دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق در مورد عصر روشنگری و رومانتیسیسم (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

عصر روشنگری و رومانتیسیسم جنبش رمانتیسیسم، با اندیشههای ژان ژاک روسو و ولتر در ربع سوم قرن هجدهم با اندیشه روشنگری آغاز گردید و با انتشار ترانههای غنایی، اثر کالریج و ویلیام ورازورت در انگلستان، جنبش رمانتیک، به معنای واقعی آن، خود را به جهان معرفی کرد. برخی تعریفها درباره رمانتیسیسم عبارتند از: - هنر کلاسیک، محدود و متناهی را تصویر میکند اما هنر رمانتیک نامحدود ولایتناهی را نیز در نظر دارد و از آن خبر میدهد. - رمانتیسیسم در هر زمانی، هنر روز است و کلاسیسیسم ، هنر روز قبل. - کوشش برای فرار از واقعیت. - شیوه افسانهای و جادویی نوشتن. مهمترین تفاوت کلاسیسیسم و رمانتیسیسم: این است که کلاسیکها ایدهآل هستند، یعنی در هنر فقط خوبی و زیبایی را میخواستند. در حالی که رمانتیکها میکوشند علاوه بر زیباییها، زشتیها و بدیها را هم نشان دهند.مهمترین اصول رمانتیسیسم عبارتند از: 1- آزادی: بدین معنی که هنرمند هر بخش از زندگی را که خواست میتواند آزادانه به تصویر بکشد. 2- شخصیت: هنرمند رمانتیک میتواند من وجودی خود را در هنر مستقر سازد. 3- هیجان و احساسات: رمانتیک مکتب دل است و بدون قید و بند سخن میگوید. 4- کشف و شهود: رمانتیکها با نوعی حالت عارفانه به زندگی مینگرند. برخی از مشهور ترین هنرمندان رمانتیک عبارتنداز: ویلیام وردزورث، کالریج، لرد بایرن، شلی، ویلیام بلیک، آلکساندر پوشکین، لرمانتوف، شاندره پتوفی که شاعر هستند. والتر اسکات، گوستاو فلوبر : که رمان نویس بودند. ویکتورهوگو، گوته : که شاعر و نویسنده بودند. برای مطالعه آثار رمانتیکها میتوان به صفحات 200 و 201 کتاب مراجعه نمود. دوری یار دل و جانم رفت / سیرت زیبای دلبر گریبانم گرفت --- سخن شیرین گفت که در خاطر نشست / بیوفا بودم که از یادم برفت---کاش میشد جز ره پیش نماند ره به پس / همه عالم در یأس سرگردان برفت ---خوبی دوست ماند و جرعه ای تلختر ز زهر / خون در رگ نمیجوشید که رفت

حزم اندیشی- اگر نگوییم ضرورت- حکم می کند که ابتدا به مسئله رمانتی سیسم بپردازیم و سپس درصدد تعریف یا توصیف آن برآییم. زیرا این مسئله که آرتور لاوجوی هم سالها پیش از آن گفته است، دردسرها دارد. با توجه به برداشتهای متعدد و متعارض از رمانتی سیسم مورخان و منتقدان، آیا می توانیم نظری قاطعانه دربارة آن ابراز کنیم؟ آیا واقعیتها گواه بر «نهضتی» راستین است که از یکپارچگی معقولی در گسترة اروپا برخوردار بوده است و در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم به اوج خود می رسد و به دلیل تعیین هویت آن می توانیم انواع و اقسام سلاله های فکری و سیاسی دنیای مدرن را به آن برسانیم؟ بر کسی پوشیده نیست که لاوجوی در این باره در صف تشکیک کنندگان قرار دارد. طبق گفتة او «واژة رمانتیک» چندان معانی متعددی یافته که دیگر به خودی خود هیچ معنایی ندارد» (لاوجوی، 1924). بنابراین یادگیری استعمال این لفظ به صورت جمع، از توصیه های او بوده است. به نظر او، به جای یگانه اندیشة بنیادین «رمانتیک»، «تعدد رمانتی سیسم» وجود دارد. هوای آن داشت که به جای نهضت رمانتیک از «دوران رمانتیک» بین سالها 1780 تا 1830- آن هم به لحنی ابهام آمیز- بگوید.

