لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
چکیده: تفکیک قلمرو جوهر از صفات (و حالات) در «اخلاق» اسپینوزا به روشى بازنمایى شده است که در منطق پژوهش به دیالکتیک معروف است. صفت بارز این روش آن است که جنبههاى متضاد موضوع در ارتباط با یکدیگر درک و پژوهیده مىشود. بنابراین، در «اخلاق» ضرورت به تبع مناسبتش با آزادى بررسى مىشود. با آن که موضوع این نوشته رابطه ضرورت و آزادى است، گفتنى است که اسپینوزا متناهى و نامتناهى، فرد و جامعه، و جزء و کل را نیز به همین شیوه بررسى مىکند.
واژگان کلیدى: ضرورت و آزادى، عواطف (فعال و منفعل)، جوهر و صفت، خود علت و وابسته، عاطفه و عقل.
جبر و اختیار در فلسفه عصر جدید به موازات پیشرفت علوم طبیعى، موضوع تأمل اندیشه ورزانِ جستارِ مناسبت فرد انسانى با طبیعت یا اجتماع شد. البته فیلسوفان باستان و قرون میانه نسبت به این دو مفهوم بى اعتنا نبودند، ضمن آن که براى آنان در این رهگذر مفاهیم ضرورت و تصادف شایان توجه بود. به علاوه، این دو مفهوم در ابتداى تفکر فلسفى تشکیل یک کل مکمل نمىدادند؛ تصادفى یا آزادى، تجلى ضرورت به شمار مىآمد. از این رو مىتوان گفت: در ابتدا ضرورت بود. واژه eleutheria آزادى (در یونان) و libertas آزادى (در لاتین) از آغاز معنى فلسفى نداشتند؛ آزادى در تفکر این دو قوم موضوع گفتمان فلسفى نبود، بلکه بیشتر تداعى ضرورت مىکرد ـ ضرورت سرنوشت، اراده خدایان... ضرورت از این لحاظ با عدالت مناسبت داشت (آناکسیماندر، پاره نوشتهها، 1) نخستین تطور واژه «آزادى» در جامعه آتن آن بود که آزاد آن فرد انسانى بود که شهروند دولت ـ شهر بود و نسبت به آن مسؤولیت داشت؛ در پوشش قانون مىزیست و مشمول حق و قهر بود (هراکلیتوس، DK 162:B53). فرد آزاد آنى بود که اسیر نبود؛ ناآزاد کسى بود که متصف به غیر یونانى (بربر) بود. آزادى از همان آغاز متفاوت از آنارشى بود.
در زبان کهنتر یونانى علاوه بر واژه یاد شده، واژه hekon (به معنى داوطلب) تداعىگر آزادى فردى به مفهوم مشخصتر کلام بود. این واژه سپس در ادبیات (شعر) یونانى مقابل ضرورت (ananke) معنى مىداد و شاخص گردید. در ادبیات، انسانِ قهرمان توصیف شد که در برابر ضرورت مقاومت مىکرد، اندیشه غلبه بر ضرورت را مطرح کرد. این معنى آزادى بار سلبى داشت. «نامجبوریت» تعین این شخصیت ادبى شد. در نمایش نامه «ایرانیان» به قلم اشیل، آزاد آن کسى است که از قانون عام خدایى پیروى کند (مصرع 404). در شعر سوفوکلس این آزادى معادل خودمختارى شده است. این واژه که در اصل از قلمرو وظایف و حقوق دولت ـ شهرى فرد نشات گرفته بود، در آثار تراژدى نویسان یونان مظهر برترین آزادى اخلاقى گردید. از واژه eleutheria (آزادى)، صفت eleutheros (آزاد) معنى فلسفى گرفت. سوفسطائیان آن را در مناسبت با طبیعت (phusis) تعبیر کردند؛ آنها مىگفتند آزادى پدیدهاى است که از طبیعت تعینپذیر مىشود (Hippokrates, Opera, ed.Keuhn (1821)19,17). موافق نظر آنان، آن چه از قانون تعین مىپذیرد، براى طبیعت قید مىباشد. در فلسفه سوفسطائیان طبیعت آن چیزى است که فارغ از جبر خارجى تناوردگى فلسفى مىیابد. البته هر چیز که تاثیر بخشى آزاد دارد، ضرورى است. سوفسطائیان معتقد بودند که طبیعت هرچه پدید مىآورد، بر تافتنى است؛ وقتى اراده (بى مانع) به اقتضاى