دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق در مورد تأویل در مثنوی (2) (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

کوزه و باده

(تأویل در مثنوی)

باده از غیب است کوزه زین جهان

کـوزه پیـدا، باده در وی بـس نـهان

(مولانا)

چکیده:

تأویل، شیوه‏ای کهن در تفسیر متون مقدس است که سابقة‌آن به حماسة ایلیاد و ادیسه برمی‏گردد.در میان مسلمانان این روش، نخست در تأویل حروف مقطعه پدیدار شد و سپس فرقه‏های گوناگون مانند: معتزله، باطنیه،اخوان الصفا، فلاسفه، حروفیه و عرفا به تأویل قرآن کریم و حدیث دست زدند.در عرفان، عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی از عبارت به اشارت تأویل نام دارد و مبنای آن انسان است که با تحول و ارتقای وجودی به ادراک حقایق در هر مرتبه نایل می‏گردد.مولانا در مثنوی شریف ـ که تفسیری عارفانه به شمار می‏آید ـ فراوان به تأویل دست می‏زند؛ روش او جمع بین ظاهر و باطن است. او الفاظ را به معنای حقیقی خود می‏گیرد که این، البته، جز با شهود باطنی و رؤیت درونی به دست نمی‏آید. مولانا این معنا را با تمثیلهای متعدد و متنوع و دل‏انگیز به تصویر می‏کشد.

کلیدواژه‏ها:

قرآن کریم، تمثیل، ظاهر، عبارت، تعبیر مثنوی شریف، تأویل، باطن، اشارت، تجربه.

مقدمه

تأویل (hermeneutics) شیوه‏ای کهن و باسابقه است و ریشه در باور به تقدس(sacred) متن دارد و به گونه‏ای محدود کردن دو جهان (بیرونی و درونی) به متن است و آن بر این اندیشه استوار می‏‎باشد که حروف نوشتاری حامل رمزهای بنیادین و نامکشوف است. تفسیر را در مورد متون مقدس و غیر مقدس و تأویل را در مورد نوشته‏های مقدس جاری می‏دانند و البته تمام متون وحیانی (revealed tests) حامل و واجد معانی متعدد و تأویل‏مند هستند. واژة یونانی هرمنیا، برگرفته از نام هرمس، ناظر به این باور می‏باشد که هرمس رسول و پیام‏آور خدایان و گاه خدای آفرینندة زبان و گفتار است. هرمس در قرون وسطی نزد مسیحیان، مسلمانان و یهودیان، بانی و پایه‏گذار علم و حکمت به شمار می‏رود و در عصر رنسانس نیز بسیاری از فلاسفه و دانشمندان نامی هرمس را مشعلدار دانش و خرد دانسته‏اند. او هم پیام‏آور است و هم تأویل‏گر؛ البته تأویل در ادوار بعد در اندیشة بشری به تمام متون راه یافت. هرمس که در قرون وسطی همان طاط (تحوت (Thot)) نزد مصریان، اخنوخ یهودیان، هوشنگ ایرانیان و ادریس مسلمانان دست در نزد مسیحیان زبان و قلب خداوند یا رع (Ra) به شمار می‏رود یعنی او همان کلام الهی و صاحب ذکر مقدس بود که رهبر انسان به وصال حقیقت می‏باشد. سابقة‌ تأویل،‌ به یونانیان و حماسة ‌ایلیاد و ادیسه و این بحث که آیا اثر افسانه است یا حقیقت ـ برمی‏گردد و سپس در عصر بلوغ اندیشه در یونان به افلاطون و در ادامه به اصحاب فیلون در تفسیر تورات و اصولاً احبار ـ درمی‏پیوندد و در ادوار بعد نزد فرقه‏های زندیک مجوس ـ در تفسیر اوستا ـ این شیوه به چشم می‏خورد؛ ناصر بن خسرو تأویل را به یوشع بن نون نسبت می‏دهد و می‏گوید:

تأویل را طلب که جهودان را این قول، پند یوشع بن نون است

[ناصر بن خسرو بی تا: 66]

در میان مسلمانان نیز این معنا با تأویلهایی که ـ در قرن اول هجری ـ از حروف مقطعه نموده‏اند، آغاز شد و در پی با پدیدآیی فرق و مذاهب گسترش یافت. این اندیشه در مورد حروف مقطعه در قرون اولیه ـ و حتی تا به امروز ـ وجود داشته است که آن را آیه‏ای دانسته‏اند که کسی معنای آن را نداند و آیه متشابه را نیز آیه‏ای برشمرده‏اند که مفهوم روشنی ندارد و با این تطبیق، متشابه را تنها حروف مقطعه دانسته‏اند و سپس تنها متشابه (حروف مقطعه) را واجد تأویل دانسته‏اند! این اندیشه با دیدگاه قرآنی همخوانی ندارد زیرا:

الف. تمام قرآن کریم حامل تأویل است نه تنها متشابه [اعراف: 53؛ یونس: 39].

ب. در قرآن کریم آیات متشابه، حروف مقطعه نیستند (و بالعکس) زیرا متشابه در برابر محکم قرار دارد یعنی هر دو از مقولة الفاظ هستند نه حروف [آل عمران: 7] و حروف مقطعه نه محکمند و نه متشابه.

ج. آیة‌ متشابه به آیة غیر روشن اطلاق نمی‏شود و این اندیشه در تعارض با نور بودن و عربی مبین بودن آیات قرآنی است بلکه در آیة دارای مدلولات متعدد و متنوع گفته می‏شود.

د. حروف مقطعه نیز دارای معانی هستند و به معنای مبهم نمی‏باشند و برای وجه نزول آن مواردی یاد شده است.

