارها و فعالیتهای خارج از قاعده و اصول شناختهشده را مذموم و غیرقابل قبول میدانند. در هر جامعه بر اساس شرایط همان جامعه دیدگاههای حاکم و استانداردهایی در خصوص رفتار درست ونادرست وجود دارد که از آن به اخلاق تعبیر میشود. همین معنی اخلاق به عنوان اخلاق بازرگانی و تجارت (Business Ethics) در فعالیت های بازرگانی و تولیدی حاکم است .
مفهوم دیگری که در فعالیتهای تولیدی و بازرگانی وجود دارد شیاری و تقلب (Fraud) است. شیادی به معنی زیر پا گذاشتن قوانین و یا رعایت نکردن اصول وقوانین جاری است. در شیاری ملموس، عینی و قابل استفاده به ابزار مادی است مثل استفاده از موارد دامی در تولید بیسکویت مورد استفادة مردم ویا تعیین تاریخ تولید یک کالا در تاریخی در آینده که در آن تاریخ کالا در بازار مورد استفاده است . ولی در کار غیراخلاقی نرمها واستاندارهای متداول و مورد قبول عامه رعایت نمیشود و از آنها انحراف ایجاد میگردد. خلافهای اخلاقی اغلب بصورت غیرملوموس و ذهنی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند و استناد به ابزار مادی در آنها میسر نیست . در همة شرایط کارهای غیر اخلاقی، غیرقانونی نیستند ولی بهرحال غیراخلاقی تلقی میشوند. فرض کنید مدیر عامل شرکت A در کمیتهایعضویت دارد که نمیتواند حقوق ومزایای مدیر عامل شرکت B را افزایش دهد و مدیر عامل شرکت B در کمیتهای عضویت دارد که قادر است حقوق ومزایای شرکت A را زیاد کند. اگر این دو مدیر عامل بصورت متقابل پیشنهاد افزایش حقوقو ومزایای یکدیگر را کمیتههای مربوطه بدهند و این پیشنهادها عملی گردد. این اقدامات غیراخلاقی بشمار خواهد آمد در حالیکه غیرقانونی محسوب نمیشود.
8- اثر مالیات بر روی تصمیمات سرمایهگذاری
زمانیکه فرد یا مؤسسهای در بازار مالی فعال است و به خرید و فروش اوراق بهادار میپردازد ممکن است سود ببرد و یا ضرر کند سود بردن به معنی کسب سرمایه (capital gain) و ضرر دیدن به معنی از دست رفتن سرمایه (capital loss) است .اگر فردی یک سهم از شرکتی به قیمت به قیمت 100 دلار خریداری و سپس آنرا به مبلغ 150 دلار بفروشد در اینصورت 50 دلار سرمایه بدست آورده که لازم است مالیات این 50 دلار را مطابق قوانین بپردازد. اگر همین سهم صد دلاری به مبلغ 80 دلار فروختهشود سرمایهای معادل با 20 دلار از دست از دست رفته است.
اگر سهامدار یک شرکت پس از مدتی به عنوان سود سهم یا بهره dividend or interest) مبلغی دریافت کند. لازم است بابت این درآمد مالیات بر درآمد (income lax) پرداخت کند در صورتیکه مالیات بردرآمد سهامداران زیاد باشد، سرمایهگذاران بر روی اوراق بهادار تمایل کمتری به خرید سهم از خودش نشان خواهند داد و چنانچه مالیات بر سرمایةکسب شده (capital gain) یا مالیات ناشی از فروش سهم به قیمت بالاتر، کمتر باشد بطور طبیعی سهامداران علاقمند خواهند بود که به فروش سهام اقدام کنند و در صورتیکه مالیات بر سهم سود در مقابل مالیات بر کسب سرمایه کمتر باشد، سرمایهگذاری بر روی سهام شرکتها گسترش پیدا خواهد کرد و تمایل کمتری به فروش سهام در بین سرمایهگذاران دیده خواهد شد.