طبیعت خود به جانب امر برتافتنى بگراید، آزادى همان پیروى از طبیعت است بر این اساس اصل رواقى دمساز زیستن با طبیعت (secundum naturam vivere) پیش مىآید. انسان بایستى در پیشاروى طبیعت به مثابه هنجار، با توجه به امر برتافتنى گزینش کند. امر برتافتنى (به عنوان حافظ زندگانى) یعنى امر خوشایند، آن چیزى را تعیین مىکند که مىبایست انتخاب شود، و آن چه را که باید از آن پرهیز کرد. البته هر گونه خوشایندى شایسته تکاپو نیست؛ به نظر دموکریتوس، تنها خوشایندى از زیبایى اخلاقى متضمن این خصوصیت است (DK 2,187: B207). آنچه مصداق این ارزش باشد، آن بایسته است. بنابراین، گزینش، یک مسأله تکلیف مىشود. گورگیاس سوفسطایى قانونى را خدایىترین مىداند که براى همه چیزها کلیت دار باشد. کنش متناسب با این بایستگى، فضیلت (arete) است (Gorgias DK 2,285: B5a). تفکر رواقى دایر بر آزادى حاصل تنش و دیالکتیک دو تجربه است: تجربه وحدت کیهان (کاسموس) که لوگوس بر آن ناظر است، و تجربه آنچه در اختیار ماست ـ تمام فعالیتهایى که سرچشمه در انگیزههاى حیوانى ما تا برترین اعمال شناختى که بدون کنش انسان تحققپذیر نیست ـ یعنى توافق آزادانه (Cicero, Defato, 40). آزادى یعنى اختیار تام به منظور بنفسه عمل کردن؛ بر همین اساس عواطف نیز در قدرت انسانىاند، چون بستگى به قضاوت انسانى دارند؛ وقتى آنها را از خاستگاه ضعف تایید کنیم،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
چکیده: تفکیک قلمرو جوهر از صفات (و حالات) در «اخلاق» اسپینوزا به روشى بازنمایى شده است که در منطق پژوهش به دیالکتیک معروف است. صفت بارز این روش آن است که جنبههاى متضاد موضوع در ارتباط با یکدیگر درک و پژوهیده مىشود. بنابراین، در «اخلاق» ضرورت به تبع مناسبتش با آزادى بررسى مىشود. با آن که موضوع این نوشته رابطه ضرورت و آزادى است، گفتنى است که اسپینوزا متناهى و نامتناهى، فرد و جامعه، و جزء و کل را نیز به همین شیوه بررسى مىکند.
واژگان کلیدى: ضرورت و آزادى، عواطف (فعال و منفعل)، جوهر و صفت، خود علت و وابسته، عاطفه و عقل.
جبر و اختیار در فلسفه عصر جدید به موازات پیشرفت علوم طبیعى، موضوع تأمل اندیشه ورزانِ جستارِ مناسبت فرد انسانى با طبیعت یا اجتماع شد. البته فیلسوفان باستان و قرون میانه نسبت به این دو مفهوم بى اعتنا نبودند، ضمن آن که براى آنان در این رهگذر مفاهیم ضرورت و تصادف شایان توجه بود. به علاوه، این دو مفهوم در ابتداى تفکر فلسفى تشکیل یک کل مکمل نمىدادند؛ تصادفى یا آزادى، تجلى ضرورت به شمار مىآمد. از این رو مىتوان گفت: در ابتدا ضرورت بود. واژه eleutheria آزادى (در یونان) و libertas آزادى (در لاتین) از آغاز معنى فلسفى نداشتند؛ آزادى در تفکر این دو قوم موضوع گفتمان فلسفى نبود، بلکه بیشتر تداعى ضرورت مىکرد ـ ضرورت سرنوشت، اراده خدایان... ضرورت از این لحاظ با عدالت مناسبت داشت (آناکسیماندر، پاره نوشتهها، 1) نخستین تطور واژه «آزادى» در جامعه آتن آن بود که آزاد آن فرد انسانى بود که شهروند دولت ـ شهر بود و نسبت به آن مسؤولیت داشت؛ در پوشش قانون مىزیست و مشمول حق و قهر بود (هراکلیتوس، DK 162:B53). فرد آزاد آنى بود که اسیر نبود؛ ناآزاد کسى بود که متصف به غیر یونانى (بربر) بود. آزادى از همان آغاز متفاوت از آنارشى بود.