گسترش حوزه‏های دولت در عصر عباسی، تبادل اندیشه، رشد خردگرایی، دور شدن از عصر نزول، ابهام در مرزهای عقل و رأی (پیشداوری)، و … از علل پدیدآیی رأی در تفسیر می‏باشد و البته اعم از اینکه رأی را به معنای اندیشه بگیریم یا پیشداوری (prejudgment)، تأویل اوج تفسیر به رأی به شمار می‏رود که گریزی هم از تفسیر و تأویل نیست. چرا که بیان متن و تعبیر تجربه، عین تفسیر به رأی و تأویل می‏باشد که حتی نه تفسیر و تفسیر به رأی و تأویل، بلکه ترجمه نیز در مظان فرو غلتیدن به رأی (درست و نادرست) قرار می‏گیرند، زیرا وحی آسمانی که در قالب زبانی (عربی) درمی‏آید و بشری و زمینی می‏گردد این گذار از ذهن و زبان و سپس تعبیر و تفسیر مشکلاتی را پدیدار می‏نماید؛ آری به قول شبستری:

معانی چون به وفق منزل افتاد در اذهان خلایق مشکل افتاد

زیرا که:

آب باران باغ صد رنگ آورد ناودان، همسایه در جنگ آورد

و از این بابت گروهی هم ترجمه، هم تفسیر و تأویل را ـ به دلیل تردیدآمیز بودن و نسبت غیر قطعی به خداوند دادن ـ ناروا دانسته‏اند.

جهمیه (پیروان جهم بن صفوان هستند که نخستین بار مسأله نفی تشبیه (تنزیه) و جبری‏گرایی را پی ریخت که معتزله در توحید پیرو او شدند و در اختیار نه.) برای فرار از تجسیم؛ معتزله برای دوری از قول به جبر، رؤیت و دیگر امور؛ باطنیه در آثاری چون: کشف المحجوب، خوان الاخوان، جامع الحکمتین، وجه دین، زادالمسافرین و اخوان الصفا در جهت تألیف بین عقل و وحی و سازگاری خرد و دین، به تأویل آیات و احادیث پرداخته‏اند.حتی کسانی مانند



خرید و دانلود تحقیق در مورد تأویل در مثنوی (2) (با فرمت word)


تحقیق در مورد تأویل در مثنوی2 (2) (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

کوزه و باده

(تأویل در مثنوی)

باده از غیب است کوزه زین جهان

کـوزه پیـدا، باده در وی بـس نـهان

(مولانا)

چکیده:

تأویل، شیوه‏ای کهن در تفسیر متون مقدس است که سابقة‌آن به حماسة ایلیاد و ادیسه برمی‏گردد.در میان مسلمانان این روش، نخست در تأویل حروف مقطعه پدیدار شد و سپس فرقه‏های گوناگون مانند: معتزله، باطنیه،اخوان الصفا، فلاسفه، حروفیه و عرفا به تأویل قرآن کریم و حدیث دست زدند.در عرفان، عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی از عبارت به اشارت تأویل نام دارد و مبنای آن انسان است که با تحول و ارتقای وجودی به ادراک حقایق در هر مرتبه نایل می‏گردد.مولانا در مثنوی شریف ـ که تفسیری عارفانه به شمار می‏آید ـ فراوان به تأویل دست می‏زند؛ روش او جمع بین ظاهر و باطن است. او الفاظ را به معنای حقیقی خود می‏گیرد که این، البته، جز با شهود باطنی و رؤیت درونی به دست نمی‏آید. مولانا این معنا را با تمثیلهای متعدد و متنوع و دل‏انگیز به تصویر می‏کشد.

کلیدواژه‏ها:

قرآن کریم، تمثیل، ظاهر، عبارت، تعبیر مثنوی شریف، تأویل، باطن، اشارت، تجربه.

مقدمه

تأویل[2] شیوه‏ای کهن و باسابقه است و ریشه در باور به تقدس[3] متن دارد[4] و به گونه‏ای محدود کردن دو جهان (بیرونی و درونی) به متن است و آن بر این اندیشه استوار می‏‎باشد که حروف نوشتاری حامل رمزهای بنیادین و نامکشوف است.واژة یونانی هرمنیا[5] ـ برگرفته از نام هرمس[6]ـ ناظر به این باور می‏باشد که هرمس، رسول و پیام‏آور خدایان و گاه خدای آفرینندة زبان و گفتار است. او هم پیام‏آور است و هم تأویل‏گر؛ البته تأویل در ادوار بعد در اندیشة بشری به تمام متون راه یافت.[7]سابقة‌ تأویل،‌ به یونانیان و حماسة ‌ایلیاد و ادیسه[8] ـ و این بحث که آیا اثر افسانه است یا حقیقت ـ برمی‏گردد و سپس در عصر بلوغ اندیشه در یونان به افلاطون و در ادامه به اصحاب فیلون[9] ـ در تفسیر تورات و اصولاً احبار ـ درمی‏پیوندد و در ادوار بعد نزد فرقه‏های زندیک مجوس ـ در تفسیر اوستا ـ این شیوه به چشم می‏خورد؛ ناصر بن خسرو تأویل را به یوشع بن نون نسبت می‏دهد و می‏گوید:

تأویل را طلب که جهودان را این قول، پند یوشع بن نون است

[ناصر بن خسرو بی تا: 66]

