دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

فرار از خانه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

فرار از خانه

1- مسئله شناسی فرار از خانه 1-1) تعریف فرار فرار از خانه و اقدام به دوری و عدم بازگشت به منزل و ترک اعضای خانواده، بدون اجازه از والدین یا وصی قانونی خود، در واقع نوعی واکنش نسبت به شرایطی است که از نظر فرد نامساعد، غیرقابل تحمل و بعضاً تغییر ناپذیر است. این عمل معمولاً به عنوان یک مکانیسم دفاعی به منظور کاهش ناخوشایندی و خلاصی از محرکهای آزار دهنده و مضر و دستیابی به خواسته های مورد نظر و عموماً آرزوهای دور و دراز انجام می‏شود. امروزه در اکثر کشورهای جهان، فرار از خانه به یک معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی، سالانه یک میلیون نوجوان 19 –13 ساله از خانه فرار می‏کنند که 74 درصد آنها دختر هستند.[1] در ایران نیز مسئله فرار دختران به عنوان یک معضل مطرح می‏باشد، هر چند آمار و ارقام دقیقی در اختیار نداریم، لیکن اخبار جرائد و مطبوعات از روند رو به رشد این آسیب اجتماعی،[2] کاهش میانگین سنّی دختران فراری[3] و ظهور پیامدهای ناگوار آن حکایت می‏کند. 2-1) انواع فرار این عمل بر حسب موضوعات مختلف به قرار ذیل قابل دسته بندی می‏باشد: الف)- از نظر جنس و تأهل اقدام به فرار، هم از سوی پسران ( و مردان متأهل) و هم از سوی دختران (و زنان متأهل) انجام می‏شود. لازم به ذکر است دلائل چنین اقدامی توسط مردان متأهل و پسران با یکدیگر متفاوت است. زنان متأهل نیز اغلب به دلیل خشونت و مفاسد اخلاقی همسر یا اغفال و مفاسد اخلاقی خود از خانه متواری می‏شوند. ب)- از نظر اطلاع خانواده در اکثر موارد اقدام به فرار به طور ناگهانی، بدون خبر و اطلاع اعضای خانواده صورت می‏گیرد، اما در برخی شرایط، فرد قصد خود را به صورت «تهدید به فرار» اطلاع می‏دهد. این عمل اغلب در بین پسران فراری معمول است. ج)- از نظر تعداد همراهان در شرایطی ممکن است که اقدام به فرار به همراهی فردی از جنس مخالف با زمینه دوستی و قرار ملاقات انجام شود. اخیراً مواردی از فرارهای گروهی در بین دختران مشاهده شده است. اما اغلب، دختران به تنهایی فرار می‏کنند. د)- از نظر مدت زمان در برخی شرایط فرد پس از فرار و مواجهه با مشکلاتی نظیر عدم امنیت و فراهم نبودن امکانات زندگی، پشیمان می‏شود و در صورت خوش اقبالی، با کمترین لطمات روحی و جسمی توسط نیروهای امنیتی، شناسایی و در مدت زمان کوتاهی به خانه بازمی‏گردد. در چنین وضعیتی به نظر می‏رسد دلائل فرد جهت فرار چندان منطقی نبوده یا فرد برنامه و هدف معینی برای فرار نداشته است. دسته ای از دختران فراری نیز به دلیل شرایط واقعاً نامساعد خانه، حاضر به بازگشت نیستند و برای جلوگیری از اینکار از نام مستعار استفاده می‏کنند و یا اظهار می‏دارند که خانواده ای ندارند. هـ)- از نظر مبدأ و مقصد اغلب فرارها از شهرستانها به مرکز یا شهرهای بزرگ انجام می‏شود، هر چند مبدأ و مقصد معدودی از فرارها نیز بالعکس می‏باشد و گاهی نیز از شهرهای کوچک و بزرگ به قصد عزیمت به کشورهای دیگر اتفاق می‏افتد. و)- از نظر تکرار برخی از دختران برای نخستین بار اقدام به فرار می‏کنند و دسته ای دیگر علیرغم تلاشهای مددکاران جهت بازگشت به محیط خانه و خانواده،‌مجدداً از محیط خانه می‏گریزند. 3-1) انگیزه های فرار آمار نشان می‏دهد انگیزة افراد فراری بر حسب جنس، سن، تحصیلات و محیط زندگی متفاوت است اما انگیزه های ذیل بین همگان عمومیت دارد: الف)- اثبات وجود و جلب توجه اطرافیان و اجبار آنها برای اجرای تمایلات و خواسته های خویش؛ ب)- رهایی از هنجارها، فشارها، تحمیل ها، قید و بندها، خشونتها و آزارهای خانواده و کسب آزادی عمل در رفتارهای فردی و اجتماعی؛ ج)- لجاجت با خانواده، سلب آرامش و ایجاد بدنامی یا مشکل برای آنان به جهت عدم تعلق و دلبستگی به خانواده.



خرید و دانلود  فرار از خانه


تحقیق در مورد نماز از دید قرآن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 3 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