در زبان کهنتر یونانى علاوه بر واژه یاد شده، واژه hekon (به معنى داوطلب) تداعىگر آزادى فردى به مفهوم مشخصتر کلام بود. این واژه سپس در ادبیات (شعر) یونانى مقابل ضرورت (ananke) معنى مىداد و شاخص گردید. در ادبیات، انسانِ قهرمان توصیف شد که در برابر ضرورت مقاومت مىکرد، اندیشه غلبه بر ضرورت را مطرح کرد. این معنى آزادى بار سلبى داشت. «نامجبوریت» تعین این شخصیت ادبى شد. در نمایش نامه «ایرانیان» به قلم اشیل، آزاد آن کسى است که از قانون عام خدایى پیروى کند (مصرع 404). در شعر سوفوکلس این آزادى معادل خودمختارى شده است. این واژه که در اصل از قلمرو وظایف و حقوق دولت ـ شهرى فرد نشات گرفته بود، در آثار تراژدى نویسان یونان مظهر برترین آزادى اخلاقى گردید. از واژه eleutheria (آزادى)، صفت eleutheros (آزاد) معنى فلسفى گرفت. سوفسطائیان آن را در مناسبت با طبیعت (phusis) تعبیر کردند؛ آنها مىگفتند آزادى پدیدهاى است که از طبیعت تعینپذیر مىشود (Hippokrates, Opera, ed.Keuhn (1821)19,17). موافق نظر آنان، آن چه از قانون تعین مىپذیرد، براى طبیعت قید مىباشد. در فلسفه سوفسطائیان طبیعت آن چیزى است که فارغ از جبر خارجى تناوردگى فلسفى مىیابد. البته هر چیز که تاثیر بخشى آزاد دارد، ضرورى است. سوفسطائیان معتقد بودند که طبیعت هرچه پدید مىآورد، بر تافتنى است؛ وقتى اراده (بى مانع) به اقتضاى طبیعت خود به جانب امر برتافتنى بگراید، آزادى همان پیروى از طبیعت است بر این اساس اصل رواقى دمساز زیستن با طبیعت (secundum naturam vivere) پیش مىآید. انسان بایستى در پیشاروى طبیعت به مثابه هنجار، با توجه به امر برتافتنى گزینش کند. امر برتافتنى (به عنوان حافظ زندگانى) یعنى امر خوشایند، آن چیزى را تعیین مىکند که مىبایست انتخاب شود، و آن چه را که باید از آن پرهیز کرد. البته هر گونه خوشایندى شایسته تکاپو نیست؛ به نظر دموکریتوس، تنها خوشایندى از زیبایى اخلاقى متضمن این خصوصیت است (DK 2,187: B207). آنچه مصداق این ارزش باشد، آن بایسته است. بنابراین، گزینش، یک مسأله تکلیف مىشود. گورگیاس سوفسطایى قانونى را خدایىترین مىداند که براى همه چیزها کلیت دار باشد. کنش متناسب با این بایستگى، فضیلت (arete) است (Gorgias DK 2,285: B5a). تفکر رواقى دایر بر آزادى حاصل تنش و دیالکتیک دو تجربه است: تجربه وحدت کیهان (کاسموس) که لوگوس بر آن ناظر است، و تجربه آنچه در اختیار ماست ـ تمام فعالیتهایى که سرچشمه در انگیزههاى حیوانى ما تا برترین اعمال شناختى که بدون کنش انسان تحققپذیر نیست ـ یعنى توافق آزادانه (Cicero, Defato, 40). آزادى یعنى اختیار تام به منظور بنفسه عمل کردن؛ بر همین اساس عواطف نیز در قدرت انسانىاند، چون بستگى به قضاوت انسانى دارند؛ وقتى آنها را از خاستگاه ضعف تایید کنیم،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
چکیده: تفکیک قلمرو جوهر از صفات (و حالات) در «اخلاق» اسپینوزا به روشى بازنمایى شده است که در منطق پژوهش به دیالکتیک معروف است. صفت بارز این روش آن است که جنبههاى متضاد موضوع در ارتباط با یکدیگر درک و پژوهیده مىشود. بنابراین، در «اخلاق» ضرورت به تبع مناسبتش با آزادى بررسى مىشود. با آن که موضوع این نوشته رابطه ضرورت و آزادى است، گفتنى است که اسپینوزا متناهى و نامتناهى، فرد و جامعه، و جزء و کل را نیز به همین شیوه بررسى مىکند.
واژگان کلیدى: ضرورت و آزادى، عواطف (فعال و منفعل)، جوهر و صفت، خود علت و وابسته، عاطفه و عقل.
جبر و اختیار در فلسفه عصر جدید به موازات پیشرفت علوم طبیعى، موضوع تأمل اندیشه ورزانِ جستارِ مناسبت فرد انسانى با طبیعت یا اجتماع شد. البته فیلسوفان باستان و قرون میانه نسبت به این دو مفهوم بى اعتنا نبودند، ضمن آن که براى آنان در این رهگذر مفاهیم ضرورت و تصادف شایان توجه بود. به علاوه، این دو مفهوم در ابتداى تفکر فلسفى تشکیل یک کل مکمل نمىدادند؛ تصادفى یا آزادى، تجلى ضرورت به شمار مىآمد. از این رو مىتوان گفت: در ابتدا ضرورت بود. واژه eleutheria آزادى (در یونان) و libertas آزادى (در لاتین) از آغاز معنى فلسفى نداشتند؛ آزادى در تفکر این دو قوم موضوع گفتمان فلسفى نبود، بلکه بیشتر تداعى ضرورت مىکرد ـ ضرورت سرنوشت، اراده خدایان... ضرورت از این لحاظ با عدالت مناسبت داشت (آناکسیماندر، پاره نوشتهها، 1) نخستین تطور واژه «آزادى» در جامعه آتن آن بود که آزاد آن فرد انسانى بود که شهروند دولت ـ شهر بود و نسبت به آن مسؤولیت داشت؛ در پوشش قانون مىزیست و مشمول حق و قهر بود (هراکلیتوس، DK 162:B53). فرد آزاد آنى بود که اسیر نبود؛ ناآزاد کسى بود که متصف به غیر یونانى (بربر) بود. آزادى از همان آغاز متفاوت از آنارشى بود.