در میان مسلمانان نیز این معنا با تأویلهایی که ـ در قرن اول هجری ـ از حروف مقطعه نموده‏اند[10]، آغاز شد و در پی با پدیدآیی فرق و مذاهب گسترش یافت.[11]جهمیه[12] برای فرار از تجسیم؛ معتزله برای دوری از قول به جبر، رؤیت و دیگر امور؛ باطنیه در آثاری چون: کشف المحجوب،[13] خوان الاخوان، جامع الحکمتین، وجه دین، زادالمسافرین[14] و اخوان الصفا در جهت تألیف بین عقل و وحی و سازگاری خرد و دین، به تأویل آیات و احادیث پرداخته‏اند.حتی کسانی مانند ابوالحسن اشعری و احمد حنبل ـ که حدیث‏گرا و ضد تأویلند ـ نیز در موارد ضرورت تمسک به تأویل را تصدیق کرده‏اند غزالی و بسیاری از مفسران نیز در برخی مسائل، تأویل را یگانه راه حل شناخته‏اند، البته حشویه و ظاهریه، از تأویل ابا داشته‏اند و ابن‏تیمیه، کسانی را که به تأویل پردازند را در ردیف قرامطة باطنیه، صابئین و فلاسفه شمرده است و ابن قدامه ـ از حنابله ـ نیز کتابی در ذم التأویل نگاشته است [زرین کوب 1362: 121].صوفیه نیز همانند باطنیه و اخوان الصفا در بسیاری موارد به تأویل پرداخته‏اند و تأویلهای قدمای آنان در باب آیات در تفاسیر آنان و نیز در تفسیر احادیث قدسی و نبوی و تبیین شطحیات مشایخ به چشم می‏خورد.در نهضت حروفیه، هر حرف نماد یا رمزی است بیان‏کنندة ارزشی ویژه؛ ابن عربی نیز 28 حرف الفبای قرآن مجید و کلام محمدیه را کامل دانسته است و هر حرف را با یکی از اعیان ثابته در اندیشة خود همخوان می‏بیند و بدین سان کلام قدسی را زبانی می‏داند که تمام ترکیبات 28 حرف را دربرمی‏گیرد.ملاصدرا، حروف رمزی قرآن را هدیة ‌پرودگار به اهل بشارت می‏داند که در این جهان معنای آنها دانستنی نیست اما در آن جهان، این حروف به هم پیوسته، از هم جدا می‏گردند زیرا آن روز، روز جدایی و تمییز می‏باشد.در عرفان، تأویل‏گرایی به اوج می‏رسد؛ در عرفان تکرار حوادث اعلا در دنیای خاکی، بحثی آشناست عارفان هماره میان ماده و معنا، واژه و استعاره، متن و تفسیر، تجربه و تعبیر، قال و حال و … تمایز و فاصله می‏دیدند و در اندیشة پر کردن این رخنه بودند.در عرفان ـ که اساس آن بر تجربه استوار است ـ تجارب عرفانی منتقل می‏گردند و از معنا به لفظ تنزل می‏یابند و از قلمرو حضور به ساحت حصول می‏رسند و در جامة زبان ظاهر می‏شوند[15] و سپس در مرحله‏ای دیگر ـ الفاظ نازل شده ـ به شرح و تفسیر درمی‏آیند،[16] عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی از عبارت به اشارت را تأویل گویند.[17] مبنا و ملتقا در این سیر، انسان است (چه بر اساس دیدگاه عارفان، که انسان را مظهر جامع اسم الله می‏دانند، یا بر پایة اندیشة فیلسوفان، که مراتب و درجات عقل نظری را ملاک می‏گیرند) از معنا به لفظ باشد یا از لفظ به معنا.

مقاله

زیربنای تفسیری عارفان بر تأویل استوار است. آنان معنای ظاهری لفظ را به عنوان تشبیه و تمثیل می‏دانند[18] که برای تقریب به ذهن خواننده، صورت پذیرفته است و این خود با ملازمه، راهنمای معنای بعدی می‏گردد و تا آنجا که کمالات وجود بشر در مرتبة صعود امکان دهد، این معنا اوج می‏گیرد. حافظ فرماید:

هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست بازش ز طرة تو به مضراب می‏زدم

[حافظ 1363: 183]

هرچه پرندة اندیشه ـ با ارتقای وجودی آدمی ـ اوج بگیرد، تأویل نیز عمیق‏تر می‏گردد و از این رو مراتب تأویل با مراتب فهم ـ که آن هم با گشودن حواس باطنی پدیدار می‏شود ـ متعدد



خرید و دانلود تحقیق در مورد تأویل در مثنوی2 (2) (با فرمت word)


بطن و تأویل قرآن 34 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

بطن و تأویل قرآن*

اشاره

تأویل از مهم‌ترین موضوعاتی است که در دانش‌های قرآنی از آن بحث می‌شود. آن‌چه پیش‌رو دارید، مشروح یکی از سلسله کرسی‌های نظریه‌‌پردازی با موضوع بطن قرآن است که با حضور جمعی از فضلا و اندیشمندان برگزار شده است. نظریه‌پرداز محترم این نشست، کوشیده است تا گامی جدید دراین‌باره برداشته و طرحی نو دراندازد. میهمانان این نشست عبارتند از: دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی- دبیر کرسی - آیت‌الله محمدهادی معرفت، حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌اکبر رشاد، حجت‌الاسلام علی‌اکبر بابایی، استاد سید‌رضا مودب، استاد قدسی، دکتر آصفی، حجت‌الاسلام حسین علوی‌مهر و استاد علی نصیری. لازم به ذکر است که در این نشست آیت‌الله معرفت نظریه خویش را مطرح کردند و دیگر میهمانان به نقد آن پرداختند.

رضایی:** پیش از شروع جلسه دکتر رضایی، از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، گروه قرآن پژوهی، دفتر نهضت تولید‌علم و انجمن قرآن پژوهی که در برپایی این کرسی نظریه‌پردازی زحمت کشیدند، تشکر کردند؛ همچنین ایشان از شبکه چهارم سیما، رادیو معارف، رادیو قرآن و روزنامه‌هایی که نمایندگانشان در جلسه حاضر بودند، قدردانی به عمل آوردند.

ایشان موضوع جلسه را که در زمینه نظریه‌پردازی است، برای حاضران بازگو کرده و به سبب روشن بودن اهمیت نظریه‌پردازی وتولید علم فقط اشاره می‌‌کنند که این کرسی در نوع خود اولین کرسی در زمینه مباحث دینی در حوزه علمیه قم به شمار می‌رود. این گردهمایی با حضور آیت الله معرفت به‌عنوان نظریه‌پرداز جلسه تشکیل گردید که پیش از سخنرانی ایشان دکتر رضایی در چند جمله به معرفی شخصیت استاد پرداختند.

حضرت آیت الله محمد هادی معرفت در سال 1309 شمسی در کربلا متولد شدند.

وطن اصلی ایشان اصفهان است، اما تحصیلات خود را در نجف گذرانده‌اند. ایشان از محضر بزرگانی همچون، آیت الله العظمی‌حکیم و آیت الله خویی و حضرات آیات: زنجانی، حاج‌شیخ‌حسین‌حلی، سید‌علی‌فانی و امام خمینی (ره) استفاده برده‌اند. ایشان در زمینه فقه، فردی صاحب نظر، مدرس درس خارج حوزه علمیه و در مباحث قرآن پژوهی از پیشگامان قرآن‌پژوهی کشور به شمار می‌روند. کتاب «التمهید فی علوم القرآن» ایشان در هفت مجلد مشهور است؛ همچنین کتاب «التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب» در دو جلد و نیز کتاب «صیانه القرآن عن التحریف» که از آثار ایشان است و اخیراً نیز با همکاری برخی از فضلای حوزه به‌تالیف کتاب گرانسنگی مشغول شده‌اند که «التفسیر الاثری الجامع» نام دارد و جلد اول آن منتشر شده است.