بهر حال نوع مالیاتبندی بر روی انواع درآمد یا کسب سود میتواند در رفتار سرمایهگذاران مؤثر باشد بعضی از متخصصین اعتقاد دارند که کاهش مالیات بر کسب سرمایه (capital gain) سبب افزایش تولید ملی ، رشد سرمایهگذاری و افزایش قیمت سهام میشود ودر عین حال این کار سبب میشود که هزینه سرمایه برای شرکتها کاهش پیدا کند. نوع مالیاتبندی میتواند در ترجیح شرکتها برای انتشار اوراق قرضه یا سهام مؤثر باشد و یا در خصوص خرید یا اجارة ماشین آلات مورد نیاز شرکت تعیینکننده باشد.
9-مالیاتبندی درآمدهای شخصی و شرکتی (Individual and corporate income taxes)
از دیدگاه سرمایهگذاران و فعالان در بازار مالی ،نوع مالیاتبندی بردرآمدهای ناشی از سرمایهگذاری در سهام ، اوراق قرضه و یا سایر اوراقبهادار اثرگذار است . گاهی مالیات بردرآمد فردی به اعتبار گروههای مختلف درآمدی تغییر پیدا میکند و حتی فاصلة درصد مالیات بین دوطبقه از درآمدهای متفاوت، کم یا زیاد میشود. در صورتیکه مالیاتبندی برروی درآمدهای اشخاص نسبت به درآمدهای آنها از سرمایهگذاری بر روی اوراق بهادار سنگینتر باشد افراد علاقمند خواهند بود که برروی اوراق بهادار سرمایهگذاری کنند تا مالیات کمتری بپردازند و در صورتیکه عکس این حالت از نظر قوانین مالیاتی حاکم باشد، تمایل بره سرمایهگذاری بر روی اوراق بهادار کاهش پیدا خواهد کرد. از این گذشته نرخ مالیات نهایی(Marginal tax rate) نیز از دیدگاه اشخاص ، سرمایهگذاران و شرکتها اهیمت دارد. نرخ مالیات نهایی، نرخ مالیاتی است که به یک مقدار متجاوز از حدمعینی تعلق میگیرد. برای آشنایی با این مفهوم و مفهوم متوسط مالیات شرکت (average corporate tax) به ذکر مثالی میپردازیم. در عین حال میتوان برای یافتن پاسخ در خصوص بعضی از موضوعات مالی و مالیاتی، قوانین و مقررات و نیز سایتهای مالی و دریافت مشاوره به آدرس Hhp://www.tax.org مراجعه نمود.
مثال: برای درآمدی معادل با 100000 دلار برای شرکتها 22.25 درصد مالیات تعلق میگیرد. شرکتی در طبقة درآمدی 100000-335000 دلار قرار دارد و برای مازاد بر 100000 دلار درآمد باید 39 درصد مالیات بپردازد. تحت این ضوابط مالیاتی متوسط مالیات شرکت چقدر خواهد بود؟
حل مثال : شرکت مورد بحث برای درآمد 100000 دلار باید 22.25 در صد مالیات پرداخت کند پس حل مالیات پرداختی برای 100000 دلار درآمد اولیه برابر است با دلار22.25=22250 × 100000
برای مبلغ 235000 دلار باید 39 درصد مالیات پرداخت شود که این مبلغ بصورت زیر محاسبه میگردد:
دلار .39=91650×235000
حال متوسط مالیات پرداختی شرکت را محاسبه مینمائیم :
بنابراین مالیات متوسط شرکت از تقسیم کل مالیات پرداختی بر کل درآمد بدست آمده، حاصل میشود. در صورتیکه نرخ مالیات بردرآمد اولیه ویا نرخ مالیات نهایی تغییر کند، متوسط نرخ مالیات شرکت هم تغییر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
«یک مدل تصادفی مربوط به تصمیمات استراتژیک»
ـ مدل تصادفی: تصمیمات استراتژیک
ما تلاش میکنیم عوامل تأثیرگذار در تصمیمگیری را برحسب متغیرها تهیه کرده و ارتباطات بین آنها را تعیین کنیم. تلاشها در جهت ارائه و تکمیل مدل یکپارچه و پیشرفته است. این امر با درنظر گرفتن متغیرهای مهم و تأثیرگذار در چهار فهرست قابل ارائه است که این موارد دارای ویژگیهای مشترکی هستند. این موارد بشرح زیر هستند.
