لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 57
قانون اساسی افغانستان
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین والصلواه والسلام علی سید الأنبیاء والمرسلین محمد (ص) وعلی آله وأصحابه أجمعین . مقدمه
ما مردم افغانستان : با ایمان راسخ به ذات پاک خداوند (ج) وتوکل به مشیت حق تعالی واعتقاد به دین مقدس اسلام . با درک بی عدالتی ها ونابسامانی های گذشته ومصایب بی شماری که بر کشور ما وارد آمده است؛
با تقدیر از فداکاری ها، مبارزات تاریخی ، جهاد ومقاومت برحق تمام مردم افغانستان وارج گذاری به مقام والای شهدای راه آزادی کشور؛
بادرک این که افغانستان واحد ویکپارچه به همه اقوام ومردم این سرزمین تعلق دارد؛
با رعایت منشور ملل متحد وبا احترام به اعلامیهء جهانی حقوق بشر؛
به منظور تحکیم وحدت ملی وحراست ازاستقلال ، حاکمیت ملی وتمامیت ارضی کشور؛
به منظور تأسیس نظام متکی بر ارادهء مردم ودموکراسی ؛
به منظور ایجاد جامعهء مدنی عاری از ظلم ، استبداد ، تبعیض وخشونت ومبتنی برقانونمندی ، عدالت اجتماعی، حفظ کرامت وحقوق انسانی وتأمین آزادی ها وحقوق اساسی مردم؛
به منظور تقویت بنیاد های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی ودفاعی کشور؛
به منظور تأمین زندگی مرفه ومحیط زیست سالم برای همه ساکنان این سرزمین ؛
وسرانجام، به منظور تثبیت جایگاه شایستهء افغانستان درخانوادهء بین المللی؛
این قانون اساسی را مطابق به واقعیت های تاریخی، فرهنگی واجتماعی کشور و مقتضیات عصر، از طریق نمایند گان منتخب خود درلویه جرگهء مورخ چهاردهم جدی سال یک هزارو سه صدو هشتادو دو هجری شمسی درشهر کابل تصویب کردیم.
فصل اول
دولت
ماده اول
افغانستان، دولت جمهوری اسلامی، مستقل ، واحد وغیر قابل تجزیه می باشد.
ماده دوم:
دین دولت جمهوری اسلامی افغانستان ، دین مقدس اسلام است. پیروان سایر ادیان درپیروی از دین و اجرای مراسم دینی شان درحدود احکام قانون ازاد می باشند.
ماده سوم :
درافغانستان هیچ قانون نمی تواند مخالف معتقدات واحکام دین مقدس اسلام باشد.
ماده چهارم:
حاکمیت ملی درافغانستان به ملت تعلق دارد که به طور مستقیم یا توسط نمایند گان خود آنرا اعمال می کند .
ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادیکه تابعیت افغانستان را دارا باشند. ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون، تاجک، هزاره ، ازبک، ترکمن، بلوچ، پشه یی ، نورستانی، ایماق ، عرب ، قرغیز، قزلباش، گوجر، براهوی و سایر اقوام میباشد. برهر فرد از افراد ملت افغانستان کلمهء افغان اطلاق می شود. هیچ فرد از افراد ملت ازتابعیت افغانستان محروم نمی گردد. امور مربوط به تابعیت وپناهند گی توسط قانون تنظیم می گردد.
ماده پنجم:
تطبیق احکام این قانون اساسی وسایر قوانین، دفاع از استقلال ، حاکمیت ملی وتمامیت ارضی و تأمین امنیت و قابلیت دفاعی کشور از وظایف اساسی دولت می باشد.
ماده ششم:
دولت به ایجاد یک جامعهء مرفه و مترقی براساس عدالت اجتماعی، حفظ کرامت انسانی ، حمایت حقوق بشر، تحقق دموکراسی ، تأمین وحدت ملی، برابری بین همه اقوام وقبایل و انکشاف متوازن درهمه مناطق کشور مکلف می باشد.