نماز جزء برنامه‌های حکومت اسلامی

الّذین ان مکّنّا هم فی الأرض اقاموا الصّلوة و اتوا الزّکوة‌ و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و للّه عاقبة‌ الاُمور: یاران خدا کسانی هستند که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا می‌دارند و زکات را ادا می‌کنند و امر به معروف و نهی از منکر می‌نمایند و پایان همه‌ امور از آن خداست. (حج ، 41) ـ این آیه خطاب به یاران خدا است که در آیه‌ قبل وعده یاری به آنها داده شده است و مقام و اوصاف مؤمنین را بیان می‌کند. ـ آنها هرگز پس از پیروزی، همچون خودکامگان و جباران به عیش و نوش و لهو و لعب نمی‌پردازند و در غرور و مستی فرو نمی‌روند؛ بلکه پیروزیها و موفقیتها را نردبانی برای ساختن خویش و جامعه قرار می‌دهند. آنها پس از قدرت یافتن، تبدیل به یک طاغوت جدید نمی‌شوند، ارتباط‌شان با خدا محکم و با خلق خدا نیز مستحکم است؛ چرا که نماز سمبل پیوند با خالق است و زکات، رمزی برای پیوند با خلق، و امر بمعروف و نهی از منکر پایه های اساسی ساختن یک جامعه‌ سالم محسوب می‌شود.[1] ـ همین چهار صفت برای معرفی این افراد کافی است، و در سایه‌‌ آن سایر عبادات و اعمال صالح و ویژگیهای یک جامعه‌ با ایمان و پیشرفته فراهم است. ـ مؤمنان تنها قبل از پیروزی به در خانه‌ خدا نمی‌روند بلکه بعد از پیروزی هم به مقتضای (الّذین ان مکنّاهم فی الأرض اقاموا الصّلوة...) رابطه‌ خود را با او همچنان محکم می‌دارند و پیروزی بر دشمن را وسیله‌ای برای نشر حق و عدالت و فضیلت قرار می‌دهند. ـ در بعضی از روایات اسلامی آیه‌‌ فوق به حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ و یارانش یا آل محمد به طور عموم تفسیر شده است. چنانکه از حدیثی از امام باقر ـ علیه السّلام ـ می‌خوانیم که در تفسیر آیه‌ (الّذین ان مکنّاهم فی الارض) فرمود: این آیه تا آخر از آن آل محمد و مهدی و یاران او است. ـ خداوند شرق و غرب زمین را در سیطره‌ حکومت آنها قرار می‌دهد آیینش را آشکار می‌سازد و به وسیله‌ مهدی ـ علیه السّلام ـ و یارانش بدعت و باطل را نابود می‌کند آن چنان که تبهکاران حق را نابود کرده بودند و آن چنان می‌شود که بر صفحه‌ زمین اثری از ظلم دیده نمی‌شود چرا که آنها امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند.[2] این احادیث بیان کننده‌ مصداقهای روشن و آشکار است و مانع عمومیت مفهوم آیه نیست بنابراین مفهوم گسترده‌ آیه، همه‌ افراد با ایمان و مجاهد و مبارز را شامل می‌شود. ـ یکی از صفات مؤمنین این است که اگر در زمین تمکنی پیدا کنند و در انتخاب هر قسم زندگی که بخواهند به آنها آزادی داده شود، و در میان همه‌ انواع و انحاء‌ زندگی، یک زندگی صالح را اختیار می‌کنند و جامعه‌ای صالح بوجود می‌آورند که در آن جامعه نماز به پا داشته می‌شود و زکات داده می‌شود، و امر به معروف و نهی از منکر انجام می‌شود. ـ ‌اگر از میان همه‌ جهات عبادت، ‌نماز را و از میان همه‌ جهات مالی، زکات را نام برده بدین جهت است که این دو در باب خود، عمده آن باب هستند.[3] ـ زجاج گوید این آیه‌ وصف کسانی است که خدا را یاری کنند. و لله عاقبة ‌الامور عاقبت کارها به دست خدا است، این جمله نظیر (الی الله ترجع الامور) است، یعنی هر ملکی و حکومتی و قدرتی باطل می‌شود جز ملک و حکومت و قدرت حق و سرانجام همه‌ امور به دست خدا می‌افتد.[4] اهمیت حکومت اسلامی و احیاء نماز و زکات و امر به معروف و نهی از منکر در تفسیر المیزان آمده: مراد به تمکین آنان در زمین این است که ایشان را در زمین نیرومند کند به طوری که هر کاری را بخواهند، بتوانند انجام دهند و هیچ مانعی یا مزاحمی نتواند سد راه آنان شود. ـ در صورت داشتن قدرت و اختیار،‌ اجتماعی صالح به وجود می‌آورند. ـ مراد به مؤمنین، عموم مؤمنین آن روز بلکه عامه مسلمین تا روز قیامت است. عالی‌ترین جامعه‌ای که در تاریخ اسلام تشکیل یافت جامعه‌ای بود که در عهد رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در آن جامعه نماز به پا شد.[5]

 

[1] . نمونه، ج14، ص117. [2] . نمونه، ج14، ص121. [3] . المیزان، ج14، ص574. [4] . مجمع البیان، ج7، ص139. [5] . المیزان، ج14، ص574 و 575.

نماز موهبتی الهی

وجعلناهم ائمّةً یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصّلوةِ و ایتاءَ الزّکوةِ و کانوا لنا عابدین و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به دستور ما هدایت می‌کنند و به آنان وحی فرستادیم تا کارهای نیک انجام دهند و نماز را برپا دارند و زکات بدهند و آنان همگی عبادت کننده ما بودند.(انبیاء،73) سومین و چهارمین موهبت و ویژگی آنها این است که ما به آنها انجام کار خیر را وحی کردیم، و همچنین برپا داشتن نماز و ادای زکات. این وحی می‌تواند وحی تشریعی بوده باشد یعنی ما انواع کارهای خیر و ادای نماز و اعطای زکات را در برنامه‌های دینی آنها گنجانیدیم و نیز می‌تواند وحی تکوینی باشد یعنی به آنها توفیق و توان جاذبه‌ معنوی برای انجام این امور بخشیدیم. البته هیچ یک از این امور جنبه اجباری و اضطراری ندارد بلکه تنها آمادگیها و زمینه‌ها است که بدون اراده و خواست خود آنها هرگز به نتیجه نمی‌رسد. ذکر اقامه صلوة و اداء زکات بعد از فعل خیر است؛ به خاطر اهمیت این دو برنامه است که نخست بطور عام در جمله (اوحینا الیهم فعل الخیرات) بعد به طور خاص بیان شده است.[1] فعل خیرات را که از انواع عبادات (نماز و زکات) است وحی کردیم.[2] در تفسیر مجمع البیان آمده: ابن عباس گوید: یعنی برنامه‌های نبوّت و به‌پا داشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم.[3] انجام کارهای نیک و نماز و زکات را به آنان وحی کردیم. صاحب المیزان می‌گوید: ائمه موید به روح القدس، ‌و روح الطهارة و موید به قوتی ربانی هستند که ایشان را به فعل خیرات و اقامه نماز و دادن زکات (انفاق مالی مخصوص بهر شریعتی) دعوت می‌کند.