چنین گفته ای در زمان خود پیش بینی احتیاط آمیز سودمندی بوده است و هنوز هم هست. از شواهد بر می آید که «مکتب رمانتیک» پدید آمده در دهة 1790 در آلمان با مکاتب رمانتی سیسم فرانسوی رمانتی سیسم فرانسوی و انگلیسی همان دوره، تفاوتهای مهمی دارد. علاوه بر این، ماهیت رمانتی سیسم طی دو قرن از نسلی به نسل دیگر به ظرافت دیگرگون می شود. به عنوان مثال، رمانتی سیسم «متأخر» در آلمان در مقایسه با مراحل نخست خود که با «کلاسیک گرایی» وایمار قرابت داشت، بیشتر فطرت گرا و شیفتة علوم غربیه امور فوق طبیعی بود. در فرانسه این خلاء بیشتر بین نسل «محافظه کار» شاتوبریان و مهاجران با نسل ویکتورهوگوی سنت شکن به چشم می خورد، هوگویی که پس از سال 1830 عقایدش- هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ مذهبی- دستخوش تغییرات فراوانی شد. لفظ «رمانتیک»، هرچند که به تازگی گرمی بازار یافته بود، دَم مسیحایی نداشت چون بر چیزهای بسیار متفاوت و متعددی دلالت می کرد (مثلاً اگرچه نزد فردریش شلگل به معنی «ضدکلاسیک» بود، از نظر استاندال معنایی جز «معاصر» نداشت). تازه، اکثر کسانی که عموماً در متون درسی امروزی رمانتیک نامیده می شوند، یا از رمانتیک بودن خود خبر نداشتند و یا اینکه خود را رمانتیک نمی نامیدند. احتمالاً در گروه برلین-ینا(1) بود که رمانتی سیسم را با آگاهی کامل استعمال کردند. از سردمداران این گروه یکی هم شلگل بود، که این اصطلاح را را یج کردند و در نهایت هم خشم گوته را برانگیختند. اما تا آنجا که من می دانم، کالریج و وردزورث هرگز این عنوان را اختیار نکردند. رمانتی سیسم بجز در برخی از نمایشگاههای بسیار غیررسمی در برلین، یا بعدها در محافل پاریس یا حلقه باطنیان از قبیل «نصرانیها» در رم، سازمان ونهاد نداشت و به یقین می توان گفت محض نمونه در یک کشور نیز، کسی جرئت نکرد اثری بزرگ و قابل قیاس با داره المعارف قرن هجدهم به چاپ برساند. رمانتی سیسم علاوه بر نداشتن اصول عقاید، از مرجعیت سست بنیادی- مانند کتاب مقدس طی نهضت اصلاحی دینی پروتستانها هم بی نصیب بود. درواقع، این محرومیت به این دلیل بود که رمانتیکها، اگر بتوان آنها را چنین نامید، بر فردگرایی خود سخت می بالیدند.

اگر در این پیش بینی احتیاط آمیز راه افراط در پیش بگیریم، ناگزیر می شویم تفسیری تکثرگرا و حتی نام گرایانه را بپذیریم. اما راه افراط در پیش نمی گیریم. زیرا به نظر رنه ولک و عده ای دیگر، نه تنها نهضت رمانتیک در گسترة اروپا وجود داشته بلکه ناتوانی در تشخیص آن به معنای عدم توجه به برخی از شناسه های برجسته فرهنگی قرن نوزدهم وحتی قرن بیستم است. طبعاً،تأیید یا تکذیب این نظر بسته به شواهد موجود است. با این همه، استفاده از برخی نظرات روش شناسیک در توضیح آن مفید خواهد بود. نخست اینکه بسیار حائز اهمیت است که از لفظ «رمانتی سیسم» ایراد نگیریم. این لفظ، شاید در توصیف برخی تحولات عمیق در جهان بینی(2) رایج در دورة موردنظر لفظ مناسبی نباشد، اما در عین حال چه واژة مناسبتری می توان سراغ کرد، خاصه در جایی که اکنون مطابق سنت- چه بخواهیم چه نخواهیم- استفاده از آن مجاز شمرده شده است و دست کم آن را با برخی از گسترده ترین مفاهیم و مفروضات مشترک مرتبط ساخته اند؟ از نظر من، لاوجوی به رغم تأکید بر تکثرگرایی، گاهی بر این نکته مهر قبول می زند. دو دیگر اینکه لازم است به یاد بیاوریم که مسئله رمانتی سیستم به هیچ وجه منحصربفرد نیست. این مسئله با خیل مسائل موجود در حوزة تاریخ نگاری- از قبیل رنسانس، اصلاح دین یا حتی عصر روشنگری تفاوتی ندارد. الا اینکه شاید بتوان گفت پیچیدگی بیشتری دارد، بی پرده بگوییم که نهضت رمانتیک سنخیتی آرمانی دارد. اما این امر در مورد «نهضتهای» دیگر در تاریخ نیز صادق است، خاصه اگر تمام ابعاد آنها در نظر گرفته شود واز محدوده های جغرافیایی فراتر برود. شخص مورخ خصایل «آرمانی» نهضتها را وصف می کند و نیک هم می داند که هیچ جا درحالت کاملاً ناب و در معیت هم یافت نمی شوند. منتها شخص مورخ چارة دیگری ندارد. چه اگر چنین نکند، حوزه بحثش از تک تک آدمها یا مکاتب و گروههای تنگ حصار فراتر نمی رود. او دیگر نمی تواند از رنسانس بگوید، که برای ما خسرانی عظیم خواهد بود.

بهتر است بدانیم که سخنی آرمانی از این دست، ریشه ای استوار در واقعیت دارد و نشان می دهد که مورخ براساس شواهد موجود، نظریه های خود را تعمیم می دهد: یعنی اتفاق نظر یا وجه مشترکی که در میان تعارضات موجود بدان دست می یابد. هرجا که نهضت اندیشه ها به میان بیاید، این اتفاق نظر را به سادگی می توان در جایی که تک تک افراد با آن مخالف بوده اند، کشف کرد. کشف مورد توافق همگان دشوارتر است. اما این امر می تواندچندان دشوار نباشد اما اگر یادمان باشد که (در جایی که دامنة اختلاف نظر شدید باشد) اجماع در عرصة تصدیقهای آگاهانه جایی ندارد و جای آن در عرضهه تصدیقهای بلاتصور است، یعنی دلزدگیها یا نیازهای عمیق روانی. یکی از نکات جالب در مورد اتفاق نظر موجود در زمینة رمانتی سیسم این است که این نهضت با حداقل میزان «تأثیرات» بین المللی شکل



خرید و دانلود تحقیق در مورد عصر روشنگری و رومانتیسیسم (با فرمت word)


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.