در زبان کهنتر یونانى علاوه بر واژه یاد شده، واژه hekon (به معنى داوطلب) تداعىگر آزادى فردى به مفهوم مشخصتر کلام بود. این واژه سپس در ادبیات (شعر) یونانى مقابل ضرورت (ananke) معنى مىداد و شاخص گردید. در ادبیات، انسانِ قهرمان توصیف شد که در برابر ضرورت مقاومت مىکرد، اندیشه غلبه بر ضرورت را مطرح کرد. این معنى آزادى بار سلبى داشت. «نامجبوریت» تعین این شخصیت ادبى شد. در نمایش نامه «ایرانیان» به قلم اشیل، آزاد آن کسى است که از قانون عام خدایى پیروى کند (مصرع 404). در شعر سوفوکلس این آزادى معادل خودمختارى شده است. این واژه که در اصل از قلمرو وظایف و حقوق دولت ـ شهرى فرد نشات گرفته بود، در آثار تراژدى نویسان یونان مظهر برترین آزادى اخلاقى گردید. از واژه eleutheria (آزادى)، صفت eleutheros (آزاد) معنى فلسفى گرفت. سوفسطائیان آن را در مناسبت با طبیعت (phusis) تعبیر کردند؛ آنها مىگفتند آزادى پدیدهاى است که از طبیعت تعینپذیر مىشود (Hippokrates, Opera, ed.Keuhn (1821)19,17). موافق نظر آنان، آن چه از قانون تعین مىپذیرد، براى طبیعت قید مىباشد. در فلسفه سوفسطائیان طبیعت آن چیزى است که فارغ از جبر خارجى تناوردگى فلسفى مىیابد. البته هر چیز که تاثیر بخشى آزاد دارد، ضرورى است. سوفسطائیان معتقد بودند که طبیعت هرچه پدید مىآورد، بر تافتنى است؛ وقتى اراده (بى مانع) به اقتضاى طبیعت خود به جانب امر برتافتنى بگراید، آزادى همان پیروى از طبیعت است بر این اساس اصل رواقى دمساز زیستن با طبیعت (secundum naturam vivere) پیش مىآید. انسان بایستى در پیشاروى طبیعت به مثابه هنجار، با توجه به امر برتافتنى گزینش کند. امر برتافتنى (به عنوان حافظ زندگانى) یعنى امر خوشایند، آن چیزى را تعیین مىکند که مىبایست انتخاب شود، و آن چه را که باید از آن پرهیز کرد. البته هر گونه خوشایندى شایسته تکاپو نیست؛ به نظر دموکریتوس، تنها خوشایندى از زیبایى اخلاقى متضمن این خصوصیت است (DK 2,187: B207). آنچه مصداق این ارزش باشد، آن بایسته است. بنابراین، گزینش، یک مسأله تکلیف مىشود. گورگیاس سوفسطایى قانونى را خدایىترین مىداند که براى همه چیزها کلیت دار باشد. کنش متناسب با این بایستگى، فضیلت (arete) است (Gorgias DK 2,285: B5a). تفکر رواقى دایر بر آزادى حاصل تنش و دیالکتیک دو تجربه است: تجربه وحدت کیهان (کاسموس) که لوگوس بر آن ناظر است، و تجربه آنچه در اختیار ماست ـ تمام فعالیتهایى که سرچشمه در انگیزههاى حیوانى ما تا برترین اعمال شناختى که بدون کنش انسان تحققپذیر نیست ـ یعنى توافق آزادانه (Cicero, Defato, 40). آزادى یعنى اختیار تام به منظور بنفسه عمل کردن؛ بر همین اساس عواطف نیز در قدرت انسانىاند، چون بستگى به قضاوت انسانى دارند؛ وقتى آنها را از خاستگاه ضعف تایید کنیم،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
میراث تیموریان در اختیار صفویه : معماری صفوی و یا نقاشی و خطاطی آنها ، کاملا ادامه میراثی است که از تیموریان برجای ماند . خصوصا که صفویه با حمایت گسترده خویش ، این میراث را درخشان تر نموده ، باعث رشد و گسترش آن گشتند . یکصد و پنجاه سال تهاجم: این مدت از فاجعه تهاجم چنگیز تا یورشهای مصیبت بار تیمور, تقریباً یکصد و پنجاه سال به طول انجامید. سپس در پایان یک سده دیگر که از پایان حیات تیمور می گذشت, ایران واپسین دوران ملوک الطوایفی ( یا حکومت های کوچک محلی ) خود را پشت سر گذاشت و وارد دوره صفوی شد که مورخان جدید, غالباً آن را اعتلای ایران به مرحله دولت ملی خوانده اند . فاجعه چنگیز در قلمرو پارسی زبانان, عاقبت به ماوراءالنهر محدود شده امّا شگفت آنکه, فاجعه غمبار تیمور از همان ماوراءالنهر آغاز شد . چرا که دولت خونین تیمور, از میان ویرانه های دولت های بجای مانده از حمله چنگیز شکل گرفت . مضاف بر اینکه در مدت فرمانروایی تیمور و سپس در دوران بعد از او , سراسر ایران زمین, از خراسان تا مازنداران و فارس و آذربایجان عرضه تاخت و تاز ترکمانان آسیای صغیر و ترکان آسیای میانه شد.