 

[1] . تفسیر نمونه، ج 13، ص 456. [2] . روض الجنان، ج 13، ص 249. [3] . مجمع البیان، ج 7 ـ 8 ص 88.

رکوع و سجود

یا ایّها الّذین امنوا ارکعوا و اسجدوا و اعبدوا ربّکم و افعلوا الخیر لعلّکم تفلحون. ای کسانی که ایمان آورده‌اید رکوع کنید و سجود بجا آورید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید تا رستگار شوید. «حج، 77» ابتداء آیه خطاب به افراد با ایمان است یک سلسله دستورات کلی و جامع را که حافظ دین و دنیا و پیروزی آنها در تمام صحنه‌ها است برای مؤمنین بیان می‌کند. نخست به چهار دستور مهم اشاره کرده می‌گوید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید 1ـ رکوع کنید 2ـ سجده بجا آورید 3ـ پروردگارتان را عبادت کنید 4ـ کار نیک انجام دهید تا رستگار شوید. بیان دو رکن رکوع و سجود از میان تمام ارکان نماز به خاطر اهمیت فوق العاده آنها در این عبادت بزرگ است. شرط رستگار شدن با انجام نماز است. (پیام)[1] امر به رکوع و سجود در آیه امر به نماز است. شرط ایمان ادای نماز است. اقامه‌ نماز در میان عبادات اهمیّت خاص دارد. ایمان آوردندگان به ابعاد اعتقادی و عمل کنندگان به احکام عبادی فردی است. لزوم پیوستگی اعمال با اقامه نماز. دستور عبودیّت به طور مطلق که بعد از این دو بیان شده هر گونه عبادت و بندگی خدا را شامل می‌شود. امر به رکوع و سجود در این آیه امر به نماز است و مقتضای این که رکوع و سجود را در مقابل عبادت قرار داده این است که مراد از جمله‌ (اعبدوا ربکم) امر به سایر عبادات تشریع شده در دین به غیر نماز باشد مانند حج و روزه.[2] تعبیر به (ربکم) (پروردگار شما) در حقیقت اشاره‌ای است به شایستگی او برای عبودیّت و عدم شایستگی غیر او، زیرا تنها مالک و صاحب و تربیت کننده او است. نماز خود یک نوع عبادت محسوب می‌شود.[3] دستور به فعل خیر است، هر گونه کار نیکی را بدون هیچ قید و شرط شامل می‌شود. و اینکه از (ابن عباس) نقل شده که منظور صله رحم و مکارم اخلاق است. تنها به ادای واجبات اکتفا نکنید بلکه به کارهایی از قبیل فریادرسی درماندگان و کمک به ضعیفان و نیکی به پدر و مادر نیز بپردازید تا رستگار و سعادتمند شوید.[4] رکوع نشانه‌ ادب است و سجود نشانه‌ قرب به خدا و تا ادب را خوب انجام ندهید آماده قرب نمی‌شوید. رکوع راهی برای توبه و استغفار و عذرخواهی به درگاه خداوند است. امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمود: من اتمّ رکوعه و سجوده لم تدخله وحشة فی القبر. کسی که رکوع و سجود خود را کامل انجام دهد از وحشت قبر در امان است.[5]

 

[1] . تفسیر نمونه، ج 14، ص 180. [2] . المیزان ج 14، ص 610. [3] . نمونه، ج 14، ص 181. [4] . مجمع البیان، ج 17، ص 25. [5] . وسائل الشیعه، ج 4، ص 928.



خرید و دانلود تحقیق در مورد نماز از دید قرآن


علل دروغگویی و راه جلوگیری از آن 19 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

علل دروغگویی و راه جلوگیری از آن

) یکی از علل دروغگویی فرزندان ، تحمیل تکالیف سنگین به آنها و داشتن توقع بیش از طاقت کودکان است که آنان را به راه دروغگویی می کشاند و این عادت ناپسند را در آنان ایجاد می کند. رسول اکرم (ص) در این باره می فرمایند:

اگر آنچه که کودک در قوه و قدرت داشته و انجام داده است، از او قبول کنید و آنچه را که انجام آن برای او سنگین و طاقت فرساست از او نخواهید، فرزند دروغگو و بدبین بار نمی آید .

بنابراین لازم است پدر و مادر و مربیان در مقام کارها ، قدرت و نیروی عادت کودکان را در نظر بگیرند و چیزی که مطابق طاقت و توان آنهاست ، بر آنها تحمیل نکنند. چون کودک از رنجش مربی و این که مربی ، او را تنبل و نالایق بشناسد ، واهمه دارد . لذا وقتی از انجام کار فوق طاقت خود عاجز ماند، ناچار برای حفظ شخصیت خویش به دروغ پناه می برد و در اثر تکرار، دروغگو می شود.

۲) یکی دیگر از عوامل روانی که باعث دروغ گفتن کودک می شود ، احساس تحقیر است . کودکی که مورد تحقیر و اهانت واقع شده و به شخصیتش ضربه وارد آمده است ، تلاش می کند تا از هر راهی که می تواند ، خود را نشان بدهد؛ کاری کند که اعضای خانواده و احیاناً کسان دیگر، به وی توجه کنند و او را به حساب بیاورند. بنابراین از فرصت های گوناگون استفاده می کند تا منظور خود را عملی سازد. یکی از کارهای خطرناکی که این قبیل کودکان به آن دست می زنند، دروغگویی است . کودکی که در خانواده عملاً مورد تحقیر و بی اعتنایی بوده و روزگار خود را با محرومیت گذرانده است ، بزرگترین لذتش خودنمایی و جلب توجه دیگران است . او با راستگویی و بیان حقایق واقعی هرگز قادر نیست افکار دیگران را متوجه خود کرده و اعضای خانواده را به خویش جلب کند. ناچار دروغ می گوید و گاهی دروغ های بزرگ و وحشت زا و هیجان آورمی گوید ، دروغی که تا چند دقیقه همه را متوجه او کرده و خانواده را به جوش و خروش وا می دارد. مثلاً ، با وحشت و اضطراب ساختگی می دود و فریاد می زند : " مغازه آتش گرفت " یا خواهرم رفت زیر ماشین ! " .