بحث ایشان که درزمینه «بطن و تأویل قرآن» است، در حقیقت نظریه نوینی است که در این جلد مطرح شده است؛ هر چند پیش از این نیز در کتاب «التفسیر و المفسرون» این بحث را به نوعی مطرح فرموده بودند.

موضوع بطن قرآن که گاه با عنوان تأویل از آن یاد می‌شود، یکی از موضوعات مهم علوم قرآن به شمار می‌‌آید. روایات متعددی هم از شیعه و سنی درموضوع بطن و تاویل قرآن وارد شده که «ان للقرآن ظهرا و بطنا»، یعنی قرآن ظاهری دارد و باطنی وحتی در برخی از روایات وارد شده است که هیچ آیه‌‌ای از قرآن نیست، مگر این‌که ظاهری دارد و باطنی که علامه مجلسی (ره) این روایات را در جلد 92 بحارالانوار گردآوری کرده است. در مورد بطن قرآن سه دیدگاه عمده در طول تاریخ اسلام مطرح شده است.

ـ دیدگاه اول که برخی از صوفیان و اسماعیلیه مطرح می‌‌‌‌کنند، این است که قرآن را به بطن منحصر می‌کنند و از ظاهر آن می‌گذرند؛ البته در طول تاریخ این دیدگاه مورد انتقاد گسترده‌ای واقع شده است.

ـ دیدگاه دوم که به اهل ظاهر و گاه به ابن تیمیه نسبت داده می‌شود که اکتفا به ظاهر شریعت است و تردید در روایات بطن.

ـ دیدگاه سوم که علامه طباطبایی در مقدمه المیزان مطرح کرده است، همان دیدگاه اهل بیت(ع) است و معتقد است قرآن، هم ظاهر دارد و هم باطن. این دیدگاه می‌گوید ما هم به ظاهر قرآن تمسک کنیم، چون ظهور حجت است و هم از باطن قرآن استفاده کنیم. در ذیل این دیدگاه، مطالب و دیدگاه‌هایی هم مطرح شده است؛ مانند دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی. آن‌چه در این‌ نشست محل بحث است، دیدگاه جدیدی است که استاد معرفت در مورد بطن و تاویل قرآن مطرح می‌کنند و تفاوتهای آن را با دیدگاه‌های دیگر بیان می‌دارند و چنان‌چه ابهاماتی دارد، ایشان به‌توضیح می‌پردازند.

معرفت*: بسم الله الرحمن الرحیم. مسأله تأویل قرآن از دیرباز یعنی از همان دوران اول مطرح بوده و احیانا مورد سوء استفاده قرار گرفته است و بسیاری از صاحبنظران درباره این موضوع تحقیقاتی کرده‌ و نظراتی داده‌اند و بنده چون به این مسأله علاقه داشتم، از همان آغاز درباره این موضوع حساسیت نشان دادم و در پی این بودم که ببینم مقصود از بطن چیست و مبالغه نمی‌کنم که اگر بگویم بیش از ده، پانزده سال فکر مرا مشغول کرده بود و همین‌طور به عنوان یک مشکل لاینحل باقی مانده بود. شما می‌دانید برای یک نفر که دنبال مطلبی تحقیق می‌کند، این مساله برایش دغدغه و شاید عقده باشد و تا حل نشود، نمی‌تواند آرام باشد و از باب «من جد وجد» بالاخره خداوند کمک می‌کند.

پیغمبر اکرم (ص) مسأله بطن را از روز اول مطرح کرده‌ و فرمودند به این‌که «ان للقرآن ظهرا و بطنا».

بنابراین بسیاری در بیان مطالبی درباره قرآن و تفسیر آن بویژه در زمینه بطن احتیاط می‌کردند. این عده خود را راحت می‌کردند و معتقد بودند که بطن قرآن را کسی نمی‌داند و جزء اسرار است و مخصوص کسانی است که تنها با وحی رابطه داشته باشند؛ در نتیجه به همان مواردی که روایت، حال صحیح یا ناصحیح، پیرامون یک آیه به عنوان بطن می‌آورند، بسنده می‌کردند.

اما مسأله شمول که پیغمبر مطرح کردند، مسأله دیگری است. بنده اساساً روی این مسأله اندیشیده‌‌ام، اگر بنا بود بطن قرآن را عده مخصوصی بدانند، پیغمبر این را در ملأعام مطرح نمی‌کرد پس این که نبی اسلام (ص) بطن قرآن را مکرر در ملأعام و برای همه مسلمان‌ها مطرح کردند، مخاطبش همه انسان‌ها وهمه کسانی هستند که به قرآن علاقه‌مندند و قطعاً انگیزه‌ای در کار بوده است و می‌دانیم که اگر کسی دستور یا تکلیفی به شخصی یا اشخاصی کرد، معنایش این است که آن افراد قادر بر انجام آن هستند. پس اگر پیامبر به عموم مسلمانان و اندیشمندان اسلامی خطاب می‌کند که قرآن ظهری دارد و بطنی. یعنی این‌که دنبال آن بروید، زیرا می‌توانید به دست آورید، و معنایش این نیست که نمی‌توانید به‌دست آورید! پیغمبر نمی‌خواهد بگوید قرآن یک ظاهری دارد همه کس فهم و یک باطنی دارد که مخصوص دیگران است و شما نمی‌‌فهمید. این را نمی‌خواهد بفرماید! حضرت می‌خواهد این را بفرماید که قرآن یک مدلول ظاهری بر حسب دلالت سطحی کلام، یعنی سطحی‌نگری دارد که اگر شما روی قرآن بنگرید، قادرید از آن برداشت کنید، همچنین پیغمبر می‌خواهد تأکید کند که قدری عمق‌نگر هم باشید. در واقع این همان تبیین آیه شریفه «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها» است؛ یعنی قرآن صرفاً بسنده کردن به سطح ظاهری این مطلوب نیست. برای عده‌ای مطلوب است، اما مطلوب بالاتر درون‌نگری است. بطن یعنی درون نگری و تعمق.