آشنایی با آثار تاریخی خراسان
ربا طهای خراسان
گستردگی سرزمین ایران از دیرباز ضرورت احداث راههای تجاری و مجموعه های وابسته به آن را گریز ناپذیر نموده است . میل های راهنما،رباط ، کاروانسرا و آب انبارها از ضروری ترین بناهای مربوط به راه و سفر در ایران میباشند.
.
بی گمان فکر تأسیس ایستگاههای راهداری متعلق به داریوش بزرگ است او برای حل مشکل اداره ی سرزمین پهناور ایران یک سیستم ارتباطی گسترده با راهداریهای متعدد بوجودآورد تا ارتباط ایالت های تابعه با مرکز حکومت را آسان نماید و این تأسیسات در طول زمان به رباطها و کاروانسراهای بعدی تبدیل شدند و علاوه بر کارکرد اداری و دولتی کاربردهای تجاری و مسافرتی پیدا کردند .هرودت از یکصد و یازده بنای بین راهی میان بابل و شوش در دورۀ هخامنشیان یاد می کند.1
ریشه یابی کلماتی مانند «ساباط » «رباط» و «کاربات» ایرانی بودن منشاءکاروانسراها را ثابت میکند چنانکه کاربات متشکل از کاروان و بات بوده که معنی آن خانه ی کاروان میباشد همچنین «بات» در انتهای کلماتی چون « ساباط » و « خرابات» به معنی خانه و بنا می باشد.«رباط » منحصراً به ساختمانهای کنار راه و بویژه بیرون از شهر و آبادی اطلاق میشود و از روزگاری کهن به زبان تازی راه یافته وحتّی از آن فعل نیز ساخته اند و « ارباط» به معنای منزل گرفتن و آسودن در میان راه به کار میرود. ساختمان رباط معمولاً دارای حوض ، آب انبار و اطاقهای متعدد گرداگرد حیاط می باشد.2
کاروانسرا مشتق ازکاروان یا کاربان به معنی گروه مسافران (قافله)است که گروهی مسافرت میکردند و سرای به معنی خانه ومکان هر دو کلمه مشتق از پهلوی ساسانی است.3 کاربات پیش از اسلام به جای کاروانسرا به کار می رفته واز لحاظ ساختمان شبیه رباط است ، اما کاروانسرا به رباطهای بزرگ و جامع چه در بیرون و چه درون شهر گفته می شود که علاوه بر اطاق و ایوان دارای باره بند ، طویله ،انبار ،آب انبار و سردر دو طبقه که اطاقهای بالای آن به کاروانسالاراختصاص داشت ، می باشد.4 کاروانسراها یا رباطهای بزرگ به خصوص در بین راههای دور و بیابانی دارای دو یا چند برج دیده بانی و نگهبانی به صورت مدور یا نیم دایره بودند که دوکارکرد داشتند:دفاعی واستحکام بخشی بنا.
اگر چه از کاروانسرهای پیش از اسلام اطلاعات اندکی در دست است اما در دوره ی ساسانی به علت اقتصاد وسیع و گسترده، کاروانسراهای بسیاری به خصوص در مسیر جاده ابریشم ساخته شد که نمونه ی آن رباط انوشیروان بین جاده سمنان و دامغان می باشد.
ساختن رباط در اوایل دوره ی اسلامی نیز اهمیت فوق العاده ای برای حاکمان داشت از جمله آثار این دوره رباط ماهی در مسیر مشهد – سرخس می باشد و از قرن پنجم هجری که عصر شکوفایی هنرو معماری اسلامی است رباط زیبای شرف به یادگار مانده است.
اوج هنر معماری و عصر طلایی رباط سازی ایران مربوط به دوره ی صفویه می باشد ، چنانکه اکثر رباطهای به جا مانده از دوران پیشین متعلق به دورۀ صفوی و حتی معروف به رباط عباسی می باشد و در همین دوره کاروانسراهای درون شهری با کاربردی نظیر میدان بارهای امروزی شکل گرفتند.