موقعی که افراد خانواده با نگرانی و وحشت می دوند که خود را به محل حادثه برسانند، کودک دروغگو لذت می برد و شادمان می شود ، لذت می برد از این که آن صحنه را به وجود آورده و منشاء این همه هیجان و جنبش شده و اعضای خانواده را مسخره کرده و اهانت های گذشته آنان را تلافی کرده است .

مسلماً روش نادرست والدین ومربیان ، کودک را به دروغگویی وا می دارد ؛ بنابراین کسانی که می خواهند فرزندان خود را به نیکی پرورش دهند و آنان را راستگو تربیت کنند، باید از اول به طرزی صحیح وعاقلانه به شخصیت آنان احترام بگذارند و از تحقیر و اهانت آنها که منشاء انحراف و طغیان است بپرهیزند.

۳) یکی دیگر از علل دروغگویی اطفال ، ترس از مجازات است . مثلاً موقعی که به کودک بگویند: شیشه اتاق را تو شکسته ای؟ اگر کودک بداند که اعتراف او مجازات سختی را به دنبال خواهد داشت غریزه ی حفظ خود ، او را وا می دارد که به دروغ بگوید: " من نشکسته ام " . کودک چون خود را در مقابل تنبیه طاقت فرسای والدین ناتوان می بیند، برای حفظ خود چاره ای ندارد جز آنکه به دروغ پناه ببرد و گناه خود را انکار کند. بدیهی است هر قدر ترس از مجازات بیشتر باشد، اصرار کودک در دروغ بیشتر خواهد بود.

درمان این قبیل دروغگویی ها ملایمت و مهربانی والدین در تربیت فرزندان است. اگر والدین فرزندان خود را با اصول مهر و مؤدت پرورش دهند، اگر خانواده کانون عطوفت و رأفت باشد، اگر والدین انصاف داشته باشند و به وظایف خود در مورد فرزندان توجه کنند، بچه ها در برابر تخلفات خود دروغ نمی گویند.

یکی از مهمترین عوامل پرورش راستگویی در کودکان ، محیط خانواده است جایی که پدران ومادران راستگو هستند و پیرامون دروغ و خلاف حقیقت نمی گردند، کودک طبعاً به راه درستی می رود و راستگو بارمی آید. برعکس ، جایی که پدران و مادران خود دروغ می گویند و به این خوی ناپسند عادت دارند، قطعاً کودک نیز دروغگو می شود. در چنین خانواده ای ایجاد شرایط روانی برای جلوگیری از دروغگویی بی اثر است . محیط زندگی مهمترین و بزرگترین عامل سازنده شخصیت کودک است و با هیچ یک از عوامل روانی قابل مقایسه نیست . کودک بدون توجه و اراده ، با محیطی که در آن زندگی می کند منطبق می شود و آنچه می بیند و می شنود ، در فکر او نقش می بندد.

وقتی مرد یا زن بدون عنوان پدری یا مادری دروغ می گوید ، مرتکب یک گناه کبیره شده و استحقاق یک کیفر دارد ولی وقتی آن مرد و زن ، پدر و مادر باشند و در محیط خانواده در مقابل گوش های حساس و چشم های کنجکاو فرزندان خود دروغ بگویند، علاوه بر گناه دروغ ، گناه دیگری مرتکب شده و آن گناه ، پرورش دروغگوست که قطعاً به مراتب بزرگتر است.

دروغگویی در کودکان

دروغگویی از نظر لغوی به معنای کتمان واقعیت است. فرد دروغگو از طریق دروغ گفتن ضعفهای خود را می پوشاند و شنونده را گمراه می سازد. خود را از تنبیه نجات می دهد و بدان وسیله توجه دیگران را به خود جلب می کند. یکی از عوامل دروغگویی، ترس در کودکان است. اگر کودک به سبب راستگویی تنبیه شود، در آینده برای نجات و رهایی از مجازات به دروغگویی متوسل می شود. والدین و مربیان باید از هر کودک انتظاراتی داشته باشند که با واقعیات و امکانات او منطبق است در غیر این صورت دروغگویی کودک تقویت و تشدید خواهد شد. همه انسانها در محدوده ای برابر پا به عرصه وجود می گذارد. هیچکس از کودکی دروغگو به دنیا نیامده است.



خرید و دانلود  علل دروغگویی و راه جلوگیری از آن 19 ص


عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از نظر اقوام و 44ادیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از نظر اقوام و ادیان

انتظار ظهور یک مصلح بزرگ آسمانى، و امید به آینده و استقرار صلح و عدل جاویدان، امرى فطرى و طبیعى است که با ذات و وجود آدمى سر و کار داشته و با آفرینش هر انسانى همراه است و زمان و مکان نمى شناسد و به هیچ قوم و ملّتى اختصاص ندارد. از این رو، همه افراد طبق فطرت ذاتى خود مایلند روزى فرا رسد که جهان بشریّت در پرتو ظهور رهبرى الهى و آسمانى و با تأیید و عنایت پروردگار، از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات یافته، شور و بلوا در جهان پایان پذیرد و انسانها از وضع فلاکت بار موجود نجات یابند و از نابسامانى و نا امنى و تیره روزى خلاص شوند و سرانجام به کمال مطلوب و زندگى شرافتمندانه اى نایل آیند. به همین دلیل، در تمام ادیان و مذاهب مختلف جهان، از مصلحى _ که در آخر الزمان ظهور خواهد نمود و به جنایتها و خیانتهاى ضد انسانی خاتمه خواهد داد و شالوده حکومت واحد جهانى را بر اساس عدالت و آزادى واقعى بنیان خواهد نهاد _ سخن به میان آمده و تمام پیامبران و سفیران الهى در این زمینه به مردم با ایمان جهان، نویدهایى داده اند.