پس این کار برای اندیشمندان جهان اسلام امکانپذیر است. این نکته را نیز بنده فروگذار نکنم که ما نمی‌خواهیم نقش اهل‌بیت (ع) را در این زمینه نادیده بگیریم، کلا بنده مکرر در جلسات خدمت دوستان عرض کرده‌ام که نقش ائمه (ع) در تفسیر و تبیین قرآن نقشی کلیدی است؛ یعنی راه فهم قرآن و نحوه استنباط وکشف معانی ظاهر وباطن را ائمه (ع) به ما یاد می‌دهند، مانند یک استادی که به شاگردان تعلیم می‌دهد که مثلاً فقها چگونه از روایات و قرآن برداشت کنند. ائمه (ع) در ضمن این‌که احیانا تفسیر می‌کرده‌اند، ولی عملاً می‌خواستند یاد دهند که چگونه باید تفسیر کرد. پس ما اگر بخواهیم در تک‌‌تک جزئیات در پی این باشیم که ببینیم روایتی از ائمه (ع) درباره ظهر یا بطن قرآن رسیده، این اشتباه است، اصلا چنین چیزی نبوده است؛ چون خود ائمه تأکید می‌کردند که بکوشید این مطلب را خود از قرآن در‌یابید؛ البته روش این کار را نیز یاد داده‌اند و بیشترین تأکید ائمه (ع) برای حل رموز قرآن و فهم معانی دقیق آن این بود که می‌فرمودند شما هنگامی که می‌خواهید به حقانیت و مفاهیم عالیه قرآن و هر آیه‌ای دست یابید، در‌پی آن نکته‌ها (ظرافت‌هایی) باشید که در آیه‌ اعمال شده است؛ یعنی یکی از روش‌های ائمه (ع) این بود که خیلی سطحی نگر نباشید، ببینید در آیه نکته‌های ظریفی احیانا وجود دارد که شما از آن نکته می‌توانید به معنای واقعی و اصیل پی برید. یک مفسر باید به نکات و ظرایف آیات توجه کند، نه این که فقط به «المنجد» مراجعه کند تا ببیند این کلمه معنایش چیست! پس ائمه (ع) نقش اساسی داشته‌اند؛ اما برای این‌که ما بتوانیم به مفاهیم عالیه قرآن دست یابیم، راه آن را به ما آموخته‌اند.

عبیده سلمانی و بره حمدانی وعلقمه بن قیس سه تا از شاخصه‌های تابعین هستند؛ این‌ها از مولا امیرالمومنین پرسیدند که ما احیانا با مشکلاتی در فهم قرآن روبه‌رو می‌شویم، چه کنیم؟ حضرت فرمود: «علیکم بالعتره» و امام باقر (ع) شاخصه دوره تابعین است و همه این‌ها به حضرت رجوع می‌کردند. حضرت باقر (ع) در عهد تابعین برای حل مشکلات تمام مردم. به عنوان شاخص مطرح بودند. گفتنی است که خانه حضرت پناهی بود برای فهم دین در تمام ابعادش، حتی برای علما. دوره تابعین دوره‌ای بود که همگان به خاندان نبوت علاقه‌مند بودند ابن ندیم در الفهرست می‌گوید: «جل التابعین بل الاکثریه الغالبه من التابعین هم شیعه آل البیت» این‌ها همه گرد شمع امام باقر و امام صادق (ع) می‌‌چرخیدند و از این‌ها استفاده می‌‌کردند. پس نقش ائمه (ع) در تمام ادوار نقش معلم بوده است؛ حتی عبد‌الکریم شهرستانی می‌گوید: در فکر بودم که یک تفسیر قرآن بنویسم، ولی در پی استاد بودم و چون می‌دانستم که استاد باید از خاندان پیامبر باشد، مدتها کاوش کردم «حتی اثرت علی سید جلیل من ذریه رسول الله….» بنابراین نوشتن تفسیر را شروع کردم؛ البته با این عقیده که باید حل معضلات قرآن از این طریق شود. پس این یک مسأله‌ای بوده که در صدر اسلام مطرح بوده از نقش والای ائمه خبر می‌دهد. پس ما نمی‌توانیم هیچ کدام از این مسائل را نادیده بگیریم.

ولی آن چه بنده می‌خواهم عرض‌ کنم این است که ما برای فهم یک آیه دقیقا باید ببینیم چه روایتی این‌جا هست؛ خوب بسیاری از آیات وجود دارد که درباره آن‌ها هیچ روایتی نیست. پس ما خود موظفیم که پیرامون قرآن و به دست آوردن مطالب اساسی که در قرآن مطرح شده است، تحقیق کنیم؛ البته ائمه (ع) راه فهم را نیز به ما آموخته‌اند.

فخمی‌بن یسار از امام باقر (ع) می‌پرسد: این که پیغمبر اکرم فرموده است «ان للقرآن ظهرا و بطنا» مقصود چیست؟ یعنی این دغدغه برای آن‌ها هم بوده است که مقصود از بطن چیست. حضرت فرمودند: «ظهره تنزیله و بطنه تأویله» بعد توضیح می‌دهند: مقصود این است که شما یک وقت به قرآن سطحی می‌نگرید، سطحی‌نگری یعنی همین اسباب نزول و یک وقت عمقی می‌نگرید که همان بطن است؛ اکنون بنده این نکته را در این‌‌جا عرض می‌کنم که سر این‌که قرآن ظاهرا و باطنا ذودلالتین است این است که قرآن به عنوان یک کتاب مدون از آسمان نازل نشده است، بلکه در مدت بیست سال (بعضی‌ خیال می‌کنند که قرآن در طول بیست و سه سال نازل شد که اشتباه می‌کنند زیرا؛ نزول قرآن سه سال بعد از بعثت آغاز شد) «نزول نجوما و بالمناسبات» داشته است یعنی هرگاه پیشامد و رخدادی می‌شد و مشکلاتی در جامعه اسلامی آن روز رخ می‌داد، حال هر نوع مشکل از قبیل مشکلات سیاسی، علمی، از لحاظ معارف و … آن وقت پیغمبر و مسلمان‌ها در انتظار این بودند که حل این مشکل با نزول وحی قرآنی باشد؛ درنتیجه آیاتی برای حل آن مشکل می‌آمد یا یک مناسبتی رخ می‌داد و آیه‌‌ای برای آن نازل می‌شد. خلاصه قرآن چون در زمان‌ها و مناسبات مختلف نازل شده است و هر کدام ناظر به یک جهت خاصی است، همین امر قرآن را با همان جنبه خاص مرتبط می‌کند. معنای این سخن این است که قرآن می‌شود «تاریخ»؛ در صورتی که قرآن برای همه بشریت تا ابد هدایت عامه است. این دغدغه‌ای بود که پیغمبر را واداشت که این هشدار را به ما بدهد که درست است این آیه به مناسبت خاصی نازل شد و ناظر به همان مناسبت است، اما شما باید درون‌نگر باشید؛ زیرا این آیه در درون خود حامل رسالت عام و ابدی است. شما نگویید این آیه که در این مورد خاص نازل شده، مشکل خاصی را حل کرده است! اگر این‌گونه باشد، به فرموده امام باقر (ع) مبنی بر: «اذا لمات القرآن بموتهم» تاکنون قرآن مرده بود! مثل نسخه‌هایی که یک دکتر برای یک مریض می‌نویسد، امروز یک نسخه می‌نویسد، فردا یک نسخه دیگر،… بعدها نسخه‌ها به هیچ دردی نمی‌خورد. قرآن نسخه‌ای است برای علاج مسائل و مشکلاتی که آن روز رخ داد. اما در عین حال که نسخه‌ای برای علاج مسائل آن روز است، ولی در طی هر یک از این‌ها رسالتی نهفته است، یک پیام عام است. پیغمبر می‌خواهد بفرماید که شما در عین این‌که به شأن نزول‌ها مراجعه می‌کنید که این آیه در چه موردی نازل شده و چه کسی را هدف گرفته است و فلان کس را مثلاً ابوجهل یا فلان… را هدف گرفته است، این حسب تنزیل است. ولی به این بسنده نکنید؛ زیرا آن وقت می‌شود کتاب تاریخ. بلکه باید درون نگر باشید! باید درک کرد که در طی این آیه چه رسالت و چه پیامی است که همین مطلب، جاوید بودن این کتاب مقدس را تضمین می‌کند. اگر قرآن سطحی بود، مربوط به همان گذشته می‌شد. در اینجا لازم است مثالی بیاورم، البته آن را همه جا گفته‌ام، ولی برای تقریب ذهن مجددا بیان می‌کنم.

