لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 255
فصل دوم
ادبیات وپیشینة تحقیق
خدا در قرآن
هر یک از کتب آسمانی ضمن آیات خود سیمای ویژه از خداوند را به دست میدهد که شناخت آن، نقش بسیار مهمی در فهم دیگر معارف دینی و میزان تعهد به دستورهای الهی دارد. مثلاٌ در کتب مقدس عهد عتیق ، با خدایی مادی، بخیل، دروغگو، پشیمان، فراموشکار، خسته، خشمگین و غیرحلیم، و ضعیف در برابر کید و قدرت انسان، و شیطان مواجهیم.
خدای عهد جدید موجودی مهربان است که برای بخشش گناه ذاتی آدمیان (خوردن از درخت ممنوعه ) زمینی شد و مصلوب گشت.
اما خدایی که در ترسیم قرآن شده، چگونه است و چه نقشی در هستی دارد و از سویی چه تأثیری نیز بر انسان مینهد؟ آیا جایگاهش در بالای کهکشانها، آسمانها وجبروت میباشد، یا اینکه نزدیک است و قریب؟ آیا فلسفی خشک است، یا اینکه دوستداشتنیترین محبوب و زیباترین موجودی است که میتوان با او از محبت و عشق دم زد؟
تلقی و دریافت ما از سیمای خداوند، توجیهگر نوع رابطهای است که با او برقرار میکنیم. مثلاً گروهی خدا را در فاصله بسیار دور از زندگی خود قرار میدهند و بلکه او را حذف میکنند و برخی نیز او را در دل و دیده و زندگی، حقیقتی یگانه یافته و حتی خود و دیگران را عدم فرض کردهاند. اینان که سرودهاند «ما عدمهاییم هستیهانما»، در خانه جز صاحبخانه ندیدهاند. کاملترین سیمای خداوند در قرآن ظهور یافته؛ قرآنی که ظرف تجلی کامل اسماء و صفات پروردگار.
اسما و صفات خدا در یک نگاه
و لله الأسماء الحسنی فادعوه بها.
قرآن مجید و روایات اسلامی خداوند را دارای «نامهای نیک» دانستهاند؛ نامهایی که بیانگر صفات اویند. آیه مذکور نامهای نیک را تنها از آن خداوند میداند.
اینکه «اسماء حسنی» مخصوص خداوند است، از این روست که اسماء او حاکی از کمالات اوست و از دیگر سو واجب الوجود، عین کمال و کمال مطلق است. از همین رو، کمال حقیقی از آن اوست و غیر او هر چه هست، ممکن الوجود و سراسر فقر و نیازست.
نامهای نیک خداوند که در قرآن و دیگر منابع اسلامی بر پارهای از آنها تأکید ویژه شده، فراواناند. مثلاً در برخی از روایات اسلامی برای خداوند نود و نه اسم و صفت نام برده شده است.
در قرآن نیز برای خداوند، اسما و صفات گوناگونی بر شمرده شده که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
«الله»؛ ذاتی که جامع همه کمالات است و آن کمالات را به طور مطلق دارد.
«واحد»؛ ذاتی که اجزایی ندارد و شبیه مانندی برای او نیست.
«صمد»؛ آقا و بزرگی که همگان دست حاجت به سوی او دراز میکنند و او از همه بینیاز است و از سویی مقصود همگان میباشد.
«اول»؛ کسی که از آغاز بوده، بی آنکه آغازی داشته باشد (ازلی).
«آخر»؛ کسی که آخر است، بی آنکه انتهایی داشته باشد (ابدی).
«باقی»؛ کسی که برای او فنا نیست.