موضوعات مورد بحٍث
مقدمه
تعریف
پول شویان
انواع پول های نامشروع
مراحل فرایند پول شویی
و . . .
تعداد اسلاید:12
عوامل مؤثر در انتخاب سرنگ
و سر سوزن مناسب
اسکالپ وین
آنژیوکت
قطر
رنگ
قطر
رنگ
19
کرم
22
آبی
21
سبز
20
صورتی
23
آبی
18
سبز
25
سیاه
16
خاکستری
14
قهوه ای
رگ گیری، تعبیه آنژیوکت و . . .
تعداد اسلاید:68
چکیده
مقدمه
نیازهای دوران نوجوانی
1-نیاز به مهربانی و محبّت و قدردانی
2-نیاز به امنیت و آسایش خاطر
3-نیاز به احساس محبوبیت و مورد قبول گروه همسالان واقع شدن
و . . . توضیح داده شده است
تعداد اسلاید:43
چکیده
قیس با ظاهری آشفته و پریشان ، در کوچه و بازار ، اشک ریزان در وصف زیبایی های لیلی شعر می خواند ؛ آن چنان که کاملا به نام مجنون معروف می شود و قصه اش بر سر زبان ها می افتد . تنها دل خوشی او این است که شب ها پنهانی به محل زندگی لیلی برود و بوسه ای بر در دیوار آن جا بزند و برگردد .
پدر و خویشاوندان مجنون هرچه نصیحتش می کنند که از این رسوایی دست بردارد ؛ فایده ای نمی بخشد . بالاخره پدر قیس تصمیم می گیرد به خواستگاری لیلی برود . در قبیله ی لیلی پدر و اقوام او ، بزرگان بنی عامر را با احترام می پذیرند اما وقتی سخن از خواستگاری لیلی برای قیس می شود ؛ پدر لیلی می گوید : « وصلت دیوانه ای با خاندان ما پذیرفته نیست ؛ چون حیثیت و آبروی ما را در میان قبائل عرب بر باد می دهد و تا قیس اصلاح نشود و راه و رسم عاقلان را در پیش نگیرد او را به دامادی نمی پذیرم .»
پدر و خویشان مجنون ناامید برمی گردند و او را پند می دهند که از عشق این دختر صرف نظر کن زیرا که دختران زیباروی بسیاری در قبیله ی بنی عامر یا قبائل دیگر هستندکه حاضرند همسری تو را بپذیرند . اما مجنون آشفته تر از پیش سر به بیابان می گذارد و با جانوران و درندگان همدم می شود .
پدر مجنون به توصیه ی مردم پسرش را برای زیارت به کعبه می برد و از او می خواهد که دعا کند تا خدا او را از این عشق شوم رهایی دهد و شفا بخشد . اما مجنون حلقه ی خانه ی خدا را در دست می گیرد و از پروردگار می خواهد که لحظه به لحظه ، عشق لیلی را در دل او بیفزاید تا حدی که حتی اگر او زنده نباشد عشقش باقی بماند و آن قدر برای لیلی دعا می کند ؛ که پدرش درمی یابد این درد درمان پذیر نیست و مأیوس برمی گردد .
در این میان مردی از قبیله ی بنی اسد به نام « ابن سلام » دلباخته ی لیلی می شود و خویشانش را با هدایای بسیار به خواستگاری او می فرستد . پدر لیلی نمی پذیرد و از او می خواهد تا کمی صبر کند تا جواب قطعی را به او بدهد
روزی یکی از دلاوران عرب به نام نوفل در بیابان مجنون را غزل خوانان و اشک ریزان می بیند . از حال او می پرسد . وقتی ماجرای او و عشقش به لیلی را می شنود به حالش رحمت می آورد ؛ از او دلجویی می کند و قول می دهد او را به وصال لیلی برساند . پس با عده*ای از دلاوران و جنگ جویانش به قبیله ی لیلی می رود و از آنان می خواهد لیلی را به عقد مجنون درآورند . اما آنان نمی پذیرند و آماده*ی نبرد می شوند . نوفل جنگ و کشته شدن بی گناهان را صلاح نمی بیند و از درگیری منصرف میگردد . مجنون دل شکسته دوباره رهسپار کوه و بیابان می شود و . . .
تعداد صفحات:3