رباط ویرانی ( مشهد)
این رباط در راه تابستانی نیشابور به توس و در دوره تیموری بنیان گردید و از نوع رباطهای سر پوشیده و فاقد حیاط مرکزی می باشد .این رباط به همت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری خراسان رضوی به موزه ی مردم شناسی مشاغل سنتی شهرستان مشهد تغییر کاربری داده است.رباط ویرانی در شش کیلومتری جاده مشهدبه سمت شاندیز قرار دارد.7
رباط شرف ( سرخس)
این رباط در 136 کیلومتری شرق مشهد به سمت سرخس در ناحیه آب و هوایی نیمه بیابانی واقع شده است . برخی پژوهشگران با توجه به متن کتیبه آجری پشتیبانی ایوان انتهایی و سبک معماری بنا ساخت آنرا سال 508 ه. ق میدانند با توجه به این تاریخ به نظر می رسد بانی رباط شرف « شرف الدین علی قمی» ملقب به وجیه الملک است . وی از سال 481 حاکم مرو و در سال 515 به وزارت سلطان سنجر سلجوقی رسید .
رباط شرف کاروانسرایی است بزرگ با پلان مستطیلی به طول 109 متر و عرض 63 متر در بر گیرنده دو حیاط وسیع و فضاهایی همچون ایوان رفیع ورودی ، نماز خانه ، اتاق نگهبانی ، اصطبل ها، حجره ها و اتاق های متعدد. این بنا در معماری ایران جایگاه ویژه ای دارد، رعایت دقیق و همه جانبه تناسبها و اصول معماری ایرانی در طراحی و ساخت ، به کار کیری طرح های آجر چینی متنوع و بدیع در نمای ایوانها ، طاقها ، طاقچه ها و گنبدها و همچنین ایجاد نقوش زیبای گچبری در زیر ایوانها و محراب نماز خانه ها این کاروانسرا را در ردیف ارزشمندترین بناهای دوره سلجوقی در قلمرو معماری اسلامی قرار داده است.8
رباط طبسی ( تربت حیدریه)
از بناهای موجود در مجموعه معماری قطب الدین حیدردر شهرستان تربت حیدریه رباطی است که حاج محمد ابرهیم طبسی از تجار معروف عصر قاجار در اواخر این دوره در ملک شخصی خود بنا کرد. رباط طبسی در زمره بناهای دو ایوانی است که شامل فضای ورودی ، هشتی، تعدادی حجره مشرف به میان سرای بنا، انبار و اصطبل است.9
رباط عباس آ باد ( تایباد)
این رباط تاریخی در فاصله 26 کیلومتری شمال غربی شهر تایباد و بر کنار راه قدیمی این شهر به تربت جام قراردارد . بنای مزبورمشتمل بر دو حیاط ، بانضمام ایوان ، ایوانچه، اتاقکها و آب انبار می باشد و بقایای معماری آن حکایت از گذشته ای با عظمت در سایه امنیت دارد. فضای داخلی اتاقکها در عین سادگی مکان مناسبی برای اقامت کاروانیان و مسافران خسته از راه بوده است. از دیگر ویژگیهای این رباط وجود عنصر تدافعی (سنگ انداز ) در بخش فوقانی ورودی آن است و در مجموع بنای آن از یادگارهای معماری دوره صفوی است.12
رباط سنگی ( تایباد)
بقایای این رباط سنگی که به فاصله کمی از پل تاریخی کرات و آن سوی جاده تایباد به خواف قرار دارد . در گذشته توقفگاه کاروانیان و مسافران این ناحیه بوده است . قرائن معماری و آوارهای باقی مانده از رباط نشان می دهد ورودی بنا دارای طاقی سر پوشیده بوده که به حیاط مرکزی آن منتهی می گردید و آبگیری سنگی نیز برای تأ مین آب مصرفی کاروانیان و احشام در آن تعبیه شده بود . سفالهای پراکنده پیرامون این رباط سنگی موید بنیان اثر در دوره سلجوقی و استفاده از آن تا دوران تیموری بوده است.13
کاروانسرای فرامرز خان یا کانون (سبزوار)
این بنا در جبهه غربی میدان زند سبزوار قرار دارد. رباط کانون از نوع کاروانسراهای چهار ایوانی است که به استناد وقف نامه موجود در سال 1291 ه . ق توسط حاج فرامرز خان سبزواری جهت استفاده ی زوار حضرت رضا (ع) در کنار شاهراه خراسان ساخته شده است . ورودی این رباط از بخش جنوبی و از طریق یک هشتی به ایوان جنوبی منتهی می گردد. صحن رباط رو باز بوده و علاوه بر چهار ایوان اصلی غرفه هایی نیز مشرف بر صحن ساخته شده است . در انتهای غرفه ها حجره هایی تعبیه شده و در پشت اتاق ها ی شمالی ، شرقی و غربی سالنهایی طویل جهت مال بند یا طویله در نظر گرفته شده است.14
رباط تاریخی نیشابور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
میراث تیموریان در اختیار صفویه : معماری صفوی و یا نقاشی و خطاطی آنها ، کاملا ادامه میراثی است که از تیموریان برجای ماند . خصوصا که صفویه با حمایت گسترده خویش ، این میراث را درخشان تر نموده ، باعث رشد و گسترش آن گشتند . یکصد و پنجاه سال تهاجم: این مدت از فاجعه تهاجم چنگیز تا یورشهای مصیبت بار تیمور, تقریباً یکصد و پنجاه سال به طول انجامید. سپس در پایان یک سده دیگر که از پایان حیات تیمور می گذشت, ایران واپسین دوران ملوک الطوایفی ( یا حکومت های کوچک محلی ) خود را پشت سر گذاشت و وارد دوره صفوی شد که مورخان جدید, غالباً آن را اعتلای ایران به مرحله دولت ملی خوانده اند . فاجعه چنگیز در قلمرو پارسی زبانان, عاقبت به ماوراءالنهر محدود شده امّا شگفت آنکه, فاجعه غمبار تیمور از همان ماوراءالنهر آغاز شد . چرا که دولت خونین تیمور, از میان ویرانه های دولت های بجای مانده از حمله چنگیز شکل گرفت . مضاف بر اینکه در مدت فرمانروایی تیمور و سپس در دوران بعد از او , سراسر ایران زمین, از خراسان تا مازنداران و فارس و آذربایجان عرضه تاخت و تاز ترکمانان آسیای صغیر و ترکان آسیای میانه شد.
