لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 35 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مدیریت بحران
ما در این نوشته بر آن هستیم تایکی از پر اعتبار ترین کتب تجارت را به شما معرفی کنیم مدیریت بحران اثر بیاد ماندنی پیتر دراکر اندیشمند بزرگ معاصر است , دراکر بیانگذار مدیریت جدید و پدیده واقعی درمدیریت است در یک محیط تجاری که اغلب برای برنامه ریزی بلند مدت دچار کمبود میگردد , دراکر واندیشه هایش به عنوان سرمایه وسود بلند مدت محسوب می شود در مدیریت بحران دراکر برای مقابله با بحران راههای زیادی را پیشنهاد میکند.
این مجموعه درسال 1980 نوشته شده در این اثر کلاسیک بجای بررسی و مطالعه تئوری دراکر با تصمیمات و عمل ارتباط موضوعات را برقرار کرده است .
پیتر دراکر علاوه بر انتشار کتب متعدد در کار مشاوره با دول آمریکا , اروپا و خاور دور نیز موفق بوده است .
اکنون به خلاصه مدیریت بحران می پردازیم:
آنچه منظور ماست این است که در دوران بحران بیش از هر دوران دیگر مبنا ها وپایه ها وموارد دیگر اساسی وجود دارند که باید مدیریت اساسی بر آنها اعمال شود . مدیریتی که در آن فردا لحاظ
شده باشد , این یعنی دور انداختن دیروز وداشتن هدف رشد برای فردا . اما بالاتر از هرچیزمدیران باید یاد بگیرند که رشد سالم و غیر سالم را از هم تمییز دهند.
ممکن است بگوئید این نکات اساسی نکات واضحی هستند ولی معمولاً همه همین نکات اساسی بدیهی به نظرمی آیند چند مدیرروی آن کارمی کنند وچند نفرحتی روی آن فکرمی کنند .
دوران بحران دورانی خطرناک است . بزرگترین خطر آن نادیده گرفتن خطرات جدید است که عمدتاً با آنچه همه می دانند هم خوانی ندارد. البته دوران آشفته دورانی سرشاراز امکانات وموقعیتها است اما برای آنان که واقعیتهای جدید را شناخته فهمیده واز آنها بهره برداری می کنند ومهمترازهرچیز .مان این موقعیتها است که ئه برای مدیراهمیت دارد.بنابراین یک موضوع اصلی نیاز به مدیرانی است که با واقعیات روبرو شوند وباوسوسه دنبال کردن آنچه همه می دانند مبارزه کنند به گفته ای دیگربادنبال کردن آنچه همه مطمئنند امابه احتمال زیاد تبدیل به خرافات می شود مبارزه کنند.
مااینجا راجع به واقعیات جدید صحبت می کنیم منظوروعلا قه مااین خواهد بود دردوران آشفتگی چه اعمالی باید انجام شود وکارهای عملی که برای تصمیم گیری مهم هستند چه هستند . ما سعی می کنیم به مدیران بگوئیم چه بکنند .
اولین سوالی که با آن روبروهستیم این است که مبادی واساسی که بایستی مدیریت شوند تا ما بتوانیم در دوران آشفتگی بنا داشته باشیم چه چیزهایی خواهد بود؟
سه نکته اساسی وجود دارد :
نقد ینگی
بهره وری
هزینه های آینده
حتی درموقعی که تورم در حد منطقی وجود دارد می تواند الگوی کاری شما رااز شکل خود خارج کند .
مورد سوم موجودی انبار درنظر بگیرد سود موجودی انبارهیچگاه سود واقعی نیست . اگر تورم ادامه پیدا کندموجودی انبار با قیمتهای فردا جایگزین می شود اما اگرتورم به عقب برگردد سود موجودی انبار به ضررموجودی انبارباز می گردد. به هرحال سود موجودی انبار ظاهری واندوخته ای است که تنها ممکن است به اندوخته تبدیل گردد.
هنوز شماازحسابداری می شنوید که ارقام نباید تطبیق داده شوند چون هیچ روش بخصوص وثابتی برای این روش نیست واین مثل آن است , پزشکان هیچ داروئی برای مریضی که دارای تب سختی است نداشته باشندواورا کاملاً سالم اعلام کنند وبگویند تب زیاد اوفقط خیالات است به هرحال بیشترارقام که حسابدارهاتا قران آخربه آن می رسند همه تقریبی است بادرصد کمی از اشتباهات .