ماده هفتم:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
موضوع تحقیق:
جفرافیا و آثار باستانی افغانستان
تهیه کننده: محمد مهدی احمدی / دوم تجربی / همدانیان
دبیر: آقای گلابدار
جغرافیای افغانستان
جغرافیای طبیعی افغانستان افغانستان، در جنوب غربی آسیا یبن 29 درجه و 22 دقیقه و 53 ثانیه و 38 درجه و 29 دقیقه و 27 ثانیه عرض البلد شمالی و بین 60 درجه و 28 دقیقه و 41 ثانیه و 47 درجه و 51 دقیقه و 47 ثانیه طول البلد شمالی واقع شده است. مساحت این کشور 650000 کیلومتر بوده و حداکثر طول آن از شرقیترین نقطه تا غربیترین نقطه جنوبی آن 912 کیلومتر است و این کشور محاط به مناطق خشک بوده، به دریا متصل نمیباشد، نزدیک ترین بندر دریایی به آن، بندر کراچی با فاصله 727 میل میباشد. این کشور در شمال پیوسته است به کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان و از طرف غرب به کشور جمهوری اسلامی ایران و از شرق و جنوب به کشور پاکستان و از طرف شمال شرقی به ولایت سین کیانگ چین. افغانستان کشور کوهستانی و نسبتاً خشک است. مرتفعترین و معروفترین رشته کوههای آن عبارتاند از: هندوکش، بابا، سلیمان، سفید کوه و سیاه کوه. مرتفعترین قله کوههای آن، «نوشاخ» با ارتفاع 7485 متر در رشته کوه هندوکش شرقی میباشد و ... میزان بارندگی در این کشور کم است و مهمترین رودهای آن عبارتند از: آمودریا، رود کابل، هریرود، رود هلمند و رود مرغاب و طویلتری رودهایش، آمودریا (2620کیلومتر)، هیرمند (1400کیلومتر)، هریرود(1230 کیلومتر) اکثر این رودخانهها ناشی از برفهای زیادی است که در زمستان در نقاط مرتفع میبارد و در بهار و تابستان به تدریج آب میشود. آب و هوایش متغیر و در بسیاریی از نقاط زمستان بسیار سرد و طولانی (حدود شش ماه)و در برخی نقاط تابستان خیلی گرم و سوزان میباشد. اما در عین حال جلگهها و درههای فراوان دارای خاک و آب و هوای مساعد، نزی در آن نهفته است که برای کشاورزی و دامداری بسیار مناسب میباشند. حدود 01/0 خاک آن را جنگلها پوشانده است. تقسیمات اداری از سال (1773) به بعد درست از زمانی که تیمور شاه کابل را پایتخت خود قرار داد. آن «شهر» همیشه مرکز پادشاهی افغانستان بوده است. شاهزادگان ولایت را کم و بیش خودمختاری داده بودند. مهمترین ولایات تحت کنترل شاهزادگان و امیران، کابل، قندهار، هرات، ترکستان افغانستان، قطغن و بدخشان بودند. امیر عبدالرحمن خان 1901ـ1880 که از سوی بریتانیا به عنوان امیر کابل و حواشی آن به رسمیت شناخته شد دامنه قلمرو سلطنتیاش را به ولایات هرات، ترکستان افغانستان، هزارهجات، نورستان و بدخشان گسترش داده بود. در زمان نادرشاه «33ـ1921» افغانستان به پنج ایالت اصلی و یا عمده و چهار ایالت فرعی تقسیم گردید. بعد از حکومت مشروطه و تصویب قانون اساسی در سال 1964 افغانستان به 26 ولایت تقسیم شده که هر کدام به دلیل اهمیت و چگونگی انکشاف آن به گروههای یک، دو و سه تقسیم گردیده بودند. کابل، غزنی، گردیز، جلالآباد، مزار شریف، هرات و قندهار جزء مراکز درجه یک ولایات در تقسیمات کشوری قرار گرفتند. هر کدام از این ولایات به وسیله فرمانداری «والی»، اداره میشد که در برابر وزارت داخله در کابل مسئولیت داشتند. مضافاً این که نمایندههایی در هر ولایت