آشنایی با آثار تاریخی خراسان
ربا طهای خراسان
گستردگی سرزمین ایران از دیرباز ضرورت احداث راههای تجاری و مجموعه های وابسته به آن را گریز ناپذیر نموده است . میل های راهنما،رباط ، کاروانسرا و آب انبارها از ضروری ترین بناهای مربوط به راه و سفر در ایران میباشند.
.
بی گمان فکر تأسیس ایستگاههای راهداری متعلق به داریوش بزرگ است او برای حل مشکل اداره ی سرزمین پهناور ایران یک سیستم ارتباطی گسترده با راهداریهای متعدد بوجودآورد تا ارتباط ایالت های تابعه با مرکز حکومت را آسان نماید و این تأسیسات در طول زمان به رباطها و کاروانسراهای بعدی تبدیل شدند و علاوه بر کارکرد اداری و دولتی کاربردهای تجاری و مسافرتی پیدا کردند .هرودت از یکصد و یازده بنای بین راهی میان بابل و شوش در دورۀ هخامنشیان یاد می کند.1
ریشه یابی کلماتی مانند «ساباط » «رباط» و «کاربات» ایرانی بودن منشاءکاروانسراها را ثابت میکند چنانکه کاربات متشکل از کاروان و بات بوده که معنی آن خانه ی کاروان میباشد همچنین «بات» در انتهای کلماتی چون « ساباط » و « خرابات» به معنی خانه و بنا می باشد.«رباط » منحصراً به ساختمانهای کنار راه و بویژه بیرون از شهر و آبادی اطلاق میشود و از روزگاری کهن به زبان تازی راه یافته وحتّی از آن فعل نیز ساخته اند و « ارباط» به معنای منزل گرفتن و آسودن در میان راه به کار میرود. ساختمان رباط معمولاً دارای حوض ، آب انبار و اطاقهای متعدد گرداگرد حیاط می باشد.2
کاروانسرا مشتق ازکاروان یا کاربان به معنی گروه مسافران (قافله)است که گروهی مسافرت میکردند و سرای به معنی خانه ومکان هر دو کلمه مشتق از پهلوی ساسانی است.3 کاربات پیش از اسلام به جای کاروانسرا به کار می رفته واز لحاظ ساختمان شبیه رباط است ، اما کاروانسرا به رباطهای بزرگ و جامع چه در بیرون و چه درون شهر گفته می شود که علاوه بر اطاق و ایوان دارای باره بند ، طویله ،انبار ،آب انبار و سردر دو طبقه که اطاقهای بالای آن به کاروانسالاراختصاص داشت ، می باشد.4 کاروانسراها یا رباطهای بزرگ به خصوص در بین راههای دور و بیابانی دارای دو یا چند برج دیده بانی و نگهبانی به صورت مدور یا نیم دایره بودند که دوکارکرد داشتند:دفاعی واستحکام بخشی بنا.
اگر چه از کاروانسرهای پیش از اسلام اطلاعات اندکی در دست است اما در دوره ی ساسانی به علت اقتصاد وسیع و گسترده، کاروانسراهای بسیاری به خصوص در مسیر جاده ابریشم ساخته شد که نمونه ی آن رباط انوشیروان بین جاده سمنان و دامغان می باشد.
ساختن رباط در اوایل دوره ی اسلامی نیز اهمیت فوق العاده ای برای حاکمان داشت از جمله آثار این دوره رباط ماهی در مسیر مشهد – سرخس می باشد و از قرن پنجم هجری که عصر شکوفایی هنرو معماری اسلامی است رباط زیبای شرف به یادگار مانده است.
اوج هنر معماری و عصر طلایی رباط سازی ایران مربوط به دوره ی صفویه می باشد ، چنانکه اکثر رباطهای به جا مانده از دوران پیشین متعلق به دورۀ صفوی و حتی معروف به رباط عباسی می باشد و در همین دوره کاروانسراهای درون شهری با کاربردی نظیر میدان بارهای امروزی شکل گرفتند.