سپس مدیریت دردوران آشفتگی باید باتطبیق ارقام با تورم آغاز گردد باماندن دریک محدوده واقعیتگرانه ازاحتمالات مدیری که موفق به این کارنمی شودسعی به فریب دادن دیگران دارد البته آتها خودرافریب می دهد.
نظریه تعادل در مدیریت بحران
هرگاه سخن از مدیریت بحران به میان می آید قبل از هر چیز عمل گرایی و اجرایی بودن در ذهن متبلور می گردد شاید این نکته خیره کننده در مدیریت بحران اصلی ترین عامل در فراموش نمودن آن باشد که تا تعریفی دقیق از بحران بطور جامع در بین تمامی دست اندرکاران بحث مدیریت بحران ارائه نگردد هیچگاه قادر نخواهیم بود که به طور قاطع بگوئیم بحران ، مدیریت خواهد شد .
یکی از عوامل موثر بر تداوم بحرانها ، خصوصا در بحرانهای ایجاد شده بر اثر حوادث ، تداخل مدیریتها و نیز ناهمگونی دیدگاه ها در ارزیابی بحران و در نتیجه نرسیدن به یک اتحاد و همبستگی در نحوه مدیریت بر بحران پیش رو می باشد .
بدین جهت هدف نهایی این مقاله را رسیدن به دیدی مشترک در تعریف بحران و عوامل ایجاد و کنترل آن انتخاب نموده ام . در این راستا بعد از ارائه نظریه تعادل و شرح کلمات کلیدی آن با تحلیل یکی از بحرانهای اساسی در زمینه زلزله به نحوه استفاده از این نظریه در جهت شرح بحران و نیز کمک به مهار آن پرداخته ام .
نظریه تعادل در مدیریت بحران
هرگاه تعادل مابین نیازمندیها و توانمندیهای موجود در یک سیستم زنده و پویا که تابع قوانین و اصول تعیین شده می باشد ، بنا بر هر دلیلی برهم بخورد، سیستم دچار بحران می گردد.
گاه آغاز بحران با بروز یک حادثه آغاز میگردد . اما توجه به این نکته بسیار مهم است که همواره آغاز بحران نیازمند وقوع حادثه نیست .
عامل ایجاد بحران الزاما نبایست یک حادثه طبیعی یا غیر طبیعی باشد . گاه سوء مدیریت یک سیستم ، یا ضعف در قوانین مصوب جامعه و یا نظارت بر حسن اجرای آن قوانین هم می تواند بعنوان عامل ایجاد بحران مطرح گردد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
شش گام موثر در مدیریت بحران
چکیده:
امروزه مدیریت بحران یک بخش اساسی از مدیریت استراتژیک است. قبل از تعقیب هرگونه اهداف بلند، مدیریت بحران برای تضمین ثبات و موفقیت مستمر یک سازمان ضروری است. اساسا سازمانهایی که در معرض بحران قرار دارند به آمادگی بیشتری در برابر آن نیاز دارند. مدیریت بحران موثر نیازمند یک رویکرد منظم و نظام مند است که مبتنی بر هوشیاری، حساسیت مدیریتی و یک درک خوب از اهمیت برنامه ریزی دقیق و آمادگی سازمانی است. این مقاله پیشنهاد می کند که شش گام اصلی می تواند برای آمادگی بیشتر یک سازمان در برابر بحران برداشته شود.