در این زمینه، یکى از نویسندگان معروف چنین مى نویسد:

«موضوع ظهور و علایم ظهور، موضوعى است که در همه مذاهب بزرگ جهان واجد اهمیّت خاصّى است. صَرفِ نظر از عقیده و ایمان که پایه این آرزو را تشکیل مى دهد، هر فرد علاقه مند به سرنوشت بشریّت، و طالب تکامل معنوى وقتى که از همه نا امید مى شود، و مى بیند که با وجود این همه ترقّیات فکرى و علمى شگفت انگیز، باز متأسّفانه، بشریّت غافل و بى خبر، روز به روز خود را به سوى فساد و تباهى مى کشاند و از خداوند بزرگ بیشتر دورى مى جوید، و از اوامر او بیشتر سرپیچى مى کند; بنا به فطرت ذاتى خود متوجّه درگاه خداوند بزرگ مى شود، و از او براى رفع ظلم و فساد یارى مى جوید. از این رو در همه قرون و اعصار، آرزوى یک مصلح بزرگ جهانى در دلهاى خداپرستان وجود داشته است. و این آرزو نه تنها در میان پیروان مذاهب بزرگ، مانند: زرتشتى و یهودى و مسیحى و مسلمان، سابقه دارد، بلکه آثار آن را در کتاب هاى قدیم چینیان و در عقاید هندیان، و در بین اهالى اسکاندیناوى و حتّى در میان مصریان قدیم و بومیان و حتّى مکزیک و نظایر آنها نیز مى توان یافت».( [1] )

آرى! عقیده به ظهور یک مصلح بزرگ آسمانى در پایان جهان، یکى از مسایل بسیار مهمّ و حسّاسى است که نه تنها در آیین مبین اسلام، بلکه در همه ادیان آسمانى، و نه تنها در میان پیروان ادیان و مذاهب بلکه در نزد بسیارى از مکاتب مختلف جهان سابقه دیرین دارد، و تمامى پیروان ادیان بزرگ عالم از مسیحیان، کلیمیان و زرتشتیان گرفته تا پیروان مکتب هاى الحادى، همه و همه بدان عقیده دارند. ناگفته نماند که پیروان ادیان و مذاهب گوناگون، و دیگر ملل و اقوام گذشته و مکاتب مختلف جهان درباره نام آن بزرگوار باهم اختلاف نظر دارند، مسلمانان او را «مهدى موعود منتظر(علیه السلام)»، و پیروان سایر ادیان ومکتبها و ملّتها و توده هاى محروم، وى را «مصلح جهانى» یا «مصلح غیبى»، یا «رهاننده بزرگ» یا «نجات بخش آسمانى» و یا «منجى اعظم» مى نامند; ولى در باره اوصاف کلّى، برنامه هاى اصلاحى، تشکیل حکومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى، و ظهور او در آخرالزمان اتّفاق نظر دارند.

جالب توجّه این که حتّى در این اواخر نیز، این عقیده در بین گروهى از دانشمندان و فلاسفه بزرگ جهان به عنوان: «لزوم تشکیل حکومت واحدجهانى» درسطح وسیعى مطرح گردیده است:

«در عصر اخیر دوشادوش پیشرفت همه جانبه اى که در تمام مسایل علمى نصیب بشریّت شده، این ایده و عقیده نیز از مرز ادیان و مذاهب قدم فراتر نهاده و به عنوان یکى از مهمترین مسایل حیاتى مورد بحث و بررسى قرار گرفته است».( [2] )

آرى ! امروز بسیارى از اندیشمندان و فلاسفه مشهور جهان نیز عقیده دارند که با پیشرفت سریع صنعت و تکنولوژى، زندگى ماشینى، رقابت هاى نا سالم نظامى، بازیهاى خطرناک سیاسى، و احساس یأس و نا امیدى در بین جوامع بشرى براى رهایى از اوضاع نا بسامان کنونى، تشکیل حکومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى لازم و ضرورى است. بنابراین، برغم افکار بیمارگونه کوته نظران کج اندیش که مى پندارند مسأله مهدویّت و انتظار ظهور یک رهبر بزرگ آسمانى در پایان جهان، از مختصّات مسلمانان و یا از عقاید خاص شیعیان است و مى کوشند تا با تلاش مذبوحانه خود آن را در یک مکتب خاصّ محصور کنند، این مسأله اختصاص به مسلمانان و شیعیان ندارد; بلکه یک اعتقاد عمومى مشترک است که همه اُمّتها و ملّتها و پیروان ادیان ـ و حتّى مکاتب مختلف، فلاسفه، دانشمندان و اندیشمندان واقع بین جهان نیز ـ در این عقیده و مرام باهم شریک اند.

 اصالت اعتقاد به ظهور مُنجى

عقیده به ظهور یک نجات دهنده بزرگ آسمانى و امید به یک آینده روشن که در آن، نگرانیها و هراسها مرتفع گردد، و به برکت ظهور یک شخصیّت ممتاز الهى همه تاریکیها از پهنه گیتى برچیده شود، و ریشه ظلم و جهل و تباهى از روى کره زمین برکنده شود، یک اعتقاد عمومى ثابت است که همواره در همه وقت، در همه جا، و در همه زمانها بین تمام ملّتها شایع و رایج بوده است. بر اساس تحقیقات پژوهشگران مسایل اسلامى، این عقیده در طول دوران زندگى انسانها پیوسته در میان همه ملّتها و پیروان ادیان بزرگ موجود بوده، و حتّى اقوام مختلف جهان چون: اسلاوها، ژرمنها، اسنها و سلتها، نیز معتقدند که سرانجام باید پیشوایى در آخر الزمان ظهور کرده، بى عدالتى ها را از بین برده، حکومت واحد جهانى تشکیل داده، و در بین مردم بر اساس عدالت و انصاف داورى کند. آنچه از تاریخ اُمّتها استفاده مى شود این است که: مسأله عقیده به ظهور یک رهبر مقتدر الهى و آمدن مصلحى در آخر الزمان به نام مُنجى موعود جهانى به قدرى اصیل و ریشه دار است که در اعماق دل ملّتها و پیروان همه ادیان الهى، و تمام اقوام و ملل جهان جا گرفته است تا جایى که در طول تاریخ بشریّت، انسانها در فراز و نشیب هاى زندگى، با یادآورى ظهور چنین رهبر مقتدرى، پیوسته خود را از یأس و نا امیدى نجات داده، و در انتظار ظهور آن مصلح موعود جهانى در پایان جهان، لحظه شمارى مى کنند. براى اثبات این مطلب، کافى است بدانیم که عقیده به ظهور یک «نجات دهنده» حتّى از نظر یهود و نصارى نیز قطعى است. و حتّى این که در میان همه طوایف یهود و همه شاخه هاى مسیحیّت وجود این عقیده قطعى و مسلّم است. اینک براى توضیح بیشتر به مطالبى که در این زمینه مى آوریم، توجه فرمایید.