رباط ویرانی ( مشهد)
این رباط در راه تابستانی نیشابور به توس و در دوره تیموری بنیان گردید و از نوع رباطهای سر پوشیده و فاقد حیاط مرکزی می باشد .این رباط به همت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری خراسان رضوی به موزه ی مردم شناسی مشاغل سنتی شهرستان مشهد تغییر کاربری داده است.رباط ویرانی در شش کیلومتری جاده مشهدبه سمت شاندیز قرار دارد.7
رباط شرف ( سرخس)
این رباط در 136 کیلومتری شرق مشهد به سمت سرخس در ناحیه آب و هوایی نیمه بیابانی واقع شده است . برخی پژوهشگران با توجه به متن کتیبه آجری پشتیبانی ایوان انتهایی و سبک معماری بنا ساخت آنرا سال 508 ه. ق میدانند با توجه به این تاریخ به نظر می رسد بانی رباط شرف « شرف الدین علی قمی» ملقب به وجیه الملک است . وی از سال 481 حاکم مرو و در سال 515 به وزارت سلطان سنجر سلجوقی رسید .
رباط شرف کاروانسرایی است بزرگ با پلان مستطیلی به طول 109 متر و عرض 63 متر در بر گیرنده دو حیاط وسیع و فضاهایی همچون ایوان رفیع ورودی ، نماز خانه ، اتاق نگهبانی ، اصطبل ها، حجره ها و اتاق های متعدد. این بنا در معماری ایران جایگاه ویژه ای دارد، رعایت دقیق و همه جانبه تناسبها و اصول معماری ایرانی در طراحی و ساخت ، به کار کیری طرح های آجر چینی متنوع و بدیع در نمای ایوانها ، طاقها ، طاقچه ها و گنبدها و همچنین ایجاد نقوش زیبای گچبری در زیر ایوانها و محراب نماز خانه ها این کاروانسرا را در ردیف ارزشمندترین بناهای دوره سلجوقی در قلمرو معماری اسلامی قرار داده است.8
رباط طبسی ( تربت حیدریه)
از بناهای موجود در مجموعه معماری قطب الدین حیدردر شهرستان تربت حیدریه رباطی است که حاج محمد ابرهیم طبسی از تجار معروف عصر قاجار در اواخر این دوره در ملک شخصی خود بنا کرد. رباط طبسی در زمره بناهای دو ایوانی است که شامل فضای ورودی ، هشتی، تعدادی حجره مشرف به میان سرای بنا، انبار و اصطبل است.9
رباط عباس آ باد ( تایباد)
این رباط تاریخی در فاصله 26 کیلومتری شمال غربی شهر تایباد و بر کنار راه قدیمی این شهر به تربت جام قراردارد . بنای مزبورمشتمل بر دو حیاط ، بانضمام ایوان ، ایوانچه، اتاقکها و آب انبار می باشد و بقایای معماری آن حکایت از گذشته ای با عظمت در سایه امنیت دارد. فضای داخلی اتاقکها در عین سادگی مکان مناسبی برای اقامت کاروانیان و مسافران خسته از راه بوده است. از دیگر ویژگیهای این رباط وجود عنصر تدافعی (سنگ انداز ) در بخش فوقانی ورودی آن است و در مجموع بنای آن از یادگارهای معماری دوره صفوی است.12
رباط سنگی ( تایباد)
بقایای این رباط سنگی که به فاصله کمی از پل تاریخی کرات و آن سوی جاده تایباد به خواف قرار دارد . در گذشته توقفگاه کاروانیان و مسافران این ناحیه بوده است . قرائن معماری و آوارهای باقی مانده از رباط نشان می دهد ورودی بنا دارای طاقی سر پوشیده بوده که به حیاط مرکزی آن منتهی می گردید و آبگیری سنگی نیز برای تأ مین آب مصرفی کاروانیان و احشام در آن تعبیه شده بود . سفالهای پراکنده پیرامون این رباط سنگی موید بنیان اثر در دوره سلجوقی و استفاده از آن تا دوران تیموری بوده است.13
کاروانسرای فرامرز خان یا کانون (سبزوار)
این بنا در جبهه غربی میدان زند سبزوار قرار دارد. رباط کانون از نوع کاروانسراهای چهار ایوانی است که به استناد وقف نامه موجود در سال 1291 ه . ق توسط حاج فرامرز خان سبزواری جهت استفاده ی زوار حضرت رضا (ع) در کنار شاهراه خراسان ساخته شده است . ورودی این رباط از بخش جنوبی و از طریق یک هشتی به ایوان جنوبی منتهی می گردد. صحن رباط رو باز بوده و علاوه بر چهار ایوان اصلی غرفه هایی نیز مشرف بر صحن ساخته شده است . در انتهای غرفه ها حجره هایی تعبیه شده و در پشت اتاق ها ی شمالی ، شرقی و غربی سالنهایی طویل جهت مال بند یا طویله در نظر گرفته شده است.14
رباط تاریخی نیشابور