وجود داشت که روند اجرایی کار را مستقیماً به کابل گذارش میدادند. هر ولایتی دارای چندین «ولسوالی» بود که به وسیله مسئولی به نام «ولسوال» اداره میشدند و ولسوالیها در برابر «والی» مسئولیت داشته و میبایست گزارش کار را به آنها میدادند، البته هر ولسوال امکان داشت چندین علاقهداری را نیز اداره کند. علاقهداریها در روستاهای مهم مستقر و در قبال ولسوالیها مسئولیت مستقیم داشتند، علاقهداریها به تناسب جمعیت آنان به چهار گروه تقسیم میشدند. در سال 1970 افغانستان به 26 ولایت شش ولسوالی بزرگ «لوی ولسوالی» 175 ولسوالی و 118 علاقهداری تقسیم شده بودند؛ در حال حاضر افغانستان دارای 34 ولایت می باشد . واحدهای کوچک روستایی به وسیله رئیس روستا که معروف به «قریهدار» ملک، و ارباب بود اداره میشد. آنها نقش رابط را بین روستا و رئیس بخش «علاقهدار» داشتند. اما شهرها به نواحی مختلف تقسیم میشدند. جغرافیای انسانی افغانستان سرزمینی که اکنون به نام افغانستان یاد میشود، بر اساس گفتههای مورخین و اسناد باستانی، با نامها و عنوانهای دیگر (مثل آریانا، خراسان و ...) دارای پیشینه تاریخی چندین هزار ساله بوده و مدنیتهای فراوان را در درون خود پرورانده و بعضاً مدفون ساخته است. اما آنچه را که امروز در جغرافیای سیاسی به نام افغانستان میخوانیم، همان کشوری است که در اواسط قرن هجده (1747م) توسط احمد شاه ابدالی بنیان گزاری شد. این کشور دارای موقعیت خاص سیاسی ـ تجاری و فرهنگی است که فعلاً مجال بحث آن نیست. به هر صورت این کشور امروزه زیستگاه اقوام، تبارها و تیرههای فراوانی است که هر کدام در بسیاری از جهات فرهنگی خصوصیات و ویژگیهای خاص خود را دارد و چون برخی از این ویژگیها در ورطههای سیاسی ـ اجتماعی دارای اهمیت خاصی است، در این جا ناگزیریم که اجمالاً آنها را مورد اشاره قرار دهیم که از آن جمله است: تعداد جمعیت، ترکیب قومی، دین، زبان، فرهنگ و رسوم قومی و خصوصیات تاریخی ـ روانی تباری. کلیات اولیه این مسایل پیش از شرایط امروزه در متون جغرافیایی ساده اغلب چنین بیان شده است: نام: افغانستان جمعیت: بالغ بر 20500000نفر تراکم جمعیت: 7/31 نفر در کیلومتر مربع ساکنین شهرها: 15% متوسط عمر: مردان 9/39 و زنان 7/40 میزان تولد: 2/49 در هزار میزان مرگ: 8/23 در هزار رشد جمعیت: 054/2 میزان مرگ کودکان: 182 نفر در هر نوزاد دین: اسلام (75% سنی) زبان: پشتو و فارسی ترکیب جمعیت: 60% پشتون، 30% تاجیک، 5% ازبک، 5% هزاره و ... پرجمعیتترین شهرها 1ـ کابل 345/36% نفر؛ 2ـ قندهار 191345 نفر؛ 3ـ هرات 150497 نفر؛ 4ـ مزار شریف 110367 نفر؛ 5ـ جلال آباد 57824 نفر؛ 6ـ قندوز 57112 نفر؛ 7ـ بغلان 41240 نفر؛ ولی بسیاری از این قضاوتها و ارقام نه درست و دقیقاند و نه به این سادگی، و لذا ناگزیریم به شرح و تفصیل بیشتر. حقیقت امر این است که در افغانستان هیچگاه آمارگیری و سرشناسی دقیق، علمی و بیطرفانه صورت نگرفته. آمارهای داده شده یا اغلب بر پایه تخمین و گمانهزنی استوار است، یا آمارگیری ناقص و یا حتی بر اغراض سیاسی، و از همین نظر است که تعداد جمعیت این کشور از سوی منابع و مراجع مختلف با رقمهای بسیار متفاوت ارایه شده است که ما در این جا درصدد بیان آنها نیستیم اما با توجه به فقدان آمار