 انتظار ظهور «منجى» در بین یهود و نصارى

نویسنده آمریکایى کتاب «قاموس مقدّس»، درباره شیوع اعتقاد به ظهور، و انتظار پیدایش یک «منجى بزرگ جهانى» در میان قوم «یهود» چنین مى نویسد:

«عبرانیان منتظر قدوم مبارک «مسیح» نسلاً بعد نسل بودند، و وعده آن وجود مبارک . . . مکرّراً در «زبور» و کتب انبیا، على الخصوص، در کتاب «اشعیا» داده شده است. تا وقتى که «یحیاى تعمید دهنده» آمده، به قدوم مبارک وى بشارت داد، لیکن «یهود» آن نبوآت (پیشگوییها) را نفهمیده با خود همى اندیشیدند که «مسیح» (سلطان زمان) خواهد شد، و ایشان را از دست جور پیشگان و ظالمان رهایى خواهد داد، و به اعلا درجه مجد و جلال ترقّى خواهد کرد».( [3] )

نویسنده کتاب «قاموس کتاب مقدّس» در کتاب خود ازیهودیان، زبان به شکایت مى گشاید که دعوت عیساى مسیح را بعد از آن همه اشتیاق و انتظار، سرانجام نپذیرفتند و او را مسیح واقعى نپنداشتند و او را با مسیح موعودى که سلطان زمان خواهد بود و منجى واپسین و مژده اش را کتاب مقدّسشان داده بود و سالها در انتظارش در التهاب سوزان لحظه شمارى مى کردند، مطابق نیافتند. از این رو، با او به دشمنى برخاستند، حتّى وى را جنایتکار به ملّت اسرائیل، و تعالیمش را، ضدّ آرمان اساسى کتب مقدّس «عهد عتیق» (تورات و ملحقات آن) دانستند، ناچار به محاکمه اش فراخواندند و به اعدام محکومش کردند، و همچنان با احساس غبنى جانکاه مجدداً در انتظار «مسیح موعود» و رهایى بخش از رنج و ستم، نشستند. مسیحیان، با این که حضرت عیسى(علیه السلام) را «مسیح موعود» یهودیان مى دانستند، چون نسبت به پیروى او احساس ناتمامى کردند، یکباره امیدشان از «زمان حال» برکنده شد; حماسه انتظار را از سرگرفتند و در انتظار «مسیح» و بازگشت وى از آسمان، در پایان جهان نشستند. طبق نوشته «مستر هاکس» آمریکایى، در کتاب خود «قاموس کتاب مقدس» کلمه «پسر انسان» 80 بار در «انجیل» و ملحقات آن (عهد جدید) به کار رفته که فقط 30 مورد آن با حضرت عیسى(علیه السلام) قابل تطبیق است، و 50 مورد دیگر از «مصلح» و نجات دهنده اى سخن مى گوید که در آخر زمان ظهور خواهد کرد( [4] ).!

 مسیح هاى دروغین

اعتقاد به ظهور یک «منجى بزرگ جهانى» و اشتیاق، به ظهور یک رهبر آسمانى در میان یهود و نصارى، آن چنان اصیل و ریشه دار است که در طول تاریخ این دو ملّت، مدّعیان شگفتى را پدید آورده، و افراد زیادى پیدا شده اند که خود را به دروغ «مسیح موعود» معرّفى کرده اند. به طورى که صاحب کتاب «قاموس کتاب مقدّس» در باره شماره مدّعیان دروغین «مسیح موعود» مى نویسد: «24 نفر مسیحیان (مسیح هاى) دروغگو در میان بنى اسرائیل ظاهر گشتند که مشهورترین و معروفترین آنها «برکوکبه» است که در اوایل قرن ثانى مى زیست. و آن دجّال معروف ادّعا مى نمود که رأس و رئیس و پادشاه قوم یهود است. و در مائه دوازدهم تخمیناً ده نفر از مسیحیان، ـ یعنى: مسیح هاى دروغگو ـ ظاهر گردیده، جمعى را به خود گروانیده، و این مطلب اسباب فتنه و جنگ شده، و جمعى کثیر نیز در آن معرکه، طعمه شمشیر گردیدند. و آخرین مسیحیان ـ مسیح هاى دروغگو ـ «مردخاى» است. او شخصى بود آلمانى که در سال 1682 میلادى ظهور کرده، اسباب اشتداد فتنه، و اشتعال نائره فساد گشت، و چون آتش فتنه بالا گرفت، فرارى گردیده معدوم الاثر شد. نویسنده کتاب «دیباچه اى بر رهبرى» بعد از نقل این جریان از کتاب «قاموس کتاب مقدس» مى نویسد:

«متأسّفانه اطّلاع مؤلّف آمریکایى ـ کتاب «قاموس کتاب مقدّس» به زبان فارسى، که سالها نیز ساکن «همدان» بوده است ـ درباره شماره مدّعیان «مسیحائى» و همچنین درباره آخرین کسى که به عنوان «مسیح موعود» قیام کرده است، نارساست.