بسیاری ازآیات قرآن خطاب به شخص وجود دارد و مخاطب آن اشخاص خاصی هستند و مثال‌های بسیاری هم در این زمینه آمده است؛ برای نمونه «و ما ارسلنا من قبلک الا رجالا نوحی الیهم فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» (نحل/44) مخاطب این آیه مشرکین هستند و سبب نزول این آیه تشکیک مشرکین در مسأله نبوت است که آیا ممکن است بشر پیامبر شود؟ البته خداوند به این شبهه، هم جواب حلی داده است، هم نقضی. جواب حلی را با آیه دیگر یعنی و قالوا لو لا انزل علیه ملک و لو انزلنا ملکا لقضی الامر ثم لا ینظرون همچنین و لو جعلناه ملکا لجعلناه رجلا و للبسنا علیهم ما یلبسون داده است، یعنی اگر بنا بود که ما ملکی بفرستیم، ملک چون قابل ملاقات و قابل مقابله و مواجهه و مکالمه با انسان‌ها نیست، پس باید به صورت بشر درآید و همین لباس بشر را بپوشد و وقتی این طور شد، شبهه خواهند کرد که چه کسی گفته است که تو ملک هستی؟ آن ملک که آمده است، به‌صورت انسان با شما صحبت می‌کند، شما از کجا می‌گویید این ملک است؟ باید خود بگوید من ملک هستم، خوب می‌گویند از کجا می‌گویی ملک هستی؟ این جواب حلی است. جواب نقضی این است: شما عرب‌ها که همدست یهودی‌ها هستید و معتقدید: که این گروه عالم هستند، پس از آن‌ها بپرسید که پیامبرانشان چه کسانی بودند؟



خرید و دانلود  بطن و تأویل قرآن 34 ص


تحقیق در مورد تأویل در مثنوی2 (2)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

کوزه و باده

(تأویل در مثنوی)

باده از غیب است کوزه زین جهان

کـوزه پیـدا، باده در وی بـس نـهان

(مولانا)

چکیده:

تأویل، شیوه‏ای کهن در تفسیر متون مقدس است که سابقة‌آن به حماسة ایلیاد و ادیسه برمی‏گردد.در میان مسلمانان این روش، نخست در تأویل حروف مقطعه پدیدار شد و سپس فرقه‏های گوناگون مانند: معتزله، باطنیه،اخوان الصفا، فلاسفه، حروفیه و عرفا به تأویل قرآن کریم و حدیث دست زدند.در عرفان، عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی از عبارت به اشارت تأویل نام دارد و مبنای آن انسان است که با تحول و ارتقای وجودی به ادراک حقایق در هر مرتبه نایل می‏گردد.مولانا در مثنوی شریف ـ که تفسیری عارفانه به شمار می‏آید ـ فراوان به تأویل دست می‏زند؛ روش او جمع بین ظاهر و باطن است. او الفاظ را به معنای حقیقی خود می‏گیرد که این، البته، جز با شهود باطنی و رؤیت درونی به دست نمی‏آید. مولانا این معنا را با تمثیلهای متعدد و متنوع و دل‏انگیز به تصویر می‏کشد.

کلیدواژه‏ها:

قرآن کریم، تمثیل، ظاهر، عبارت، تعبیر مثنوی شریف، تأویل، باطن، اشارت، تجربه.

مقدمه

تأویل[2] شیوه‏ای کهن و باسابقه است و ریشه در باور به تقدس[3] متن دارد[4] و به گونه‏ای محدود کردن دو جهان (بیرونی و درونی) به متن است و آن بر این اندیشه استوار می‏‎باشد که حروف نوشتاری حامل رمزهای بنیادین و نامکشوف است.واژة یونانی هرمنیا[5] ـ برگرفته از نام هرمس[6]ـ ناظر به این باور می‏باشد که هرمس، رسول و پیام‏آور خدایان و گاه خدای آفرینندة زبان و گفتار است. او هم پیام‏آور است و هم تأویل‏گر؛ البته تأویل در ادوار بعد در اندیشة بشری به تمام متون راه یافت.[7]سابقة‌ تأویل،‌ به یونانیان و حماسة ‌ایلیاد و ادیسه[8] ـ و این بحث که آیا اثر افسانه است یا حقیقت ـ برمی‏گردد و سپس در عصر بلوغ اندیشه در یونان به افلاطون و در ادامه به اصحاب فیلون[9] ـ در تفسیر تورات و اصولاً احبار ـ درمی‏پیوندد و در ادوار بعد نزد فرقه‏های زندیک مجوس ـ در تفسیر اوستا ـ این شیوه به چشم می‏خورد؛ ناصر بن خسرو تأویل را به یوشع بن نون نسبت می‏دهد و می‏گوید:

تأویل را طلب که جهودان را این قول، پند یوشع بن نون است

[ناصر بن خسرو بی تا: 66]

در میان مسلمانان نیز این معنا با تأویلهایی که ـ در قرن اول هجری ـ از حروف مقطعه نموده‏اند[10]، آغاز شد و در پی با پدیدآیی فرق و مذاهب گسترش یافت.[11]جهمیه[12] برای فرار از تجسیم؛ معتزله برای دوری از قول به جبر، رؤیت و دیگر امور؛ باطنیه در آثاری چون: کشف المحجوب،[13] خوان الاخوان، جامع الحکمتین، وجه دین، زادالمسافرین[14] و اخوان الصفا در جهت تألیف بین عقل و وحی و سازگاری خرد و دین، به تأویل آیات و احادیث پرداخته‏اند.حتی کسانی مانند ابوالحسن اشعری و احمد حنبل ـ که حدیث‏گرا و ضد تأویلند ـ نیز در موارد ضرورت تمسک به تأویل را تصدیق کرده‏اند غزالی و بسیاری از مفسران نیز در برخی مسائل، تأویل را یگانه راه حل شناخته‏اند، البته حشویه و ظاهریه، از تأویل ابا داشته‏اند و ابن‏تیمیه، کسانی را که به تأویل پردازند را در ردیف قرامطة باطنیه، صابئین و فلاسفه شمرده است و ابن قدامه ـ از حنابله ـ نیز کتابی در ذم التأویل نگاشته است [زرین کوب 1362: 121].صوفیه نیز همانند باطنیه و اخوان الصفا در بسیاری موارد به تأویل پرداخته‏اند و تأویلهای قدمای آنان در باب آیات در تفاسیر آنان و نیز در تفسیر احادیث قدسی و نبوی و تبیین شطحیات مشایخ به چشم می‏خورد.در نهضت حروفیه، هر حرف نماد یا رمزی است بیان‏کنندة ارزشی ویژه؛ ابن عربی نیز 28 حرف الفبای قرآن مجید و کلام محمدیه را کامل دانسته است و هر حرف را با یکی از اعیان ثابته در اندیشة خود همخوان می‏بیند و بدین سان کلام قدسی را زبانی می‏داند که تمام ترکیبات 28 حرف را دربرمی‏گیرد.ملاصدرا، حروف رمزی قرآن را هدیة ‌پرودگار به اهل بشارت می‏داند که در این جهان معنای آنها دانستنی نیست اما در آن جهان، این حروف به هم پیوسته، از هم جدا می‏گردند زیرا آن روز، روز جدایی و تمییز می‏باشد.در عرفان، تأویل‏گرایی به اوج می‏رسد؛ در عرفان تکرار حوادث اعلا در دنیای خاکی، بحثی آشناست عارفان هماره میان ماده و معنا، واژه و استعاره، متن و تفسیر، تجربه و تعبیر، قال و حال و … تمایز و فاصله می‏دیدند و در اندیشة پر کردن این رخنه بودند.در عرفان ـ که اساس آن بر تجربه استوار است ـ تجارب عرفانی منتقل می‏گردند و از معنا به لفظ تنزل می‏یابند و از قلمرو حضور به ساحت حصول می‏رسند و در جامة زبان ظاهر می‏شوند[15] و سپس در مرحله‏ای دیگر ـ الفاظ نازل شده ـ به شرح و تفسیر درمی‏آیند،[16] عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی از عبارت به اشارت را تأویل گویند.[17] مبنا و ملتقا در این سیر، انسان است (چه بر اساس دیدگاه عارفان، که انسان را مظهر جامع اسم الله می‏دانند، یا بر پایة اندیشة فیلسوفان، که مراتب و درجات عقل نظری را ملاک می‏گیرند) از معنا به لفظ باشد یا از لفظ به معنا.

مقاله

زیربنای تفسیری عارفان بر تأویل استوار است. آنان معنای ظاهری لفظ را به عنوان تشبیه و تمثیل می‏دانند[18] که برای تقریب به ذهن خواننده، صورت پذیرفته است و این خود با ملازمه، راهنمای معنای بعدی می‏گردد و تا آنجا که کمالات وجود بشر در مرتبة صعود امکان دهد، این معنا اوج می‏گیرد. حافظ فرماید:

هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست بازش ز طرة تو به مضراب می‏زدم

[حافظ 1363: 183]

هرچه پرندة اندیشه ـ با ارتقای وجودی آدمی ـ اوج بگیرد، تأویل نیز عمیق‏تر می‏گردد و از این رو مراتب تأویل با مراتب فهم ـ که آن هم با گشودن حواس باطنی پدیدار می‏شود ـ متعدد



خرید و دانلود تحقیق در مورد تأویل در مثنوی2 (2)


تحقیق در مورد تأویل در مثنوی (2)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

کوزه و باده

(تأویل در مثنوی)

باده از غیب است کوزه زین جهان

کـوزه پیـدا، باده در وی بـس نـهان

(مولانا)

چکیده:

تأویل، شیوه‏ای کهن در تفسیر متون مقدس است که سابقة‌آن به حماسة ایلیاد و ادیسه برمی‏گردد.در میان مسلمانان این روش، نخست در تأویل حروف مقطعه پدیدار شد و سپس فرقه‏های گوناگون مانند: معتزله، باطنیه،اخوان الصفا، فلاسفه، حروفیه و عرفا به تأویل قرآن کریم و حدیث دست زدند.در عرفان، عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی از عبارت به اشارت تأویل نام دارد و مبنای آن انسان است که با تحول و ارتقای وجودی به ادراک حقایق در هر مرتبه نایل می‏گردد.مولانا در مثنوی شریف ـ که تفسیری عارفانه به شمار می‏آید ـ فراوان به تأویل دست می‏زند؛ روش او جمع بین ظاهر و باطن است. او الفاظ را به معنای حقیقی خود می‏گیرد که این، البته، جز با شهود باطنی و رؤیت درونی به دست نمی‏آید. مولانا این معنا را با تمثیلهای متعدد و متنوع و دل‏انگیز به تصویر می‏کشد.

کلیدواژه‏ها:

قرآن کریم، تمثیل، ظاهر، عبارت، تعبیر مثنوی شریف، تأویل، باطن، اشارت، تجربه.