مقدمه:تنها چیزی که امروزه در دنیای کسب وکار روشن و مشخص است این است که مدیران باید برای عدم اطمینان آماده باشند. بحرانها رویدادهای ناگواری هستند که می توانند باعث افول سازمان شوند. حوادث 11 سپتامبر نشان دادند که ما هیچ گاه نمی توانیم آسوده باشیم. درمواقع بحرانی خودشیفتگی و رضایتمندی از خود نمی تواند مدیران را در تصمیم گیری اثربخش یاری کند، بلکه تنها آنها را آشفته خواهدساخت. مدیرانی که در شناسایی بحران کوتاهی می کنند و هیچ برنامه ریزی برای آن ندارند، هنگام بحران دچار گرفتاریهای شدیدی خواهندشد.گام اول: مواجهه با بحران: روبرو شدن با بحران، پرداختن به هر اقدامی است که برای کاهش خسارت و زیان ناشی از بحران ضروری است. برخی سازمانها از قبل اقدام به تدوین یک برنامه مدیریت بحران (CRISIS MANAGEMENT PLAN=CMP) کرده اند که به مدیران امکان واکنش مطلوب را می دهد. سازمانهایی که چنین اقدامی نکرده اند، احتمالا دچار ضرر و زیان بیشتری می شوند چون مدیران آنها برنامه مدیریت بحران را تدوین نکرده اند.برای نمونه درمورد فاسدشدن یک محصول، برنامه مدیریت بحران ممکن است رویه های بسیار مطلوبی را برای فراخوانی کالای معیوب فراهم سازد و با مشتریان، کارکنان، نمایندگان و سایر ذینفعان ارتباط برقرار کند. از این رو بدون بهره مندی از منافع یک برنامه مدیریت بحران، مدیران دچار چالشهای زیادی در فرایند مواجهه با بحران خواهندشد. همچنین آنها باید فشار زیادی را از لحاظ احساسی و فیزیکی تحمل کنند. این هم درست نیست که گفته شود یک برنامه مدیریت بحران همه مسایل را حل خواهدکرد، اما در اکثر موارد، مواجهه با بحران با کمک یک برنامه مدیریت بحران، فشار ناشی از آن را حداقل قابل تحمل خواهدکرد. بدیهی است که درهرحال یک سازمان (اعم از اینکه برنامه مدیریت بحران داشته باشد یا نه)، چنانچه دچار بحران شود، راه گریزی از آن نخواهد داشت.مدیران سازمان باید با بحران روبرو و بر آن چیره شوند. آنها باید میزان حمایت مردم و همچنین دارائیهای ارزشمند سازمان شامل دارائیهای ناملموس نظیر حسن نیت و تصویر ذهنی از سازمان را اندازه گیری کنند. از همه مهمتر، آنها باید در مقابل بحران با شجاعت، اراده محکم و تعهد، متانت و پشتکار واکنش نشان دهند. مدیریت خوب بحران می تواند تا حد زیادی باعث تسهیل در مواجهه با بحران و رهایی از خطر شود. متاسفانه مدیران ضعیف ممکن است بحران را خوب درک نکنند و سازمانهای خود را در معرض خطرات بیشتری قرار دهند. یک نمونه در این زمینه بحران شرکتهای کوکاکولا در بلژیک در سال 1999 است.گام دوم: بازاندیشی: بعداز بررسی یک بحران ازطریق مواجهه با آن، مدیران برای جبران خستگی روحی و روانی ناشی از این فشار نیازمند یک وقفه (تجدید قوا) هستند. اما این وقفه نباید بیش از حد طولانی باشد. این وقفه فرصتی است تا مدیران مناسبترین پاسخها را برای پرسشهای ذیل بیابند:1 – چه چیزی و چگونه اتفاق افتاده است؟2 – علت این واقعه چیست؟3 – چرا به این شکل رخ داده است؟بازاندیشی یافتن مقصر یا سپربلا نیست. از لحاظ یادگیری، بازاندیشی درواقع به درک اشتباهات گذشته و یافتن دلسوزانه یک روش بهتر و جلوگیری از تکرار اشتباهات در آینده اشاره دارد. خسارات ناشی از بحران را باید کاملا ارزیابی کرد تا اهمیت و اثر منفی آن برای سازمان مشخص شود.اغلب چنین ارزیابی می تواند درسهای مهمی را درباره نتایج نادیده انگاشتن مدیریت بحران در برداشته باشد. در سازمانی که برنامه مدیریت بحران در واکنش به بحران اجرا می شود، بازاندیشی به معنای نگاه عمیق به برنامه مدیریت بحران برای آزمون مجدد اثربخشی آن است. زمینه های آسیب پذیری که ممکن است به صورت ظاهری موردبررسی قرار گرفته یا کاملا حذف نشده باشند، در برنامه مدیریت بحران می تواند مشخص شود.بازاندیشی با پرداختن به این مسایل، اساس و شالوده ای را برای تلاشهای موردنیاز به منظور تقویت ظرفیتهای سازمانی در یادگیری و جلوگیری از بحران ایجاد می کند.گام سوم: برنامه نوسازی: اگر مدیران به اصل بهبود مستمر اعتقاد نداشته باشند، بازاندیشی توجه آنها را به بررسی روش آمادگی سازمانی دربرابر بحران جلب می کند. از این رو بعد از بازاندیشی نوسازی روشها به عنوان گام منطقی بعدی انجام می گیرد. اگر برنامه مدیریت بحران موجود نباشد، مسلما باید به جعبه ابزار مدیریت افزوده شود. برخی مخالفان سرسخت در سازمان ممکن است قبل از بحران، بر معرفی یک برنامه مدیریت بحران رسمی پافشاری کنند. پیامد بحران و شاهد موجود در مورد اثرات مخرب آن، قدرت زیادی را در متقاعدساختن مدیران فراهم می آورد تا مخالفان برنامه مدیریت بحران را به موافقان آن تبدیل کنند. ازسوی دیگر، چنانچه از قبل یک برنامه مدیریت بحران موجود باشد باید موردبازبینی قرار گیرد تا درسهای آموخته شده از بحرانهای پایان یافته مدنظر قرار گیرد.
