لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
عطار
شیخ محمد فریدالدین عطار نیشابوری شاعر و عارف بزرگ قرن ششم هجری قمری میباشد. وی علاوه بر طی مدارج بلند عرفان، داروساز موفقی نیز بود و لقب عطار را به همین مناسبت برای خویش برگزید. منطقالطیر، اسرارنامه، الهینامه، و خسرونامه از آثار بلند اوست.
پدر وی، ابراهیم بن اسحق از اهالی زروند کدکن، روستای خوش آب و هوایی از توابع شهر نامدار نیشابور بود که پدر آندر پدر به شغل داروسازی روزگار سپرده بودند. او فرد سرشناس و خوشنامی بود و خانوادهاش با سربلندی زندگی مینمودند.
هنوز چند ماهی به تولد عطار مانده بود که یکی از دوستان قدیمی و صمیمی ابراهیم (پدر عطار) معروف به حکیم طوسی که داروخانهای در شهر طوس داشت به واسطه اینکه پسری نداشت و در بستر بیماری بسر میبرد ، داروخانهاش را به وی فروخت و چنین شد که ده روز پس ا تولد عطّار در روستای کدکن، آنها عازم طوس گردیدند.
دوستی عمیق حکیم طوسی و پدر عطار در زندگی وی باعث سود بسیاری گردید. زندگی پربار شیخ عطار مقارن با جنگهای مهیب و دهشتناک با مغولان بود و حتی وی درکهنسالی به دست دروند مغولی به قتل رسید. از آنجا که نیشابور دارای محلههای متعدد و مدرسههای بسیار مشهوری بود، در آن روزگار یکی از اهداف دانش دوستان ایران و بسیاری از کشورهای همسایه بود. آن مدارس در علوم روز ، ادب عرب، فقه، تفسیر، تاریخ، شیمی، ریاضی، طب و نجوم سرآمد بودند.
بزرگانی چون فردوسی و خیام نیز برخاسته از همین سرزمیناند. شیخ حمزه نیشابوری نخستین استاد عطار بود که بعد از آموزش مقدمات به وی به پدرش توصیه نمود برای پرورش هوش و استعداد سرشار عطار وی را به مدارس علمیه بفرستد.
وی در کنار علوم عربی به علوم دینی نیز مشغول گردید و پس ازگذراندن دورههای مختلف بتدریج به درسهای عمیقتر پرداخت و فنون ادبی سنگین، علم حکمت، کلام و نجوم را نیز آغاز نمود و این در حالی بود که به تناسب شغل پدری و علاقهاش علم طب و گیاه شناسی را نیز نزد بزرگان آن زمان میآموخت.
مدرسه نظامیه نیشابور که دانشگاه بزرگ زمانه به شمار میرفت شاهد شاگردی عطار نیشابوری بود. عطار بر اثر تشویق پدر و علاقه شخصیاش، دورههای معمول آن زمان را بسیار کوتاهتر از همکلاسیهایش میگذرانید. وی برادر کوچکتری به نام صفر داشت. وقتی عمرش از پانزده گذشت بخش عمدهای از علوم زمان خود را آموخت و در ادب عرب و فهم اسفار و احادیث به مقامی در خور توجه رسید. شانزده ساله بود که نیشابور مورد تاخت و تاز ترکان غز قرار گرفت و آنها پس از تسخیر نیشابور دست نشانده سلطان سنجر را کشته و کتابخانهها و مدرسههای نیشابور را به آتش کشیدند و مردم زیادی مانند استاد وی به قتل رسیدند و عطار برای اولین بار اشعار غمگین سروده و به پدرش عرضه کرد.
پدرش جهت تکمیل و ادامه تحصیل و حفظ و نگهداری فرزند از جنگ، او را به همراه یکی از دوستانش به نام پرکاش به هند رهسپار نمود. موهان پرکاش، تاجر هندی. جهت سوداگری به نیشابور رفت و آمد داشت و پدر عطار با اجیر نمودن چند محافظ پسر را به همراه پرکاش عازم هندوستان کرد. پرکاش، تاجر کهنه کار و وفادار هندی با علاقمندی کامل به عطار، او را تا هند همراهی نمود و به محض رسیدن به ایالات و شهرهای ایرانینشین آن دیار، در اولین فرصت عطار را به دانشمندی ایرانی الاصل، ساکن پنجاب معرفی نمود. حکیم ایرانیالاصل ساکن هند که به پیران رازی معروف بود از پارسیان هند و زرتشتی بود و همانطور که از کنیهاش «رازی» بر میآید اصلش متعلق به «ری» ایران زمین بوده است.
استاد پیران رازی در اولین برخوردش به عطار گفت: « فرزندم باید باور داشته باشی که خداوند هیچ موجودی را عبث نیافریده است ، گیاهان هم که از مخلوقات خدایند و هر کدام یک خاصیت دارند، البته این هنر و علم انسان است که باید بتواند خاصیت گیاهان را کشف کند و اگر نتوانست نباید تصور کند که فلان گیاه یا فلان حیوان بیهوده خلق شده است.» این بزرگترین درس استاد به عطار بود و عطار به عظمت آن پی برد و آنرا عاشقانه پذیرفت.
زندگی عطار خیلی ساده در منزل استاد، محل کار استاد و همراهی استاد برای مراجعه به بیماران خلاصه میشد. این زندگی هر چند در آغاز سخت مینمود، اما کم کم برای وی عادی شد. پس از سه سال ، عطار به حکیمی خبره و آشنا به پیچ و خم کار داروسازی تبدیل شد و رسماً استادش به وی گفت که چیز جدیدی برای آموختن به وی ندارد. عطار شادمان تصمیم گرفت در اولین فرصت به ایران برگدد. به همین دلیل به تجارتخانه پرکاش رفته تا برنامه سفرش به ایران را تنظیم نماید، وی همان روز در محل تجارتخانه به دختری پارسی زبان برمیخورد و سخت شیفتهاش میگردد. او که دیگر بازگشت به وطن را فراموش کرده بود، در جریان جستجوی محبوبش در مییابد که وی دختر عالمشاه رازی عموی پیران رازی است. عاقبت با وساطت پیران رازی از آن دختر که «عهدجهان» نام داشت خواستگاری کرده و با وی ازدواج میکند.
در باب دین عهد جهان، همسر عطار، از آنجا که وی دختر عموی پیران رازی بوده، بیشک از خاندان پارسیان (زرتشتیان ایرانی تبار مقیم هند) است. در این مورد اشاراتی نیز به مسلمان بودن پدرش شده که با توجه به اینکه پدر وی از خاندان پارسیان بوده، مسلمان بودنش بعید بنظر میرسد. هر چند مادر وی زرتشتی بوده ولی از آنجا که وی با عطار که مسلمان سنی و شافعی بوده ازدواج مینماید، از آنجا که در رسوم پارسیان چنین ازدواجی بسیار بسیار نادر و غیر ممکن است شاید مسلمان شدن پدر عهدجهان هم از همین مصادیق محال باشد.