ـ ویژگیها و خصوصیات محیطی: این متغیرها مربوط به ماهیت ساختار هستند و بر چهارچوب سازمانی آن میتوانند تأثیر داشته باشند.
ویژگیهای واحد «بخش» تصمیمگیری: متغیرهای زیادی در ارتباط با این موضوع وجود دارند که میتوانند در فرآیند تصمیمگیری تأثیرگذار باشند.
ـ ویژگیهای اطلاعاتی: این متغیرها با ابعاد و مقادیر کمی ارتباط دارند که در این رابطه اطلاعات و سیستم اطلاعاتی مرتبط با آنان بهگونهای طراحی شدهاند که بتوانند از فرآیند تصمیمگیری استراتژیک حمایت و پشتیبانی کنند.
90101 ویژگیهای محیط کاری «کاربردی»:
فرآیند انجام هر تصمیمگیری نمیتواند بدون وجود فضای کاربردی قابل پیادهسازی نیست. این فرآیند به منظور تحقق علاوه بر محیط پیادهسازی به عواملی نیز نیازمند است. مهمترین این موارد بشرح زیر هستند.
ـ محیط و فضای خارجی: تقاضا و درخواستها برای دریافت هر نوع خدمات میتواند سبب اعمال فشار و تنش بر محیط شود و بدنبال آن فضای بازار و شرایط حاکم برآن و میزان تقاضای مشتری تأثیر میپذیرند. در این رابطه برخی آژانسها و نمایندگیها میتوانند سبب تشویق و ترغیب فعالیتهای سازمانی و تحولات درون آن شوند.
ـ محیط سازمانی: درحین فرآیند سازماندهی، چهارچوب کاری از جمله عوامل مهم و کلیدی در این رابطه هستند. میزان ارتباطات و بر هم کنشهای داخلی میتوانند عملکرد حفاظتی و پشتیبانی از فعالیتهای مدیریتی را انجام دهد. اهداف و سیاستها برپایه محیط کاربردی و عملیاتی تعیین میشوند.
90102 ویژگیها و خصوصیات یک تصمیم ویژه
هر فرآیند تصمیمگیری استراتژیک برحسب ویژگیهای سازمانی تعیین میشود. این خصوصیت واحد و منحصر بفرد را میتوان بصورت زیر طبقهبندی کرد:
1ـ ماهیت مشکل استراتژیک، این امر دارای 2 بخش است،
ـ مقیاس و وسعت مسأله بستگی به تصمیمات استراتژیک و ابعاد سازمانی دارد. این امر را میتوان معمولاً برحسب میزان تأثیرگذاری منابع تعیین کرد. در این رابطه متغیر زمان و میزان در دسترس آن در تصمیمگیری از جایگاه ویژهای برخوردار است.
ـ میزان پیچیدگی و تفاوتهای برپایه تعریفی که از یک مسأله استراتژیک ویژه صورت میگیرد تعیین میشود. در این رابطه خصوصیات و ویژگیهای محیط و شرایط کاری میتوانند سریعاً ماهیت و محتوای تصمیم را تغییر دهند. نظر و عقیده مرتبط با آن میتواند از یک هفته تا هفته دیگر دچار تغییر شود. بازار میتواند در عرصه رقابت بین ارائه کنندگان محصولات میتواند در نرخ سرعت تغییرات اثرات قابل توجهی داشته باشند.
2ـ عوامل مربوط به تصمیمگیری میتوانند در رابطه با هر نوع تصمیم استراتژیک تغییر کنند، باتوجه به تعداد متغیرها حالات و روشهای گوناگون قابل استفاده هستند و میتوان در رابطه با هر موضوع چندین راه حل را ارائه داد. مثالهایی از این عوامل مهم بشرح زیر هستند.
ـ کیفیت تصمیمگیری در رابطه با سازمان.
ـ میزان قابلیت انحراف و اشتباه در هر بار تصمیمگیری