فهرست:
مفهوم بحران
طبقه بندی بحران از دیدگاه پارسونز
سوالات اساسی برای برخورد با بحران
استراتژیهای بازاریابی
توصیه های دهگانه بازاریابی در بحران
چهار استراتژی بازاریابی برای غلبه بر بحران
مدیرت موانع وچالشها
مدیریت مخارج
مدیریت منابع
مدیریت منافع
مفهوم بحران می تواند به معنای انحراف از وضعیت تعادل عمومی رابطه سازمان با محیط یا تعریفی از خصوصیت محیطی باشد که سازمان مجبور است به صورت مستمر از آن آگاهی داشته باشد. یک بحران سازمانی صرفا فاجعه ای نظیر رکود اقتصادی، سقوط یک هواپیما نیست که باعث خسارات شدید محیطی می شوند، بلکه می تواند دارای شکل هایی متنوع نظیر: بد نام شدن محصول، مخدوش شدن خدمات پشتیبانی، تحریم محصولات، اعتصاب، رشوه خواری، بلایای طبیعی در زمینه انهدام محصول، خرابی سیستم اطلاعات شرکت باشد.
براساس نظرات پیترسون و کلایر، مدیریت بحران تلاش نظام یافته توسط اعضای سازمان همراه با ذی نفعان خارج از سازمان، در جهت پیشگیری از بروز بحران ها و یا مدیریت اثر بخش بحران در زمان وقوع است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن .doc :
جهان ما را با بحرانهای زیادی می شناسند. بحران هویت، بحران اخلاقی، بحران مشروعیت، بحران اعتماد و... با این همه شاید بحران اخلاقی یکی از مهمترین بحرانهایی باشد که جهان ما با آن روبه روست. اما پرسش این است که بحران اخلاقی به چه اخلاقیست و چه رویه ها و شقوقی را داراست؟ چرا ما باید این بحران را جدی بگیریم و وضعیت آن در سده های نوزدهم و بیستم و بیست و یکم چگونه بوده است. نقش دین و معنویت در رفع این بحران تا چه اندازه است؟ اینها برخی پرسشها هستند که در این مقال سعی می کنیم بدانها نزدیک شویم.
بحران اخلاقی چیست؟
اولین پرسش در مورد ماهیت بحران اخلاقی است. اما شاید در اینجا هم به جهت ابهامهای مفهومی زیادی که وجود دارند بهتر باشد بپرسیم که بحران اخلاقی چه نیست، به جای اینکه از چیستی و ماهیت بحران اخلاقی سخن بگوییم.
در اولین گام باید تفاوت میان بحران اخلاقی و بحران هویت را بازگوییم. هویت را ناشی از تصاویر ما از خودمان، جهان و زندگی اجتماعی می دانند. این تصاویر که با هم همبستگی دارند و در طول تاریخ فراز و نشیبهای خود را پشت سر گذاشته اند، هویت را به وجود می آورند. در این بستر، ما هویتی به نام هویت ایرانی - اسلامی داریم که با یک تصویر و تعریف نسبت به انسان و جهان و همچنین زندگی اجتماعی شناخته می شود. همچنان که هویت چینی و هویت ژاپنی و هویت هندی با تصویرهایی خاص نسبت به هستی و انسان و زندگی اجتماعی شناخته می شوند. این هویتها هرچند با یکدیگر شباهت دارند، اما تفاوتهایشان به اندازه ای است که می توان قایل به چندین تصویر مختلف نسبت به انسان و جهان و زندگی اجتماعی در مورد آنها شد. به طور مثال هویت ایرانی- اسلامی بیش و پیش از هویت هندی در مورد زندگی اجتماعی سخن گفته است. به تعبیر دیگر دین این دو هویت که یکی اسلام است و دیگری هندوئیسم و بودیسم تصویرهای متفاوتی نسبت به زندگی اجتماعی دارند. آنچه در اسلام در مورد زندگی اجتماعی گفته شده بیشتر از چیزی است که ما در هویتهای هندی و چینی در مورد زندگی اجتماعی و سیاسی سراغ داریم.