علمی و تلفات سنگین بیست و چند ساله جنگ میتوان گفت که تعداد جمعیت این کشور امروز بین 20 تا 17 میلیون نفر میباشد که از این تعداد حدود 4 میلیون آن آواره و خارج از کشور میباشند. و با وضع اسفبار و ناپایدار فعلی، ارایه میانگین سن، میزان رشد جمعیت، میزان مرگ و میر و ... نیز کار بیهوده و بیاساس خواهد بود. اما چند مساله به خاطر اهمیت خاص خود نیاز به بحث بیشتری دارد: 1ـ دین: تردیدی نیست که بیش از 99% ساکنان افغانستان مسلمان هستند و تا چندی قبل حدود 5 هزار هندو در این کشور میزیستند که اکنون تعداد بسیار اندکی از آنها باقی ماندهاند و در این که از نظر مذهبی اکثریت قاطع مردم این سرزمین را اهل سنت تشکیل میدهند نیز شکی وجود ندارد، لیکن درصد دقیق این اکثریت مورد بحث و گفتگو و کنجکاوی است. زیرا که منابع شیعی مدعی هستند که آنها حدود 25 تا 30 فیصد را در این کشور تشکیل میدهند و این آمار یکی از موارد بحث بین گروههای شیعه با دولت موقت مجاهدین (تشکیل شده در سال 1368هـ ش) در پشاور و دولت آقای ربانی در سالهای (74-1371) در کابل بود و نشریات و مطبوعات گروههای سیاسی آن زمان در این مورد بحثهای فراوان داشت که علاقمندان را به آنها ارجاع میدهیم. اما خالی از فایده نمیدانیم که در اینجا مقداری از مطالب منتشر شده در این زمینه از سوی یکی از موسسات پژوهشی را نقل کنیم. این موسسه چنین مینویسد: «دین 98 فیصد مردم افغانستان اسلام است. از این میان قریب به 70 درصد اهل تسنن هستند که اکثریت بر مذهب حنفی میباشند و بیش از 25 درصد نیز شیعه اثنی عشریاند. اکثریت شیعهها را قوم هزاره تشکیل میدهند که در مناطق مرکزی افغانستان سکونت دارند و مرکز آنان شهر تاریخی بارسان (بامیان) است. تشیع همچنین در بین قزلباشها، ترکمنها، تاجیکها و حتی پشتونها پیروانی دارد. اقلیتهای کوچکی نیز بر مذهب اسماعیلی هستند، رهبر فعلی فرقه اسماعیلیه حاج سید منصور (نادری) است. بیش از 20 هزار نفر هندو و ازبک در کابل، قندهار و مزار شریف و هرات و خوست سکونت دارند. حدود 150 خانوار کلیمی در کابل و قندهار و هرات وجود داشتهاند که تدریجاً افغانستان را ترک گفتهاند ... اقلیتهای دیگری نیز وجود دارند که تعدادشان چندان نیست. طبق قانون اساسی رژیم سطلنتی (در زمان ظاهرشاه)، پادشاه باید حنفی مذهب باشد. از ابتدای تشکیل حکومت تا امروز، دستگاه حکومت سنی مذهب بوده است. در اواسط دهه هفتاد در افغانستان پانزده هزار باب مسجد وجود داشت... مساجد افغانستان معماری ساده دارند. در داخل مساجد هیچ گونه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 40 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تاریخ افغانستان
حدود دوهزار سال پیش از میلاد مسیح، سرزمین هندوکش (افغانستان) مورد هجوم اقوام آریایی که از درههای پامیر سرازیر شده بودند قرار گرفت و به تصرف این اقوام در آمد. روشن نیست پیش از تهاجم آریاییها چه کسانی در این سرزمین ساکن بودهاند. بطلمیوس و دیگر جغرافیدانان باستان از سرزمینی که در جنوب هندوکش بین کویر نمک فارس (ایران امروز) در غرب و رود سند در شرق واقع بوده، به نام «آریانا» یاد کردهاند.
قدیمیترین اثر مکتوبی که در آن از سرزمین هندوکش ذکر به عمل آمده، اوستا کتاب مقدس زرتشت است.