شماره این مدّعیان، به مراتب بیشتر از آن است که وى یادآور شده است، همچنین قیام «مردخاى» آلمانى در قرن هفدهم، واپسین قیامى نیست که تاریخ مسیحیّت آن را به یاد مى آورد. تنها طى دو قرن هیجده و نوزده در انگلستان، بالغ بر شش تن، به نام «مسیح موعود» ظهور کرده اند، و اغتشاشهایى را هم دامن زده اند، و پاره اى از آنان نیز به کیفر رسیده اند».( [5] ) «البته به موازات دین مسیح، در دین یهود نیز، مسیح هاى دروغین متعدّد ظهور کرده اند. از جمله، یکى از مسیح هاى یهودى، «داود آل روى» از یهودیان ایران است. او در اواسط قرن دوازدهم در میان یهودیان ایران، مدّعى شد که او «مسیح موعود» است».( [6] )

عقاید اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود

مسأله عقیده به ظهور مصلحى جهانى در پایان دنیا امرى عمومى و همگانى است، و اختصاص به هیچ قوم و ملّتى ندارد. سر منشأ این اعتقاد کهن و ریشه دار، علاوه بر اشتیاق درونى و میل باطنى هر انسان ـ که به طور طبیعى خواهان حکومت حقّ و عدل، و برقرارى نظام صلح و امنیّت در سرتاسر جهان است ـ نویدهاى بى شائبه پیامبران الهى در طول تاریخ بشریّت به مردم مؤمن و آزادى خواه جهان است. تمام پیامبران بزرگ الهى در دوران مأموریّت الهى خود به عنوان جزیى از رسالت خویش به مردم وعده داده اند که در آخر الزمان و در پایان روزگار، یک مصلح بزرگ جهانى ظهور خواهد نمود و مردمان جهان را از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات خواهد داد و فساد، بى دینى و بى عدالتى را در تمام جهان ریشه کن خواهد ساخت و سراسر جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. سیرى کوتاه در افکار و عقاید ملل مختلف جهان مانند: مصر باستان، هند، چین، ایران و یونان و نگرش به افسانه هاى دیگر اقوام مختلف بشرى، این حقیقت را به خوبى روشن و مسلّم مى سازد که همه اقوام مختلف جهان با آن همه اختلاف آرا، عقاید و اندیشه هاى متضادّى که با یکدیگر دارند، در انتظار مصلح موعود جهانى، بسر مى برند. اینک براى این که در باره این موضوع سخنى به گزاف نگفته باشیم فهرست مختصرى از بازتاب این عقیده را در میان اقوام و ملل مختلف جهان در اینجا مى آوریم:

1 ـ ایرانیان باستان معتقد بودند که: «گرزا سپه» قهرمان تاریخى آنان زنده است و در «کابل» خوابیده، و صد هزار فرشته او را پاسبانى مى کنند تا روزى که بیدار شود و قیام کند و جهان را اصلاح نماید.

2 ـ گروهى دیگر از ایرانیان مى پنداشتند که: «کیخسرو» پس از تنظیم کشور و استوار ساختن شالوده فرمانروایى، دیهیم پادشاهى به فرزند خود داد و به کوهستان رفت و در آنجا آرمیده تا روزى ظاهر شود و اهریمنان را از گیتى براند.

3 ـ نژاد اسلاو بر این عقیده بودند که از مشرق زمین یک نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنیا مسلّط گرداند.

4 ـ نژاد ژرمن معتقد بودند که یک نفر فاتح از طوایف آنان قیام نماید و «ژرمن» را بر دنیا حاکم گرداند.

5 ـ اهالى صربستان انتظار ظهور «مارکو کرالیویچ» را داشتند.

6 ـ برهمائیان از دیر زمانى براین عقیده بودند که در آخر زمان «ویشنو» ظهور نماید و بر اسب سفیدى سوار شود و شمشیر آتشین بر دست گرفته و مخالفین را خواهد کشت، و تمام دنیا «برهمن» گردد و به این سعادت برسد.

7 ـ ساکنان جزایر انگلستان، از چندین قرن پیش آرزومند و منتظرند که: «ارتور» روزى از جزیره «آوالون» ظهور نماید و نژاد «ساکسون» را در دنیا غالب گرداند و سعادت جهان نصیب آنها گردد.



خرید و دانلود  عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از نظر اقوام و  44ادیان


شرائط وجوب امر به معروف ونهی از منکر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

شرائط وجوب امر به معروف ونهی از منکر

س1077- اگر امر به معروف ونهی از منکر مستلزم بی آبروئی کسی که واجب را ترک کرده و یا فعل حرام را به جا آورده باشد ، و موجب کاسته شدن احترام او در برابر مردم گردد ، چه حکمی دارد ؟

ج: اگر در امر به معروف ونهی از منکر ، شرائط وآداب آن رعایت شود و از حدود آن تجاوز نشود ، اشکال ندارد.

س1078- بنا بر اینکه وظیفه مردم در امر به معروف ونهی از منکر درنظام جمهوری اسلامی ،اکتفا به امر به معروف ونهی ازمنکر زبانی است ومراتب دیگر آن بر عهده مسئولین است ، آیا این نظریه ، حکم از طرف دولت است یا فتوی؟

ج : فتوای فقهی است.

س1079 – آیا درمواردی که راه جلوگیری از وقوع منکر منحصر به ایجاد مانع بین فعل حرام وفاعل آن ، و آن هم متوقف بر کتک زدن وی و یا زندانی کردن وسخت گرفتن بر او و یا تصرف در اموال وی هر چند با تلف کردن آن باشد ، می توان بدون کسب اجازه از حاکم ، اقدام به آن از باب نهی از منکر نمود؟

ج: این موضوع حالات وموارد مختلفی دراد ، بطور کلی مراتب امر به معروف و نهی ازمنکر اگر متوقف بر تصرف در نفس یا مال کسی که فعل حرام را به جا آورده نباشد ، احتیاج به کسب اجازه از کسی ندارد ، بلکه این مقدار بر همه مکلفین واجب است .ولی مورادی که امر به معروف ونهی ازمنکر متوقف بر چیزی بیشتر از امر ونهی زبانی باشد ، اگر در سرزمینی باشد که دارای نظام وحکومت اسلامی است وبه این فریضه اسلامی اهمیت می دهد ، احتیاج به اذن حاکم ومسئولین ذیربط و پلیس محلی ودادگاههای صالح دارد.