چند سده ای است هویتی جدید و نوین به نام هویت غربی رواج یافته که در بسیاری از مؤلفه ها با هویتهای دیگر متفاوت است. به طور مثال این هویت نگاهی جدید در مورد میزان تصرف در جهان دارد. هویتهای شرقی و به طور مثال هویتهای ایرانی - اسلامی و هویتهای هندی و چینی و ژاپنی هرگونه دخل و تصرفی در عالم را درست نمی دانند و در این زمینه قایل به محدودیتهایی هستند. اما هویت غربی با گونه ای انسان گرایی بسیاری از دخل و تصرفها در جهان را برای خواستها و نیازهای انسانی مجاز می داند. توجه به تغییر جهان در هویت غربی بسیار زیاد است، در حالی که هویتهای دیگر بیشتر به تفسیر جهان می پردازند و هرگونه تغییر جهان را مجاز نمی دانند. تکیه بر حق به جای تکلیف، توجه به بهره مندی از زندگی این جهانی و همچنین نادیده گرفتن جنبه های فراعقلانی - و نه ضد عقلانی سنت - از ویژگیهای هویت غربی است که این هویت را از هویتهایی دیگر متمایز می کند. بسیاری از این جهت هویت غربی را بسیار خاص و منحصربه فرد ارزیابی می کنند. با این تعریف از هویت بحران هویت را هم می توان ناتوانی درجواب دادن به پرسشهای انسان کیست؟ جهان چیست و زندگی اجتماعی چگونه سامان می پذیرد؟ دانست. این بحران در هویت غربی پس از زلزله هایی که کانت و هیوم و دیگر متفکران پسامدرن در اندیشه غربی به وجود آوردند حادث شد.
در فرهنگهای غیرغربی هم بحران هویت پس از آن به وجود آمد که این هویتها با هویت غربی ارتباط برقرار کردند و در پاسخ دادن به پرسشهایشان نه قایل به سنت بودند و نه قایل به تجدد. در واقع بحران هویت در فرهنگهای غیرغربی با بحران هویت در فرهنگ غرب بسیار متفاوت است. در حالی که در فرهنگ غرب شک به عقل جدید و ناتوانی در پاسخ به پرسشهای هویت، بحران هویت را به وجود آورد، در فرهنگهای دیگر حالت برزخی باعث شده بود که این هویتها ندانند منبع پاسخگویی به این پرسشها باید فرهنگ غرب باشد یا سنت خودشان.
پس بحران هویت را می توان به اخلاقیی ناتوانی در جواب به پرسشهایی چون انسان کیست؟ جهان چیست؟ و زندگی اجتماعی چگونه سامان می یابد؟ دانست. حال خواه این ناتوانی ناشی از شک به عقل باشد و یا تذبذب در منابع عقلی متفاوت.
بحران اخلاقی اما بحران هویت نیست. هویت به دنبال پرسش از ماهیت انسان و جهان است اما اخلاقی به دنبال پاسخ به نیازها و رنجهای آدمی است. کسی که اخلاقییی در زندگی ندارد نتوانسته است که دردها و رنجها و شیوه زندگی خود را در جهان توجیه کند. چنین فردی اصلاً نمی خواهد جهان شناسی یا انسان شناسی کند یا زندگی اجتماعی را بشناسد. او صرفاً می خواهد به دغدغه های خود در مورد چرایی زندگی و چرایی درد و رنجش پاسخ دهد. بدین جهت کسی که به پرسشهای هویت پاسخ دهد، به صورت خودکار و خودجوش به پرسشهای اخلاقی هم پاسخ داده است. کسی که جهان شناسی و انسان شناسی کرده و مواضع مشخصی در مورد زندگی اجتماعی دارد،