هخامنشیان
باکتریا در حدود ۵۴۰ قبل از میلاد. توسط کورش هخامنشی فتح و به امپراتوری پارس پیوست. بعدها داریوش کبیر قسمتهای بیشتری از آن را فتح کرد. افغانستان کنونی در دوران داریوش هفت ساتراپی داشت و اهمیت استراتژیک زیادی داشت. در اواسط قرن چهارم قبل از میلاد فتوحات هخامنشی فروکش کرد و برخی از نواحی جنوب و شرق به تدریج از شاهنشاهی هخامنشی جدا شدند.
حمله اسکندر
پس از شکست ایرانیان از لشکریان اسکندر و گشوده شدن پایتخت هخامنشی، داریوش سوم به سوی شرق متواری گشت و توسط بسوس، بدخش (والی) بلخ، کشته شد.
در سال ۳۲۹ پیش از میلاد، اسکندر مقدونی پا به سرزمین هندوکش که تاریخنویسان یونانی آن را پاراپومیسوس (Parapomisus) گفتهاند نهاد. اسکندر هرات را تصرف و پس از سپری نمودن زمستان در سیستان، وارد ناحیهای شد که به نامش اسکندریه (قندهار امروزی) نامیده شد. لشکریان اسکندر پس از اشغال غزنه و کابل، در شمال کابل (غوربند) شهرک دیگری را نیز به نام اسکندریهٔ قفقاز بنا نهادند. اسکندر با سپاهیان خود وارد مناطق حاصلخیز آسیای میانه شد و میگویند با دختر یکی از خانهای محلی تخارستان نیز ازدواج کرد که اسمش رخسانه(Roxana)بود. اسکندر به مدت یک سال در دشتهای آسیای میانه سرگردان بود و با تاختوتاز جنگجویان این سامانها روبرو میگشت و شماری از سپاهیانش را نیز به علت سرما و کمبود خواروبار از دست داد.
پس از برونرفت اسکندر از باکتریا (سرزمین باختر)، برخی از سردارانش پادشاهی کوچکی تشکیل داده و مدت دویست سال بر این سرزمین فرمان راندند. از دو سده چیرگی پادشاهان یونانی باکتریا چیزی به جز برخی از سکههای آن زمان بجا نمانده است.
کوشانیان
در قرن اول میلادی، قبایل صحراگرد یوئه-چی که از جانب شمال وارد باکتریا شده بودند یونانیها را تارومار کرده، باکتریا را تصرف نمودند و سلسلهٔ کوشان را بنا نهادند. کوشانیها که تجربهٔ حکومت نداشتند، امپراتوری خویش را بر ویرانههای امپرتوری یونانی بنا نهاده و دوباره سکههای یونانی و حتی الفبای یونانی را متداول ساختند.
کوشانیها تا اواسط فرن اول میلادی شهرهای کابل و قندهار را نیز تسخیر کرده و امپراتوری خویش را وسعت بخشیدند. در این دوران دین بودایی نیز توسط آشوکا به این سرزمین وارد شد. در دوران حکمرانی کانیشکا، مبلغان آئین بودایی از طریق آسیای مرکزی به چین سفر نموده و در پخش و اشاعهٔ این آیین تلاشهای زیادی کردند. دورهٔ کوشانیها را میتوان دورهٔ تمدن جدیدی برای افغانستان محسوب کرد: این خاندان در پیکرتراشی پیشرفتهای بسیاری کرد و بتهای ۳۵ و ۵۳ متری بامیان که توسط طالبان نابود شدند از یادگارهای همین دوره بودند. خاندان کوشان در حوالی سال ۲۲۰ میلادی، زمانی که خاندانهای کوچکی اینجا و آنجا سر بلند کرده و برخی از نقاط را تصرف نمودند منقرض گشت. انقراض خاندان کوشانی پایان یک عصر یا دوره شکوفایی فرهنگی و هنری بود که دیگر هیچگاه در افغانستان تکرار نشد.
ساسانیان
در قرن سوم میلادی ارشیر اول سلسله مقتدر و نیرومند ساسانی را بنیاد نهاد که تا چهار قرن دوام آورد. شاهان ساسانی امپراتوری خویش را تا رود سند و آسیای مرکزی وسعت دادند. درحالی که ساسانیان سرگرم گسترش امپراتوری خود بودند، هونها بازماندگان بی قدرت کوشانی را در هم کوبیده و مدت کمتر از یک قرن بر افغانستان حاکم شدند.در قرن ششم میلادی خسرو انوشیروان ساسانی هونها را از باکتریا راند و این منطقه بار دیگر به امپراتوری ساسانی پیوست.