مقدمه

تأویل (hermeneutics) شیوه‏ای کهن و باسابقه است و ریشه در باور به تقدس(sacred) متن دارد و به گونه‏ای محدود کردن دو جهان (بیرونی و درونی) به متن است و آن بر این اندیشه استوار می‏‎باشد که حروف نوشتاری حامل رمزهای بنیادین و نامکشوف است. تفسیر را در مورد متون مقدس و غیر مقدس و تأویل را در مورد نوشته‏های مقدس جاری می‏دانند و البته تمام متون وحیانی (revealed tests) حامل و واجد معانی متعدد و تأویل‏مند هستند. واژة یونانی هرمنیا، برگرفته از نام هرمس، ناظر به این باور می‏باشد که هرمس رسول و پیام‏آور خدایان و گاه خدای آفرینندة زبان و گفتار است. هرمس در قرون وسطی نزد مسیحیان، مسلمانان و یهودیان، بانی و پایه‏گذار علم و حکمت به شمار می‏رود و در عصر رنسانس نیز بسیاری از فلاسفه و دانشمندان نامی هرمس را مشعلدار دانش و خرد دانسته‏اند. او هم پیام‏آور است و هم تأویل‏گر؛ البته تأویل در ادوار بعد در اندیشة بشری به تمام متون راه یافت. هرمس که در قرون وسطی همان طاط (تحوت (Thot)) نزد مصریان، اخنوخ یهودیان، هوشنگ ایرانیان و ادریس مسلمانان دست در نزد مسیحیان زبان و قلب خداوند یا رع (Ra) به شمار می‏رود یعنی او همان کلام الهی و صاحب ذکر مقدس بود که رهبر انسان به وصال حقیقت می‏باشد. سابقة‌ تأویل،‌ به یونانیان و حماسة ‌ایلیاد و ادیسه و این بحث که آیا اثر افسانه است یا حقیقت ـ برمی‏گردد و سپس در عصر بلوغ اندیشه در یونان به افلاطون و در ادامه به اصحاب فیلون در تفسیر تورات و اصولاً احبار ـ درمی‏پیوندد و در ادوار بعد نزد فرقه‏های زندیک مجوس ـ در تفسیر اوستا ـ این شیوه به چشم می‏خورد؛ ناصر بن خسرو تأویل را به یوشع بن نون نسبت می‏دهد و می‏گوید:

تأویل را طلب که جهودان را این قول، پند یوشع بن نون است

[ناصر بن خسرو بی تا: 66]

در میان مسلمانان نیز این معنا با تأویلهایی که ـ در قرن اول هجری ـ از حروف مقطعه نموده‏اند، آغاز شد و در پی با پدیدآیی فرق و مذاهب گسترش یافت. این اندیشه در مورد حروف مقطعه در قرون اولیه ـ و حتی تا به امروز ـ وجود داشته است که آن را آیه‏ای دانسته‏اند که کسی معنای آن را نداند و آیه متشابه را نیز آیه‏ای برشمرده‏اند که مفهوم روشنی ندارد و با این تطبیق، متشابه را تنها حروف مقطعه دانسته‏اند و سپس تنها متشابه (حروف مقطعه) را واجد تأویل دانسته‏اند! این اندیشه با دیدگاه قرآنی همخوانی ندارد زیرا:

الف. تمام قرآن کریم حامل تأویل است نه تنها متشابه [اعراف: 53؛ یونس: 39].

ب. در قرآن کریم آیات متشابه، حروف مقطعه نیستند (و بالعکس) زیرا متشابه در برابر محکم قرار دارد یعنی هر دو از مقولة الفاظ هستند نه حروف [آل عمران: 7] و حروف مقطعه نه محکمند و نه متشابه.

ج. آیة‌ متشابه به آیة غیر روشن اطلاق نمی‏شود و این اندیشه در تعارض با نور بودن و عربی مبین بودن آیات قرآنی است بلکه در آیة دارای مدلولات متعدد و متنوع گفته می‏شود.

د. حروف مقطعه نیز دارای معانی هستند و به معنای مبهم نمی‏باشند و برای وجه نزول آن مواردی یاد شده است.

گسترش حوزه‏های دولت در عصر عباسی، تبادل اندیشه، رشد خردگرایی، دور شدن از عصر نزول، ابهام در مرزهای عقل و رأی (پیشداوری)، و … از علل پدیدآیی رأی در تفسیر می‏باشد و البته اعم از اینکه رأی را به معنای اندیشه بگیریم یا پیشداوری (prejudgment)، تأویل اوج تفسیر به رأی به شمار می‏رود که گریزی هم از تفسیر و تأویل نیست. چرا که بیان متن و تعبیر تجربه، عین تفسیر به رأی و تأویل می‏باشد که حتی نه تفسیر و تفسیر به رأی و تأویل، بلکه ترجمه نیز در مظان فرو غلتیدن به رأی (درست و نادرست) قرار می‏گیرند، زیرا وحی آسمانی که در قالب زبانی (عربی) درمی‏آید و بشری و زمینی می‏گردد این گذار از ذهن و زبان و سپس تعبیر و تفسیر مشکلاتی را پدیدار می‏نماید؛ آری به قول شبستری:

معانی چون به وفق منزل افتاد در اذهان خلایق مشکل افتاد

زیرا که:

آب باران باغ صد رنگ آورد ناودان، همسایه در جنگ آورد

و از این بابت گروهی هم ترجمه، هم تفسیر و تأویل را ـ به دلیل تردیدآمیز بودن و نسبت غیر قطعی به خداوند دادن ـ ناروا دانسته‏اند.

جهمیه (پیروان جهم بن صفوان هستند که نخستین بار مسأله نفی تشبیه (تنزیه) و جبری‏گرایی را پی ریخت که معتزله در توحید پیرو او شدند و در اختیار نه.) برای فرار از تجسیم؛ معتزله برای دوری از قول به جبر، رؤیت و دیگر امور؛ باطنیه در آثاری چون: کشف المحجوب، خوان الاخوان، جامع الحکمتین، وجه دین، زادالمسافرین و اخوان الصفا در جهت تألیف بین عقل و وحی و سازگاری خرد و دین، به تأویل آیات و احادیث پرداخته‏اند.حتی کسانی مانند



خرید و دانلود تحقیق در مورد تأویل در مثنوی (2)