س1080 – اگر نهی از منکر درامور بسیار مهم مانند حفظ نفس محترمه ، متوقف بر کتک زدنی که منجر به زخمی شدن مهاجم واحیاناً قتل او باشد ، آیا در این موارد هم اذن حاکم شرط است؟

ج: اگر حفظ نفس محترمه وجلوگیری از وقوع قتل مستلزم دخالت فوری ومستقیم باشد ، جائز بلکه شرعاً از باب وجوب حفظ جان نفس محترمه واجب است واز جهت ثبوتی متوقف بر کسب اجازه ازحاکم ویا وجود امربه آن نیست ،مگر آنکه دفاع از نفس محترمه متوقف بر قتل مهاجم باشد که صورتهای متعددی دارد که احکام آنها هم ممکن است متفاوت باشد.

س1081- آیا کسی که می خواهد شخصی را امر به معروف ونهی از منکر نماید ، باید قدرت بر آن داشته باشد ؟ و در چه زمانی امر به معروف ونهی از منکر بر او واجب می شود؟

ج : آمر به معروف ونهی از کننده ازمنکر باید عالم به معروف ومنکر باشد ، وهمچنین بداند که فاعل منکر هم به آن علم دارد و در عین حال عمداً و بدون عذر شرعی مرتکب آن می شود ، و زمانی اقدام به امر ونهی واجب می شود که احتمال تأثیر امر به معروف ونهی از منکر در مورد آن شخص داده شود ، و ضرری برای خود او نداشته باشد ، و در این مورد باید تناسب بین ضرر احتمالی و اهمیت معروفی که به آن امر می نماید یا منکری که از آن نهی می کند را ملاحظه نماید . در غیر این صورت امر به معروف ونهی ازمنکر بر او واجب نیست.

س1082- اگر یکی از اقوام انسان مبادرت به ارتکاب معصیت کند و نسبت به آن لاابالی باشد ، تکلیف مانسبت به رابطه با او چیست؟

ج : اگر احتمال بدهید که ترک معاشرت با او موقتاً موجب خودداری او از ارتکاب معصیت می شود به عنوان امر به معرف ونهی ازمنکر واجب است ، و در غیر این صورت قطع رحم جایز نیست.

س1083- آیا ترک امر به معروف ونهی ازمنکر بر اثر ترس از اخراج از کار ، جایز است؟ مثلاً با اینکه می بیند مسئول یکی از مراکز آموزشی که با طبقه جوان در دانشگاه ارتباط دارد ، مرتکب اعمال خلاف شرع می شود و یا زمینه ارتکاب گناه در آن مکان را فراهم می آورد . اگر او را نهی از منکر نماید ترس آن دارد که از طرف مسئول مقدمات اخراج او از کار فراهم شود.

ج : بطور کلی اگر خوف دارد که در صورت اقدام به امر به معروف ونهی ازمنکر ضرر قابل توجهی متوجه خود او شود ،انجام آن واجب نیست.

س1084 – اگر در بعضی از محیطهای دانشگاهی معروف ترک شود و معصیت رواج پیدا کند و شرائط امر به معروف ونهی ازمنکر هم وجود داشته باشد و امر کننده به معروف ونهی ازکننده از منکر شخصی مجرد باشد که هنوز ازدواج نکرده است آیا بخاطر مجرد بودن،امر به معروف ونهی از منکر از اوساقط می شود یا خیر ؟

ج : امر به معروف ونهی ازمنکر اگر موضوع وشرائط آن محقق باشد، تکلیف شرعی و وظیفه واجب اجتماعی وانسانی همه مکلفین است، وحالت های مختلف مکلف مانند مجرد یا متاهل بودن در آن تاثیر ندارد ، وبه صرف اینکه مکلف مجرد است ، تکلیف از او ساقط نمی شود.

س1085- اگر شخصی دارای نفوذ و موقعیت اجتماعی خاصی باشد که اگر بخواهد می تواند بر معترضین به خود ضرر وارد سازد ، و شواهدی هم دلالت کند بر اینکه وی مرتکب گناه وکارهای خلاف و دروغگوئی می شود . ولی از قدرت ونفوذ او می ترسیم،. آیا جایز است امر به معروف ونهی از منکر را در مورد او ترک کنیم یا اینکه با وجود ترس از ضرر رساندن او ، واجب است او را امر به معروف ونهی ازمنکر کنیم؟

ج: اگر ترس از ضرر منشاء عقلائی داشته باشد ،مبادرت به امر به معروف ونهی ازمنکر واجب نیست بلکه تکلیف از شما ساقط می شود . ولی سزاوار نیست کسی به مجرد ملاحظه مقام کسی که واجب را ترک کرده و یا مرتکب فعل حرام شده و یا به مجرد احتمال وارد شدن ضرر کمی از طرف او ، تذکر و موعظه به برادر مومن خود را ترک کند.

س1086- گاهی در اثنای امر به معروف ونهی از منکر مواردی پیش می آید که شخص گناهکار بر اثر عدم آگاهی از واجبات واحکام اسلامی ، با نهی از منکر ، نسبت به اسلام بدبین می شود. واگر هم او را به حال خود رها کنیم ، زمینه فساد و ارتکاب گناه توسط دیگران را فراهم می کند، تکلیف ما در این موارد چیست؟

ج: امر به معروف ونهی ازمنکر با رعایت شرائط آن یک تکلیف شرعی عمومی برای حفظ احکام اسلام وسلامت جامعه است، ومجرد توهم اینکه موجب بدبینی فاعل منکر یا بعضی از مردم نسبت به اسلام می گردد ، باعث نمی شود که این وظیفه بسیار مهم ترک شود.

س1087- اگر مامورانی که از طرف دولت وظیفه جلوگیری از فساد را بر عهده دارند ، در انجام وظیفه خود کوتاهی کنند. آیا خود مردم می توانند اقدام به این کار کنند؟



خرید و دانلود  شرائط وجوب امر به معروف ونهی از منکر