دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق در مورد عارف بجنوردی 11 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 11 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

عارف بجنوردی

عارف بجنوردم و ثنای تو گویم

ای چمن آرای باغ دانش و عرفان

نامه مدح و ثنا به حضرتت آرم

ران ملخ می برم به نزد سلیمان

در برابرارباب ذوق گفته عارف

نقل همان زیره بردن است به کرمان

اهل خراشایم وز خطه جاجرم

عارف بجنوردم ودیار خراسان

«سید مرتضی رضوی نژاد» متخلص به «عارف» در سال 1284 هجری شمسی در روستای خراشا از توابع جاجرم از محال بجنورد چشم به جهان گشود. خواندن و نوشتن و قرآن را نزد جد پدری اش «میرزا هدایت» که مکتب دار آبادی بود, آموخت. عارف برای ادامه تحصیل به مشهد رفت و در مدرسه نواب شروع به تحصیل نمود. عارف برای مدتی مدیریت مدرسه ای را در چناران مشهد به عهده گرفت. سرانجام پس از چند سال دوری از بجنورد, به شهر خود بازگشت و به معلمی پرداخت. عارف پس از چندی از کار معلمی دست کشید و بقیه عمر را درویش وار بدور از آوازه طلبی, در سرودن و گاه نوشتن گذراند. عارف بجنوردی فوق العاده به بجنورد علاقه داشت و در قالب شعر اشاراتی به این موضوع دارد. عارف بجنوردی تسلط به دستور زبان فارسی و عربی و آشنایی کامل به قرآن و مضامین حکمی که در اشعار او مشهود می باشد است. عارف برای سروده هایش اهمیت قائل نبود و انها را بر روی تکه های متفرقه کاغذ و پاکت سیگار یادداشت می کرد و یا به حافظه می سپرد. هنگامی که حالی خوش داشت و شعری قرائت می کرد و اهل ذوق شعری از ایشان تقاضا می نمودند خودداری کرده و حتی اجازه نمی داد که هنگام قرائت شعر, شعرش یادداشت شود. عارف در سال 1353 هجری شمسی در سن 69 سالگی درگذشت.

نمونه ای از اشعار عارف بجنوردی:

من که اندر شمار اوباشم

عارف مست و رند و قلاشم

از گدایان خانه بردوشم

لاابالی و ساتکین نوشم

صوفی جرعه نوش و درویشم

خرقه پوشی است مسلک و کیشم

از قلندروشی ابا نکنم

زهد نفروشم و ریا نکنم

رهسپار ره خراباتم

بر بسته از خرافاتم

سالک مسلک طریقم من

همدم باده رحیقم من

ساتکین را کشند در دم

عارف نکته سنج بجنوردم.

عروة الوثقی

ساقی بده آن ساغر یاقوت روان را                            

یاقوت روانم بده و قوت روان را

یاقوت روان ، قوت روان ، قوّت جان را

زان قوّت جان تازه کنم طبع روان را

با حُسن بیان نادره نظمی کنم انشا

من مادح اولاد علی هستم و بودم

جز مدحتشان لب به ثنایی نگشودم

زین دوده نسب داده خداوند وَدودم1

زانسیّه ی حوراء بود اصل وجودم

یعنی که بود جدّه من حضرت زهرا

آن اختر تابنده افلاک محدّد2

درج گهر یازده لؤلؤی ممجّد3

دردانه فرزانه گنجینه احمد



خرید و دانلود تحقیق در مورد عارف بجنوردی 11 ص