پس از قدرت گرفتن دین اسلام در عربستان و تصمیم پیامبر اسلام به ترویج آن در دیگر کشورها، اعراب در سال ۳۲ ه.ق (۶۵۲ میلادی) پس از شکست یزدگرد سوم ایران را فتح و سلسله ساسانی منقرض گشت. پس از انقراض ساسانیان،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 57
قانون اساسی افغانستان
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین والصلواه والسلام علی سید الأنبیاء والمرسلین محمد (ص) وعلی آله وأصحابه أجمعین . مقدمه
ما مردم افغانستان : با ایمان راسخ به ذات پاک خداوند (ج) وتوکل به مشیت حق تعالی واعتقاد به دین مقدس اسلام . با درک بی عدالتی ها ونابسامانی های گذشته ومصایب بی شماری که بر کشور ما وارد آمده است؛
با تقدیر از فداکاری ها، مبارزات تاریخی ، جهاد ومقاومت برحق تمام مردم افغانستان وارج گذاری به مقام والای شهدای راه آزادی کشور؛
بادرک این که افغانستان واحد ویکپارچه به همه اقوام ومردم این سرزمین تعلق دارد؛
با رعایت منشور ملل متحد وبا احترام به اعلامیهء جهانی حقوق بشر؛
به منظور تحکیم وحدت ملی وحراست ازاستقلال ، حاکمیت ملی وتمامیت ارضی کشور؛
به منظور تأسیس نظام متکی بر ارادهء مردم ودموکراسی ؛
به منظور ایجاد جامعهء مدنی عاری از ظلم ، استبداد ، تبعیض وخشونت ومبتنی برقانونمندی ، عدالت اجتماعی، حفظ کرامت وحقوق انسانی وتأمین آزادی ها وحقوق اساسی مردم؛
به منظور تقویت بنیاد های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی ودفاعی کشور؛
به منظور تأمین زندگی مرفه ومحیط زیست سالم برای همه ساکنان این سرزمین ؛
وسرانجام، به منظور تثبیت جایگاه شایستهء افغانستان درخانوادهء بین المللی؛
این قانون اساسی را مطابق به واقعیت های تاریخی، فرهنگی واجتماعی کشور و مقتضیات عصر، از طریق نمایند گان منتخب خود درلویه جرگهء مورخ چهاردهم جدی سال یک هزارو سه صدو هشتادو دو هجری شمسی درشهر کابل تصویب کردیم.
فصل اول
دولت
ماده اول
افغانستان، دولت جمهوری اسلامی، مستقل ، واحد وغیر قابل تجزیه می باشد.
ماده دوم:
دین دولت جمهوری اسلامی افغانستان ، دین مقدس اسلام است. پیروان سایر ادیان درپیروی از دین و اجرای مراسم دینی شان درحدود احکام قانون ازاد می باشند.
ماده سوم :
درافغانستان هیچ قانون نمی تواند مخالف معتقدات واحکام دین مقدس اسلام باشد.
ماده چهارم:
حاکمیت ملی درافغانستان به ملت تعلق دارد که به طور مستقیم یا توسط نمایند گان خود آنرا اعمال می کند .
ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادیکه تابعیت افغانستان را دارا باشند. ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون، تاجک، هزاره ، ازبک، ترکمن، بلوچ، پشه یی ، نورستانی، ایماق ، عرب ، قرغیز، قزلباش، گوجر، براهوی و سایر اقوام میباشد. برهر فرد از افراد ملت افغانستان کلمهء افغان اطلاق می شود. هیچ فرد از افراد ملت ازتابعیت افغانستان محروم نمی گردد. امور مربوط به تابعیت وپناهند گی توسط قانون تنظیم می گردد.
ماده پنجم:
تطبیق احکام این قانون اساسی وسایر قوانین، دفاع از استقلال ، حاکمیت ملی وتمامیت ارضی و تأمین امنیت و قابلیت دفاعی کشور از وظایف اساسی دولت می باشد.
ماده ششم:
دولت به ایجاد یک جامعهء مرفه و مترقی براساس عدالت اجتماعی، حفظ کرامت انسانی ، حمایت حقوق بشر، تحقق دموکراسی ، تأمین وحدت ملی، برابری بین همه اقوام وقبایل و انکشاف متوازن درهمه مناطق کشور مکلف می باشد.
ماده هفتم:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 57
قانون اساسی افغانستان
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین والصلواه والسلام علی سید الأنبیاء والمرسلین محمد (ص) وعلی آله وأصحابه أجمعین . مقدمه
ما مردم افغانستان : با ایمان راسخ به ذات پاک خداوند (ج) وتوکل به مشیت حق تعالی واعتقاد به دین مقدس اسلام . با درک بی عدالتی ها ونابسامانی های گذشته ومصایب بی شماری که بر کشور ما وارد آمده است؛
با تقدیر از فداکاری ها، مبارزات تاریخی ، جهاد ومقاومت برحق تمام مردم افغانستان وارج گذاری به مقام والای شهدای راه آزادی کشور؛
بادرک این که افغانستان واحد ویکپارچه به همه اقوام ومردم این سرزمین تعلق دارد؛
با رعایت منشور ملل متحد وبا احترام به اعلامیهء جهانی حقوق بشر؛
به منظور تحکیم وحدت ملی وحراست ازاستقلال ، حاکمیت ملی وتمامیت ارضی کشور؛
به منظور تأسیس نظام متکی بر ارادهء مردم ودموکراسی ؛
به منظور ایجاد جامعهء مدنی عاری از ظلم ، استبداد ، تبعیض وخشونت ومبتنی برقانونمندی ، عدالت اجتماعی، حفظ کرامت وحقوق انسانی وتأمین آزادی ها وحقوق اساسی مردم؛
به منظور تقویت بنیاد های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی ودفاعی کشور؛
به منظور تأمین زندگی مرفه ومحیط زیست سالم برای همه ساکنان این سرزمین ؛
وسرانجام، به منظور تثبیت جایگاه شایستهء افغانستان درخانوادهء بین المللی؛
این قانون اساسی را مطابق به واقعیت های تاریخی، فرهنگی واجتماعی کشور و مقتضیات عصر، از طریق نمایند گان منتخب خود درلویه جرگهء مورخ چهاردهم جدی سال یک هزارو سه صدو هشتادو دو هجری شمسی درشهر کابل تصویب کردیم.
فصل اول
دولت
ماده اول
افغانستان، دولت جمهوری اسلامی، مستقل ، واحد وغیر قابل تجزیه می باشد.
ماده دوم:
دین دولت جمهوری اسلامی افغانستان ، دین مقدس اسلام است. پیروان سایر ادیان درپیروی از دین و اجرای مراسم دینی شان درحدود احکام قانون ازاد می باشند.
ماده سوم :
درافغانستان هیچ قانون نمی تواند مخالف معتقدات واحکام دین مقدس اسلام باشد.
ماده چهارم:
حاکمیت ملی درافغانستان به ملت تعلق دارد که به طور مستقیم یا توسط نمایند گان خود آنرا اعمال می کند .
ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادیکه تابعیت افغانستان را دارا باشند. ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون، تاجک، هزاره ، ازبک، ترکمن، بلوچ، پشه یی ، نورستانی، ایماق ، عرب ، قرغیز، قزلباش، گوجر، براهوی و سایر اقوام میباشد. برهر فرد از افراد ملت افغانستان کلمهء افغان اطلاق می شود. هیچ فرد از افراد ملت ازتابعیت افغانستان محروم نمی گردد. امور مربوط به تابعیت وپناهند گی توسط قانون تنظیم می گردد.
ماده پنجم:
تطبیق احکام این قانون اساسی وسایر قوانین، دفاع از استقلال ، حاکمیت ملی وتمامیت ارضی و تأمین امنیت و قابلیت دفاعی کشور از وظایف اساسی دولت می باشد.
ماده ششم:
دولت به ایجاد یک جامعهء مرفه و مترقی براساس عدالت اجتماعی، حفظ کرامت انسانی ، حمایت حقوق بشر، تحقق دموکراسی ، تأمین وحدت ملی، برابری بین همه اقوام وقبایل و انکشاف متوازن درهمه مناطق کشور مکلف می باشد.
ماده هفتم: